ژیکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

ژیکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

مقاوله نامه اختیاری میثاق حقوق کودک در مورد شرکت کودکان در جنگ

اختصاصی از ژیکو مقاوله نامه اختیاری میثاق حقوق کودک در مورد شرکت کودکان در جنگ دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 9

 

مقاوله نامه اختیاری میثاق حقوق کودک در مورد شرکت کودکان در جنگ

قدرت اجرایی مقاوله نامه، 12 فوریه 2002 (23 بهمن 1380)

دولتهای عضو این مقاوله نامه:

برای پیشبرد و حمایت کامل از میثاق حقوق کودک و تلاش در جهت تحقق گسترده آن و حفاظت حقوق کودک. در تایید دوباره به رعایت حقوق کودک که مستلزم حفاظت ویژه ای است و یاد آوری و درخواست برای ادامه بهبود وضعیت کودکان در پیشرفت و آموزش آنها بدون تبعیض و در محیطی سرشار از صلح و امنیت. بخاطر آشفتگی و اضطرابی که بوسیله جنگ برای کودکان بوجود میاید و نتایج دراز مدت آن برای صلح و امنیت پایدار و پیشرفت کودکان زیان آور است. جهت محکوم کردن جنگ که آماج آن کودکان هستند و در مخالفت با حملات مستقیم بر مواضعی که بوسیله قوانین بین المللی محافظت شده اند و مکانهائی که عموما کودکان در آنجا حضور دارند مانند مدارس و بیمارستانها، با توجه به اساسنامه دادگاه جزایی بین المللی رم، بویژه در مورد جرائم جنگی، سرباز گیری و نام نویسی کودکان زیر 15 سال و استفاده آنان در جنگهای داخلی و بین المللی، جرم محسوب میشود. با توجه به تقویت اجرای مواد میثاق حقوق کودک مبنی بر نیاز مبرم به افزایش حفاظت کودکان در جنگها و منازعات مسلحانه. با توجه به ماده اول میثاق، انسانی که سن 18 سالگی را تمام نکرده است، کودک محسوب میشود مگر اینکه سن بلوغ از نظر حقوق جاری دولتی کمتر تعیین شده باشد. با اعتقاد به اینکه مقاوله نامه اختیاری حقوق کودک، سن افراد را در جنگها افزایش میدهد و این اقدام را یکی از اقدامات اولیه جهت حفظ منافع کودکان میداند.

با توجه به بیست و ششمین کنفرانس بین المللی صلیب سرخ و هلال احمر در دسامبر 1995، مبنی بر اینکه دولتهای متخاصم در جنگ باید گامهای موثری در جهت تضمین عدم شرکت افراد زیر 18 سال در جنگ را بعمل آورند. با استقبال از رای همگانی، (اعضاء ) میثاق سازمان بین المللی کار، ژوئن 1999 شماره 182 مبنی بر پذیرش حذف کار کودکان و ممنوعیت فوری استخدام اجباری کودکان برای جنگها. با توجه به محکومیت شدید گروهها و دستجات مسلح و جدا از نیروهای حکومتی، در استخدام، آموزش و بکارگیری کودکان برای جنگ در درون و برون مرزها، و نیز محکومیت افرادی که با علم و آگاهی مرتکب چنین اعمالی میشوند. با یادآوری بر تعهدات هر دولت عضو در پایبندی به مقررات حقوقی بشردوستانه بین المللی در مواقع جنگ. با اصرار براجرای مواد این مقاوله نامه که بدون تعصب و تبعیض در جهت اهداف و اصول مندرج در منشور سازمان ملل متحد، ماده 51 و اسناد مربوط به حقوق بشر تدوین شده است. با یادآوری به شرایط صلح و امنیت بر پایه احترام کامل به اصول مندرج در منشور و رعایت عملی اسناد و قوانین حقوقی بشردوستانه برای حفاظت کودکان بویژه در خلال جنگها و اشغال سرزمینها توسط بیگانگان با شناخت به وضعیت اقتصادی، اجتماعی و جنسی کودکان و احتیاجات ویژه آنها و نیز با توجه به آسیب پذیری کودکان در مواقع استخدام و بکارگیری آنها در جنگها و مخاصمات که مخالف مواد این مقاوله نامه است. با توجه به ضروریات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی که سبب میشود کودکان در جنگها حضور یابند. با اعتقاد به نیاز مبرم در جهت تقویت همکاریهای بین المللی برای اجرای این مقاوله نامه و نیز جهت احیای شرایط جسمانی و روانی و بازیابی سلامت اجتماعی کودکان بویژه کسانیکه قربانی جنگها هستند. با تشویق به شرکت در اجتماعات جهت انتشار و اطلاعات و آموزشهای برنامه هائی که در ارتباط با اجرای مواد این مقاوله نامه است، بویژه برای کودکان و کودکان قربانی جنگها

(دولتهای عضو این مقاوله نامه) مواد زیر را پذیرفته اند:

ماده اول

دولتهای عضو می بایست اقدامات لازم را جهت تضمین عدم شرکت افراد زیر 18 سال در نیروهای مسلح برای شرکت در مخاصمات و جنگها بعمل در آورند.

ماده دوم

دولتهای عضو می بایست اطمینان حاصل نمایند که افراد زیر 18 سال به استخدام اجباری نیروهای مسلح درنیامده باشند.

ماده سوم

1- دولتهای عضو می بایست حداقل سن داوطلبان خدمت در نیروهای مسلح و ملی خود را طبق ماده 38 میثاق حقوق کودک، بند سوم، قرار دهند. این ماده از میثاق متضمن اصولی است که از حکومتها میخواهد اقدامات لازم را جهت حمایتهای ویژه افراد زیر 18 سال انجام دهند.

2- هردولت عضو می بایست مصوبه و یا پیوستی به این مقاوله نامه مبنی بر اظهار علاقه به تعیین حداقل سن خدمت افراد در نیروهای مسلح خود، داشته باشد. همچنین یک دستورالعمل توضیحی مبنی بر حمایت افراد جهت استخدام در نیروهای مسلح بعمل آورد تا بدین وسیله کسی مجبور به استخدام در نیروهای مسلح نشود.

3- هردولت عضوی که اجازه خدمت داوطلبانه به افراد کمتر از 18 سال، در نیروهای مسلح خود میدهد، ملزم به حداقل مراقبت و حمایتهایی است که در زیر آورده میشود:

الف) خدمت (در نیروهای مسلح) حقیقتا داوطلبانه باشد.

ب) خدمت با اطلاع و رضایت والدین و یا قیم قانونی فرد باشد.

ج) این اشخاص (والدین و قیم قانونی) می بایست کاملا از وظایفی که فرد در چنین خدمات نظامی با آن روبرو است، مطلع باشد.

د) این اشخاص مدرک معتبر و قابل پذیرشی که نشان دهند سن فرد داوطلب است را ارائه بدهند.

4- هر دولت عضو میتواند در هر زمان بوسیله یادداشتی خطاب به دبیر کل سازمان ملل اظهار علاقه خود مبنی بر اعلام (مذکور) را تحکیم بخشد. دبیر کل این مورد را به اطلاع سائر دولتهای عضو خواهد رساند. این چنین یادداشتی از تاریخ دریافت آن بوسیله دبیر کل اجرا خواهد شد.

5- بنابر ماده 28 و 29 میثاق حقوق کودک، لازمه افزایش سنی که در بند اول این ماده آمده است، برای مدارسی که تحت کنترل نیروهای مسلح دولتهای عضو است، قابل اجرا نمی باشد.

ماده چهارم

1- گروههای مسلحی که جدا از نیروهای مسلح دولتی هستند، نباید تحت هیچ شرایطی، افراد زیر 18 سال را جهت شرکت در جنگ به استخدام خود درآورند.

2- دولتهای عضو موظف اند اقدامات لازم و عملی را جهت ممانعت از استخدام و بکارگیری اینگونه افراد، انجام دهند. این ممانعت ها شامل بکار بردن اقدامات قانونی مبنی بر جرم شناختن اینگونه اعمال است.


دانلود با لینک مستقیم


مقاوله نامه اختیاری میثاق حقوق کودک در مورد شرکت کودکان در جنگ

دانلود تحقیق کامل درباره معنا و ماهیت عهد و میثاق

اختصاصی از ژیکو دانلود تحقیق کامل درباره معنا و ماهیت عهد و میثاق دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 32

 

معنا و ماهیت عهد و میثاق

میثاق معنای مصدری دارد و در لغت به معنای تأیید کردن و استوار ساختن است. میثاق یا از ناحیه خداوند است که متعهد به انزال کتب و آیات است و یا از ناحیه بندگان است که چون استعداد و توانایی پذیرش آن را دارند، مقر به این قبول‌اند و در نتیجه ملتزم به آن (تفسیر القرآن الکریم،2/246). اخذ میثاق به عنوان حجت بالغه الهی است و هدف از گرفتن آن اتمام حجت خداوند بر انسانهاست. عهد به معنای پیمان و قرارداد است و بر هر چیزی اطلاق می‌شود که مورد تعهد است مانند وصایا، سوگندها، نذورات و اوقاف. در معنای عهد الهی اقوال گوناگونی وجود دارد و صدرا به سه قول اشاره می‌کند: 1- آنچه در عقول نهاده شده است، یعنی استعداد و توانایی درک براهین و دلایل اقامه شده‌ای که در اثبات صحت توحید خداوند و صدق پیامبرش، به کار برده می‌شود. معنای آیات و أشهدهم علی أنفسهم ألست بربکم، قالوا بلی (اعراف/172) و نیز اوفوا بعهدی اوف بعهدکم (بقره/40) همین است، یعنی پیمانی که خدای سبحان به وسیله عقل و فطرت که حجت باطنی بین خدا و عبد است، از انسان گرفته است. 2 - مراد پیمانی است که خداوند از مردم، پیش از تعلق به ابدانشان، از آنان گرفته، یعنی هنگامی که به صورت ذرات ریزی از صلب آدم (ع) آنان را بیرون آورد. و معنای أشهدهم علی أنفسهم (اعراف/172) همین است. یعنی همان پیمانی که در عالم ذر از انسانها گرفته شده است. صدرا در اینجا پس از بیان این دو قول تذکر می‌دهد که این قسم بازگشت به وجه اول دارد.

3 - منظور همان است که آیه شریفه و اقسموا بالله جهد ایمانهم لئن جائتهم نذیر لیکونن أهدی من أحدی الامم فلما جاءهم نذیر مازادهم الا نفورا (فاطر/ 42) دلالت بر آن دارد. پس هنگامی که بدانچه بر آن سوگند خورده‌اند، انجام نمی‌دادند و هدایت نمی‌یافتند، عهد و پیمان را شکستند. شاید مراد همان پیمانی باشد که خداوند از امتهای قبل گرفت تا به نبوت پیامبر خاتم (ص) ایمان بیاورند و لذا آنان که ایمان نیاوردند در واقع نقض عهد کرده‌اند و پیمان شکن‌ می‌باشند. این قول مرجوحی است، چون اختصاص به گروه خاصی دارد که مورد سرزنش قرار می‌گیرند به واسطه آنچه به اختیار خودشان ملتزم به آنند برخلاف گروه اول، زیرا شامل هر کافر و گمراه شونده‌ای می‌شود. اینان مستحقق سرزنش‌اند چون عهدی را شکستند که خداوند آن را با دلایل آفاقی و انفسی و شواهد برهانی و دلایل بین و روشنی که به واسطه کتب و پیامبران، فرو فرستاد و به همراهی آنچه در عقول به امانت سپرده بود، محکم و استوارش ساخت (تفسیر القرآن الکریم، 2/241).

عالم ذر چیست؟ و در کجا است؟

پاسخ: در قرآن مجید سخن از یک پیمان، عهد، میثاق و گواهی به میان آمده است که خداوند از انسانها گرفته است. روشن‌ترین آیه‌ای که بر این حقیقت دلالت دارد، آیة 172 سورة اعراف است که به «آیة ذر» معروف شده است. این آیه دقیق‌ترین معنی و شگفت‌ترین نظم را دارد.[1] آیات دیگری نیز مفسر همین حقیقت معرفی شده‌اند.[2]

خداوند در قرآن می‌فرماید: ]وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنی‏ آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی‏ أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی‏ شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هذا غافِلینَ[؛[3] «به یاد آور زمانی را که پروردگارت از پشت [و صلب] فرزندان آدم، ذریة آنها را بر گرفت و آنان را گواه بر خویشتن ساخت [و فرمود]: آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند: آری، گواهی می‌دهیم. [چرا چنین کرد؟] برای اینکه در روز رستاخیز نگویید ما از این غافل بودیم.»

از آنجا که در این آیه سخن از ذریّۀ (فرزندان خردسال) آدم ـ علیه السلام ـ به میان آمده، از این آیه به «آیه ذر» یاد می‌کنند و به خاطر کلمة «ألست» به «پیمان ألست» معروف است. همچنین لفظ ذریّه در قرآن نوزده بار وارد شده که درتمام موارد نسل انسان مراد است.[4]

در تفسیر این آیه دربارة اینکه عالم ذر چگونه، در کجا و حضور فرزندان آدم ـ علیه السلام ـ چگونه بوده، احادیث و به دنبال آن سخن دانشمندان گوناگون است.

در اینجا به بیان دو دیدگاه بسنده می‌شود:

اول. منظور از این عالم و این پیمان «عالم استعدادها» و «پیمان فطرت» است؛ به این معنی که هر گاه فرزندان آدم به صورت نطفه از صلب (پشت و کمر) پدران به رحم مادران که بیش از یک ذره نیستند، منتقل می‌شوند، خداوند استعداد و آمادگی فهم و شناخت ربوبیّت و توحید را به آنها می‌دهد؛ یعنی هم در نهاد و فطرتشان این سرّ الهی به صورت یک حس درون ذاتی به ودیعه گذارده می‌شود و هم در عقل و خردشان به صورت یک حقیقت خود آگاه.

خداوند در طول زندگی دنیایی آثار صنع و نشانه‌های یگانگی خود را به انسان نشان می‌دهد و آنان را بر این امر گواه می‌‌گیرد. گویا می‌فرماید: ]أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ[ و انسانها با زبان حال پاسخ می¬دهند: ]بَلی‏ شَهِدْنا[. پس در اینجا پیمان تکوینی است و سخن گفتن مانند خبر دادن رنگ رخساره از وضعیت درونی شخص است.[5]

بنا بر این بیان، مراد از عالم ذر همان فطرت انسانی است. انسانهای بدوی و متکامل در این احساس مشترکند که همه مربوب و خداوند ربّ آنهاست.[6]

پس انسانها هرگز از این پیمان و شناخت غافل نبوده و نیستند؛ لذا خداوند در قیامت علیه همة انسانها احتجاج می‌کند. برخی روایات موافق این نظر است.[7]

دوم. مرحوم علامه طباطبایی نظریة خویش را این گونه تبیین می‌کند: «عالم «ذر» روح این عالم است که آن را «عالَم غیب» نیز می‌گویند. توضیح اینکه هر موجودی دو وجه (صورت و جنبه) دارد: وجهی به سوی خدا که زمان و تدریج در آن راه ندارد و وجهی به سوی دیگر که در آن تدریج و زمان راه دارد. خداوند متعال می‌فرماید: ]إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُون[ ؛[8] «[خداوند] وقتی بخواهد چیزی را ایجاد کند، به آن می‌گوید: موجود شو! بی‌درنگ به وجود می‌آید.» «کُن» هم امر (دستور) است و هم مخاطب درست کن. پس کلمة «کُن» از طرفی وجود شیء و از طرفی ایجاد شیء است و این موجود منبسط یک وجه‌ الی الله دارد که عالم ذرّ است و همان موجود یک وجه دیگر دارد که همین دنیای ظاهر است. بنابراین، عالم ذرّ این عالم مسلوب نیست.»[9]

می‌توان ریشه‌های سخن علامه طباطبایی را در تفسیر کنز الدقایق پیدا کرد.[10]

پیمان از چه بود؟

از آیة ذر به دست می‌آید که مفاد پیمان گواهی بر پذیرش پروردگار ]ألَسْتُ بِرَبِّکُمْ[ [11] و بر پذیرش توحید بوده است ]أَوْ تَقُولُوا إِنَّما أَشْرَکَ آباؤُنا[ [12] و برخی روایات این پیمان را به فطرت نیز می‌کشانند: « اَلدِیْنُ الْحَنِیفُ وَ الْفِطْرَةُ وَ صِبْغَةُ اللَّهِ وَ التَّعْرِیفُ فِی الْمِیثَاقِ؛ [13]دین حنیف و فطرت و صبغة¬الله و تعریف همان است که [خدا] در میثاق [یعنی در پیمانی که خدا با روح بشر بسته، بشر را با آن آشنا کرده] است.»[14] روایاتی نیز اعتراف به نبوت رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ و امامت حضرت علی ـ علیه السلام ـ را جزء پیمان عالم ذر معرفی می‌کنند.[15]

پیمان برای چه بود؟

از آیة ذر دو هدف اصلی برای این پیمان به دست می‌آید:

می دانید که در بعضی از فرقه ها و مذاهب شرقی مثل « آیین بودا» به تناسخ ارواح معتقد هستند . ایشان معتقدند که روح انسان تا رسیدن به تکامل ، در چرخه دنیای مادی ( سمساره ) باقی می ماند . یعنی اگر انسان در طول زندگی مادی خویش ، روحش را به تکامل نرسانده باشد ، بعد از مرگ روح وی در جسم دیگری ( شامل انسان و یا حیوان ) مجددا وارد شده و زندگی دیگری را شروع خواهد کرد و این چرخه آنقدر ادامه خواهد داشت تا روح به تکامل رسیده و دیگر پس از مرگ مجبور نباشد برای رسیدن به تکامل دوباره به عالم ماده برگردد . چنین روحی به « نیروانا» میرسد.

مهترین نتیجه ای که از این نظریه گرفته میشود قانون « کارما » است . بر طبق این قانون نتیجه تمام اعمال ما ، به خود ما برخواهد گشت و از طرف دیگر تمام اتفاقاتی که در زندگی فعلی ما رخ می دهد ، نتیجه اعمال خود ماست چه در این دنیا و چه در زندگی های پیشین . برای مثال شخصی که دچار بیماری صعب العلاجی مثل سرطان می شود ، به دلیل اعمالی است که در زندگی قبلی خود در این عالم ، انجام داده است .

این نظریه امروزه در بین فرقه ها و نحله های عرفانی سراسر جهان رایج است ، و البته گرچه کاملا صحیح نیست اما رگه هایی از حقیقت در آن وجود دارد .

واقعیت این است که روح عوالم دیگری را قبل از حلول در جسم کنونی خویش ، پشت سر گذاشته است ، اما نه به شکلی که معتقدین به تناسخ ، قائل شده اند .

در اسلام چنین بیان شده است که ارواح قبل از حلول در اجساد کنونی خویش در « عالم ذر » زندگی می کرده اند و قبل از آن هم در « عالم ارواح » .


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق کامل درباره معنا و ماهیت عهد و میثاق

تحقیق در مورد معنا و ماهیت عهد و میثاق

اختصاصی از ژیکو تحقیق در مورد معنا و ماهیت عهد و میثاق دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد معنا و ماهیت عهد و میثاق


تحقیق در مورد معنا و ماهیت عهد و میثاق

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه35

 

معنا و ماهیت عهد و میثاق

میثاق معنای مصدری دارد و در لغت به معنای تأیید کردن و استوار ساختن است. میثاق یا از ناحیه خداوند است که متعهد به انزال کتب و آیات است و یا از ناحیه بندگان است که چون استعداد و توانایی پذیرش آن را دارند، مقر به این قبول‌اند و در نتیجه ملتزم به آن (تفسیر القرآن الکریم،2/246). اخذ میثاق به عنوان حجت بالغه الهی است و هدف از گرفتن آن اتمام حجت خداوند بر انسانهاست. عهد به معنای پیمان و قرارداد است و بر هر چیزی اطلاق می‌شود که مورد تعهد است مانند وصایا، سوگندها، نذورات و اوقاف. در معنای عهد الهی اقوال گوناگونی وجود دارد و صدرا به سه قول اشاره می‌کند: 1- آنچه در عقول نهاده شده است، یعنی استعداد و توانایی درک براهین و دلایل اقامه شده‌ای که در اثبات صحت توحید خداوند و صدق پیامبرش، به کار برده می‌شود. معنای آیات و أشهدهم علی أنفسهم ألست بربکم، قالوا بلی (اعراف/172) و نیز اوفوا بعهدی اوف بعهدکم (بقره/40) همین است، یعنی پیمانی که خدای سبحان به وسیله عقل و فطرت که حجت باطنی بین خدا و عبد است، از انسان گرفته است. 2 - مراد پیمانی است که خداوند از مردم، پیش از تعلق به ابدانشان، از آنان گرفته، یعنی هنگامی که به صورت ذرات ریزی از صلب آدم (ع) آنان را بیرون آورد. و معنای أشهدهم علی أنفسهم (اعراف/172) همین است. یعنی همان پیمانی که در عالم ذر از انسانها گرفته شده است. صدرا در اینجا پس از بیان این دو قول تذکر می‌دهد که این قسم بازگشت به وجه اول دارد.

3 - منظور همان است که آیه شریفه و اقسموا بالله جهد ایمانهم لئن جائتهم نذیر لیکونن أهدی من أحدی الامم فلما جاءهم نذیر مازادهم الا نفورا (فاطر/ 42) دلالت بر آن دارد. پس هنگامی که بدانچه بر آن سوگند خورده‌اند، انجام نمی‌دادند و هدایت نمی‌یافتند، عهد و پیمان را شکستند. شاید مراد همان پیمانی باشد که خداوند از امتهای قبل گرفت تا به نبوت پیامبر خاتم (ص) ایمان بیاورند و لذا آنان که ایمان نیاوردند در واقع نقض عهد کرده‌اند و پیمان شکن‌ می‌باشند. این قول مرجوحی است، چون اختصاص به گروه خاصی دارد که مورد سرزنش قرار می‌گیرند به واسطه آنچه به اختیار خودشان ملتزم به آنند برخلاف گروه اول، زیرا شامل هر کافر و گمراه شونده‌ای می‌شود. اینان مستحقق سرزنش‌اند چون عهدی را شکستند که خداوند آن را با دلایل آفاقی و انفسی و شواهد برهانی و دلایل بین و روشنی که به واسطه کتب و پیامبران، فرو فرستاد و به همراهی آنچه در عقول به امانت سپرده بود، محکم و استوارش ساخت (تفسیر القرآن الکریم، 2/241).

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد معنا و ماهیت عهد و میثاق

دانلود مقاله معنا و ماهیت عهد و میثاق

اختصاصی از ژیکو دانلود مقاله معنا و ماهیت عهد و میثاق دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

میثاق معنای مصدری دارد و در لغت به معنای تأیید کردن و استوار ساختن است. میثاق یا از ناحیه خداوند است که متعهد به انزال کتب و آیات است و یا از ناحیه بندگان است که چون استعداد و توانایی پذیرش آن را دارند، مقر به این قبول‌اند و در نتیجه ملتزم به آن (تفسیر القرآن الکریم،2/246). اخذ میثاق به عنوان حجت بالغه الهی است و هدف از گرفتن آن اتمام حجت خداوند بر انسانهاست. عهد به معنای پیمان و قرارداد است و بر هر چیزی اطلاق می‌شود که مورد تعهد است مانند وصایا، سوگندها، نذورات و اوقاف. در معنای عهد الهی اقوال گوناگونی وجود دارد و صدرا به سه قول اشاره می‌کند: 1- آنچه در عقول نهاده شده است، یعنی استعداد و توانایی درک براهین و دلایل اقامه شده‌ای که در اثبات صحت توحید خداوند و صدق پیامبرش، به کار برده می‌شود. معنای آیات و أشهدهم علی أنفسهم ألست بربکم، قالوا بلی (اعراف/172) و نیز اوفوا بعهدی اوف بعهدکم (بقره/40) همین است، یعنی پیمانی که خدای سبحان به وسیله عقل و فطرت که حجت باطنی بین خدا و عبد است، از انسان گرفته است. 2 - مراد پیمانی است که خداوند از مردم، پیش از تعلق به ابدانشان، از آنان گرفته، یعنی هنگامی که به صورت ذرات ریزی از صلب آدم (ع) آنان را بیرون آورد. و معنای أشهدهم علی أنفسهم (اعراف/172) همین است. یعنی همان پیمانی که در عالم ذر از انسانها گرفته شده است. صدرا در اینجا پس از بیان این دو قول تذکر می‌دهد که این قسم بازگشت به وجه اول دارد.
3 - منظور همان است که آیه شریفه و اقسموا بالله جهد ایمانهم لئن جائتهم نذیر لیکونن أهدی من أحدی الامم فلما جاءهم نذیر مازادهم الا نفورا (فاطر/ 42) دلالت بر آن دارد. پس هنگامی که بدانچه بر آن سوگند خورده‌اند، انجام نمی‌دادند و هدایت نمی‌یافتند، عهد و پیمان را شکستند. شاید مراد همان پیمانی باشد که خداوند از امتهای قبل گرفت تا به نبوت پیامبر خاتم (ص) ایمان بیاورند و لذا آنان که ایمان نیاوردند در واقع نقض عهد کرده‌اند و پیمان شکن‌ می‌باشند. این قول مرجوحی است، چون اختصاص به گروه خاصی دارد که مورد سرزنش قرار می‌گیرند به واسطه آنچه به اختیار خودشان ملتزم به آنند برخلاف گروه اول، زیرا شامل هر کافر و گمراه شونده‌ای می‌شود. اینان مستحقق سرزنش‌اند چون عهدی را شکستند که خداوند آن را با دلایل آفاقی و انفسی و شواهد برهانی و دلایل بین و روشنی که به واسطه کتب و پیامبران، فرو فرستاد و به همراهی آنچه در عقول به امانت سپرده بود، محکم و استوارش ساخت (تفسیر القرآن الکریم، 2/241).

 


عالم ذر چیست؟ و در کجا است؟
پاسخ: در قرآن مجید سخن از یک پیمان، عهد، میثاق و گواهی به میان آمده است که خداوند از انسانها گرفته است. روشن‌ترین آیه‌ای که بر این حقیقت دلالت دارد، آیة 172 سورة اعراف است که به «آیة ذر» معروف شده است. این آیه دقیق‌ترین معنی و شگفت‌ترین نظم را دارد.[1] آیات دیگری نیز مفسر همین حقیقت معرفی شده‌اند.[2]
خداوند در قرآن می‌فرماید: ]وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنی‏ آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی‏ أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی‏ شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هذا غافِلینَ[؛[3] «به یاد آور زمانی را که پروردگارت از پشت [و صلب] فرزندان آدم، ذریة آنها را بر گرفت و آنان را گواه بر خویشتن ساخت [و فرمود]: آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند: آری، گواهی می‌دهیم. [چرا چنین کرد؟] برای اینکه در روز رستاخیز نگویید ما از این غافل بودیم.»
از آنجا که در این آیه سخن از ذریّۀ (فرزندان خردسال) آدم ـ علیه السلام ـ به میان آمده، از این آیه به «آیه ذر» یاد می‌کنند و به خاطر کلمة «ألست» به «پیمان ألست» معروف است. همچنین لفظ ذریّه در قرآن نوزده بار وارد شده که درتمام موارد نسل انسان مراد است.[4]
در تفسیر این آیه دربارة اینکه عالم ذر چگونه، در کجا و حضور فرزندان آدم ـ علیه السلام ـ چگونه بوده، احادیث و به دنبال آن سخن دانشمندان گوناگون است.
در اینجا به بیان دو دیدگاه بسنده می‌شود:
اول. منظور از این عالم و این پیمان «عالم استعدادها» و «پیمان فطرت» است؛ به این معنی که هر گاه فرزندان آدم به صورت نطفه از صلب (پشت و کمر) پدران به رحم مادران که بیش از یک ذره نیستند، منتقل می‌شوند، خداوند استعداد و آمادگی فهم و شناخت ربوبیّت و توحید را به آنها می‌دهد؛ یعنی هم در نهاد و فطرتشان این سرّ الهی به صورت یک حس درون ذاتی به ودیعه گذارده می‌شود و هم در عقل و خردشان به صورت یک حقیقت خود آگاه.
خداوند در طول زندگی دنیایی آثار صنع و نشانه‌های یگانگی خود را به انسان نشان می‌دهد و آنان را بر این امر گواه می‌‌گیرد. گویا می‌فرماید: ]أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ[ و انسانها با زبان حال پاسخ می¬دهند: ]بَلی‏ شَهِدْنا[. پس در اینجا پیمان تکوینی است و سخن گفتن مانند خبر دادن رنگ رخساره از وضعیت درونی شخص است.[5]
بنا بر این بیان، مراد از عالم ذر همان فطرت انسانی است. انسانهای بدوی و متکامل در این احساس مشترکند که همه مربوب و خداوند ربّ آنهاست.[6]
پس انسانها هرگز از این پیمان و شناخت غافل نبوده و نیستند؛ لذا خداوند در قیامت علیه همة انسانها احتجاج می‌کند. برخی روایات موافق این نظر است.[7]
دوم. مرحوم علامه طباطبایی نظریة خویش را این گونه تبیین می‌کند: «عالم «ذر» روح این عالم است که آن را «عالَم غیب» نیز می‌گویند. توضیح اینکه هر موجودی دو وجه (صورت و جنبه) دارد: وجهی به سوی خدا که زمان و تدریج در آن راه ندارد و وجهی به سوی دیگر که در آن تدریج و زمان راه دارد. خداوند متعال می‌فرماید: ]إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُون[ ؛[8] «[خداوند] وقتی بخواهد چیزی را ایجاد کند، به آن می‌گوید: موجود شو! بی‌درنگ به وجود می‌آید.» «کُن» هم امر (دستور) است و هم مخاطب درست کن. پس کلمة «کُن» از طرفی وجود شیء و از طرفی ایجاد شیء است و این موجود منبسط یک وجه‌ الی الله دارد که عالم ذرّ است و همان موجود یک وجه دیگر دارد که همین دنیای ظاهر است. بنابراین، عالم ذرّ این عالم مسلوب نیست.»[9]
می‌توان ریشه‌های سخن علامه طباطبایی را در تفسیر کنز الدقایق پیدا کرد.[10]
پیمان از چه بود؟
از آیة ذر به دست می‌آید که مفاد پیمان گواهی بر پذیرش پروردگار ]ألَسْتُ بِرَبِّکُمْ[ [11] و بر پذیرش توحید بوده است ]أَوْ تَقُولُوا إِنَّما أَشْرَکَ آباؤُنا[ [12] و برخی روایات این پیمان را به فطرت نیز می‌کشانند: « اَلدِیْنُ الْحَنِیفُ وَ الْفِطْرَةُ وَ صِبْغَةُ اللَّهِ وَ التَّعْرِیفُ فِی الْمِیثَاقِ؛ [13]دین حنیف و فطرت و صبغة¬الله و تعریف همان است که [خدا] در میثاق [یعنی در پیمانی که خدا با روح بشر بسته، بشر را با آن آشنا کرده] است.»[14] روایاتی نیز اعتراف به نبوت رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ و امامت حضرت علی ـ علیه السلام ـ را جزء پیمان عالم ذر معرفی می‌کنند.[15]
پیمان برای چه بود؟
از آیة ذر دو هدف اصلی برای این پیمان به دست می‌آید:
می دانید که در بعضی از فرقه ها و مذاهب شرقی مثل « آیین بودا» به تناسخ ارواح معتقد هستند . ایشان معتقدند که روح انسان تا رسیدن به تکامل ، در چرخه دنیای مادی ( سمساره ) باقی می ماند . یعنی اگر انسان در طول زندگی مادی خویش ، روحش را به تکامل نرسانده باشد ، بعد از مرگ روح وی در جسم دیگری ( شامل انسان و یا حیوان ) مجددا وارد شده و زندگی دیگری را شروع خواهد کرد و این چرخه آنقدر ادامه خواهد داشت تا روح به تکامل رسیده و دیگر پس از مرگ مجبور نباشد برای رسیدن به تکامل دوباره به عالم ماده برگردد . چنین روحی به « نیروانا» میرسد.
مهترین نتیجه ای که از این نظریه گرفته میشود قانون « کارما » است . بر طبق این قانون نتیجه تمام اعمال ما ، به خود ما برخواهد گشت و از طرف دیگر تمام اتفاقاتی که در زندگی فعلی ما رخ می دهد ، نتیجه اعمال خود ماست چه در این دنیا و چه در زندگی های پیشین . برای مثال شخصی که دچار بیماری صعب العلاجی مثل سرطان می شود ، به دلیل اعمالی است که در زندگی قبلی خود در این عالم ، انجام داده است .
این نظریه امروزه در بین فرقه ها و نحله های عرفانی سراسر جهان رایج است ، و البته گرچه کاملا صحیح نیست اما رگه هایی از حقیقت در آن وجود دارد .
واقعیت این است که روح عوالم دیگری را قبل از حلول در جسم کنونی خویش ، پشت سر گذاشته است ، اما نه به شکلی که معتقدین به تناسخ ، قائل شده اند .
در اسلام چنین بیان شده است که ارواح قبل از حلول در اجساد کنونی خویش در « عالم ذر » زندگی می کرده اند و قبل از آن هم در « عالم ارواح » .
مدت عالم ارواح دو هزار سال بوده است و پس از آن ، ارواح به عالم ذر و یا « عالم میثاق » وارد شده اند ، که در آن عالم خداوند عهدها و میثاقهایی را از ارواح گرفته است . در این مورد روایات و احادیث معتبری وجود دارد که در صورت نیاز ذکر خواهم کرد .
اعتقاد بیشتر علماء شیعه و سنی بر این است که در عالم ذر ، روح در بدنهای ذره ای بسیار کوچکی ولی با همین مشخصات که امروز در دنیا دارد زندگی می کرده است و آنچنان که ما امروز با این بدنهای دنیوی زندگی می کنیم ، آنها هم در عالم ذر زندگی می کرده اند و با هم معاشرت نیز داشته اند و همینطور که ما امروزه صاحب اختیار هستیم ، انان نیز صاحب اختیار بوده اند . حلول روح در اجساد این عالم نیز نه بر حسب تصادف که بر اساس اعمال و سایر عواملی است که در عالم ذر بر ارواح حاکم بوده است .
ضمنا از آیات و روایات چنین استفاده می شود که ارواح انسانها در عالم ذر با افراد و مکانهایی برخورد داشته اند و صاحب معارفی بوده اند که همزمان با تولد شخص در این عالم ، فراموش می شود . این است علت اینکه گاهی با کسانی برخورد می کنیم و یا در مکانهایی می رویم که برایمان آشناست .
نکته جالب دیگری که در این مورد هست این است که انسان در عوالم قبل صاحب علوم بسیار و معارف بزرگی شده است که قسمتی از آن امروز به صورت غریزه و فطرت و عقل در او جلوه می کند و همچنین به دلیل اختیاری که داشته است ، توانسته است در راه حق و یا باطل سیر کند و در آن عالم نیز ارواح با ادیان و مذاهب و عقاید گوناگون زندگی می کرده اند و بر همان اساس در این عالم ، در محیطی متناسب با زندگی قبلشان متولد می شوند . ( در چهار ماهگی زمان حمل ، روح وارد جسم می شود )
در پایان ذکر این نکته ضروری است که گرچه انسان شرایط و مقتضیات هدایت و یا ضلالت را از عالم قبل به این دنیا آورده است ، اما در این دنیا نیز در انتخاب راهش کاملا آزاداست و به همین دلیل است که در اسلام بیشتر در مورد عوالم بعد از این حیات دنیوی صحبت شده است تا در مورد عوالم قبل از این عالم .
« و اوفوا بعهدالله اذا عهدتم و لا تنقضواالایمن بعد توکیدها و قد جعلتم الله علیکم کفیلا ان الله یعلم ما تفعلون * و لاتکونوا کالتی نقضت غزلها من بعد قوة انکثا »
« و به عهد الهی چون پیمان بستید ، وفا کنید و سوگندهایتان را پس از موکد داشتن آنها ، مشکنید ، حال آنکه خداوند را بر خود ضامن گرفته اید ، بی گمان خداوند به آنچه می کنید آگاه است * و همانند آن زنی مباشید که پشمهایش را که می بافت ، پس از محکم داشتن ، رشته رشته وا می تافت »
در مورد «عالم ذر» در میان دانشمندان، مفسران، متکلمان و ارباب حدیث، گفت و گوهاى زیادى واقع شده است، و این نشانگر پیچیدگى موضوع (عالم ذر) مى‏باشد.
خداى سبحان در قرآن کریم مى‏فرماید: ... و اذ اخذ ربّک من بنى آدم من ظهورهم ذرّیتهم و اشهدهم على انفسهم الست بربکم...؛ به خاطر بیاور زمانى را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم «ذریّه» آنها را برگرفت، آنان را گواه بر خودشان گرفت و از آنها پرسید: آیا من پروردگار شمانیستم، آنان همگى گفتند: آرى، ما گواهى دادیم، این کار را خداوند به خاطر آن انجام داد که در روز قیامت نگویید ما از این موضوع توحید و معرفه الله غافل بودیم، (اعراف، آیه 172).
حال این ظهور و بروز (در عالم ذر) که واقع شده و به چه صورت انجام گرفته است و منظور از عالم ذر چیست؟
1. محدّثان در پاسخ مى‏گویند: در بعضى از احادیث آمده است: فرزندان آدم تا پایان دنیا به صورت ذرّات کوچکى از پشت آدم خارج شدند و فضا را پر کردند؛ در حالى که داراى عقل و شعور بودند و قادر بر سخن و تکلم بودند. خداوند آنان را مخاطب قرار داد آیا من پروردگارشما نیستم (الست بربکم)؟ همگى در پاسخ گفتند. آرى (بلى) به این ترتیب پیمان نخستین بر توحید گرفته شد».
2. گروهى از مفسران مى‏گویند: منظور از «ذر»، ذرات نخستین وجود انسان (نطفه) از پشت پدران به رحم مادران انتقال یافت و به تدریج در عالم جنین به صورت انسان کاملى درآمد و همان حال خداوند استعدادهایى به او داد که بتواند حقیقت توحید را درک کند. از این روعالم ذر عالم جنین است و سؤال و پاسخ به زبان حال صورت گرفته است.
3. منظور از عالم «ذر» عالم «ارواح» است؛ یعنى، خداوند در آغاز ارواح انسان‏ها را آفرید و مخاطب ساخت و از آنان اقرار بر توحید گرفت.
4. منظور از «ذر» اجزاى بسیار کوچک نیست؛ بلکه ذر به معناى ذریّه (فرزندان) است؛ خواه کوچک و صغیر باشند یا بزرگ و کبیر. بنابراین سؤال و جواب در میان انسان و خداوند، به وسیله پیامبران به زبان «قال» مى‏باشد.
5. سؤال و جواب (در عالم ذر) بین انسان و خداوند، به زبان حال، صورت گرفته است؛ آن هم بعد از بلوغ و کمال و عقل.
6. علاّمه طباطبائى مى‏گویند: موجودات داراى دو نوع وجودند، یک وجود جمعى در نزد خدا ـ که در قرآن به عنوان ملکوت از آن یاد شده است ـ و دیگر وجودات پراکنده که با گذشت زمان به تدریج ظاهر مى‏شوند. به این ترتیت عالم انسانیت دنیوى، مسبوق به عالم انسانیت دیگرى است که در آن جا هیچ موجودى محجوب از پروردگار نیست و با شهود باطنى او را مشاهده کرده و به واحدیت. او اعتراف مى‏کند و سؤال و جواب در عالم «ذر» مربوط به آن جا مى‏شود، (المیزان، ج 8، ص 320 - 333)
آیه میثاق از آیاتی است که مفسران , سؤال های زیادی درباره ی آن مطرح کرده اند که مفسران بیان فرموده اند, به شرح ذیل است :
1. این میثاق الهی در چه عالمی انجام گرفته است ؟
2. این پیمان , در چه شرایطی واقع شده است ؟
3. آیا این عهد به صورت دسته جمعی بوده است , یا تک تک انسان ها حضور داشته اند؟ پیش از آن که به آرای صاحب نظران اشاره کنیم , لازم است توجه کنیم گرچه نکات مبهم و دقیقی در این بحث وجود دارد ولی این آیه به روشنی دلالت می کند که خدا با فرد فرد انسان ها مواجهه داشته و به آن ها گفته است : «آیا من خدای شما نیستم ؟» آن ها گفته اند: «آری , تویی خدای ما».
منشاء ابهام در این است که ما خودمان چنین چیزی به خاطر نداریم . برخی از این مطلب روشن , نتیجه ای جالب گرفته اند و گفته اند که چنین مکالمه ی حضوری و عذربراندازی که خطای در تطبیق را هم نفی می کند, جز با علم حضوری و شهود قلبی حاصل نمی شود; از این رو, معرفتی که در آیه به آن اشاره شده است , معرفتی شخصی خواهد بود, نه شناختی کلی که با مفاهیم عقلی حاصل می شود, تفاوت اولی با دومی در این است که در اولی شخص خالق و اوصاف آن همچون یگانگی و ربوبیت او مشخص می گردد ولی در دومی تنها نفس خالق کلی , بدون تشخص معلوم
می شود, (مصباح یزدی , محمدتقی : معارف قرآن , ج 2 - 1, ص 47 - 37)
آرای صاحب نظران درباره ی موطن میثاق به قرار زیر است :
1. این نظریه ی عالم ذر می گوید که ارواح انسان ها قبل از تعلق به بدن , به ذرات ریزی تعلق گرفته است . آن ذرات با تعلق ارواح زنده و آگاه شدند. پس از آن , خداوند این مطلب را میثاق گرفت . بر اساس نظر این گروه , آیه ناظر به عالم ذر است ; یعنی خداوند از صلب آدم ذرات ریزی را استخراج کرد و با تعلق ارواح به آن ها از آنان عهد و پیمان گرفت . علامه مجلسی و آقا جمال الدین خوانساری به این نظریه قائلند, (کیهان اندیشه , شماره 58, مقاله نگاهی به عالم ذر از محمدحسن قدردان ).
نقد:
الف . این نظریه با ظاهر آیه مخالف است ; زیرا آیه می گوید که خدا از صلب بنی آدم ذریه ی آن ها را اخراج کرد, نه از صلب آدم .
ب . نظریه ی فوق مستلزم تناسخ است و تناسخ به حکم عقل باطل است ; زیرا بر این اساس , تمام انسان ها یک بار به این جهان گام نهاده اند و پس از یک زندگی کوتاه , از این جهان رخت بربسته اند و بار دیگر به تدریج به این جهان بازگشته اند. این همان تناسخ است , (علامه طباطبایی : تفسیر المیزان , ج 8, ص 327 - 325).
3. اگر این پیمان با آگاهی کامل اخذ شده است , چرا کسی فعلا" از این پیمان خبری ندارد؟, (سبحانی , جعفر: منشور جاوید, ج 2, ص 67).
2. برخی چون زمخشری , بیضاوی , شیخ طوسی , سید قطب , علامه شرف الدین عاملی و میرداماد و از معاصرین مانند استاد محمدتقی جعفری و دیگران قائلند که این آیه در مقام بیان واقع نیست , بلکه از طریق تمثیل به مسئله ی فطرت اشاره دارد به نظر این ها منظور آیه این است که خداوند با اعطای نعمت های بی شمار و اعطای عقل به انسان , گویا توقع و انتظار دارد انسان در مقابلش تعظیم کند, و انسان هم طبق ذات و فطرت خود, به این خطاب مجازی خداوند لبیک گفته است , (ر.ک : کیهان اندیشه , همان ). نقد علما: مهم ترین اشکال آن , مخالفت با ظاهر کلام الهی
می باشد; زیرا آیه با کلمه ی »اذ« که علامت گذشته می باشد, نازل گردیده است .
3. شیخ مفید اصل عالم ذر را به صورت حقیقی و تکوینی پذیرفته است ; ولی خطاب های رد و بدل شده خدا و انسان ها را به نحو حقیقی منکر شده و همه آن ها را به تمثیل و مجاز حمل کرده است , (کیهان اندیشه , همان ).
نقد علما: انتقادهای وارد بر نظریه های اول و دوم را بر این نظریه هم وارد دانسته اند.
4. به اعتقاد علم الهدی عالم ذر واقعا" بوده است ; لکن تمام ذریه ی آدم در آن عالم حاضر نبوده اند, بلکه اختصاص به اولاد کفار دارد, (غرر الفوائد, سبزواری , ج 1, ص 20, چاپ سنگی ).
نقد علما:
1. این نظریه با ظاهر آیه که دلالت بر اخذ میثاق از عموم دارد, مخالف است .
2. اگر تنها میثاق اولاد مشرکین مقصود بود, باید به نحوی روشن ادا می گردید, (منشور جاوید, ج 2, ص 80).
5. استاد جواد آملی معتقد است که مراد از آیه , بیان واقعیت خارجی است و خداوند متعال به لسان عقل و وحی و با زبان انبیا, از انسان میثاق گرفته است ; یعنی خداوند در برابر درک عقلی و رسالت وحی , از مردم پیمان گرفته است که معارف دین را بپذیرند. وی در تایید نظریه ی خود به 5 نکته اشاره می کند و می گوید: »این معنا, تحمیلی بر ظاهر آیه مورد بحث نیست ; زیرا برای عقل و وحی , نحوه ای تقدم نسبت به مرحله ی تکلیف وجود دارد. لذا ظاهر کلمه »اذ« محفوظ می ماند. منظور از نحوه ی تقدم , این است که اول پیامبران می آیند و مقدمات پذیرش را فراهم می کنند; سپس تکلیف حادث می شود.«, (جوادی آملی , عبدالله : فطرت در قرآن , ج 12, ص 137 - 122, مرکز نشر اسرا).
نقد: این نظریه به تأویل نزدیک تر است تا تفسیر; زیرا از اذهان همگان دور است . افزون بر آن , خطاب های آیه را طبق این تفسیر, باید بر مجاز حمل کرد نه حقیقت .
علامه طباطبایی هم در نقد نظریه فوق می گوید: »اگر منظور از اخذ میثاق , همان زبان وحی باشد, مانند سایر احکام می فرمود: »به مردم چنین ابلاغ کن «, نه این که بگوید: »شما به یاد بیاورید«, (تفسیر المیزان , ج 8, ص 334).
6. علامه طباطبایی معتقد است که مقصود آیه , جنبه ی ملکوتی انسان هاست ; یعنی جای شهود و اشهاد و موطن میثاق , ملکوت انسان هاست , زیرا با توجه به ظاهر آیه که فرمود »و اذ اخذ; یعنی به یاد بیاور«, استفاده می شود که اولا", قبل از این موطن محسوس , موطن نامحسوس دیگری وجود داشته است که در آن جا میثاق انجام گرفته است . ثانیا", صحنه ی اخذ میثاق بر نشئه ی حس و طبیعت مقدم است . ثالثا", چون این دو موطن با هم متحدند و از هم جدا نیستند, خداوند به انسان ملکی و مادی امر می کند که به یاد آن موطن ملکوتی باشند و وقتی به یاد آن موطن باشند, آن را حفظ می کنند. نقد علما: این نظریه در میان علما مورد توجه جدی قرار گرفته است . آنان نظرهای مختلفی درباره ی آن اظهار کرده اند که می توان از استاد جوادی آملی و استاد جعفر سبحانی و شهید دکتر بهشتی نام برد.
برای طولانی نشدن مطلب , می توانید به منابع ذیل مراجعه کنید:
جوادی آملی , فطرت در قرآن , ج 12, ص 129
سبحانی : منشور جاوید, ج 2, ص 76
علامه طباطبایی : تفسیر المیزان , ج 8, ص 336 - 334
شهید بهشتی , محمدحسین : خدا از دیدگاه قرآن , ص 48, نشر بعثت و کیهان اندیشه , شماره ی 58
بحث درباره عوالم هستی بسیار است و عرفاء و فلاسفه در این موضوع بسیار سخن گفته اند و تقسیمات متعددی نیز بیان کرده اند اما به طور خلاصه با استفاده از آیات و روایات می توان سه عالم را اثبات کرد:
1. عالم دنیا که عالم مادی و تغییر و تحول است. از آن به عالم ملک هم تعبیر می شود.
2. عالم مثال که عالم برزخ است و احکام عالم مادی را ندارد، اما برخی از ویژگی های آن را دارد که از آن به عالم ملکوت هم تعبیر می شود.
3. عالم مجردات که عالم جبروت است که از آن به قیامت هم تعبیر می توان کرد.
اما کیفیت خلق این عوالم به این گونه است که خداوند متعال ابتداء مجردات تام را خلق کرد و به واسطه آنها عالم مثال و ملکوت را آفرید و در نهایت عالم مادی و ملک را خلق فرمود.
نگرش صدرا به عالم ذر و میثاق
چکیده
صدرالمتألهین اهل بحث را از دریافت حقیقت و واقعیت چگونگی اخراج ذریه از صلب آدم به صورت ذرات ناتوان می‌داند بدین دلیل که انسان مراتب مختلف بعث و حشر دارد، اما براساس نظام هستی شناسی صدرا افراد بشر پیش از ورودشان به دنیا، هویات عقلیه‌ای دارند که از پشت پدر روحانی عقلی‌شان بیرون آمده‌اند و همو پدر حقیقی می‌باشد نه پدران جسمانی، و مراد از «آدم» در آیة ذر «پدر عقلی» همة افراد انسان است که وحدت جنسی دارد. بنابر نظام معرفت شناسی وی، انسان حاضر در آن عالم، با مشاهدة حقیقت فقری و ربطی خویش به خدا به ربوبیت او و عبودیت خویش اقرار نموده و بر ربوبیتش میثاق سپرده و خود شاهد آن میثاق بوده است. وی پس از تقسیم افراد مورد خطاب آیه به سه دسته، بیان می‌دارد که اقرار و میثاق هر کدام از آنها به حسب حال و مقامشان ناشی از سمع و بصر و فؤاد خاص آنهاست. مقاله حاضر پس از مطالعه درون دینی این مسألة قرآنی به این نتیجه خواهد رسید که در مکتب حکمی صدرالمتألهین تفاوتی میان فهم فلسفی و دینی وجود ندارد و استفادة وی از متون دینی به عنوان منبعی در کنار سایر منابع فنی و تخصصی نبوده است تا تأثیر آنها در آثار و افکارش تأثیر منبعی باشد، بلکه تأثر وی از آنها یک نوع تأثر روی آوردی است که به لحاظ روش شناسی نوعی کثرت‌گرایی روی‌آوردی است. از این رو آنچه در این روی آورد متعالی به دست می‌آید هم قابل عرضه به قرآن است و هم به برهان و هم به عرفان.

 


نفس انسانی در همه احوال و مقامات خود ماهیت ثابتی ندارد، بلکه به موازات استکمال وجودی‌اش ماهیات گوناگونی را می‌یابد و با آنکه وحدت شخصی و وجودی آن محفوظ است، مراتب وجودی مختلفی را سپری می‌کند. این مراتب و نشآت را می‏توان به سه عالم کلی تقسیم کرد: 1. مرحله قبل از تعلق به بدن و عالم طبیعت. 2. مرحله طبیعت و تعلق به بدن. 3. مرحله پس از عالم طبیعت و مفارقت از بدن. نفس در هر یک از مراحل و مراتب، وجودی خاص با احکام و آثار ویژه‌ای دارد. البته تعدد این مراحل به معنای تباین کامل آنها نیست بلکه میانشان نوعی رابطه علت و معلولی است؛ زیرا تفاوت حقیقی علت و معلول در کمال و نقص است. پس نفوس در مرحله نخست و پیش از تعلق به ابدان در مرتبه علت وجودی خود در عالم مفارقات یک وجود جمعی عقلانی دارند. این مدعای صدرا مبتنی بر یک اصل فلسفی است که براساس آن هر معلولی در مرتبه علت تامه خود حضور دارد اما به عنوان نفس و جوهر کننده بدن منوط به حصول استعداد خاصی در ماده بدن است و وقتی شرایط مادی لازم فراهم بشود و بدن استعداد تامی برای پذیرش نفس یافت نفوس، جزیی شده وارد عالم طبیعت می‌شوند و حدوث جسمانی می‌یابند و این، مرحله دوم، تحقق آن در عالم طبیعت است. یعنی نفس ناطقه از عالم تجرد تنزل کرده و در قوس نزول خود به عالم طبیعت می‌رسد و در پرتو اکتساب فضایل و کمالات نفسانی پس از استکمال در قوس صعود به عالم عقلی راه می‌یابد و حتی بالاتر از عقل فعال رفته و با عقول عالیه متحد می‌گردد. این، مرحله سوم، وجود نفس انسانی است.1 نظریه صدرا براساس مبانی و اصول فلسفی تشکیک در وجود و حرکت تکاملی و اشتداد در جوهر و نیز اتحاد مبدأ و منتهاست ( اسفار، 8/332-349،378).
مقاله حاضر در جستجوی کیفیت حضور انسان در مرحله و مرتبه اول است. به ویژه که بنابر آیه شریفه و إذ أخذ ربک من آدم من ظهورهم ذریتهم و أشهدهم علی أنفسهم ألست بربکم قالوا بلی شهدنا أن تقولوا یوم القیامه أنا کنا عن هذا غافلین (اعراف/ 172) در صدد یافتن این مسأله است که در مکتب صدرا این بُعد از ابعاد وجودی انسان چگونه تبیین می‌شود؟ و چه تفاوتی یا اشتراکی با نگرش انسان شناختی فلسفه بحثی و عرفانی و قرآنی دارد؟ آیا می‌توان بینش و نگرش صدرا را حتی در این مسأله قرآنی، چند ضلعی دانست که ضلع اصلی آن را انسان شناسی فلسفی، عرفان و قرآنی تشکیل می‌دهد؟
کیفیت حضور انسان در عالم ذر
به عقیده صدرا سخن در کیفیت اخراج ذریه از صُلب آدم به صورت ذرات، سخن عمیقی است که فهم آن اصلاً در توانایی اهل بحث نمی‌باشد و اذهان آنان از درک این مسأله بسیار دور از حقیقت و واقعیت است؛ زیرا انسان مراتب مختلف بعث و حشر دارد. در دستگاه هستی شناسی صدرا، عالمی پیش از عالم طبیعت وجود دارد و نیز نحوه حضور انسان در این عالم، وجود جمعی در عالم علم الهی است، چون هر معلولی در مرتبه علت خویش حضور دارد. آیات و روایات بسیاری از ائمه (ع) در این باره نقل شده است که انسان کینونت و وجودی مقدم بر وجودش در عالم طبیعت و جسم دارد. صدرا همچنین به توجیهات گروهی از علما چون معتزله و متصوفه که قائل به ثابتات خارجی و علمی‌اند و نیز قائلان به قدم ارواح انسانی و استناد این عهد و میثاق به آنها به شدت می‌تازد و بر این عقیده است که مراد افلاطون از قدم نفوس نیز همین است و امکان ندارد منظور حکیم دانشمند، تعین جزیی نفوس بشری پیش از بدن باشد زیرا مستلزم محالات بی‏شماری است (همان، /9/194). مقصود حکمای بزرگ از تقدم ارواح بر بدنها، تقدم نشئه عقلی و صورت قضاگونه و وجود علوی آسمانی آنها در پناهگاه سرّ غیبت پیش از عالم شهادت، و کمر قضاء قبل از زهدان قدر، و عالم امر قبل از عالم خلق است و فرموده پیامبر اکرم (ص) که "کنت نبیا و آدم بین الماء و الطین" (ابن ابی‌جمهور، 4/121)و "ان الارواح جنود مجنده فما تعارف منها ائتلف و ما شاکر منها أختلف"(مصباح الشریعه، ب 47، ص 156) دلالت بر آن دارد و روایت نبوی "الناس معادن کمعادن الذهب و الفضه" (شیخ صدوق،4/38، ح 5821) اشاره دارد به تقدم وجود انسان در معدن ذات خویش، یعنی عقول مفارق‌هایی که خزائن علم الهی است و نیز آیه شریفه ننشئکم فیما لاتعلمون (واقعه /61) صریحاً و آیه الذی یریک حین تقوم و تقلبک فی المساجدین (شعراء /218-219) تلویحاً اشاره به آن دارد.
صدرا در اینجا به دفاع از سخن محققانی از اهل توحید پرداخته، توضیح می‌دهد که مخاطب "ألست بربکم" حقیقت انسان موجود در عالم الهی و صقع ربوبی است، زیرا هر نوع طبیعی موجود در عالم طبیعت، واجد صورت مفارق عقلی و مثال نوری در عالم حقایق عقلی و مُثل الهی است که همان مثال افلاطونی می‌باشد و بنابر نظر حکمای ربانی و عرفانی پیشین، همان صور موجود در عالم "علم الهی" است.همان که ربّ النوع نامیده می‌شود و در واقع هر رب‌ّالنوعی ملک موکلی است که به اذن خداوند متعال حافظ افراد آن نوع است و همان صورت موجود نزد خداوند سبحان در عالم صور مفارقه و مُثل نوریه عقلیه است که نسبتش با او نسبت اصل به فرع و نور به سایه است.
تفاوت میان حقیقت انسان و سایر حقایق موجود در عالم این است که هر یک از حقایق، مربوب اسمی از اسمای الهی است، اما حقیقت انسان مظهر اسم الله است که جامع جمیع اسمای الهی و مربوب آنهاست؛ چون هیچکس جز انسان نه توانایی تنزل از مقام خویش را دارد و نه استعداد ترقی از مقام نازله خود و رسیدن به حضرت الهیه را داراست و تنها حقیقت انسان است که با صورت کونی خویش مستعد خلافت ربانی و با صورت عقلیه‌اش مستعد قبول عهد و پیمان الهی در آغاز و ابتدای قوس نزول هستی و وفای به عهد در قوس صعود و نهایت سیر استکمالی است. زیرا انسان است که به جهت سیر و تطورش در عوالم و مراتب گوناگون وجودی، توانایی صعود و هبوط دارد و در هبوطش با فرمان اهبطوا بعضکم لبعض عدو و لکم فی الارض مستقر و متاع الی حین (بقره /36) از عالم قدس و جنت تنزل می‌نماید و در سیر صعودش به جوار الله و مقام قاب قوسین و مکالمه حقیقی با خداوند سبحان، یعنی مقام "من رآنی فقد رأی الحق" (مجلسی، 79/243 ب 2) نایل می‌شود. خداوند تنها بنی آدم را قبل از حضورشان در عالم طبیعت مورد خطاب و تکلم خویش قرار می‌دهد و آنان نیز پیش از تولد و حدوثشان، در پاسخ او "بلی" می‌گویند. پس آنچه برای انسان روی داده است به واسطه وجود ربانی است نه وجود انسانی و نهایت این مقام در سیر صعودی نیز همان مقامی است که خداوند سمع و بصر و لسان او می‌شود. چنانکه در حدیث قدسی آمده "کنت له سمعا و بصرا و لسانا بی یسمع و بی یبصر و بی ینطق" (نک: همان، 5/205) و سخن جنید که "النهایه هی الرجوع الی البدایه" اشاره به همین معناست.
بنابراین خلاصه نظر صدرا در کیفیت حضور انسان در عالم ذر چنین خواهد بود که افراد بشر پیش از ورودشان به دنیا، هویتات عقلیه‌ای دارند که از پشت پدر روحانی عقلی‌شان بیرون آمده است و همو پدر حقیقی می‌باشد نه پدران جسمانی، زیرا آنان معدات و مبادی ابدان آنهاست نه ارواح و مراد از "آدم" در آیه ذر، پدر عقلی همه افراد انسان است که وحدت جنسی دارد، چنانکه در خبر آمده "إن آدم أبا البشر2 عدد کثیر هذا آخرهم" (ملاصدرا، شرح اصول کافی، ص 374، ذیل ح 338).

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  32  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله معنا و ماهیت عهد و میثاق