ژیکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

ژیکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق در مورد خداباوری و اخلاق زیست محیطی

اختصاصی از ژیکو تحقیق در مورد خداباوری و اخلاق زیست محیطی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 14 صفحه


 قسمتی از متن .doc : 

 

خداباوری و اخلاق زیست محیطی(1)

نویسنده : گثری ال.کامستوک

مترجم : انشاالله رحمتی

یکی از حوزه‌های فکری اصلی که در دوران معاصر توانسته است، پیوندی میان تفکرات نظری در رشته‌هایی چون فلسفه و الهیات و مسائل و معضلات عملی زندگی بشر برقرار دارد. دانشی است که از آن به اخلاق کاربردی (Applied Ethics) تعبیر می‌شود. اخلاق زیست محیطی (Ethics Enviromental) از شاخه‌های این دانش است. در این اخلاق برای حل مسائل ناشی از بحران زیست محیطی که می‌توان گفت خطیرترین بحران جهان کنونی است، چاره‌جویی می‌شود. اخلاق زیست محیطی و مسائل قابل طرح در این دانش دامنه گسترده‌ای دارند. ولی یکی از مسائل این دانش نسبت میان دین و محیط زیست است، به این معنا که آیا دین به طور کلی می‌تواند به حال شرایط زیست محیطی موثر باشد و اگر آری، آیا تأثیر آن مثبت است یا منفی. بدیهی است که چون ادیان خود متنوع‌اند و به علاوه در متن هر دین نیز مذاهب مختلفی موجود است، نمی‌توان به دنبال پاسخی کلی و فراگیر برای این پرسش بود.

به همین دلیل در مقاله‌ای که ذیلاً می‌خوانیم، نویسنده به این مهم عنایت دارد و می‌کوشد تا بر مبنای تصور ادیان مختلف از خداوند، به نوعی آنها را طبقه‌بندی کند و بر این اساس به تشریح پاسخ بالفعل یا بالقوه‌ای که بر مبنای هر یک قابل ارائه است، بپردازد. بنابراین در تقسیم کلی ادیان را به خدا باور (theist) ونا - خداباور (non - theist) تقسیم می‌کند. دین خداباور دینی است که به وجود ساحتی متعالی برای عالم که متشکل از خدا یا خدایان و دیگر موجودات مقدس است، باور دارد. و هر دینی که چنین ساحتی برای عالم قائل نیست، دینی نا - خداباور است و از این جهت چنین ادیانی را می‌توان حتی ادیان الحادی (atheist) خواند. هر چند در ابتدای مقاله نسبت میان ادیان نا - خداباور با محیط زیست مورد بحث قرار گرفته است، ولی بخش عمده‌ای از مقاله نسبت میان ادیان خداباور و این موضوع را بررسی می‌کند.

از آنجا که خداوند و به تعبیر کلی ساحت متعالی عالم، ورای توصیف و تقریر (ineffable) است، بنابراین نمی‌توان به معنای حقیقی کلمه وصف و نعتی را در مورد چنین موجود یا موجوداتی به کار برد. این همان مسأله‌ای است که در فلسفه دین از آن به مسأ‌له «سخن گفتن از خدا» تعبیر می‌شود. ولی اینگونه نیست که به هیچ‌وجه نتوان درباره چنین موجوداتی سخن گفت، گو اینکه این نوع سخن گفتن اغلب به شیوه تشبیه و تمثیل برگزار می‌شود. به همین دلیل نویسنده می‌کوشد تا تصورات مختلف از نسبت خداباوری و محیط زیست رادر قالب تشبیهات مختلفی که نزد اصحاب ادیان معمول است. طبقه‌بندی کند و در هر مورد معلوم سازد که از تشبیه مربوط چه نوع اخلاق زیست محیطی نتیجه می‌شود.

تعریف خداباوری (theism) آسان نیست، ولی این اصطلاح دلالت بر مجموعه‌ای از نظریات مابعدالطبیعی مختلف دارد. وجه اشتراک این نظریات یا در این عقیده است که ساختار واقعیت مشتمل بر یک الوهیت کامل یگانه (خدای مطلق یا ایزد بانوی مطلق) است یا در این عقیده که ساختار واقعیت مشتمل بر یک یا چند خدای ناکامل (خدایان، ایزد بانوها، فرشتگان، ارواح محلی، شیاطین) است. خداباوران عموماً معتقدند که وجود یا وجود‌هایی الوهی موجود است و اینها موجوداتی نیرومند‌تر از انسان‌ها هستند و قادرند لااقل به صورتی گهگاهی در برخی قوانین طبیعت تصرف کنند.

تعریف اخلاق زیست محیطی نیز آسان نیست ولی این اصطلاح عموماً دلالت بر مجموعه‌ای از نظریات اخلاقی مختلف دارد؛ وجه اشتراک این نظریات یا در این نظریه است که انسان‌ها وظایفی مستقیم نسبت به طبیعت دارند یا در این عقیده که انسان‌ها وظایف غیرمستقیم در خور اعتنایی در قبال طبیعت بر عهده دارند.

فیلسوفان محیط زیست عموماً معتقدند که فاعل‌های اخلاقی باید بر مبنای توجه به بهروزی حیوانات وحشی، گیاهان و فرایندهای طبیعی، یا بر مبنایی چیزی که آلدولئوپولد (2)، از طرفداران حفظ محیط زیست در آمریکا، از آن به «سرزمین»(3) تعبیر می‌کند، قید و بندهایی برای رفتار خویش قرار دهند.

حال، هر نظریه اخلاقی که بیشترین ارزش را برای سیاست ناظر به ممانعت از توسعه و تحول در عرصه‌های حیات وحش و حفظ گونه‌های در معرض خطر قائل می‌شود، نظریه بوم محورانه(4) می‌نامیم و از هر نظریه اخلاقی‌ای که این اولویت‌ها را معکوس می‌سازد و بیشترین ارزش را برای تشویق توسعه و اشتغال اقتصادی قائل است، به نظریه انسان محورانه(5)، تعبیر می‌کنیم. هر دو گروه اصحاب اخلاق زیست محیطی ممکن است برای توجیه موضع خویش یا مبانی مشابه یا مبانی متفاوتی را مورد استناد قرار دهند. برای مثال ممکن است هر دو گروه به اصول خداباورانه، استناد کنند. وقتی بوم محوران یا انسان محوران، برای توجیه احکام اخلاقی عملی‌شان، برای مثال، به اراده خداوند استناد می‌کنند، در آن صورت رابطه مابعدالطبیعه خداباورانه با اخلاق زیست ‌محیطی، وارد صحنه می‌شود.

اما در فضای آکادمیک سکولار معاصر، اخلاق زیست محیطی نوعاً بر اساس فرض‌هایی جریان می‌یابد که خداباورانه نیستند. چنین واقعیتی ممکن است این اندیشه را در ذهن ما جان دهد که خداباوری و دین ارتباط چندانی با اخلاق زیست‌محیطی ندارند، ولی چنین اندیشه‌ای قرین صحت نیست. اولاً بسیاری از دینداران، ملحداند. برای مثال برطبق تفسیرهای سنتی از مذهب مادیمکه آئین بودایی(6)، بودائیان معتقدند که یک ساحت «قدسی» یا «الوهی» برای واقعیت وجود دارد، ولی موجودات متعالی در کار نیست و در دیگر سنت‌های دینی نا - خداباورانه(7)، مانند آئین کنفوسیوس، مذهب ادوایته ودانته(8) شنکره در آئین هندو و برخی گونه‌های لیبرال مسیحیت نیز عقیده به الوهیت‌ها {یا خدایان} مورد انکار قرار گرفته است. این سنت‌های دینی هر یک رویکردهای متمایزی به طبیعت دارند و مشعر برآنند که الحاد(9) عزیمت گاه مفیدی برای بحث ما فراهم می‌کند. در ثانی نقش‌های بالقوه خداباوری برای بحث سکولار درباره اخلاق زیست محیطی در صورتی که پس زمینه الحاد فراهم باشد، به بهترین شکل برجسته خواهد شد.

خدا نیست، فقط طبیعت هست

بوم محوران ملحد برای توجیه مبادی بوم‌شناسانه خویش به تصویب‌ها یا تمایلات الهی استناد نمی‌کنند. اگر خدا وجود نداشته باشد، بلکه فقط فرایندهای مادی که انسجام آنها باید در تأملات اخلاقی ما برجسته شود، موجود است، پس ارزش‌های زیست محیطی را باید از راه‌های دیگر توجیه کرد، یعنی راه‌هایی مانند استناد به ارزش ذاتی طبیعت، مقتضیات خویش‌کامی روشن‌بینانه(10)، حقوق افراد انسان و نسل‌های آینده بشر، جایگاه اخلاقی حیوانات یا شهودهای سنجیده‌ای که به تعادلی متأملانه با معرفت علمی و اصول اخلاقی رسیده باشند. ملحدانی که ارزش بالایی برای طبیعت قائل‌اند، ممکن است در مواقعی از «قدسیّت» یا «الوهیت» طبیعت سخن به میان بیاورند، ولی این ارزیابی‌ها را احتمالاً باید استنادهایی خطایی تلقی کرد که هدف‌شان تأکید بر شدت احترام گوینده برای ارزش درون ذات(11) طبیعت است.

البته به هیج وجه ضرورت ندارد که ملحدان بوم محور باشند، و ممکن است آنها انسان‌محوران متصلب باشند که معتقدند دایره موجودات در خور توجه اخلاقی از محدودة نوع انسان‌اندیشه‌ورز(12) فراتر نمی‌رود. در ذات مابعدالطبیعه الحادی هیچ چیز نیست که قبول موضع خاصی در باب اخلاق زیست محیطی را ایجاب کند.

پیروان ادیانی که به الوهیت‌ها {خدا یا خدایان} باور ندارند، ممکن است همانند همتایان سکولار خویش به جمال و ارزش «متعالی» طبیعت استناد کنند بدون آنکه از این رهگذر به وجود موجوداتی توانمندتر از انسان معتقد گردند. باز هم مذهب مادیمکه آئین بودایی را بررسی می‌کنیم که در آن «خود» یا آتمن، هم هویت با مطلق غیرمتشخص یا برهمن، گرفته شده است. این اعتقاد را، گاهی به این معنا گرفته‌اند که فقط در صورتی می‌توان به نیروانه یا خیرغایی نایل شد که افراد زمینه‌ای فراهم کنند تا هویت‌های جزئی‌شان در یک روح متعالی، مستحیل گردد. این قبیل التزام‌های مابعدالطبیعی را می‌توان التزام‌هایی دانست که لازمه‌شان بی‌مقدار شدن طبیعت است تا بدان پایه که ظاهراً خیرغایی بودائیان عبارت از غلبه بر هر گونه دلبستگی به عالم مادی است. اگر نیروانه به معنای فانی ساختن «خود» آدمی در قالب تدبر نافی دنیا(13) است، پس فعالیت سیاسی ایجابی برای حفظ خیرهای اخلاقی مانند یکپارچگی یک چمنزار بکر، ارزش چندانی ندارد.

اما این تفسیر از آئین بودا که هم اینک ارائه شد، تفسیری ناتمام است. همانطور که پیش از این گذشت، مذهب مادیمکه آئین بودا نه مفهوم یک وجود متعالی را تأیید می‌کند و نه موافق با این عقیده است که غایت افراد باید فانی ساختن خویش و نفی و انکار سیاست باشد. نیروانه به عنوان غایت (نهایی) بودائیان، به معنای حالت آزادی از چرخه تولد، فساد و مرگ است ولی مطلوبیت این حالت غایی، مستلزم بی‌ارزش شدن طبیعت یا ظنین شدن نسبت به آن نیست. در حقیقت نیروانه همینکه دست داد، مستلزم حیاتی همراه با احترام نسبت به همه آفریده‌ها و پرورش فضیلت مدنی است، و بنابراین مابعدالطبیعه الحادی بودایی، اگر به طور صحیحی فهم شود، می‌تواند قویا به طرف دیدگاهی بوم محورانه، میل کند. به نظر می‌رسد که، چه در اخلاق زیست محیطی آکادمیک و چه در سنت‌های دینی نا - خداباورانه، هیچگونه استلزام ضروری میان نفی خداباوری و نظام اخلاقی موافق با محیط زیست یا نظام اخلاقی مخالف با محیط زیست وجود ندارد.

وقتی رابطه خداباوری با اخلاق زیست محیطی را مورد بحث قرار می‌دهیم، بلافاصله با مسأله سخن گفتن از خدا روبرو می‌شویم. یک موجود که برتر از مقولات زبانی است، به حسب ذاتش، در قالب تعابیر حقیقی و قضایای مستقیم قابل توصیف نیست. بیشتر خداباوران تصدیق دارند که برای توصیف صفات خداوند به استفاده از گفتار غیرمستقیم یعنی تشبیه، تمثیل و حکایت، نیاز است. در تلاش خداباوران برای بیان رابطه خدا با طبیعت در قالب مفاهیم، شش تشبیه(14) تکرار می‌شود: این تشبیه‌ها عبارتند از: خدا به عنوان خصم، مالک، ناجی، همسر، تجسم و هم‌ذات طبیعت. این تشبیه‌های مختلف که ظاهراً، هرچند فقط به صورتی نه چندان مؤکد، با رویکردهای مختلف به محیط زیست مرتبط‌اند، مشعر برآنند که برخی تقریرها از خداباوری با تقریرهای مشخص از اخلاق زیست محیطی، انطباق دارند.

خدا به عنوان خصم طبیعت

قائلان به ثنویت جهان‌شناسانه، عالم مادی را خصم خداوند، یعنی آن را یک شر ضروری می‌دانند که خداوند باید به اجبار آن را تسلیم خویش سازد. برای مثال مانویان که ماده را شرمی‌دانند، شیوه ریاضت طلبی و بی‌همسری را با هدف ترک دنیا پیشه خویش می‌سازند و در این شیوه میل جنسی نامقدس و ناضروری قلمداد می‌شود. وقتی لذت را اخلاقاً ناصواب و خود جسم را ذاتاً منحط می‌دانیم، معنایش این نیست که دیدگاهی داشته باشیم که به راحتی برای حمایت از تعظیم فرآیندهای طبیعی یا حفظ گونه‌های در معرض خطر، مناسب و مساعد باشد.

برای مثال مسیحیان معتقد به آخرالزمان(15) که ظهور قریب الوقوع عیسی(ع) و پایان تاریخ را پیشگویی می‌کنند، طبیعت را صحنه فعالیت‌های یک خدای شر، یعنی آن را نمایشی می‌دانند که در آن شیطان باعث و بانی هرگونه ناخوشی، تباهی و رنج و مصیبت منجر به مرگ است. برطبق این دیدگاه خصمانه، می‌توان یا، آنگونه که در معادشناسی مسیحی آمده است، در پایان زمان، و یا بی‌درنگ از طریق اشراق، از دست طبیعت خلاصی یافت. اصحاب ریاضت در بسیاری از سنت‌ها، اعم از آئین هندو و دیگر گونه‌های آئین بودا، معتقدند که دلبستگی به طبیعت، بدن و امیال آن، یکسره شر است، و باید در روشن‌شدگی از آن تبری جست و بر آن غلبه کرد. در مقابل، معاد شناسی‌های برخی از سنت‌های سرخپوستان آمریکا را می‌بینیم که معتقدند نباید انتظار داشت که زمان به زودی به پایان برسد و نیز بدن و مرگ را اموری که باید از آنها تعالی جست، تلقی نمی‌کنند. برای این گروه از سرخپوستان ارزش آتی خلقت آنقدر بالا است که هیچ عملی که آثاری زیان‌آور برای نسل‌های آینده داشته باشد، مجاز نیست، حتی اگر این آثار تا هفت نسل بعد نیز نمایان نشود. اگر، آنگونه که بر طبق دیدگاه آخرالزمانی مسیحی تعلیم داده می‌شود، احتمال آن وجود داشته باشد که نسل هفتم هرگز پا به عرصه وجود نگذارد، و جهان کنونی قلمرو یک شیطانی باشد که عن قریب باید هزیمت بیابد، در آن صورت دلیل چندانی برای اهتمام به طبیعت یا نسل‌های آینده وجود ندارد. ظاهراً، با تلقی خداوند به عنوان خصم طبیعت جای چندانی برای بوم محوری باقی نمی‌ماند.

خدا به عنوان مالک طبیعت


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد خداباوری و اخلاق زیست محیطی

مقاله درباره جاودانگی اخلاق

اختصاصی از ژیکو مقاله درباره جاودانگی اخلاق دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله درباره جاودانگی اخلاق


مقاله درباره جاودانگی اخلاق

 لینک پرداخت و دانلود در "پایین مطلب"

 

 فرمت فایل: word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 

 تعداد صفحات:14

 

در این فصل این پرسش مطرح می شود که آیا اخلاق نسبی است یا مطلق؟ و سپس آثار نسبی بودن اخلاق بررسی می شود و سرانجام دلایل مطلق بودن اخلاق مورد بررسی قرار می گیرد.

مطلق بودن اخلاق به چه معناست؟

مطلق بودن اخلاق به این معنا است که گذاره های اخلاقی٬ وابسته به ذات موضوعات اخلاقی ونتایج آنها است نه شرایط محیطی و اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی. مثلاً وقتی می گوییم عدالت خوب است٬ در صورت مطلق بودن اخلاق معنایش این است که عدالت ذاتاً یک ارزش است و موجب رسیدن انسان به کمال می شود و تحت هر شرایطی این ارزش ثابت است.

مقصود از نسبی بودن اخلاق چیست؟

نسبی بودن اخلاق به این معناست که خوبی یا بدی از ذات یک صفت یا رفتار انتزاع نمی شود(گرفته نمی شود) بلکه شرایط محیطی و اجتماعی و اقتصادی و... تعیین کننده خوبی یا بدی یک صفت یا رفتار می باشد. مثلاً کسی که اخلاق را نسبی می داند می گویید: نمی توان گفت عدالت یک ارزش ثابتی دارد  بلکه ارزش یابی ارزش ان وابسته به شرایط مختلف است٬ ممکن است در جایی عدالت خوب باشد و ممکن است در جایی نابرابری کند.

 

انواع نسبی گرایی اخلاقی:

 

الف) نسبی گرایی زیست شناختی:  

اصول اخلاقی وابسته به وضعیت متغیر زیستی فرد است.

 

ب) نسبی گرایی جامعه شناختی:

اصول اخلاقی وابسته به اوضاع متغیر جامعه ای است که شخص در آن زندگی می کند.

 

ج) نسبی گرایی روان شناختی:

اصول اخلاقی وابسته به وضعیت روانی فرد تغییر می کند.

 

د) نسبی گرایی فرهنگی:

فضیلت و رزیلت های اخلاقی وابسته به آداب و رسوم جامعه تغییر می کند.

 

و) نسبی گرایی اقتصادی:

فضیلت یا رذیلت بودن یک رفتار وابسته به وضعیت اقتصادی زیر است.

 

 

آثار و نتایج نسبی گرایی اخلاقی :   

 

  • سلب مسولیّت:

کسی که اخلاق را نسبی می داند، احساس مسولیّت هم می کند، زیرا با نسبی گرایی اخلاقی می تواند هر جرم و جنایتی را توجیه کند.

 

  • بی ثمر بودن احکام اخلاقی:

اگر اخلاق نسبی باشد همه کوشش های عالمان اخلاق بی نتیجه خواهد بود.

 

  • نفی کمال و جاودانگی دین:

دین اسلام آخرین دین اسلامی است و بخشی از تعلیمات آن را آموزه های اخلاقی تشکیل می دهد و این آموزه ها برای همیشه ثابت هستند و در صورتی که اخلاق نسبی باشد، آموزه های اخلاقی اسلام هم با گذشت زمان ارزش خود را از دست می دهد.

 

  • شکاکیت اخلاقی:

کسانی که اخلاق را نسبی می دانند می توانند درباره ارزش یک موضوع اخلاقی نظر قطعی بدهند.مثلا : اگر از آنها پرسیده شود که عدالت خوب است یا بد می گویند بستگی دارد و این شکاکیت است یعنی نمیداند خوب است یا بد.

 

 

  • برابری خدمتکاران با خیانت کاران:

اگر اخلاق نسبی باشد نمی توان خدمتکار را تشویق کرد و نه می توان خیانت کار را تنبیه کرد زیرا شرایط هر کدام فرق می کرده است.

 

مطلق گرایی در اخلاق و دلایل آن:

 

مقصود از مطلق گرایی در اخلاق آن است که ارزش های اخلاقی با شرایط اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی  و مانند آن تغییر نمی کنند و در هر حال ارزش ثابتی دارند.

از نظر همه ادیان الهی و عالمان اخلاق ارزشهای اخلاقی ثابت و پایدار می باشد و از میان دلایلی که برای مطلق بودن اخلاق گفته شده فقط یک دلیل را بیان میکند

 

دیدگاه علامه طباطبایی در باره علت مطلق بودن ارزشهای اخلاقی :

برای اینکه این دلیل را بیان کنیم باید به چند مقدمه اشاره کنیم .

 


دانلود با لینک مستقیم


مقاله درباره جاودانگی اخلاق

اخلاق حرفه‌ای در علم کتابداری

اختصاصی از ژیکو اخلاق حرفه‌ای در علم کتابداری دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 12

 

اخلاق حرفه‌ای

در

علم کتابداری

مقدمه:

به طور مسلم هر حرفه‌ای اخلاق خاص مربوط به خود را دارد، که اگر چنانچه آنها را به کار ببرند در بهره‌وری آن حرفه تاثیر صد چندان دارد. حال در حرفه کتابداری که به طور ویژه با مراجعه‌کنندگان سروکار دارد، نیاز به بکارگیری اصول اخلاقی اهمیت بیشتری پیدا می‌کند.

به مجموعه‌ای از واکنش‌های اخلاقی پذیرفته شده که از سوی سازمان‌ها و انجمن‌های حرفه‌ای در نظر گرفته می‌شود تا مطلوبترین روابط اجتماعی ممکن را برای اعضاء خود را در اجرای وظایف حرفه‌ای فراهم آورد، اخلاق حرفه‌ای می‌گویند. این اخلاق دربرگیرنده مجموعه‌ای از احکام ارزشی، تکالیف رفتار و دستورهایی برای اجرای آنهاست.

در حرفه‌های مختلف، قوانین و اصول معمولاً بر اعمالی اشاره دارد که انتظار می‌رود در جهت اهداف، مقاصد و الزام‌های حرفه‌ای باشد. کتابداران واطلاع‌رسانان در زمینة انجام وظایف حرفه‌ای خود در جامعه مسئولیت‌های اخلاقی خاصی دارند تا آزادی افراد بر اثر فشارهای محیط خدشه‌دار نشود و امکان همزیستی همگان با تبادل درست اطلاعات فراهم آید.

همان طور که برای هدایت انسان‌ها قدرت لایزالی وجود دارد، در سراسر دنیا نظم اخلاقی حاکم است که همه به طور نسبی بایستی آن را رعایت کنند. وقتی میزان رعایت اصول اخلاقی در زندگی شخص مردم با زندگی اجتماعی آنها را مقایسه کنیم، تفاوت فاحشی میان آن به دو به چشم می‌خورد. چرا مردم همان‌گونه که در زندگی شخصی خود مقید به اجرای یک سلسله اصول می‌باشند، این تقید را در زندگی اجتماعی خود ندارند؟ چرا مردم خواهان معیارهای اخلاقی متعالی برای انجام امور و کارهایشان نیستند؟ همه مردم برای ایجاد ثبات در زندگی اجتماعی و شغلی خود نیازمند اصولی می‌باشند که عاقلانه و به دور از تعصبات، راهنمای آنها در عمل به ارزش‌هایشان باشد.

تاریخچه

حرفة کتابداری و اطلاع‌رسانی دیر به عرصه قوانین و رفتارهای اخلاقی وارد شد. قواعد اخلاقی نخستین بار در قرن نوزدهم توسط مری‌ پلامر، مدیر دانشکده کتابداری مؤسسه پرات مطرح شد که گفت پزشکان، حقوقدانان، روحانیون، استادان دانشگاه، افسران ارتش و نیروی دریایی دارای مقرراتی با این پیش فرض هستند که درستکارند و مایلند چنین بمانند. کتابداران و مربیان نیز باید قوانین اخلاقی خود را وضع کنند.

انجمن کتابداران آمریکا، علی رغم بحث‌های مکرر در نشریات و انجمن‌های حرفه‌ای، تا سال 1938 قواعد اخلاق حرفه‌ای را تدوین نکرد. سال‌های متعاقب آن نیز جنگ فراگیر شد و سپس مک کارتسیم حکمفرما گردید. این امر افکار عمومی را بر محور آزادی هوشمندانه متمرکز ساخت. قواعد اخلاقی کتابداران آن دوره در سال 1939 در «لایحه قانونی حقوق کتابخانه‌ها» و نیز در سال 1953 در «بیانیه آزادی خواندن» توسط انجمن کتابداران آمریکا منعکس گردید.

در سال 1980 صاحب‌نظران کتابداری آمریکا، مجموعة قواعدی مقدماتی فراهم آوردند که درونمایه آن را سه موضوع اصول اخلاقی در پژوهش، اصول اخلاقی در تدریس اطلاع‌رسانی،و اصول اخلاقی در کار اطلاع رسانی تشکیل می داد. در موضوع اخلاق در پژوهش، بحث‌هایی نظیر نادرستی سرقت اندیشه در پژوهش‌های اطلاع‌رسانی، اعتبار بخشی نابجا به همکاران آشنا، و زمینه های ممنوع التحقیق مطرح شده است؛ در مسأله اخلاق در تدریس به مشکل تدریس سو گرفته و روش تدریس با تکیه بر مسائل ویژه پرداخته اند؛ و در باب اخلاق در کار اطلاع‌رسانی، از مطالبی چون استفاده- یا سوء استفاده از تسهیلات کار جهت مقاصد شخصی، لزوم محرمانه بودن اطلاعات، پالایش نتایج داده ها و اطلاعات بنا به مقاصد خاص، مشکلات میانجیان اطلاع رسانی و فروشندگان اطلاعات پیوسته؛ و پیامدهای سوء استفادة سیاسی از اطلاعات به منزله منشاء قدرت سخن رفته است. در انگلیس، توجه حرفه کتابداری به این موضوع‌ها منجر به انتشار بیانیه انجمن کتابداران انگلیس در سال 1963 درباره سانسور شد. این سند یک سال پس از نوشتة داگلاس فاسکت با عنوان «اعتقادات کتابدار: نه جهت‌گیری سیاسی، نه جانبداری دینی، نه تحکم اخلاقی» (1962) که اغلب از آن نقل قول می شود ظاهر شد. مقوله سانسور به موضوع‌های اخلاق حرفه ای بسیار نزدیک است؛ همان گونه که به آزادی اطلاعات نیز وابسته است. شاید به همین سبب بوده است که انجمن کتابداران انگلیس برای دروه کوتاهی گروه‌هایی را مأمور بررسی هر سه موضوع کرد. نتیجه آن


دانلود با لینک مستقیم


اخلاق حرفه‌ای در علم کتابداری

دانلود مقاله درباره فلسفه اخلاقی پیامبر

اختصاصی از ژیکو دانلود مقاله درباره فلسفه اخلاقی پیامبر دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله درباره فلسفه اخلاقی پیامبر


دانلود مقاله درباره فلسفه اخلاقی پیامبر

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 30

 

فلسفه اخلاق

فلسفه اخلاق از علل پیدایش اخلاق بحث مینماید و اینکه اساسا مبناء و منشااخلاق چیست و از کجا نشاءت گرفته و علت به وجود آمدن قوانین و قواعد آن چه مى باشد؟ و چرا باید به آن گردن نهاد و سر پیچى از آن چه عواقبى را به دنبال مى آورد؟ بحث و مورد گفتگو قرار مى دهد.

حوزه بحث پیرامون فلسفه اخلاق

1- اخلاق نظرى 2- اخلاق عملى 3- اخلاق مکتبى 4- اخلاق فلسفى

1- اخلاق نظرى

اخلاق نظرى از کیفیت پیدایش علمى اخلاق بحث مینماید و از شناخت اخلاق در محور خوبیها و بدیها و معیارهاى ارزشى اخلاق سخن میگوید.

2- اخلاق علمى

اخلاق عملى از کیفیت پیاده کردن و عمل نمودن و به کار بستن اوصاف اخلاقى بحث مینماید.

3- اخلاق مکتبى

اخلاق مکتبى دیدگاههاى اخلاقى هر مکتبى را مطرح میکند و نظریات جهان بینى مختلف اخلاقى را پیرامون مسئله اخلاق به میان میآورد مثلا دیدگاه مکتب رواقیون چیست ؟ و دیدگاه مکتب الهیون کدام است ؟

4- اخلاق فلسفى

از نظریات و دیدگاههاى فلاسفه در اخلاق از نظر فلسفى بحث مینماید مثلا کانت چه میگوید؟ مارکس چه گفته است ؟ و دیدگاه ارسطو و فارابى در زمینه اخلاق چه میباشد؟

اخلاق از دیدگاه مذاهب و مکاتب

به دلیل اهمیت و وسیع بودن بحث فلسفه اخلاق در میان مذاهب فقط مذاهب اسلامى خاصه شیعى را مورد بررسى قرار مى دهیم

1- اخلاق از دیدگاه مذاهب اسلامى : گروهى از امامیه و معتزله معتقد به حسن و قبح (خوب و بد)عقلى اعمال مى باشد و براى اثبات مدعاى خویش دلائل و شواهدى را اقامه مینماید همچنین گروهى نیز به حسن و قبح شرعى اعمال معتقدند، و میگویند عقل را قدرت و کشش بر درک محاسن اخلاقى و قبایح نیست ، و فقط شارع میتواند حسن و قبح اعمال را تشخیص دهد این گروه همان اشاعره هستند که عقل را کوچکتر و نارساتر از آن میدانند که بتواند همه مسائل اخلاقى را بفهمند و حسن و قبح آنرا را انتزاع نمایند.

حسن قبح عقلى

همانطورى که بیان شد امامیه و معتزله معتقد به حسن و قبح عقلى اعمال هستند؛ این گروه از دانشمندان علم اخلاق مى گویند: عقل همه بایدها و نبایدها و محاسن و شرور را تشخیص میدهد مثلا صدق عدل خوب و شایسته است و دروغ و ظلم ، بد و ناروا میباشد.

نظر برخى از دانشمندان در زمینه حسن و قبح عقلى

1 - دلائل حکیم ملا عبدالرزاق فیاض لاهیجى : وى معتقد است که عقل میداند که فعل فلانى که امر شرعى به آن وارد شد در نفس الامر نیکو و احسن است ، اگر فعل مذکور قبیح بود یا خالى از جهات قبح بود، البته قبیح بود از حکیم طلب آن فعل . همچنین فعلى که نهى شرعى بر آن وارد شده عقل مى تواند بفهمد که مذموم است در نفس الامر، و الا نهى از آن مذموم بود (2) مجموع استدلال حکیم متاءله به ثبوت میرساند که عقل حسن و قبح را تشخیص مى دهد یعنى اگر عقل همه بایدها و نبایدها را بفهمد با ادله مستدل ایشان حسن و قبح عقلى است نه شرعى .

2 - دلائل محقق بزرگوار طوسى : ایشان در کتاب کشف المراد اثبات نموده اند که حسن و قبح عقلى است نه شرعى ، به دلیل اینکه عقل حسن احسان و افعال ناشایسته و قبح ظلم را بخوبى تشخیص میدهد و هیچ نیازى به شرعى بودن آن نیست ؛ و دیگر اینکه اگر حسن و قبح شرعا و بخصوص ثابت گردد و تشخیص عقل در آن هیچ گونه دخالتى نداشته باشد هر دو از عقلى و شرعى بودن ، منتفى مى شوند.(3)

قاعده ملازمه : یکى از دلائل عقلى بودن حسن و قبح قاعدة ملازمه است ، که مى گوید ((کلما حکم به الشرع حکم به العقل )) یعنى هر چه را که شرع به آن حکم میکند، عقل هم همان را حکم میکند، این قاعده یکى از استدلالهاى بسیار مهم کلامى است که اهل استنباط و عقل از این قاعده استفاده میکنند. معتزله و امامیه و همه طرفداران حسن و قبح ، با همین قاعده ملازمه استدلال میکنند، که عقل قدرت فهم حسن و قبح را دارد، همچنین سخن امیرالمؤ منین على علیه السلام نیز گواه بر مسئله میباشد که حسن و قبح عقلى است . حضرت فرمود: من لم یعرف مضره الشرلم یقدر على المتناع منه (4)

کسى که زیان و ضرر شر و بدى را نشناسد قادر بر پرهیز از آن نیست .

حسن و قبح شرعى

برخى معتقدند که حسن و قبح شرعى است ، یعنى هر حکم شرعى که بر آن وارد شده عقل هم باید او را بپذیرد و عقل قبل از ورود شرعى حق حکم کردن ندارد. اشاعره از طرفداران و بنیان گذاران این عقیده میباشد.

نظریات دانشمندان در خصوص حسن و قبح

گروهى از دانشمندان میگویند: حسن و قبح شرعى است که این نظریه یکى از دلائل اشاعره میباشد. و شبیه به نظریات دانشمندانى است که براى جامعه اصالت قائلند، زیرا سوسیالیستها (جامعه گرایان ) اخلاق رایک پدیده اجتماعى میدانند و میگویند خوب چیزى است که جامعه میطلبد و بد چیزى است که جامعه نفى میکند.


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله درباره فلسفه اخلاقی پیامبر

دانلود مقاله درباره رابطه اخلاق و آزادی

اختصاصی از ژیکو دانلود مقاله درباره رابطه اخلاق و آزادی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله درباره رابطه اخلاق و آزادی


دانلود مقاله درباره رابطه اخلاق و آزادی

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 25

 

رابطه اخلاق و آزادی

مقدمه: طرح مسأله پرسش از نسبت اخلاق و آزادی را می توان از منظرهای مختلف معرفت‌شناختی مطرح ساخت. از این رو پرسش‌های متنوع و متکثری پیش روی پژوهشگر نهاده و از هر زاویه‌ بحثی گشوده می شود. از جمله می توان به طور کلی این پرسش را مطرح کرد که اساساً چه نوع رابطه‌ای میان اخلاق و آزادی وجود دارد؟ آیا اخلاق و ارزش‌های اخلاقی در دست‌یابی به آزادی و پایداری و استمرار آن تأثیرگذار است یا در از دست دادن و مقید شدن آزادی؟ آیا آزادی می‌تواند برای رسیدن به یک جامعه اخلاقی به انسان‌ها مساعدت نماید یا اینکه رسیدن به جامعه ضد اخلاقی را تسریع می‌کند؟ مبانی و معیارهای  مفهوم اخلاق و آزادی کدام است؟ آیا آزادی می‌تواند و یا باید بر مبانی اخلاقی استوار باشد یا تحقق اخلاق در جامعه به تحقق آزادی در آن جامعه بستگی دارد؟در نسبتی دیگر و از منظری دیگر می‌توان پرسش‌های مذکور را به گونه‌ای دیگر نیز طرح کرد. از جمله اینکه: آیا نهال اخلاق در فضا و بذر آزاد به بار می‌نشیند و یا برعکس، این آزادی است که خود را با قامت اخلاق متناسب می‌نماید؟ آیا بدون آزادی و آزاداندیشی می‌توان معرفت اخلاقی کسب نمود و یا اینکه اعتبار آزادی نیز بر پیش‌دانسته‌ها و مبانی اخلاقی مبتنی است؟ آیا اساساً آزادی می‌تواند ارزش‌های اخلاقی را تقویت نماید یا اینکه وجود فضای آزاد باعث کاهش تأثیر ارزش‌های اخلاقی در جامعه می‌شود و چه بسا اخلاق را از میان می‌برد؟این مقاله با این هدف نگارش شده است تا به تبیین رابطه و سنجش دو مفهوم آزادی و اخلاق، با تأکید بر اندیشة آیت‌الله مرتضی مطهری، بپردازد و تأثیر هر یک بر دیگری را بکاود. به عبارت روشن‌تر تقدم و یا تأخر آزادی یا اخلاق را بر دیگری تبیین نماید. در این رابطه نگارنده بر این باور است که برخلاف آنچه در رابطه اخلاق و سیاست در نزد اندیشمندان مسلمان معروف شده است ـ که همانا تقدم اخلاق بر سیاست است و به همین نسبت این بحث به رابطه اخلاق و آزادی نیز کشیده می‌شود و اخلاق مقدم بر آزادی فرض می‌شود ـ  نوشته حاضر این فرضیه را طرح می‌نماید که در اندیشة آیت‌الله مطهری، آزادی، به لحاظ رتبی و زمانی، مقدم بر اخلاق است. از این رو می‌بایست برای چیدن میوه‌های اخلاقی و سر برآوردن و رشد نمودن اخلاق در جامعه از آزادی عبور نمود و تحقق اخلاق در جامعه منوط به تحقق حد اقلی از آزادی در حوزه جمعی است. البته هم اخلاق و هم آزادی از ضروریات زندگی فردی و به ویژه زیست جمعی و برای رسیدن به هدف‌های خاصی مورد نیاز آدمی است، گرچه این هدف‌ها از منظرهای مختلف که به آنها نگاه شود ناهمگون جلوه ‌نماید.در جامعه‌ای که استبداد در آن حاکم است و شیوه‌های استبدادی و توتالیتری در آن مقدم بر اخلاق و آزادی است، هم آزادی غایب و هم اخلاق جامعه منحط و فاسد است. اخلاق مناسب و درخور یک جامعه که مبتنی بر مبانی معرفت‌شناختی و انسان‌شناختی و هستی‌شناختی معتبر باشد تنها در جامعه‌ای رخ می‌نماید که بهره‌ای از آزادی داشته باشد و تملق و چاپلوسی و... در آن راه به جایی نبرد و اخلاق و ارزش‌های اخلاقی حاکم باشد. هنگامی که تملق و چاپلوسی در سطح جامعه رواج داشته باشد و کارها بر مبنای آن پیش رفته و حل و فصل شود و حاکمان از انتقاد و اعتراض و صداقت و صراحت استقبال نکنند چگونه می‌توان از اخلاق و ارزش‌های اخلاقی سخنی به میان آورد و ارزش‌های اخلاقی را ستود؟ و چگونه می‌توان از آزادی سخن گفت و برای تحقق و نهادینه شدن آن تلاش نمود؟مباحثی که در پی می‌آید به تقدم آزادی بر اخلاق اشاره دارد و در طی مباحثی همچون مفهوم آزادی، دلایل ضرورت آزادی، آزادی چونان روش و ارزش و موانع و محدودیت‌ها به اثبات این مسأله با تأکید بر اندیشه‌ و آرای آیت الله مرتضی مطهری می‌پردازد. لازم به یادآوری است که در بحث حاضر، اخلاق و آزادی در مقابل و ضد یکدیگر نیستند، بلکه اساساً آزادی یک فضیلت اخلاقی و بلکه مهم‌ترین و اساسی‌ترین فضیلت اخلاقی شمرده می‌شود. از این رو از پژوهش فرا روی و پرسش‌های طرح شده، نمی‌توان این گونه تلقی کرد که آزادی و اخلاق از یکدیگر جدا بوده و در مقابل یکدیگر صف‌آرایی کرده‌اند، که در این صورت دیگر نمی‌توان از رابطه و نسبت آنان با یکدیگر گفت‌وگو نمود؛ زیرا حکم به تقابل آنان و در نتیجه فقدان رابطه میان آنان صادر شده است. همین طور می توان گفت که آزادی در مقابل عدالت نیز صف‌آرایی نمی‌کند، که آزادی خود در شمار مصادیق عدالت است.نکته دیگر قابل اشاره این است که نقطه تمرکز مباحث بیش از آنکه بر اخلاق مبتنی باشد، بر آزادی مبتنی است. از این رو مباحث بیش از آنکه به اخلاق بپردازد ـ بجز مفهوم اخلاق ـ به بحث آزادی می‌پردازد و مباحث مربوط به آزادی در مقاله حاضر بر مباحث اخلاقی می‌چربد. به دیگر سخن، پاره‌ای از مباحث اخلاقی همانند مشروعیت اخلاق و معیار بودن اخلاق در زندگی و مباحثی از این دست، که عمدتاً در فلسفه اخلاق از آنها گفت‌وگو می‌شود، مفروض گرفته شده است و از آنها بحثی به میان نخواهد آمد.

مفهوم اخلاقاخلاق معادل دو اصطلاح شمرده شده است. نخست اینکه این واژه ریشه یونانی دارد و از اصطلاح Ethic گرفته شده است، و دیگر اینکه این واژه ریشة لاتینی دارد و ازMoral  اخذ شده است. به گفتة محمد عابد الجابری، پاره‌ای از نویسندگان عرب واژة اخلاق را در معنایMoral  و اخلاقیات را در معنای Ethic به کار برده‌اند. از سوی دیگر و در تفکیکی که میان این دو انجام شده است می‌توان گفت Moral اشاره به رفتار فردی دارد. در این معنا اخلاق، فضای فضیلت فردی را سامان می‌بخشد. از دیگر سوی Ethic اشاره به ارزش‌های خاص جامعه دارد و در این معنا اخلاقیات، فضای ارزش‌های اجتماعی را سامان می‌دهد.[1] طبیعی است که در مقالة حاضر هر دو معنا مراد مراد و منظور است و از این رو اخلاق هم در حوزة فردی و هم در حوزة جمعی دارای تأثیر و تأثّر خواهد بود.در یک برداشت دیگر، به طور کلی دو گونه از اخلاق را می‌توان مورد اشاره قرار داد: نخست، اخلاق مطلق و استعلایی و معطوف به نفس عمل و دیگری، حفظ و صیانت ذات و تأمین حداکثر شادی و خرسندی حداکثر مردم. اخلاق، در برداشت نخست به معنای «تفحص درباره کردار و رفتار درست و نادرست و ملاک‌های تشخیص عمل نیک و کردار درست از عمل بد و کردار نادرست»[2] است. این تعریف در حوزة مباحث کانت جاری است. به این معنا که کانت معتقد بود عملی اخلاقی است که عامل آن دربارة نتایج عمل خود فکر نکند، یعنی سود و زیان آن عمل، مورد نظر کنش‌گر قرار نگیرد و در واقع معطوف به نفس عمل باشد. کانت همچنین معتقد بود عملی اخلاقی است که عمل کننده بتواند آن عمل را به عنوان یک اصل عام و بشری معرفی کند. سنت کانت در بحث اخلاق قوی‌ترین سنت است و آموزة مطلق بودن اخلاق، که از سوی وی مطرح شده است، از سوی پاره‌ای از اندیشمندان مسلمان مورد نقادی قرار گرفته است.[3]در باب گونة دوم، می‌توان به مباحث هابز اشاره نمود که وی قائل است که تنها نقطة اتکای معرفت که دربارة آن نمی‌توان تردید کرد، همانا حفظ و صیانت ذات و امنیت انسان‌ها است. به نظر وی اخلاقیات ما نهایتاً اموری هستند که در جهت حفظ و بقای بشر مساعدت می‌کنند. امور غیر اخلاقی، چیزهایی است که به از بین بردن وجود و هستی انسان و جلوگیری از ادامه حیات او منجر می‌شوند یا به آن صدمه می‌زنند. هابز معتقد است انسان‌ها در قرارداد اجتماعی، که مربوط به حفظ ذات آدمی و صیانت نفس او است، اخلاق را تأسیس می‌کنند و معتقدند که آنچه به زیان جامعه است غیر اخلاقی است و آنچه برای حفظ و بقای انسان لازم است اخلاقی است.[4]همین دیدگاه دربارة ارتباط بین اخلاق و سیاست بر این باور است که اخلاق استعلایی مطلق و معطوف به نفس عمل، کاربردی در زندگی سیاسی به مفهوم متعارف ندارد، اما تعبیر دیگر از اخلاق که به معنای حفظ و صیانت ذات و تأمین حداکثر شادی و خرسندی حداکثر مردم است با سیاست ارتباط پیدا می‌کند و شاید بتوان گفت که در حوزه سیاست، عمل اخلاقی سیاسی، آن عملی است که صرفاً منفعت خود تصمیم گیرنده، گروه و جناح پیرامون و یا عصر و زمانه خاصی را در نظر نگیرد، بلکه آیندگان را نیز در نظر بگیرد و به نحوی باشد که بتواند مانند دایره‌ای متحدالمرکز هر چه بیشتر تشعشع پیدا کند و دربر گیرنده و مؤثر بر عموم مردم باشد. این می‌تواند حد اعلای اخلاق در حوزه سیاست باشد. البته در تلقی اخیر از اخلاق، که همانا حفظ و صیانت ذات آدمی باشد و در فوق به آن اشاره شد، پاره‌ای موارد، برشمرده شده است که اخلاق را تا اندازه‌ای به سمت استعلایی و مطلق بودن سوق می‌دهد. از این رو به نظر می‌رسد نتوان به جدایی کامل میان این دو دیدگاه حکم نمود.بحث اخلاق البته در نزد پاره‌ای از اندیشمندان مسلمان وجوه گوناگونی می‌یابد. همان گونه که می‌توان به جمع میان دو دیدگاه مذکور اشاره کرد و اخلاق را نه صرفاً استعلایی و مطلق و نه صرفاً حافظ ذات آدمی به شمار آورد، از سویی می‌توان میان ارزش‌های خادم و مخدوم تفکیک نمود. ارزش‌های مخدوم ارزش‌هایی است که زندگی برای آن‌ها است. این ارزش‌ها فرامعیشتی، فراملی، فراتاریخی، ثابت و جاودانی‌اند. همانند نیکی عدالت، آزادی، شجاعت و ... . در مقابل ارزش‌های خادم، ارزش‌هایی به شمار می‌روند که آنها برای زندگی آدمی هستند. همانند نیکی راستگویی، صله ارحام، رازپوشی، احترام به قانون، قناعت، انصاف و بدی دروغ‌گویی، سرقت، قتل، زنا، غضب، خبرچینی، استبداد، افزون‌طلبی، کم فروشی و ... .[5]به هر حال صرف نظر از انتقاداتی که به برداشت استعلایی و صیانت ذات بودن اخلاق وارد است می‌توان دیدگاه پاره‌ای از اندیشمندان مسلمان را نیز در این زمینه یادآور شد و رابطة اخلاق و سیاست را از منظر آنها نیز به پرسش گرفت. اهمیت بحث رابطة اخلاق و سیاست در این است که از منظری گسترده و وسیع به بحث می‌نگرد و چشم‌اندازی کلی را فراروی پژوهشگر می‌گشاید. اما بحث رابطة اخلاق و آزادی در نسبتی محدود و عینی‌ مسأله را مورد سنجش و بررسی قرار می‌دهد و زوایای موضوع را می‌شکافد. علامه محمد تقی جعفری مفهوم اخلاق را از زوایای مختلفی مورد بحث قرار داده است. این تعریف‌ها دایرة گسترده‌ای از «مقید شدن به عاملی درونی که انسان را به نیکی‌ها سوق داده و از بدی‌ها برکنار می‌نماید» و «شکوفایی همة ابعاد مثبت انسانی در مسیری که رو به هدف


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله درباره رابطه اخلاق و آزادی