ژیکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

ژیکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحققی در مورد اخلاق سازمانی

اختصاصی از ژیکو تحققی در مورد اخلاق سازمانی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحققی در مورد اخلاق سازمانی


تحققی در مورد اخلاق سازمانی

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه19

 

فهرست مطالب

 

موضوع مقاله: رفتار اخلاقی در سازمان

استاد محترم: جناب آقای دکتر منشی زاده

مربوط به درس مدیریت رفتار سازمانی

کار کردن با مردم

«انسان مرکز و مقیاس همه چیز است.»

ارنسستو ایمباساهی دوملو

«اگر هر دشواری را یرف بشکافید، سرانجام به «مردم» خواهید رسید.»

جی واتسون ویلسون

سازمانها نظامهای اجتماعی هستند. اگر کسی بخواهد در آنها کار کند یا به کارگردانی آنها بپردازد، بایسته است که به شیوه کار کردن آنها آگاهی یابد. سازمانها دانش و انسان – فن شناسی و انسانیت – را با هم در می آمیزند. فن شناسی به تنهایی پدیده ای دشوار است، ولی زمانی که انسان را به آن بیفزاییم یک نظام اجتماعی پیچیده به دست می آید که پی بردن به آن را کمابیش دشوار می سازد. با این همه، اجتماع باید سازمانها را بشناسد و آنها را نیک به کار گیرد.، زیرا این سازمانها برای دست یافتن به بهره های تمدن، بایسته به شمار می آیند. آنها برای صلح و آرامش جهانی، برای نظام آموزش و پرورش کامیاب، و دیگر آماجهای دلخواهی که مردم در جست و جویشان هستند، ضروری و لازمند. جامعة امروزین برای پایایی خود به سازمانها وابسته است.

چنان که خواهیم دید، رفتار انسان در سازمانها سخت دور از پیش بینی است. دور از پیش بینی بودن رفتار انسان در سازمان ناشی از آن است که رفتار از درون نیازهای ریشه دار و نظام ارزشها سرچشمه می گیرد. با این همه، همین رفتار را می توان در قالب چهار چوبهای دانش رفتاری، مدیریت، و دیگر قلمروهای ذهنی تا اندازه ای دریافت. آشکار است که دستور و صورت بندی ساده ای چون «کتاب آشپزی» برای کار کردن با مردم در دست نیست. راه چاره های کاملی برای دشواریهای سازمانی یافته نمی شود. آنچه را که می توان انجام داد، این است که آگاهی و مهارتهای خود را افزایش دهیم تا بر آن پایه پیوندهای انسانی در کار به جایگاهی بالاتر برده شود. چنین هدفهایی شورانگیز و با ارزش اند.

ما می توانیم با مردم به خوبی کار کنیم به شرط آن که آماده باشیم به آنها با موازین انسانی بیندیشیم. به نمونه ای که در پی می آید، بنگرید که چگونه انگیزش مدیری که سالها کار کردی منفی و اندک داشته است، دگرگونه می شود و راهی تازه در پیش می گیرد:

«جان پر کینز» با سنی نزدیک به پنجاه، در جایگاه دستیار مدیر یک شعبه در یک نظام بزرگ بانکی به کار سرگرم بود. کار او چنان کم مایه بود که هیچ مدیر شعبه او را نمی شناخت. به طور معمول مدیر کنونی وی نیز کوشیده بود تا او را به شعبة تازه ای که در دست گشایش بود بفرستد. بر این روال «جان» تا کنون در یازده سال گذشته در هشت شعبه به کار پرداخته بود. هنگامی که در نهمین شعبه به جایگاه دستیاری مدیر گمارده شد، مدیر شعبه بزودی از گذشتة وی آگاه گردید. گرچه این مدیر نیز وسوسة جا به جا کردن او در سر داشت، ولی کوشید تا او را به کار بر انگیزاند. مدیر پی برد


دانلود با لینک مستقیم


تحققی در مورد اخلاق سازمانی

دانلود مقاله اخلاق

اختصاصی از ژیکو دانلود مقاله اخلاق دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 
باب اول : آداب و وظائف معلم و شاگرد
بخش اول : آداب و وظائف معلم و شاگرد نسبت به خود
(مطالب مربوط به آن ، ضمن شش امر، مورد گفتگو قرار میگیرد):
1- ضرورت و لزوم اخلاص و پاکسازى نیت
نخستین آداب و آئینهاى مربوط به معلم و شاگرد که باید (در امر تعلیم و تعلم ) به عنوان یک امر ضرورى و قطعى مورد توجه قرار گیرد این است که در پویائى از علم و یا بذل و اعطاء آن به دیگران ، داراى خلوص نیت باشند (یعنى باید معلم و شاگرد در مسیر تعلیم و تعلم در جهت هدفى الهى و انسانى گام بردارند، و هیچگونه شوائب انتفاعى و مادى را با این هدف الهى نیامیزند)؛ زیرا محور و کانون ارزش علم و رفتار هر کسى بر قصد و نیت است که اعمال و رفتار انسان گاهى همچون سفال و کوزه شکسته اى - فاقد ارزش و اعتبار مى شود. و گاهى نیز همین اعمال و رفتار در ظل نیت و جهت یابى ، و هدف گیرى درست و الهى ، همانند گوهرى گرانبها آنچنان داراى ارزش و اعتبار مى گردد که نمیتوان آنرا به علت گرانمایگى ، ارزیابى کرد. و گاهى نیز همین اعمال و رفتار، به خاطر هدف گیریهاى نادرست و غیرانسانى به صورت وزر و وبالى بر دوش انسان سنگینى کرده ، و برگه هاى جرم و گناه فزونترى بر صفحات پرونده اعمال سیاه او اضافه خواهد نمود، اگر چه این اعمال به صورت اعمال واجب و تکالیف حتمى الاجراء او باشد.
بنابراین لازم است که معلم و شاگرد در اعمال و کوششهاى خود صرفا خدا و طاعت از فرمان او و پیراستن خویش (از رذائل ) و ارشاد بندگان خدا به حقایق دین را منظور نهائى خود قرار دهند. آنها نباید در انجام وظائف خویش ، هدف دیگرى را در قصد و نیت خود راه دهند؛ یعنى نباید اغراض و هدفهاى دنیائى و نادرست و کم ارزشى را - که موجب لذت و خوارى و فرومایگى آنها نزد خدا، و باعث خشم او، و از دست دادن سعادت و نیکبختى جاوید سراى پسین ، و محرومیت از اجر و پاداش دائمى مى گردد - در مد نظر گیرند.
اینگونه اهداف و اغراض دنیائى و نادرست و کم ارزش ، عبارتند از: حب مال ، جاه طلبى ، نام جوئى و تشخص ، نمودیابى در میان اقران و همگنان ، برترى جوئى نسبت به همالان ، بالیدن نسبت به برادران ایمانى و امثال آنها از هدفهاى نادرستى (که همت انسانى را دستخوش ابتذال ساخته و انسان را به فرومایگى شخصیت سوق میدهند)، و مآلا اشخاص را به صورت ((زیانکارترین افرادى درمى آورد که مساعى و کوششهاى آنان در زندگى ، فاقد جهت یابى و آمیخته با گمراهى و سرگشتگى است و این چنین افرادى مى پندارند که رفتار و کار درستى را در پیش گرفته اند (130)
الف - رهنمودهاى قرآن کریم براى ایجاد اخلاص نیت :
آن عامل جامع و اساسى - که مى تواند اخلاص نیت را در رفتار انسان به ثمر رساند - تصفیه و پالایش درون و باطن از هر گونه آلایشها است . به این معنى که باید انسان سر و باطن خویش را از ملاحظه و توجه به غیر خدا - از طریق عبادت و بندگى او - پاکسازى کند. خداوند متعال در این باره مى فرماید:
(( ((فاعبدالله مخلصا له الدین الا لله الدین الخالص )) )) (131)
پس خداى را با خلوص نیت در آئین دارى ، بندگى کن ، هان اى انسان ! دین و آئین خالص و پاکیزه از آن خداى متعال و براى او است .
و یا اینکه مى فرماید:
(( ((و ما امروا الا لیعبدوا الله مخلصین له الدین حنفاء و یقیموا الصلوة و یؤ توا الزکوة و ذلک دین القیمة )) )) (132)
انسانها - صرفا - ماءمور و موظفند که خداى را با آمیزه اخلاص در دیندارى ، و درونى پالایش شده پرستش نمایند، و نماز را به پاى دارند و زکوة را بپردازند، - و این است دین و آئین استوار و پایدار و راه راست زندگى انسانى .
خداوند متعال (وصول به مقام سعادت و نیل به لطف و رحمت خویش را بر پایه توحید در عبادت و بندگى ، و تصفیه باطن استوار ساخته ، آنجا که ) مى فرماید:
(( ((فمن کان یرجوا لقاء ربه فلیعمل عملا صالحا و لا یشرک بعبادة ربه احدا)) )) (133)
آنکه براى وصول به لطف و رحمت پروردگارش امیدوار است باید رفتار شایسته اى را در پیش گیرد، و هیچ کس و هیچ چیز را در مسیر بندگى پروردگارش ، شریک و انباز او قرار ندهد.
گویند: این آیه درباره افرادى نازل شده است که در اعمال و رفتار خود، جویاى رضاى غیرخدا هستند، و براى جلب ستایش مردم به عبادت مى پردازند.
خداوند متعال (درباره محرومیت و ناکامى دنیاپرستان از لذات و نعماى اخروى ) مى فرماید:
(( ((من کان یرید حرث الآخرة نزد له فى حرثه ، و من کان یرید حرث الدنیا نؤ ته منها و ماله فى الآخرة من نصیب )) )) (134)
اگر کسى کوشش خویش را در تحصیل فراورده هاى اخروى مصروف دارد، ما به نفع او بر این فراورده ها مى افزائیم . و چنانچه هم و عنایت و اراده خود را در تحصیل فراورده هاى دنیوى محدود سازد، این هدف را براى او تاءمین مى کنیم ، ولى براى او از بهره هاى آخرت ، نصیبى نخواهد بود.
و نیز چنین مى فرماید:
(( ((من کان یرید العاجلة عجلنا له فیها ما نشاء لمن نرید، ثم جعلنا له جهنم یصلیها مذموما مدحورا)) )) (135)
اگر کسى دنیاى شتابنده و زودگذر را هدف زندگانى خود قرار دهد و فقط خواهان آن باشد، ما - بر حسب اراده و مشیت خویش - خواسته هاى او را با شتاب و سرعت برآورده مى سازیم ، ولى در بازپس ، آتش دوزخ را براى او آماده مى نمائیم تا با وضعى نکوهیده و حالتى سرافکنده و رانده شده به آن درآید و طعم تلخ آنرا بچشد.

باید معلم و شاگرد در قیام به شعائر اسلام و عمل به ظواهر احکام ، همواره پاى بند و مراقب باشند از قبیل : اقامه نمازهاى یومیه در مساجد به صورت جماعت ، و انجام آن در اوقات شریف و ساعات فضیلت اداء آن ، سلام و تحیت گرم و تواءم با آمیزه صمیمیت نسبت به تمام مردم - اعم از عالم و عامى - چه در آغازکردن به سلام و چه در پاسخ دادن به آن ، امر به معروف و نهى از منکر، صبر و تحمل آزار و رنج در طریق امر به معروف و نهى از منکر، و دعوت مردم به حق . آرى باید آنان از بذل جان در راه خدا دریغ نورزند و سراپاى وجود خود را در طریق رضاى خداوند قرار دهند و از سرزنش هیچ سرزنش گرى ، ترس و بیمى به دل خود راه ندهند. و در اداء چنین وظائف ، به پیامبر گرامى اسلام (صلى الله علیه و آله ) و سایرانبیاء (علیهم السلام ) تاءسى جویند، و یادآور رنجها و محنتهائى گردند که پیامبران الهى در طریق قیام به اوامر و تکالیف آسمانى ، دچار آنها گشتند.
معلم و شاگرد نباید در رفتار آشکار و نهان خویش ، صرفا به اعمالى که شرعا مباح و جایز است بسنده کنند. باید بکوشند که خود را با زیبنده ترین و کاملترین اعمال ظاهرى و باطنى بیارایند؛ زیرا علماء و دانشمندان - در نظر توده مردم - الگوهاى سازنده و سرمشقهائى هستند که آنانرا تحت تاءثیر قرار مى دهند. آنان به عنوان مرجع و مرکزى تلقى مى گردند که مردم را به سوى خویش جلب مى کنند.
علماء و دانشمندان ، حجتهاى خداوند متعال و ادله و برهانهاى او بر توده مردم مى باشند که گاهى براى فراگیرى راه و رسم زندگانى ، افرادى مراقب این علماء هستند که این علماء آنها را نمى بینند، و نیز افرادى از این علماء پیروى مى کنند و آنانرا الگوى خود قرار میدهد که این علماء از آنها آگاهى ندارند (یعنى افرادى آشنا و ناآشنا - که علماء و دانشمندان ، آنها را نه مى بینند و نه مى شناسند - پیرو دانشمندان بوده ، و رفتار و گفتار آنها را سرمشق قرار مى دهند).
بنابراین اگر عالم و دانشمند از نظر انتفاع و برخوردارى از علم و آگاهى خویش ، محروم و بیگانه باشد، قطعا دیگران در انتفاع و بهره گیرى از علم و دانش او، محرومتر و بیگانه ترند. به همین جهت لغزش عالم و دانشمند با توجه به مفاسدى که از این رهگذر بر آن مترتب است و زیان آن به توده مردم مى رسد - (هر چند که این لغزش ، اندک و ناچیز باشد) - عظیم و غیرقابل اغماض خواهد بود.
باید معلم و شاگرد به رفتار و خویهائى ستوده ، پاى بند و متخلق باشند، اخلاق و رفتارى که در شریعت اسلام بدآنها عنایت و توجه شده و تعالیم اسلامى ، مردم را بدآنها تشویق کرده است . عالم و دانشمند باید با خصلت هائى ستوده و شیوه ها و صفاتى پسندیده آراسته باشند تا از رهگذر آنها مراتب رضاى پروردگار را به خود جلب کنند، از قبیل : جود و سخاء، گشاده روئى (که نباید افراطآمیز بوده و از حد اعتدال فراتر رود)، فرونشاندن خشم ، بى آزار بودن ، تحمل آزار دیگران ، بردبارى ، پایمردى و مردانگى و احترام به افکار عمومى ؛ (البته در صورتى که این افکار صحیح و عاقلانه باشد)، تنزه و خوددارى از کسب هاى پست و فرومایه ، از خودگذشتگى ، کم توقع بودن و خوددارى از فزون جوئى ، انصاف ، عدم توقع انصاف از دیگران نسبت به خود (ترک انصاف طلبى )، سپاسدارى از اشخاص نیکوکار، کوشش در تاءمین حوائج مردم ، بذل جاه و مقام (در راه خدمات دینى و انسانى )، وساطت هاى انسانى (در حمایت از ضعفاء)، بذل لطف و محبت به تهى دستان و نیازمندان ، اظهار دوستى نسبت به همسایگان و خویشاوندان ، احسان به زیردستان ، احتراز از قهقهه و شوخى هاى مفرط، حفظ همبستگى با ترس و اندوه ، شکسته نفسى و فروتنى و خاموشى که خوف و خشیت را در چهره و رفتار و حرکات و سکنات و نطق و سکوت آنها نمایان سازد، به گونه اى که اگر نگاه کسى بدآنها افتد این نگاه ، یاد خدا را در دلش بیدار نماید. باید جهات ظاهرى و چهره رفتارشان ، حاکى از علم ، و نمایانگر التزام و همبستگى آنها با آئین هاى دینى - اعم از آداب قولى و عملى ظاهرى و باطنى - باشد.
به عنوان مثال : آنگاه که عالم و دانشمند و یا شاگرد و دانشجو به تلاوت قرآن مشغول مى گردند (آداب قولى ) نباید تلاوت آنها (در چهارچوب قرائت و خواندن محض ، محدود باشد؛ بلکه ) در معانى قرآن بیندیشند: (آداب باطنى )، و به اوامر و دستورات قرآن عمل کنند، و از منهیات و محرمات قرآن عملا ابراز انزجار نمایند. آنگاه که در خلال آیات با وعده و وعید (و بشارت و تهدید) مواجه گشتند به سرعت از آن عبور نکنند؛ بلکه با درنگهاى اندیشمندانه خود درباره آنها تاءمل و تدبر نمایند و به وظائف و حدودى که قرآن کریم مشخص ساخته است قیام کنند. خداى را با دل و زبان یاد نموده و بدینسان قلب و زبانشان را - به منظور اینکه همیشه به یاد خدا باشند - با ادعیه و اذکار شبانه روزى و نماز و روزه و حج مستحب (پس از عمل به واجبات ) به جریان اندازند (و هیچگاه از این سیلان و جریان و جنبش ، بازنایستد). و در مورد عبادت - که سازمان دهنده رابطه نزدیک انسان با خدا است - صرفا به علم و آگاهى خود اکتفاء نکنند؛ (بلکه علم خود را با عمل و کردار بیامیزند)؛ زیرا در غیراینصورت ، دچار قساوت قلب و تیرگى روح مى گردند. چنانکه ما (در مبحث مربوط به لزوم عمل به علم ) از این هشدار دریغ نکردیم ، (و مطالب زیادى درباره بکاربستن علم بازگو نمودیم ).
معلم و شاگرد باید بدن و ظاهر خویش را - بیش از دیگران - نظیف و پاکیزه نگاهدارند و خود را با چرک زدائى و چیدن ناخن و زدودن مویهائى که زدودن و ستردن آنها مطلوب است بپیرایند، و از بویهاى ناخوش آیند بپرهیزند (و خویشتن را خوشبو ساخته ) و موها (ى سر و صورت ) را با شانه کردن بیارایند. و بالاخره در پیروى از سنتها و روشهاى ستوده و پسندیده و تعالیم متین و والاى دینى و اخلاقى ، کوشا باشند.
معلم و شاگرد باید خود را از اخلاق ناستوده و اوصاف نامطلوب ، تهذیب و تصفیه نمایند. این اخلاق و اوصاف ناستوده عبارتند از:
حسد، تظاهر و خودنمائى ، عجب و خودپسندى ، تحقیر و کوچک شمردن دیگران (هرچند که دیگران به درجاتى از او پست تر و دون رتبه تر باشند)، کینه ، ستم و تجاوز به حقوق دیگران ، خشم گرفتن براى غیرخدا، و دسیسه گرى و نیرنگ ، بخل و دریغ ‌کارى ، خبث سریرت و پلیدى باطن ، خوشحالى مفرط، طمع و آزمندى ، فخر، تکبر و خود بزرگ بینى ، رقابت در امور دنیوى و مباهات به آنها، سازشکارى ، خودآرائى براى مردم ، ستایش جوئى از مردم در برابر کارهائى که انجام نداده است ، چشم پوشى از عیوب خویشتن و عیبجوئى و خرده گیرى از دیگران ، غیرت و تعصب براى غیرخدا، غیبت و بدگوئى پشت سر مردم ، سخن چینى ، بهتان و افتراء، زشتى در گفتار، دروغ ، (و امثال آنها). این اوصاف و خصلتهاى ناستوده ، با تفصیل و تهدیدهاى مربوط به آنها و نیز داروهاى درمان بخش آنها، و عوامل و موجباتى که انسان را به این اوصاف و حالات سوق میدهد، و علل و عواملى که انسان را از این اوصاف بیمناک و یا گریزان مى سازد، (همه این مطالب ) در جاى ویژه خود (یعنى علم اخلاق ) ثبت و ضبط و تدوین شده است .
منظور از یادکردن صفات پسندیده و اوصاف ناپسند در کتاب حاضر، این است که معلم و شاگرد را هشدارى باشد تا کلیاتى از این صفات را بازشناسى کرده و به طور اجمال از لحاظ تخلق به آنها، آگاهى نسبى به دست آورند.
این اوصاف و حالات - اگرچه از لحاظ اخلاقى در میان همه مردم ، اعم از عالم و عامى داراى مرز مشترکى است (و هر انسانى باید به اوصاف پسندیده ، متخلق و آراسته بوده و از اوصاف ناستوده ؛ مبرى و پیراسته باشد)؛ ولى باید معلم و شاگرد در شناسائى این اوصاف و اتصاف به آنها و یا اجتناب از آنها در مقایسه با هر طبقه دیگرى ، احساس نیاز بیشترى بنمایند. لذا ما این مساءله (یعنى لزوم آراستگى به اخلاق حمیده و پیراستگى از اخلاق ناپسندیده ) را مستقلا به عنوان یکى از آداب معلم و شاگرد یاد کردیم ؛ زیرا علم و دانش به گفته یکى از بزرگان ، عبادت قلب و درون انسان است و قلب انسان با عبادت ، آباد و معمور مى شود؛ و علم در حقیقت عبارت از نماز سر و عبادت درونى انسان مى باشد.
نماز - که به عنوان وظیفه جوارح و اندام انسان ، بر مردم تکلیف شده است - آنگاه صحیح و درست است که بدن و جوارح آدمى از هرگونه حدث و خبثى ، پاکیزه ، و از هرگونه آلودگى بدنى و پلیدى اندام ، طاهر باشد. همچنین علم - که عبادت باطن و نماز قلب و سر انسان است - وقتى صحیح و باارزش است که روح انسان را از هر گونه پلیدى هاى اخلاقى تطهیر شود (و در غیراینصورت ، علم انسانى فاقد ارزش و اعتبار خواهد بود). خداوند متعال نور و پرتو علم را در قلبى که آلوده به تیرگیها و خویهاى ناستوده است راه نمى دهد؛ چنانکه امام صادق (علیه السلام ) فرمود: ((علم و دانش با کثرت و تکرار تعلم و یادگیرى به دست نمى آید، بلکه علم ، نورى است که خداوند - بر حسب مشیت خویش - در دل افرادى قرار مى دهد که خواهان هدایت و راهنمائى آنها است )) (210) .
ابن مسعود گفته است : ((علم از رهگذر کثرت روایت و نقل آن به دست نمى آید، بلکه نورى است که در دل افکنده مى شود)) (211) .
از همین جا نتیجه مى گیریم که علم و دانش صرفا عبارت از حاضرالذهن بودن نسبت به معلومات و اطلاعات ، و انباشتن و ذخیره ساختن معارف ویژه در وعاء و ظرف نیروى حافظه نمى باشد. اگرچه علم در اصطلاح توده مردم عامى ؛ عبارت از همین انباشتن ذهن به اطلاعات و آگاهى هاى مخصوص است ؛ (ولى نمى توان نام علم واقعى را بر آن اطلاق کرد)؛ چون علم ، عبارت از همان نورى است که از چنان علمى برمى خیزد؛ و منشاء بصیرت و بینش و ترس و خشیت از خدا مى گردد. چنانکه قبلا توضیح چنین مطلبى بیان شد. (آرى شاگرد و معلم در لابلاى بصیرت و خشیت - از رهگذر خودیابى - خداى خویش را مى یابند و نسبت به او احساس بصیرت و بینائى نموده و ترس و بیمى از او در دلشان راه مى یابد).
این بود پاره و مجموعه اى از آداب و وظائفى که باید معلم و شاگرد مشترکا نسبت به خود بدآنها پاى بند باشند. و اکثر این وظائف به مسئله لزوم عمل به علم و بکارگرفتن آن بازمى گردد. ولى ما این وظائف را در کنار عمل به علم ، به طور جداگانه یاد کردیم (و آنها را تحت عناوین مختلف ، بررسى نمودیم )؛ چون براى مقام و منزلت این وظائف اهمیت زیادى قائلیم و مى خواهیم در طى آنها معلم و شاگرد را به اصول و مبانى و ضوابط فضائل ، هشدار داده و بدآنها آگاهشان سازیم .
بخش دوم : آداب و وظائف معلم و شاگرد در درس و سایر اشتغالات
(محتواى این بخش ضمن شش امر مورد بحث قرار مى گیرد):
1- مداومت و استمرار بحث و اشتغالات علمى
باید معلم و شاگرد در اشتغالات علمى - اعم از خواندن ، مطالعه ، نگارش و حاشیه نویسى ، مباحثه ، مذاکره ، تفکر و تدبر، حفظ و از بر کردن ، اقراء(212) ، و امثال آنها همواره کوشا باشند. و باید ملازمت و همبستگى با اشتغالات علمى را مطلوب خویش برشمرده و آنرا سرمایه زندگانى خود تلقى نمایند. و حتى الامکان به کارهاى غیرعلمى - یعنى به امور دنیوى سرگرم نشوند؛ ولى در صورت عدم امکان مى توانند اشتغالات به امور دنیوى را به قدر ضرورت و نیازهاى اولیه محدود سازند. البته باید توجه داشته باشند که اشتغالات غیر علمى و رسیدگى به ضروریات اولیه دنیوى - بر حسب نیازهاى روزمره زندگى - آنگاه معقول است که معلم و شاگرد نیازهاى علمى خود را برآورده ساخته و وظائف مربوط به آنرا اداء کرده باشند. به همین جهت گفته اند: ((تمام وجود خویش را در اختیار علم قرار ده ، تا خود علم ، مقدارى از خویشتن را در اختیار تو قرار دهد و شمه اى از خود را به تو عطاء کند)).
از امام صادق (علیه السلام ) روایت شده که رسول خدا (صلى الله علیه و آله ) فرمود: ((خداوند (عز و جل ) گوید: مذاکرات و گفتگوهاى علمى در میان بندگانم - به شرط آنکه این مذاکرات ، آنانرا به امر و فرمان و شناخت من ، رهنمون باشد - از عواملى است که مى تواند قلبهاى مرده و دلهاى خفته را زنده و بیدار سازد)). (213)
امام باقر (علیه السلام ) فرمود: ((خداى بیامرزاد بنده اى را که علم و دانش را حیات بخشیده و آنرا زنده کرده است . عرض کردند: کیفیت احیاء علم چیست ؟ فرمود: به این صورت است که دینداران و افراد باتقوى از طریق مذاکره و گفتگوهاى علمى ، (به علم و دانش ، روح تازه اى ببخشند و آنرا احیاء نمایند) )) (214) .
از همان امام (علیه السلام ) نقل شده است که گفت : ((مذاکره و گفتگوهاى علمى به عنوان درس و بررسى است ، و درس و بررسى و مطالعه ، به عنوان نماز و عبادتى نیکو به شمار مى آید)).
2- خوددارى از مراء و جدال و ستیزه جوئى در بحث
پرسشهائى که معلم و یا شاگرد مطرح مى سازند نباید به منظور آزار رساندن و وانمود ساختن عجز و ناتوانى و طعنه زدن به شخصیت علمى طرف باشد؛ بلکه باید به صورت پرسش شاگرد باشد که براى خدا از معلم - به منظور فراگیرى و کسب اطلاع - سؤ ال مى کند. و نیز پرسش معلم از شاگرد باید به منظور ارشاد به حقیقت و واقعیت باشد و خدا را در این مسیر در مد نظر گیرند و همدیگر را به خیر رهنمون سازند. یعنى طرفین باید از سؤ الهاى خود ارشاد و راهنمائى و یا استرشاد و راه یابى را در نظر گیرند. با چنین شرائطى است که هدف عالى تعلیم و تعلم ، پدیدار شده و شجره علم ، رشد خود را آغاز نموده و نهال آن بارور مى گردد.
اما اگر هدف پرسش کننده صرفا عبارت از خودنمائى و ستیزه جوئى باشد و بخواهد از راه سؤ ال پیچ کردن ، غلبه و پیروزى خویش و از بکارافتادن طرف را به رخ دیگران بکشد، این روش و چنین هدف گیرى ها در جان و دل انسان نیروهاى پست و فرومایه و عادات پلیدى را به ثمر مى رساند، عاداتى که خشم خدا را برمى انگیزد.
علاوه بر اینکه مراء و جدال ، موجب فرومایگى روح و جلب خشم الهى مى گردد، مفاسد و معاصى متعدد دیگرى را براى انسان به ارمغان مى آورد که این معاصى و مفاسد عبارتند از: آزار رساندن به طرف ، نادان و بیسواد قلمداد کردن او، خدشه دار ساختن او، خودستائى ، پاکیزه انگارى خویشتن ، و امثال آنها از رفتارها و حالاتى که از گناهان گرانبار و از عیوبى به شمار مى آیند که در سنت و راه و رسم دین مقدس اسلام به سختى از آنها نهى شده است . (غائله سوء و نتایج شوم پرسشهاى ستیزه آمیز و عارى از هدف الهى و علمى ، به همین جا ختم نمى شود؛ بلکه ) از رهگذر آن ، زندگانى انسان دستخوش پریشانى و اضطراب مى گردد؛ زیرا اگر تو با فرد سفیه و نابخرد - به منظور خودنمائى - به جدال و ستیز برخیزى ، رفتار سفیهانه او، ترا مى آزارد. و اگر با فرد صبور و بردبار و دوراندیش بستیزى ، ترا از خویش مى راند و نسبت به تو کینه به دل مى گیرد.
الف - احادیث در نکوهش جدال و ستیز در بحث :
خداوند متعال از زبان پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله ) و امامان (علیهم السلام ) شدت حرمت و ممنوعیت جدال و ستیز و درگیریهائى را - که فاقد هدف الهى و علمى است - به مردم اعلام فرموده است :
پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله ) فرمود: ((با برادر ایمانى خود به جدال و ستیز برنخیز، و با او مزاح و شوخى مکن ، و وعده اى را که به آن وفا نمى کنى با او در میان نگذار)) (215) .
و نیز فرمود: ((اگر کسى از ستیز و جدال خوددارى کند، و با وجود اینکه خود را ذیحق مى داند از درگیرى در سخن صرف نظر نماید، خانه و سراى آرام بخشى در قله هاى رفیع بهشت براى او بناء و مهیا مى گردد. و اگر کسى از جدال خوددارى نماید - حتى در حالیکه حق با او نیست و یاوه مى گوید - براى او سرائى در کرانه و پیرامون و یا میانه بهشت بنا مى شود)) (216) .
و همو فرمود: ((جدال و ستیزه جوئى را کنار بگذارید؛ زیرا حکمت آنرا بازنمى یابى ، و نیز از فتنه و آشوب و آفات آن در امان نمى مانى )) (217) . (یعنى هیچکس حکمتى را از لابلاى جدال و ستیزه جوئى به دست نیاورده و نیز از آفات آن درامان نمانده است ).
ام سلمه (همسر رسول اکرم (صلى الله علیه و آله ) )گفت : که آنحضرت فرمود: ((نخستین پیمانى که خداوند متعال با من منعقد ساخت ، و (مرا از آن نهى فرمود) - پس از نهى از پرستش بت ها و شرب خمر - همان درگیرى و ستیز با مردم است (218) . (یعنى خداوند با من پیمان بست که به ترتیب ، بت پرستى و شرب خمر ننمایم و با مردم نزاع نکنم ).
و فرمود: ((فقط گروه و جامعه اى دچار گمرهى و سرگشتگى مى شوند که جدال و ستیز میان آنها راه یافته است ، و علت اساسى گمراهى آنها وجود حالت ستیزه جوئى در میان آنان است )) (219) .
و نیز گفت : ((هیچ بنده اى از بندگان خدا به تکمیل حقیقت ایمان خود توفیق نمى یابد مگر آنگاه - که با وجود ذیحق بودن - دست از نزاع و درگیرى (و خودنمائى ) بردارد)) (220) .
امام صادق (علیه السلام ) فرمود: ((جدال و ستیزه جوئى ، یک بیمارى پنهان و غدارى مى باشد. در انسان ، هیچ خصلتى بدتر از آن وجود ندارد. ستیزه جوئى ، مشخص خوى ابلیس و نسبت او است . هیچ فردى در هیچ حالتى گرفتار آن نمى گردد مگر کسى که از خودشناسى و مردم شناسى بى بهره ، و از شناخت حقایق دین ، محروم است )) (221) . (اینگونه افراد که گرفتار خودباختگى هستند، و ارج و پایه انسانى خویش را نمى شناسند و از مردم شناسى نیز بى بهره اند و فاقد احساس وابستگى با تعالیم و حقایق دینى مى باشند، ستیزه جوئى و درگیرى با مردم را پیشه خود ساخته و بدون آنکه از این نزاعها و خودنمائیها بهره اى را عائد خویش و یا دیگران نمایند، موجبات رنج و آزار و پریشانى روانى خود و دیگران را فراهم مى آورند، و مآلا، جامعه اى که با اینگونه ستیزه جوئى فرم یافته است دستخوش هرج و مرج مى گردد. چنین جامعه اى نه تنها راهى فراسوى آن براى سازندگى باز نمى شود؛ بلکه سرگشتگى و سراسیمگى و بالاخره انحطاط و نابودى ، آنرا تهدید مى کند).
گویند: شخصى به امام حسین (علیه السلام ) عرض کرد: بنشین تا با هم در مسائل مربوط به دین مناظره کنیم . حضرت فرمود: فلانى ! من در دین و آئین خود با بصیرت هستم و راه هدایت براى من مکشوف و روشن است . اگر تو درباره دیندارى و آئین خویش ، از نادانى و بى اطلاعى رنج میبرى ! برو کاوش و جستجو کن . (شئون انسانى و معنوى من اجازه نمى دهد که دست اندر کار جدال و ستیز گردم ) مرا با جدال چه کار است ؟ به هوش باش که شیطان ، آدمى را وسوسه مى کند و با سخنهاى در گوشى با انسان ، به نجوى و رازگوئى مشغول مى شود و مى گوید: از جدال و ستیز دریغ مکن ، با مردم مناظره کن ؛ چون ممکن است (کناره گیرى و چشم پوشى از آن ) این تصور را در مردم به وجود آورد که تو از لحاظ بینش دینى ، عاجز و ناتوان ، و گرفتار جهل و نادانى هستى )).
ب - انواع جدال با مردم :
((جدال و مراء با مردم (که ریشه آن ، حس خودنمائى و خویشتن آرائى و اعتراض به سخن دیگران است ) از چهار صورت بیرون نیست :
1- ممکن است جدال و درگیرى ، مربوط به مسئله اى باشد که طرفین نزاع کاملا از آن وقوف و آگاهى داشته و در اساس و بنیاد آن مساءله ، هیچگونه اختلافى با هم نداشته باشند. بنابراین نزاع و درگیرى طرفین در آن مساءله ، موجب از دست نهادن اخلاق و آداب حسنه و نصیحت و اندرزهاى دینى گشته و در نتیجه ، آندو پویاى فضیحت و رسوائى و بدنامى خود خواهند بود. و مآلا علم و دانش را از این رهگذر تباه و بى مقدار خواهند ساخت .
2- و یا آنکه طرفین ، گرفتار جهل و بى اطلاعى نسبت به آن مساءله مى باشند. در این صورت ، نزاع آنها جز اظهار جهل و نادانى و ستیزه جوئى و اصرار در ابراز بى اطلاعى ، نتیجه و ثمر دیگرى نخواهد داشت و نیز تلاش و درگیرى آنها به خاطر جهل خواهد بود.

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  178  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله اخلاق