ژیکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

ژیکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

مقاله ای کامل در مورد مطالعه و تاثیر آن بر زندگی فردی و اجتماعی

اختصاصی از ژیکو مقاله ای کامل در مورد مطالعه و تاثیر آن بر زندگی فردی و اجتماعی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله ای کامل در مورد مطالعه و تاثیر آن بر زندگی فردی و اجتماعی


مقاله ای کامل در مورد  مطالعه و تاثیر آن بر زندگی فردی و اجتماعی

این مقاله 8 صفحه ای در قالب  word  همراه با پس زمینه صفحات و حاشیه صفحات بوده و همچنین قابل ویرایش میباشد و به تمام موضوعات مربوط به  مطالعه و تاثیر آن بر زندگی فردی و اجتماعی به صورت کامل پرداخته است.

قسمت هایی از مقاله :

مقدمه :

می‌گویند «مطالعه و یادگیری» ابزاری است برای بهره مندی از یک زندگی مطلوب! و این حقیقتی است غیر قابل انکار؛ اما انسان برای اینکه کامل شود، باید زندگی کند، بجنگد، شادی و غم و درد را بیازماید و محبت و همدردی را احساس کند. بله، راست است که دانستن، مطالعه و یادگیری از طریق خواندن برای کسب تجربه سودمند است. اما این‌ها ‌همه نمی‌توانند جانشین زندگی شوند، بلکه می‌توانند زندگی را پربارتر و شیرین تر نمایند وقتی افسرده، کسل و ناامیدیم، مطالعه یک کتاب خوب می‌تواند به زندگی ما معنی و هدف ببخشد و زمانی که زندگی تلخ است و سختی فراوان، خواندن یک فصل کتاب قادر است ساعتی تلخی‌ها و سختی‌ها را از یادمان ببردحداقل مشکلات ما را در دیدگاه تازه‌ای قرار بدهد تا بتوانیم راه حلی برای آنها پیدا کنیم. حضرت علی (ع) می‌فرماید: «هرکسی با کتاب تسلا یابد و آرام گیرد. هیچ غمگسار و تسلابخشی را از دست نخواهد داد در مورد اثر کتاب در کاهش ناراحتی‌های هیجانی و عاطفی باید گفت: از آن زمان که کتاب وجود داشته

 و ادامه مقاله 


دانلود با لینک مستقیم


مقاله ای کامل در مورد مطالعه و تاثیر آن بر زندگی فردی و اجتماعی

زین العابدین مراغه ای از کتاب سیاحت نامه ابراهیم بیگ

اختصاصی از ژیکو زین العابدین مراغه ای از کتاب سیاحت نامه ابراهیم بیگ دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 19

 

زین العابدین مراغه ای

از: سیاحت نامه ابراهیم بیک

......باری، فردای آن روز به عزم سیاحت تبریز حاضر شدیم . رفتیم تا اسب کرایه کرده حرکت کنیم . مکاری دیده، اسب خواستیم . گفت باید چهار روز صبر کنید . ده پانزده نفر مسافر دیگر نیز هست با ایشان متفقا برویم . ناچر بیعانه داده برگشتیم، در روز موعود چارپادار آمد، دو رأس استر آورده بود . ما نیز اسباب و لوازم سفر را بار کرده رو به طرف تبریز حرکت نمودیم .... هشت روز راه در نوریده وارد تبریز شدیم ... در ورود تبریز وضع مملکت قدری دهشت انگیز به نظر آمد . در میان اهل قافله نیز همهمه بود....دکاکین همه بسته اند . احدی دیده نمی شد که احوالپرسی شود، تا این که قدری هم پیش رفتیم . از دور چند نفری را دیدیم که تند می گذشتند . یکی از آن میان پرسید که برادر در این شهر چه حادثه ای اتفاق افتاده که دکانها بسته و از هر سو آثار پریشانی نمایان است ؟ گفت معلوم است که خبر ندارید . خانه پیشکار مملکت را اهالی غارت کردند، اما خودش گریخت . گفتم پیشکار کیست ؟ گفت : حاکم . گفتم : چطور، چطور، خانه حاکم را ؟ مرد که تندی کرده گفت : من اولوم قمش قویم 1من تا حال این لفظ را نشنیده بودم، ملتفت قبح آن نشده، گفتم برادر، ترا به خدا قسم می دهم جواب بده . چه شده ؟ گفت : بابا، خانه پیشکار، یعنی حاکم مملکت را اهالی شهر چاپیدند . گفتم تاکنون در هر مملکت ایران دیده و شنیدیم که اهالی خانه آنان را می چاپیدند . حالا چطور شده است که اهالی خانه آنان را می چاپند . گفت :

چنین است آئین چرخ درشت گهی پشت زین و گهی زین به پشت

زمان هرروز طور دیگری اقتضا می کند . هر چیز در وقت خودش خوش است . این را گفته و گذشتند . حال جلودار و مسافرین را واهمه گرفت ...خلاصه همه ترسان و لرزان در همانجا که محله "هفت کچل" می گویند، جلودار در دم کاروانسرایی ما را فرود آورد. خود از دریچه داخل کاروانسرا گشته، بعد دالاندار را صدا کرده، آمده در را گشودند. ما هم داخل شدیم . باز فورا در را بست . حجره ای برای اقامت نشان دادند . رخت در آنجا فرو هشته اقامت گزیدیم ....

آن شب را به هزار واهمه به سر برده، سحرگاهان دیدم که خبری نیست . بازار و دکاکین شهر همه باز است و مملکت ساکت . ما نیز از آن بیغوله فراز آمده راه بازار و دکان رفیقی که داشتم ، پیش گرفته پس از پرسیدن یکی دو نقطه به دکان او رسیده سلام دادم . بعد از معرفی خود آن دوست عزیز برخاسته از سر و صورت من بوسیده و به کمال مهربانی احوال پرسی کرده ....از من پرسید پس اشیاء و اسباب شما کجاست . گفتم ما دیروز رسیدیم . شهر پر آشوب و دکانها همه بسته بود ناچار در هفت کچل به کاروانسرای فرود آمدیم . راستی برادر دیروز آن چه هنگامه ای بوده که مردم این شهر برپا کردند . گفت : آقاجان اینجا تبریز است، هرچه خواهند می کنند . بعد تفصیلش را به شما نقل می نمایم . گفتم : من در هیچ جا نشنیدم که رعیت خانه حاکم را غارت کند... گفت : در تبریز آنچه به خیال کسی نمی آید می کنند . در این اثنا آدمش را با یوسف عمو فرستاد که اسباب خورده ریز ما را از کاروانسرا به خانه اش نقل دهند . طرف عصری نیز دکان را بسته رفتیم به خانه . در اثنای راه گذار ما به کوچه ای افتاد دیدیم در دم در عمارتی چند سرباز "چماتمه" زده بقاولی ایستاده اند . پرسیدم این خانه کیست ؟ گفت خانه یک نفر تاجر است تازه از سفر آمده . حکومت احتراما سرباز فرستاده است، چاتمه زده اند . گفتم : درست نفهمیدم . مکرر گفت : گفتم بابا ، این چه معنی دارد، به احترام تاجری سرباز فرستادن و چاتمه زدن در کجا دیده و شنیده شده است . یعنی چه، تاجری تازه از سفر آمده ممکن است ، اما برای احترام آن تاجر سرباز بر در او به قراولی گماشتن چرا ؟ این شخص به حکومت مملکت نیامده ، از امرا و صاحب منصبان لشکری نیست . امری بسیار غریب است . گفت : علی الحال قاعده مملکت چنین است . آنگاه دست تأسف به همدیگر سوده گفتم : حالا شبهه ای نماند که درد این ملک و ملت بیدوا است . رعیت و تجار نیز راه بدی پیش گرفته اند . از امثال این تجار نیز برای مملکت سهل است به جهت اولادشان هم فائده ای نیست . زیرا که رندان حکومتی اینان را نیز به پاره احترامات مجعولیه به خودشان مشتبه کرده اند، پس هرچه خود و سایرین در دست دارند به سبب اینگونه بلند پروازیهای بی معنی در اندک زمانی خواهند باخت . این مردمان خانه برانداز به هر رنگی که باشد این جور تاجران را با الفاظ بی معنی بفرما، به سر مبارک شما، جنابعالی و غیره تمام خواهند کرد . بیچاره اولاد اینان که پس از عزت به انواع خواری مبتلا خواهند شد ....

چون به خانه رسیدیم دیدیم عمارت عالی و خوبی است . چند اطاق بیرونی داشت . نشستیم . چند مجموعه شیرینی و بعض میوه ها برای تشریفات ما چیده بودند . مشغول صحبت شدیم . در اثنای صحبت گفت داداش از مصر تمام احوالات شما را به من نوشته است که در غیرت و تعصب ملی سرآمد ایرانیان است . مقصود شما را از این سیاحت نوشته، ولی می گوید کاش نرفتی ایران را ندیدی . چه، می دانم که اکنون برای او خیلی بد خواهد گذشت . گفتم چه باید کرد ؟ وطن ماست بایستی ببینیم . خیال داشتم هرگاه جای را از مشهد، طهران برای اقامت مناسب یافته خانه ای خریده به وطن اصلی خود برگردم . گفت : چطور شد، جایی را پسند کردی ؟ بی اختیار آهی کشیده گفتم نه . گفت آه چرا می کشی ؟ گفتم : بی اختیار از دلم برخاست وگرنه موجب آه چیزی نیست . گفت : خوب چه دیدی ؟ گفتم : هرچه دیدنی و ندیدنی بود دیدم . تنها یک چیز ندیدم که منتهای مقصود من آن بود . گفت : مقصود شما چه بود . گفتم : دیدن مکتب که مایه تمامی سعادت و نیک بختی هاست . امروزه قوت دولت، عزت ملت و آبادی مملکت همه منوط به بودن مکتب است و بس . در این صحبت بودیم که به شام خبر کردند . رفتیم سر سفره . شام صرف شد . پس از شام باز چایی آوردند . یک پیاله خوردیم . پس از اندکی صحبت صاحب خانه گفت شما هنوز از رنج راه نیاسوده اید، قدری زودتر بخوابید تا راحت شوید . خوب هم دریافته بود . رختخواب انداختند، خوابیدیم .

صبح برخاسته پس از خوردن چایی به همراهی آن دوست محترم به بازار رفتیم . قدری در دکان نشسته صحبت کردیم . گفت : میل دارید برویم قدری بگردیم ؟ گفتم : چه عیب دارد . رفتیم به کاروانسراهای تجارنشین . خیلی جاهای معتبر و با شکوه بودند . به اندکی ملاحظه معلوم شد که در این شهر تجارت عمده ای هست و مردم هم به تجارت مایلند، ولی چه سود که همه امتعه خارجه است . از امتعه داخلیه نشانی دیده نمی شد مگر در بعضی جاهای گوشه و کنار، که آن هم عبارت از تنباکو و حنا و چیت و همدان و چادر شب یزد و کرباس نایین بود آن وقت فکر کردم که شیاطین فرنگستان به قوت علم همه ساله چه قدر پول از این مملکت بیرون می کشند .

پرسیدم برادر، اگرچه مملکت شما را چنانچه شاید و باید هنوز ندیده ام اما از ازدحام بازار و جمعیت مترددین معلوم می شود که شهر بزرگی است . حال بگویید ببینم در این شهر هیچ گومپانی و شرکتهای بزرگ هست یا نه ؟ گفت : ابدا گومپانی و فلان نیست . گفتم : عجب عالمی است . در شهری بدین بزرگی چگونه می شود گومپانی نباشد . امروز معاملات بزازی و خرازی و بقالی با دست تنها پیش نمی رود تا چه رسد به تجارت . آیا این مردمان با وجود این همه روابط تجارتی با خارجه به چه سبب به منافع شرکتهای بزرگ و گومپانیها پی نبرده اند ؟ گفت : تبریزیان را شما نمی شناسید . اینان همه تمام "یک من " هستند . در میانشان هرگز "نیم من " پیدا نمی شود که پنج نفری یکجا جمع شده یکی را برای خودشان رئیس قرار داده به دستیاری همدیگر کار بزرگی را از پیش ببرند . هیچ یک از دیگری تمکین


دانلود با لینک مستقیم


زین العابدین مراغه ای از کتاب سیاحت نامه ابراهیم بیگ

تقاضای صدور حکم رشد

اختصاصی از ژیکو تقاضای صدور حکم رشد دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تقاضای صدور حکم رشد


تقاضای صدور حکم رشد

تقاضای صدور حکم رشد

 

خواهان  با ارائه دادخواستی به شرح ذیل تقاضای صدور گواهی حکم رشد می نماید.

ریاست محترم مجتمع قضایی شهید مطهری مشهد

احتراماً با اهدا سلام باستحضار می رساند:

اینجانب ابوالفضل ... درمورخه 9/3/1369 متولد شده ام وفعلاً 15 سال سن دارم و نیز از نظر جسمی و عقلی دارای رشد کافی بوده و قادرم نسبت به امور مالی خود تصمیم گیری نمایم.

حال با عنایت به مراتب فوق و باستناد ماده 1210 قانون مدنی از آن مقام محترم تقاضای رسیدگی  صدور گواهی حکم رشدوکبارت مورد استدعاست.

باتشکر و احترام ابوالفضل...

دادخواست به شعبه 41 ارجاع می شود  رئیس شعبه دستور ثبت آنرا به دفتر می دهد ودرهمان روز تقدیم دادخواست یعنی 10/5/84 جلسه شعبه 41 دادگاه عمومی مشهد به تصدی رئیس دادگاه آقای امامی تشکیل می شود – دادگاه از خواهان می خواهد خود را معرفی کند و شغل ومحل اقامت خود را بیان نماید وازحیات و ممات پدر خواهان پرس وجومی شود وهدف خواهان را از اخذ حکم رشد می پرسد.

-           خواهان درجواب خود رامعرفی می نماید ومحل اقامت خود را ذکر می کند و می گوید پدر ش متوفی شده است و شغلم تحصیل در هنرستان می باشد و هدفم ازتقاضای صدور  حکم رشد فروش خانه خود وخرید خانه جدید است که از این بابت بایدازمن امضاء گرفته شود .

-           از او پرسیده می شود اگر یک میلیون وجه نقد داشته باشی چگون عمل میکنی

-           خواهان پاسخ می دهد مقداری را برای خودم و بقیه آنرا به امور خیریه می دهم

سپس دادگاه ختم رسیدگی را اعلام وبه شرح ذیل مبادرت به صدور رأی مینماید:

بسمه تعالی

درخصوص درخواست ابوالفضل .....دائر به صدور حکم رشد و با توجه به مصاحبه انجام شده بامشار الیه نظر به اینکه در حال حاضر مشار الیه بنظر این دادگاه توانایی اداره اموال و امور مالی خود به نحوه عقلایی ندارد لذا به استناد ماده1210 قانون مدنی حکم به رد درخواست وی صادر و اعلام میگردد. بدیهی است رأی ظرف مدت بیست  رو ز از تاریخ ابلاغ قابل اعتراض در دادگاه تجدید نظر استان خراسان رضوی می باشد.

                                             رئیس شعبه 41 دادگاه عمومی حقوقی مشهد-                                                                   امامی   

نظر کارآموز:

برای تقاضای صدور حکم رشد 

صرف درخواست در یک برگ معمولی کافی است و نیاز به دادخواست ندارد اگر چه بهتر است برای متحدالشکل شدن اوراق درون برگه دادخواست نوشته شود.

 

نوع فایل: word

سایز:65.9 KB  

تعداد صفحه:127 


دانلود با لینک مستقیم


تقاضای صدور حکم رشد

مقاله درباره نگاهی گذرا به کتاب «ساواک» نوشتة کریستین دلانوا

اختصاصی از ژیکو مقاله درباره نگاهی گذرا به کتاب «ساواک» نوشتة کریستین دلانوا دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 9

 

مقالة:

نگاهی گذرا به کتاب «ساواک» نوشتة کریستین دلانوا

فهرست:

معرفی کتاب

دلیل سردرگمی دانشمندان غربی در تحلیل انقلاب ایران

شکنجه های ساواک در کتاب «ساواک»

معرفی کتاب

ساواک

نویسنده:کریستین دلانوآ

مترجم:عبدالحسین نیک گهر

چاپ:هما

نوبت چاپ:اول، تابستان71

شرح مختصر:

آقای دلانوآ مورخ جوان فرانسوی با نگاه کاملا بی طرفانه چگونه شکل گیری ساواک اقدامات و بازتاب آن در ایران وجهان را بیان کرده وآن را به نقد گذاشته است.

این کتاب تاآخرین بخش خواننده را جذب خود می کند .

کتاب مصور است ودارای ضمیمیه روزنامه های لاتین در مورد فضای ایران در آن زمان می باشد.

دلیل سردرگمی دانشمندان غربی در تحلیل انقلاب ایران

نادیده گرفته شدن عنصر ایدئولوژی و نقش بنیادی دین و مذهب در تحولات سیاسی، اجتماعی در متدلوژی رایج در غرب عامل اصلی بی اعتباری نظریه‌های انقلاب در پرتو انقلاب اسلامی ایران شده است. ماهیت مذهبی این انقلاب نظریه‌های گوناگون دانشمندان علوم اجتماعی و متخصصان علوم سیاسی را پوچ و خنثا کرد. مورّخ فرانسوی کریستین دلانوآ (Christian delanno) در کتاب خود به نام ساواک به همین مطلب تصریح کرده و مداخله عنصر دینی را عامل پوچ و بی اثر شدن همه تحلیل‌ها دانسته است. او می نویسد: با وضعی که با مداخله عنصر دینی در ایران پدید آمده بود همه تحلیل ها، همه دستگاه‌های نیرومند جاسوسی پوچ و بی اثر می شدند.وی در زمینه نقش روحانیان در مبارزه با برنامه دین زدایی شاه چنین نوشته است: آیة اللّه خامنه ای، آیة اللّه بهشتی و... جرمشان افشای سیاست شاه بود. از ابتدای دهه پنجاه ... روحانیان با عناصر پرتحرکشان جنگ آشکاری را با برنامه‌های دین زدایی شاه و نیز با فساد مالی آشکار برخی از اطرافیان شاه در مقایسه با فقر مردم آغاز می کنند. سرکوبی مؤثر روحانیان، وقتی که آنان صف یگانه ای را تشکیل می دادند عملا غیرممکن بود.1616 او با اشاره به ناتوانی ساواک در پیش بینی حوادثی که از دی ماه 1356 به بعد روی دادند می نویسد: هیچ پلیس امنیتی، هر اندازه توانمند، نمی توانست موج بنیان کن اسلام گرایان و اوج گیری برق آسای رهبر مذهبی تقریباً گمنامی همچون ]امام[ خمینی را پیش بینی کند. در مورد نقش اسلام در انقلاب ایران نیز معتقد است: آنچه نقشه‌های شاه و ساواک را زیر و رو کرد، فوران عنصری ملّی بود که از اعماق جامعه ریشه دوانیده در اسلام برمی خاست. حتی وقتی ساواک به «ارتجاع سیاه»حمله می کرد و شاید با حرارتی کمتر از «ارتجاع سرخ»، باز در اشتباه بود. سرکوب چند رهبر دینی هیچ اثری نداشت. رضای ملت بر پیروی از چند رهبر دینی استوار نبود، بلکه بر انس دیرینه ای که میان جامعه ایرانی و اسلام وجود داشت


دانلود با لینک مستقیم


مقاله درباره نگاهی گذرا به کتاب «ساواک» نوشتة کریستین دلانوا