این فایل در قالب ورد و قابل ویرایش در 127 صفحه می باشد.
فهرست
مقدمـه ۱
فصــل اول ۷
کلیــات تحقیــق ۷
بیان مسئله : ۷
ضرورت انجام تحقیق: ۸
هدف کلی پژوهش ۱۲
اهداف جزئی: ۱۲
سؤالات پژوهش ۱۳
تعاریف علمی. عملیاتی واژهها ۱۴
تعریف عملیاتی : ۱۷
محدودیتهای تحقیق ۱۸
پیشینــه تحقیــق ۱۹
۱-۲ تاریخچه ۱۹
۱- اهمیت اهدا تربیت دینی و اخلاقی ۲۱
۲- تربیت مذهبی ۲۲
۳- اهمیت تربیت بدنی و اخلاقی در جهان امروز ۲۴
۴ – اهمیت تربیت دینی و اخلاقی در آموزش و پرورش ایران ۲۸
۵- اصول حاکم بر آموزش دینی و اخلاقی ۳۱
۷- روش تدریس مناسب ۴۲
۸- آموختههای طبیعی یادگیرندگان از محیط ۴۸
۱-۸ نقش معلم ۵۰
۲-۸- مدرسـه ۵۲
۳-۸- جامعــه ۵۵
۹- هویــت Identity: ۵۷
۱-۹- بحران هویت ۶۰
۲-۹- زمینههای تاریخ و اجتماعی ۶۱
۱۰ – بحران نسل جوان امروز ۶۵
مبانی تئوریـکی ۶۷
۱- نظریه مارکس وبر: ۶۷
۲- نظریه دورکیم ۷۲
۱-۲- تأثیرگذاری مناسک مذهبی بر وجدان جمعی از نظر دورکیم: ۷۴
۳- نظریه جرج هربرت مید: ۷۶
نتیجـه : ۷۹
۴- نظریه تالکوت پارسنز: ۸۰
۱-۴- نظام کنش: ۸۱
نتیجـه : ۸۵
۵- نظریه پیترل برگر و توماس لوکمان : ۸۶
نتیجــه : ۹۲
۶- نظریه مونچ : ۹۴
۱-۶- عوامل مؤثر بر وابستگی عاطفی و تعهد: ۹۶
۱-۱-۶- گسترش روابط بین گروهی : ۹۶
۲-۱-۶- نوع رابطه (ابزاری یا اظهاری) ۹۷
۳-۱-۶ – ترکیب رابطه ابزاری و رابطه اظهاری: ۹۹
۴-۱-۶- برگزاری مناسک ملی, مذهبی و انسانی : ۱۰۰
۵-۱-۶- درونی کردن محیطهای مختلف: ۱۰۰
نتیجــه : ۱۰۰
۷- جمعبندی و گزینش تئوریک: ۱۰۲
۱- مروری بر پیشینه موضوع تحقیق کتاب دینی ۱۰۶
روش تحقیق و نمونه آماری ۱۰۷
۲- مروری بر پیشینه موضوع تحقیق هویت ۱۱۸
۱-۲ تاریخچه
اهداف پرورش هر نظام آموزش “ نشاندهنده فلسفه اصول آموزش و پرورش آن نظام میباشد مثلاً اگر فلسفه آموزش و پرورش در نظامی تنها پرورش انسانهایی کارآمد باشد اصول آموزش و پرورش و اهداف آن نیز جلوهگر فلسفه «کاآمدی» خواهند بود.
در نظام آموزشی ما, برا اساس اعتقادات اسلامی است و قوانین و لوایح موجود « مصوب شورای عالی آموزش و پرورش » اولویت و جهتگیری کلی تمام برنامهها و فعالیتها , تقویت ارزشهای الهی و معنوی در دانشآموزان میباشد مثلاً در اصل چهارم از اصول حاکم بر نظام آموزش و پرورش آمده است :
«در آموزش و پرورش نه تنها تصمیمات دینی خاص , بلکه همه برنامهها و آموزشها باید به عنوان اجزای یک مجموعه هماهنگ اسلامی , بر حسب اقتضا و گنجایش , جنبه و جهت دینی داشته باشد. برنامهریزان و معلمان باید در همه برنامهها و فعالیتها بنا بر مقتضیات خاص هر موضوع به جنبههای الهی و تقویت بینش دانشآموزان توجه کنند».
( اصول حاکم بر آموزش و پرورش جمهوری اسلامی ایران مصوب ۱۳۶۸) به نقل از بینقی , ۱۳۷۹, ص ۶۵)
البته باید توجه داشت که با توجه به نگرش اسلام نسبت به انسان , در تعیین اهداف نظام آموزش ایران , به پرورش تمام ابعاد وجود انسان, توجه شده است, هدف کلی, تربیت انسان معتقد و مسلمانی است که بتواند در ابعاد اجتماعی, سیاسی, زیستی , اخلاقی, فرهنگی , هنری و علمی رشد یابد این ابعاد هفتگانه در کنار بعد دینی (یا اعتقادی) با وجود هشتگانه اهداف نظام آموزشی ما را تشکیل میدهد و لذا میتوان گفت در نظام آموزشی ما اصطلاحاتی نظیر, هویت سیاسی, اجتماعی و ملی, مذهبی ناظر بر مجموعه فعالیتها, برنامهها و طرحهایی هستند که به تحقق هر یک از مجموعه اهداف مصوب کمک میکنند.
در نظام آموزش جمهوری اسلامی ایران و برای تحقق اهداف تربیت دینی تمهیداتی چند اندیشیده شده است از مهمترین این تمهیدات تدریس درس مستقل با عنوان کلی درس «دینی» از پایه دوم ابتدایی تا پایه سوم دبیرستان (دوره متوسطه) و نیز دوره پیشدانشگاهی میباشد عنوان این درس در دوره متوسطه بینش اسلامی است که بر اساس نظام سالی واحدی در هر هفته دو ساعت آموزشی و بر اساس نظام ترمی واحدی هفتهای چهار ساعت آموزش را در یک نیم سال به خود اختصاص میدهد .
۱- اهمیت اهدا تربیت دینی و اخلاقی
تعلیم و تربیت آدمی امر پیچیده , پردامنه و وقتگیر است که همکاری نهادهای مختلف و افراد متعدد و هماهنگی همة فعالیتهای مربوطه را ایجاب میکند. اولین شرط هماهنگی فعالیتها, وحدت هدف و مقصد است که باید برنامهها و فعالیتهای مربوط را هدایت نماید. باید هدف نهایی تعلیم و تربیت بطور کلی و مخصوصاً برای افرادی که در تنظیم برنامههای مربوط نقشی بعهده دارند روشن باشد و هدف تربیت جوانان در هر یک از مراحل رشد نیز به صراحت تعیین و به مربیان اعلام گردد. تعیین و تصریح هدف نهایی و هدفهای واسطه که برای نیل به هدف نهایی ناگزیر باید تحقق حاصل کنند علاوه بر اینکه وسیلة مناسبی برای ایجاد هماهنگی لازم در فعالیتهاست, شرط لازم امکان ارزشیابی نتایج فعالیتها نیز میباشد. (شکوهی , غلامحسین , ۱۳۶۳, ص ۳۵) کمک به رشد کودک و انطباق او با جامعه دو وظیفة بسیار مهم و اساسی تعلیم و تربیت است که در عین حال به هیچوجه کل مسئله را شامل نمیشود. بشر خیلی بیشتر و بالاتر از یک موجود وابسته به طبیعت و نیازمند جامعه است. او نه تحت فشار نیروهای غریزی باید قرار گیرد و نه تحت فشار عوامل محیط و جامعه. هر جا که تعلیم و تربیت بطور صحیح صورت میگیرد, با این هدف است که روح و ذهن بشر نیرومند شوند. روند حیات بشری در هر جایی با دو زمینه پست و عالی پایهگذاری شده است که اولی عبارت است از یک زندگی طبیعی و حیوانی و دیگری حیاتی معنوی و متوجه درجات بالاتر.(شکوهی, علامحسین , ۱۳۶۳ , ص ۱۶۴)
۲- تربیت مذهبی
نه طبیعت, نه اجتماع و نه فرهنگ هیچکدام نمیتواند انسان را آنچنان حمایت کنند که بتواند بر زندگی معنوی خود مسلط شود. تنها زمانیکه او با ابدیت و ماورای مادیات پیوند یافت, از شکست ظاهری و باطنی در امان خواهد بود. هر نوع ایمان و تقوای دنیوی حداقل در برابر سه واقعیت آسیبپذیر خواهند بود : در برابر مرگ, نومیدی و احساس غربت در دنیا. انسان در چهرة طبیعت و هر چه در او هست هیچگاه همدرد و همانندی با خویش نمیخواند و همدردی و خویشاوندی تشنهترین نیاز روح آدمی است.
در این صورت هر نوع تربیتی که تلاش نکند تا جوانان را برای رویارویی با این واقعیتهای اجتنابناپذیر مجهز کند, هرگز به حد کمال نخواهد رسید.
اگر این تناقض فلج کننده بین فکر و عمل در زمینه آموزش و پرورش از بین برود, آنوقت است که فرآیند تربیتی از مراحل ابتدایی کمک برای رشد, انطباق اجتماعی و تربیت فرهنگی فراتر میرود و به یک کمک فراگیر برای زندگی انسانهای در حال رشد و توسعه پیدا میکند.
پستالوزی میگوید : « هدف نهایی هر نوع تربیت این است که انسان یادبگیرد چگونه زندگی کند. یعنی زندگی را بزرگ منشانه فراگیرد. این جاست که کلیه اجزای فرایند تربیتی به مرحله عمل درمیآید: کمک برای انطباق با جامعه و هدایت در زمینه فرهنگی بدون اینکه مهمترین آنها یعنی بیدار کردن بشر برای درک رسالت خویش در این میان قربانی شود.»[۱]
لذا درک این واقعیت که انسان عصر جدید از لحاظ مذهبی بیدار نشده و در نتیجه زندگی بیمفهوم و ناامنی دارد و استحکام بخشیدن ؛ ریشههای مذهبی در روح بشر یکی از ارکان اساسی تعلیم و تربیت است.
انسان همچنانکه به آب و اکسیژن نیازمند است به خدا نیز محتاج است . احساس عرفانی و احساس اخلاقی به شخصیت بشری سکفتگی و انبساط پرمعنا و کاملی میبخشد. شک نیست که توفیق زندگی به رشد کامل هر یک از فعالیتهای فیزیوپوژیکی, عقلی – روحی و معنوی بستگی دارد.
ایمان امری طبیعی است که مستقیماً زادة نیازمندیهای غریزی و احساساتی ماست. « دین روح شاعرانه انسان است. دین نه تنها از رنج نیش مرگ میکاهد بلکه زندگی را با اجرای تشریفات دینی و با معماری و حجاری و نقاشی و درام و موسیقی زیبا میسازد. دین حوادث عادی زندگی از تولد, زناشویی و مرگ تا حد شعائر دینی بالا میبرد و این امور معمولی را به وقایع معدسی بدل میسازد و آن را از راه احساس عمیق کرد و بصورت هنر در میآورد. دین نمایش غمانگیز سخیف زندگی را به سفر مقدس شاعرانهای که به سوی هدفی شریف است مبدل کرده است. زندگی بدون دین ملالانگیز و پست است.»[۲]
«مذهب تلاش انسانی است به هست آلوده تا خود را پاک سازد و از خاک به خدا بازگردد. طبیعت و حیات را که دنیا میفبیند قداست بخشد و اخروی کند.»[۳]
۳- اهمیت تربیت بدنی و اخلاقی در جهان امروز
پس از رنسانس تحول عظیم در فکر و اندیشه انسان غربی بوجود آمد. معیارها و ارزشهای سنتی به هم ریخت و فرهنگ جدید غربی بر اساس جهانبینی مادی و غیرمذهبی پدید آمد. و بدنبال آن بریدن انسان از خدا و مذهب و معنویات پیش آمد. اما باید گفت اکنون این طرز تفکر کاملاً عوض شده است.
در زمان حاضر اثبات حقانیت و اعتقاد و تعلیم دینی از هر زمانی در قرن گذشته آسانتر است. این امر مسلم است که عقلگرایی و عقلپرستی و بیایمانی قرن گذشته بدن شک از جهان رخت بربسته است. امروز دیگر هیچ انسان هوشمندی آن اعتقاد قدیمی را به قدرت عقل روشن بین و بیطرف ندارد. «هر یک از ما از این امر آگاهی داریم که با ذهن و عقل به اموری نزدیک میشویم که تحت تأثیر پرورش و تعلیم, سیاست و منافع خصوصی قرار گرفته و پیشداوریهایی پیدا کرده است. نظر کهنة قانون علمی نیز از میان رفته است. دیگر چشمداشت نداریم که حقایق خارجی را از کتابهای علمی مدرسهها بدست آوریم. تنها چیزی که امید دست یافتن به آن را داریم, خلاصههایی است از مشاهدات و ملاحظاتی که اکنون موجود است و احتمالاً روزی دگرگون خواهد شد و چیزهای دیگری جای آن را خواهد گرفت».[۴]
در تاریخ هیچوقت انسان باندازة انسان امروز از نظر مذهب و احساس مذهبی بیتابی نمیکرد و هیچوقت مانند این دوره نسبت به علم و نسبت به آنچه دارد و به آن رسیده است بیایمان نبوده و احساس کمبود در خودش نداشته است. در رنسانس علم وقتی از مذهب برید, پیشرفت اما بعد از دو, سه قرن باز علم دارد به یک احساس مذهبی و عرفانی برمیگردد و این همان مذهب علمی متعالی است. رنسانس قرون ۱۷ و ۱۸ بازگشت دنیا و علم از مذهب کلیسایی قرون وسطی بود.
انشتین میگوید: « من در مذهب از دهقانان لانکشایر متعصب ترم». و « احساس عرفاین شاه فنر تحقیقات علمی است»و « هر که یا تأمل آشنا نباشد و احساس حیرت دچار نگردد, روح علمی را فاقد است». و پلانگ است که میگوید: « بر سر در معبد علم نوشتهاند: هر که به درون گام مینهد باید ایمان داشته باشد».[۵]
با این مقدمه طولانی باید گفت هر چند توجه روزافزون دستاندرکاران امر آموزش و پرورش در بسیاری از کشورها به مسائل عاطفی, اخلاقی دانشآموزان, محتوای مناسب جهت عرضة مطالب انسانی , عاطفی, اخلاقی و ارزشی چه بصورت مواد درس مستقل و چه بصورت متون تلفیقی با محتوای درسهای دیگر در نظر گرفته شده است, اما با مراجعه به اهداف کلی برنامههای درسی بیش از ۷۰ کشرو جهان (بجز بلوک شرق که تغییرات عمدهای در اهدافشان صورت گرفته است) مشخص میشود که تنها تعداد اندکی از این کشورها برای تربیت دینی و اخلاقی اهمیت قائل هستند و از آنها تحت عنوان اهداف نظام تربیتی خود نام میبرند. این کشورها عبارتند از :
۱- آرژانتین (پرورش شهروندان آگاه مطابق ارزشهای مسیحی)
۲- پاکستان (ایجاد وحدت بر اساس تعالیم اسلام)
۳- لیبی (ترویج فرهنگ اسلامی و پرورش انسانهای مؤمن به اخلاق اسلامی)
۴- کویت (ترویج آموزش مذهب)
۵- یونان (پرورش اخلاقی و گسترش روحیه ملی و مذهبی)
۶- ایرلند (گسترش آموزش مذهبی و اخلاقی شهروندان)
۷- آلمان (پرورش اخلاقی جوانان)
۸- اتریش (پرورش استعدادهای شهروندان بر پایه ارزشهای اخلاقی, مذهبی و اجتماعی)
۹- بلژیک (ایجاد حس مسئولیت و ایمان در جوانان)
۱۰- قبرس (پرورش جسمی, فکری و اخلاقی یونان)
۱۱- دانکارک ( ارج نهادن به ارزشهای اخلاق مسیحی)
۱۲- نروژ (گسترش آموزش مذهبی و اخلاقی )
۱۳- پرتغال ( پرورش سجایای اخلاقی) [۶]
بنابرانی میبینیم که با وجود سردرگمی و نیاز انسان امروز به اصول اخلاقی و مذهبی بدلیل اینکه در اکثر جوامع هیچ نوع تعهد و تکلیف قطعی تعیین نشده تا در شعور آنان انسانها و بخصوص جوانان نقش بندد, بسادگی زندگی به راه غلط کشانیده میشود. چرا که او از موجودیت و مفهوم واقعی زندگی خویش هیچ نوع شعور روشنی ندارد.
۴ – اهمیت تربیت دینی و اخلاقی در آموزش و پرورش ایران
«هر موجودی را کمالی است که هدف خلقت او به تبع آن, هدف تربیتش رسیدن بدان است. بنابراین هدف تعلیم و تربیت آدمی تسهیل سیر صعودی و استکمالی انسان بسوی حالت کمالی است که در خلقتش مقدر شده است.
هدف غائی تعلیم و تربیت در اسلام اینست که مقدمات حرکت و هدایت آدمی را در صراط مستقیم پرستش پروردگار فراهم آورد و معراج او را به مرحلة کمال انسانی تسهیل نماید و راه بازگشت به احسن تقویمی را که بنیاد آفرینش وی بر آن استوار است, هموار کند. بطوریکه در سایة عمل صالح مراحل و مدارج علم و ایمان را طی کند و خود را هر لحظه به خداوند متعال که مقصود نهایی این سیر و سلوک است نزدیکتر سازد».[۷]
بر اساس آیة شریفة «و ما خلقت الجن و الانس الالیعبدون» هدف آموزش و پرورش در جمهوری اسلامی ایران پرورش «عبدصالح» است و برای تحقق این آرمان هدفهای اساسی زیر مورد توجه قرار میگیرد.
۱- هدفهای ایمانی و اخلاقی
۲- هدفهای فرهنگی
۳- هدفهای خانوادگی
۴- هدفهای اجتماعی
۵- هدفهای سیاسی
۶- هدفهای دفاعی و نظامی
۷- هدفهای اقتصادی
در زمینة اهداف ایمانی و اخلاقی که مورد توجه ما میباشد, هدفها عبارتند از :
الف : در ارتباط با مبانی اعتقادی :
شناخت خدا
پرستش خدا و استعانت از او
یاد خدا و خوف و خشیت از او
انس و محبت به خدا و خشوع در برابر او
شکرگذاری در پیشگاه او
التزام به اطاعت خدا و اشتیاق به لقای او
هماهنگی با سنن آفرینش
ایمان به غیب
ایمان و احترام به پیامبران الهی و اطاعت از پیامبر اسلام و امامان (ع) و مقام ولایت فقیه و محبت نسبت به آنان
. ایمان به روز حساب و یاد جهان آخرت
ب : در رابطه با جنبههای اخلاقی امور زیر مورد نظر است:
شناخت خود
شناخت بعد الهی کرامت انسان
توجه به خویش جهت تزکیه و رشد معنوی و الهی
کسب فضایل و مکارم اخلاقی در سایة ایمان به خدا و جهان آخرت (بالاخص امانت, صداقت, وفاداری, رستگار)
پیراستن روان از رذایل و عادات مذموم
ایجاد روحیة مراقبت از رفتار خود و ضبط نفس و حسابرسی خویش
ایجاد روحیة نظم و انضباط
ایجاد روحیه صبر و مقاومت در برابر شداید و مشکلات و تلاش برای حل آن
پرورش احساس تعهد و مسئولیت در برابر خدا و خلق خدا
. پرورش عواطف در خود بگونهای که تنها برای خدا دوست بدارد, برای خدا دشمن بدارد, در راه او خشنود گردد و در راه او خشمگین شود.
. تربیت افراد بگونهای است که «پاکیزگی و نظافت» را بعنوان یک اصل اسلامی مورد توجه و مراعات قرار دهند و در پاکیزگی گناه داشتن بدن و لباس و محیط کار و زندگی بکوشند.
. پرورش افراد بگونهای که اصول بهداشتی جسم و روان را دقیقاً بدانند و بر مراعات آنها در زندگی خو بگیرند.
. پرورش افراد برای بهرهمندی بیشتر از طبیات الهی بمنظور تأمین سلامت و نشاط و نیرومندی [۸]
۵- اصول حاکم بر آموزش دینی و اخلاقی
تفحص در انگیزه بعثت انبیاء هماهنگونه که قبلاً نیز گفته شده نشان میدهد که هدف غائی از تعلیم و تربیت انسان به «فلاح» رسیدن اوست. اولین ندایی که از سوی پیامبر بزرگ اسلام پس از بعثت طنینافکن گردید, همانا سرود آزادگی و رهایی انسان از همة وابستگیها بود : «قولوالااله الاالله تفحوا» برای تزکیه وجود از همه وابستگیها و تقرب به حق باید شخصیت اخلاقی در دانشآموزان پایهگذاری گردد. «شخصیت عبارت از عزم راسخ بر انجام چیزی و سپس اقدام قاطع در جهت تحقق آن».[۹] برای شکلگیری شخصیت اخلاقی دانشآموزان باید تکالیفشان حتیالامکان با ذکر مثالها , تمثیل , تذکر و یادآوری, داستان سرایی دادن الگو و نمونه و … همراه باشد. آنچه دانشآموز باید انجام دهد تکالیف معمولی وی نسبت به خودش و دیگران میباشد. در ادامه موضوع را با دقت بیشتر بررسی میکنیم:
۱- وظایف دانشآموز نسبت به خودش : همانطور که مولا علی ۱۴۰۰ سال پیش فرمود : «خیرالامور اوسطها». دانشآموز باید در هر کاری کاملاً میانهرو و پرهیزکار باشد. او باید از شأن و مقام خود بعنوان یک انسان آگاه باشد و بداند که از هر مخلوق دیگری برتر و تواناتر است و بداند که وظیفه دارد تا شرافت نوع انسان را در خویشتن خویش خوشهدار نسازد. برای آگاهی دانشآموزان از شأن و مقامشان بعنوان یک انسان همواره باید با آنان بگونهای انسانی و همراه با احترام رفتار کرد و بدانیم که ابتدا یک انسان است و بعد دانشآموز. برای نشان دادن این ارزش و مقام والا براحتی میتوان از فرصتهای مناسبی استفاده کرد. برای مثال با دروغ گفتن است که فرد خود را به مقامی فروتر از انسان تنزل میدهد. خوار و خفیف میشود , دیگران به وی اعتماد نمیکنند و بالاخره اعتماد به نفس و عزت نفس که مورد نیاز وی میباشد, از او سلب میشود.
۲- وظایف دانشآموز نسبت به دیگران : انسان طبعاً احتماعی است . جدا نمودن جنبههای اجتماعی انسان از جنبههای فردی او صحیح بنظر نمیرسد. ادامة حیات انسانی جز در جامعه و بصورت جمعی ممکن نیست لذا دانشآموز باید هر چه زودتر محترم شمردن و رعایت حقوق دیگران را یادبگیرد بطوریکه انعکاس آن را در اعمالش مشاهده کرد. مثلاً چنانچه دانشآموزی هنگام دیدن بچه فقیری با او بدرفتاری کند, نباید به متجاوز بگوییم « چنین نکن, ناراحت میشود, مگر نمیبینی چقدر بیچاره است؟ تو باید رحم داشته باشی و الی آخر.» باید بعلت رفتار مخالف با حقوق انسانی که از وی سرزده است, با وی مثل خودش متکبرانه رفتار کنیم.
۳- « الزام آدمی به خیرخواهی, الزام مطلق نیست. باید همحسی دانشآموز را نه تنها برای احساس غم دیگران بلکه برای احساس وظیفه نسبت به یاری آنان تحریک کنیم. بچهها باید نه از احساس بلکه از وظیفهشناسی لبریز باشند».[۱۰] مگر نه اینست که بسیاری از مردم, همدل بعد از بارها فریب خوردن , سنگدل شدهاند. ما نباید اعمال نیک و خیرخواهانه را اشتباهاً بعنوان اعمال شایستهای معرفی کنیم که تنها بخاطر خدا صورت میدهیم. خوبی کردن و دستگیری از بینوایان فقط انجام وظیفه میباشد. عدم تساوی انسانها امری اتفاقی میباشد. و اگر من نوعی ثروتمندم , آن را جز به بهرهمند شدن فرد یا اجدادم از موقعیتهای مناسب که بیش آمده , نمیتوان نسبت داد.
۴- با مقایسة دانشآموز با دیگری تنها حسادتش را تحریک میکنیم. دانشآموز باید خود را با اسوهها و الگوهای نوع انسان و الگوهای مطرح شده در مذهب و بیشتر با تصور عقلی که دارد مقایسه کند. « زیرا فروتنی در واقع چیزی جز ارزیابی خویش با معیار کلی کمال اخلاقی نیست. چنانچه کسی خود را با مقایسه با دیگران ارزشیابی کند یا سعی میکند خود را از دیگران بالاتر ببرد یا میکوشد از ارزش دیگران بکاد و این حالت اخیر حسادت است. در این حال تنها در پی نسبت دادن خطاهایی به دیگران هستیم تا مگر در مقایسه وضع مناسبتری داشته باشیم. بنابرانی روحیة رقابت وقتی بد بکار رفت, جز خسارت نتیجهای ندارد. رقابت را میتوان گاهی برای مقاصد پسندیده بکار برد. مثل وقتی که برای متقاعد ساختن فرد به اینکه کاری از وی ساخته است, به وی بگوییم! دیگران به آیانی از عهدة آن برآمدهاند.»[۱۱]
۵- باید در پی دوری گزیدن از هرگونه غرور ناشی از فزونی مال و ثروت, اصل و نسب و افتخارات خانوادگی, تحصیلات باشیم. همواره مراقبت کنیم که روحیه صداقت و صراحت در دانشآموز پرورش یابد و بداند که گرامیترین انسانها همانا با تقواترین آنها میباشد. تقوا و متصف شدن به صفات الهی تنها ملاک برتری میباشد.
۶- اگر دین به اخلاق متصل نباشد, فقط به سعی در جهت جلب التفات و توجه تبدیل میشود. و نیایش تبدیل به معامله و داد و ستد میشود. دعا و نماز و بطور کلی ذکر و نیایش باید به مردم برای پیشرفت و تلاش نیروی تازه عطا کند. این اعمال باید زبان حال قلبی سرشار از عشق و وظیفهشناسی باشد. از همین روست که نیایش در اسلام تجلی آگاهی, عشق, نیاز و مسئولیت اجتماعی میباشد. ما نباید نیایش را و دعا را بهانهای برای تن دادن به ضعفهای اخلاقی, فقر, زبونیها و سستیهای خود قرار دهیم.
دانشآموز باید بداند که آدم فاسد حتی در نظر خودش فرار و ضعیف است و این خفت فطری میباشد, حتی اگر خداوند فساد را منع نفرموده بود. بنابرانی قانون الهی, قانون طبیعت نیز میباشد.
۷- «قانون درونی ما وجدان نامیده میشود وجدان به بیان صحیح ملازمت اعمال ما با این قانون است. سرزنشهای وجدان چنانچه آن را نمایندة خدا ندانیم, بینتیجه است. اگر دین بر وجدان اخلاقی افزوده نشود بیحاصل است دین بدون وجدان اخلاقی, آئیینی خرافی است». [۱۲] مردم خدا را ستایش میکنند, بقدرت لایزالش و صفات دیگرش حرکت میگذارند اما بدون تفکر و بدون اینکه در زندگی عملی و روزمرهشان این خداپرستی نقشی داشته باشد یعنی مردم خدا را بندگی خواهند کرد بدون اینکه صفاتش را بشناسند. این نوع عبادت بدون معنا و محتوا وسیلة تخدیر و خرید بهشت میباشد. از این روست که گاهی اوقات مشاهده میکنیم افرادی که بظاهر دیندار هستند از لحاظ منش و رفتار تفاوت چندانی با بیدینان ندارند. بعلاوه اینکه گروه دوم ادعایی هم ندارند.
۸- به دانشآموزان اجازه ندهیم قواعد و اصول دین را از حفظ کند. این کار نه تنها فایدهای ندارد بلکه تصور غلطی از دینداری و پرهیزکاری نیز ایجاد کردهایم . دانستن قواعد مربوط به شک بین دو – سه و یا سه و چهار هر چند لازم است اما کافی نیست. در ابتدا نباید اینچنین مفاهیمی را به دانشآموز بیاموزیم. دانشآموزان در سالهای نوجوانی سرشار از احساسات و عواطف پاکی هستند و میخواهد عصیان کند, دنیا را عوض کند. دنبال مدینة فاضله است. هنوز گرفتار روزمرگی, مصرف و قسط و تجملات و … نشده است.
باید او را با ریشههای معنوی و فرهنگی که به شخصیت انسانیش قوت میبخشد آشنا سازیم تا بتواند در برابر بمباران همه جانبة فرهنگی, فکری و اخلاقی مقاومت منطقی کند و به نقد و قضاوت و ارزیابی بپردازد و بتواند انتخاب کند.
بنظر میرسد آموختن بعضی از مفاهیم دین وقتی بیموقع و نابجا باشد, بیشتر جنبة منطقی دارد تا مثبت. اینگونه مفاهیم را میتوانیم پس از آموختن روح و محتوای دین به نوجوان آموخت.
۹- باید مراقب باشیم که خودمان یا بچهها نام مقدس خدا و ائمه معصومین را وقت و بیوقت و بیهوده بر زبان نیاوریم. شنیدن نام این مقدسین باید ما را از احترام سرشار سازد. بخصوص نام حضرت حق باید کم بر زبانها جاری شود بچهها باید نسبت به این هستی بخش که معبود و حافظ آدمیان و داورشان میباشد, عشق و احترام احساس کنند.
۱۰- دانشآموز باید یاد بگیرد که به طبیعت با دیدة تفکر و احترام نگاه کند و هستی را آیتی از خالق یکتا بشمار آورد. جهان و هر چه در او هست همه زیباست چرا که تجلی ذات اوست. بدین ترتیب میتوان را بیرحمی و تخریبی که غالباً در زجر دادن جانداران کوچک از سوی بعضی از دانشآموزان , شاهد آنیم, در امان ماند. دانشآموز باید تشخیص خیر در بطن شر را بیاموزد. مثلاً او باید بداند که بسیاری از حیوانات درنده و حشرات نمونههای پاکیزگی و کار و کوشش هستند.
۱۱- در اینجا لازم است نکتهای را که رعایت آن برای جوانان لازم میباشد, اضافه کنیم. «در این زمان جوان بعضی چیزها را که در گذشته تمییز نمیداد, کمکم تمییز میدهد. قبل از هر چیز تمیز جنس , طبیعت حجاب رازداری روی این کشیده و تا توانسته آن را با هر نوع اخلاقی در آمیخته است چنانکه گویی برای آدمی ناشایسته و تنها, مورد نیاز حیوان است. این تمایلات خودبخود و چنانکه در مورد همة غرایز اتفاق میافتد, در جوان رشد میکند. بنبراین جوانان را در این باره در بیخبری و پاکی ناشی از بیخبری نگاه داشتن, غیرممکن است. سکوت بد را بدتر میکند. این واقعیت در تربیت نیاکان ما مشهود است, در تعلیم و تربیت امروز به حق پذیرفته شده است که باید با جوان صریح و قطعی سخن گفت. از طرفی نمیتوان به آن بعنوان موضوعی که برای بحث بیپرده مناسب باشد, نگریست. سیزده, چهاردهسالگی معمولاً سنی است که در آن احساس جنسی در جوان توسعه مییابد. قوة قضاوتشان هم در این هنگام تا اندازهای شکل گرفته است و تقریباً در همین زمان طبیعت آنان را برای در میان گذاشتن این موضوع آماده کرده است».[۱۳] جوان باید هر چه زودتر احترام قائل شدن برای جنس مخالف را یاد بگیرد. بخصوص در جامعة پدرسالار و مرد سالار ما که صرفنظ از شعارها زنان همواره بعنوان جنس دوم تلقی میشود, جوان باید با روح اسلام راستین آشنا شود و بداند و بفهمد که وقتی اسلام میگوید هدف از نزول وحی بر قلب پاک پیامبر اکرم(ص) تزکیه نفوس و تهذیب دلهاست, زن و مرد فرقی ندارند. یعنی هدف تعلیم و تربیت جان میباشد. و جان نه مذکر است و نه مونث و اصلاً زن و مردی در کار نیست بداند که در کلاس درس قرآن روح مینشیند نه بدن , و روح نه زن است و نه مرد. بداند که غالب و مغلوبی در کار نیست, ایندو مکمل یکدیگرند, لباس یکدیگرند و مایه سکینه و آرامش یکدیگرند, تنها در اینصورت است که میتواند برای ارزش والای ازدواجی توأم با سعادت بکوشد.
۱۲- جوان در حدود سنین ورود به جامعه کمکم تفاوت و عدم تساوی مردم و اختلاف طبقاتی را حس میکند و به آنان باید نشان داد که عدم تساوی آدمیان, از کوشش بشر برای کسب امتیازات نسبت به دیگران ناشی میشود . و عدهای بدلیل بهرهمند بودن از شرایط و موقعیتهای مساعد و هزار دلیل دیگر در این کوشش موفقتر از دیگران میباشند, به بچهها باید آموخت که عدم تساوی مدنی انسانها امری است که هر چند وجود دارد اما آدمیان در برابر خدا, قانون همواره با یکدیگر مساویند. همه از کی پدر و مادر زاده شدهاند و همه در خلقت یکسان آفریده شدهاند. ملاک برتری انسانها برتری اخلاقی, تسلط بر نفس و تقوایشان میباشد.
۱۳- جوان باید از تعظیم و تکریم دیگران بخاطر آنچه که نشان دهنده و متضمن ارزش واقعی انسان نیست, دوری گزیند. باید وظیفهشناس باشد, از تظاهر بپرهیزد, در یک کلام اخلاص داشته باشد, خالص شدن برای او , اخلاص دوست را به دوست مانند میکند و آن زمان است که شادیها و غمها, توفیقها و شکستها سود و زیان .. همه حقیر و پس میشود.
۱۴- باید خوش اخلاق و خوشرو باشد. باید بداند که قلب مؤمن هر چند سرشار از غم و اندوه و اضطراب و حیرت است اما همواره ظاهری بشاش و خوشحال و امیدوار دارد. بچهها باید خونسرد باشند و نشاط زائیده شرایطی است که در آن موجبی برای سرزنش خویش نداشته باشیم. « تنها قلب شادمان است که میتواند سعادت خویش را در خیر باز یابد. مذهبی که مردم را افسرده کند, ساختگی و دروغین است, زیرا باید پروردگار را با قلبی آکنده از شور و نشاط نشأت گرفته از عشق و نه از روی اجبار پرستش کرد. بچهها باید گهگاه از قید و بند خشک مدرسهها رها شوند, وگرنه شادمانی و سبکروحی خود را از دست میدهند. بسیارند کسانی که میاندیشند سالهای جوانی بهترین ایام زندگی است, در حالیکه چنین نیست , این ایام رنجآورترین روزهای زندگی است, چرا که بندرت آزادیم و میتوانیم دوستانمان را انتخاب کنیم.
۱۵- جوان باید عاشق همنوعان و هموطنان خود باشد و بداند که راه رسیدن به خدا از میان خلق میگذرد. دانشآموز باید قلبی رئوف پیدا کند. باید بداند هر کس صبح دیده بگشاید و در غم برابر مسلمانش نباشد مسلمان نیست. باید یاد بگیرد از پیشرفت جهان ولو اینکه متضمن مزیتی برای او و هموطنانش نباشد, خوشحال شود. میگویند انسان چنین است , نمیتواند بیآنکه به خود عشق بورزد دیگری را دوست بدارد. سعی و تلاش ما باید در جهت آموزش این شعار همة مذهب بزرگ به دانشآموز باشد که به بکوش همسایهات را بیش از خودت دوست بداری. همچنانکه فاطمة زهرا (س) به فرزندش میآموزد, فرزندم اول همسایه , بعد خانه.
۱۶- دانشآموز باید به برخورداری از چیزهای خوب زندگی کم بها دهد و بداند که خوشبختی در برخورداری نیست. او باید بخواهد و بتواند که در برابر هر آنچه انسانیت او را به تباهی میکشد, با نخواستن بایستد. و اکنون این اوست که میتواند زندگی کند. و به همان زیبایی و درستی و آزادگی که زندگی میکند , بمیرد, شهیدوار.
۱۷- و بالاخره « لزوم رسیدگی به حساب روزانه خویش را بخاطر داشته باشد , بطوریکه در آخر عمر بتواند ارزش هستی خود را تخمین بزند».[۱۴]
پایان نامه بررسی میزان اثربخشی محتوای درس بینش اسلامی در جهت تحقق اهداف آن