ژیکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

ژیکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق و بررسی در مورد رنسانس در اروپا

اختصاصی از ژیکو تحقیق و بررسی در مورد رنسانس در اروپا دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 60

 

گذری کوتاه بر تاریخ سیاسی روم

از رم تا روم

در همان زمانی که یونان دوران شکوفایی خود را می گذراند، در شمال غربی آن ـ یعنی در شبه جزیره ی ایتالیا ـ اقوامی می زیستند که از حیث فرهنگ و تمدن بسیار عقب تر از آنان بودند. از شهرهای مهم این اقوام، شهر رم بود. رمی ها حکومت جمهوری داشتند. آنان به طور دایم با همسایگان خود در جنگ بودند. به همین دلیل، جنگاوری در میسان رمی ها اهمیت زیادی داشت و پسران خود را پس از دوران کودکی به آموزش های سخت نظامی مشغول می کردند.

در قرن سوم قبل از میلاد، توسعه ی فتوحات رمی ها موجب شد که با حکومت کارتاژ همسایه شوند و بر سر منافع اقتصادی و راه های دریایی، با یک دیگر بجنگند.

کارتاژی ها عنوان خود را از پایتخت خود، شهر کارتاژ( در تونس فعلی)، گرفته بودند. آنان قسمت های زیادی از سواحل شمال آفریقا و جزایر دریای مدیترانه را در اختیار داشتند. جنگ هایی رومیان با کارتاژی ها بیش از نیم قرن طول کشید. سرانجام، با وجود رشادت های هانیبال،2 سردار کارتاژی، رومیان پیروز شدند و به عمر دولت کارتاژ خاتمه دادند(146 ق.م) جنگ های رومیان و کارتاژی ها به جنگ های پونیک3 معروف است.

رومیان به تدریج بر پیروزی های خود افزودند و با فتح مصر و آسیای صغیر کشوری پدید آوردند. بدین ترتیب، حکومت رم به امپراطوری روم تبدیل شد. گستردگی بیش از حد قلمرو روم برای آن امپراتوری مشکلاتی در پی داشت. همسایگی رومیان با دولت ایران، سرآغاز مسائل بسیاری در سرنوشت دو کشور بود. تا این زمان رومی ها آشنایی زیادی با حکومت ایران آن زمان ـ یعنی اشکانیان ـ نداشتند. همسایگی آنان با اشکانیان موجب برخورد منافع و در نتیجه، جنگ های بسیاری شد که تا اواخر دوره ی ساسانی ادامه یافت. این جنگ ها در نهایت موجبات ضعف هر دو کشور را فراهم کرد.

امپراتوری روم از قرن سوم میلادی دچار مشکلاتی شد که به تدریج قدرت آن را به تحلیل می برد.

یکی از علل این مشکلات وسعت بیش از حد قلمرو امپراتوری بود. امپراتور کنسانتین شهر بیزانتیوم ( قسطنطنیه) را که در شرق امپراتوری بود به پایتختی انتخاب کرد. این اقدام مقدمه ی تقسیم روم به دو قسمت شرقی و غربی گردید.(395 م.)

از آن پس، روم غربی به دلیل حملات مداوم اقوام بیابانگرد رو به انحطاط نهاد و به عکس، روم شرقی به دلیل برخورداری از سرزمین های ثروتمند امپراتوری و راه های بازرگانی تا مدت ها به حیات خود ادامه داد تا آن که در 1453 م. پایتخت آن توسط ترکان مسلمان فتح شد و بدین ترتیب، یکی دیگر از امپراتوری های بزرگ جهان منقرض شد.

مورخان سقوط شهر رم، به دست اقوام مهاجم، را از مهم ترین حوادث تاریخ جهان دانسته اند. اقوام مهاجم مردمی بیابانگرد و با زندگی شهری بیگانه بودند. آنان پس از کش مکش های بسیار توانستند شهر رم را تسخیر کنند و خرابی های بسیار به بار آوردند. یکی از مورخان در این باره نوشته است:« هزار سال پیش از مسیح، متجاوزان شمالی وارد ایتالیا شده و ساکنان آن را مطیع ساخته و با آن ها مخلوط شده بودند، تمدن آنان را کسب کرده و با خود آنان، تمدن نوینی را بنا نهاده بودند. چهارصد سال پس از مسیح همان واقعه تکرار شد . . . »

مسیحیت

پیدایش مسیحیت، مهم ترین حادثه در تاریخ رم باستان است. مسیحیان در ابتدا مسئله ی مهمی برای حکومت روم به شمار نمی رفتند اما به مرور زمان به شمار و اهمیت آنان افزوده شد. تعالیم مسیحیت در جامعه أی که فساد و خشونت در آن گسترش فراوانی داشت، مردم را به پارسایی و مهربانی دعوت می کرد. به علاوه، تعالیم آن با بسیاری از سنت های شرک آمیز رومیان در تضاد بود. به همین دلیل، از طرف بسیاری از بردگان و گروه های مردم بدان گرویدند و از طرف دیگر، موجبات خشم و نگرانی روحانیون یهودی و حاکمان رومی را فراهم آورد. از این رو، سختگیری نسبت


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق و بررسی در مورد رنسانس در اروپا

دانلودتحقیق درمورد رنسانس در اروپا

اختصاصی از ژیکو دانلودتحقیق درمورد رنسانس در اروپا دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 60

 

گذری کوتاه بر تاریخ سیاسی روم

از رم تا روم

در همان زمانی که یونان دوران شکوفایی خود را می گذراند، در شمال غربی آن ـ یعنی در شبه جزیره ی ایتالیا ـ اقوامی می زیستند که از حیث فرهنگ و تمدن بسیار عقب تر از آنان بودند. از شهرهای مهم این اقوام، شهر رم بود. رمی ها حکومت جمهوری داشتند. آنان به طور دایم با همسایگان خود در جنگ بودند. به همین دلیل، جنگاوری در میسان رمی ها اهمیت زیادی داشت و پسران خود را پس از دوران کودکی به آموزش های سخت نظامی مشغول می کردند.

در قرن سوم قبل از میلاد، توسعه ی فتوحات رمی ها موجب شد که با حکومت کارتاژ همسایه شوند و بر سر منافع اقتصادی و راه های دریایی، با یک دیگر بجنگند.

کارتاژی ها عنوان خود را از پایتخت خود، شهر کارتاژ( در تونس فعلی)، گرفته بودند. آنان قسمت های زیادی از سواحل شمال آفریقا و جزایر دریای مدیترانه را در اختیار داشتند. جنگ هایی رومیان با کارتاژی ها بیش از نیم قرن طول کشید. سرانجام، با وجود رشادت های هانیبال،2 سردار کارتاژی، رومیان پیروز شدند و به عمر دولت کارتاژ خاتمه دادند(146 ق.م) جنگ های رومیان و کارتاژی ها به جنگ های پونیک3 معروف است.

رومیان به تدریج بر پیروزی های خود افزودند و با فتح مصر و آسیای صغیر کشوری پدید آوردند. بدین ترتیب، حکومت رم به امپراطوری روم تبدیل شد. گستردگی بیش از حد قلمرو روم برای آن امپراتوری مشکلاتی در پی داشت. همسایگی رومیان با دولت ایران، سرآغاز مسائل بسیاری در سرنوشت دو کشور بود. تا این زمان رومی ها آشنایی زیادی با حکومت ایران آن زمان ـ یعنی اشکانیان ـ نداشتند. همسایگی آنان با اشکانیان موجب برخورد منافع و در نتیجه، جنگ های بسیاری شد که تا اواخر دوره ی ساسانی ادامه یافت. این جنگ ها در نهایت موجبات ضعف هر دو کشور را فراهم کرد.

امپراتوری روم از قرن سوم میلادی دچار مشکلاتی شد که به تدریج قدرت آن را به تحلیل می برد.

یکی از علل این مشکلات وسعت بیش از حد قلمرو امپراتوری بود. امپراتور کنسانتین شهر بیزانتیوم ( قسطنطنیه) را که در شرق امپراتوری بود به پایتختی انتخاب کرد. این اقدام مقدمه ی تقسیم روم به دو قسمت شرقی و غربی گردید.(395 م.)

از آن پس، روم غربی به دلیل حملات مداوم اقوام بیابانگرد رو به انحطاط نهاد و به عکس، روم شرقی به دلیل برخورداری از سرزمین های ثروتمند امپراتوری و راه های بازرگانی تا مدت ها به حیات خود ادامه داد تا آن که در 1453 م. پایتخت آن توسط ترکان مسلمان فتح شد و بدین ترتیب، یکی دیگر از امپراتوری های بزرگ جهان منقرض شد.

مورخان سقوط شهر رم، به دست اقوام مهاجم، را از مهم ترین حوادث تاریخ جهان دانسته اند. اقوام مهاجم مردمی بیابانگرد و با زندگی شهری بیگانه بودند. آنان پس از کش مکش های بسیار توانستند شهر رم را تسخیر کنند و خرابی های بسیار به بار آوردند. یکی از مورخان در این باره نوشته است:« هزار سال پیش از مسیح، متجاوزان شمالی وارد ایتالیا شده و ساکنان آن را مطیع ساخته و با آن ها مخلوط شده بودند، تمدن آنان را کسب کرده و با خود آنان، تمدن نوینی را بنا نهاده بودند. چهارصد سال پس از مسیح همان واقعه تکرار شد . . . »

مسیحیت

پیدایش مسیحیت، مهم ترین حادثه در تاریخ رم باستان است. مسیحیان در ابتدا مسئله ی مهمی برای حکومت روم به شمار نمی رفتند اما به مرور زمان به شمار و اهمیت آنان افزوده شد. تعالیم مسیحیت در جامعه أی که فساد و خشونت در آن گسترش فراوانی داشت، مردم را به پارسایی و مهربانی دعوت می کرد. به علاوه، تعالیم آن با بسیاری از سنت های شرک آمیز رومیان در تضاد بود. به همین دلیل، از طرف بسیاری از بردگان و گروه های مردم بدان گرویدند و از طرف دیگر، موجبات خشم و نگرانی روحانیون یهودی و حاکمان رومی را فراهم آورد. از این رو، سختگیری نسبت


دانلود با لینک مستقیم


دانلودتحقیق درمورد رنسانس در اروپا

تحقیق درمورد رنسانس در اروپا

اختصاصی از ژیکو تحقیق درمورد رنسانس در اروپا دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 60

 

گذری کوتاه بر تاریخ سیاسی روم

از رم تا روم

در همان زمانی که یونان دوران شکوفایی خود را می گذراند، در شمال غربی آن ـ یعنی در شبه جزیره ی ایتالیا ـ اقوامی می زیستند که از حیث فرهنگ و تمدن بسیار عقب تر از آنان بودند. از شهرهای مهم این اقوام، شهر رم بود. رمی ها حکومت جمهوری داشتند. آنان به طور دایم با همسایگان خود در جنگ بودند. به همین دلیل، جنگاوری در میسان رمی ها اهمیت زیادی داشت و پسران خود را پس از دوران کودکی به آموزش های سخت نظامی مشغول می کردند.

در قرن سوم قبل از میلاد، توسعه ی فتوحات رمی ها موجب شد که با حکومت کارتاژ همسایه شوند و بر سر منافع اقتصادی و راه های دریایی، با یک دیگر بجنگند.

کارتاژی ها عنوان خود را از پایتخت خود، شهر کارتاژ( در تونس فعلی)، گرفته بودند. آنان قسمت های زیادی از سواحل شمال آفریقا و جزایر دریای مدیترانه را در اختیار داشتند. جنگ هایی رومیان با کارتاژی ها بیش از نیم قرن طول کشید. سرانجام، با وجود رشادت های هانیبال،2 سردار کارتاژی، رومیان پیروز شدند و به عمر دولت کارتاژ خاتمه دادند(146 ق.م) جنگ های رومیان و کارتاژی ها به جنگ های پونیک3 معروف است.

رومیان به تدریج بر پیروزی های خود افزودند و با فتح مصر و آسیای صغیر کشوری پدید آوردند. بدین ترتیب، حکومت رم به امپراطوری روم تبدیل شد. گستردگی بیش از حد قلمرو روم برای آن امپراتوری مشکلاتی در پی داشت. همسایگی رومیان با دولت ایران، سرآغاز مسائل بسیاری در سرنوشت دو کشور بود. تا این زمان رومی ها آشنایی زیادی با حکومت ایران آن زمان ـ یعنی اشکانیان ـ نداشتند. همسایگی آنان با اشکانیان موجب برخورد منافع و در نتیجه، جنگ های بسیاری شد که تا اواخر دوره ی ساسانی ادامه یافت. این جنگ ها در نهایت موجبات ضعف هر دو کشور را فراهم کرد.

امپراتوری روم از قرن سوم میلادی دچار مشکلاتی شد که به تدریج قدرت آن را به تحلیل می برد.

یکی از علل این مشکلات وسعت بیش از حد قلمرو امپراتوری بود. امپراتور کنسانتین شهر بیزانتیوم ( قسطنطنیه) را که در شرق امپراتوری بود به پایتختی انتخاب کرد. این اقدام مقدمه ی تقسیم روم به دو قسمت شرقی و غربی گردید.(395 م.)

از آن پس، روم غربی به دلیل حملات مداوم اقوام بیابانگرد رو به انحطاط نهاد و به عکس، روم شرقی به دلیل برخورداری از سرزمین های ثروتمند امپراتوری و راه های بازرگانی تا مدت ها به حیات خود ادامه داد تا آن که در 1453 م. پایتخت آن توسط ترکان مسلمان فتح شد و بدین ترتیب، یکی دیگر از امپراتوری های بزرگ جهان منقرض شد.

مورخان سقوط شهر رم، به دست اقوام مهاجم، را از مهم ترین حوادث تاریخ جهان دانسته اند. اقوام مهاجم مردمی بیابانگرد و با زندگی شهری بیگانه بودند. آنان پس از کش مکش های بسیار توانستند شهر رم را تسخیر کنند و خرابی های بسیار به بار آوردند. یکی از مورخان در این باره نوشته است:« هزار سال پیش از مسیح، متجاوزان شمالی وارد ایتالیا شده و ساکنان آن را مطیع ساخته و با آن ها مخلوط شده بودند، تمدن آنان را کسب کرده و با خود آنان، تمدن نوینی را بنا نهاده بودند. چهارصد سال پس از مسیح همان واقعه تکرار شد . . . »

مسیحیت

پیدایش مسیحیت، مهم ترین حادثه در تاریخ رم باستان است. مسیحیان در ابتدا مسئله ی مهمی برای حکومت روم به شمار نمی رفتند اما به مرور زمان به شمار و اهمیت آنان افزوده شد. تعالیم مسیحیت در جامعه أی که فساد و خشونت در آن گسترش فراوانی داشت، مردم را به پارسایی و مهربانی دعوت می کرد. به علاوه، تعالیم آن با بسیاری از سنت های شرک آمیز رومیان در تضاد بود. به همین دلیل، از طرف بسیاری از بردگان و گروه های مردم بدان گرویدند و از طرف دیگر، موجبات خشم و نگرانی روحانیون یهودی و حاکمان رومی را فراهم آورد. از این رو، سختگیری نسبت


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درمورد رنسانس در اروپا

دانلود تحقیق کامل درمورد آهنگسازان رنسانس

اختصاصی از ژیکو دانلود تحقیق کامل درمورد آهنگسازان رنسانس دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق کامل درمورد آهنگسازان رنسانس


دانلود تحقیق کامل درمورد آهنگسازان رنسانس

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 90

 

رنسانس Renaissance ، ایتالیایی: Rinascimento

رنسانس ـ عصر نوزایی ـ باززایی ـ اغلب به جنبش فکری و عقلانی اطلاق می‌شود که در قرن 14th از شهرهای شمالی ایتالیا سرچشمه گرفت؛ و در سده 16th به اوج خود رسید.

تا قرنی پیش رنسانس را تولد دوباره هنر و ادبیات تحت تأثیر سرمشق‌های کلاسیک باستان و یا کشف جهان و انسان تعریف کرده بودند؛ ولی تاریخ نوسان قرن 20th نظریه‌های تازه در مفهوم و حدود زمانی این جنبش پیش نهاده‌اند. اصطلاح «تولد دوباره» ریناشیتا (Rinashita) را نخستین بار «وازاری» (Vasary) بکار برد (1550) و احتمالاً، یاکوب بورکهارتی (Jacob Borkhardt)  آن را در معنای وسیع‌تری رایج کرد (1860).

به علاوه امروزه چنین نظری مورد قبول قرار گرفته است که اگر چه ایتالیا خاستگاه رنسانس بود، و در آنجا دگرگونی فرهنگی و هنری با درخشش بسیار صورت گرفت؛ سایر نواحی اروپا نیز سهمی مهم در بسط و غنای دستاوردهای آن داشته. در تاریخ هنر، معمولاً رنسانس را به مراحل آغازین (حدود 1300 ـ حدود 1420)، میانی (حدود 1420 ـ حدود 1500) و اوج (حدود 1500 ـ حدود 1521) تقسیم می‌کنند. سست شدن قیود فئودالی، توسعه تجارت بین‌المللی، انباشته شدن سرمایه در بانک مدیچی‌ها در فلورانس و در خزانة واتیکان، از عوامل مهم پیدایش و پیشرفت رنسانس بودند. رنسانس اعتقاد جدید به توانایی و شایستگی انسان را آشکار ساخت. و در این زمینه آثار متفکران و هنرمندان دوران باستان بسیار بهره گرفت. اهمیت روز افزون نظم دنیوی در فرهنگ اروپایی بازتاب نقش حامیان اشراف منشی چون «لرنتود مدیچی (Lorneto Medicci) بود. با این حال هنر پروری دستگاه کلیسا و بلند پروازی پاپ یولیوس دوم (Pop Jolius) پاپ لئود هم نیز نه فقط سیمای شهر رم، بلکه مسیر تحول هنر اروپایی را عوض کرد. در این رهگذر، هنرمند موقعیت اجتماعی تازه‌ای به دست آورد. اگر قبلاً هنرمند در ردیف صنعت گر ماهر جای داشت اکنون او را چون انسانی والا و برخوردار از موهبت نبوغ، می‌ستودند. جامعة رنسانس علاوه بر ستایش الهام هنری، مفهوم انسان «جامع ـ چیره دست در همه هنرها، مطلع از آثار کلاسیک (منظور از کلاسیک هنر کهن دوره‌های قبل رنسانس است). و خبره در علم، مهندسی، و حتی فنون نظامی ـ را به عنوان کمال مطلوب خود پذیرفت.

آثار پژوهندگان انسان‌گرا خصلت فرهنگی ادبی اروپایی را تغییر داد. پترارک (Petrark) نخستین نویسندة انسان‌گرا از اینکه دانش کلاسیکی را برتر از الهیات متفکران مدرسی اسکولاستیک می‌دانست، برخود می‌بالید. او به مدد قواعد درست صرف و نحو زبان لاتینی و یونانی و نثر فاضلانة ساختگی، شیوة ادبی منسجمی را پی افکند.

متفکرانی چون اراسموس (Erasmus) به کار تصحیح متون کلاسیک و پیرایش کتاب مقدس پرداختند. اغلب آثار افلاطون بازشناخته شد، و تأثیر تازه‌ای بر اندیشة زمانه گذاشت. آگاه‌ترین انسان‌ها اختراع چاپ را مغتنم شمردند، و در انتشار متون حقیقی با چاپگران همکاری کردند. چاپگران نیز در هنر خود به معیارهایی دست یافتند که هنوز هم معتبرند.

در نقاشی و مجسمه سازی، استادانی چون جوتو (Jotto)، مازاتچو (Masazco)، دناتو (Donato)، سلوتر (Soloter)، لئوناردو داوینچی (Leonardo devincci)، میکل آنژ (Micheil Ange) و تیسین (Tissin) زبان بصری تازه‌ای را بنیاد نهادند که در آن همچنان که در هنر کلاسیک باستان پیکرو کفش آدمی مهم‌ترین وسیله بیان مقصود هنرمند بود. توجه روز افزون به کالبد شناسی و تکمیل قواعد پرسپکتیو پویایی پیکرها و حضور وزینشان در فضای یکپارچه تصویری یا حالت ایستادن راحت و مطمئن‌شان در مکانی محسوس را تأمین کرد.

اگر فضای پرسپکتیوی عبارت بود از بازنمایی واقعیت به مدد ساختار مرکب ترازهای مناسب، به همان گونه نیز پیکر آدمی که به طرزی آرمانی این فضا را اشغال می‌کرد، بر حسب مجموع روابط اندازه‌ها (نظام تناسب) شکل گرفت. «دورر» (Dorrer) از جمله هنرمندانی بود که نظریة تناسبات کالبد آدمی را تحت ضابطه آورد. در رنسانس همچنین، تحولی سریع در وسایل و اسلوب‌های ژرف‌تر نمود، و سایه پردازی رنگی را تنوع بخشید. با کاربرد اسلوب جدید، ضرورتاً، استفاده از بوم پارچه‌ای به جای بوم تخته‌ای معمول شد.

در تحول هنر رنسانس ـ از مرحله آغازین تا مرحله اوج ـ روندی صعودی از طبیعت گرایی به سوی کلاسیک گرایی را می‌توان باز شناخت. «جوتو» (Joto) بیشتر مشتاق بازنمایی واقعیت مرئی بود. حال آنکه، رافائل (Rafael) می‌کوشید به منظم‌ترین صور طبیعت دست یابد. البته، این گرایش کلاسیکی در رنسانس نتیجه تقلید هنرمندان از مجموعه‌های یونانی و رومی نبود، بلکه  نگرش‌های همانندی را باز می‌تابید. هنرمندان رنسانس از طریق تقلید صور طبیعی و گردآوری و تلفیق عناصر زیبای آن، به تدریج قالب «کلاسیک» خاص زمان خود را ساختند. در واقع رنسانس در جریان بازشناسی هنر کلاسیک باستان تفسیری تازه از اصول کلاسیکی ارائه کرد، که یک الگوی آرمانی جدید را پدید آورد. تا مرحلة اوج رنسانس، مسائل مربوط به بازنمایی طبیعت حل شد؛ و دانشی وسیع مشتمل بر روش‌های ژرف‌نمایی، کالبد شناسی، برجسته نمایی، تناسبات و غیره فراهم آ‎مد. هنرمندان نسل بعد به جای آنکه پژوهش در طبیعت را ادامه دهند، آثار متأخر میکل آنژ را سرمشق خود قرار دادند.


نگرشی به موسیقی رنسانس و تحولات دیگر

همانطور که قبلاً اشاره گردید حرکت رنسانس در ایتالیای قرن 15 آغاز شد و در 150 سال بعد در سراسر اروپا بگسترد. پس از سقوط قسطنطنیه به سال 1453، ایتالیا مرکز فعالیت در همة هنرها، به ویژه موسیقی شد و در سراسر دوره همچنان این مرکزیت را نگه داشت. آهنگسازان در ایتالیا تحصیل کرده بودند و آثارشان هیئت و شکل ایتالیایی داشت. کشور ایتالیا، تسلط خویش را در تحول موسیقی تا زمان موتزارت همچنان نگهداشت. رنسانس توجه کامل خویش را معطوف به فرهنگ‌های رم قدیم و یونان باستان، به ویژه پیرامون هنر نقاشی و فلسفه کرد.

فعالیت رنسانس اگرچه «کلاسیک» به مفهوم علاقه و اعصار پیشین و تقلید از آن بود، خود از سوی دیگر تمام هنرها ثمره‌های عظیمی بدست داد. باور نورسیده‌ای به اصالت رنسانسی، و زیبائی‌های اشیاء خالی، با ایمان مذهبی، که هنوز تسلط خویش را نگهداشته بود، در هم آمیخت. هنر زیبای آفریدة انسانی و مغرورانه‌ترین توانایی انسان بود. اشرافیت مانند خانواده مدیچی، بزرگترین پشتیبان بخشندة هنرمندان و موسیقیدانان بود. از این رو هنرمندان از موقعیت تازه خویش در جامعه، و راحتی فکر، که آنها را در گرد آوردن نیرو و اعصاب خویش در اعتلای هنرشان یاری می‌داد لذت بردند.

پیشرفت مکانیکی صنعت چاپ موسیقی در ابتدای قرن 16، در نگهداری و انتشار و آثار موسیقی، امکانی بیش از گذشته فراهم آورد. همچنین خوش بینی و اعتماد به خود که قبلاً در میان طرفداران بشریت humanists در اواخر سدة 14 افزایش یافت، و 2 قرن بعد همه‌گیر شد.

مردم عصر رنسانس در جستجوی درک جهانی بودند که هرگز پیش از آن وجود نداشت. این کنجکاوی آنها هنرمندان را وادار به جدایی از کلیسا کرد، کاشفان را تشویق به سفر به دور دنیا و روحانیون را وادار به دادخواست از مسئولان کلیسا نمود و برای لئوناردو داوینچی همه چیز سؤال برانگیز بود.

در سال 1450 با پذیرش سبک رنسانس موسیقی به سایر هنرها پیوست. لذا این دوره، تعداد هنرمندان در همه زمینه‌ها، افزایش یافت و همه دارای آثار بسیار و از استعداد برخوردار بودند طوری که ما خود تصور می‌کنیم که این دوره طولانی و پرحاصل، به مثابة یک پدیدة تاریخی منحصر به فرد در نوع خود بوده است. اما مثل همة سبک‌های سایر دوره‌ها، رنسانس هم حاصل کاشتن دانه‌های فرهنگی و ریشه‌هایی بود که شدیداً در دورة پیشین از آن، تنومند شده بودند.

تمایل به غیر مذهبی شدن که در عصر «هنر نو» آغاز شد، در اوایل سده 15 میلادی بیشتر نمایان گردید و کلیسا به عنوان بزرگترین هنرها، چندان دوام نیاورد. حتی آثار هنری که در این میان توسط پاپ‌‌ها تأیید می‌شد، تأثیر ترکیب هوشیارانة کفر و مسیحیت بود؛ در این آثار گاهی فرشتگان همانند پیکره‌های پیروزمندان رمی ترسیم شده‌اند. افزایش ثروت و تثبیت وضعیت اجتماعی و سیاسی، به (نُجَبا) فرصت داد تا با حمایت از هنرمندان مورد علاقة خود، آثار هنری را کنترل کنند. و بر خلاف هنر قرون وسطی که بر تمایل به ستایش دنیایش می‌افزود شهرنشینان قرن پانزده هنر را به خاطر خود هنر دوست داشتند.

در اوایل سدة پانزدهم میلادی، شهر ایتالیایی فلورانس در اروپا، مرکز تجارت و فعالیت‌های فرهنگی شد. تاجران و بانکداران فلورانسی، طبقه نوینی را معرفی کردند که با روح انسان دوستی، علاقه‌ای به پیوند کورکورانه با کلیسا نداشتند و مستقل از فرمانروایان و پشتیبانی مالی آنها به سر می‌بردند.

لذا با توجه به گشاده دستی و حمایت اینان از پژوهش و هنر، هنرمندانی که از سوی دیگر ملت‌ها تحسین می‌شدند، به سوی فلورانس روی آوردند و دریافتند که فلورانس پذیرای استعدادها و ایده‌های آنهاست. اختراع چاپ متحرک توسط یوهان گوتنبرگ (Johann gotenborg) در سال 1440 انتشار گستردة اندیشه‌های نوین را ممکن ساخت؛ و به محض آنکه روح فلورانسی از آنجا به سراسر ایتالیایی و سایر کشورهای اروپایی راه یافت، در همة زمینه‌های زندگی تغییرات ژرفی رخ داد.

هنگامی که مسافران، اروپای غربی را به کشورهای خارجی معرفی کردند، گرایش به تجارت، علاقة به دریانوردی در آب‌های جهان را افزایش داد. لذا، در سده‌های پانزدهم و شانزدهم، ماجراجویان اسپانیایی، پرتقالی و انگلیسی به راه‌های دور و دراز کشتیرانی می‌کردند تا مکان‌های تازه‌ای بیابند و به تبلیغ مسیحیت و به جستجوی طلا بپردازند.

کریستوفر کلمبوس (Christofer Columbos)، جان کابت (John Kabot)، آمریکو وسبوس (Americo Vesbuse)، هرنان کورته (Hernan Kurtet)، داسکو بونز دوبالیو (Dasco Bunez Debalive)، فرانسیسکو پیزارو (Fransisco Pisano)، خوان پونک
(juan Punk) دو لبون و فردیناند ماژلان (Feredinand Marjelan) همه مردان رنسانس بودند که سرزمین‌های جدیدی را کشف کردند.

عصر بشر دوستی، تمدنی را به وجود آورد که انسان بیش از خدا در مرکز آن قرار داشت و مردم خود اداره امور خویش را در روی زمین به عهده می‌گرفتند. نواقص موجود در کلیسای کاتولیک، حتی برای معتقدان متعصب رو به فزونی نهاد و در اوایل سده شانزدهم شرایط برای جنبش شناخته شده‌ای به نام اصلاحات پرتستان آماده‌تر شد.


روند اصلاحات در دوره رنسانس

اصلاحات پرتستان در سال 1517 زمانی در آلمان رخ داد که «مارتین لوتر» (Martin Luter) یک دانشجوی محجوب و کشیش آلمانی جرات پیدا کرد، از زیاد روی و بدرفتاریهایی که در کلیسای محبوبش دیده بود، انتقاد کند.

مارتین لوتر، توجه مردم را به نودو پنج «تز» یا ماده دادخواهی جلب کرد. در این دادخواست تمایلش به اصلاحات کلیسا، بیش از شورش بر علیه آن بود. به هر حال این اصلاحات جنبش غیر قابل پیش بینی به دست آورد و به زودی در سراسر کشور نشو و نما کرد و مسیحیت غرب را آن گونه که شد تقسیم کرد.

لوتر اعتقاد داشت که بهتر است آوازهای کلیسا به زبان محلی و نه به زبان لاتین خوانده شوند. او نوع جدیدی آواز (آواز گروهی همگانی) را برای مراسم عبادی تحت عنوان کرال معرفی نمود.

متن‌های کرال، اشعاری تازه سروده شده و یا از اشعار مذهبی است. چندین سال بعد، در سوئد، جان کالوین (John Calvin) یک بخش پرتستان تاسیس کرد که از پرتستان مارتین لوتر رادیکال تر و متحرک‌تر بود. در موسیقی کالونیست‌ها تنها از آوازهای پسالم بدون همراهی استفاده می‌شد.

هنگامی که کلیسای رم حمایت خود را از هنری هشتم شاه انگلستان قطع کرد، او با تندخویی کاتولیزم را در کشورش غیر قانونی اعلام کرد. و در سال 1534 او کلیسای انگستان را بنیان نهاد و بلافاصله پس از آن شعبه‌های دیگر پرتستان در کشور پدید آمد و در فرانسه با وجود آزارهای کینه جویانه کاتولیک‌های رم، به سرعت بر تعداد پرتستان‌های هوگونوت (Hugonote) افزوده شد.

هوگونوتها از فرانسه به سوی هلند گریختند و در آنجا بذر پرتستانیم را کاشتند.


مخالفت با اصلاحات :

با وجود گسترش پرتستانیسم در شمال اروپا، ایتالیا کاتلیک باقی ماند، اما در اواسط سده شانزدهم حتی کاتلیک‌های ایتالیایی هم احساس می‌کردند که از سوی جنبش‌های قومی پرتستانی تهدید می‌شوند. تعدادی از آنها کلیسای رم را ترک کردند و به نهضت جدید پیوستند، حتی کاتلیک‌های دین‌دار هم نمی‌توانستند نیاز به رفرم را تکذیب کنند.

یک گروه از کاتولیک‌ها معروف به شورای 30 نفره (شورای ترنت) تقریباً حدود بیست سال (1545-1563) صرف تهیه توصیه‌هایی کردند که در بهبود روند کلیسا موثر باشد. جنبشی که آنها معرفش بودند، ضد اصلاحات (Counten Reformation) نام گرفت و این حرکت پاسخی بود از سوی کاتولیک‌ها به جنبش پروتستان که مارتین لوتر بنیان گذار آن بود. با توصیه‌های این شورا، پالسترینا آهنگساز آثار عظیم و زیبایی نوشت که احساسات برخی از منتقدین کلیسای کاتولیک را نشان می‌داد.


ویژگی‌های سبک هنری دوره رنسانس :

در اواخر سده چهاردهم میلادی، قبلاً هنرمندان و روشنفکران با نشان دادن علاقه به هنرهای یونان و رم باستان تولد دوباره یا رنسانس را تجربه کرده بودند و همان طور که بسیاری از آثار مهم دوران باستان دوباره کشف می‌شد، از آنها بسیار تمجید به عمل آمد و نسخه برداری شد، همان گونه هم که اشتیاق عمیق و حتی باشکوه به انسان و طبیعت به جای عرفان و ایده آلیسم سده‌های میانه قرار گرفت، نقاشان و پیکره تراشان آناتومی بدن انسان را مطالعه می‌کردند، و بدن عریان انسان نه تنها به عنوان مظهر زیبایی خداوند، بلکه به عنوان بدنی طبیعی و زیبا مطالعه می‌شد.

عناصر و تکنیک‌های تازه‌ای بر این سبک طبیعی و واقعی هنری که در دوره رنسانس ترجیح داده می‌شد، افزوده شد نقاشی‌هایی با کیفیت بالا با دامنه وسیعی از رنگ‌های ماندگار به وجود آمد.

نقاشان به دورنمایی (پرسپکتیو) دست یافتند و برای ایجاد افه‌های طبیعی در آثارشان پرسپکتیو را به کار می‌بردند. زمینه کار و شخصیت اصلی جلوی صحنه در مناظر، عشق به طبیعت را در دوره رنسانس نشان می‌داد، و در بسیاری از نقاشی‌های این دوره از نور طبیعی استفاده می‌شد. برای کشیدن تصاویر مریم‌ها و قدیسین که دختران و پسران جوان و زیبا مدل‌های آن می‌شدند، (برخلاف شخصیت‌های غیر واقعی هنر قرون وسطی که دکورهای زیبایی داشتند) گرما و حیاتی در نقاشی‌های عهد رنسانس پدیدار شد. ما این تحول را تکمیل نمی‌دانیم، بلکه آن را به عنوان تغییری در سلیقه و سبک‌ هنری بیان می‌کنیم.

هنر تکامل یافته دوره رنسانس محدود بود و معمولاً طبیعی مذهبی داشت و حسی آرام بخش و راحت را القا می‌کرد. بیان احساس به شدت کنترل می‌شد و چارچوب فرمال از اهمیت ویژه‌ای برخوردار بود.

نقاشان رنسانس اغلب از طراحی مخروطی استفاده می‌کردند، موضوع اصلی را در مرکز تصویر قرار می‌دادند و به طرح اصلی با کشیدن پیکرها و تصاویر کوچک‌تر در گوشه و کمی پائین تر از آن تعادل می‌بخشیدند. مثل نقاشی (مادونای صخره‌ها : Madonna of Racks) اثر لئوناردو داوینچی، مکتب آتن (School of Athens) اثر رافائل که طراحی تعامل و قرینه دارد، که گرایش رنسانس را به سوی شیوه قدیمی کلاسیک نشان می‌دهد. در اینجا در زیر طاق تالار افلاطون به بهشت اشاره می‌کند و ارسطو به زمین و این دو اندیشه‌های احترام آمیزیشان را به دانش بشری نشان می‌دهند.

حال آنکه، سقراط و فیثاغورث راجع به نظریه‌های مختلف خود با شاگردان مجذوب و مودب خود بحث می‌کنند، در اینجا نگاه بیننده به جای آن که بر سطحی صاف و تزئینی (که از ویژگی‌های هنر قرون وسط بود) متمرکز شود، به سوی بنایی در دور دست آسمان خیره می‌شود. ستون‌های کلاسیک، لباس‌های فاخر و مجسمه‌های خدایان یونان، همه گویای منبع باستانی الهام در این اثر را فائل به شمار می‌روند.

نقاشان بزرگ ایتالیایی، همانند میکل آنژبوناروتی (Michel Ange Bunarotti)، لئوناردوداوینچی (Leonardo Davincci)، رافائل سانزریو (Rafael Sanserio)، ساندروبوتیچلی (Sandro Buticcelli)، و جودانی تلفی (Giodani Thelfi)، تنها عده‌ای از هنرمندان این دوره‌اند که نامشان بیش از سایر هنرمندان هر دوره‌ای نزد دوست داران هنر سراسر جهان آشناست. در سده‌های 15 و 16 میلادی، در کشورهای شمال اروپا نیز، هنرمندان برجسته‌ای روی کار آمدند، اما در اواخر دوره رنسانس، ایتالیا مرکز شناخته شده فعالیت‌های هنری به شمار می‌رفت.

بناهای این دوره نیز با ستون‌های باشکوه بدون تزئین بیانگر آرامش دوره رنسانس است و نمای خارجی بناها از صافی و آرامش برخوردار است. پنجره‌های روشن و شفافی که به جای شیشه‌های رنگی و منقوش کار گذاشته شده‌اند اجازه می‌دهند که نور طبیعی فضای داخلی بنا را در بر بگیرد.

معماران دوره رنسانس، مطابق با غیر مذهبی شدن آن عهد بیشتر وقت و استعداد خود را صرف ساختن کاخ‌ها، بناهای عمومی، مکان‌های خصوصی قابل سکونت و نیز مکان‌های پرستش می‌کردند.

اتاق‌های نشیمن و کار به زیبایی تزئین می‌شدند و راحتی و تسهیلات لازمه آن روز را در برداشتند. در حالی که بناها و معماری سبک «گوتیک» (Gotik) سر به سوی آسمان داشتند، این سبک جدید حتی به زندگی انسان آرامش می‌داد.

علاقه به زیبایی فرم بدن انسان، همراه با کسب دانش در مورد آناتومی بدن، در دوره رنسانس، علاقه زیادی برای مجسمه سازی و پیکره تراشی ایجاد کرد، بزرگترین پیکره تراشان این دوره میکل آنژ (1475-1564) بود که مجسمه داوود او جوانی زیبا و قوی بنیه است که پر از نشاط و زندگی است. ویژگی‌ این دوره که در این مجسمه آشکار است اندیشمندی چهره مصمم داوود است که نشان می‌دهد بدون دلیل و ملاحظه، کاری را به عهده نمی‌گیرد.


موسیقی رنسانس :

تولد دوباره هنر و ادبیات در ایتالیا آغاز شد، اما رنسانس موسیقی در بخشی از اروپا شکل گرفت که به تعبیر امروزی، بلژیک، بخشی از هلند و فرانسه را در برمی‌گیرد، که در آن زمان به آن ندرلند یا فلاندر می‌گفتند. در سال 1450 محیط مناسبی در این منطقه شمالی برای هنرمندان همه ملیت‌هایی که از دست و دلبازی حامیان ثروتنمند و دوک‌های بورگنی (فرانسه) بهره‌مند می‌شدند، وجود داشت. حدوداًَ به مدت یک سده، پس از آن، موقعیت‌های مهم موسیقی اروپا، به دست فلاندریهایی افتاد که به خاطر دریافت دستمزدهای کلان و گرفتن مقام‌های پر طمطراق از وطن خود خارج می‌شدند. سبک آهنگسازی، اجرا و آموزش آن در شمال و مناطقی که از آن دیدن می‌کردند در اوایل رنسانس الگوی موسقی غربی قرار گرفت. تنوع موسیقی آوازی، مذهبی و سازی در این دوره پربار و شکوفا برای شنوندگان امروزی نیز منبعی سرشار از اجرا و الهام است.


موسیقی مذهبی پروتستان و اقدامات مارتین لوتر :‌

مارتین لوتر بیانیه نودو پنج ماده‌ای خود را در ارتباط با دعاهای کلیسا به کلیسا معرفی نمود. برای مثال لوتر اعتقاد داشت که مردم به جای آنکه تنها تماشاچی باشند، باید در مراسم عبادی کلیسا شرکت جویند، و آنگاه از استفاده انحصاری متن‌های لاتین انتقاد می‌کرد. زبانی که تنها عده‌ای تحصیل کرده آن را می‌فهمیدند.

او طرفدار حذف کامل متن لاتین از مراسم عبادی نبود، در واقع شکایت او فروتنانه بیان می‌شد، و پیشنهادهایی برای اصلاحاتی میانه رو داده است. او اعتقاد داشت که برخی از متن‌های موسیقی (به منظور خواندن دسته‌جمعی توسط همگان، با متن‌هایی به زبان بومی و با آهنگ‌هایی ساده برای یادگیری و خواندن) مناسب است. این موسیقی برخلاف آوازهای گرگورین و متن‌های پولیفونیک و موتت‌هایی بود که اجرای آن به گروه کر تربیت شده نیاز داشتند.

همانطور که خواهیم دید، ایده‌های لوتر بر سایر کشورها از جمله آلمان تاثیر نهاد و فرم‌های جدید موسیقی مذهبی برای استفاده در مراسم عبادی کلیساهای مختلف پرتستان بکار برده شد.


کُرال لوترین :

سرود، یا آواز جمعی همگانی که برای مراسم عبادی توسط مارتین لوتر معرفی شد، کرال نام دارد، متن‌های کرال، اشعاری تازه سروده شده و یا از اشعار مذهبی که در فرم استروفیک Strophic تنظیم می‌شد : یعنی همه بیت‌های یک کرال دارای موسیقی همانی است. برخی از کرال‌ها تازه ساخته شده بودند، و برخی از موسیقی‌های کلیسای کاتولیک یا موسیقی مردمی اقتباس می‌شدند، ملودی‌های قومی و مهیج این آهنگ‌های کنسرتی و کلیسایی شد.

در سراسر سده شانزدهم میلادی، کرال‌های کلیسا احتمالاً بدون همراهی و یا در همصدایی خوانده می‌شدند، و آنگاه تنظیم چهاربخشی پلی فونی و هارمونی برای خواندن کرال در برنامه‌های اجتماعی یا سرگرمی برای اجرا در خانه یا جاهای دیگر روی کار آمدند.

در سده هفدهم میلادی همانند بسیاری از کلیساهای امروز، نواختن هارمونی‌های چهاربخشی به وسیله ارگ و خواندن ملودی توسط جماعت مومن، امری عادی بود. کرال لوترین به یکی از صداها که به طور معمول تنور است، برتری می‌داد و هارمونی‌های صدایی یا آکوردهای ارگ از آن حمایت می‌کردند. در آن جملات ارزش‌های وسیع و برابر داشتند که در پایان هر آن به توسط ارگ مشخص می‌شدند به طوریکه مجموعه مداوماً حالتی وزین حفظ می‌کرد، و در آن تحریرها فراوان بودند. از بین نمایندگان کرال لوتری (شکلی هنری که در تماس کلیسای پس از اصلاحات تعمیم یافت) در آلمان افراد ذیل را می‌توان ذکر نمود. یوهان والتر، همکار و پیرومارتین ولتر، گزادروپف، پرتوریوس: نظریه‌نگار ـ فینک و غیره  …


موسیقی پسالم (Psalm)

جان کالوین John Calvin اصلاح‌گر سوئیسی، رفرم‌هایی برای موسیقی کلیسا پیشنهاد کرد که بُعد مذهبی آن بیش از مارتین لوتر بود. کالوین متن لاتین را به طور کلی از مراسم عبادی خود حذف کرد و اصرار ورزید که تنها موسیقی مناسب برای پروردگار، آواز بدون همراهی است که به زبان بومی و بر اساس متن‌های انجیل باشد. اواین سرودها را پسالم نامید. بنابراین کرال با متن نوشته شده آزاد (که ضرورتاً بر اساس نوشته‌های انجیل نبود) برای کالونیست‌ها که پسالم را برای اهداف خود خلق کرده بودند، قابل اجرا نبود.

کتاب پسالم‌های عهد عتیق در برگیرنده 150 آواز یا شعر (به صورت شعر آزاد) در ستایش پروردگار بود یعنی تعداد سیلاب‌های هر بیت مشخص نبود و قافیه هم نداشت.

کالوین و طرفدارانش برای اینکه آوازها مناسب اجرا در آوازهای دسته جمعی باشند، پسالم را به زبان فرانسوی (زبان بومی خودشان) با وزن و قافیه ترجمه کردند، و آنها را به صورت «پسالتر» یعنی مجموعه‌ای از پسالم‌ها که برای خواندن مناسب بودند به چاپ رساندند. متن‌های پسالم، همانند اشعار کرال (چه آن‌ها که تازه تصنیف شده‌ بودند، چه آنها که از منابع مذهبی و غیر مذهبی گرفته می‌شدند) با ملودیهای قوی و جذاب به اجرا درمی‌آمدند. آهنگ‌های پسالم، همانند کرال‌ها، فرمی استروفیک داشتند، و ضروری نبود که برای هر پسالم یک آهنگ جداگانه بسازند، زیرا همه پسالم‌هایی که دارای الگوهای متریک مساوی بودند با یک آهنگ خوانده می‌شدند. پسالتر کالوین شامل آهنگ‌هایی می‌شد با میزان‌های بسیار اما برخی از پسالترهای بعدی ابداً موسیقی نداشتند، و طوری برای جماعت دینی تنظیم بودند که بیت‌های پسالم را تنها با وزن و قافیه و با لحنی آشنا می‌خواندند.

این فقط قسمتی از متن مقاله است . جهت دریافت کل متن مقاله ، لطفا آن را خریداری نمایید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق کامل درمورد آهنگسازان رنسانس

دانلود تحقیق کامل درمورد دوران رنسانس

اختصاصی از ژیکو دانلود تحقیق کامل درمورد دوران رنسانس دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق کامل درمورد دوران رنسانس


دانلود تحقیق کامل درمورد دوران رنسانس

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 109

 

پیشگفتار

عصر جدید

در آغاز قرن چهاردهم میلادی، عصر میانی یا قرون وسطی که از زمان سقوط روم حدود هزار سال طول کشیده بود، رو به پایان بود و رنسانس، یکی از بزرگترین جنبش‎های فرهنگی تاریخ، به تدریج جایگزینش می‎شد. رنسانس در سال‎های 1300 از ایتالیا آغاز شد و در عرض سه قرن در سراسر اروپا انتشار یافت. به ن درت در دوره‎ای چنین کوتاه ازنظر تاریخی، رخدادهای متعددی به وقوع می‎پیوندد، حال آن که این قرن‎ها سرشار از تغییرات اساسی و فعالیت‎های بزرگ است. جهان امروز ی زاییدة همین فعالیت‎هاست، زیرا رنسانس پایه‎های اقتصادی، سیاسی، هنری و علمی تمدن‎های کنونی غرب را بنا نهاد.

ریشه‎های رنسانس

به نظر کسانی که در دوران رنسانس زندگی می‎کردند، عصر آن‎ها با قرون وسطی که به اشتباه دوران بی‎توجهی خوانده می‎شد،‌ارتباطی نداشت، بلکه با دوران یونان و روم باستان مرتبط بود. آن‎ها معتقد بودند که تنها در دنیای باستان چنین موفقیت‎ها و کارهای بزرگی انجام شده است. در واقع رنسانس خودش را به صورت زندگی دوباره یا نوزایی فرهنگ یونان و روم باستان می‎دید. نام رنسانس که در زبان فرانسه به معنی «نوزایی» است از همین جا نشئت می‎گیرد.

اما در واقع، بسیاری از ریشه‎های رنسانس از قرون وسطی منشأ گرفته بود. در قرون وسطی ترجمة عربی آثار کلاسیک در اسپانیا- که در آن زمان تحت سلطه مسلمانان بود‎- دانش‎آموزان و دانشجویان را حتی در شمال اروپا به روم و یونان علاقه‎مند کرد. حتی بسیاری از اختراعات در اصل در قرون وسطی صورت گرفتند. قطب‏نمای مغناطیسی که کاشفان رنسانس را به سوی آسیا و آمریکا هدایت کرد، در قرن دوازدهم اختراع شده بود.

رنسانس پیشین در اواخر سده سیزدهم و اوائل سدة چهاردهم میلادی در ایتالیا، در شهرهای متمولی چون فلورانس سینا، نقاشیهای یادمانی مجدداً احیا شدند. حیوتو که نقاشی فلورانسی بود، در آثار فرسک خود نقوش و پیکره‎هایی را پیش کشید که بار دیگر جلوه‎ای سه بعدی را عرضه می‎کرد که در فضای خاصی حضور داشت و در هر حالتشان حس نمایشی پنهانی را انتقال می‎داد. در سینا نیز دوچیو و شاگرد او سیمون مارتینی سبک خطی گوتیک متخر و مادی‎زدایی پیکره را با کاوش‎های تازه دنیای مادی و محیط انسانی تلفیق کردند. اما به دلیل شیوع طاعون در ایتالیا در میانة‌ سدة چهاردهم، تلاش دوچیو و جیوتو تا سدة پانزدهم امکان اجرا نیافت آن هم عمدتاً در فلورانس زیرا سینا هرگز به طور کامل از طاعون رهایی نیافت. گیبرتی و دوناتلوی پیکرتراش و رونلسکی معمار و نقاش جوان مازاچیو در واقع آغازگر رنسانس در ایتالیا بودند. این هنرمندان در جستجوی یک هنر معقول و انسان‎مدار بودند، که بر فلسفة معاصر اومانیسم متکی بود. آنها با رویکردی دوباره به هنر یونان و روم باستان، که آنها نیز بر انسان تأکید داشت، درصدد بودند تا منابعی برای سبک نوین خود که آگاهانه در پی آن بودند، بیابند. برونلسکی در حدود سال 1420 میلادی با ابداع پرسپکتیو یک نقطه‎ای نظام معقولی برای بازنمایی فضاهای سه بعدی بر روی سطح دو بعدی یافت. پیکرتراشان و نقاشان ایتالیایی به مطالعة آناتومی و نیز تناسبات اندامها که مورد استفادة هنرمندان باستان بود پرداختند. پس از 1450 میلادی، لئون باتیستا آلبرتی در زمینة معماری تلاش داشت تا نه تنها تناسبات و تزئینات بناهای رومی بلکه اصول فضا، حجم و ساختار آن را نیز مجدداً احیا کند.

در زمینة ‌نقاشی نیز در حدود سال 1480، لئوناردو داوینچی تلاش پیشینیانش را به سبکی جمع و  جورتر و پویاتر بدل ساخت. سبکی که وی ملاحظات تازه‎ای به ماهیت نور، یعنی چگونگی تأثیر نور و سایه در شکل‎دهی به فرمهای سه بعدی و نیز به تناسبات و چهره‎شناسی را بدان افزود. لئوناردو به یک اندازه هنرمند و دانشمند بود. در حقیقت در این دوران هنر و علم عملاً با هم متداخل بودند. چرا که هر دو در خدمت تلاش بشر برای کشف و درک  خودش و دنیای طبیعی بودند.

در کشورهای پایین به ویژه فلاندر، پیشرفتی موازی با این حرکت در سدة پانزدهم به وقوع پیوست. نقاشانی همچون استاد فلیمال و برادران هوبرت و یان وان آیک[1] برای اولین بار قابلیتهای نقاشی با رنگ روغن را کشف کردند که به آنها امکان می‎داد تا رنگها، سطوح و بافتهای مواد عالم را به دقت درخشندگی و وفاداری بازسازی کند. گرچه از آثار هوبرت ون‎آیک اطلاعات اندکی در دست است، اما آثار یان‎ون آیک وقت و وسواس  زیادی در بازنمایی جزئیات بصری داشتند. سبک واقع‎گرا و نحوة به کارگیری رنگ در آثار او سنت پایداری را در هنر شمال اروپا پدید آورد. سبک نقاشان فلاندری هنوز به نوعی پیوندهایی با سبک بین‎المللی گوتیک متأخر داشت، اگرچه رنگ در آثار آنها به واقعیت نزدیک‎تر شده و برخی نقاشان همچون ریگور وان در وایدن، تأثیرات حسی جدید و چشمگیری را خلق کرد.

بازرگانان و تجارت

رنسانس عهد شکوفایی تجارت بود و در این دوران اروپا به طور کلی ثروتمند بود. انواع تجارت سبب به جریان افتادن دارایی‎ها می‎شد و ثروت‎هایی از راه خرید و فروش، تولیدات و بانکداری حاصل می‎آمد. بعضی از تجارت‎های دوران رنسانس جنبه بین‎المللی داشتند و درآمد حاصل از آن به اندازه‎ای بود که منجر به تکامل روش‎های مدیریت مالی شد؛ روش‎هایی که هنوز هم از آن‎ها استفاده می‎شود.

جامعه دوران رنسانس

جامعه‎ای که از شکوفایی اقتصادی برخوردار گردیده بود به سه طبقه تقسیم می‎شد. طبقة بالایی یا حاکم، طبقه متوسط یا تجار و طبقه پایینی یا کارگر. اشراف طبقة بالا هنوز هم بیشترین قدرت سیاسی را داشتند و اغلب آن‎ها صاحب املاک وسیعی بودند که قسمت عمده‎ای از م ردم اروپا در آن‎ها کار و زندگی می‎کردند.

کارگران این املاک یا رعایای آزاد بودند یا سرف، یعنی کشاورزانی که به زمینی که در آن کار می‎کردند وابسته بودند. اگرچه در شروع دورة رنسانس در غرب اروپا نظام سرواژ 

نیروهای متحول کننده

اما جامعة قرون وسطی که در سال 1300 در آستانة رنسانس قرار گرفته بود، جامعه‎ای مشکل‎دار بود. چنان که چارلز جی نوئر[2] می‎نویسد:

تمدن قرون وسطایی نقایص اساسی داشت ‎… بحرانی که در قرن چهاردهم پدیدار شد با بحرانی که جامعة روم ‎]باستان‎[ را درهم شکست، مقایسه شده است ‎… ‎]برخلاف روم[، تمدن اروپایی ادامه یافت ‎… زیرا برای پذیرفتن اصلاحات زیربنایی انعطاف به خرج داد.

فئودالیسم، نظام اجتماعی قرون وسطی، دیگر مؤثر نبود. این نظام زمانی به وجود آمد که اهرم‎های اقتصاد اروپا، یعنی کشاورزی و قدرت سیاسی، در دستان اعیان و اشراف منطقه‎ای قرار گرفت. هنگامی که اوضاع اجتماعی در اواخر قرون وسطی پیچیده‎تر شد، فئودالیسم در مواجهه با مطالبات جامعة جدید ناتوان بود. به علاوه، در نظام فئودالی تجارت با شهرها و شهرستان‎هایی که در قرون پایانی دوران وسطی پدید آمده بودند، پیش‎بینی نشده بود. همچنین ساختار سست سیاسی آن نمی‎توانست شیوه‎هایی را برای تشکیل و ادارة کشورهایی که حکومت مرکزی قدرتمند داشتند و در انگلستان و فرانسه در حال شکل‎گیری بودند، فراهم بیاورد.

کلیسای کاتولیک نیز، که به جامعة قرون وسطایی ثبات می‎بخشید، در سال‎های پایانی قرون وسطی گرفتار مشکلات داخلی خودش بود. بسیاری از روحانیان با استفاده از موقعیتشان برای خود قدرت سیاسی و موقعیت‎های شخصی کسب می‎کردند. پاپ تحت سلطة پادشاه فرانسه بود و تا ربع پایانی قرن چهاردهم از این نفوذ و سلطه رهایی نیافت. به دلایل فوق و نیز سایر مشکلات، کلیسا به جای آن که نیروی سازندة اجتماعی باشد، به عاملی مخرب تبدیل شد.

البته عوامل دیگری نیز در تغییر روش زندگی قرون وسطایی نقش داشتند. به سبب رونق تجارت که از زمان جنگ‎های صلیبی آغاز شده بود،  اقتصاد در حال تحول بود. سربازانی که از جنگ‎های صلیبی باز می‎گشتند همراه خودشان ادویه، ابریشم و سایر فراورده‎های تجملی را از خاور نزدیک به اروپا آوردند. رشد بازرگانی توجه به سایر قسمت‎های دنیا را برانگیخت و جامعه‎ای که روزگاری بسته و محدود بود، شروع به باز شدن و توسعه نمود.

 پذیرش موقعیت‎ها و تغییرات

جامعة قرون وسطایی دستخوش رنسانس شد، چون مردم اروپا برای انجام بسیاری از کارها روش‎های جدیدی پدید ورده بودند. طی این فرایند نوآوری رنسانس با قدرت شکوفا شد. هنگامی که اروپایی‎ها به اطرافشان نگاه کردند،‌ همه جا را در جنبش یافتند. بازرگانی و صنعت ناگهانی ترقی کرد. کاشفان راه‎های دریایی به آسیای  دور راه یافتند و سرزمین‎های جدیدی را در آمریکا کشف کردند. دانش‎پژوهان کتابخانه‎ها را پایه‎گذاری کردند و آن‎ها ر با دست‎نوشته‎های قدیمی که غبارشان را زدوده بودند و کتاب‎هایی که به تازگی نوشته شده و غالباً حاوی یافته‎های علمی در زمینه‎هایی چون نجوم و کالبدشناسی بود، می‎انباشتند. هنرمندان و پیکرتراشان شاهکارهایی از رنگ و سنگ پدید می‎آوردند.

دوران رنسانس برای اروپاییان عصر جدیدی بود سرشار از کامیابی‎های عظیم بسیاری از افراد با ژان فرنل[3]، پزشک فرانسوی، موافق هستند. او در سال‎های اول سدة 1500 چنین نوشت:

جهان چرخید. یکی از بزرگ‎ترین قاره‎های زمین کشف شد ‎… صنعت چاپ بذر دانش را کاشت. باروت در روش جنگ انقلابی پدید آ‌ورد. دست‎نوشته‎های باستانی احیا شد ‎… این‎ها همگی گواه پیروزی عصر جدید هستند.

فضایل و کمالات جامعه در علایق و موفقیت‎های مختلف اشخاص خاصی بازتاب می‏‎یافت. برای مثال یک شرح حال‎نویس گمنام ایتالیایی قرن پانزدهم دربارة‌ لئون باتیستا آلبرتی[4] می‎گوید آلبرتی که خود را یک معمار می‎دانست «در عین حال نزد خدش موسیقی می‎اموخت ‎… چندین سال به کار حقوق مدنی اشتغال داشت ‎… در بیست و چهار سالگی به فیزیکی و ریاضیات روی آورد.» کسان دیگری در زمینه‎های مختلف مهارت داشتند از جمله لئوناردو داوینچی که او را «مرد رنسانس» نامیده‎اند.

در دورة‌ رنسانس، خلاقیت در دانش، هنر، حکومت و اقتصاد بارز بود. رابرت ارگانگ[5]، مورخ، می‎نویسد:‌ «دورة رنسانس یکی از خلاق‎ترین دوران‎های تاریخ است ‎… رنسانس به تلاش عقلانی جهت تازه‎ای بخشید ‎… تا آن را به سوی تمدن امروزی هدایت کند.»

رنسانس متعالی

در ایتالیا، لئوناردو داوینچی راه را برای آنچه که رنسانس متعالی شناخته می‎شود و در آثار رافائل تجسم یافت، هموار کرد. سبک اولیه رافائل که بیشتر دلنشین بود به چیزی که بیشتر منظم، یادمانی و واقع‎گرا بود تبدیل شد. در رم، حدود سال 1510 میلادی، رافائل نقاشیهایی با منطق توازن و هارمونی اغراق شده‎ای خلق کرد. وی مشکلاتی بصری را با همان منطقی معاصرینش، فلاسفة نوافلاطونی در مسائل فلسفی و دین‎شناسانه به کار می‎گرفتند،‌ حل می‎کرد. و در زمینة معماری دوناتو برامانتا، در طراحی کلیسای جدید «سنت پیتر» به توازن هماهنگی اجزاء دست یافت که روی هم رفته کاملاً جدید بود. برامانتا نیز تحت تأثیر لئوناردو، مرد جهانی رنسانس قرار گرفت.

میکل آنژ بوناروتی در واکنش به منطق توازن که ابداع رافائل بود، نه تلاشی کرد و نه اصلاً  بدان مایل بود. آثار نقاشی، پیکره‎سازی و معماری میکل‎آنژ، نوعی حس نمایشی شدید داشت، که دلمشغولی آن تلاشی روح برای رهایی بود، و همین حس به پیکره‎های عضلانی او یک قدرت درونی می‎دهد. اثر او که تصویرگر خلقت جهان است، و بین سالهای 1508 تا 1512 میلادی بر سقف نمازخانة سیستین در واتیکان خلق کرد، خلقت انسان را در تصور خدا و به زبان بصری آشکار می‎سازد. آثار میکل آنژ قابل طبقه‎بندی کردن نیست. تقریباً تمامی آثارش قابلیتهای هنر ایتالیایی سدة شانزدهم میلادی را بیان می‎کند. حتی در معماری نیز تأثیر او وسیع بود، مثلاً گنبد سنت پیترو در رم که تقریباً تمامی تجارب در ساخت گنبدها به خدمت گرفته شده است.

در ونیز یک سنت نقای در اواخر سدة پانزدهم و سدة شانزدهم  رشد یافت و نیز شهر بسیار ثروتمندی بود که با دنیای متمول شرق مراودة زیادی داشت. نقاشان ونیزی بازگوکنندة علاقة به رفاهی بودند که شهروندان آن خود را خودبسنده ببینند. مرحلة بزرگ نقاشی ونیزی با کسانی چون جوانی بلینی و ویکتوریو کارپاچیو و در مرحلة بعد با جورجیونه که آثار خود را مستقیماً با رنگ روغن  بر روی قاب کار می‎کرد، تا اینکه نخست طرح را به صورت گچی یا با قلم بر روی تابلو نقش بزند. نقاشان ونیزی، برخلاف نقاشان فلورانسی و رومی عمدتاً با رنگ روغن کار می‎کردند، روشی که از فلاندر وارد شده بود. و به آنها امکان می‎داد تا شکوه زندگی معاصر در آن شهر را به تصویر بکشند. اوج نقاشی ونیزی در آثار تیتیان تبلور یافته است که تابلوهای مجلل او در سالهای آغازین طلایی و در دورة متأخر آن نقره‎ای بود از غنای درونی رنگ و روح گرمی یم‎گیرد. نقاشان پیشروی بخش متأخر سدة شانزدهم در ونیز، پائولو ورونه،که برای خلق صحنه‎های پرتجمل جشن شهرت دارد، و تینتورتو که فضاهای مورب و جلوه‎های نوری آزاد و آثار او جنبشهای سدة هفدهم میلادی را تحت شعاع خود قرار داد.

هنرمندان و آثارشان

در ادامه برخی از هنرمندان برجستة دورة رنسانس و آثار معروف آنها را معرفی می‎کنیم.

فیلیپو برونلسکی که یکی از معماران برجستة رنسانس متقدم است در آغاز کار خود را با پیکرتراشی آغاز کرد اما به تدریج به سمت معماری تمایل یافت. آشنایی وی با اصول ساختمان‎سازی رومی موجب شد تا با ابتکار هوش و درایت خود به چال با مسائل غامض مهندسی ساختمان بپردازد و در نهایت نبوغ خود را در ساخت گنبد عظیم کلیسای فلورانس به کار بندد. با اینحال این گنبد علی‎رغم دستاوردهای چشمگیری در ساخت و طراحی آن حاصل شد. و یکی از برجسته‎ترین آثار برونلسکی محسوب می‎شود. با اتکا به اصول مهندسی معماری گوتیک امکان ظهور یافت. علاوه بر این، دو کلیسای باسیلیکای «سان لورنتو» و «سانتو اسپیریتو» (با نقشة چلیپایی) گویای نبوغ این معمار برجستة رنسانسی هستند. نمازخانة «پاتسی» شاید اولین اثر معماری مستقل دورة رنسانس است. این بنا یک ساختمان «نقشه مرکزی» است که  تأکید بر فضای مرکزی و گنبددار آن متمرکز شده است. همین روش را بعدها  در نقشه کلیسای «سانتاماریا دلیی آنجلس»[6] به کار بست. این نقشه متشکل از یک بنای هشت ضلعی متراکم در مرکز است که جرزهای آن برای قرار گرفتن گنبد در نظر گرفته شده است. پیرامون این هستة مرکزی، هشت نمازخانة همشکل وجود دارد.

مازاتچو. قبلاً اشاره شد که فلورانس موطن جیوتو، زادگاه هنر گوتیک بود. اما با ظهور نقاش نابغه و جوانی به نام «مازاتچو» آثار نو و تازه‎ای خلق شد. از آثار او اگرچه تعداد اندکی باقی مانده، اما آنقدر هست که بتوان نبوغ و جسارت وی را در نقاشی تشخیص داد. نقاشی فرسک « تثلیث مقدس» گواه جدایی او از سبک متأخر گوتیک بود. این اثر که به سال 1427 تعلق دارد، حضرت یوحنا و حضرت مریم را نشان می‎دهد. مشاهدة پیکره‎های عظیم و وسعت طرح مشخص می‎سازد که وی به سبک جیوتو بازگشت است. با اینحال تفاوت فاحشی بین آثار آنها وجود دارد. پیکره‎های آثار جیوتو خشک و رسمی هستند درحالی که پیکره‎های آثار مازاچیو آنقدر طبیعی و زنده هستند که گویی پوست و گوشت دارند. تفاوت آثار این دو نقاش به روشنی گویای تفاوت دیدگاه‎های هنرمند به انسان است. در آثار مربوط به سده‎های میانة جیوتو، هنرمند اصولاً قصد نداشت تا شکل‎ها را طوری خلق کند که طبیعی و واقعی به نظر برسد، بلکه قصد او بیان روایی یک مطلب بود، در حالی که مازاتچو مایل به این کار بود. او از جیوتو تقلید کرد اما جلوه‎ای واقع‎گرا نی به اثر خود داد. در مجموع می‎توان گفت پیکره‎های مربوط به نقاشی دورة گوتیک متأخر به گونه‎ای به نظر می‎رسند که گویی هیچ‎گاه به خودی خود قادر به انجام کاری نیستند در حالی که پیکره‎های نقاشی دورة‌اول رنسانس، حتی در صورتی که ساکت ایستاده و یا حتی برصلیب کشیده شده بودند، باز زنده و پویا به نظر می‎رسند. علاوه بر ای تابلوی تثلیث مازاتچو یک ویژگی مهم دیگر نقاشی رنسانس را به نمایش می‎گذارد. و آن به کارگیری قواعد و اصول پرسپکتیو علمی» است که در آن شکلهایی که در عمق تصویر وجود دارند کوچک نمایی می‎شوند. نقاشان پیش از مازاتچو نیز فن کوچک‎نمایی را به کار می‎بردند اما این کار را بدون پیروی از اصول و قواعد کار انجام می‎دادند. فقط «پرسپکتیو علمی» بود که خلق تصاویر محکم و با ثبات را با استفاده از اصول ریاضی و اندازه‎گیری دقیق زوایا و فاصله‎ها امکان‎پذیر می‎ساخت.

فرانچسکا. از بین پیروان مازاتچو،‌نقاش برجسته فلورانسی «پیرو دلا فرانچسکا» بود که به نسل دوم نقاشان رنسانس اولیه تعلق داشت. هنر فرانچسکا محصول ذهنی آشنا با ریاضیات و معتقد به این اصل بود که برترین درجة زیبایی را باید در شکلهایی جستجو کرد که دارای وضوح و خلوص شکلهای هندسی‎اند. او کتابی در زمینة اصول پرسپکتیو برای نقاشان را تألیف کرد. ترکیب‎بندی‎های آثار فرانچسکا تماماً تحت تأثیر توجه وی به ساختمانهای دقیق و روشنی آفریده شده‎اند که ریاضیات بر آنها حاکم است. برجسته‎ترین آثار نقاشی فرانچسکا، مجموعة‌ نقاشی‎های دیواری در کلیسای سان‎فرانچسکا در شهر آرتسو است که ده صحنه از داستان «صلیب راستین» در آنها وصف شده است. همچنین مجموعة‌ نقاشی دیواری «بشارت میلاد مسیح» از جمله آثار برجستة وی است. در آثار فرانچسکا گرایش و علاقة تزلزل‎ناپذیری  به خواص نور و رنگ دیده می‎شود. وی آنها را واسطة‌ به هم و یکی را تابع دیگری می‎پنداشت.  یکی از ابداعات فرانچسکا در زمینة‌ ترکیب‎بندی، خلق ترکیب‎بندی «مثلث پیکره» بود که در آن پیکره‎های مرکزی تابلو به گونه‎ای چیده و آرایش می‎شدند که در درون یک مثلث جا می‎گرفتند. این نوع ترکیب‎بندی تأثیر زیادی در آثار دیگر نقاشان رنسانس پس از وی نهاد. در مجموع آثار فرانچسکا را عصارة بسیاری از دستاوردهای علمی و سبکهای هنری نقاشی در نیمة نخست سدة پانزدهم دانست. دستاوردهایی چون گرایش واقع‎گرایانه، منظره‎پردازی توصیفی، ترکیب‎بندیهای عظیم، سه بعد نمایی و رعایت تناسب نور و رنگ.

از جمله نقاشان برجستة این دوران می‎توان به آندرئا دل‎کاستانیو. دومینیکو ونتسیانو، فرا آنجلیکو، و فرا فیلیپولیپی اشاره کرد.

دوناتلو. در زمینة پیکرتراشی دورة رنسانس  متقدم، واقع‎گرایی نوین مبتنی بر مطالعة انسان و طبیعت و همچنین آرمان‎گرایی برجستة این دوران  یافت. دوناتلو در نخستین سالهای سدة پانزدهم، جستجوی خود را برای یافتن شکلهای جدید و مناسب بیان اندیشه‎های انسان‎گرایانة رنسانس آغاز کرد و عظمت وی در تنوع و ژرفای خارق‎العادة مهارتی است که او را از میان طیف بزرگی از موضوعا بنیادین و ضرور برای تجربة آدمی و سبکهای گوناگون که موضوعات مزبور را با ژرفا و نیرویی بی‎سابقه بیان می‎کنند، هدایت می‎کرد. ویژگی اصلی آثار اولیة دوناتلو، تجسم حرکت در پیکرة آدمی‎- یعنی تایید اصل «انتقال وزن» یا «ایستایی متعادل» ‎- است شاید بتوان گفت که پیکرة «قدیس مرقس» نخستین تلاش برای جدایی از سنت یک هزار سالة پیکرتراشی بود. و به نوعی بازگشتی بود به اصل «انتقال وزن» در جهان کلاسیک   باستان که پیکرتراشان یونانی به کرات در آثاری چون «جوان کریتیوس» به کار بستند. از همین رو پیکرة قدیس مرقس، به دلیل حرکت و پویایی پیکره، مقاومت آشکاری  با پیکره‎های سده‎های  میانه دارد. همین حرکت و پویایی پیکره را می‎توان در آثار دیگری همچون «قدیس گئورگیوس»، و پیکرة‌ سوار بر اسب (گاتاملاتا) مشاهده  کرد. فعالیت و آثار دوناتلو تأثیر ژرفی بر دیگر پیکرتراشان و هنرمندان دورة‌رنسانس نهاد. پیکرة مفرغی داود (متعلق به حدود 1430 میلادی) نخستین پیکرة آزاد ایستاده و برهنه بود که از روزگار باستان به بعد ساخته می‎شد. زیرا ساخت چنین پیکره‎ای د ر سالهای سدة میانه مسیحیت، عملی زشت و بت‎پرستانه به شمار می‎رفت. و به ندرت آن هم در نسخ مقدس و اخلاقی مانند داستان آدم و حوایا توصیف وضع گناهکاران در جهنم مورد استفاده قرار می‎گرفت. این پیکرة برهنه واجد همان تناسبات پیکره‎های برهنة روزگار باستان است و نقطة تعادل محورهای متضاد، تنش و آرامش پیکره یادآور نمونه‎های تقلیدی رومی پیکره‎های هلنی است.

از دیگر پیکرتراش برجستة این دوران می‎توان برناردو روسلینو، داستینایو، آندرئا و روکیو و آنتونیو پولایوئولو را نام برد.

آلبرتی. یکی از نظریه‎پردازان برجستة دورة رنسانس لئونه باتیستا آلبرتی بود که به همراه فرانچسکا و برونلسکی تأثیری ژرف در شکل‎گیری هنر رنسانس نهاد. اما علاوه بر فعالیتهای وی در زمینة مسائل نظری، به فعالیت معماری نیز روی آورد و به یکی  از پیشروان معماری رنسانس بدل شد. ویژگی آثار معماری وی، توجه به کارگیر شیوه‎های تناسبات آرمانی نقشة‌ متراکم در مرکز به عنوان کلیسای آرمانی  مسیحیان، و کثرت ترکیب ستون و قوس بود. طراحی نمای کلیسای   «سانتا ماریانوولا» بعدها به الگویی برای معماران پس از وی بدل می‎شود. ارتفاع کلیسا با پهنای آن برابر است و می‎توان کل آن را در یک مربع جای داد. و بنای فوقانی به اندازة یک چهارم کل بنا است. در مجموع کلیة ‌اجزاء این نما با نسبتهای سادة 1:1، 1:2 و 1:3 و ‎… طراحی و ساخته شده‎اند. کاربرد تناسبات  ریاضی و توجه دقیق به روابط ریاضی بین اجزاء – که در آثار برونلسکی هم مشهود است- وجه تمایز این آثار با آثار پیشین محسوب می‎شود. نمای کلیسای «سان آندرئا» متعلق به حدود 1470، و تزئینات  داخل آن همگی گواه انطباق شیوه‎های کلاسیک توسط آلبرتی است.

این فقط قسمتی از متن مقاله است . جهت دریافت کل متن مقاله ، لطفا آن را خریداری نمایید

دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق کامل درمورد دوران رنسانس