ژیکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

ژیکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق درمورد سهراب سپهری

اختصاصی از ژیکو تحقیق درمورد سهراب سپهری دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق درمورد سهراب سپهری


تحقیق درمورد سهراب سپهری

فرمت فایل:  ورد ( قابلیت ویرایش ) 


قسمتی از محتوی متن ...

 

تعداد صفحات : 32 صفحه

سهراب شاعر و نقاش زندگی شخصی سهراب سپهری سهراب سپهری سومین فرزند خانواده پنج نفری اسدا… خان سپهری و خانم فروغ سپهری است .
سهراب در روزی آفتابی و پاییزی 15 مهرماه سال 1307 حوالی ظهر دیده به جهان گشود .کودکی را در کاشان , در باغ اجدادی, که بسیار بزرگ و پر از درختان میوه و گل و سبزه بود و در دروازه عطا قرار داشت , گذراند . در مورد زندگی این شاعر نامدار تنها مرجع معتبر کتاب ـ مرغ مهاجر ـ است که زندگینامه سهراب از زبان خواهرش است .
سهراب در بین افراد خانواده اش از لحاظ جثه کوچکتر و لاغرتر از همه بوده ولی در چابکی و زیرکی از همه آنها پیشی گرفته است .
بازیهای جالب , سرگرمی ها و کارهای عجیب او در میان خانواده معروف بوده است .
سهراب به موسیقی علاقه داشت از سنتور خوشش می آمد و نواختن آنرا توسط گروه ورزنده که گاه به میهمانی های خانواده سهراب می آمدند از نزدیک دیده بود .
از این رو سنتور مشقی کوچکی خرید و پیش خود به تمرین آهنگ های مختلف پرداخت .
با نواختن نی نیز به همین طریق آشنا شد .
گاهی هم تمرین آواز می کرد و به این شکل با دستگاه ها و گوشه هایی از موسیقی سنتی آشنایی یافت .
از بچگی به آهنگ هایی که گاه و بیگاه از گرامافون شیپوری عمویش در فضای خانه طنین اندازش می شد گوش می داد .
صفحاتی از بدیع زاده , قمر , تاج اصفهانی و … طفل پاورچین پاورچین دور شد در کوچه سنجاقک ها بار خود را بستم , رفتم از شهر خیالات سبک بیرون دلم از غربت سنجاقک پر سهراب پس از آن که تحصیلاتش را تا سیکل اول متوسطه به پایان برد با این فکر به تهران رفت که در محیط بازتر و بهتری دانش و بهتر بیاموزد .
و به همین دلیل در دانشسرای مقدماتی که شبانه روزی بود ثبت نام کرد .
سهراب در اوقات فراغت خویش همیشه به سرودن شعر و کشیدن تابلو های نقاشی می پرداخت .
و ذوق نقاشی هم در همان دوران کودکی در نبوغ او پیدا بود .
نقاشی او در این زمان غالبا از طبیعت الهام می گرفته است . سهراب در واپسین سال های تحصیل در دانشگاه در سال (1330 ) نخستین کتابش به نام ـ مرگ رنگ ـ را به دست چاپ سپرد . در مورد صفات اخلاقی سهراب نمونه های بارزی وجود دارد .
همیشه از مصابحه با روزنامه ها و خبرنگاران دوری می جست و هرگز مصاحبت با آنها را نمی پذیرفت .
و همیشه جمله ای که می گفت این بود که : شما صلاحیت اظهار نظر در مورد هنر ندارید . تواضع از خصوصیات بارز اوست .
همیشه برای سلام گفتن بر همه پیشی می گرفت و حجب و حیای او مورد توجه همگان بود .
همیشه کارهای هنری (تابلوهایش) را به دوستان می بخشید .
وقتی فقیری از او درخواست کمک می کرد بدون درنگ دست در جیب می کرد و بدون اینکه پول را بشمارد به او پول می داد . منابع مطالعه سهراب بخش عمده ای از کتاب های فارسی که سهراب می خواند در کتابخانه خصوصی برادرش , زنده یاد منوچهر سپهری وجود داشت در این کتابخانه نه هزار جلدی , دیوان اشعار و آثار شعرا و عرفا و فلاسفه بزرگ ایران , فرهنگ های لغت و نیز شاهکار های ادبی جهان و کتاب های بسیاری در زمینه های گوناگون دیده می شد که اغلب آنها با نظر و پیشنهاد سهراب جمع آوری و خریداری شده بود .
کتاب های چندی

متن بالا فقط تکه هایی از متن به صورت نمونه در این صفحه درج شده است.شما بعد از پرداخت آنلاین فایل را فورا دانلود نمایید

بعد از پرداخت ، لینک دانلود را دریافت می کنید و ۱ لینک هم برای ایمیل شما به صورت اتوماتیک ارسال خواهد شد.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درمورد سهراب سپهری

سهراب سپهری نقاش و شاعر

اختصاصی از ژیکو سهراب سپهری نقاش و شاعر دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 23

 

سهراب سپهری

نقاش و شاعر، 15 مهرماه سال 1307 در کاشان متولد شد.خود سهراب میگوید :... مادرم میداند که من روز چهاردهم مهر به دنیا آمده ام. درست سر ساعت 12. مادرم صدای اذان را میشندیده است... (هنوز در سفرم - صفحه 9)پدر سهراب، اسدالله سپهری، کارمند اداره پست و تلگراف کاشان، اهل ذوق و هنر.وقتی سهراب خردسال بود، پدر به بیماری فلج مبتلا شد.... کوچک بودم که پدرم بیمار شد و تا پایان زندگی بیمار ماند. پدرم تلگرافچی بود. در طراحی دست داشت. خوش خط بود. تار مینواخت. او مرا به نقاشی عادت داد... (هنوز در سفرم - صفحه 10)درگذشت پدر در سال 1341مادر سهراب، ماه جبین، اهل شعر و ادب که در خرداد سال 1373 درگذشت.تنها برادر سهراب، منوچهر در سال 1369 درگذشت. خواهران سهراب : همایوندخت، پریدخت و پروانه.محل تولد سهراب باغ بزرگی در محله دروازه عطا بود.سهراب از محل تولدش چنین میگوید :... خانه، بزرگ بود. باغ بود و همه جور درخت داشت. برای یادگرفتن، وسعت خوبی بود. خانه ما همسایه صحرا بود . تمام رویاهایم به بیابان راه داشت... (هنوز در سفرم - صفحه 10)سال 1312، ورود به دبستان خیام (مدرس) کاشان.... مدرسه، خوابهای مرا قیچی کرده بود . نماز مرا شکسته بود . مدرسه، عروسک مرا رنجانده بود . روز ورود، یادم نخواهد رفت : مرا از میان بازیهایم ربودند و به کابوس مدرسه بردند . خودم را تنها دیدم و غریب ... از آن پس و هربار دلهره بود که به جای من راهی مدرسه میشد.... (اتاق آبی - صفحه 33) ... در دبستان، ما را برای نماز به مسجد میبردند. روزی در مسجد بسته بود . بقال سر گذر گفت : نماز را روی بام مسجد بخوانید تا چند متر به خدا نزدیکتر باشید.مذهب شوخی سنگینی بود که محیط با من کرد و من سالها مذهبی ماندم.بی آنکه خدایی داشته باشم ... (هنوز در سفرم)سهراب از معلم کلاس اولش چنین میگوید :... آدمی بی رویا بود. پیدا بود که زنجره را نمیفهمد. در پیش او خیالات من چروک میخورد...خرداد سال 1319 ، پایان دوره شش ساله ابتدایی.... دبستان را که تمام کردم، تابستان را در کارخانه ریسندگی کاشان کار گرفتم. یکی دو ماه کارگر کارخانه شدم . نمیدانم تابستان چه سالی، ملخ به شهر ما هجوم آورد . زیانها رساند . من مامور مبارزه با ملخ در یکی از آبادیها شدم. راستش، حتی برای کشتن یک ملخ نقشه نکشیدم. اگر محصول را میخوردند، پیدا بود که گرسنه اند. وقتی میان مزارع راه میرفتم، سعی میکردم پا روی ملخها نگذارم.... (هنوز در سفرم)مهرماه همان سال، آغاز تحصیل در دوره متوسطه در دبیرستان پهلوی کاشان.... در دبیرستان، نقاشی کار جدی تری شد. زنگ نقاشی، نقطه روشنی در تاریکی هفته بود... (هنوز در سفرم - صفحه 12)از دوستان این دوره : محمود فیلسوفی و احمد مدیحیسال 1320، سهراب و خانواده به خانه ای در محله سرپله کاشان نقل مکان کردند.سال 1322، پس از پایان دوره اول متوسطه، به تهران آمد و در دانشسرای مقدماتی شبانه روزی تهران ثبت نام کرد.... در چنین شهری [کاشان]، ما به آگاهی نمیرسیدیم. اهل سنجش نمیشدیم. در حساسیت خود شناور بودیم. دل میباختیم. شیفته میشدیم و آنچه میاندوختیم، پیروزی تجربه بود. آمدم تهران و رفتم دانشسرای مقدماتی. به شهر بزرگی آمده بودم. اما امکان رشد چندان نبود... (هنوز در سفرم- صفحه 12)سال 1324 دوره دوساله دانشسرای مقدماتی به پایان رسید و سهراب به کاشان بازگشت.... دوران دگرگونی آغاز میشد. سال 1945 بود. فراغت در کف بود. فرصت تامل به دست آمده بود. زمینه برای تکانهای دلپذیر فراهم میشد... (هنوز در سفرم)آذرماه سال 1325 به پیشنهاد مشفق کاشانی (عباس کی منش متولد 1304) در اداره فرهنگ (آموزش و پرورش) کاشان استخدام شد.... شعرهای مشفق را خوانده بودم ولی خودش را ندیده بودم. مشفق دست مرا گرفت و به راه نوشتن کشید. الفبای شاعری را او به من آموخت... (هنوز در سفرم)سال 1326 و در سن نوزده سالگی، منظومه ای عاشقانه و لطیف از سهراب، با نام "در کنار چمن یا آرامگاه عشق" در 26 صفحه منتشر شد....دل به کف عشق هر آنکس سپردجان به در از وادی محنت نبردزندگی افسانه محنت فزاستزندگی یک بی سر و ته ماجراستغیر غم و محنت و اندوه و رنجنیست در این کهنه سرای سپنج...مشفق کاشانی مقدمه کوتاهی در این کتاب نوشته است.سهراب بعدها، هیچگاه از این سروده ها یاد نمیکرد.سال 1327، هنگامی که سهراب در تپه های اطراف قمصر مشغول نقاشی بود، با منصور شیبانی که در آن سالها دانشجوی نقاشی دانشکده هنرهای زیبا بود، آشنا شد. این برخورد، سهراب را دگرگون کرد.... آنروز، شیبانی چیرها گفت. از هنر حرفها زد. ون گوگ را نشان داد. من در گیجی دلپذیری بودم. هرچه میشنیدم، تازه بود و هرچه میدیدم غرابت داشت.شب که به خانه بر میگشتم، من آدمی دیگر بودم. طعم یک استحاله را تا انتهای خواب در دهان داشتم... (هنوز در سفرم)شهریور ماه همان سال، استعفا از اداره فرهنگ کاشان.مهرماه، به همراه خانواده جهت تحصیل در دانشکده هنرهای زیبا در رشته نقاشی به تهران میاید.در خلال این سالها، سهراب بارها به دیدار نمیا یوشیج میرفت.در سال 1330 مجموعه شعر "مرگ رنگ" منتشر گردید. برخی از اشعار موجود در این مجموعه بعدها با تغییراتی در "هشت کتاب" تجدید چاپ شد.بخشهایی حذف شده از " مرگ رنگ " :... جهان آسوده خوابیده است،فروبسته است وحشت در به روی هر تکان، هر بانگ


دانلود با لینک مستقیم


سهراب سپهری نقاش و شاعر

تحقیق در مورد وصیت نامه ی پاسدار شهید سهراب مومن زاده

اختصاصی از ژیکو تحقیق در مورد وصیت نامه ی پاسدار شهید سهراب مومن زاده دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 1

 

وصیت نامه ی پاسدار شهید سهراب مومن زاده

بنام الله پاسدار حرمت خون شهیدان

خدایا مرا در این روز برای پیوستن به نیاکان موفق بدار و مرا در این روز از همراهی با بدکاران دور کن. الهی العفو- الهی العفو- الهی العفو- با سلام و درود فراوان به رهبر انقلاب، پیر پر سوز جماران، یاور پا برهنه ها. آری امروز روزی است که باید به ندای حسین زمان امام است لبیک بگوئیم. ولی عزیزان می دانید که سخن دل را نمی توان با قلم نگاشت. آن هم در شرایطی که خودم را در کربلای مکان و عاشورای زمان می بینم. اما چه کنم که می خواهم با شما و همه مظلومان تاریخ درد دل کنم. به ناچار با قلم ناتوان و شکسته ام می نویسم، باشد تا شما به کلمات من روح حیات بخشید. برادران و خواهران هم اکنون که دیده ام وظیفه ام این است که به ندای رهبرم جواب بدهم جانبر کف جهت نابودی کفر و نفاق با سلاح آتشینم و قلب پر خروشم به جبهه های حق علیه باطل می شتابم. من افتخار چنین روزی را می کشیدم.که در طرح لبیک یا امام شرکت کنم و جان خود را در راه هدف او از دست بدهم و آن روزی که چنین کشته شوم عروسی من است و انانکه از سلاحشان ما را می ترسانند بر کویر اندیشه باطنشان چیزی نخواهید روئید که نا در مکتب حسین در شرافت- شجاعت- شهامت- شهادت آموخته ایم و در شریعت علی علم جهاد و آنانکه می پندارند که از پای افتاده ایم، یا بر جای نشسته ایم بر گور خیال خامشان بگریند که ما امت حسینیم و مرد کارزار. و سلام مرا به امام برسانید. او را دعا کنید و به او بگوئید ما سربازان تو هر لحظه و هر ثانیه منتظر پیام تو که جهان را به لرزه می اندازد، هستیم.پروردگارا ما را به تداوم راه آنان (شهدا) و برای هدف والایشان توفیق ده و به خانواده های آنان صبری جمیل عطا بفرما. خانواده ی عزیزم از خبر شهادت من ناراحت نشوید من راه خود را انتخاب کرده ام که همان راه امت (خمینی بت شکن) است. افتخار کنید که در چنین را می رفتم و مرا حلال کنید.

خدایا- خدایا تا انقلاب مهدی (عج) خمینی را نگهدار. بامید زیارت کربلا

والسلام سهراب مومن زاده

1/12/62


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد وصیت نامه ی پاسدار شهید سهراب مومن زاده

دانلود پاورپوینت زندگی نامه سهراب از زبان خودش

اختصاصی از ژیکو دانلود پاورپوینت زندگی نامه سهراب از زبان خودش دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود پاورپوینت زندگی نامه سهراب از زبان خودش


دانلود پاورپوینت زندگی نامه سهراب از زبان خودش

دسته بندی : پاورپوینت _ عمومی و آزاد

نوع فایل:  ppt _ pptx ( قابلیت ویرایش متن )

فروشگاه فایل » مرجع فایل


 قسمتی از محتوی متن ppt : 

 

تعداد اسلاید : 9 صفحه

من کاشی هستم .
اما در قم به دنیا آمده ام .
شناسنامه ام درست نیست.
مادرم می داند که من درچهاردهم مهرهزاروسیصد وهفت به دنیا آمده ام.
درست ساعت دوازده.
در قم زیاد نمانده ایم.
به گلپایگان وخوانسار رفته ایم.
من کودکی رنگینی داشته ام .
دوران خردسالی ام در ترس وشیفتگی بود .
با عموها و اجداد پدری در یک خانه زندگی می کردیم .
و خانه باغ بود .
زندگی نامه سهراب از زبان خودش اهل کاشانم اما شهر من کاشان نیست شهر من گمشده است من با تاب ، من با تب خانه ای در طرف دیگر شب ساخته ام .
چند نمونه از نقاشی های سهراب 1307 تولد روز 14 مهر در قم 1319 به پایان رساندن دوره شش ساله ابتدایی در دبستان خیام کاشان 1322 به پایان رساندن دوره سه ساله دبیرستان (دبیرستان پهلوی) 1324اتمام دوره دوساله دانش سرای مقدماتی تهران وبازگشت به کاشان 1325چهاردهم دی ماه استخدام در اداره فرهنگ کاشان 1327شهریورماه ، استعفا از کار اداره فرهنگ ، گرفتن دیپلم ادبی ، نام نویسی در دانشکده هنرهای زیبای تهران رشته نقاشی واستخدام درشرکت نفت ایران وانگلیس 1328کناره گیری از خدمت در شرکت نفت پس از هشت ماه 1330انتشار اولین اشعار به نام (مرگ ورنگ) 1332دانشکده هنر های زیبا را با احراز رتبه اول به پایان رسانید ومدال درجه اول فرهنگ نصیب او شد .
سال شمار زندگی سهراب سپهری 1333 آغاز کار در وزارت فرهنگ وهنر 1335 شرکت در نمایشگاه گروهی باشگاه مهرگان 1336 سفر از راه زمینی تا پاریس و لندن .
دیدار از موزه ها ، نام نویسی در مدرسه هنرهای زیبای پاریس رشته لیتوگرافی 1337 سفر به رم و اقامت دو ماهه درآن شهر و شرکت در بی ینال ونیز، بازگشت به ایران وشرکت در اولین بی ینال تهران واستخدام در اداره کل اطلاعات وزارت کشاورزی با سمت ریاست سازمان سمعی وبصری 1339 شرکت در بی ینال تهران ، به دست آوردن جایزه اول هنرهای زیبا ، سفر به ژاپن ، آموختن فنون حکاکی روی چوب در توکیو ، سفر از توکیو به دهلی 1340 دو هفته اقامت دردهلی ، بازگشت به ایران ،برگزاری نمایشگاه انفرادی در تالار رضا عباسی ، شرکت در نمایشگاه گروهی بانک صادرات ، انتشار مجموعه شعر«آواز آفتاب » ، تدریس نقاشی در دانشکده هنر های تزیینی به مدت شش ماه ،انتشار مجم

  متن بالا فقط تکه هایی از محتوی متن پاورپوینت میباشد که به صورت نمونه در این صفحه درج شدهاست.شما بعد از پرداخت آنلاین فایل را فورا دانلود نمایید 

 


  لطفا به نکات زیر در هنگام خرید دانلود پاورپوینت:  توجه فرمایید.

  • در این مطلب، متن اسلاید های اولیه قرار داده شده است.
  • به علت اینکه امکان درج تصاویر استفاده شده در پاورپوینت وجود ندارد،در صورتی که مایل به دریافت  تصاویری از ان قبل از خرید هستید، می توانید با پشتیبانی تماس حاصل فرمایید
  • پس از پرداخت هزینه ،ارسال آنی پاورپوینت خرید شده ، به ادرس ایمیل شما و لینک دانلود فایل برای شما نمایش داده خواهد شد
  • در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون بالا ،دلیل آن کپی کردن این مطالب از داخل اسلاید ها میباشد ودر فایل اصلی این پاورپوینت،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
  • در صورتی که اسلاید ها داری جدول و یا عکس باشند در متون پاورپوینت قرار نخواهند گرفت.

دانلود فایل   پرداخت آنلاین 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود پاورپوینت زندگی نامه سهراب از زبان خودش

نمادهای عرفانی درداستان رستم و سهراب 20 ص

اختصاصی از ژیکو نمادهای عرفانی درداستان رستم و سهراب 20 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 20

 

 نمادهای عرفانی درداستان رستم و سهراب

 

پیرامون اثر گرانسنگ حکیم توس ـ شاهنامه سترگ ـ سخن بسیار گفته‌اند و شنیده‌ایم و جای سخنهای بسیار دیگر نیز هنوز خالی‌ست، نگاه متفاوت آقای قائم‌پناه به یکی از داستانهای محوری شاهنامه که می‌تواند سرفصلی برای نگاههای عمیق‌تری از این منظر باشد ما را مجاب به درج این مقاله می‌کند.

شاید در میان ایرانیانی که سر و سودای مطالعه دارند و علی‌الخصوص در وادی ادبیات فارسی قدم‌زنان تفرجی کرده و می‌کنند کمتر کسی را بتوان یافت که بی‌خبر باشد از اظهارنظر حکیم طوس، فردوسی نسبت به سرودة ارزشمند خویش (شاهنامه) که فرمود:

پی افکندم از نظم کاخی بلند

که از باد و باران نیابد گزند

به راستی شاهنامه کاخی بس بلند و بزرگ است که در طول تاریخ هستی خویش، نظر بزرگان و معماران عرصة علم و خرد را همواره به خود معطوف داشته است اما هنوز هم کسی نتوانسته است همه زوایای آن را یک‌جا در حلقة عدسی دوربین دیدگان خویش به مشاهده بنشیند و به بیان دیگر کسی موفق نشده تمام زوایای آن را زیر سیطرة دید خویش درآورد، به تعبیر نگارنده، شاهنامه چون عروس حماسی است که تاکنون به حجلة زفاف هیچ دامادی درنیامده است. اما از آنجا که پری‌روی تاب مستوری ندارد، او نیز هرازگاهی از لابه‌لای حجاب محمل خویش سرک کشیده و گوشة چشمی به خواستگاران و

صفحه 2

طالبانش نشان داده است، لذا هر خواستگار و طالبی نیز فقط توانسته است از منظر و مقامی که خود بر آن واقف بوده شاهد کمان ابروی وی یا تیر مژگانش باشد و آن را تماشا و توصیف کند. بر این اساس تلاش نگارندة این سطور نیز بر آن است تا از منظر و خاستگاه عارفان نگاهی به داستان رستم و سهراب، همچنین مرگ رستم بیندازد. امیدا که به حول و قوة الهی از عهدة کار (حداقل در حد توان خویش) برآید.

ابتدا لازم می‌دانم این مهم را با طرح چند پرسش آغاز کنم:

اولا‌ً اینکه چطور می‌شود قبول کرد مردی که آزار موری را برنمی‌تابد، چنان‌که در مقام انذار فریاد می‌زند:

میازار موری که دانه‌کش است

که جان دارد و جان شیرین خوش است

راضی می‌شود که پدر را به مرگ فرزند خویش آن هم به صورتی که خود قاتل فرزند باشد بیازارد؟ آیا عذاب روحی این موضوع برای پدر چندین برابر‌ِ آزار مور نیست؟

و آیا عذاب وجدانی، که از خواندن چنین صحنه‌ای به خواننده دست می‌دهد بیش از عذاب وجدانی که از آزار موری به انسان دست می‌دهد نیست؟ یا آیا درد و رنجی که از مرگ برادر به دست برادر در دل و جان انسان می‌پیچد بسی سنگین‌تر و شدید‌تر از درد و رنجی که از آزار و مرگ یک مور به انسانی دست می‌دهد نیست؟

راستی چه شده است شاعری که انسان را از آزار مور برحذر می‌دارد و پرهیز می‌دهد، پدری را که قاتل فرزندش شده لعن و نفرین نمی‌کند و به دشنام برادری که برادرش را در چاهی پر از تیغ و سنان می‌اندازد نمی‌آغازد!؟ عجبا! تیغ نقد و انتقاد شاعر چرا کند شده است!؟ آیا علت، این بوده که شاعر داستان‌ِ رستم و سهراب و مرگ وی را صرفا‌ً داستان و افسانه تلقی می‌کرده؟ یا اینکه این داستان لباس رمزی است بر قامت‌ِ حقیقتی که شاعر لطفی در

صفحه 3

عریانی آن نمی‌دیده و یا بیان صریح آن را صلاح نمی‌دانسته، به علت اینکه معتقد بوده که در عصر وی:

هنر خوار شد، جادویی ارجمند

نهان راستی، آشکارا گزند

شده بر بدی دست دیوان دراز

ز نیکی نرفتی سخن جز به راز

به نظر نگارنده در این نکته جای بسی تأمل است. و از طرف دیگر چگونه می‌شود باور کرد که فرد جوانمرد و مؤمنی چون رستم که در هیچ کاری بدون ذکر نام خدا مشغول و فارغ نمی‌شود ناجوانمردانه قاتل فرزندش شود؟ و یا چطور می‌توان باور کرد رستمی که در هر امری ابتدا ستایش حق می‌‌گوید و بر او سجده می‌کند (که سجده خود نماد نماز در پیشگاه حق است.) با شکستن پیمان و به کار بستن خدعه، رقیبش را از میان بردارد؟ آیا در ستایش و نمازش اخلاصی نبوده است؟ آیا نماز او از آن نمازهایی نبوده که رسول حق فرمودند: «الصلوة معراج المؤمن» نماز نردبان عروج مؤمن است. و یا بالاتر که حضرت حق فرمودند: «إن‌َّ الصلوة تنهی عن الفحشاء و المنکر»? نماز بازدارندة از زشتیها و ناپسندیهاست. و یا اینکه رستم از آنهایی نبود که به قول شیخ محمود شبستری خودساخته و خودباخته باشد تا نمازش سرشار از عطر و بوی حضور شود چنان‌که فرمود:

تو تا خود را به کل‍ّی در نبازی

نمازت کی شود هرگز نمازی

البته باید اقرار نمود که رستم مثل کسانی نبوده که نماز را برای شانه خالی کردن از زیر بار تکلیف و مسئولیت بهانه ساخته و کارش را ترک کند، نه، رستم نیز چون سعدی شیرازی طاعت را به جز خدمت به خلق نمی‌دانست. همین نکته‌های ظریف و همین پرسشهای دقیق است که انسان را بر آن می‌دارد تا بپذیرد که قسمتهایی از شاهنامه نیز به سبک و سیاق گفته‌ها و باورهای عارفان بر سبیل رمز و کنایه سروده شده است و لذا باید گفت: اینکه

صفحه 4

جناب آقای دکتر محمودی بختیاری شاهنامه را آبشخور عارفان خوانده و بر این اساس کتابی تألیف نموده‌اند، سخنی به گزاف وناحق نگفته و به همین دلیل بنده معتقدم که اگر از منظر عرفان به داستان رستم نظر افکنیم، نتیجه می‌گیریم که با توجه به مطالب فوق‌الذکر می‌توان ادعا کرد که در داستان رستم و سهراب نیز سهراب، نماد نفس رستم است نه فرزند حقیقی وی و از آنجا که خداوند متعال فرموده‌اند: «ا‌ِن‌َّ النفس لا‌َم‍ّاره‌ٌ بالسوء»1 نفس اماره [هر لحظه] انسان را به کارهای زشت و ناروا وامی‌دارد. و از باب اینکه صادق اهل بیت(ع) فرمودند: «طوبی ل‍ِعبد‌ٍ جاهد لله نفسه‌ُ و هواه‌ُ و م‍َن هزم ج‍ُند نفسه‌ِ و هواه‌ُ ظ‍َف‍ِر‌َ برضا الله»2 یعنی خوشا به حال عبدی که برای خدا و تقر‌ّب به حضرتش همیشه در مقام جهاد و ستیز با نفس باشد و هرگز از او غافل نشود و عنان و سلسلة اختیار خویش را از کف نداده و نگذارد که نفس و خواسته‌هایش بر او چیره شوند. بلکه او غالب و نفس مغلوب او باشد و آنکه توفیق جهاد با نفس یا‌فت و سپاه نفس اماره را مغلوب خود ساخت رضای الهی را کسب کرده است چنان‌که پیامبر اکرم(ص) نیز فرمودند: «طوبی لم‍َن کان عقل‍ُه‌ُ امیرا‌ً و نفسه‌ُ اسیرا‌ً»3 یعنی خوشا به حال آن که عقلش در مملکت جانش امیر است و نفسش اسیر.» گفتنی است با توجه به همین آیات و روایات موجود که نمونه‌هایی از آنها ذکر شد، عارفان علاوه بر اینکه سالکان و رهروان طریق حق را همواره به مبارزة با نفس فرا خوانده و تحریک کرده‌اند، در خارج از وجود خویش نیز برای نفس نمادهایی را بیان کرده‌اند که تعداد قابل توجهی از آنها را محقق بزرگ آلمانی خانم آن ماری شیمل در کتاب خود «ابعاد عرفانی اسلام» فراهم آورده که می‌توان به طور خلاصه از جملة آنها این موارد را برشمرد. 1- سگ سیاه 2-روباه جوان 3- موش 4- زن نافرمان وگول‌زن 5- اسب یا استر چموش 6- شتر سرکش و نافرمان 7- خوک 8- فرعون 9- ابرهه 10 مار 11- شیطان 12-اژدها، حال چه می‌شود اگر سیزدهمین آنها را هم سهراب بنامیم و بدانیم.

رستم نماد سالک است و سهراب نماد نفس


دانلود با لینک مستقیم


نمادهای عرفانی درداستان رستم و سهراب 20 ص