ژیکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

ژیکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق در مورد مامون و امین و اختلافات میان آنها

اختصاصی از ژیکو تحقیق در مورد مامون و امین و اختلافات میان آنها دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 5

 

مامون و امین و اختلافات میان آنها

اَمین‌، ابوموسى‌محمد بن‌ هارون‌(شوال‌ 170 - محرم‌ 198/آوریل‌ 787- سپتامبر 813)، ششمین‌ خلیفة عباسى‌. وی‌ در محلة رصافه‌، در جانب‌ شرقى‌ بغداد، به‌ دنیا آمد (خلیفه‌، 2/758؛ بسوی‌، 1/161؛ طبری‌، 8/233؛ قس‌: خطیب‌، 3/337). مادرش‌ زبیده‌، نوادة منصور عباسى‌ و همسر محبوب‌ هارون‌ الرشید بود (خلیفه‌، 2/740؛ ابن‌ حبیب‌، 39؛ بلاذری‌، 3/276؛ طبری‌، 8/498). به‌ همین‌ سبب‌، وی‌ یکى‌ از معدود خلفایى‌ شمرده‌ شده‌ که‌ از جانب‌ پدر و مادر، هاشمى‌ نسب‌ بوده‌ است‌ (نک: ابن‌ اعثم‌، 8/309). این‌ معنى‌ یکى‌ از عوامل‌ مهم‌ِ بروز رقابت‌ میان‌ امین‌ و برادرش‌ عبدالله‌ مأمون‌ گردید که‌ حدود 6 ماه‌ از او بزرگ‌تر بود و مادری‌ ایرانى‌ داشت‌ (نک: دنبالة مقاله‌). البته‌ این‌ مسأله‌ از جنبة رقابت‌ شخصى‌ میان‌ دو برادر درگذشته‌، و بخش‌ اعظمى‌ از آن‌ به‌ تضاد میان‌ دو جریان‌ عمده‌ در دستگاه‌ خلافت‌ عباسى‌ تبدیل‌ شده‌ بود. این‌ کشاکش‌ِ با سابقه‌، به‌ حضور فعال‌ و بسیار مؤثر عنصر ایرانى‌ - به‌ ویژه‌ خراسانیان‌ - در امور خلافت‌، و از سوی‌ دیگر، به‌ تلاش‌ عنصر عربى‌ برای‌ کسب‌ قدرت‌ بیشتر، و کاستن‌ از نیروی‌ ایرانیان‌ بازمى‌گشت‌ که‌ نه‌تنها در پای‌ گرفتن‌ خلافت‌ عباسى‌ سهم‌ عمده‌ داشتند، بلکه‌ در دورة هارون‌الرشید گردانندگان‌ اصلى‌ دستگاه‌ خلافت‌ شمرده‌ مى‌شدند. در اوج‌ قدرت‌ برمکیان‌، هارون‌الرشید که‌ چند سالى‌ از خلافت‌ او مى‌گذشت‌، هنوز ولیعهد نداشت‌ و همین‌ موضوع‌ موجب‌ طمع‌ برخى‌ از اعضای‌ خاندان‌ عباسى‌ برای‌ کسب‌ مقام‌ خلافت‌ پس‌ از او شده‌ بود (نک: طبری‌، 8/240). روایتهایى‌ نشان‌ مى‌دهد که‌ فضل‌ بن‌ یحیى‌ برمکى‌ در رساندن‌ امین‌ به‌ ولایت‌عهدی‌ نقش‌ بسیار مؤثری‌ داشت‌؛ زیرا هارون‌ سرپرستى‌ و تربیت‌ دو فرزندش‌ امین‌ و مأمون‌ را به‌ ترتیب‌ به‌ فضل‌ و جعفر برمکى‌ سپرده‌ بود و فضل‌ تداوم‌ قدرت‌ و نفوذ گستردة خویش‌ را در خلافت‌ امین‌ مى‌دید (ابن‌ خلکان‌، 4/28؛ برای‌ تفصیل‌، نک: رفاعى‌، 1/191-192)، حتى‌ وقتى‌ عیسى‌ بن‌ جعفر، دایى‌ امین‌، از فضل‌ خواست‌ برای‌ ولایت‌عهدی‌ امین‌ کوشش‌ کند، به‌ او گفت‌: خلافت‌ امین‌ از آن‌ِ توست‌ (نک: طبری‌، همانجا). به‌ هر حال‌، پیش‌ از آنکه‌ ولایت‌ عهدی‌ امین‌ مسجل‌ شود، فضل‌ بن‌ یحیى‌ به‌ خراسان‌ رفت‌ و با پرداخت‌ اموال‌ و بذل‌ و بخششهای‌ هنگفت‌ زمینة این‌ کار را آماده‌ کرد (همانجا؛ نیز نک: جهشیاری‌، 148- 149)، زیرا برای‌ خراسانیان‌، با وجود مأمون‌ که‌ هم‌ بزرگ‌تر و هم‌ از جانب‌ مادر ایرانى‌ بود، پذیرش‌ ولایت‌عهدی‌ و سپس‌ خلافت‌ امین‌ دشوار مى‌نمود. به‌ هر حال‌، در حدود سال‌ 175ق‌، محمد با لقب‌ «امین‌» از سوی‌ هارون‌ به‌ ولایت‌عهدی‌ برگزیده‌ شد (طبری‌، همانجا، قس‌: 8/275، که‌ آغاز ولایت‌عهدی‌ را شعبان‌ 173 آورده‌ است‌). هارون‌ در حدود سال‌ 183ق‌ نیز فرزند دیگرش‌ مأمون‌ را به‌ عنوان‌ ولى‌عهد پس‌ از امین‌ معرفى‌ کرد و ولایت‌ سرزمینهای‌ شرقى‌ خلافت‌ در ایران‌، از همدان‌ تا اقصای‌ خراسان‌ بزرگ‌ را بدو سپرد (یعقوبى‌، 2/415؛ طبری‌، 8/269، 275). گویا همزمان‌ با ولایت‌عهدی‌ مأمون‌، هارون‌ پسر دیگرش‌ قاسم‌ را نیز پس‌ از آن‌ دو به‌ ولایت‌عهدی‌ برگزید و بدو لقب‌ «مؤتمن‌» داد (همو، 8/276). در همان‌ زمان‌، تقسیم‌ ولایت‌عهدی‌ میان‌ 3 فرزند از سوی‌ هارون‌، در ابیاتى‌ از یک‌ شاعر، به‌ نشاندن‌ «نهال‌ دشمنى‌» میان‌ آنها تعبیر شد (همو، 8/277). در ذیحجة 186 هارون‌ با فرزندانش‌ به‌ حج‌ رفت‌ و کوشید تا با عهدنامه‌هایى‌ که‌ امین‌ و مأمون‌ هر دو نوشتند و جمعى‌ بر آن‌ عهدنامه‌ها گواهى‌ دادند و سپس‌ در درون‌ کعبه‌ آویخته‌ شد، از ایجاد اختلاف‌ میان‌ آنها مانع‌ شود. در این‌ دو عهدنامه‌، دو برادر با الفاظ روشن‌ و بسیار مؤکد سوگند یاد کردند که‌ به‌ حریم‌ یکدیگر، از حیث‌ نواحى‌ تحت‌ تسلط و نیز اموال‌ و برخى‌ امور دیگر، تجاوز نکنند (همو، 8/275 بب؛ نیز نک: خلیفه‌، 2/733). با آنکه‌ در این‌ عهدنامه‌ها، حدود اختیارات‌ هر یک‌ از برادران‌ به‌ دقت‌ تعیین‌ شده‌ بود، اما در یکى‌ از عهدنامه‌ها شرطى‌ آمده‌ بود، مبنى‌ بر اینکه‌ در صورت‌ نقض‌ عهد از سوی‌ امین‌، همة مسلمانان‌ موظفند به‌ پشتیبانى‌ از مأمون‌ برخیزند (طبری‌، 8/280؛ برای‌ متن‌ عهدنامه‌ها، نک: ازرقى‌، 1/235 بب). در حدود سال‌ 187ق‌، هارون‌ برمکیان‌ را فرو کوبید: جعفر به‌ قتل‌ رسید و فضل‌ به‌ زندان‌ افتاد و خلیفه‌ وزارت‌ به‌ فضل‌ بن‌ ربیع‌ سپرد که‌ در بر افکندن‌ برمکیان‌ نقش‌ مؤثر داشت‌ (ابن‌ خلکان‌، 4/37؛ برای‌ تفصیل‌، نک: ه د، برمکیان‌). اینکه‌ در یک‌ روایت‌ آمده‌ که‌ هارون‌ به‌ ولایت‌عهدی‌ مأمون‌ تمایل‌ داشت‌، ولى‌ فضل‌ بن‌ ربیع‌ رأی‌ او را برگرداند (دینوری‌، 389-390)، به‌ احتمال‌ بسیار مربوط به‌ دورة پس‌ از سرکوب‌ برمکیان‌ است‌، زیرا فضل‌ بن‌ ربیع‌ نیز دربارة امین‌ همان‌گونه‌ مى‌اندیشید که‌ فضل‌ ابن‌ یحیى‌ برمکى‌؛ و بعدها نیز بر امین‌ تسلط بسیار یافت‌ (نک: دنبالة مقاله‌). به‌ هر حال‌، وجود دو ولیعهد اصلى‌ برای‌ جانشینى‌ خلیفه‌، موجب‌ دودستگى‌ شد و هارون‌ خود بر این‌ موضوع‌ وقوف‌ داشت‌، چنانکه‌ وقتى‌ در حدود سال‌ 192ق‌ به‌ سوی‌ خراسان‌ سفر کرد و بیمار بود، به‌ یکى‌ از نزدیکان‌ خود گفت‌: هر یک‌ از فرزندانم‌ را بر من‌ گماشته‌ای‌ هست‌ و نَفَسهای‌ مرا شماره‌ مى‌کنند (طبری‌، 8/339). حدس‌ هارون‌ بى‌جا نبود و به‌ روایت‌ طبری‌، امین‌ که‌ به‌ هنگام‌ اقامت‌ پدرش‌ در خراسان‌، در بغداد به‌ سر مى‌برد، کسى‌ را گماشته‌ بود تا آخرین‌ اخبار را به‌ او اطلاع‌ دهد و همچنین‌ با برخى‌ رجال‌ اطراف‌ خلیفه‌، به‌ ویژه‌ فضل‌ بن‌ ربیع‌ به‌ طور پنهانى‌ مکاتبه‌ داشت‌ (همو، 8/366؛ نیز نک: جهشیاری‌، 220). سرانجام‌، وقتى‌ هارون‌ درگذشت‌ (جمادی‌الاول‌ 193/مارس‌ 809) امین‌ به‌ منبر رفت‌ و ضمن‌ اعلام‌ مرگ‌ هارون‌، فرمان‌ عفو عمومى‌ صادر کرد و همگان‌ با او به‌ عنوان‌ خلیفة جدید بیعت‌ کردند (طبری‌، 8/365؛ نیز نک: ابن‌ حبیب‌، 39؛ دینوری‌، 392). سپس‌ برای‌ مأمون‌ که‌ این‌ زمان‌ در مرو، تختگاه‌ خراسان‌، به‌ سر مى‌برد، نامه‌ای‌ نوشت‌ و به‌ او امر کرد تا از همگان‌ برای‌ خلیفة جدید و دو ولیعهد بعدی‌، مأمون‌ و مؤتمن‌، بیعت‌ بگیرد (طبری‌، 8/367- 368؛ نیز نک: دینوری‌، 392-393)؛ اما گفته‌اند که‌ حتى‌ اندکى‌ پیش‌ از مرگ‌ هارون‌، در خراسان‌ تمایلاتى‌ برای‌ بیعت‌ با مأمون‌ به‌ خلافت‌ وجود داشته‌ است‌ (طبری‌، 8/370)، با اینهمه‌، مبارزه‌ میان‌ امین‌ و مأمون‌ برای‌ کسب‌ قدرت‌ در آغاز علنى‌ نبود، زیرا شکستن‌ عهدنامة معهود ممکن‌ بود برای‌ هر یک‌ از طرفین‌ و هوادارانشان‌ تبعات‌ سنگینى‌ به‌ بار آورد. در دربار امین‌، فضل‌ بن‌ ربیع‌ مى‌کوشید تا مأمون‌ را که‌ خلیفه‌ با وجود او در سرزمینهای‌ شرقى‌ خلافت‌، به‌ ویژه‌ خراسان‌، قدرت‌ کافى‌ نداشت‌، از ولایت‌عهدی‌ ساقط کند. مجموعة روایاتى‌ که‌ تصویری‌ از شخصیت‌ امین‌ به‌ دست‌ مى‌دهد، این‌ موضوع‌ را که‌ او در واقع‌ در تصمیم‌گیریهای‌ خود سخت‌ تحت‌ تأثیر اطرافیانش‌، به‌ ویژه‌ فضل‌ بن‌ ربیع‌ و على‌ بن‌ عیسى‌ بن‌ ماهان‌، بوده‌ است‌، تأیید مى‌کند (نک: یعقوبى‌، 2/436؛ جهشیاری‌، 237؛ ابن‌ اعثم‌، 8/288، 295؛ نیز نک: طبری‌، 8/374). به‌ هر حال‌ امین‌ در آغاز خلافتش‌، حکام‌ شماری‌ از مناطق‌ مهم‌ را تغییر داد (یعقوبى‌، 2/434- 435) و فضل‌ بن‌ ربیع‌ را به‌ وزارت‌ برگزید (ابن‌ قتیبه‌، 384). اما چون‌ با وجود مأمون‌ استقلال‌ خود را در خطر مى‌دید و از سوی‌ اطرافیان‌ نیز تحریک‌ مى‌شد، مى‌کوشید به‌ نحوی‌ با انتساب‌ پیمان‌شکنى‌ به‌ مأمون‌ کار را به‌ طور علنى‌ بر او یکسره‌ کند. از آن‌ سوی‌ مأمون‌ نیز، به‌ مشورت‌ و هدایت‌ فضل‌ بن‌ سهل‌ کوشید با ایجاد فضایى‌ مشابه‌ با دورة مبارزه‌ با خلافت‌ اموی‌ - که‌ خاطرة آن‌ در اذهان‌ مردم‌ خراسان‌ هنوز زنده‌ بود - به‌ مقصود برسد. اینکه‌ در خراسان‌ مأمون‌ را «خواهرزادة» خود و «پسر عموی‌ پیامبرمان‌» مى‌خواندند، نشان‌ دهندة امتیاز او نزد مردم‌ این‌ ناحیه‌ است‌ (طبری‌، 8/372؛ نیز نک: زرین‌کوب‌، 214؛ فروخ‌، 2/36). امین‌ طى‌ نامه‌ای‌ به‌ مأمون‌ که‌ آن‌ را با هدایایى‌ ارزشمند نیز همراه‌ کرده‌ بود، وی‌ را به‌ بغداد دعوت‌ کرد، اما مأمون‌ این‌ دعوت‌ را نپذیرفت‌ (طبری‌، 8/400- 405؛ نیز نک: یعقوبى‌، 2/436) و امین‌ نیز در مقابل‌، گروهى‌ مسلح‌ را به‌ سوی‌ همدان‌ و ری‌ گسیل‌ کرد تا راه‌ ارتباطى‌ مأمون‌ را با دیگر جاها مسدود کنند (طبری‌، 8/405). ظاهراً در همین‌ ایام‌، میان‌ امین‌ و مأمون‌ مکاتبات‌ نه‌ چندان‌ دوستانه‌ای‌ نیز جریان‌ داشته‌ است‌ (همو، 8/379-380) و گفته‌اند وقتى‌ پاسخى‌ درشت‌ از مأمون‌ به‌ امین‌ رسید، امین‌ از شدت‌ خشم‌ دستور داد از دعا برای‌ مأمون‌ به‌ عنوان‌ ولى‌عهد در منابر رسمى‌ خودداری‌ کنند (همو، 8/381). از آن‌ سوی‌ فضل‌ بن‌ سهل‌ از جانب‌ مأمون‌ بر تقویت‌ مرز ری‌ از حیث‌ استحکامات‌ و نیز تأمین‌ آزوقة کافى‌ همت‌ گماشت‌ و سپس‌ طاهر بن‌ حسین‌ بن‌ مصعب‌ را با لشکری‌ گران‌ به‌ آن‌ ناحیه‌ گسیل‌ کرد (همو، 8/387). امین‌ نیز عصمة بن‌ حماد را با گروهى‌ به‌ همدان‌ فرستاد و به‌ او درخصوص‌ استقرار در نواحى‌ جبل‌ دستورهایى‌ داد (همانجا). گفته‌اند در همین‌ ایام‌، امین‌ از سوی‌ فضل‌ بن‌ ربیع‌ و على‌ بن‌ عیسى‌ بن‌ ماهان‌ برای‌ خلع‌ مأمون‌ و ستاندن‌ بیعت‌ برای‌ فرزند خردسالش‌ موسى‌ تشویق‌ مى‌شد، تا آنکه‌ سرانجام‌ در ربیع‌ الاول‌ 194 موسى‌ را به‌ ولایت‌عهدی‌ خود برگزید (همانجا). بدین‌گونه‌، مبارزة امین‌ و مأمون‌ آشکار شد. مأمون‌ و فضل‌ بن‌ سهل‌ که‌ در دربار امین‌ جاسوسان‌ متعدد داشتند، و حتى‌ یکى‌ از این‌ جاسوسان‌ از مشاوران‌ فضل‌ بن‌ ربیع‌ بود (همو، 8/385-386)، کوشش‌ مى‌کردند نظریات‌ خود را به‌ امین‌ و اطرافیان‌ او القا کنند؛ چنانکه‌ این‌ مسأله‌ در گزینش‌ على‌ بن‌ عیسى‌ بن‌ ماهان‌ برای‌ نبرد با قوای‌ مأمون‌ مؤثر افتاد: طبق‌ یک‌ روایت‌، فضل‌ بن‌ سهل‌ به‌ یکى‌ از همان‌ جاسوسان‌ خود که‌ فضل‌ بن‌ ربیع‌ در امور با او مشورت‌ مى‌کرد، نوشت‌ که‌ کوشش‌ کند تا سپهسالاری‌ امین‌ به‌ على‌ بن‌ عیسى‌ سپرده‌ شود (همو، 8/399). این‌ على‌ بن‌ عیسى‌ مدتى‌ در زمان‌ هارون‌ ولایت‌ خراسان‌ داشت‌ و بیدادها و غارتها کرده‌ بود و بر اثر شکایتهای‌ پى‌ در پى‌ مردم‌ عزل‌ شد (همو، 8/286؛ نیز نک: ه د، ابن‌ ماهان‌). بنابراین‌، فضل‌ بن‌ سهل‌ مى‌دانست‌ که‌ حضور على‌ بن‌ عیسى‌ در کنار امین‌، در پیوستن‌ مردم‌ به‌ جانب‌ مأمون‌ تأثیری‌ بسزا خواهد کرد. پیش‌ از آنکه‌ کار به‌ جنگ‌ بکشد، در جمادی‌ الا¸خر 195/فوریة 811 امین‌ خانواده‌ و بستگان‌ و اطرافیان‌ خود را گرد آورد و در خطبه‌ای‌، مأمون‌ را پیمان‌ شکن‌ خواند و اعلام‌ کرد که‌ وی‌ خود را امام‌ نامیده‌، و نام‌ خلیفه‌ را از سکه‌ و طراز افکنده‌ است‌ (همو، 8/390). پیش‌ از این‌ مجلس‌، در ربیع‌الا¸خر 195، امین‌، على‌ بن‌ عیسى‌ بن‌ ماهان‌ را بر ناحیة جبال‌ ولایت‌ داد و لشکری‌ گران‌ با اموالى‌ هنگفت‌ در اختیار او نهاد (همو، 8/389-390). على‌ بن‌ عیسى‌ از پیروزی‌ در این‌ جنگ‌ چندان‌ مطمئن‌ بود که‌ زبیده‌ برای‌ به‌ بند کشیدن‌ مأمون‌، زنجیری‌ سیمین‌ به‌ او داده‌ بود (همو، 8/406). از توصیه‌های‌ زبیده‌، هنگام‌ حرکت‌ على‌ بن‌ عیسى‌ به‌ شرق‌ - که‌ گفت‌ به‌ وقت‌ دستگیری‌ مأمون‌ جایگاه‌ برادر خلیفه‌ را رعایت‌ کند - پیداست‌ که‌ در میان‌ نزدیکان‌ امین‌ تصور دقیق‌ و درستى‌ از وضعیت‌ مأمون‌ وجود نداشته‌ است‌ (همو، 8/405-406). با اینهمه‌، ظاهراً بجز فضل‌ بن‌ ربیع‌ و على‌ بن‌ عیسى‌، بیشتر بزرگان‌ و فرماندهان‌ اطراف‌ امین‌، او را از خلع‌ مأمون‌ و جنگ‌ با او باز مى‌داشتند (همو، 8/399-400). على‌ بن‌ عیسى‌ در شعبان‌ 195 به‌ ری‌ رسید. وی‌ که‌ نیروی‌ نظامى‌ خود را برای‌ پیشبرد جنگ‌ کافى‌ مى‌دید، بر آن‌ شد تا نظر ملوک‌ محلّى‌ طبرستان‌ و جبال‌ را جلب‌ کند که‌ به‌ نفع‌ مأمون‌ وارد جنگ‌ نشوند (همو، 8/408). با آنکه‌ لشکریان‌ على‌ بن‌ عیسى‌ بر سپاهیان‌ طاهر بن‌ حسین‌ فرمانده‌ سپاه‌ مأمون‌ فزونى‌ چشمگیری‌ داشتند، اما خراسانیان‌ در پیکاری‌ که‌ در حوالى‌ ری‌ درگرفت‌، بر نیروی‌ خلیفه‌ برتری‌ یافتند و على‌ ابن‌ عیسى‌ کشته‌ شد و شکست‌ در لشکر خلیفه‌ افتاد (یعقوبى‌، 2/437؛ طبری‌، 8/411؛ جهشیاری‌، 340). پس‌ از آن‌ مأمون‌ خلع‌ امین‌ را اعلام‌ کرد و در تمام‌ مناطق‌ خراسان‌ با او به‌ خلافت‌ بیعت‌ شد (طبری‌، همانجا). خبر این‌ شکست‌ در دربار امین‌ شایعاتى‌ ایجاد کرد، اما امین‌ باز هم‌ با بذل‌ مال‌، بزرگان‌ دربار را خاموش‌ کرد (همو، 8/412). سپس‌ عبدالرحمان‌ بن‌ جبله‌ را برای‌ نبرد با طاهر به‌ ناحیة همدان‌ فرستاد، اما این‌ بار نیز سپاه‌ امین‌ به‌ سختى‌ شکست‌ خورد (یعقوبى‌، 2/438؛ طبری‌، 8/412-414) و طاهر بن‌ حسین‌، عمال‌ خلیفه‌ را از قزوین‌ و دیگر نواحى‌ جبال‌ گریزاند (همو، 8/415-416). امین‌ بار دیگر احمد بن‌ مزید را به‌ مقابله‌ با طاهر فرستاد و با آنکه‌ پیش‌تر سپاهیان‌ او دوبار شکست‌ خورده‌ بودند، به‌ احمد بن‌ مزید سفارش‌ کرد، در صورت‌ دستیابى‌ به‌ مأمون‌ با او به‌ درستى‌ رفتار کند (همو، 8/416)، آنگاه‌ عبدالله‌ بن‌ حمید بن‌ قحطبه‌ را نیز با لشکری‌ گران‌ با احمد بن‌ مزید همراه‌ کرد (همو، 8/423). دو لشکر در نزدیکى‌ خانقین‌ آمادة جنگ‌ شدند، اما طاهر بن‌ حسین‌ با هوشمندی‌، در سپاه‌ خلیفه‌ تفرقه‌ افکند، چندان‌ که‌ به‌ جای‌ جنگ‌ با سپاه‌ طاهر، میان‌ خود به‌ زد و خورد مشغول‌ شدند (همانجا). در این‌ هنگام‌ کار ولایات‌ گوناگون‌ در عراق‌ و شام‌ و حجاز هم‌ به‌ پریشانى‌ افتاده‌ بود؛ چنانکه‌ وقتى‌ امین‌ از شامیان‌ یاری‌ خواست‌، آنان‌ خود بر سر مسائل‌ قبیله‌ای‌ و جز آن‌ به‌ نزاع‌ مشغول‌ بودند (همو، 8/425-427). در رجب‌ 196/آوریل‌ 812 در مرکز خلافت‌ پریشانى‌ اوضاع‌ بدانجا رسید که‌ حسین‌ فرزند على‌ بن‌ عیسى‌ اختیار بغداد را در دست‌ گرفت‌ و حتى‌ امین‌ در یکى‌ از قصرهای‌ خود، مدتى‌ محبوس‌ شد، اما سرانجام‌ هواداران‌ او این‌ فتنه‌ را خاموش‌ کردند (خلیفه‌، 2/756؛ یعقوبى‌، 2/440؛ طبری‌، 8/429-430؛ ابن‌ اعثم‌، 8/300). مقارن‌ همین‌ ایام‌، فضل‌ بن‌ ربیع‌ که‌ پیروزی‌ امین‌ را بعید مى‌دید، پنهان‌ شد (جهشیاری‌، 247؛ ابن‌ قتیبه‌، 485؛ ابن‌ خلکان‌، 4/39) و شهرها و مناطق‌ مختلف‌ عراق‌ و حجاز و یمن‌ (طبری‌، 8/428-429، 435-436، 439-441؛ نیز نک: خلیفه‌، همانجا) امین‌ را خلع‌، و با مأمون‌ بیعت‌ کردند یا تسلیم‌ قوای‌ او شدند. از آن‌ سوی‌، طاهر بن‌ حسین‌ به‌ اهواز آمد، عامل‌ امین‌ را به‌ قتل‌ رساند و عوامل‌ خود را به‌ مناطق‌ پیوسته‌ به‌ اهواز مانند یمامه‌ و بحرین‌ و عمان‌ گسیل‌ کرد (طبری‌، 8/435). سپاهیانى‌ که‌ امین‌ پیاپى‌ به‌ نواحى‌ عراق‌ مى‌فرستاد تا در برابر پیشروی‌ قوای‌ طاهر بن‌ حسین‌ و فرمانده‌ دیگر قوای‌ خراسان‌، یعنى‌ هرثمة بن‌ اعین‌، بایستند، یکى‌ پس‌ از دیگری‌ شکست‌ مى‌خوردند (همو، 8/438، 441). واپسین‌ امید امین‌ که‌ برای‌ ایجاد اختلاف‌ در سپاه‌ طاهر، عده‌ای‌ از سران‌ سپاه‌ را به‌ بخشش‌ مال‌ فریفته‌ بود، به‌ پایمردی‌ و کوشش‌ طاهر از میان‌ رفت‌ (همو، 8/442-443). در 197ق‌/813م‌ قوای‌ طرفدار مأمون‌ سرانجام‌ بغداد را در محاصره‌ گرفتند، در حالى‌ که‌ امین‌ همچنان‌ مى‌کوشید با بذل‌ و بخشش‌ کسانى‌ را به‌ سوی‌ خود جلب‌ کند (همو، 8/445-446). پیش‌ از اقدام‌ نظامى‌، طاهر توانسته‌ بود با عده‌ای‌ از هاشمیان‌ و بزرگان‌ شهر مکاتبه‌ کند (همو، 8/456). با جلوگیری‌ از رسیدن‌ آزوقه‌ به‌ شهر، جمع‌ یاران‌ باقى‌ماندة امین‌ پراکنده‌ شدند (همو، 8/460-467). امین‌ که‌ شکست‌ خود را قطعى‌ دید، نابودی‌ هر دو طرف‌ منازعه‌ را از خداوند خواستار شد (همو، 8/470). سرانجام‌، طاهر بن‌ حسین‌ از جانب‌ شرقى‌ وارد بغداد شد (یعقوبى‌، 2/441؛ نیز نک: طبری‌، 8/474) و اقامتگاه‌ امین‌ را در محاصره‌ گرفت‌ (همو، 8/475-476؛ نیز نک: مسعودی‌، 3/401). در این‌ میان‌ کسانى‌ به‌ امین‌ اشاره‌ کردند که‌ با عده‌ای‌ از سواران‌ باقى‌ مانده‌ به‌ سوی‌ جزیره‌ و شام‌ بگریزد و امین‌ پذیرفت‌، اما چون‌ خبر به‌ طاهر رسید، آن‌ کسان‌ را تهدید کرد و امین‌ به‌ ناچار از این‌ کار چشم‌ پوشید (طبری‌، 8/478-479). در این‌ میان‌ طاهر و هرثمه‌ برای‌ دستیابى‌ بر امین‌ رقابتى‌ داشتند و کسانى‌ به‌ امین‌ پیشنهاد کردند تا برای‌ آنکه‌ جان‌ به‌ در بَرَد، خود را به‌ هرثمه‌ تسلیم‌ کند (همو، 8/481). به‌ هر حال‌ این‌ تدبیر نیز سودی‌ نبخشید و سرانجام‌، گروهى‌ از سپاهیان‌ طاهر بن‌ حسین‌ - که‌ گویا ایرانى‌ بودند، زیرا به‌ فارسى‌ سخن‌ مى‌گفتند - به‌ واپسین‌ جایى‌ که‌ امین‌ پناه‌ برده‌ بود، یورش‌ آوردند و سر از بدنش‌ جدا ساختند (همو، 8/485-487؛ قس‌: ابن‌ قتیبه‌، 385، که‌ مى‌گوید او را به‌ نزد طاهر آوردند و سپس‌ کشته‌ شد؛ برای‌ تاریخ‌ مرگ‌ او، قس‌: یعقوبى‌، 2/442؛ طبری‌، 8/498). سر امین‌ را بر باب‌ الانبار بغداد آویختند و خلقى‌ کثیر برای‌ تماشای‌ آن‌ گرد آمدند و سپس‌ آن‌ را برای‌ مأمون‌ فرستادند (یعقوبى‌، 2/441؛ طبری‌، 8/488؛ ابن‌ اعثم‌، 8/308). امین‌ را به‌ زیبارویى‌ (ثعالبى‌، 188) و بلاغت‌ و سخنوری‌ ستوده‌اند (ابوحیان‌، 2(2)/562) و استادانى‌ چون‌ احمر (ه م‌) و کسایى‌ (د 189ق‌) را از مؤدَّبان‌ وی‌ برشمرده‌اند (زبیدی‌، 134؛ یغموری‌، 283؛ ابن‌ خلکان‌، 3/464). از میان‌ 3 فرزند وی‌، موسى‌ - که‌ امین‌ او را به‌ ولایت‌عهدی‌


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد مامون و امین و اختلافات میان آنها

تحقیق درباره قیصر امین پور 15 ص

اختصاصی از ژیکو تحقیق درباره قیصر امین پور 15 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 15

 

قیصر امین پور

 

وی در دوم اردیبهشت سال ۱۳۳۸ متولد شد . او اهل گتوند دزفول است. امین پور تحصیلات ابتدایی ا ش را در زادگاهش گذراند. از سال ۱۳۶۷ تدریس در دانشگاه را به فعالیتهای فرهنگی اش اضافه کرد و از جمله فعالیتهای دیگر وی باید به دبیری بخش ادبیات فصل نامه هنر و مسوولیت در دفتر شعر جوان اشاره کرد. وی در همان سال موفق شد که دکترای ادبیات فارسی خود را از دانشگاه تهران بگیرد.

دکتر قیصر امین پور، رشته های تحصیلی مختلفی را تجربه کرد وی سال ۵۷ از رشته دامپزشکی دانشگاه تهران ترک تحصیل کرد. امین پور همچنین از رشته علوم اجتماعی دانشگاه تهران در سال ۱۳۶۳ ترک تحصیل کرد و در سال ۱۳۷۶ با راهنمایی دکتر شفعی کدکنی موفق به اخذ دکترای ادبیات فارسی از دانشگاه تهران شد.

وی همچنین تدریس در دانشگاه الزهرا ۷۰ - ۱۳۶۷ و تدریس در دانشگاه تهران از سال ۱۳۷۰ تاکنون را عهده دار بوده است.

امین پور دبیر شعر هفته نامه سروش طی سال های ۷۱-۶۰، سردبیر ماهنامه ادبی - هنری سروش نوجوان ۸۳- ۶۷، عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی بوده است.

اگر بخواهیم شعری از جنگ بگوییم حتماً سرآمد شاعران آن، قیصر امین پور به یادمان خواهد آمد همانکه روزگاری سروده بود:

می خواستم شعری برای جنگ بگویم

دیدم نمی شود

دیگر قلم زبان دلم نیست.

گفت:

باید زمین گذاشت قلم ها را

دیگر سلاح سرد سخن کار ساز نیست

باید برای جنگ

از لوله تفنگ بخوانم

با واژه فشنگ

قیصر امین پور در آستانه دهه پنجم عمرش اما دیگر به دنبال واژه و فشنگ نیست. چه مدتهاست که زادگاه و سرزمین مادری اش به دور از وضعیت خطر و آژیر قرمز نفس می کشد. با این همه گویی غبار آن سالهای نه چندان همچنان بر چهره شاعر خانه های خونین و عروسک خون آلود تازه مانده که گاه به گاه به یاد آن ایام داغ ولی تازه می کند. گر چه این حرمهای داغ دلش را دیوار هم توان شنیدن نداشته است.

امین پور جوان در بدو ورودش به تهران و آغاز تحصیلات دانشگاهی جذب حوزه هنری آن سالها می شود و آشنایی اش با شاعران جوانی که در حوزه هنری گردآمده بودند او را به حضور در جمع آنان کشاند و باعث شد تا او تحت تأثیر یاران هم سلک و مرامش و به اشتیاق شاعرانگی هایش رشته تحصیلی اش را از علوم اجتماعی به ادبیات تغییر دهد.

او در سال ۱۳۶۶ به همراه دوستان نویسنده و شاعرش، بیوک ملکی و فریدون عموزاده خلیلی، نشریه سروش نوجوان را طراحی و منتشر کرد که تا چندی پیش هم انتشار این مجله و مسؤولیت قیصر امین پور در سمت سردبیری ادامه داشت.

از سال ۱۳۶۷ امین پور تدریس در دانشگاه الزهرا را آغاز کرد و دبیری بخش ادبیات فصلنامه هنر و مسؤولیت در دفتر شعر جوان را به کارهای خود ضمیمه کرد که تاکنون ادامه دارد. امین پور در سال ۱۳۷۶ با دفاع از رساله خود با عنوان سنت و نو آوری در شعر معاصر که با راهنمایی دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی به سامان رسیده بود و موفق به اخذ مدرک دکترای ادبیات فارسی از دانشگاه تهران شد و بعدها این پایان نامه در شمارگان بالایی به چاپ رسید.

قیصر امین پور درباره این اثر می گوید: پیشنهاد بررسی درباره این موضوع از طرف استاد ارجمند دکتر شفیعی کدکنی بود و من از میان موضوعات مختلف، این موضوع را به ضرورت بحث سنت و نوآوری، برای پایان نامه دکتری برگزیدم.

او می گوید: دشواری کار آنجا بود که چون من به نسلی آرمانگرا تعلق دارم و کار ادبی و خلاق را برای خود انجام می دهم، شعری که دلم می خواهد می نویسم و هیچ کس هم در آن دخالت ندارد، فکر کردم در کار تحقیقی هم می شود، این گونه بود؛ اما چنین نبود.

او ادامه می دهد: به هر حال من، آدمی دوزیست بودم. هم در مطبوعات هستم و هم در دانشگاه. دانشگاه از من توقعی داشت و لابد انتظار داشت از چشم انداز سنت، نوآوری را بررسی کنم و دوستان مطبوعات بر عکس. بین این دو دیدگاه سرگردان بودن مشکل کار من بود و موقعی این مسأله حل شد که تصمیم گرفتم یک چشم سوم برگزینم و به قول گادامر یک جور فاصله گرایی.

با این همه آنچه پس از بررسی این کتاب نصیب خواننده می شود، این موضوع است که امین پور در این کتاب قصد نداشته تا تاریخ معاصر ادبیات را به رشته تحریر درآورد. چه ،کار این کتاب به جای اینکه تاریخ ادبیات باشد، این است که سنت و نو آوری را با توجه به تفکیک تعاریف سنت به معنای دینی و ادبی، به شکل دو عرصه لازم و ملزوم نگاه می کند. او در این کتاب از نظریه پردازی پرهیز کرده و به بررسی مکاتب مختلف پرداخته است.

گرچه این کتاب در سال ۱۳۷۲ آماده به چاپ بود اما به اقتضای اینگونه پژوهشهای دانشگاهی دامنه موضوع معین و محدود بود و تبدیل آن به کتاب نیازمند گسترش و پرورش یا پردازش بیشتر بود. پس قیصر امین پور به امید ادامه پژوهش و کشاندن دامنه سخن تا شعر امروز و شاخه های گونه گونش، در چاپ آن تا سال ۱۳۸۳ دریغ کرد. با این همه خودش می گوید: دریغا که در این درنگ ۵ ساله، از بسیاری کار و گرفتاری و بیماری و دیگر پیشامدهای ناگوار روزگار، حتی فرصت و فراغت بازنگری در آن را نداشته ام چه رسد به بازنگاری.

آثار قیصر امین پور در محافل و جشنواره های ادبی همواره مطرح بوده و هستند. چنانکه او درسال ۱۳۶۸ توانست تندیس مرغ آمین را از جایزه ویژه نیما دریافت کند و دو کتابش با نام های ظهر روز دهم و به قولی پرستو در همان سالهای نشریعنی در سال های ۱۳۶۵ و ۱۳۷۵


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره قیصر امین پور 15 ص

اسطوره در شعر شاعران ادبیات مقاومت با تکیه بر آثار شهریار، قیصر امین پور، سید علی موسوی گرمارودی، حمید سبزواری و معلم دامغانی

اختصاصی از ژیکو اسطوره در شعر شاعران ادبیات مقاومت با تکیه بر آثار شهریار، قیصر امین پور، سید علی موسوی گرمارودی، حمید سبزواری و معلم دامغانی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

هشت سال جنگ تحمیلی و دفاع مقدس تأثیر شگرفی در عالم ادبیات پدید آورد و نسل شاعر را به خلق سروده‌ها سوق داد. شعر به عنوان سلاحی اثرگذار درصحنه حضور داشت و حماسه‌ها و مقاومت‌ها را می‌ستود و ثبت می‌کرد. شعر هشت سال دفاع مقدس شعری است مبتنی با باورها و ارزش‌های دینی که رساترین عنوانی که بر آن اطلاق شده دفاع مقدس است. به این اعتبار که انگیزه‌های اصلی رزمندگان، دین و باور دینی بوده است، همه‌ی مظاهر و نشانه‌ها، نمود دینی داشته است: مانند، وصیت‌نامه‌ها پیشانی‌بندها، ... جنگ هشت ساله پیامدهای آن نگارش هزاران اثر بوده است که در این آثار به همه‌ی مسائل درونی و بیرونی پرداخته‌اند. آثاری که، ارزش‌ها جلوه‌های هشت سال دفاع مقدس را با زبانی هنرمندانه بیان کرده.

شعر مقاومت نوشته‌ی شاعرانی است که زخم‌های فرود آمده بر سینه‌ی شهیدان را توصیف کرده است. شعر مقاومت سرشار توصیف‌هایی از ایثارگران و رزمندگانی که در راه ایمان و عقیده، آزادی و دفاع از سرزمین ایران اسلامی جام خویش را تقدیم کرده‌اند. توصیف خیانت‌ها و بیداد دشمنان است. ترسیم دردها، داغ‌ها و مرثیه‌های مردم است. در میان اثر آفرینان دفاع مقدس، آثاری که مبتنی بر ارزش‌ها و باورهای اصیل اسلامی است را نمی‌شود نادیده گرفت. در این جستار بن مایه‌های اساطیری در اشعار، شهریار، قیصر امین پور، سید علی موسوی گرمارودی و ... در نظر گرفته می‌شود. دریافت نمادها و نمایاندن آن‌ها در چهارچوب‌های شناخته شده بررسی می‌شود. دفاع مقدس شعر فارسی را به شدت تحت تأثیر گذاشت باید باور داشت که این شاعران به طور طبیعی، به خلق حماسه و نگاهی به اسطوره متوجه می‌شوند. بیان اساطیری شعرشان بسی ساده و دور از صنعت‌های لفظی است؛ اما دنیای اساطیری فضای گسترده و پر رمز و راز دارد در سال‌هایی که صدای موشک و خمپاره در فضای شهرها می‌پیچید و کاروان‌های رزمندگان از خیابان‌ها گذر می‌کردند. ذهن خلاق شاعران به تصویر آفرینی می‌پردازد، جنگ و مقاومت همچون اهریمنی بر سر مردم وارد می‌شود، تنها کسانی که بتوانند انسان‌های پاک و متعالی را اسطوره سازند شاعران هستند؛ و روی هم رفته شکل‌گیری اساطیر بر اساس اوضاع اجتماعی و پدیده‌هایی تاریخی می‌تواند باشد. اسطوره با حماسه دفاع مقدس پیوندی تنگاتنگ دارد، در قالب جنگ و حماسه‌ی مقاومت است که جاودانه می‌گردد.

«هیچ ملتی را نمی‌توان شناخت و به ژرفای اندیشه آن دست یافت؛ مگر اینکه ریشه‌ی باورهای آن را در نمادهای اساطیری دریافت. زمانی که تاریخ سکوت می‌کند و گستره­ی باستان شناسی در می‌ماند؛ هزاره های ناشناختی قومی چون ایران را، باید در اسطوره‌ها جست.»

(واحد دوست،1379: 25)

«اسطوره طرحی از ابتدا تا انتهای هستی ترسیم می‌کند و خویشکاری و عناصر دیگر سازنده روایت خود را آشکار می سازند. اسطوره در گسترده ترین معنای آن گونه ای جهان بینی باستانی است آنچه اسطوره را می‌سازد یافته ها و دست آوردهای انسان دیرینه است.» (کزازی، 1376: 9) دفاع مقدس سرگذشت ملتی است که با شگفتی حماسه آفریدند: هشت سال جنگی که بر این ملت گذشت، اگر بر بزرگ‌ترین ملت وارد می‌شد؛ کمرشان می‌شکست و اساس آن‌ها در هم می‌شد. در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که جوانان ما با تعهد و التزام میراث دار معرفت، هنر و جوان‌مردی هستند در اینجا شایسته می‌دانیم که شهدای هشت سال دفاع مقدس را ارج نهیم، و به خاطر آوریم که چه اهریمنانی بر ما دشمنی کردند و جنگ راندند.


دانلود با لینک مستقیم


اسطوره در شعر شاعران ادبیات مقاومت با تکیه بر آثار شهریار، قیصر امین پور، سید علی موسوی گرمارودی، حمید سبزواری و معلم دامغانی

قیصر امین پور

اختصاصی از ژیکو قیصر امین پور دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 17

 

قیصر امین پور

  

لحظه هاى کاغذى

- قیصر امین پور شاعر، ادیب و فارسى پژوه متولد ، 1338 گتوند خوزستان

- ترک تحصیل از رشته دامپزشکى دانشگاه تهران 1357

- ترک تحصیل از رشته علوم اجتماعى دانشگاه تهران 1363

- اخذ دکتراى ادبیات فارسى از دانشگاه تهران با راهنمایى دکتر شفیعى کدکنى 1376

- تدریس در دانشگاه الزهرا 70 - 1367

- تدریس در دانشگاه تهران 1370 تاکنون

- دبیر شعر هفته نامه سروش 71-60

- سردبیر ماهنامه ادبى - هنرى سروش نوجوان 83- 67

- عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسى

- برخى از آثار او عبارتند از: ظهر روز دهم (برنده جایزه جشنواره کتاب کانون پرورش فکرى) به قول پرستو (برنده جایزه جشنواره کتاب کانون پرورش فکرى) تنفس صبح، در کوچه آفتاب، منظومه روز دهم، توفان در پرانتز، بى بال پریدن، گلها همه آفتاب گردانند و...

- برنده تندیس مرغ آمین 1368

- برنده تندیس ماه طلایى (برگزیده شعر کودک و نوجوان 20 سال انقلاب)

اگر بخواهیم شعرى از جنگ بگوییم حتماً سرآمد شاعران آن، قیصر امین پور به یادمان خواهد آمد همانکه روزگارى براى من و هم نسلانم سروده بود:

مى خواستم شعرى براى جنگ بگویم

دیدم نمى شود

دیگر قلم زبان دلم نیست.

گفت:

باید زمین گذاشت قلم ها را

دیگر سلاح سرد سخن کار ساز نیست

باید براى جنگ

از لوله تفنگ بخوانم

با واژه فشنگ

قیصر امین پور در آستانه دهه پنجم عمرش اما دیگر به دنبال واژه و فشنگ نیست. چه مدتهاست که زادگاه و سرزمین مادرى اش به دور از «وضعیت خطر» و «آژیر قرمز» نفس مى کشد. با این همه گویى غبار آن سالهاى نه چندان همچنان بر چهره شاعر «خانه هاى خونین» و «عروسک خون آلود» تازه مانده که گاه به گاه به یاد آن ایام داغ ولى تازه مى کند. گر چه «این حرمهاى داغ دلش را دیوار هم توان شنیدن نداشته است.» از همین روست شاید که امین پور لحظه هاى کاغذى اش را مى سراید و مى گوید:

خسته ام از آرزوها، آرزوهاى شعارى

شوق پرواز مجازى، بال هاى استعارى

لحظه هاى کاغذى را روز و شب تکرار کردن

خاطرات بایگانى، زندگى هاى ادارى

آفتاب زرد وغمگین، پله هاى رو به پایین

سقف هاى سرد و سنگین، آسمان هاى اجارى

عصر جدول هاى خالى، پارک هاى این حوالى

پرسه هاى بى خیالى، نیمکت هاى خمارى

رونوشت روزها را روى هم سنجاق کردم:

شنبه هاى بى پناهى، جمعه هاى بى قرارى

عاقبت پرونده ام را با غبار آرزوها

خاک خواهد بست روزى، باد خواهد برد بارى

روى میز خالى من، صفحه باز حوادث

درستون تسلیت ها، نامى از مایادگارى

قیصر امین پور، چنانچه از شعرهایش مى آید، جنوبى است و اهل «گتوند». منطقه اى در محدوده دزفول. به همین خاطر هست که جنگ را مى توان در اشعار روزگار جوانى اش به دیده ذهن دید و پریشان شد و بارید. او که در سال 1338 متولد شده، تا سال 1357 در همان منطقه به تحصیل پرداخت و در این سال بود که براى ادامه تحصیلات و ورود به دانشگاه تهران عزیمت کرد.

امین پور جوان در بدو ورودش به تهران و آغاز تحصیلات دانشگاهى جذب حوزه هنرى آن سالها مى شود و آشنایى اش با شاعران جوانى که در حوزه هنرى گردآمده بودند او را به حضور در جمع آنان کشاند و باعث شد تا او تحت تأثیر یاران هم سلک و مرامش و به اشتیاق شاعرانگى هایش رشته تحصیلى اش را از علوم اجتماعى به ادبیات تغییر دهد.

او در سال 1366 به همراه دوستان نویسنده و شاعرش، بیوک ملکى و فریدون عموزاده خلیلى، نشریه سروش نوجوان را طراحى و منتشر کرد که تا چندى پیش هم انتشار این مجله و مسؤولیت قیصر امین پور در سمت سردبیرى ادامه داشت.


دانلود با لینک مستقیم


قیصر امین پور

قیصر امین پور 15 ص

اختصاصی از ژیکو قیصر امین پور 15 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 14

 

قیصر امین پور

 

وی در دوم اردیبهشت سال ۱۳۳۸ متولد شد . او اهل گتوند دزفول است. امین پور تحصیلات ابتدایی ا ش را در زادگاهش گذراند. از سال ۱۳۶۷ تدریس در دانشگاه را به فعالیتهای فرهنگی اش اضافه کرد و از جمله فعالیتهای دیگر وی باید به دبیری بخش ادبیات فصل نامه هنر و مسوولیت در دفتر شعر جوان اشاره کرد. وی در همان سال موفق شد که دکترای ادبیات فارسی خود را از دانشگاه تهران بگیرد.

دکتر قیصر امین پور، رشته های تحصیلی مختلفی را تجربه کرد وی سال ۵۷ از رشته دامپزشکی دانشگاه تهران ترک تحصیل کرد. امین پور همچنین از رشته علوم اجتماعی دانشگاه تهران در سال ۱۳۶۳ ترک تحصیل کرد و در سال ۱۳۷۶ با راهنمایی دکتر شفعی کدکنی موفق به اخذ دکترای ادبیات فارسی از دانشگاه تهران شد.

وی همچنین تدریس در دانشگاه الزهرا ۷۰ - ۱۳۶۷ و تدریس در دانشگاه تهران از سال ۱۳۷۰ تاکنون را عهده دار بوده است.

امین پور دبیر شعر هفته نامه سروش طی سال های ۷۱-۶۰، سردبیر ماهنامه ادبی - هنری سروش نوجوان ۸۳- ۶۷، عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی بوده است.

اگر بخواهیم شعری از جنگ بگوییم حتماً سرآمد شاعران آن، قیصر امین پور به یادمان خواهد آمد همانکه روزگاری سروده بود:

می خواستم شعری برای جنگ بگویم

دیدم نمی شود

دیگر قلم زبان دلم نیست.

گفت:

باید زمین گذاشت قلم ها را

دیگر سلاح سرد سخن کار ساز نیست

باید برای جنگ

از لوله تفنگ بخوانم

با واژه فشنگ

قیصر امین پور در آستانه دهه پنجم عمرش اما دیگر به دنبال واژه و فشنگ نیست. چه مدتهاست که زادگاه و سرزمین مادری اش به دور از وضعیت خطر و آژیر قرمز نفس می کشد. با این همه گویی غبار آن سالهای نه چندان همچنان بر چهره شاعر خانه های خونین و عروسک خون آلود تازه مانده که گاه به گاه به یاد آن ایام داغ ولی تازه می کند. گر چه این حرمهای داغ دلش را دیوار هم توان شنیدن نداشته است.

امین پور جوان در بدو ورودش به تهران و آغاز تحصیلات دانشگاهی جذب حوزه هنری آن سالها می شود و آشنایی اش با شاعران جوانی که در حوزه هنری گردآمده بودند او را به حضور در جمع آنان کشاند و باعث شد تا او تحت تأثیر یاران هم سلک و مرامش و به اشتیاق شاعرانگی هایش رشته تحصیلی اش را از علوم اجتماعی به ادبیات تغییر دهد.

او در سال ۱۳۶۶ به همراه دوستان نویسنده و شاعرش، بیوک ملکی و فریدون عموزاده خلیلی، نشریه سروش نوجوان را طراحی و منتشر کرد که تا چندی پیش هم انتشار این مجله و مسؤولیت قیصر امین پور در سمت سردبیری ادامه داشت.

از سال ۱۳۶۷ امین پور تدریس در دانشگاه الزهرا را آغاز کرد و دبیری بخش ادبیات فصلنامه هنر و مسؤولیت در دفتر شعر جوان را به کارهای خود ضمیمه کرد که تاکنون ادامه دارد. امین پور در سال ۱۳۷۶ با دفاع از رساله خود با عنوان سنت و نو آوری در شعر معاصر که با راهنمایی دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی به سامان رسیده بود و موفق به اخذ مدرک دکترای ادبیات فارسی از دانشگاه تهران شد و بعدها این پایان نامه در شمارگان بالایی به چاپ رسید.

قیصر امین پور درباره این اثر می گوید: پیشنهاد بررسی درباره این موضوع از طرف استاد ارجمند دکتر شفیعی کدکنی بود و من از میان موضوعات مختلف، این موضوع را به ضرورت بحث سنت و نوآوری، برای پایان نامه دکتری برگزیدم.

او می گوید: دشواری کار آنجا بود که چون من به نسلی آرمانگرا تعلق دارم و کار ادبی و خلاق را برای خود انجام می دهم، شعری که دلم می خواهد می نویسم و هیچ کس هم در آن دخالت ندارد، فکر کردم در کار تحقیقی هم می شود، این گونه بود؛ اما چنین نبود.

او ادامه می دهد: به هر حال من، آدمی دوزیست بودم. هم در مطبوعات هستم و هم در دانشگاه. دانشگاه از من توقعی داشت و لابد انتظار داشت از چشم انداز سنت، نوآوری را بررسی کنم و دوستان مطبوعات بر عکس. بین این دو دیدگاه سرگردان بودن مشکل کار من بود و موقعی این مسأله حل شد که تصمیم گرفتم یک چشم سوم برگزینم و به قول گادامر یک جور فاصله گرایی.

با این همه آنچه پس از بررسی این کتاب نصیب خواننده می شود، این موضوع است که امین پور در این کتاب قصد نداشته تا تاریخ معاصر ادبیات را به رشته تحریر درآورد. چه ،کار این کتاب به جای اینکه تاریخ ادبیات باشد، این است که سنت و نو آوری را با توجه به تفکیک تعاریف سنت به معنای دینی و ادبی، به شکل دو عرصه لازم و ملزوم نگاه می کند. او در این کتاب از نظریه پردازی پرهیز کرده و به بررسی مکاتب مختلف پرداخته است.

گرچه این کتاب در سال ۱۳۷۲ آماده به چاپ بود اما به اقتضای اینگونه پژوهشهای دانشگاهی دامنه موضوع معین و محدود بود و تبدیل آن به کتاب نیازمند گسترش و پرورش یا پردازش بیشتر بود. پس قیصر امین پور به امید ادامه پژوهش و کشاندن دامنه سخن تا شعر امروز و شاخه های گونه گونش، در چاپ آن تا سال ۱۳۸۳ دریغ کرد. با این همه خودش می گوید: دریغا که در این درنگ ۵ ساله، از بسیاری کار و گرفتاری و بیماری و دیگر پیشامدهای ناگوار روزگار، حتی فرصت و فراغت بازنگری در آن را نداشته ام چه رسد به بازنگاری.

آثار قیصر امین پور در محافل و جشنواره های ادبی همواره مطرح بوده و هستند. چنانکه او درسال ۱۳۶۸ توانست تندیس مرغ آمین را از جایزه ویژه نیما دریافت کند و دو کتابش با نام های ظهر روز دهم و به قولی پرستو در همان سالهای نشریعنی در سال های ۱۳۶۵ و ۱۳۷۵ جایزه جشنواره کتاب کانون پرورش فکری کودکان و نوجوان را از آن خود کرد.


دانلود با لینک مستقیم


قیصر امین پور 15 ص