ژیکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

ژیکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

هـود (ع)

اختصاصی از ژیکو هـود (ع) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 12

 

پیشگفتار

‌راویان ، از نظر قدمت ، اعراب را به سه دسته تقسیم کرده اند :

1 ـ اعراب بائده

2 ـ اعراب عاریه

3 ـ اعراب مستعربه

اعراب عاربه ، اقوام بسیاری بودند که از جمله عاد و ثمود را می توان نام برد. قوم عاد ، از نسل « عادین عوص بن ارم » و قوم ثمود از نسل جابربن ارم بودند . و "ارم" فرزند سام بن نوح است .

سبب نامگذاری ایشان به اعراب بائده ، این است که آنها بر روی زمین ، منقرض گشته است . همچنین قوم ثمود و عاد را به اعراب عاربه ، یعنی اعراب اصیل ، نام می نهند .

راویان ، قوم عاد را به دو دسته تقسیم می کنند : یکی عاد اول و دیگر عاد ثانی .

عاد اول ، از نیرومندترین اقوام روی زمین به شمار می آمده است و قرآن ، بدین موضوع اشارت دارد که : و اهلک عاداً الاولی و ثمود فاما ابقی . نجم 50 ـ 51

خداوند پیامبری به نام "هود" به سوم قوم عاد ، فرستاد .

از قرآن دانسته می شود که مسکن قوم " عاد " در سرزمین احقاف بوده است : و اذکر اذا نذر قومه بالاحقاف . ترجمه : أی رسول یاد آور حال هود ، پیامبر عاد را که قومش را در احقاف ، انذار کرد .

احقاف ، جمع حقف ، به معنی ریگزار است . لیکن ، قرآن محل آن را معین نکرده است . ولی راویان ، معتقدند که مکان احقاف میان یمن و عمان تا حضر موت و شحر است . قوم عاد ، شهری برپا ساختند که نامش " ارم" بود .

این نام در قرآن نیز آمده است : الم ترکیف فعل ربک بعاد ارم ذات العماد . " فجر 6 و 7 "

ترجمه : ای رسول ، ندیدی که خدای تو با عاد چه کرد . و نیز قبیلة ارم که صاحب قدرت بودند .

باستان شناسان ، بر اساس کاوش های بسیار ، مکان ارم را کوه "رُم" می دانند . این کوه در 25 مایلی شرقی عقبه قراردارد و در پیرامون این کوه ، آثار پیشین جاهلی ، دیده می شود.

راویان یاد آور می شوند که قوم عاد ، خدایان سه گانه أی را که "صداء" و "صمود" و "هبا" نام داشتند می پرستیدند . این مقدمة کوتاه را بدان سبب آوردیم تا به شرح حال هود پیامبر بپردازیم .

هود ، قوم خود را به سوی خدا فرا می خواند

هود قوم خود را به بندگی خداوند یگانه و ترک پرستش بت فرا می خواند . چه این تنها راه رستگاری و نجات از کیفر روز بازپسین است : والی عاد اخاهم هوداً قال یا قوم اعبدوا لله ما لکم من اله غیره افلاتتقون .

ترجمه : و به سوی قوم عاد ، برادرشان هود را بفرستادیم . به آنها گفت : أی قوم خدا را بپرستید که جز او شما را خدایی نیست . آیا اندرز مرا گوش نکرده و پرهیزکار نمی شوید .

و اذکر اخاد عاد اذا نذر قومه بالاحقاف و قد خلت النذر من بین یدیه و من خلفه الا تعبد وا الا الله انی اخاف علیکم عذاب یوم عظیم . " احقاف 21 "

ترجمه : یادآور أی رسول ، حال هود ، پیامبر قوم عاد را که چون در سرزمین احقاف ، امتش را وعظ و اندرز کرد و بترسانید و پیش از هود و پس از او هم بسیاری پیامبر ، برای انذار خلق آمدند . باری هود قومش را گفت هرگز جز خدا کسی را نپرستید که من بر شما از عذاب روز بزرگ قیامت می ترسم .

این فراخواندگی ، هنگامی آغاز شد که قوم عاد ، عقیده داشتند که بتان ، شریکان "الله" بوده و از ایشان در نزد او ، شفاعت کنند . هود به آنها گفت : این پندار شما ، بی پایه است ، زیرا جز خداوند یکتا ، کسی سزاوار پرستش نیست : والی عاد اخاهم هودا قال : یا قوم اعبدوالله ما لکم من اله غیره ان انتم الا مفترون

لیکن ، قبیلة عاد ، دعوت هود را نشنیده گرفتند و او را تحقیر نموده و به نادانی و سبک مغزی و دروغگویی ، متهمش ساختند . ولی هود ، این اتهام را از خود ، زدوده و تاکید نمود که فرستادة خداوند جهانیان است و جز اندرز و ارشاد ، منظوری ندارد : قال الملاء الذین کفروا من قومه انا نراک فی سفاهه و انا لنطنک من الکاذبین قال یا قوم لیس بی سفاهه و لکنی رسول من رب العالمین ابلغکم رسالات ربی و انا لکم ناصح امین . " اعراف 66 تا 68 "

هود ، قوم را به نعمت های خداوند ، متوجه می سازد

هود ، کوشید تا قومش را با توجه دادن به نعمت های خدا ، به راه حق بکشاند . او چنین گفت : آیا از اینکه بشری چون شما از سوی خدا آورده و مردم را به فرجام شوم گمراهی ، هشداری می دهد به شگفتی و ناباوری دچار می آیید ؟ آیا یادآور نمی گردید که خداوند ، شما را پس از نابودی قوم تباهکار نوح وارث زمین گردانید و بر قدرت جسمی و روحی شما ، بیفزود ؟ پس می سزد که در برابر این نعمت ها به خدا ایمان آورده و سپاسگزارش باشید . نه آنکه راه ناسپاسی پیشة خود سازید من به شما اندرز می دهم که نعمت های خدا را یادآور شوید . باشد که نیک فرجامی دنیا و آخرت را بدست آورید : او عجبتم ان جاءکم ذکر من ربکم علی رجل منکم لینذرکم و اذکروا اذجعلکم خلفاء من نوح و زادکم فی الخلق بسطه فاذکروا آلاء الله لعلکم تفلحون . " اعراف 69 "

لیکن قوم هود ، سپاس نعمت های خدا را به جای نیاوردند و درخواسته ها و شهوات خود ، فرو رفته و در زمین ، گردنشکی نمودند . هود به ایشان گفت : چگونه شما بر فراز بلندی برای تفاخر و هوسرانی چون دنیاپرستان کاخ های با شکوه برپا می سازید . و به سان ستمکاران ، خود کامه شده و به هنگام برآمدن خشم ، بر کسی رحم نیارید و حتی تمام این تباهکاری ها را در نهایت گردن فرازی مرتکب می گردید . بترسید از فرمان خدا و بر راه من ، گردن نهید . أی قوم ، از خدایی که نعمت های بسیاری چون فرزندان و باغ های انبوه و چهارپایان و چشمه سارها ، بر شما ارزانی داشته بترسید . و در برابر نعمت های او ، به ناسپاسی و نخوت و خودسری ، برنخیزید چه کیفر او فرا می رسد و


دانلود با لینک مستقیم


هـود (ع)

تحقیق درمورد امام صادق (ع) و پزشکی 21 ص

اختصاصی از ژیکو تحقیق درمورد امام صادق (ع) و پزشکی 21 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 21

 

امام صادق (ع) و پزشکی

دانش پزشکى امام صادق علیه السلام و طبیب هندی

بدون تردید، علوم حضرات معصومین علیهم السلام اکتسابى نیست و آنچه از ذهن شفاف و نورانى آن بزرگواران انعکاس مى‏یابد، اشعه‏هایى از انوار الهى است که از پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله تا معصوم ‏چهاردهم امام زمان(عج) نسلى بعد از نسل، به یادگار مانده و زمینیان را بهره‏مند ساخته است. اگر غیر از این بود، مى‏بایست علوم آنها مقطعى و زودگذر باشد و جز در عصر خویش، کاربردى آن هم در همه ‏زمینه‏ها، بدون کمترین تخلف نداشته باشد و در برخورد با شخصیت‏هاى علمى هم عصر خود و عالمان قرون بعد، منفعل گردد.

جستجوى مفصل این نکته را به عهده خوانندگان محترم گذاشته و تنها مناظره زیر را که به علم پزشکى امام صادق علیه السلام اشاره‏ دارد. نقل به مضمون مى‏کنیم.

روزى امام صادق علیه السلام به مجلس منصور دوانیقى وارد شد. طبیب هندى ‏کنار خلیفه نشسته بود. او کتاب‎هایى که در موضوع «علم طب‏» نگاشته شده بود را براى خلیفه مى‏خواند تا ضمن سرگرم ساختن او بر معلومات خلیفه بیفزاید.

امام صادق علیه السلام در گوشه‏ى مجلس نشست. بارانى از هیبت و ابهت از چهره حضرت مى‏بارید. مدتى گذشت. هنگامى که طبیب از خواندن کتاب‎ها فارغ شد، نگاه‏اش به امام صادق علیه السلام دوخته شد. لحظاتى مشغول‏ تماشاى سیماى حضرت شد. ابهت و صلابت امام تنش را لرزاند. نگاه‏اش‏ را به سوى خلیفه برگرداند و با این سؤال سکوت را شکست:

- این مرد کیست؟

- او عالم آل محمد(صلی الله علیه و آله) است.

- آیا میل دارد از اندوخته‏هاى علمى من بهره‏مند گردد؟

- نگاه خلیفه روى امام قرار گرفت. قبل از این که چیزى بگوید،امام لب به سخن گشود:

- نه!

- طبیب که از پاسخ امام شگفتش زده بود، پرسید:

- چرا؟

- چون بهتر از آنچه تو دارى، در اختیار دارم.

- چه چیز در اختیار دارى؟

- گرمى را با سردى معالجه مى‏کنم و سردى را با گرمى، رطوبت را با خشکى درمان مى‏کنم و خشکى را با رطوبت و آنچه را که پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) فرموده به کار مى‏بندم و نتیجه کار را به خداوند وامى‏گذارم.

سپس به سخن جدش رسول الله اشاره کرده، افزود: «معده خانه ‏هر بیمارى و پرهیز، سر هر درمان است.»

طبیب هندى براى این که سخنان امام را سبک جلوه دهد، پرسید:

- مگر طب غیر از این‏ها است که گفتى؟!

- امام فرمود:

- گمان مى‏کنى من مثل تو این‏ها را از کتاب‎هاى طبى آموخته‏ام؟!

- حتما، غیر از این، راهى براى فراگیرى علم طب وجود ندارد.

- نه، به خدا سوگند، جز از خداوند، از دیگرى نیاموخته‏ام. اکنون ‏بگو کدام یک از من و تو در علم طب داناتریم؟

- کار من طبابت است و حتما در طب از شما عالم‏ترم.

- پس لطفا به سوال‎هایم پاسخ گویید.

- بپرسید.

- چرا سر آدمى یک پارچه نیست و از قطعات مختلف به وجود آمده ‏است؟

- نمى‏دانم.

- چرا پیشانى مانند سر انسان از مو پوشیده نیست؟

- نمى‏دانم.

- چرا بر روى پیشانى خطوط مختلفى نقش بسته است؟

- نمى‏دانم.

- چرا ابروها در بالاى دیدگان انسان قرار گرفته است؟

- نمى‏دانم.

- چرا چشم‎هاى انسان به شکل لوزى ساخته شده است؟

- نمى‏دانم.

- چرا بینى میان دو چشم قرار گرفته است؟

- نمى‏دانم.

- چرا سوراخ‎هاى بینى در زیر آن خلق شده است؟

- نمى‏دانم.

- چرا لب فوقانى و سبیل در قسمت ‏بالاى دهان آفریده شده است؟

- نمى‏دانم.

- چرا دندان‎هاى جلو، تیز و دندان‎هاى آسیاب، پهن و دندان‎هاى ‏انیاب (نیش)، دراز آفریده شده است؟

- نمى‏دانم.

- چرا کف دست و پا، مو ندارد؟

- نمى‏دانم.

- چرا مرد ریش دارد ولى زن فاقد ریش است؟

- نمى‏دانم.

- چرا ناخن و موهاى سر انسان روح ندارند؟

- نمى‏دانم.

- چرا قلب، صنوبرى شکل آفریده شده است؟

- نمى‏دانم.

- چرا ریه در دو قسمت آفریده شده و در جاى خود متحرک است؟

- نمى‏دانم.

- چرا کلیه‏ها مانند لوبیا خلق شده‏اند؟

- نمى‏دانم.

- چرا کاسه زانوها رو به جلو قرار دارد؟

- نمى‏دانم.

- چرا میان کف پا، گود است و با زمین تماس ندارد؟

- نمى‏دانم.

- اى طبیب هندى! ولى من به فضل خداوند، به حکمت و پاسخ این ‏سوال‎ها آگاه‏ام.

طبیب که چاره‏اى جز تسلیم شدن نداشت، گفت:

- پاسخ‎ها را بگویید تا بهره‏مند گردم.

آن‏گاه امام به ترتیب به یکایک سوال‎هاى مطرح شده، چنین پاسخ‏ گفتند:

- به این جهت ‏سر از قطعات مختلف تشکیل شده و شکاف‎هایى برایش ‏قرار داده شده است تا صداع (سردرد) آن را نیازارد.

- خداوند مو را بالاى سر رویانده تا به وسیله آن روغن لازم به ‏مغز برسد و بخار مغز از طریق موها خارج شود. همین طور، پوششى ‏براى سرما و گرما باشد. ولى در پیشانى مو نیافریده تا چشم‏ها مزاحمى نداشته باشند و بتوانند به راحتى نور بگیرند.

- ابروها را بالاى چشم قرار داد تا به اندازه کافى به چشم‏ها نور برسد و نیز از رسیدن نور زیاد جلوگیرى کند. چون زیادى نور، چشم‏ را آزار داده و زمینه معیوب شدن آن را فراهم مى‏سازد.

- چشم‏ها به شکل لوزى آفریده شده تا داروهایى که با سرمه ‏استعمال مى‏شود، به آسانى وارد چشم شده، چرک و مرض به آسانى از آن به وسیله اشک خارج شود.

- به این جهت ‏بینى را میان دو چشم قرار داده است که بینى نور را به دو قسمت مساوى تقسیم مى‏کند تا نور به طور اعتدال به ‏چشم‏ها برسد.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درمورد امام صادق (ع) و پزشکی 21 ص

امام رضا (ع) و بنی عباس

اختصاصی از ژیکو امام رضا (ع) و بنی عباس دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

امام رضا (ع) و بنی عباس


امام رضا (ع) و بنی عباس

فرمت فایل : word(قابل ویرایش)تعداد صفحات33

امام رضا (ع) و بنی عباس :
تاکنون اجمالاً با نحوه پیدایش ساسله ای بنام بنی العباس آشنا شدیم و دانستیم که اینان انسانهای جاه طلب و دنیا پرستی بودند که منافقانه قدرت را بدست گرفته و برای حفظ آن از هیچ جنایت و خیانتی خودداری نکرده و علیرغم اینکه خود را پسر عم رسول اکرمو ائمه می دانستند،اما همانند امویان دست به خون پاکترین و شریفترین انسانها همچون ائمه (ع)یا یزید و هزاران بیت المال مسلمانان ،حقوق جامعه را در راه عیش و نوشهای خود و اطرافیان ضایع نمودند.حال باید وارد موضوع اصلی این نوشتار یعنی مسئله ولایتعهد حضرت رضا(ع)شویم و ببینیم چگونه از میان سلاله ی خون ریز و سفاکی ،فردی همچون مأمون حاضر می شود خلافت و یا ولایتعهد را در اختیار دشمن و رقیب سرسخت خود قرار دهد.برای تبیین بهتر و جامع تر این موضوع لازم است به روند پیشامدهائی که منجر به قدرت رسیدن مأمون شد،بپردازیم.
امام رضا (ع)در زمان هارون:
هارون فرزند مهدی و پنجمین خلیفه ی عباسی بود که در سال 170 بعد از برادرش هادی بخلافت رسید.قبلاً با رفتار او با امام کاظم (ع) آشنا شدیم.امام رضا (ع) بعد از شهادت امام کاظم آشکارا امامت خود را اعلام نمود و ترس و ملاحظه ای از هارون نداشت ،بطوریکه یاران امام درباره جان ایشان نگران بودند.اما ایشان می فرمدو:هارون هر چه می خواهد تلاش کند او راهی بر من ندارد.
همینطور هم شد،هارون تا آخر نتوانست آسیبی به امام (ع) وارد کند.حتی روزی یحیی بن خالد برمکی به هارون گفت:این فرزند موسی بن جعفر است که نشسته و به تبلیغ خلافت و امامت خود مشغول است .هارون گفت:آیا آنچه با پدرش کردیم برای ما کافی نیست؟آیا می خواهی همه آنان را بکشم؟(1)

 


دانلود با لینک مستقیم


امام رضا (ع) و بنی عباس

دانلود مقاله کامل درباره امام رضا (ع) و بنی عباس 33 ص

اختصاصی از ژیکو دانلود مقاله کامل درباره امام رضا (ع) و بنی عباس 33 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 33

 

امام رضا (ع) و بنی عباس :

تاکنون اجمالاً با نحوه پیدایش ساسله ای بنام بنی العباس آشنا شدیم و دانستیم که اینان انسانهای جاه طلب و دنیا پرستی بودند که منافقانه قدرت را بدست گرفته و برای حفظ آن از هیچ جنایت و خیانتی خودداری نکرده و علیرغم اینکه خود را پسر عم رسول اکرمو ائمه می دانستند،اما همانند امویان دست به خون پاکترین و شریفترین انسانها همچون ائمه (ع)یا یزید و هزاران بیت المال مسلمانان ،حقوق جامعه را در راه عیش و نوشهای خود و اطرافیان ضایع نمودند.حال باید وارد موضوع اصلی این نوشتار یعنی مسئله ولایتعهد حضرت رضا(ع)شویم و ببینیم چگونه از میان سلاله ی خون ریز و سفاکی ،فردی همچون مأمون حاضر می شود خلافت و یا ولایتعهد را در اختیار دشمن و رقیب سرسخت خود قرار دهد.برای تبیین بهتر و جامع تر این موضوع لازم است به روند پیشامدهائی که منجر به قدرت رسیدن مأمون شد،بپردازیم.

امام رضا (ع)در زمان هارون:

هارون فرزند مهدی و پنجمین خلیفه ی عباسی بود که در سال 170 بعد از برادرش هادی بخلافت رسید.قبلاً با رفتار او با امام کاظم (ع) آشنا شدیم.امام رضا (ع) بعد از شهادت امام کاظم آشکارا امامت خود را اعلام نمود و ترس و ملاحظه ای از هارون نداشت ،بطوریکه یاران امام درباره جان ایشان نگران بودند.اما ایشان می فرمدو:هارون هر چه می خواهد تلاش کند او راهی بر من ندارد.

همینطور هم شد،هارون تا آخر نتوانست آسیبی به امام (ع) وارد کند.حتی روزی یحیی بن خالد برمکی به هارون گفت:این فرزند موسی بن جعفر است که نشسته و به تبلیغ خلافت و امامت خود مشغول است .هارون گفت:آیا آنچه با پدرش کردیم برای ما کافی نیست؟آیا می خواهی همه آنان را بکشم؟(1)

از جمله حوادث مهمی که امام رضا (ع)در این دوره با آن مواجه گشت ،جریان اغراض واقضیه بود.اینها عده ای از یاران امام کاظم بودند که عقیده داشتند امامت به موسی بن جعفر (ع)ختم می شود و می گفتند او نمرده بلکه زنده است و دوباره بر می گردد و قائم آل محمد است لذا امامت علی بن موسی را قبول نداشتند.

انگیزه اصلی این انحراف سردمداران اصلی این از علی بن حمزه بطائنی ،زیاد بن مروان قندی و عثمان بن عیسی رواسی .آنان مقادیر زیادی پول وجوهات از امام کاظم در اختیارشان بود اما برای اینکه اینها را نزد خود نگه دارند و تحویل علی بن موسی(ع)ندهند،امامت حضرت را مکر شدند ،امام کاظم برای جلوگیری از این انحراف تلاش زیادی انجام داده بود.بارها همین افراد را حاضر کرد و جانشین خود را مشخص نمود و از آنها برای حضرت رضا(ع) بیعت گرفت.با اینحال چنین اغراض رخ داد و امام رضا نیز سخت با آنها مقابله می کرد.

حادثه مهم دیگر حمله نیروهای هارون به مدینه است.محمد بن جعفر در مدینه بر ضد حکومت عباسیان قیام کرد.هارون سپاهی بفرماندهی جلودی برای سرکوبی او به مدینه روان کرد و به او دستور داد اگر بر محمد بن جعفر دست یافت او را گردن بزند و بر خانه های علویان یورش برده و دارائی و لباس و زیور زنان را غارت کرده و حتی یک جامه برایشان باقی نگذارد .جلودی با سپاهش به خانه امام هشتم هجوم آورد.وقتی امام او را دید فرمود همه زنان در یک خانه جمع شدند و خود بر در خانه ایستاد.جلودی گفت من به دستور هارون باید وارد خانه شوم و لباس زنان را با جواهراتشان در آوردم.امام قول داد این کار را خودم می کنم و پیوسته سوگند می خورد و از او می خواست وارد خانه نشود.جلودی بالاخره آرام شد و موافقت کرد.امام بدرون خانه رفته و دارایی ،اموال و لباس و زیور زنان را جمع کرد و به او داد.

این نمونه ای از رفتار خصومت بار هارون با امام هشتم و علویان می باشد.

جریان جانشینی هارون و سرانجام او:

هارون همواره برای تعیین جانشینی خود متحیر و پریشان بود.او همانند دیگر خلفا دارای زنان و کنیزان متعدد بود و فرزندان زیادی از آنان داشت.برجسته ترین آنان ،مأمون ،امین و مؤتمن بودند.مأمون مقداری از امین بزرگتر بود و علیرغم اینکه فرد باهوش تری بود اما هارون نتوانست او را جانشین خود قرار دهد،زیرا مأمون مادرش ایرانی بود و درباریان و اطرافیان هارون میل نداشتند او بر امین که مادرش عرب بود ترجیح داده شود.بهر حال تعصبات قومی و نژادی هارون را واداشت تا امین را درسال 175

در ولایتعهد شرکت داد تا بعد از این خلیفه باشد و برای آنان در سال 186 در مراسم حج از زعما و برجستگان قوم و مردم بیعت گرفت.و بالاخره در سال 189 نیز برای فرزندش موتمن بیعت گرفت.

عاقبت هارون عازم سفری بدون حج گشت شد.همانطور که قبلاً آوردیم سرزمین خراسان در سقراط امویان و بقدرت رسیدن عباسیان نقش عمده ای داشت.لذا مورد توجه خاص بنی عباس بود و اشخاص برجسته ای بعنوان حاکم آنجا تعیین می شدند.

هارون ابتدا فضل بن یحیی برمکی را که از مقربانش بود حاکم آنجا قرار داده بود.بعد از دو سال علی بن عیسی بن ماهان را ب جای او منصوب کرد.علی خراسان ،سیستان،ماوراءالنهر ،اصفهان و تمام شرق ایران را تحت فرمان داشت.او نسبت به مردم ظلم و جور فراوانی اعمال کرد و با وضع مالیاتهای سنگین و جنایات دیگر به نارضایتی مردم از دستگاه خلافت دامن زد تا اینکه باعث شورشهایی در این مناطق شد.

منجمله طغیان رافع بن لیث بود که از طرف علی بن عیسی حاکم ماوراءالنهر بود.او خلافت هارون را رد کرد و در جنگ با علی او را مکرراً شکست داد.در سال 191 هرثمه بن اعین از طرف هارون بجای علی منصوب شد.هرثمه او را دستگیر و اموال غصبی مردم را به آنها برگرداند اما از مقابله با فتنه ی رافع بن لیث عاجز ماند و از هارون درخواست کمک کرد .آشوبهای دیگری همانند آشوب حمزه بن عبداله در سیستان و آشوب المقنع روی داد که مرتباً به مواضع حاکم منصوب از طرف هارون حمله می کردند و حاکمیت هارون را تهدید می کردند.

هارون بناچار شخصاً برای دفع این شورشها به خراسان عزیمت کرد.امین را بعنوان جانشینی در بغداد گذاشت و مأمون را بهمراه خود برد و دو سیاستمدار معروف یعنی فضل بن ربیع و فضل بن سهل نیز همراه او بودند.بعضی می گویند علت همراهی مأمون در این سفر تدبیر فضل بن سهل بود.

چون فکر می کرد اگر در این سفر هارون بمیرد ،امین قدرت را بدست می گیرد و مأمون را از ولایتعهد خلع می کند.لذا بهتر است مأمون از بغداد دور باشد تا دست امین در آن لحظه به او نرسد.

هارون در گرگان بشدت بیمار شد .او قبل از مرگش مأمون را برای انجام مأموریتی روانه مرو کرد و به فضل بن ربیع گفت :اگر من مردم لشکر خزائنی را که همراه من است به مأمون بده تا در نبرد با دشمنان در مرو موفق شود.ولی فضل بن ربیع همه آنها را با خود به بغداد باز گرداند.

سرانجام هارون الرشید بعد از 23 سال حکومت جابرانه در سال 193 در 45 یا 49 سالگی در سناباد طوس بهلاکت رسید و همانجا مدفون شد.

اختلاف امین و مأمون:


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله کامل درباره امام رضا (ع) و بنی عباس 33 ص

خطبه همام (صفات متقین)

اختصاصی از ژیکو خطبه همام (صفات متقین) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 10

 

از خطبه های امیرالمومنین علی (ع) است که یکی از از اصحاب بنام همام که مرد عابدی بودبه آن حضرت (ع) رسید ، و پرسید: یا امیرالمومنین (ع) اوصاف متقین (پرهیزکاران) را برای من بیان فرما. مانند آنکه آنانرا ببینم. امیرالمومنین(ع) در پاسخ تامل و درنگ فرمود (زیرا مصلحت در تاخیر جواب بود) و سپس آنرا بطور اجمال بیان فرمود:

1- ای همام تو خود از خدا بترس و نیکوکار باش که (خداوند در قرآن سوره 16 آیه 128 می فرماید) خدا با پرهیزکاران است. (بر تو لازم است که تقوا و ترس از خدا را شعار خویش قرار دهی و کار نیکو انجام دهی، و بیشتر از این بر تو لازم نیست.)

2- خداوند سبحان هنگام آفرینش خلق از طاعت و بندگیشان بی‌نیاز و از معصیت و نافرمانی آنها ایمن بود، زیرا معصیت گناهکاران او را زیان ندارد، و طاعت فرمانبرداران سودی به او نمی رساند. (بلکه از طاعت و نهی از معصیت سود بردن بندگان است.) پس روزی و وسائل آسایششان را بین آنها قسمت نموده، و هر کسی را در دنیا (با حکمت و مصلحت) در مرتبه‌ای (که سزاوار او دانست از قبیل فقر و غنا، خوشی و بدی و..) قرار داد.

3- پرهیزکاران در دنیا دارای فضیلتهایی هستند (از دیدگان برترند، زیرا) گفتارشان از روی راستی است (برای رضای خدا سخن می گویند) پوشا کشان میان رو(افراط و تفریط در زندگیشان نیست) و رفتارشان (بین مردم) به فروتنی است. زیرا در قرآن سوره 17 آیه 37 می فرماید : از روی تکبر بر زمین راه مرو که تو هرگز نمی‌توانی (به پاهایت) زمین را بشکافی ، و هرگز از جهت درازای (گردن کشی) به کوهها نمیرسی.

4- از آنچه که خداوند بر ایشان روا نداشته چشم پوشیده‌اند (حرامی مرتکب نمی شوند) و بعلمی که آنانرا سود رساند گوش فرا داشته‌اند (از سخنان بیهوده که موجب خشم خدا و رسول (ص) می شود دوری می نمایند، چناچنه در قرآن سوره 25 آیه 72 می فرماید: بندگان برگزیده حق کسانی هستند که در مجالس لهو و لعب و جاهائیکه سخنان باطل نادرست گفته و یا کارهای زشت بجا می‌آورند حاضر نمی‌شوند).

در سختی و گرفتاری چنانند که دیگران در آسایش و خوشی (بقضای الهی تن داده بآنچه که خدا خواسته راضی و خوشنوندند).

5- خداوند در نظر آنان بزرگ است و غیر از او (هر چه هست) در دیده آنها کوچک و یقین و باورشان به بهشت مانند کسی است که آن را دیده که اهل آن به خوشی بسر میبرند، و ایمانشان به آتش مانند کسی است که آنرا دیده و می‌داند که اهل آن گرفتار عذابند.

6- دلهایشان اندوهناک است، و (هم از) آزارشان ایمن باشند. (زیرا منشاء آزار هر گناه حب دنیاست که آنان نسبت به آن بی میل هستند) و بدنشان (بر اثر روزه و عبادت و قناعت و بندگی بسیار) لاغر است، و خواسته‌هایشان (در دنیا) اندک است. (بیشتر از آنچه به ناچاری به آن نیاز دارند نمی طلبند) و نفسهایشان با عفت و پاکیزگی است. (پیرو شهوات نیستند).

7- چند روز کوتاه (دنیا) را به شکیبایی بسر میبرند و در پی آسایش همیشگی (نعمت بی‌پایان بهشت) هستند. این کردار تجارتی است پرفایده که پروردگارشان برای آنها فراهم نموده(چون آنان خود را برای عبادت و بندگی آماده ساخته، خداوند هم راه وصول بسعادت ترا به آنها نشان داد) دنیا به آنان روآورد (کالا و آرایش خود را به آنان جلوه داد) آنان از آن روگردانیدند (از آن چشم پوشیدند) و آنها را اسیر و گرفتار نمود و آنها جانشان را فدا کردند (بسختیهای آن تن دادند) و خود را از آن رهاندند.

8- چون شب شود (برای نماز) برپا ایستاده آیات قرآن را با تامل و اندیشه می خوانند ، و با خواندن و تدبر در آن اندوهگین می‌شوند و بوسیله آن به درمان درد خویش کوشش می‌کنند (با خواندن و عمل بقرآن چاره رهایی از روز رستاخیز را میآبند) پس هرگاه به آیه‌ای برخوردند که امیدواری در آن است (پاداش نیکوکاران را بیان می کند) به آن طمع مینمایند و با شوق به آن نظر می‌کنند مانند آیه“که پاداش را می‌بینند ، و هرگاه به آیه‌ای برخوردند که در آن ترس و بیم است (از کیفرهای بد) گوش دلشان را می‌گشایند.

9- (در پیشگاه الهی برای رکوع) قدشانرا خم می کنند، و (برای سجود) پیشانیها و کفها و زانوها و اطراف قدمهایشان را بر روی زمین می گسترانند از خدای تعالی آزادی خویش را (از عذاب رستخیز) در خواست می نمایند.

10- چون روز شود بردبار و دانا و نیکوکار و پرهیزکارند، ترس (از خدا) اندامشان را لاغر کرده مانند تیرهایی که تراشیده می شوند. بیننده میپندارد که آنها بیمارند، در صورتیکه بیماری ندارند (بلکه از بیم عذاب لاغر شده‌اند) و (چون سخنانیکه به آنهایی نمیبرند از ایشان می‌شنوند) می گویند پرت و دیوانه است در صورتیکه دیوانه نیستند بلکه امر بزرگی (اندیشه قیامت) با ایشان آمیخته شده است.

11- از کردار اندکشان خشنود نمی شوند، و بسیار را بسیار نمی‌دانند، پس خود را (بگمان تقصیر در طاعت) متهم می‌سازند، و از کردار خویش هراسانند (که مبادا پسندیده نباشد).

12- هرگاه یکی از آنان را (بکردار نیکو) بستایند از آنچه درباره او گفته شده میترسد و میگوید: من از دیگری به خود داناترم ، و پروردگارم بمن داناتر از خودم است. بار خدایا آنچه می‌گویند (موجب خودپسندی است) بر من مگیر، و مرا برتر آنچه میپندارند بگردان و گناهان مرا که نمیدانند ببخش.

اللهم لا تواخذی بما یقولون و اجعلنی افضل مما یظنون ، و اغفرلی مالا یعلمون.

13- نشانه دیگری از پرهیزکاران اینست که تو می‌بینی در امر دین خیلی تواناست، و در نرمی و خوشخویی دور اندیش ، در ایمان با یقین، و در (طلب) علم حریص، و در بردباری دانا، و در توانگری میانه‌رو (اسراف نکرده و دارایی خود را بیجا صرف


دانلود با لینک مستقیم


خطبه همام (صفات متقین)