ژیکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

ژیکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

پایان نامه : رابطه بین تاب آوری و خلاقیت با کیفیت زندگی در دانشجویان

اختصاصی از ژیکو پایان نامه : رابطه بین تاب آوری و خلاقیت با کیفیت زندگی در دانشجویان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پایان نامه : رابطه بین تاب آوری و خلاقیت با کیفیت زندگی در دانشجویان


 پایان نامه : رابطه بین تاب آوری و خلاقیت با کیفیت زندگی در دانشجویان

چکیده : هدف پژوهش حاضر تعیین رابطه تاب آوری و خلاقیت با کیفیت زندگی بوده است که به روش توصیفی از نوع همبستگی انجام شد.جامعه آماری این پژوهش را کلیه دانشجویان مونث روانشناسی دانشگاه علامه طباطبایی که راتشکیل میدهند..بر این اساس حجم نمونه برابر با 191 نفر تعیین شدکه به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند.در این پژوهش برای اندازه گیری خلاقیت از پرسشنامه عابدی(1372) و برای اندازه گیری تاب آوری از مقیاس تاب اوری کانر و دیویدسون(2003) و برای اندازه گیری کیفیت زندگی از پرسشنامه کیفیت زندگی سازمان جهانی بهداشت(1996) استفاده شد.برای تجزیه و تحلیل اماری داده ها با بهره گیری از نرم افزار از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون استفاده شد.نتایج پژوهش ها نشان می دهند که بین تاب آوری و کیفیت زندگی رابطه مثبت وجود دارد. بین خلاقیت و کیفیت زندگی رابطه مثبت وجود دارد. بین خلاقیت و تاب آوری رابطه مثبت وجود دارد. بین تاب آوری و خلاقیت با کیفیت زندگی رابطه مثبت وجود دارد.


دانلود با لینک مستقیم


پایان نامه : رابطه بین تاب آوری و خلاقیت با کیفیت زندگی در دانشجویان

بررسی رابطه میان فرهنگ سازمانی و میزان خلاقیت مدیران و معاونان جمعیت هلال احمر استان زنجان

اختصاصی از ژیکو بررسی رابطه میان فرهنگ سازمانی و میزان خلاقیت مدیران و معاونان جمعیت هلال احمر استان زنجان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

چکیده:

امروزه شناخت فرهنگ سازمانی برای مدیران اهمیت حیاتی دارد چون فرهنگ یا جو حاکم بر سازمان مبین شیوه زندگی سازمان است. در جو حاکم بر سازمان که افراد در آن فعالیت میکنند تا بتوانند به اهداف سازمان جامه عمل بپوشانند. به همین دلیل دانشمندان مدیریت بیان میدارند که اساسی ترین وظیفه مدیریت شکل دهی به هدایت ارزشهای اساسی فرهنگ سازمانی است. تحقیق حاضر به رابطه فرهنگ سازمانی با میزان خلاقیت مدیران سازمان جمعیت هلال احمر استان زنجان می پردازد. هدف کلی این تحقیق بررسی رابطه بین برخی مؤلفه های فرهنگ سازمانی با میزان خلاقیت مدیران و معاونان جمعیت هلال احمر استان زنجان می باشد و اهداف ویژه آن بررسی تک تک مؤلفه های فرهنگ سازمانی با خلاقیت می باشد. نوع و روش این پژوهش پیمایشی است و سعی شده است که در آن مؤلفه های ده گانه فرهنگ سازمانی توصیف شود و میزان همبستگی آن با خلاقیت تعیین گردد. برای تعیین همبستگی بین فرهنگ سازمانی و خلاقیت از ضریب همبستگی پیرسون استفاده شده و برای تعیین همبستگی تک تک عوامل فرهنگ سازمانی با خلاقیت از ضریب همبستگی پیرسون استفاده شده است. جامعه آماری این تحقیق برابر 36 نفر می باشد که مدیران و معاونان سازمان جمعیت هلال احمر استان زنجان را تشکیل می دهد. ابزار مورد استفاده در این تحقیق عبارت است از پرسشنامه فرهنگ سازمانی استیفن پی رابینز و پرسشنامه خلاقیت رندسیپ . پس از تکمیل پرسشنامه ها توسط مدیران، اطلاعات مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته های تحقیق نشان داد بین فرهنگ و خلاقیت مدیران و معاونان سازمان جمعیت هلال احمر استان زنجان رابطه معنی داری وجود دارد. همچنین شاخص های فرهنگ سازمانی از قبیل : رهبری، هویت، سازش و الگوی ارتباط با خلاقیت همبستگی مثبت و معنی داری ندارد. اما شاخص های نوآوری، ریسک پذیری ، کنترل ، پاداش ، حمایت و انسجام با خلاقیت همبستگی مثبت و معنی داری دارد. یافته های تحقیق نشان داد که بین ویژگی های فردی مدیران ( سن، سابقه کار، جنسیت ، رشته تحصیلی، سطح تحصیلات) با فرهنگ سازمانی از نظر آماری ارتباط وجود دارد.


دانلود با لینک مستقیم


بررسی رابطه میان فرهنگ سازمانی و میزان خلاقیت مدیران و معاونان جمعیت هلال احمر استان زنجان

دانلودمقاله همه چیز در مورد خلاقیت

اختصاصی از ژیکو دانلودمقاله همه چیز در مورد خلاقیت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

مقدمه
تردیدی نیست که مهم ترین نقشی که والدین می توانند در تربیت کودکان خود ایفا کنند پرورش توانائی خلاقیت آنهاست زیرا خلاقیت به نحو بلامنازع عامل کلیه پیشرفت های بشری است و امکان بروز خلاقیت افراد وقتی مهارت ها و انگیزه خلاقیت در کودکی پرورش یابد بسیار بیشتر است. شاید از آن مهم تر این واقعیت این است که چنان که بسیاری از روانشناسان تاکید دارند خلاقیت و سلامت روح وروان همراه و همگام اند. بدین ترتیب شاید به جرات بتوان گفت خلاقیت کلید طلائی خوشبختی است.

 

 

 

 

 

 

 


شوخ طبعی برجسته ترین رفتار مغز انسان است.
من این مطلب را پیش از این بارها گفته ام و دوباره می نویسم بدون این که قصد تحریک داشته باشیم.موضوع از نظر من بسیار جدی است.شوخ طبعی بهتر از هر رفتار ذهنی دیگر ماهیت سیستم اطلاعاتی را که سبب می شود نشان می دهد.این یک "سیسیتم اطلاعاتی خودسامان " است.
شوخ طبعی نه فقط ماهیت این سیستم را به روشنی معین می کند، بلکه نشان می دهد که ادراک شکل گرفته در یک جهت چگونه ممکن است به طور ناگهانی در چهت دیگری تغییر شکل دهد.این امر جوهر خلاقیت است و بعداً در این بخش آن را مورد کاوش قرار خواهد داد.
بی توجهی به شوخ طبعی از سوی فیلسوفان ، روانشناسان، دانشمندانِ ارتباطات و ریاضیدانان به سیستم های غیرخطی و ناپایدار(نظریة بی نظمی و نظریة فاجعه3 و غیره) علاقه مند شده اند.لازم است دو نوع سیستم بسیار گستردة اطلاعاتی یعنی سیستم های منفعل و سیستم های فعال را از هم متمایز کنیم.
در سیستم های منفعل، اطلاعات و سطح ثبت آنها، بی حرکت یا منفعل اند.تمام فعالیت ها از یک سامانده بیرونی است که اطلاعات را منتقل می کند و آن را به حرکت در می آورد اما در یک سیستم فعال اطلاعات و سطح ثبت آنها فعال اند و اطلاعات خود را بدون کمک سامانده بیرونی سامان می دهند.به این دلیل، چنین سیستم هایی را خودسامان می گویند.
میزی را در نظر بگیرید که روی آن چند توپ کوچک قرار دارد، به شما گفته شده است که توپ ها را در دو ردیف مشخص مرتب کنید.این کار را آغاز می کنید.پس شما سامانده بیرونی هستید.شکل های 1-1 و 1-2 حالات پیش و پس از فعالیت ساماندهی شما را نشان می دهد.فرض کنید به جای میز دارای سطح صاف، دو شیار موازی، مانند شکل 1-3 ، روی آن تعبیه شده باشد.اگر توپ ها را به طور تصادفی روی میز می انداختند، توپ ها کاملاً توسط خودشان در دو ردیف منظم در کف شیارها قرار می گیرند.در این حالات شما به عنوان سامانده بیرونی عمل نمی کنید.نیازی به این کار نبود، زیرا این سیستم حالا یک سیستم خودسامان است.
البته اعتراض خواهید کرد که سازندة شیارها سازمانده واقعی سیستم بوده است.کاملاً درست است، ولی فرض کنید که توپ های پیشین در نتیجة برخورد با میز، این شیارها را به وجود آورده باشند، از این پس یک سیستم خود سامان واقعی خواهیم داشت.
نیازی نیست که مثال دیگری را جستجو کنیم.بارش باران روی قطعه زمینی طبیعتاً جوی ها را به وجود می آورد، پس از این که آنها برای نخستین بار به وجود آمدند، پس از این که آنها برای نخستین بار به وجود آمدند، بارش بعدی به این جوی ها و رودها هدایت می شود.بنابراین، در اثر باران آبراه هایی به وجود می آید که مسیر باران های بعدی را تعیین و آنها را گردآوری و سازماندهی می کند.
در سال 1969، من مدل یک حوله را که روی آن چند قاشق جوهر ریخته شده با یک ظرف کم عمق ژلاتین که روی آن چند قاشق پُر جوهر داغ ریخته شده بود مقایسه می کردم.حوله نشان دهندة سیستم منفعل است و رنگ جوهر درست در همان جایی که ریخته شده بود باقی می ماند، ولی جوهر گرم ژلاتین را حل می کند و به زودی مجراهایی مانند مسیرهای ایجاد شده به وسیلة باران، در قالب ژلاتین تشکیل می دهد.ژلاتین امکان داده است که جوهر وارد شده خود را در مجراها یا رشته ها سامان دهد.
در کتاب ساز و کار ذهن(1969) و همچنین در کتاب حق با من است، شما اشتباه می کنید به تفصیل شرح داده ام که شبکه های عصبی مغز چگونه امکان می دهند که اطلاعات وارد شده را به وضع موقتاً پایداری در آورند تا برای تشکیل رشته پشت سرهم قرار گیرند.در این امر معجزه و رمز و رازی وجود ندارد، این پدیده رفتار سادة شبکه های عصبی است این ایده ها ابتدا در سال 1969 ارائه شدند و پس از آن، افرادی مانند جان هوپفیلد1 در «موسسة فن آوری کالیفرنیا»2 ، که در سال های 1979 شروع به نگارش این گونه سیستم ها کرد، آن را تکمیل کردند.
به راستی، پروفسور «موری جل مان»3، برندة جایزة نوبل برای کشف کوراک4، روزی به من گفت که در کتاب ساز و کار ذهن این گونه سیستم ها هشت سال پیش از آنکه ریاضیدانان به آن برسند شرح داده شده بودند.
کسانی که مایل اند مشروحاً بدانند که شبکة عصبی ساده چگونه می تواند به اطلاعات امکان دهد که خود را به صورت الگوهایی سامان دهد، باید دو کتاب یاد شده و نیز سایر کتاب های این رشته را بخوانند.موضوع از این قرار است که در سیستم، اطلاعات وارده یک رشته فعالیت را تشکیل می دهند و این رشته فعالیت به موقع خود به نوعی مسیر ترجیحی یا الگو تبدیل می گردد.شیمیدانان دستگاه عصبی و کارشناسان فیزیولوژی دستگاه عصبی دربارة آنزیم های دست اندرکار این فرآیند بحث خواهند کرد ولی در تصویر کلی (با توجه به جنبه های گستردة آن) تغییری رخ نخواهد داد.
چنین الگوهایی که پیشتر تهیه شده اند بسیار سودمندند ، زیرا به ما امکان می دهند که اوضاع را بشناسیم.وقتی الگویی به کار گرفته شد، آن را دنبال می کنیم و اوضاع را مطابق تجربة پیشین می بینیم.در شکل 1-4 ، الگوی ساده ای ارائه شده است.
مشکل موجود در سیستم الگوهایی ساده این است که به تعداد زیادی الگو وجود خواهد داشت که باید تمام وضعیت آنها را مورد بررسی قرار گیرد.هر وضعیت جدیدی که به الگوی موجود مستقیماً هدایت نشد، ناگریز باید از نو تجزیه و تحلیل شود.مغز این مشکلات را به روش ناگریز بسیار ساده ای حل می کند.
الگوها، مانند رودخانه ها، الگوها، آبگیر گسترده ای دارند، یعنی هر فعالیت در درون آبگیر ناپایدار است و به سوی الگوی تشکیل شده هدایت خواهد شد.این امر مستقیماً از رفتار ساده ای پیروی می کند.آن چه رایانه به سختی انجام می دهد (شناسایی الگو)1مغز به فوریت و به طور خودکار انجام می دهد.آبگیر به صورت نوعی قیف در شکل 1-5 نشان داده شده است.از این رو، ما هر وقت به جهان نگاه می کنیم فقط آمادگی داریم آن را برچسب الگوهای موجود خود که در شکل 1-6 نشان داده شده است ببینیم.
این همان چیزی است که ادراک را چنین نیرومند و سودمند می سازد.ما، به ندرت گیج و سردرگم می شویم، می توانیم اکثر وضعیت ها را بشناسیم، همچنین به این دلیل تحلیل اطلاعات ایده های جدیدی به بار نمی آورد، مغز تنها می تواند آن چه را که برای دیدن آماده شده است(الگوهای موجود) ببیند.از این رو، داده ها را تجزیه و تحلیل می کنیم فقط می توانیم ایدة از پیش داشته را بگزینم.این نکتة مهمی است که بعداً مورد بحث قرار خواهیم داد.
نکته ای که می خواهیم مطرح کنم این است که این رفتار الگوسازی و استفاده از الگوی شبکه های عصبی مغز شگفت آور است، بدون آن زندگی ناممکن خواهد بود.ادراک فرآیند تشکیل و استفاده از این الگوهاست.
ولی اگر الگوهای جانبی، مطابق شکل 7-1 وجود داشته باشد، چه پیش می آید؟
آیا مجبوریم بایستیم و هر مسیر جانبی را مورد بررسی قرار دهیم؟ اگر مجبور به این کار بودیم زندگی به طور امکان ناپذیر کند می شد.در عمل این امر هرگز پیش نمی آید، زیرا اعصاب به گونه ای قرار گرفته اند که مسیر غالب مسیر دیگر را چنان می بندد که گویی در آن لحظه مسیر دیگری وجود ندارد.بنابراین در مسیر اصلی با اعتماد کامل پیش می رویم.
اگر قرار بود از نقطة دیگری وارد مسیر جانبی شویم، در این صورت راه جانبی را طی می کردیم و به نقطة آغاز برمی گشتیم.این فرآیند در شکل 1-8 نشان داده شده است.
اکنون می رسیم به بی تفاوتی کلاسیک الگوها.چنانکه در شکل 1-9 نشان داده شده است، مسیر B به A بسیار مستقیم است ولی مسیر A به B ممکن است قدری پیچ در پیچ باشد_شکل 1-9) .دقیقاً همین پدیدة بی تفاوتی است که باعث شوخ طبعی و خلاقیت می شود.
در گفتن یک نکتة طنز در مسیر اصلی حرکت می کنیم.ولی ناگهان تغییر مسیر داده و در انتهای مسیر جانبی قرار می گیریم و بلافاصله مسیر مورد نظر را می بینیم.
« اگر من با تو ازدواج کرده بودم، در قهوة تو زهر می ریختم».
«و اگر من با تو ازدواج کرده بودم، آن قهوة را می خوردم».
( این داستان منسوب به وینسون چرچیل1 و لیدی آسکویت2 است ولی پایان کار نامعلوم است.)
آزارطلب3 به آزارگر4 گقت: «خواهش می کنم مرا بزن».
آزارگر در حالی که از این گفته لذت می برد، پاسخ داد: « نه».
آزارطلب گفت: «از شما بسیار متشکرم».
در هر دوِ این مثال ها ذهن به یک مسیر می رود، سپس از لحظه ای مکث به راه دیگری که در شکل 1 – 10 ارائه شده، بر می گردد.
هنگام برگشت به صندلی خود در هواپیما سرم به لاکر‌(قفسة باروبنه) خورد؛ وقتی نشستم، فرد کناری من گفت: « سر من هم به قفسه خورد، فکر می کنم خیلی پایین نصب شده است».
در پاسخ گفتم « برعکس، مشکل این است که به قدر کافی بالا نصب شده است.»
در این گفتگو، شوخ طبعی در کار نیست، ولی همان تغییر مسیر ناگهانی در ادراک وجود دارد، که اتفاقاً معنی داده است.اگر قفسه واقعاً پایین است، شما آن را می بیند و سر خود را خم می کنید.اگر قفسه واقعاً در بالا قرار دارد، فرقی نمی کند که سر خود را خم کنید.ولی اگر قفسه در سطحی قرار دارد که فکر نمی کنید نیاز به خم کردن باشد، در این صورت آن را خم نمی کنید و به قفسه می خورد.
مدل برای خلاقیت
مدل شوخ طبعیِ الگوی بی تفاوتی، مدل خلاقیت نیز هست.توالی زمانی تجربة ما مسیر عادی ادراک ما را تعیین می کند.اشیا را به گونة معینی می بینیم، انتظار داریم کارها به گونة معینی انجام شوند.اگر به دلیلی ترتیبی بدهیم که از مسیر اصلی به مسیر جانبی وارد شویم، بنابراین می توانیم به نقطة آغاز برگردیم و به «بینش» خلاق یا ایدة نو، مطابق شکل 1-11 ، برسیم.
ولی چگونه می توانیم به « نقطة ایده» در مسیر جانبی برسیم؟ یعنی درست به همان جایی که شیوه های تحریک وارد عمل می شوند.این شیوه ها به ما کمک می کنند تا از مسیر اصلی بگریزیم و احتمال رسیدن به مسیر جانبی را افزایش دهیم و این عمل اساس گریزاندیشی است.
واژة «گریز» به حرکت در مسیرهای جانبی به جای حرکت در مسیر الگوهای تفکر عادی اشاره دارد.
با استفاده از همین مدل نیز می توانیم دریابیم که چرا هر ایدة خلاق ارزشمند باید همواره در بازاندیشی منطقی باشد.اگر قرار باشد که به منظور خلق «ایدة نو» در نقطة c، از مسیر اصلی بیرون بجهیم، در این صورت به هیچ وجه نخواهیم توانست آن ایده را با سیستم ارزشی موجود خود متناسب سازیم.راهی جز این نداریم که بگوییم این ایده یا واقعاً جنون آکیز است و یا با حالت موجود دانش، مغایرت دارد.بنابراین، تنها ایده هایی را می توانیم شناساسیی کنیم که با گذشته ما ارتباط منطقی دارند.بنابراین، چنین نتیجه گرفته می شود که همة ایده های خلاق با ارزش باید در بازاندیشی منطقی باشد.به زبان ساده: کلمة «ارزشمند» به طور خودکار به معنی منطقی بودن در بازاندیشی است.
به طور خلاصه، مغز دستگاه عجیبی است، برای این که امکان می دهد که اطلاعات وارده خود را به صورت الگوهایی ساماندهی کنند.به محض شکل گیری این الگوها، یا نواحی آبگیری وسیعشان، ما این الگوها را در فرآیندی به نام ادراک به کار می گیریم.این الگوها بی تقارن اند، این بی تفاوتی هم موجب شوخ طبعی و هم خلاقیت می شود.
این امر نیاز منطقی به خلاقیت است یعنی منطق سیستم های الگویی خودسامان.دلایل بیشتری برای نیاز به خلاقیت وجود دارد.برای برخی افراد باید دلایل بیشتری آورد که فهم آنها آسان تر باشد.خوانندگان دقیق توجه خواهند داشت که دلایل دیگر در واقع بازگویی همان دلایل در زمینه ای دیگر است.
تلة توالی زمانی
سیستمی را در نظر بگیرید که اطلاعات را در طول زمان گردآوری می کند.همة اطلاعات نه یکباره بلکه کم کم وارد سیستم می شوند.تصور کنید که سیستم در هر لحظه سعی می کند تا از اطلاعات موجود به حداکثر استفاده کند.بدیهی است که این نوع سیستم شبیه افراد، بنگاه ها، شرکت ها، مؤسسات فرهنگی و غیره است.اطلاعات در طول زمان گردآوری می شود و سیستم می کوشد تا بهترین استفاده را از آنچه به دست آمده حاصل کند.
برای روشن شدن موضوع، می توانیم بازی ساده ای را طرح کنیم که در آن هر زمان یک حرف عرضه می شود.ما باید هر بار کلمه معنی داری بسازیم.
- حرف اول A.
- به دنباله آن حرف T، که کلمة AT را می سازد.
- با حرف بعدی R، به آسانی کلمة RAT را می سازیم.
حروف نشان دهندة اطلاعات وارده و مجموع اطلاعات موجود است که برای ساختن کلمه ای به کار می رود.
- حرف بعدی B است که با آن می توان کلمة RATE را ساخت.
- حرف G پس از اینها می آید که با افزودن آن کلمة GRATE. ساخته می شود.
تا اینجا اطلاعات جدید به آسانی بر هم افزوده شده و ساختار فعلی را تشکیل داده است.
- حرف بعدی T است، افزودن این حرف به حروف پیشین آسان نیست، کلمة جدید را تنها با پس روی و درهم ریختن که ساختار موجود و تبدیل آن به TARGET می توان ساخت.
در این مثال ساده می بینیم که توالی زمانی رسیدن اطلاعات چگونه ساختارهایی را می سازد که باید در هم ریخته شود تا ساختاری به منظور پیوستن به گونه ای متفاوت ساخت شود.این فرآیند تعریف رسائی از خلاقیت است.در چنین سیستمی، بدون خلاقیت نمی توانیم پیش برویم.
این ایراد ممکن است گرفته شود که در هر مرحله باید تمام حروف از یکدیگر جدا شوند سپس حرف جدید به آنها افزوده و کلمة جدیدی تشکیل شود.البته در زندگی واقعی ممکن نیست که تمام مفاهیم، ادراکات ، کلمات و یا نهادهای موجود در هم ریخته شوند تا اطلاعات قدیم و جدید به بهترین شکل ممکن با هم تلفیق شوند.
پس از مدتی، اقلام اطلاعاتی، مانند حروف در بازی فوق قابل جداشدن نیستند.مثلاً مجموعة حرف سازندة RAT مدتی باقی می ماند.و سپس محکم و استوار شده و در مقابل درهم ریختگی مقاومت می کند.ادراکات پایه درست به همین طریق در برابر در هم ریختگی مقاوم اند.
به منظور رهایی از ساختارهای موقتی که به وسیلة توالی ویژة تجربه تشکیل شده اند، به خلاقیت نیازمندیم.چنانکه بیان کردم، خوانندگان دقیق در می یابند که اثر توالی زمانی مانند اثر الگو شدن است.توالی زمانی تجربه الگوهای عادی تجربه را تشکیل می دهد؛ برای به هم پیوستن توالی جدید لازم است از این الگوها رهایی یابیم.
اکثر افراد این نکات را می پذیرند.مشکل هنگامی رخ می نماید که شخص گمان کند این کار تنها آراستن مجدد تکه های موجود در قالب جدید است.این کار ممکن است در مدل رومیزی سیستم های اطلاعات انفعالی آسان به نظر آید، ولی در سیستم های اطلاعاتی خود سامان بسیار دشوار است، زیرا اطلاعات دیگر قابل تفکیک نیستند، بلکه به صورت بخشی جدایی ناپذیر از الگو در می آیند.تغییر دادن الگوها به اندازة دادن معنایی کاملاً جدید به یک کلمه در هر زمان که بخواهید، دشوار است.کلمات، الگوهای ادراک و تجربه اند.
بنابراین در می یابیم که در هر سیستم خودسامان و در حقیقت در هر سیستمی که در آن اطلاعات جدید به اطلاعات موجود افزوده می شود به خلاقیت نیاز مبرم وجود دارد.
اگر ذهن انسان مانند کتابخانه ای کار کند، اطلاعات جدید را می توان به راحتی در نقشه های خالی جا داد بی آنکه برای ادغام آنها به سیستم موجود تلاش شود.در این صورت، اطلاعات جدید به هدر می رود.البته این کاری است که ما با استفاده نکردن از خلاقیت و ادغام نشدن اطلاعات جدید با اطلاعات قدیم انجام می دهیم.
خلاقیت تنها راهی برای بهتر کردن امور نیست، بلکه بدون خلاقیت قادر نخواهیم بود از اطلاعات و تجربه ای که برای استفاده در دسترس اند کاملاً بهره برداری کنیم و آنها را به شکل ساختارهایی کهنه، الگوهایی کهنه، مفاهیمی کهنه و ادراک هایی بی مصرف باقی گذاریم.
نیاز عملی به خلاقیت
بیمة عمر صنعتی بسیار سنتی است که تحت کنترل سنت و مقررات است.روزی در رون باربارو1 رئیس بیمة پرودنشیال کانادا2، که یکی از استفاده کنندگان جدی شیوة گریزاندیشی است، نوعی تحریک به وجود آمد: چرا سود بیمة عمر پیش از مرگ به او پرداخت نشود.
این موضوع به مفهوم « سود زندگی»3منجر شد، هر بیمه گذاری را که پس از مرگ او قابل پرداخت خواهد بود مستقیماً دریافت کند.این مفهوم موفقیت بزرگی خواهد بود مستقیماً از آن تقلید کردند، زیرا این مفهوم بیمة عمر را با تبدیل بخشی از آن به بیمة بیماری درمان ناپذیر ، بیشتر مورد توجه قرار داد.
تا اندازه ای به دلیل موفقیت این ایده و همچنین مهارت وی در ارائه آن، رون باربارو به زودی به سمت ریاست بیمة پرودنشیال ایالات متحده آمریکا برگزیده شد.

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   113 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله همه چیز در مورد خلاقیت