ژیکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

ژیکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلودمقاله نقوش گل فرنگ ( گل رز ) و گل سرخ ایرانی در فرش ایرانی

اختصاصی از ژیکو دانلودمقاله نقوش گل فرنگ ( گل رز ) و گل سرخ ایرانی در فرش ایرانی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 


در مورد چگونگی ورود انواع نقوش گل فرنگ به منسوجات ایران به ویژه دستبافتهای گره دار ، تاکنون دو ، سه نظر مختلف ارایه شده است که هر یک در جای خود دارای ارزشهای مطالعاتی خاص خود است . پرویز تناولی در مورد طرح گلفرنگ می نویسد :
« طرح گلفرنگ از طرح های اصیل و قدیم ایران است که نمونه های آن در برخی از آثار گذشته از جمله منسوجات و کاشی های قرن یازدهم هجری به بعد دیده می شود . اما این که این گل ایرانی چگونه نام گلفرنگ گرفته است نیاز به بررسی و کنکاش بیشتر دارد » .
ظاهراً او علاوه بر آن که کلیه ی گلهای به سبک طبیعی ( اعم از گل رز یا گل سرخ ) را گلفرنگ می نامد ، قدمتی در حدود 400 سال برای این گروه از طرحها در آثار ایرانی قابل گردیده است که با توجه به مطالبی که در پی خواهد آمد ، در مورد اخیر تردیدی در آن نیست . می توان نمونه هایی از کاربرد گلهایی شبیه به گل فرنگ های امروز – البته با شیوه های متفاوت – در انواع هنر به ویژه نقاشی دوران صفوی و بعد از آن مشاهده کرد .
اما به عقیده ی برخی انتقال چنین نقشی بر روی فرشهای گره دار ایران و پراکندگی آن در بسیاری از نقاط فرشبافی ایران نمی تواند سابقه ای بیش از 150 سال داشته باشد . چه قدیمی ترین نمونه های فرشهای منقوش با این طرح به دروان حکومت شاهان قاجار باز می گردد . زیرا اوج تشدید کاربرد طرحهای گل فرنگ در آثار ایران را می توان از اوایل دوران سلطنت ناصرالدین شاه قاجار دانست . از این زمان بود که با مسافرتهای مکرر درباریان و پادشاهان به ویژه به کشورهای فرانسه و انگلیس ، نمونه های مختلفی از عناصر تزئینی گل فرنگ مآب ( به همراه دیگر عناصر تزیینی غیر ایرانی ) به ایران راه یافت و شاید اولین حضور فراگیر آنها به همراه نقوش و عناصر تزیینی هنرهای فرانسوی را بتوان در معماری همان دوران مشاهده کرد . وجود انواع گچبریهای غیر ایرانی و منطبق با هنرهای تزیینی اروپایی به ویژه فراسنه و انگلیس در عمارات و بناهای اواخر دوران قاجار به ویژه سر در ورودی منازل ، پنجره هاو سر ستونها ، اوج حضور فراگیر طرحهایی از این قبیل در هنرهای ایرانی بوده است . از همین زمان نیز رواج و نفوذ طرحهای گل فرنگ و دیگر عناصر غیر ایرانی بر روی دستبافتهای گره دار به گونه ای گسترش یافت که فاصله ی سالهای 1300 تا 1320 اوج کابرد آنها در فرشهای شهری باف ایران به ویژه کرمان بوده است . در فاصله سالهای مذکور سفارشات فراوان کشورهای اروپایی به ویژه فرانسه و انگلیس برای قالیهایی با طرح گلهای غیر ایرانی و شبیه به گلفرنگ که در آن زمان به طرحهای گوبلنی نیز شهرت یافته بود باعث شد تا تعداد زیادی از طراحان ایران به ویژه در کرمان ، به طراحی

 


آن صادق نیست . همچنین گل معروف موسی خانی . در مورد طرح گل فرنگ و ریشه ی اصلی آن پرویز تناولی در کتاب خود با نام تاچه های چهار محال چنین عقیده ای را نیز بیان می دارد :
« طرح گلفرنگ در حقیقت نقش یک گل سرخ و یا رز شکفته با برگهای اطرافش است . استفاده ای که هنرمندان ایرانی و از جمله فرشبافان چهار محال از این نقش کرده اند حد و حدودی ندارد . گاه این گل را تنها در قابی نشانده و با تکرار قاب ها ، نقشه ی خشتی منقشی از آن ساخته اند و آن را قاب آینه نامیده اند . گاه دسته ای از این گل ها را به جای ترنج میانی فرش گذاشته اند و آن را ترنج گل فرنگ خوانده اند . همچنین شیوه را در نقاشی های سقفی هم می توان دید که نقش گلفرنگ در آنها به گونه های مختلف کار شده است . و چه بسا که قاب آینه از اصطلاحات سقف سازان و روغنی کاران این رشته بوده باشد . نقش اندازی روی سقف رسیی دیرینه دارد . اما رابطه ی نقش فرش کف اتاق با سقف آن تنها قدمتی چند صد ساله دراد . ساختمان ها و سقف هایی که از قرن یازدهم هجری به بعد – عهد صفویه – در قزوین و اصفهان و شیراز باقی مانده همگی طرح و نقشی شبیه فرش های این دوران دارند . پیدا کردن فرش های مربوط به این ساختمان ها و تطبیق آنها با سقف های موجود کار آسانی نیست . این فرش ها همه پراکنده شده و یا از بین رفته اند . اما پیدا کردن فرش و سقف مشابه در چهارمحال هنوز امکان پذیر است . زیرا هنوز برخی از عمارات خوانین بختیار پابرجاست و فرش های این عمارت نیز که به دستور صاحبان آنها بافته شده از بین نرفته ، اگر چه اغلبشان نزد مجموعه داران خصوصی در غرب است . همگون کردن طرح فرش و سقف خانه به ویژه اتاق پذیرایی یکی از نشانه هایی که روی فرش های بختیاری بافته شده در سقف های آنها نیز بافته می شود . این سقف ها اغلب از جنس چوب اند و روی آنها با رنگ و روغن نقاشی شده . نقاشی روی سقف گچی نیز متداول بوده ، منتهی این سقف ها در اثر تخریب خانه ها یا مرور زمان از بین رفته است اما خانه های سقف چوبی هنوز پابرجا و فراوان اند . اساس ترکیب بندی سقف های چوبی شبیه ترکیب بندی دو گروه از فرش های بختیار است : یکی سقف های خشتی و قاب آینه و دیگر سقف های ترنجی ، و در هر دو گروه همان ترتیب و تناسباتی که در حاشیه و متن فرش های بختیار دیده می شود رعایت شده است . مهمترین وجه اشتراک سقف های هر دو گروه ، گل سرخ و یا گل فرنگ است که به شیوه های گوناگون در حاشیه و متن سقف به چشم می خورد . با این تفاوت که در سقف ، این گل با انواع مرغان همنشین گردیده است . در بسیاری از سقف ها صحنه هایی از زنان خوش صورت فرنگی و یا دیگر مضامین اروپایی بین گل و مرغ ها نقش گردیده که رسم رایج زمان بوده است . »
در این جمله پرویز تناولی به صراحت عقیده خود مبنی بر کاربرد همگون و همسان گل فرنگ و گل سرخ را در نقاشی ایرانی متذکر می گردد . شاید همین کاربرد همسان و همگون این دو گل و شباهت های نسبی آنها از یک طرف و شبیه سازی آنها توسط هنرمند قالیباف ایرانی و تحولات به وجود آمده در اصل و ریشه آنها پیش از پیش ما را در شناسایی خاستگاه هر یک با دشواری مواجه ساخته است .
در حال حاظر می توان انواع گونه گون از طرحهای گل فرنگ را در قالیهای سرتاسر ایران مشاهده نمود که در بعضی از آنها تغییرات مشهودی نسبت به نمونه های قدیمی تر وجود دارد . به ویژه در طی ده سال اخیر خیل عظیمی از قالبهای تبریز در لوای نوآوری ، نمونه های ناموزون از این طرح را بر خود دیده اند و متاسفانه با تغییرات آزارنده به ویژه در رنگ آمیز آنها چه در طرح گل سرخ زیبای ایرانی و چه در گلهای رز فرنگی ، آنها را مانند زخمی بر جان نقشه های شاه عباسی و سایر نقوش فرش ایران بسط داده اند .
نقوش اقتباسی
همراه با این نام معمولا دو گروه از طرح‌های فرش مورد نظر بوده است: (1) نقوش قالی‌های قفقاز و ترکیه (2) برخی از نقوش گل فرنگ (گوبلنی). همان گونه که متعاقبا در مباحث بعدی خواهید دید و مقداری هم در مبحث تاریخ فرش به آن پرداخته شد، به دلایل متعدد فرشهای قفقاز و ترکیه کاملا متأثر از قالیبافی ایران است و لذا نقوش آنها نیز همگی دارای ریشه‌ای ایرانی هستند. لذا اطلاق نام نقوش اقتباسی به طرحهای قالیهای مناطق مرزی ایران به ویژه شمال غرب ایران (خاصه اردبیل) اساساً جنبه علمی ندارد. در این میان تنها آن دسته از نقوش که از اثار و هنرهای سایر کشورها به فرش ایران منتقل شده‌اند در ذیل عنوان اقتباسی قرار می‌گیرند. لذا احتمالا نقوش گل فرنگ یا گوبلنی تنها نقوش اقتباسی فرش ایران می‌باشند.
نگاهی به تاریخچه و دلایل نفوذ شیوه‌های اروپایی (فرنگی) در آثار و هنرهای ایرانی به ویژه نقاشی
همان گونه که در سطور قبل نیز گفته شد نفوذ انواع طرحهای گل فرنگ به هنرهای ایرانی از قرن یازدهم هجری به بعد قابل بررسی است و انعکاس آنها بر روی طرحهای فرش ایران، در حدود 150 سال است که شدت یافته. در کنار طرحهای گل فرنگ، جنبش تصویرسازی (به‌ویژه با شیوه‌ی غربی) نیز که خود به تنهایی از طرحهای مهم نگارگری ایران از زمان پادشاهان صفوی بود تشدید شد و بعدها به بافندگی فرش ایران نفوذ یافت و تصویر بافی در اقصی نقاط مراکز قالیبافی ایران رونق یافت. البته همانطور که در بخش بعدی و در بررسی نقوش تصویری به آن خواهیم پرداخت، الگوبرداری از شیوه‌های اروپاییِ تصویرسازی به ویژه بانوان غربی از دیگر تبعات نابه‌هنجار نفوذِ به اصطلاح هنرهای غرب به شرق بوده است. لذا برای آگاهی از دلایل و چگونگی این تاثیر و تاثرات لازم است مروری بر دوران حکومت سلسله‌ی صفویان در ایران داشته باشیم. از پی این بررسی، چگونگی تاثیرپذیری نقاشی ایرانی و همچنین طراحی نقش فرش ایران از هنر نقاشی اروپایی تا حدودی روشن خواهد شد.
نخستین روابط بازرگانی و سیاسی ایرانیان با کشورهای اروپایی در زمان پادشاهی خاندان آق‌قویونلو (نیمه دوم سده نهم هجری) پدید آمد و سپس در دوران صفویه رو به توسعه نهاد. با مسافرت نمایندگان و فرستادگان سیاسی و بازرگانان و مبلغان مسیحی و هنرمندان اروپایی به ایران به ویژه تبریز و قزوین و اصفهان (پایتخت‌های صفویان)، اعزام فرستادگان و بازرگانان ارمنیِ ایران به اروپا، فرهنگ و هنر مغرب زمین، در ایران رواج گرفت و روز به روز رو به فزونی و گسترش نهاد. در آغاز استقبال و آگاهی ایرانیان از فرهنگ و هنر غرب بسیار سطحی و عجولانه بود و تنها از راه اعجاب و تحسین و به طور تصادفی، در میان مردم جایی برای خود باز می‌کرد. ولی هر چه بر روابط ایران و کشورهای اروپایی افزوده می‌شد و هر چه اثر تمدن غربی و فرهنگ جدید در میان ایرانیان افزایش می‌یافت، بر عمق اطلاع ایرانیان از اوضاع اروپا و طرز زندگی و صنعت و هنر مردم آن سامان نیز افزوده می‌گشت. اما از آنجایی که همواره توده مردم با نفرت و بیگانگی به این گونه آشنایی‌ها می‌نگریستند و استقبال بیشتری از خود نشان نمی‌دادند، از این رو دامنه این آشنایی و آگاهی محدود به طبقات عالی و درباریان بود و سالها طول کشید تا کم کم از راه تقلید و اقتباس، یا بر اثر نفوذ کالاهای اروپایی، در میان طبقات دیگر مردم نیز توسعه یافت و شناخته گردید. آثار توجه به هنر، به ویژه نقاشیِ غربی از همان نخستین سالهای حکومت صفوی در ایران پدیدار است. در این رشته از هنر، شیوه‌ی توجه به شکل طبیعی و شباهت به اصل و قوانین مناظر و پرسپکتیو که نقاشی ایرانی یعنی سبک مینیاتور فاقد آن بود همواره ایرانیان را دچار حیرت و اعجاب و تحسین فراوان می‌کرد و پادشاهان و بزرگان ایران زمین که بر پایه حُب ذات، علاقه‌مند بودند پیکره‌های طبیعی و حقیقی‌شان نگاشته شود و به یادگار بماند، این سبک نقاشی را که تازه با آن آشنا شده بودند، بسیار غنیمت می‌شمردند و در رواج آن می‌کوشیدند. چنانکه شاه اسماعیل صفوی و شاه طهماسب در همان سالها اجازه دادند که نقاشان و نگارگران اروپایی، پرده‌هایی از چهره و قیافه حقیقی هر دو آنان تهیه کنند. توجه فراوان پادشاهان صفوی به نقاشی اروپایی و آوردن پرده نقاشی‌های غربی به ایران که اغلب به عنوان هدیه به شاهان و فرمانروایان ایرانی از سوی اروپاییان تقدیم می‌گردید، رفته رفته باعث آن شد که مینیاتورسازی یا نقاشی اصیل ایرانی که در زمان شاه طهماسب به منتهی درجه ترقی خود رسیده بود، در زمان شاه عباس بزرگ رو به انحطاط گذارد و نقاشان و مصوران این زمان بیشترِ وقت و همت خود را صرف نسخه‌برداری و تقلید و تکرار صحنه‌ها و مجلس‌ها از روی کار استادان پیشین کنند و شیوه جدید نقاشی که از طرف نگارگران ایرانی مورد تقلید قرار می‌گرفت، جایی برای خود باز نماید، و می‌توان گفت که در واقع در مقابله‌ای که میان شیوه اروپایی و ایرانی درگرفته بود، شکست نصیب شیوه ایرانی گردید. به عقیده برخی از زمان شاه عباس دوم به بعد زمان اختتام هنر مینیاتورسازی در ایران بود و پس از آن نقاشی قابلی که همپایه بهزاد و رضای عباسی باشد به ظهور نرسید.
از این زمان به بعد بر اثر تاثیر نقاشی‌های اروپایی، حتی در شیوه مینیاتورسازی نیز، شبیه‌سازی و انتخاب موضوعهای روزمره و معمولی کم کم پدیدار گردید و نقاشان کوشیدند به جای سبک نقاشی پیشین و مجالس رزم و بزم و شکار و چوگان بازی و مغازله و معاشقه، به نقاشی مناظر طبیعی و چهره‌گشایی و دورنماسازی بپردازند و گروهی از آنان نیز برای خوشایند شاه و درباریان و بنا بر تقاضای زمان و پیروی از میل خواستاران شروع به تقلید از نقاشیهای اروپایی به اصطلاح آن زمان «فرنگی‌سازی» کردند. به نوشتۀ اسکندر بیگ منشی در تاریخ عالم آرای عباسی نخستین هنرمند ایرانی که «صورت فرنگی را در عجم، او تقلید نمود و شایع ساخت» مولانا شیخ محمد سبزواری فرزند شیخ کمال (استاد قلم ثلث) نقاش معاصر شاه تهماسب و شاه اسماعیل دوم بود. از سوی دیگر در همین زمان در هندوستان نیز به علت ارتباط هندیان با اروپاییان، سبک و شیوه جدیدی در مینیاتورسازی هند و ایرانی به ظهور رسید و برخی از پادشاهان گورگانیِ هند، علاقه خاصی به طبیعی‌سازی و تکچهره‌پردازی از خود نشان دادند و وجود روابط دوستانه میان شاهان و دربارهای دو کشور از یک سو و رفت و آمد هنرمندان و شاعران این دو سرزمین به کشورهای یکدیگر، از سوی دیگر، باعث شد که جنبش نوینی که در شیوه نقاشی ایران پیش آمده بود تشدید و تثبیت گردد. در زمان شاه عباس بزرگ (985-1038 هجری قمری) که علاقه خاصی به صورت پادشاهان و شاهزادگان و خانواده‌های سلطنتی اروپا از خود نشان می‌داد و فرستادگان کشورهای خارجی، پرده‌هایی از این گونه فراوان به ایران می‌آوردند، از وجود نقاشان فرانسوی و ایتالیایی در نقاشی دیوارهای کاخهای سلطنتی اصفهان و کلیسای وانک جلفا استفاده شده است. توجه شاه عباس و جانشینان او به نقاشی اروپایی باعث گردید که کسانی از نقاشان کشورهای اروپایی به امید استفاده و تقرب به شاه و دربار ایران، رنج سفرهای طولانی را بر خود هموار کنند و به اصفهان بیایند و از هنرپروری ایرانیان بهره‌مند گردند. از آن جمله چند تن از نقاشان هلندی در این زمان به دربار شاه عباس آمدند که یکی از آنها «فیلیپ انجل» و دیگری «جان لوکاس هلت» نام داشت. نقاش اخیر در سال 1035 هجری قمری (1625 میلادی) به ایران آمد و محبوبیتی خاص در نزد شاه ایران کسب کرد. جانشین شاه عباس بزرگ یعنی شاه صفی (1038-1052 هجری قمری) نیز در ترویج شیوه غربی کوشا بود. در زمان او یعنی سال 1040 هجری قمری نقاش هلندی دیگر به نام «جوست لامپ» به خرج خود به ایران سفر کرد و تابلوهای بسیار عالی برای خانواده‌های اعیان و اشراف نقاشی کرد. شاه صفی به علت علاقه خاصی که به نقاشی رنگ روغن داشت در سال 1045 هجری قمری سفارشی برای ارسال قلم‌مو و رنگ روغن به هلند داد که گفته می‌شود مقدار آن برای هزار نفر نقاش کافی بود. در زمان سلطنت شاه عباس دوم (1052-1077 هجری قمری) که معروفست علاقه‌ی وافری به هنر و هنرمندان اروپایی داشت، دیوارها و طاقنماهای کاخ چهلستون و سردر بازار قیصریه اصفهان به دست نقاشان هلندی و شاگردان ایرانی آنان نقاشی و تزیین گردید. چون خودِ شاه نیز به فرا گرفتن نقاشی اشتیاق فراوانی داشت، نماینده شرکت هند شرقی در اصفهان دو نفر نقاش را به خدمت وی گماشت تا به او نقاشی آموزند و شاه با راهنمایی این دو تن در نقاشی دست یافت و گفته می‌شود نمونه‌ای از اثر دست او که کبوتری را با آبرنگ به حالت طبیعی در قلعه کلا، در چهاردهم رجب به سال 1045 نقاشی کرده در کاخ گلستان محفوظ است. باز همین شاه صفوی در همان سالهای نخست پادشاهی خود، درصدد برآمد که تنی چند از جوانان مستعد ایرانی را برای فرا گرفتن نقاشی و استفاده و تعلیم مستقیم از شیوه هنرهای غربی به اروپا بفرستد که معروفترین و موفق‌ترین فرد از میان آنان جوانی بود به نام محمد زمان، که نسخی از آثار او هم‌اکنون بر جای مانده است. وی از پایه‌گذاران نقاشی اصیل ایرانی است و گفته می‌شود پس از او شبیه‌سازی و طبیعت‌گرایی در نقاشی ایران معمول گردید. وی عنصر ایرانی را در آثار خود بر قسمتهای دیگر فزونی داد و مکتب نقاشی ایرانی‌ساز را در برابر مینیاتور پی‌ریزی کرد.
به دنبال این تحول پایه‌هایی از طراحی و نقاشی شیوه غربی در ایران نضج گرفت که از تبعات گوناگون آن علاوه بر آغاز جنبش تصویرسازی، ورود نگاره‌های غیر ایرانی و یا کاربرد گل و برگ‌هایی بود که تا آن زمان در هنرهای ایرانی به ویژه نقاشی کاربردی نداشته است. از آنجا که بزرگترین طراحان فرش ایران در زمان صفویان از همان گروه نقاشان و مینیاتوریست‌ها بودند، ورود نگاره‌های مذکور به طرح فرش ایران اجتناب‌ناپذیر بود و به این ترتیب اولین نطفه‌های نقوش اقتباسی در طرح فرش ایران بسته شد. اگر چه انواع گلهای سرخ و نظایر آن در طبیعت ایران می‌توانست سالها پیش‌تر از آن به فرش ایران راه یابد، اما برخی وقایع نظیر آنچه شرح آن رفت باعث گردید تا هنر نقاشی غرب در این میان سهمی را به خود اختصاص دهد. متاسفانه تبدیل گل سرخ زیبای ایرانی به گل رزهای فرنگی و از همه فاجعه‌آمیزتر، تبدیل و تحول هر دو به نمونه‌هایی که نهایت ابتذال را می‌توان برای آن متصور شد، در طی دهه‌های اخیر فرش ایران را سخت در مسیر انحطاط و زوال کنونی خود همیاری نموده است.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 29  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله نقوش گل فرنگ ( گل رز ) و گل سرخ ایرانی در فرش ایرانی

پاورپوینت نقوش آجری

اختصاصی از ژیکو پاورپوینت نقوش آجری دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پاورپوینت نقوش آجری


پاورپوینت نقوش آجری

قابلیت ویرایش : دارد 

تعداد صفحات اسلاید : 17

برای دیدن عکس در اندازه اصلی روی آن کلیک کنید

برای خرید برید پایین!

راهنمای خرید

درخواست یا سفارش پاورپوینت : تلگرام یا پیامک : 09392481506

 http://ppt10.sellfile.ir


دانلود با لینک مستقیم


پاورپوینت نقوش آجری

پایان نامه : تحلیل موضوعی – مکانی نقوش برجسته سنگی دوره ساسانی

اختصاصی از ژیکو پایان نامه : تحلیل موضوعی – مکانی نقوش برجسته سنگی دوره ساسانی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پایان نامه : تحلیل موضوعی – مکانی نقوش برجسته سنگی دوره ساسانی


 پایان نامه : تحلیل موضوعی – مکانی نقوش برجسته سنگی دوره ساسانی

چکیده : نقوش برجسته ها یکی از مهمترین اسناد معتبری هستند که زبان گویای تمدن این سرزمین کهن می باشند. اما این کتابهای گویای صخره ای در بستر موقعیت جغرافیایی شکل گرفته اند . موقعیت جغرافیایی یک سرزمین را می توان جایگاه آن مکان در روی کره زمین و دوری و نزدیکی آن نسبت به دریا ، کوه وغیره دانست . هدف اصلی این پژوهش یافتن ارتباطی بین موضوع نقوش برجسته های دوره ساسانی و مکان آن ها می باشد . بی شک عوامل جغرافیایی متعدد در به وجود آمدن این نقوش بی تأثیر نبوده اندو چه بسا اگر یکی از این عوامل موجود نمی بود ، ممکن بود نقوش در آن مناطق شکل نمی گرفتند. در این پژوهش محیط های مورد استفاده نقوش برجسته ها ، از لحاظ موقعیت مکانی به سه دسته مکان های مذهبی ، نظامی و شکارگاهی ، و از لحاظ موقعیت طبیعی به دو دسته دشت و تنگه تقسیم شده اند. درواقع برای پاسخ به این پرسش که آیا بین نوع مکان (نظامی، مذهبی و شکارگاهی) و تعداد نقوش رابطه وجود دارد؟ و یا این که آیا بین مکان جغرافیایی (رو به دشت و یا رو به تنگه بودن) و تعداد نقوش برجسته¬ها در دوره ساسانی رابطه وجود دارد؟ از آزمون خی دو نکویی برازش بهره بردیم. همچنین جداول توصیفی جهت دوری و نزدیکی نقوش به شهرهای اصلی با فاصله 5 کیلومتر ، رودخانه ها و چشمه ها و آتشکده ها تنظیم گردیده است.


دانلود با لینک مستقیم


پایان نامه : تحلیل موضوعی – مکانی نقوش برجسته سنگی دوره ساسانی

دانلود مقاله نقوش نمادین نمد

اختصاصی از ژیکو دانلود مقاله نقوش نمادین نمد دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

چکیده:
به گفته یونگ در آنچه نمادش می خوانیم تنها یک اصطلاح است نماد شامل چیزی گنگ، نا شناخته، پنهان از ماست.
شاید اساساً نماد آنگاه آغاز می شود که آدمی برای درک فراسو با مشکل بیان مصادف می شود. نماز به چیزی در حد خود اشاره نمی کند.
هر کلمه مصداق یک چیز است وقتی نمی گنجد دست به دامان نماد خواهد شد. نماد همیشه یک کهن الگواست. اشاره به چیزی قدیمی می کند و می توان با تحلیل آن زبان گفت و گو را با گذشتگان گشود.
به گفته عده ای از رمز شناسان نمادین شدن یک شیء علاوه بر ارتباطی که مفهوم مورد انتقال شی با شکل ظاهری اش دارد حاصل نوعی فرا فکنی ذهنی برای درمان یا تخلیه نا خود آگاه هیجانات روانی است. به این مفهوم که شکل یا شی نمادین اندک اندک در پر و سرای تاریخی حاصل معنایی نمادین می شود. به قول یونگ در تاریخ نمادگرایی نشان می دهد که هر چیز ی می تولاند معنای نمادین پیدا کند. مانند اشیاء طبیعی و یا آنچه دست ساز انسان است. و یا حتی اشکال تجریدی در حقیقت تمامی جهان یک نماد بالقوه است. آدمی با نمادین کردن یک شی یا شکل، جدای قدرتی که در انتقال مفهوم به آن می دهد. کمک بسیار بزرگی به خود می کند) فرض قالب اسطوره شناسان این ات که انسان امروز به دلیل دور افتادگی از نماد و افسون زدایی اشیاء گرفتار و هم واقعیت شده است.

 

 

 

مقدمه:
در فرهنگنامه معین نمد را اینگونه معنی می کند.
نمد NAMAD (NAMAD)
1- پارچه ای کلفت که از پشم یا کرک مالیده سازند و از آن فرش و کلاه و جامه کنند.
2- نیم تنه نمدی، بالا پوش نمدین، کنیک
نمد فر آورده ای است از پشم که بیشتر به عنوان لباس و کلاه و یا زیر انداز از آن استفاده می شود در منطقه پازیریک در سرواب پنچم و در کنار چهار گاری اسب یک گاری بزرگ دیده می شود. که با یک قطعه نمد و یک فرش کامل شده. در کنار گاری فرش نمدینی یافت می شود. که به روی آن در چند ردیف صحنه ای از یک مراسم مذهبی دیده می شود. که در آن یک اسب سوار با شنلی که باد آن را به حرکت در آورده است به الهه ای کهئ بر تخت نشسته نزدیک می شود.
کاوشهای انجام شده در پازیریک نشان می دهد که مراسم تدفین در گورها از شکوه و جلال استثنایی برخوردار بوده است. آنچه از آیین های تدفینی نسبت ها، یعنی خویشاوندان نزدیک آنها می دانیم امکان این داوری را به وجود می آورد. در گودالی عمیق و وسیع، اطاق تدفین مدوری بوده است. با دیوارهای دو جداره و یک سقف که به کف آن تنابوتی تابوتی قرار داشته است. با اجساد مومیایی شده مردگان دیواره قبر از پارچه هخای رنگین نمدی پوشانده شده است. و در آن اشیاء ظروف پر از آب آشامیدنی قرار داده شده بود.
تصویر 1-1 یک جل نمدی در قبر پازیریک دیده می شود که نقش و نگار در آن با چسباندن نمدهای رنگین به آن بدست آمده است. و نشان دهنده یک جانورافسانه ای با سرعقاب .و بدن شیر است که به یک بز کوهی حمله کرده است. در د.و طرف این جل آویزه هایی دیده می شود با یال اسب و پوست تزئین شده که به پهلوی اسبی خورده است. این مفرش برای حفظ پاهای سوار کار به کار رفتخ و مزین به نقش یا صحنه های جدال جانوران بوده است.
و یک تکه نمدی دیگر یافت شده در پازیریک با تصویر شیرهای تکراری شبیه به شیرهای سر در کاخ صد ستون تخت جمشید.
جاهایی که نمد امروزه رواج دارد: چهار محال بختیاری، سمنان، دامغان ، شاهرود، بعضی از شهرهای گیلان، مازندران، شود که رو تن پوشهای سنتی خراسان- آمل و علی آباد و در استهبان و منطق ترکمن نشین فقط نمد دو رو تولید می تولید می شود.
امروزه در نمدهای با کیفیت به جای ضایعات پشم از گونه های مرغوب پشم استفاده می کنند.
برای تبدیل پشم به نمد از آب صابون و گاه پودررخشویی استفاده می شود. به این جهت که این مواد خاصیت قلیایی دارند. و پشم نیز در اثر جذب رطوبت بهتر و سریعتر به نمد تغییر شکل میدهد
نقوش را از ویژگی های اصلی و مهم ترین ویزگی نمد دانسته اند، نقوشی هماهنگ، متناسب، متقارن و انتزاعی و تجریدی. علاقه ی زیاد هنرمند به هنر انتزاعی یا انتزاع هندسی که به گونه ای بیانگر هنری پر جنب و جوش است.، همچون حرکت هنرمند نمد مال است. وی بدون اینکه از طراحان و رنگرزان و کارگاه پشم ریسی بهره گیرد.، در عین اصالت، نمد را می بافد، و بدون وجود طرحی از قبل، نقش ذهنی و تجریدی خود را در شروع کار پیاده می کند. نمدمال، بر خلاف سایر دست بافته ها، بدون طرح و نقش، آن را پیش از شکل گیری نمد به وجود می آورد. ابتدا نقش و آنگاه لایه های پشم زیرین نمد شکل می گیرد. و تا زمانی که کارهای اولیه نمد مالی پایان نگیرد، نمد مال نقش ذهنی خود را نمی بیند. گویی وی می داند که با ترکیب رنگ ها و نقوش ذهنی محدود می توان تنوع نا محدودی را به وجود آورد. این طرح ها و نقوش به منطقه ای خاص تعلق ندارد. و بی شک از نقوش پیش از ااسلام مایه گرفته و تنها جنبه تزئینی آن مطرح نبوده است. در واقع در این فرهنگ موتیف های متقارن و قرینه و اشکال هندسی، سوای جنبه تزئینی، حالتی نمادین دارند. این نقوش بدون داشتن تصویری روشن و برداشتی شخصی ایجاد نشده اند.، بلکه نشانگر تصورات مردمان این سرزمین است که در رابطه ای نمادین با طبیعت پیرامون با مفاهیم معنوی رابطه ای نسبی خاصی به وجود آورده اند. میان خورشید، ماه و ستارگان، صور فلکی و میان پدیده های جوی و تنظیم زمان های مختلف مربوط با امور کشاورزی و دامداری با فصول سال و زندگی مردم ایران ارتباط داشته است. ساده زیستی هنرمند نمد مال روستایی و چکونگی نگرش وی به طبیعت پیرامون، سنت ها و باور ها و ارتباط یکنواخت او با طبیعت و همانندی باورها و سنت هایی که در طی قرون در طول نسل ها تغییر چندانی نداشته، موجب شده تا رشته وفاداری اش به خاطره ی قومی از هم نگسلد و نقشمایه ها پایدار و با ثبات باشند.
طرح ها و نقش های نمد در منطقه غرب مازندران به چشم می خورد منحصر به این منطقه نیست بلکه در سایه مناطق روستایی دیگر رواج داشته و از نقوش پیش از اسلام مایه می گیرد.
با اینکه هنرمند نمد مال در تکرار نقوش، همواره همان الگو را انتخاب می کند ولی هیچکدام بدل دیگری نیست، زیرا نقوش ذهنی بوده و در تکرار این نقوش یکسانی و یکنواختی ملال آور دیده نمی شود:هم چنان که تنوع خیره کننده هنر غربی قهراً گویای دید این هنر نیست، هنرمند درورای الگوهای یکنواخت، به دنبال جوهره ی چیز هاست، جوهری که باید هر بار به نحوه ی بیان هنرمند از نو زنده شود و باز تابد همان گونه که دو موج دریا علی رغم شباهت هیچگاه همسان نیستند.»
در واقع هنرمند نمد مال این تجربه ی غنی شده را در گزینش رنگ ها نیز به کار می گیرد. او با اینکه به این ترتیب رنگ هایی محدود را انتخاب می کند.، اما ترکیبشان رنگی است با طراوت و شفاف که در آشکار شدن نقوش نمد تأثیر فوق العاده ای دارد.
در واقع هنرمند نمد مال این تجربه غنی شده را در گزینش رنگ ها نیز به کار می گیرد.
او با اینکه به این ترتیب رنگ هایی محدود را انتخاب می کند، اما ترکیبشان رنگی است با طراوت که در آشکار شدن نقوش نمد تأثیر فوق العاده ای دارد. تناسب، ترکیب خوب و چشم نواز رنگهای نمد، هماهنگی و تقارن در میان رنگها و نقوش نشانگر توانایی و تجربه ی غنی شده ی هنرمند در طی سال ها رنج و مشقت است. او با توجه به رنگ های محدود، خلوص رنگ و درصد اشباع رنگ ها را دریک حد و اندازه می سازد تا آنچنان چشم نوازی ایجاد کند و تناسبی به وجود آورد که جز تاجلی احساس رنگ نام دیگر نتوان بر آن نهاد.
مقاله ی حاضر بر آن است تا نقوش و پیشینه ی تاریخی آن را مورد بررسی قرار دهد. نقوش نمد بدون استثناء دوره گیری می شوند، به این معنی که پیرامون نقشمایه بارنگ یا رنگ هایی، غیر از رنگ اصلی نقشمایه احاطه شده است. در این میام گاه با نقوشی رو به رو می شویم که با نقوش سنتی هیچ گونه نزدیکی ندارند، زیرا ذهنی بافی بافنده، گاه نقشهایی می آفریند که با دیگر نقش مایه ها متفاوت است. این نقوش طی سال ها به یک شکل با تغییراتی دست به دست شده اند. نقوشی چون صلیب، بته، جقه، درخت، اسب، عقاب، مار، شیر، عقاب و پرنده، ستاره، نقوش گیاهی، شطرنجی، مرغابیو کبوتر . نقش انسان در میان این نقوش روی نمد دیده نمی شوداین امر شاید به خاطر شأن انسان باشد. که بر روی زیر اندازی چون نمد آورده نمی شود.
درخت: نقش درخت یکی از رایج ترین نقوشی است که به اشکال گوناگون بر روی آثار و مواد فرهنگی دیده می شود. درخت در کهن ترین تصویرش بنا به توصیفی که از آن در اساطیر اولیه شده، درخت کیهانی غول پیکری است که رمز کیهان و آفرینش کیهان است. نوک این درخت، تمام سقف آسمان را پوشانده و ریشه هایش در سراسر زمین دویده اند.
شاخه های پهن و ستبرش در پهنه ی جهان گسترده اند. و قلبش جایگاه آتش آذرخش است. یکی از کهن ترین سرودهای جهان، سرودی است که در اردیو بین النهرین به دست آمده که در آن این درخت و منشاکائنات چنین ستایش می شود. ریشه اش که لورین و رخشان است به سوی اقیانوس ژرف می خزد. جایگاهش مرکز زمین است و شاخ و برگهایش بستر خواب زن ایزد.
درخت کیهان که «ستون و رکن کیهان» است و زمین را به آسمان می پیوندد و گواه بر حسرت و دلتنگی دور افتادگی از روزگاری است که زمین و آسمان در ابتدا به هم نزدیک بودند. در بین النهرین درخت زندگی ترکیبی از رستنی های گوناگون است که به علت طول عمر و زیبایی و سودمندیشان مقدس شمرده می شوند. از قبیل درخت سدر که چوبش گرانبهاست. نخل که خرما می دهد. تاک با بار خوشه های انگور و درخت انار رمرز باروری که میوه اش آبستن صدها دانه است.
درخت زندگی اغلب در تصاویر و نقوش، میان دو راهب و کاهن یا دو جانور افسانه ای قرار دارد که نگاهبانش به شمار می روند. و رمز نیروی مقدس و بیمناک محسوب می شوند.
نخل نخستین آدم ها کخه به شدت تحت تأثیر ذدر ختان همواره سرسبز قرار گرفته بود، آن درختان را به نشانه های پایندگی تبدیل کرد. تصاویر نمادین در خت در ادبیات بسیار است. درخت که در عین حال زیر زمینی و هوایی است، جهان نهفته را به دنیای ظواهر می پیوندد. انسان های نخستین که زمین برای آنها مقدس و دارای روح بود. درخت را نگهبان این روح تصور می کردند به همین جهت هر پیشامدی که به این روح صدمه زده یا به آن بی حرمتی می کرد، نسبت به آن عکس العمل نشان می دادند.
توجه به درخت و فضای سبز و باغ، قصه ی امرپوزین نیست، باغ های زینتی مصر و یونان و باغ های معلق که در 600 ق. م. از آنها یاد شده از عجایب هفتگانه ی جهان به شمار می آیند. در میان ایرانیان باستان و در ادوار کهن پیش از زرتشت، ماه به صورت درختی بر رویی قله ی کوه تجسم می شده و در میان اعراب جاهخلی «درخت» بت عزی پرستش می شده است. در آیین زرتشت، کاشتن درخت با خواندن یکی از دعاهای منظوم اوستا که «تیا اهو وئیریه» نامیده می شود، آغاز می گردد. کاشتن درخت در این آیین امری بسیار مقدس بوده و روزهای گوناگون را مناسب و شایسته درختکاری دانسته اند، چنان که در روز 15، 20 و 28 ماه شمسی، روزهایی خجسته و مبارک برای نشاندن درخت است. در این آیین پاداش درخت کاران جایگاهی نیکو استو روان کسی که به درخت آزار برساند، در کنا پل «چینود» سرگردان و اندوهناک است.
زیباترین جلوه ی درخت را می توان در آیینه ی آیین های گوناگون در میان اقوام و ملل مختلف دید آیین های رنگ سبز، عروج از درخت در مکتب های راز آموزی در ادیان مختلف جشن ها و عید های شمشاد، آئینه گردانی در برابر درخت، ازدواج با درخت، برگزاری کلاس های آموزشی در زیر درخت، چراغانی و تزیین درخت، قربانی درخت، دخیل بستن و فال زدن با درخت، حمل درخت به دنبال تابوت مردگان، سوزاندن مرده در آتش درخت تولد، بستن به گهواره درخت، هدیه کردن درخت و نخل گردانی است که نخل گردانی را می توان زیباترین جلوه ی مذهی و نمادین درخت در آیینه ی آیین ها «آیین نخل گردانی» در مراسم عزای امام حسین (ع) دانست. دین اسلام نیز برای درخت اهمیت فراوانی قایل شده است. از پیامبر اسلام در این باره نقل شده است که اگر نهالی در دست داشته باشم و وقت نماز برسد ترجیح می دهم اول نهال را بکارم و بعد نماز بگذارم.
درخت در هنر بابل، آشور و ایلام به خصوص نزد برنزکاران لرستان به عالی ترین شکل خود می رسد. که در دوره ی هخامنشی تصویر 2-1 پارتی و ساسانی و نیز دوره اسلامی به اشکال گوناگون و در آثار و دست ساخته های مختلف می توان مشاهده کرد.
درخت همچنین از مهم ترین دل مشغولی های زمانه ی ما است، زیرا همواره نهاد زندگی و شکفتگی استت. درخت نمادین در آثار نقاشان بزرگ چون ون گوگ و... جایگاه بسیار با اهمیتی دارد.
گوته گفته است. « هر نظریه ای تیره گون است اما درخت زندگی همواره سبز.»
طراوت تصویر 3-1 بیشتر از گیاهان و گل برگ و درختان سرو می باشد و در زندگی آدمی بسیار اهمیت داشسته است.
با استفاده از درخت نیاز های خود را برطرف کند در جاهای کم درخت بود افراد آن مرز و پبوم آن در صنایع وقتی دست بافته هایی آفریدند و به حالت روحی بافنده بستگی داشت درحت سرو مظهر شادی و شادمانی، سرسبزی و بید مجنون مظهر حزن و اندوه و دلتنگی بوده است.
مار: مار از عمده ترین تصاویر مثالی سرچشمه حیات و تخیل استو اغلب پیچیده به دور درخت تصویر می شود و همانند درخت تقریباً در همه تمدن ها موجب پیدایی انبوهی از اساطیر تلفیقی شده است. این جانور، هم مورد ستایش و پرستش بوده است و هم موجب وحشت و نفرت، ظهور اسرار آمیزش بر زمین و غیب شدن ناگهانی اش در جهان ناشناخته ی زیر زمین مایه ی ایجاد خیال و انگیزه ی خیال و انگثزه ی قصه بافی و افسانه سازی شده است. بدین وجه که مار را موجودی مافوق انسان و طبیعت که از ارواح و جان های نیاکان مرده مدد می گیرد پنداشته اند. پوست انداختن و ظاهر شدنش پس از ترک جلد قدیم و فرسوده به صورتی که کاملاً جوان شده و جان تازه یافته این اندیشه را قوت می بخشد که مار می تواند دائماً تجدید حیات کند و از این رو گفته شده که نا میراست. مار از نظر انسان معنایی رمزی دارد و بدین جهت در معتقدات و اساطیر جایگاهی مهم یافته است. تاریخ و سر گذشت مار متضمن تخیلات و افسانه هایی است که همچون میراثی وهم آلود از نسلی به نسل دیگر رسیده است.
در قرون وسطی تصاویر سر مار به سیمای دیو و اهریمن در مینیاتورها و در درگاه کلیسا ها فراوان است. مار برای بعضی جانوری است که بار همه ی رذائل و معاصی را بر گرده دارد و در نظر برخی دیگر جانور الهی و راهنمای حیاتی نو است.
مار در ایران نشانه ی اهریمن و انگره مینو است. او دشمن خدای خورشید و نشان تاریکی و سمبل خسوف و کسوف است. در آیین زرتشتی وقتی که پایان هزاره فرا می رسد، دیو جهی بانگ می زندکه اهریمن بیدار شو و او به صورت ماری بر آسمان راه پیدا می کند.
در نقش بر جسته ی آیین مهری، مار و عقرب در کنار یکدیگر واقع شده اند. و نقش سنگ و پرنده که دشمن مار هستند، دیده می شود. مار و عقرب هر دو دسته ی خرفستران یعنی حیوانات و جانوران موذی و گزنده قرار می گیرند.
عقاب: عقاب یا شاهین سمبل شمس تمام خدایان آسمان، قادر است تا دور دست ها به پرواز در آید و به شکلی خستگی نا پذیر در خورشید بنگرد. این پرنده از جنبه های معنوی، مرغی توانا و پر قدرت است. که می تواند تا بهشت پرواز کند. نقش عقاب همواره به صورتتک یا در حال شکار نشان داده شده است. عقاب نشان دهنده ی اقتدار پادشاهی و فر و کوه است. به هر کسی که روی بیاورد رستگار می شود. و از هر کسی که روی بر گرداند، خوار و ذلیل می شود. عقاب یا شاهین نمادی از اهورا مزدا و نماینده ی خدای آسمان بوده و از این رو پادشاهان از نقش او بر روی تاج ها و لباس ها و در کاخ ها و روی مهرها و نقشه برجسته ها استفاده می کردند. تا به این وسیله خود را فرستاده و نماینده اهورا مزدا معرفی نمایند.
شاهین با عقاب هر دو نشانه هایی از میترا هستند و علامت خانوادگی ساسانیان نیز بوده است. چنان چه آمده است: « این پرنده در نخستین فروغ پگاهی شادمانه پرواز می کند و آرزوی ناپدید شدن شب بازگشت بامداد روشن را می نماید»
نقش عقاب که به عنوان نمادی از شکوه و نماینده ی خدای آسمان، در طول قرون همواره مورد توجه هنرمندان بوده، تا به امروز رسیده و به این گونه امروز با گذشته پیوند می خورد چه اینکه وفاداری به خاطره ی قومی و. زنده کردن گنجینه های قومی است. خاطره و گنجینه هایی که گذشته را با حال پیوند می زند. تصویر 4-1
شیر: نقش شیر یکی از متداول ترین نقوش بوده که در بسیاری از آثار به چشم می خورد. شاید وجود بعضی ویزگیها چون شجاعت و دلیری و قدرت جسمانی سبب استفاده از نقش این حیوان شده باشد. شیر نه تنها به عنولن سلطان حیوانات، بلکه در بعضی از مذاهب مانند مذهب هندو به عنوان اشرف مخلوقات به شمار رفته و حتی برتر از انسان شمرده شده است.
ایرانیان نقش شیر یا حتی تندیس های آن را جهت محافظت و پاسبانی و نیز برای مصونیت از تجاوزات دشمن روی دیوارها و حصار قرار می دادند. این نقش به عنوان یکی از نقوش جهانی، سمبلی از شمس و قمر، خوب و بد، روز و حرارت خورشید، هوشیاری و قدرت، قانون، عدالت، و حافظ درها و دروازه های گنج بوده است. در ایران نشانه ی سلطنت، قدرتتو روشنی بوده است. نقش شیر در دوره ی اسلامی کماکان مورد استفاده قرار گرفته و در مذهب شیعه مفهوم نمادین خاصی را القاء می کند. این نقش برای نشان دادن شجاعت، دلیری، شناخت قدرت و دیگر خصلتهای مثبت اولین امام شیعیان حضرت علی (ع) در مفهوم شیر خدا به کار رفته است و در تعزیه ها و عزاداری هلای روز عاشورا به عنوان سمبلی از آن امام دیده می شود.
در سمبل های نجومی نیز این نقش می تواند سرچشمه ی بسیاری از اعتقادات باشد، برای مثال نقش این حیوان میتواند نمادی از برج اسد باشد. بعضی معتقدند که برج اسد در هزاره ی چهارم پیش از میلاد در هنگام انقلاب صیفی در منتهای اعتلای خورشید در آسمان قرار گرفته و از این رو وجود فصل بهار و رویش گیاهان و آغاز سال نو در این ماه یعنی برج اسد منطبق شده و با فرا رسیدن این برج و آغاز فصل بهار یکی از بزرگترین عیدهای ایرانیان یعنی نوروز جشن گرفته می شد. شاید نقش شیر نمادی از فرا رسیدن بهار و آغاز سال نو و جشن نوروزی بوده است. در دوران ما قبل تاریخ به بعد بخصوص در دوره تاریخی هخامنشیان به بعد سمبل قوم ایران است در بنای تخت جمشید سمبل و نگاهدارینه و نشانه قدرت، ابهت و صلابت و یکه تازی است. دذ زمان حکومت هخامنشیان بر بخش عظیمی از سرزمین خشایارشاه والیان و حاکمان ایرانی در /// را با علامت شیر به دیگر حکام معرفی می کند. در مصر شیر را نشانه و سمبل ایرانی می دانستند به همین دلیل بعد ار دوره هخامنشیان در دوره ساسانی شیر به عنوان نگهبان اصلی مهر یعنی خورشید به عنوان میترا به کار برد. که بر روی سفال ها و سکه های این دوره نقش شیر بوده و در زمان قاجاریه نقش شیر بسیار اهمیت تازه به طوری که در زمان محمد علی شاه قاجار نقش شیر در وسط به کار رفته است. تصویر 5-1 و 6-1
اسب: ایرانیان برای اسب اهمیت زیادی قائل بودند و از قدیمی ترین ایام اسب را به عنوان یاری وفادار، هوشمند، چالاک و زیبا و سر فراز می ستودند. این حیوان را بعد از گاو مفید ترین حیوان محسوب می کردند. و همواره آن را در هنر و ادب و عقاید خود جاودان ساخته و درباره ی آن افسانه ها و داستان ها ساختند. اسب در نزد هند و اروپاییان و به ویژه آریاییان مال و دارایی خجسته ای بوده و از این رو به عنوان هدیه و مزد به کار می آنده و یا برای فدیه به ایزدان به ویزه خورشید قربانی می شده است. از همه بهتر سفید بوده است به نام کاسپین که به عنوان نیرومند مطرح بوده است. که رنگش با روشنی و تابندگی ربط داشته و حالت تقدس می گرفته است. اوستا مقام بلندی برای اسب قائل است و آن را همسنگ با مردی دلیر، از نعمت هایی بر شمرده که ایزدان درخواست می کردند و در زمزره ی دارایی ها ی خواستنی و دلکش و کامبخش بوده که آشی، فرشته ی توانگری به هوادارانش ارزانی می کرد. در آبان یشت آمده است که پادشاهان و قهرمانان بارها به اردوی سور آناهیتا فدیه می آوردند، تا بدیشان اسبان تندرو و خوش رنگ وگردونه های استوار ارزانی دارد.
ایزدان به دانش اسبان دستکش و نژاده می بالند، مثلاً گردونه ی سروش، ایزد پیام را چهار اسب سفید می کشند. هم چنین آمده است که « چهار اسب سفید یکرنگ زوال نا پذیر که از چراخور آسمانی خوراک می یابند و سم های پیشین زرین و سم های پسین سیمین دارند و به یوغ گرانبها بسته اند، گردونه ی مهر را می برند.»
اهمیت و ارزش اسب چنان است که حتی ایزدان همه می توانند به ریخت آن در آیند. تیشتر، ایزد باران نیک زا را به سان اسبی سپید با گوش های زرین مجسم می کرده اند.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   16 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله نقوش نمادین نمد