ژیکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

ژیکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

مقاله آماده در مورد بررسی تطبیقی رابطه نفس و بدن در نظام فلسفی ملاصدرا و برگسون

اختصاصی از ژیکو مقاله آماده در مورد بررسی تطبیقی رابطه نفس و بدن در نظام فلسفی ملاصدرا و برگسون دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

بررسی تطبیقی رابطه نفس و بدن در نظام فلسفی ملاصدرا و برگسون

 عنوان : بررسی تطبیقی رابطه نفس و بدن در نظام فلسفی ملاصدرا و برگسون 

 فرمت : word - doc - ورد 2003 ( قابل ویرایش و اجرا در کلیه آفیس ها ) 

 تعداد صفحات : 12 صفحه - صفحه آرایی شده آماده چاپ ، صحافی و ارائه 

 فونت های استفاده شده : b titr و  b trafic (دانلود فونت های مورد نیاز) 

 پشتیبانی  :   09393453403 - 24 ساعته پاسخگو شما عزیزان هستیم - محمدی 

فهرست :

چکیده 3
مقدمه 3
ملاصدرا و نحوه­ تعلق رابطه نفس و بدن 4
نتایج فلسفی حاصل از نظریه ملاصدرا 6
برگسون و مفاهیم اصلی فلسفه­اش 6
1. زمان به مثابه محور اول و اساسی فلسفه برگسون 7
2. شهود به مثابه روش معرفتی برگسون 7
رابطه نفس و بدن از نظر برگسون 8
مقایسه میان آرای ملاصدرا و برگسون پیرامون رابطه نفس و بدن 9
نتیجه 10
مراجع 10

چکیده :

یکی از مهم‌ترین دغدغه‌های فیلسوفان و متفکران از دیرباز تاکنون بحث از نفس و چگونگی رابطه آن با بدن بوده است. ملاصدرا و هنری برگسون به عنوان فیلسوفانی از دو سنت متفاوت در تلقی خود از رابطه نفس و بدن، افقی تازه گشوده و راهی نو آغازیده‌اند، به گونه‌ای که هر دو فیلسوف نگاهی وحدت‌انگارانه به رابطه‌ نفس و بدن دارند. همچنین هر دوی ایشان قائل به تمایز واقعی میان نفس و بدن نیستند، چنانکه ملاصدرا نفس را «جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء» می‌نامد، و برگسون نیز روح یا نفس را سیر صعودی و ماده و حافظه را سیر نزولی تحول خلّاق انسان می‌داند. در این نوشتار، پس از تبیین دیدگاه این دو فیلسوف، سعی شده تا میان این دو دیدگاه، الفتی ایجاد و روزنه‌ای برای تطبیق و مقارنه گشوده گردد.

مقدمه :

آناکساگوراس، واژه­های پسوخه و نؤوس را برای روح به کار برده است، اما تصور نفس «نخستین بار در فلسفه­ افلاطون صراحت می­یابد (وال، 1370، ص733). از نظر افلاطون، نفس مانند محبوسی در زندان تن یا بدن مانند گوری برای نفس است و نفس، قدیم و روحانی است. ابن­سینا با این دیدگاه به شدت مخالفت کرده و معتقد است که نفس همانند بدن حادث است و در واقع با حدوث بدن حادث می شود (ابن­سینا، 1404، ص408). ارسطو نیز معتقد است که نفس صورت اول است برای جسم طبیعی آلی که دارای حیات بالقوه است (ارسطو، 1366، ص12-11) وی قائل به تلازم و اتحاد نفس و بدن می­باشد: «نفس و بدن را باید دو جنبه از وجود واحد دانست و نمی­توان به جدایی آن دو از یکدیگر قائل بود» (داودی، 1349، ص109). البته وی با اینکه نفس را صورت بدن و ملازم با آن می­داند، معتقد است که نفس، مستقل از بدن و متقابل با آن است؛ زیرا صورت، علت غایی و به معنایی علت فاعلی نسبت به شیء است؛ یعنی مبدئی است که شیء را می­سازد، و حال آنکه ماده مبدئی است که این شیء در آن معین می­گردد؛ بنابراین مبدأ سازنده و پذیرنده را نمی­توان یک چیز دانست، پس نفس نسبت به بدن، اصیل و مستقل است؛ همانطور که هر صورتی نسبت به ماده خود چنین است (شجاری، 1388، ص118). زنون نیز معتقد بود که «جهان یک سپهر کامل است که در فضای خالی شناور و به واسطه­ نفس خود، لوگوس یا عقل جهانی، زنده و جاندار است» (شریف، 1362، ج1، ص151). افلوطین نیز انسان را مرکب از نفس و بدن می­دانست، از دیدگاه وی بدن نیز مرکب است از عناصر اربعه و هریک از این عناصر مرکب است از ماده و صورت (شجاری، 1388، ص119).

منابع :

- ابن­سینا، حسین بن عبدالله، الشفاء الالهیات، قم: منشورات مکتبه آیه الله العظمی المرعشی النجفی، 1404.
- الاشارات و التنبیهات، تهران: دفتر نشر کتاب، 1403ق.
- ارسطو، دربارة نفس، ترجمه علی مراد داودی، تهران: حکمت، 1366.
- اکبری، رضا، ملاصدرا به روایت ما، تهران: سازمان تبلیغات اسلامی، 1386.
- اکبریان، رضا، جایگاه انسان در حکمت متعالیه ملاصدرا، تهران: علم، 1388.
- امید، مسعود، سه فیلسوف مسلمان ایرانی: شیخ اشراق، ملاصدرا، علامه طباطبایی، تهران: بنیاد حکمت اسلامی صدرا، 1384.
- برگسون، هانری، ماده و یاد، ترجمه علی­قلی بیانی، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1375.
- تحول خلاق، ترجمه علی­قلی بیانی، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1371.
- پژوهشی در نهاد زمان و اثبات اختیار، ترجمه علی قلی بیانی، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1368.
- بوخنسکی، ا.م، فلسفه معاصر اروپایی، ترجمه شرف­الدین خراسانی، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، 1383.
- پیرسون، کیت آنسل و کی، جان مولر، فلسفه برگسن، محمدجواد پیرمرادی، تهران: سمت، 1389.
- جوادی­آملی، عبدالله، رحیق مختوم، شرح حکمت متعالیه، بخش2، جلد2، قم: نشر اسراء، 1376.
- داودی، علی­مراد، عقل در حکمت مشاء، تهران: دهخدا، 1349.
- سبزواری، ملاهادی، شرح الاسماء و شرح دعای جوشن کبیر، به کوشش نجفقلی حبیبی، تهران: دانشگاه تهران، 1375.
- سهروردی، شهاب­الدین، مجموعه مصنفات، به کوشش هانری کربن، تهران: موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1380.
- سروش، عبدالکریم، نهاد ناآرام جهان، تهران: موسسه فرهنگی صراط، 1384.
- شجاری، مرتضی، انسان­شناسی در عرفان و حکمت متعالیه، تبریز: دانشگاه تبریز، 1388.
- شریف، م. م، تاریخ فلسفه در اسلام، تهران: مرکز نشر دانشگاهی، 1362.
- الشیرازی، صدرالدین محمد، الحکمة المتعالیة فی الاسفارالاربعه، ج2، 8 و 9، به ضمیمه تعلیقات سبزواری، تصحیح تحقیق و مقدمه علی­اکبر رشاد، باشراف سیدمحمد خامنه­ای، تهران: بنیاد حکمت اسلامی صدرا، 1380.
- الشواهد الربوبیه، تصحیح تحقیق و مقدمه­ سیدمصطفی محقق داماد، باشراف سید محمد خامنه­ای، تهران: بنیاد حکمت اسلامی صدرا، 1382.
- رساله شواهد­الربوبیه، در مجموعه رسائل فلسفی صدرالمتألهین، به کوشش حامد ناجی اصفهانی، تهران: حکمت، 1378.
- الشیرازی، صدرالدین محمد، المبدأ و المعاد، به کوشش سید جلال الدین آشتیانی، تهران: انجمن فلسفه ایران، 1354.
- شیروانی، علی، حرکت از نگاه ملاصدرا و برگسن، مندرج در: ملاصدرا و دیگر فلاسفه (جلد دوم مجموعه مقالات دومین همایش جهانی بزرگداشت حکیم ملاصدرا)، تهران: بنیاد حکمت اسلامی صدرا، 1383.
- کاپلستون، فردریک، تاریخ فلسفه، ج9، ترجمه عبدالحسین آذرنگ و محمود یوسف ثانی، تهران: انتشارات علمی فرهنگی و سروش، 1384.
- کربن، هانری، تاریخ فلسفه اسلامی، تهران: کویر، 1380.
- ماتیوز، اریک، فلسفه فرانسه در قرن بیستم، ترجمه محسن حکیمی، تهران: ققنوس، 1378.
- مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش فلسفه، ج2، تهران: سازمان تبلیغات اسلامی، 1365.
- مطهری، مرتضی، حرکت و زمان، ج1، تهران: حکمت، 1366.
- نصر، سیدحسین، جاودان خرد، مجموعه مقالات دکتر سید حسین نصر، به اهتمام حسن حسینی، تهران: سروش، 1382.
- وال، ژان، بحث در مابعدالطبیعه، ترجمه یحیی مهدوی و همکاران، تهران: خوارزمی، 1370.
- آیت اللهی، حمیدرضا و فتحی، علی، زمان از دیدگاه ملاصدرا و برگسون، معرفت فلسفی، شماره2، 1388.
- افضلی، علی، راه حل فیلسوفان اسلامی برای مسأله­ رابطه نفس و بدن، فلسفه، شماره3، 1386.
- سلطانی­گازار، مهدی، کردار ادراکی، نقطه تلاقی نفس و بدن در فلسفه برگسون، حکمت و فلسفه، 1388.
- غفاری، ابوالحسن، تحلیل تطبیقی رابطه نفس و بدن در فلسفه دکارتیان و ملاصدرا، انسان پژوهی دینی، شماره23، 1389.
- Bergson, Henri, Letter to Harald Hoffding, 15 March 1915 in K.A. Pearson and J.Mullarkey(ed), Henri Bergson, Key Writing, pp.366-7, London: Continuum.
- Craig, Edward, Routledge Encyclopedia of Philosophy, London, Routledge, First Published, 1998.
- Edwards, Paul, Encyclopedia of Philosophy: Bergson, Henri, New York: simon and Schuster Macmillan, Brodway, 1996.
- İsmayilov, Fərman, Seçilmiş Əsərlər, Vol.2: XX Əsr Gərb Fəlsəfəsi Tarixi, Baki, 2011.
- Merleau Ponty, Maurice, The Incarnate Subjecy, New York, Humanity Book, 2001.
- Shateri, Goodarz and Davari Ardakani, Reza, Time in Mulla Sadra’s and Henri Bergson’s thought, Journal of American Scince, 2011;7(6), pp. 1149-1156.

منابع از کتب معتبر علمی می باشد.

لینک دانلود را پس از پرداخت دریافت می کنید .

پرداخت توسط کلیه کارت های عضو شتاب امکان پذیر است .


دانلود با لینک مستقیم


مقاله آماده در مورد بررسی تطبیقی رابطه نفس و بدن در نظام فلسفی ملاصدرا و برگسون

دانلود پروژه نگاهی گذرا به رویکردهای فلسفی اندیشه ورزان معاصر 59 ص

اختصاصی از ژیکو دانلود پروژه نگاهی گذرا به رویکردهای فلسفی اندیشه ورزان معاصر 59 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 75

 

نگاهی گذرا به رویکردهای فلسفی اندیشه ورزان معاصر

تأملی کوتاه درباره فلسفه وجودی

عمدتاً فلسفه معاصرغربی را به دوجریان کلان تحلیلی ـ تجربی واروپایی ـ قاره ای تقسیم می کنند . شاید به گزاف نگفته باشیم که بعد از مارکسیسم اگزسیتانیالیزم بیشترین تأثیررا درغرب داشته است . بنیان گذاراین مکتب سورن گرکگورعارف بزرگ دانمارکی است که برای اولین بارخودرا به عنوان فیلسوف وجودی معرفی کرد ! اگرچه اگزسیتانیالیزم به عنوان یک مفهوم ونگرش بیشتروجود داشت .

متفکران این مکتب اصالت را به وجود می دهند نه به آن معنایی که درفلسفه اسلامی تعبیرمی شوددرفلسفه اسلامی برخی فیلسوفان بین ماهیت ووجود اصالت را با وجود می دهند اما دراین جا اصلاً بحث برسراین دو ـ ماهیت ووجود ـ نیست بلکه انسان موجود بی ماهیت قلمداد می شود که پرتاب شدگی از ویژگیهای اساسی او محسوب می گردد این انسان یا به تعبیرهایدگراز این درجستجوی ماهیت خود به سوی آینده می رود واصلاً درصدد طرح ریزی برای آینده است وتلاش می کند ازاین راه حرکت به سوی آینده وساختن ماهیت خویش ـ ماهیت خودرا بسازد که البته این به سادگی میسرنیست بلکه همراه با یک اضطراب وجودی است .

اگزسیتانیالزیم برخلاف مکاتب دیگر یک نظام فلسفی مدرن یا فلسفه سیستماتیک نیست ! اتخاذ موضع مشترک برخی از فیلسوفان چون کرکگور، نیچه ، هایدگر، یاسپوس ، سارترومارسل ، درحوزه معرفتی باعث گردیده تا آنها را دراین جریان فکری قراربگیرند وگرنه هایدگرهستی شناس بود وخودرا از سارترجدا می داشت وسارترنیز زمانی اعلام کردکه باید پذیرفت که ایدئولوژی برترقرن 20 مارکسیسم هست والبته تلاش زیادی درآشتی دادن مارکسیسم واگزستیانیالیزم از خود نشان داد با این که یکی از عوامل شکل گیری این مکتب نقد شدید کرکگوربراصالت جمع وتاریخی نگری مارکس وهگل بودودراواخرعمرهم اعلام کرد یک آنارشیست است !!!

نیچه راهم بیشتربه عنوان پیام آورمرگ باورونهیلیزم می شناسد ویاسپرس نیز از این که اورافیلسوف مکتبی بخوانند فاصله می گرفت .

علاوه برمتفکران که نام آنها ذکرگردیدمی توان ازداستایوسکی ، سیمون دوبوآروکامونیز به عنوان کسانی یادکردکه تفکراگزیستانس را درقالب رمان یا داستان بسط می دادند فلسفه وجودی درمقایسه باسایرمکتب های فلسفی معاصراز تعالی بیشتری برخورداراست وبه قول شریعتی بهترین است ! این فلسفه دررابطه با تعلیم وتربیت وروان شناسی نیز آراعمیق وقابل تأملی داردکه البته با مرگ سارترـ که معروف به غول این مکتب درفرانسه بود وخوداز طریق ترجمه هانری کربن با هایدگرواگزیستانیالیزم آشنا شده ، این مکتب روبه افول رفت علاوه بربی ماهیتی انسان که همراه با اضطراب می باشد واین ناشی از پرتاب اووحرکتش به سوی آینده است ازویژگیهای دیگرانسان که دراین مکتب برآن اشاره شده است می توان به آزادی ، اصالت خود ، اختیارو... اشاره کرد .

چنانچه کرکگوربه نقدشدید مارکس وهگل می پردازدوایده آنان مبنی براین که هویت انسان درپیوستن با جمع ساخته می شود وپس اصالت با جمع است را شدیداً مورد حمله قرارمی دهد وحتی آنان را دروغگوخطاب می کند ازمنظرمتفکران وجودی این مفاهیم باعث رشد معنوی انسان می شود . چنانچه سارترآدمی را درآزادی تعریف می کند وهایدگرمعتقداست هرانسانی خود سرنوشت خویش را به گونه ای که می خواهدرقم می زند با این وجودمتفکران فوق علیرغم داشتن مواضع مشترک گاه باتضادهای فکری هم مواجه هستند ، چنانچه خودسارتربراین اساس متفکران را به دوگروه خداباوروملحدتقسیم می کند .

براین اساس کرکگورومارسل از متفکران خداباوروسارتروبرخی دیگرملحد قلمداد می شوند ودراین میان از هایدگرویاسپرس می توان به متفکران معنوی یاد کردچراکه هایدگربا طرح برخی از مسائل چون توجه انسان به مرگ واهمیت دادن به ندای وجدان انسان را تاحد زیادی به نوعی عرفان نزدیک می کند برخلاف انسان سارتر که محکوم به آزادی ونهایتاً پوچی است . جدازاین هایدگرموجودی اصیل است که متفاوت با سایرموجودات به عنوان یک مسنده معناداردرهستی می زید وبه زمان توجه می کند چنانچه به زعم اودازاین زمان بودگی است .

انسان شناسی هایدگرورای انسان شناسی علمی وفلسفی سوژه یا ابژه نگر است که قابل مقایسه با هیچ انسان شناسی دیگر دردوران مدرن که با رهیافتی سکولاراست نمی باشد لذا می توان به وضوح به توارد بین وفلسفه اوواسلام اشاره کرد . انشاءا... درفرصتی مناسب برتبیین وتحلیل دیدگاههای هایدگردرحوزه های مهم معرفتی خواهیم پرداخت ، چون نقد غرب ، تحلیل ماهیت تکنولوژی انسان شناسی هایدگرو... ، هایدگرمیزان ارزشمندی انسان را دردرک وبرداشت او می دانست. این نوشتاررابا جمله ای از هایدگربه پایان می بریم .

انسان ارباب طبیعت نیست شیان وجود است !!

اگرهایدگربله ! دیگران هم ....

ومن می گویم این ها بزرگترین متفکران عصرما واصلاً مظاهرعالم جدیداندانتقادکرده اند که من با متفکران گزینشی عمل می کنم بااین معنی که هرکس ضدغرب یا مدرنیته باشد را انتخاب به تبیین وتحلیل وبسط دیدگاههای آنان می پردازم ! اگرمدعی کمی اهل مطالعه باشد که هست اما متأسفانه عینک ایدئولوژیکی راهم باید به کناری بزند که نزده ، تأییدمی کند که هایدگرواشپنگلرورنه گنون ومارکس وفروید ودریدامارکوزه ولیوتارو... هرکدام متعلق به یک


دانلود با لینک مستقیم


دانلود پروژه نگاهی گذرا به رویکردهای فلسفی اندیشه ورزان معاصر 59 ص

دانلود پروژه مبانی فلسفی جاودانگی نزد کانت 19 ص

اختصاصی از ژیکو دانلود پروژه مبانی فلسفی جاودانگی نزد کانت 19 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 19

 

مبانی فلسفی جاودانگی نزد کانت

چکیده

در میان فیلسوفان غربی، کسانی که به جاودانگی انسان معتقدند در حوزه عقل نظری به استدلال و اقامه براهین عقلی پرداخته اند ولی هیوم بر خلاف آنان معتقد بود که اینگونه قضایا، تحلیلی بوده و ارزش معرفتی ندارند و کانت نخستین بار با توجه به مبانی فلسفی خاص خود در مقابل همه این نظریات ایستاد و ثابت کرد که اموری همچون جاودانگی نفس در حوزه عقل نظری امکان اثبات ندارد و همانطور که می توان گزاره هایی برای اثبات این امور بیان کرد همچنین می توان گزاره هایی نیز در رد این موارد اقامه نمود. بنابراین؛ نه قابل اثبات و نه قابل رد می باشند. عقل نظری هیچ راهی برای شناخت چنین اموری ندارد و آنها را باید به حوزه عقل عملی راند، چرا که تنها ضامن الزام آور در امور اخلاقی، پاداش ها وکیفرهای اخروی هستند و در سایه زندگی پس از مرگ و حیات جاودانه است که پاداش و کیفر اخروی توسط خداوند معنا پیدا می کند.

فلاسفه بعد از کانت به شدت تحت تأثیر او قرار گرفتند. به گونه ای که حتی هایدگر که از فیلسوفان اگزیستانسیالیست است با وجود بحث پیرامون مرگ، به طور صریح از جاودانگی و بقای نفس سخنی به میان نیاورده است و باور او به جاودانگی نفس را فقط از مضمون اندیشه ها و سخنان وی می توان یافت.

واژگان کلیدی

جاودانگی، عقل نظری، عقل عملی، ارزشهای اخلاقی، پاداش و کیفر اخروی

از آنجا که بشر ذاتاً از عدم و نابودی گریزان است و به بقا و جاودانگی گرایش دارد، موضوع جاودانگی انسان، همواره فکر اندیشمندان را به خود مشغول کرده است. درباره جاودانگی انسان تا کنون تفسیرهای متفاوتی ارائه شده است ولی بدون تردید بهترین و کاملترین تبیین را وحی الهی ارائه می کند. قرآن کریم و کتاب مقدس در موارد متعددی به مسأله زندگی پس از مرگ انسان پرداخته اند که در اینجا نمونه ای از این آیات و سخنان را می بینیم:

«از این زمین شما را آفریده ایم و به آن شما را بازمی گردانیم و بار دیگر شما را از آن بیرون می آوریم» (قرآن کریم، طه / 55)

«تمام مردگان رستاخیز خواهند کرد. آنانی که نیکو کردند برای رستاخیز حیات و آنانی که بدی کردند برای رستاخیز محکومیت» (کتاب مقدس، انجیل یوحنا، 29/5)

در کنار وحی آسمانی فلاسفه نیز در صدد اثبات جاودانگی انسان بوده اند. گر چه برخی از آنان مرگ را برابر فنا و نابودی او می دانند، ولی جاودانگی انسان از طریق دلایل عقلی فراوانی قابل اثبات می باشد و ما نمونه این براهین را در کتب فلسفی ابن سینا و ملاصدرا می یابیم.

اولین بحثهای فلسفی در مورد جاودانگی را در سخنان فیلسوفان یونان باستان می توان مشاهده کرد که این بحثها جنبه نظری داشته و در حوزه عقل نظری به آن پرداخته می شده است و این روش از فیلسوفان غربی تا عصر کانت نیز ادامه یافته است. کانت نخستین کسی بود که در مقابل همه این استدلالات ایستادگی کرد و به نحو مستدل تلاش کرد که ثابت کند اموری همچون اثبات وجود خدا و اثبات جاودانگی نفس در حوزه عقل نظری امکان پذیر نیست و به همان نسبت که می توان گزاره هایی بر اثبات این امور اقامه نمود، می توان گزاره هایی بر رد این امور اقامه کرد. بنابراین؛ نه قابل اثبات و نه قابل رد و نقض می باشند، لذا هر گونه تلاش جهت اقامه برهان بر له یا علیه این امور بیهوده است.

جاودانگی نزد فیلسوفان پیش از کانت

فیلسوفان یونان باستان

ولی فیلسوفان پیش از کانت به بحثهای نظری پیرامون این امور پرداخته اند. اولین اندیشه فلسفی در یونان باستان به هراکلیتوس بر می گردد. وی معتقد است که مرگ واقعیتی نیست که بتواند از حیات یا وجود جدا شود. نه زندگی مطلق است و نه مرگ. مفهوم مرگ امری نسبی است که فقط تغییر احوال می باشد و نه کون و فساد آن. نه ابدان و نه نفوس ما، حتی لحظه ای امر واحدی نیستند، آنها مداوماً در معرض تغییر و تبدل قطعی اند. چرا که نمی توان در یک رودخانه دو بار قدم گذاشت. رودخانه در حالی که همگی اجزاء و مواد آن (یعنی آب در حال جریان) تبدل یافته است، صورت خود را حفظ می کند. (کاپلستون، 1368، ج 1، ص 51)

هراکلیتوس مرگ را فنا نمی داند بلکه آنرا مرحله ای از زندگی می داند. فیلسوف معاصر هایدگر، نیز همین سخنان را در مورد مرگ و جاودانگی بیان کرده است و از اندیشه هراکلیتوس متأثر شده است.

افلاطون

افلاطون می گوید: «طبیعت هر موجود فانی همواره در این تلاش است که جاویدان بماند و بدین مقصود از راه توالد و تناسل می تواند رسید. بدین سان که همیشه موجودی تازه و جوان بجای موجود پیر بگذارد. چنانکه می دانی ما هر موجود زنده را از کودکی تا پیری همواره همان می شماریم و به یک نام می خوانیم، در حالی که در هیچ آن همان نیست که آنی پیشتر بود، بلکه پیوسته در تغییر و تحول است و مو و گوشت و استخوان و خون و خلاصه تمام تنش دائماً دگرگون می گردد. و این دگرگونی خاص تن نیست، بلکه روح نیز همواره دستخوش آن است.» (افلاطون، 1357، ص 260) در اینجا هم هراکلیتوس و هم افلاطون، به تغییر یا فقدان هویت رودخانه اشاره می نمایند، در حالی که همگی اجزاء و مواد آن (یعنی آب در حال جریان) تبدل یافته و صورت خود را حفظ می کند. هویت رودخانه ثابت باقی می ماند، نه تنها علی رغم این امر که آبهای آن به نحو مداوم در حال تغیر است، بلکه دقیقاً به این دلیل که آنها در حال تغیر و تبدل هستند.

فرقی که میان دو کلمه «علی رغم» و «به دلیل آنکه» است، اساسی می باشد. در مورد اول («علی رغم») ما با وضعی مواجه می شویم که در آن تغیر و تبدل به عنوان امر وهمی اعتبار شده و از این جهت رودخانه را – به نحو ذاتی و اساسی – تحت تأثیر قرار نمی دهد.

در مورد دوم («به دلیل اینکه») نفس تغیر و تبدل به عنوان ذات رودخانه تلقی می شود. تغییر و تبدل فی نفسه رودخانه را آنچنان که هست، می سازد. رودخانه هست از این جهت که تغییر می کند. طبق نظر هراکلیتوس، هویت طرح و نظام که «رودخانه» تمثیل آن است هم در مورد طبیعت به نحو کلی و هم در مورد انسان، صادق است و لذا برای انسان هنگام مرگ با حالت پیش از آن تفاوت زیادی ندارد؛ چرا که ما همیشه در تجربه خود با نوعی مرگ دائم و زندگی مستمر آشنا هستیم.

از سخنان هراکلیتوس بر می آید که جاوانگی امری مسلم است و مرگ چیزی جز تغیر نیست ولی افلاطون علاوه بر این جاودانی را مفهومی بسیار متعالی تر می داند و این از سخنان او در پاسخ به کریتون بدست می آید که پرسید: «اکنون بگو تو را چگونه به خاک بسپاریم؟ گفت: اگر توانستید مرا نگاه دارید و از چنگ شما نگریختم. هر گونه می خواهید به خاک بسپارید. آنگاه لبخندی سرشار از وقار زد و در حالی که به ما می نگریست گفت: دوستان من، نمی توانم کریتون را متقاعد سازم که سقراطی که با شما سخن می گوید و وصیت می کند واقعاً منم. او می پندارد من آن نعشی هستم که به زودی پیش چشم خواهد داشت و می خواهد بداند که مرا چگونه باید به خاک سپرد. اندکی پیش به تفصیل در این باره سخن راندم و گفتم که من پس از نوشیدن زهر در


دانلود با لینک مستقیم


دانلود پروژه مبانی فلسفی جاودانگی نزد کانت 19 ص

مقاله ذهنیت فلسفی

اختصاصی از ژیکو مقاله ذهنیت فلسفی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله ذهنیت فلسفی


مقاله ذهنیت فلسفی

لینک پرداخت و دانلود در "پایین مطلب"

فرمت فایل: word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحات 2

PHILOSOPHY OF MIND by G.W.F. Hegel

(Part Three of the Encyclopaedia of the Philosophical Sciences)

William Wallace translation

The knowledge of Mind is the highest and hardest, just because it is the most 'concrete' of sciences. The significance of that 'absolute' commandment, Know thyself - whether we look at it in itself or under the historical circumstances of its first utterance - is not to promote mere self-knowledge in respect of the particular capacities, character, propensities, and foibles of the single self. The knowledge it commands means that of man's genuine reality - of what is essentially and ultimately true and real - of mind as the true and essential being. Equally little is it the purport of mental philosophy to teach what is called knowledge of men - the knowledge whose aim is to detect the peculiarities, passions, and foibles of other men, and lay bare what are called the recesses of the human heart. Information of this kind is, for one thing, meaningless, unless on the assumption that we know the universal - man as man, and, that always must be, as mind. And for another, being only engaged with

casual, insignificant, and untrue aspects of mental life, it fails to reach the underlying essence of them all - the mind itself.

  • 378 Pneumatology, or, as it was also called, Rational Psychology, has been already alluded to in the Introduction to the Logic as an abstract and generalizing metaphysic of the subject. Empirical (or inductive) psychology, on the other hand, deals with the 'concrete' mind: and, after the revival of the sciences, when observation and experience had been made the distinctive methods for the study of concrete reality, such psychology was worked on the same lines as other sciences. In this way it came about that the metaphysical theory was kept outside the inductive science, and so prevented from getting any concrete embodiment or detail: whilst at the same time the inductive science clung to the conventional common-sense metaphysics with its analysis into forces, various activities, etc., and rejected any attempt at a 'speculative' treatment.

The books of Aristotle on the Soul, along with his discussions on its special aspects and states, are for this reason still by far the most admirable, perhaps even the sole, work of philosophical value on this topic. The main aim of a philosophy of mind can only be to reintroduce unity of idea and principle into the theory of mind, and so reinterpret the lesson of those Aristotelian books.


دانلود با لینک مستقیم


مقاله ذهنیت فلسفی

دانلود پاورپوینت مبانی فلسفی تئوری ها- 127 اسلاید

اختصاصی از ژیکو دانلود پاورپوینت مبانی فلسفی تئوری ها- 127 اسلاید دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود پاورپوینت مبانی فلسفی تئوری ها- 127 اسلاید


دانلود پاورپوینت مبانی فلسفی تئوری ها- 127 اسلاید

 

 

 

 

 

 

 

 

تبیین مبانی فلسفی تئوریها نیازمند  آن است که :

   1- تئوریها را خوب بفهمیم یعنی بدانیم چه
     می گویند ، چگونه ، چرا و برای چه کسانی          گفته شده اند ؛
   2- آنها را خوب نقد کنیم ، یعنی قوتها و ضعفهای        آنها را بشناسیم .

 

ویژگیهای شخصیتی افراد شامل :

          - تفکر انتقادی نداشتن  ؛

          - پرسشگر نبودن ؛

          - از نیازهای بیولوژیکی فراتر نرفتن ( گرفتار معیشت بودن )

          - ایدئولوژیک اندیشیدن و تصور آنکه برای تمامی پرسشها

            پاسخ داریم ؛

عدم پیوند فلسفه و بحثهای نظری با زندگی اجتماعی ما ؛
رواج داشتن تصویر غلط از فلسفه و مباحث نظری ؛

 

 

تئوری و

 تئوری پردازی

 

تشریح بخشی از واقعیت یعنی سیستم تحت مطالعه ؛

 

درک بافت و وظایف سیستم ؛

 

پیش بینی رفتار سیستم به عنوان یک کل یا اجزاء آن تحت شرایط مختلف ؛

 

تدوین یا کنترل رفتار سیستم برای حصول موثر به هدفهای آن ؛ 

 

گونه شناسی (Typology) از مجموعه ای به هم پیوسته از نوع ایده آلها به دست می آید که یک ترکیب یگانه از ویژگیهای موضوع مورد نظر را ارائه می دهد و نتایج مرتبط با خود را پدید می آورد.

پاسخ اولیه مساله این بود که :

مهمترین مانع تعمیم تئوریها و مدلهای مدیریتی به جوامع مختلف و زمانها و مکانهای دیگر زیر ساختهای بنیادین و مبانی فلسفی یا مفروضات  آنهاست .

 

طراحی و تبیین مدل

همه تئوریهای مدیریت بر پایه مفروضات اساسی شکل گرفته اند که همگی در حوزه ای فراتر از تئوری قرار دارند و می توانند در حکم یک فرا تئوری یا تئوری مبتنی بر گونه شناسی به ما کمک کنند تا زیر ساختهای بنیادین و مبانی فلسفی تئوریها را بررسی کرده و به انتخاب کارآمد و اثر بخش ترین آنها اقدام ورزیده و یا در جهت بسط آنها بکوشیم

 

عقلانیت جوهری: یعنی دستیابی به هدف در چارچوب یک نظام ارزشی است که بدون توجه به نتایج و موفقیت یا شکست عملی راهنمای انسان در روابط و رفتارهای  اوست. و دارای ویژگی های زیر است:

ü مبتنی بر عقل و فطرت آدمی است.
ü مبتنی بر پیوند  ارزشها با  واقعیتهاست
ü مبتنی بر کثرت روش است.
ü به جنبه های اخلاقی انسان توجه دارد.
ü تابع مقتضیات زمانی و مکانی نیست
ü به جای تطبیق دادن انسان با شرایط به دنبال معنای واقعی زندگی است
ü به دنبال فهم واقعیتهای انسانی و اجتماعی است.
 
qمنظور از سطح میانی ، سطح َساختاری (Actual) است که رویدادهای عینی در آن چارچوب تحقق می یابد .

تبیین مدل

q تیلور در دو اثر اصلی خود به نام “ مدیریت کارگاه “ و “اصول مدیریت علمی“ با پدیدآوردن یک “انقلاب ذهنی” آغازگر مباحثی شد که علم مدیریت را پدید آورد و او را به عنوان “پدر علم مدیریت” مورد توجه همگان قرار داد.
q مهمترین موضوعی که ذهن “تیلور“ را به خود مشغول کرده بود کاهش کارایی به سبب آن چیزی بود که امریکائیان آن را کم کاری و انگلیسیها آن را وقت تلف کردن می نامیدند که تیلور آن را کم کاری منظم و ارادی نامید.
qتیلور راه درمان این دردهای کهنه را در این یافت که :

نخست: به تغییر مدلهای ذهنی افراد و پدید آوردن یک انقلاب ذهنی مبادرت ورزد تا آنان را وادارد که در شیوه نگریستن به ابزار کار ، روش انجام کار و روابط کار تجدید نظر کنند .                 

دوم : مدیریت علمی و نتایج آن را تبیین کند و آنها را وادارد تا با تجربه کردن این نوع از مدیریت و اصول و نتایج آن وضعیت خود را در گذشته و آینده بررسی و مقایسه کنند

 

§وبر متاثر از کانت در عین اعتقاد به وجود خارجی و مستقل از ذهن دانستن جهان، جامعه و پدیده های اجتماعی به دنبال آن بود که علوم اجتماعی را در حوزه «است»ها یا واقعیتهای عینی استوار نماید تا علم بودن آن مورد خدشه قرار نگیرد و چنین تلقی نشود که در علوم اجتماعی «علیت» جایگاهی ندارد
§وبر ریشه های علوم اجتماعی را ذهنی می دانست ولی آنها را به من واقعی تجربی ارجاع می داد نه آنچنان که کانت می پنداشت و آن را به من استعلایی و ماورایی نسبت می داد.
 
vانسان در نگاه وبر موجودی است که در بستری قرار گرفته (جامعه و سازمان) که او را به نظم عقلانی و اطاعت کردن از آن فرا می خواند.
vنظم عقلانی (بوروکراسی) به وسیله انسان پدید آمده است ولی او را گرفتار کرده و روحش را اسیر ساخته است(قفس آهنین)
vانسان بر پایه معنای ذهنی خود به کنشهای متقابل با دیگران روی آورده و از خود کنش و واکنش بروز می دهد.
vانسان به سبب قرار گرفتن در این بستر خاص بر پایه عقلانیت ابزاری عمل کرده و به دنبال کسب درآمد و سود بیشتر است یعنی مبتنی بر انگیزه های اقتصادی عمل می کند.
 
 
 
 

تیلور در آغاز به گونه ای متمایز از فایول و وبر کار خود را از سطح خرد(سطح رفتاری) آغازکرد و نتایج کار او به تغییرات ساختاری انجامید، فایول در سطح ساختار به تجزیه و تحلیل فعالیتهای سازمان و مهمترین فعالیت آن یعنی مدیریت پرداخت و وبر برخلاف آن دو از کلان ترین سطح شروع کرد و به ساختار رسید.

 

v بیشتر تحقیقات و پژوهشهایی که در عرصه علم مدیریت به ویژه در کشور ایران صورت گرفته است کاربردی و مبتنی بر حل مسائل بر پایه تئوریها و مدلهای موجود است و این تئوریها و مدلها نیز برای پاسخگویی به مسائل و مشکلات جوامعی با ویژگیهای خاص خود ارایه و پدید آمده است .
v حل مسائل بر پایه راه حلهای دیگران (تئوریها و مدلهای ارائه شده موجود ) و یافتن رابطه تایید شده بین متغیرهای خاص تعریف شده که تنها در جوامع آماری مختلف بررسی می شود گرهی از کار فرو بسته جامعه نگشوده و نخواهد گشود، زیرا این راه حلها و چنین پژوهشهایی در چارچوبها و در بستری صورت می گیرد که نیازمند بازنگری و نقادی است .
 
v علت ناکارآمدی حل مسائل بر پایه راه حلهای دیگران و به کار گیری تئوریها و مدلهای آنان بومی نشدن آنها و متناسب با بوم و فرهنگ ما به کار گرفته نشدن آنهاست .
v برای کارآمدی استفاده از تجربیات دیگران و به کارگیری تئوریها و مدلها (راه حلهای ) آنان برای حل مسائل خودمان بایستی با استفاده از یک چارچوب و مدل جامع به نقد خردمندانه تجربیات دیگران پرداخت و قابلیت تئوری پردازی و مدل سازی را نیز افزایش داد .
v دیگران نیز با چنین مشکلاتی مواجه بوده اند و برای به کارگیری تئوریها و مدلهای موجود و استفاده بهینه از آنها و همچنین افزایش قابلیت تئوری پردازی و مدلسازی تلاشهایی انجام داده اند . (گونه شناسیهای کونتر ، بارل ، مورگان ، اسکات ، ....) که به سبب ویژگیها و محدودیتهای خاص خود از جامعیت لازم برخوردار نیستند

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود پاورپوینت مبانی فلسفی تئوری ها- 127 اسلاید