ژیکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

ژیکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فایل فلش گوشی Oppo R817

اختصاصی از ژیکو فایل فلش گوشی Oppo R817 دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

فایل فلش گوشی Oppo R817


فایل فلش گوشی Oppo R817

فایل فلش گوشی Oppo R817

کاملا تست شده

قابل رایت با فلش تولز


دانلود با لینک مستقیم


فایل فلش گوشی Oppo R817

مقاله اصول انبارداری

اختصاصی از ژیکو مقاله اصول انبارداری دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله اصول انبارداری


مقاله اصول انبارداری

دانلود مقاله اصول انبارداری 55 ص با فرمت WORD 

 

 

 

 

 

 

فهرست مطالب :

مقدمه

فصل اول :‌

تعریف انبار

انواع انبارها

انواع موجودیهای انبار

وظایف انباردار

کدگذاری کالاها :‌

تعریف وفواید کدگذاری

انواع روشهای کدگذاری

 سیستم کدینگ انبار

معایب سیستم کدینگ فعلی انبار

ماهیت کالا

فهرست  محلهای مصرف کالا

فهرست گروههای کالا

سیستم کدینگ جدید انبار

فهرست موضوعی

فصل دوم:

تعریف سیستم انبارداری و…

تعریف سیستم اطلاعاتی انبار ونتایج اجرای آن

انواع فرمهای انبار:

کارت انبار

برگ درخواست جنس از انبار

حواله انبار

برگ درخواست خرید

رسید موقت انبار

رسید انبار

کارت حساب انبار

برگ کنترل اسناد

برگ درخواست تأمین کالا

فصل سوم :

روشهای مختلف انبار کردن کالا

نکات مهم چیدن اجناس درانبار

انبارگردانی وکنترل انبارها

ارزیابی موجودیهای انبار وقیمت گذاری اقلام انبار

گردش فیزیک(phjsial glow)

گردش بهای تمام شده (  )

سیستم ارزیابی ادواری موجودیها (  )

سیستم ارزیابی دائمی موجودیها

روش شناسایی ویژه

روش fifo

روش lifo

روش میانگین

مقایسه سه روش ارزیابی دائمی موجودیها

مزیتها ومعایب شناسایی ویژه

مزیتها ومعایب روش fifo

مزیتها ومعایب روش lifo

مزیتها ومعایب میانگین موزون ومتحرک

حفاظت وایمنی انبارها

عوامل مؤثر درتکمیل وارسال برگ درخواست سفارش مواد

حدتجدید سفارش مواد

حداقل موجودی مواد

باصرفه ترین مقدار سفارش

دفعات گردش موجودی مواد

دوره گردش موجودی مواد

حداکثر موجودی مواد

 کسری واضافات انبار

نحوه ثبت مواد خریداری شده

نحوه ثبت مواد صادره ازانبار

نحوه ثبت موادبرگشتی به انبار

 


مقدمه:‌

امروزه با پیشرفت علوم وتکنولوژی امکان تولید انبوه کالا فراهم شده است واینکار برنامه‌ریزی دقیق جهت استفاده به موقع وحداکثر از امکانات رامی طلبد . تقسیم کار ورشد جمعیت نیازاستفاده از فرآورده های دیگران را بوجود آورده است واین خود زمینه پیدایش سازمانهای معظم گردیده که در این نظامهای پیچیده فنی ـ اجتمای ،‌انبار به عنوان واسطه موجبات گردش کالا از تولید به مصرف را امکان پذیر می سازد. انبار می تواند درعرضه به موقع محصول ،‌جریان عادی تولید ،‌ثبات قیمت محصول‌، تعمیر ونگهداری ماشین ها و…نقش مهمی را ایفا کند به طوریکه نقش آن درتجارت غیر قابل انکار است . ارزش ریالی موجودیهای انبار در صناعی مختلف متفاوت است وعوامل مختلفی درمیزان نگهداری موجودی انبار واحدهای صنعتی ، تجاری مؤثرند مثل روش تولید ،‌دوره تولید ،‌میزان بکارگیری ماشین آلات ،‌نوع محصول ساخته شده ، بازار مصرف ،‌نوع مواد اولیه مورد احتیاج ،‌نوسانات ارزی وقیمت در بازارهای جهانی ، وضعیت واحد صنعتی درکل صنعت کشور وجهان و…. وبالاخره سیتم های تدارکاتی وسفارشات واحدهای تولیدی ،‌اما انباره به دلایل مختلفی برای مؤسسات ومراکز تجاری ـ صنعتی از اهمیت خاصی برخوردار می باشد که اهم آنها عبارتند از :‌

  • ارزش بالای سرمایه درگردش شرکت که به صورت کالا در انبار نگهداری می شود .
  • ارتباط مداوم وتنگاتنگ بخش انبار با بخشهایی نظیر تولید یا تعمیر ونگهداری ووقفه در تولید به علت نرسیدن نیازمندیها .
  • ارتباط نزدیک انبار با بخش برنامه ریزی مواد باید به نحوی باشدکه ضربه های حاصله در اثر کمبود محصول یا مواد راخنثی نماید وحکم ضربه گیر را در سازمان داشته باشد.

هدف ما دراین مجموعه ارائه مطالبی نسبتاً جامع در خصوص سیستمها ومدلهای انبارداری وبرنامه ریزی کنترل موجودی انبارهاست. امید است که این پروژه گامی باشد هرچندکوچک در راه تکمیل مدیریت سیستم های انبارداری وآرزوی ما رضایت شماست که هیچ هدفی والاتر از آن نیست.


دانلود با لینک مستقیم


مقاله اصول انبارداری

دانلود مقاله کامل درباره تشریع رهبری سیاسی پیامبر اعظم (ص)

اختصاصی از ژیکو دانلود مقاله کامل درباره تشریع رهبری سیاسی پیامبر اعظم (ص) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله کامل درباره تشریع رهبری سیاسی پیامبر اعظم (ص)


دانلود مقاله کامل درباره تشریع رهبری سیاسی پیامبر اعظم (ص)

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 22

 

تشریع رهبری سیاسی پیامبر اعظم (ص)

با مطالعه‏اى اجمالى در سیره زندگانى پیامبر اکرم(ص) جاى تردید باقى نمى‏ماند که آن حضرت، پس از هجرت به مدینه، هم‏چون یک رهبر و حاکم در میان مردم عمل مى‏کرد و آنان نیز تبعیت از او را بر خویش واجب مى‏دانستند و متخلفان نیز مجازات مى‏شدند، ایشان کارهایى انجام مى‏داد که وظیفه یک حاکم و حکومت است.

مقدمه :

با مطالعه‏اى اجمالى در سیره زندگانى پیامبر اکرم(ص) جاى تردید باقى نمى‏ماند که آن حضرت، پس از هجرت به مدینه، هم‏چون یک رهبر و حاکم در میان مردم عمل مى‏کرد و آنان نیز تبعیت از او را بر خویش واجب مى‏دانستند و متخلفان نیز مجازات مى‏شدند، ایشان کارهایى انجام مى‏داد که وظیفه یک حاکم و حکومت است: با دشمنان جهاد مى‏کرد، غنایم جنگى را در جاى خود مصرف مى‏کرد، زکات را پس از جمع‏آورى، به مستحقان مى‏رساند و... حاکمیت آن حضرت، با نظام قبیله‏اى مرسوم در شبه جزیره عربستان تفاوت اساسى داشت؛ زیرا هر منطقه‏اى که به تصرف مسلمانان در مى‏آمد، تابع آنان محسوب مى‏شد و همه امور بر گرد وجود مهاجران و انصار، که در مدینه بودند و پیامبر اکرم(ص) که رسالت و نبوت و رهبرى آنان را بر عهده داشت، مى‏چرخید[1].

اما در این‏جا این پرسش مطرح است که آن حضرت، این کارها را با چه عنوانى انجام مى‏داد؟ آیا بدین علت به این امور اشتغال داشت که مردم او را به رهبرى خویش برگزیده بودند؛ یعنى به عنوان حاکم منتخب مردم؟ یا از آن رو که او فرستاده خداوند و رسول او در میان مردم بود؛ یعنى به عنوان رسول و نبى به این امور اقدام مى‏کرد؟

پرسش دیگر این‏که بر فرض نشأت گرفتن این امور از جنبه رسالت آن حضرت، آیا ایشان به تشکیل حکومت نیز اقدام کرد یا این کارها را صرفاً براى پیش‏برد اهداف دین انجام مى‏داد. به بیان دیگر، آیا آن‏حضرت اداره امور زندگى مادى مردم را نیز در دستور کار خویش داشت یا صرفاً بر اسلام آوردن آنان تأکید مى‏کرد و اگر گروهى اسلام مى‏آوردند، با دیگر مسائل آنان کارى نداشت؟

این پرسش‏ها بدین علت مطرح شده است که بعضى با اعتراف به حاکمیت و سلطه پیامبر اکرم(ص) بر مؤمنان از جنبه رسالتش، به نفى تشکیل دولت و حکومت به دست ایشان پرداخته‏اند و از سوى دیگر، حاکمیت آن حضرت داراى دو ویژگى مهم است: اول این‏که داراى پشتوانه الهى بود و احکام مورد نیاز مردم یا به‏طور مستقیم از طریق وحى نازل مى‏گردید و آن حضرت تنها واسطه نقل آن‏ها براى مردم بود یا اگر خود تصمیمى مى‏گرفت و به مردم ابلاغ و آن را اجرا مى‏کرد، آن نیز به گونه‏اى رنگ الهى به خود مى‏گرفت؛ زیرا خداوند از مردم خواسته بود که از آن حضرت اطاعت کنند. دوم این‏که با میل و رغبت مردم به وجود آمده بود، نه با زور و سلطه فرد یا گروهى بر دیگران، که ویژگى بیش‏تر حکومت‏هاى پادشاهى و استبدادى است. مردم مدینه که در این زمینه نقش کلیدى داشتند، با میل و رغبت، پذیراى رسول خدا(ص) شدند و با شور و اشتیاق از ایشان استقبال کردند. [2]

این دو ویژگى در حکومت رسول خدا(ص) موجب پیدایش دو نظریه شده است. بیش‏تر متفکران و عالمان دینى، در میان شیعه و اهل سنت، حکومت نبوى را برخاسته از جنبه رسالت ایشان و جزئى از وظیفه رسالتش مى‏دانند؛ یعنى حکومتى الهى، که خداوند و سپس رسولش در رأس آن قرار دارند و دستورهاى پیامبر اکرم(ص) همگى دستورهاى خداوند تلقى مى‏شود؛ چون خداوند از مردم خواسته است که از او اطاعت کنند. عده‏اى نیز حکومت نبوى را حکومتى به انتخاب مردم مى‏دانند و میل و رغبت و بیعت مردم با آن حضرت را دلیل و شاهد این مدعا مى‏دانند.

این دو نظریه، داراى آثار متفاوتى است. یکى از آن‏ها این است که بنا بر نظریه اول، با وجود حضور پیامبر اکرم(ص) هیچ کس جز آن حضرت صلاحیت حکومت بر مردم را ندارد؛ اما در نظریه دوم، حاکم منتخب مردم، صلاحیت حکومت را دارد، هر چند شخصى غیر از پیامبر اکرم(ص) باشد و پیامبر تنها وظیفه ابلاغ احکام الهى را به مردم دارد و آنان خود باید با انتخاب‏حاکم جامعه، زمینه اجراى احکام اجتماعى اسلام را فراهم سازند، هر چند ممکن است خود پیامبر اکرم(ص) را نیز براى این منظور برگزینند که بنابراین نظریه، مردم در صدر اسلام چنین کردند. [3]

البته در این میان، نظریه‏اى در باره انتخابى بودن حکومت نبوى وجود دارد که به‏طور کلى، دین را امرى جدا از امور اجتماعى و زندگى مردم تصویر مى‏کند و آن را منحصراً ویژه امورى فوق بشرى، مانند خداوند و آخرت مى‏داند که بنابراین، هر نوع حکومت دینى، حتى حکومتى که به انتخاب مردم، بر اساس قوانین اسلامى به وجود آمده باشد، را نفى مى‏کند؛ اما بحث در باره این نظریه، مجال دیگرى مى‏طلبد؛ زیرا دراین بحث‏ها فرض ما بر این است که حکومتى اسلامى وجود دارد و ما مى‏خواهیم به این پرسش پاسخ دهیم که آیا در زمان حضور پیامبر اکرم(ص) حاکم جامعه اسلامى را مردم انتخاب کردند یا آن حضرت به واسطه رسالت الهى، حکومت بر جامعه اسلامى را نیز بر عهده داشت؟ البته باید توجه داشت که به هر حال، مردم در برپایى حکومت اسلامى نقش عمده‏اى بر عهده دارند و اگر آنان نخواهند، حتى اگر برپایى حکومت، شأنى از شؤون رسالت نیز باشد، باز پیامبر اکرم(ص) بدون پشتوانه مردمى نمى‏تواند به مقصود خویش برسد.

در فصل‏هاى قبل، پاسخ این پرسش را در آیات قرآن کریم و روایات بررسى کردیم. اینک مى‏خواهیم با سیرى در زندگى آن حضرت، از بعثت تا رحلت، شواهد و مطالبى را بیان کنیم که مى‏تواند پاسخ مناسبى به این پرسش بدهد. بدین منظور، مباحث این فصل را در چهار محور ارائه مى‏کنیم:
1. اهداف دنیوى و حکومتى بعثت پیامبر اکرم(ص)

2.وقایع مؤثر در تشکیل حکومت پیامبر اکرم(ص) در مدینه

3.نقش رسالت و وحى در حکومت پیامبر اکرم(ص)

4.حکومت پیامبر اکرم(ص) و نصب حاکمان پس از خود.

این فقط قسمتی از متن مقاله است . جهت دریافت کل متن مقاله ، لطفا آن را خریداری نمایید

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله کامل درباره تشریع رهبری سیاسی پیامبر اعظم (ص)

دانلود پژوهش مقایسه‌ای خمریات ابونواس با منوچهری و حافظ

اختصاصی از ژیکو دانلود پژوهش مقایسه‌ای خمریات ابونواس با منوچهری و حافظ دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود پژوهش مقایسه‌ای خمریات ابونواس با منوچهری و حافظ


دانلود پژوهش مقایسه‌ای خمریات ابونواس با منوچهری و حافظ

فصل اول :

زندگینامه سه شاعر

(ابونواس، منوچهری ، حافظ)

ابونواس

ابونواس حسن بن‌هانی بن عبدالاول بن صباح مکنّی به ابونواس، از شاعران برجسته ی دوره ی عباسی بود. وی در یکی از روستاهای اطراف اهوازدر سال 145 هـ.ق بدنیا آمد. در مورد ملیت پدرش‌هانی روایات مختلفی ذکر کرده اند. بعضی‌ها می‌گویند از مردم دمشق و جزو سپاهیان مروان آخرین خلفای عباسی بود. عده ای دیگر هم او را ایرانی الاصل خوانده اند. اما مادرش جلبان مسلما ایرانی است.

هنگامیکه ابونواس دو یا شش ساله بود به همراه پدر و مادر به بصره آمد. شهری که ابونواس پس از این سفر تا سن سی سالگی در آنجا اقامت گزید. چون حسن به سن درس خواندن رسید، پدر او را نزد کسی فرستاد تا قرآن را به او تعلیم دهد. پس از مدت کوتاهی پدر او بمرد و مادر سرپرستی او را بر عهده گرفت. او مجبور شد حسن را بعلت تهیدستی به مغاز عطاری بفرستد، تا با مزد اندکی که از عودتراشی عاید او می‌شد، به امرار معاش خانواده کمک کند. اما با اینکه ابونواس در بازار دستهایش به کار عود تراشی مشغول بود، لیکن دلش همچنان شیفته ی علم و ادب بود. بصره، شهر محل سکونت او، که در آن زمان از مراکز علم و فرهنگ بود، محدثان و راویانی مطلع، چون اصمعی و ابوعبیده، و نحویان و لغت شناسان بنامی چون ابوزید انصاری را در خود می‌دید. این مساله باعث شد که شیفتگان این علوم از هر جایی به جانب بصره روانه شوند. ابونواس هم که بسیار شیفته ی علم و دانش بود، فرصت را مغتنم شمرد و نزد ابوعبیده و خلف الأحمر پیشوای اهل لغت رفت و زانوی شاگردی زد. وی در آموختن علم و دانش بسیار کوشا و خستگی ناپذیر بود، بطوریکه ابن خلکان در تاریخ خود از اسماعیل بن نوبخت روایت می‌کند که گفت: «هیچ کس را ندیدم که دامنه ی علمش از ابونواس گسترده تر یا محفوظاتش از او بیشتر باشد، با آنکه کتاب اندکی در اختیار داشت».(1) خلف الأحمر استاد او در این راه کمک شایانی به او کرد، وی همچنین به ابونواس اجازۀ سرودن شعر نداد، تا آنگاه که او ابیات فراوانی از نیکوترین اشعار عرب را از بر کرد.

در دوره ی عباسی لهو و لعب و بی بند و باری رواج عام یافته بود. درهر شهر ودیاری ازقلمرو حکومت اسلامی، بویژه بغداد و بصره، بانگ نوشانوش باده گساران به گوش   می‌رسید. ابونواس که دراین زمان تازه به دوران جوانی خود پا گذاشته بود، خیلی زود شیفته ی مجالس و محافل باده گساری شد. او درهمین مجالس با شاعر دیگری به نام والبه بن حباب آشنا شد. والبه که خود سرآمد عشرتجویان زمان بود آتش هوی و هوس را در او افروخته تر کرد و چنان ابونواس را برانجام این گونه اعمال برانگیخت که در بی‌بندوباری ولاابالیگری همتای او شد. اما همۀ این عوامل باعث نشد تا ابونواس از آموختن علم بازماند و با اینکه پیوسته به مجالس باده گساری وفسق و فجور رفت و آمد داشت، به علم آموزی نیز اشتغال می‌ورزید ابونواس برای اینکه به زبان عربی کاملا مسلط شود مدتی را در بادیه میان اعراب بدوی گذراند.

بعد از این دوران او با تکیه بر علم ودانش خود راهی بغداد شد تا در آنجا مالی گرد بیاورد و به وسیلۀ آن مخارج عیش و نوش خود را تأمین نماید. ورود او به بغداد در حدود سال 179 هـ.ق اتفاق افتاد. در همین زمان‌هارون الرشید هم موفق شد تا زمام خلافت را بدست گیرد. خاندان برمکیان در آن ایام عهده دارمنصب وزارت بوده و رتق و فتق بیشتر امور مربوط به خلافت توسط آنان صورت می‌گرفت. ابونواس برمکیان را مدح کرد و از آنها جوائز و صلات گرانبها دریافت کرد. اما بعد از مدت اندکی از آنان نومید شد و به آل ربیع پیوست. آل ربیع خاندانی صاحب جاه و ثروت بودند که با برمکیان رقابت می‌کردند. بیشترین مدایح ابونواس متعلق به آل ربیع می‌باشد و جوائز بسیاری نیز از سوی آنان به ابونواس اهدا شد.

ابونواس بدلیل شیوه ی زندگیش در اوایل کار چندان مایل نبود که به دربار نزدیک شود. اما پس از سرکوبی برمکیان و به قدرت رسیدن فضل بن ربیع به وسیله ی او به دربار خلافت نزدیک شد.این واقعه که در سال 187 هـ.ق اتفاق افتاده بود، با پیروزی‌هارون‌الرشید بر قیصر روم مصادف شد. ابونواس خلیفه را بخاطر این پیروزی مدح کرد و از این پس بود که شاعر قصاید دیگری نیز در مدح‌هارون سرود. اما طولی نکشید که رفاه و آسایش او به رنج و ناکامی مبدل شد و خلیفه ابونواس را بخاطر باده‌گساری بی رویه و متهم شدنش به زندقه و نیز برای قصیده ای که در ذم قبایل عدنان سرود، بر او خشم گرفت و او را به زندان افکند. حبس او چهار ماه به طول انجامید. ابونواس که تا آن زمان چنین وضع مشقت بار و طاقت فرسایی را در زندگی تجربه نکرده بود، از این وضع به تنگ آمد.بنابراین با سرودن چندین قصیده از خلیفه پوزش خواهی و طلب عفو و بخشش می‌کند.

وقتی از زندان آزاد شد قصد کرد تا به مانند گذشته به باده گساری و عیش و نوش روی بیاورد، اما با دست خالی چنین امکانی برایش فراهم نبود. بنابراین راهی مصر شد و در آنجا به خصیب، امیر مصر که متولی دیوان خراج بود، پیوست. ابونواس خصیب را برای کسب صله و جوائز مدح کرد. امیر هم به او جوائزی عطا کرد. اما چون این جوائز و صلات با آنچه در بغداد نصیب او شد برابری نمی کرد، تصمیم گرفت دوباره به بغداد برگردد، ابونواس هنگامی که به بغداد رسید، زبان به هجو امیر خصیب گشود و از او بخاطر بخل و عدم بخشش فراوان به بدی یاد کرد.

بعد از گذشت چند صباحی از بازگشت او به بغداد، چیزی طول نکشید که اوضاع بروفق مراد او شد و آرزویی که همیشه در دل داشت برآورده شد. او بعد از آشنایی با امین در دورۀ جوانی، پیوسته آرزو می‌کرد، امین بر تخت خلافت نشسته تا او نیز از این طریق بتواند به ساز و نوایی برسد. بنابراین اکنون که آرزوی دیرینه ی او به مرحلۀ عمل رسیده و یار و ندیم یکدل او در شراب خواری بر تخت نشسته بود، شادمانه و به آواز بلند باده نوشی خود را عیان کرده و میگفت؛(2)

الا فاسقنی خمرا و قل لی هی الخمر

ولا تسقنی سرا اذا أمکن الجهر

اما این اوضاع بیش از دو سال بطول نینجامید و با بالا گرفتن اختلافات امین با مأمون برادرش، حسن بن سهل که از طرفداران مأمون بود، با تکیه بر همین بیت ابونواس، قتل امین را جایز اعلام کرد. هنگامی که این سخن به گوش امین رسید، برخود بیمناک شد وبرای اینکه منتقدان خود را خاموش کند، ابونواس را به زندان افکند. امین پس از سه ماه با این پیش شرط که دیگر باده گساری نکند، او را آزاد کرد.

پس از مرگ امین درسال 198 هـ.ق ابونواس به شدت نا امید و محزون شد و چون به پیری نیز نزدیک شده بود از اعمال گذشته اش پشیمان شد و توبه کرد. او مابقی عمرش را با تکیه بر عفو خداوند به زهد و عبادت گذراند. تا سرانجام درسن 54 سالگی در بغداد وفات یافت. از ابونواس دیوان شعری برجا مانده که به چندین بخش شامل: خمریات، غزلیات، مدایح، هجویات، وصفیات، طردیات، زهدیات تقسیم بندی شده است. دیوان او بارها در بیروت و قاهره به چاپ رسیده است.

منوچهری

ابوالنجم احمد بن قوص بن احمد از جمله شاعران خوش قریحۀ فارسی در نیمۀ اول قرن پنجم هجری است. تخلص وی یعنی منوچهری ظاهرا از نام ، فلک المعالی منوچهر بن قابوس گرفته شده است، گویا شاعر در اوایل کارش به خدمت این امیر زیاری مشغول بوده و از این جهت بر نام خود را نیز از نام همین امیر اخذ کرده است. پس از فوت فلک‌المعالی از مازندران آهنگ ری کرد و در آنجا به خدمت علی بن عمران و طاهر دبیر عمید عراق از جانب سلطان مسعود رسید. منوچهری در قصیده ای که در مدح علی بن عمران به مطلع زیر سروده به این سفر خود اشاره کرده و می‌گوید:(3)

سوی تاج عمرانیان هم بدینسان

بیامد منوچهری دامغانی

او پس از عزل طاهر و آمدن بو سهل حمدوی به جای وی و در اثنای جنگ علی بن عمران با علاء الدوله کاکویه و به وزارت رسیدن احمد عبدالصمد که در حدود سال 424 هـ.ق رخ داد. عازم دربار مسعود غزنوی شد. از میان اشعار شاعر چنین برداشت می‌شود که او قبل از این سفر از طریق اطرافیان سلطان با او در ارتباط بوده و به همین دلیل سلطان او را از ری بر پشت پیل به حضور طلبیده است. منوچهری به دستور سلطان مسعود و به امید فضل و بخشش او و نیز به پشتگرمی احمد عبدالصمد وزیردانش دوست سلطان، قدم در راه نهاد و به درگاه سلطان رسید. از این زمان به بعد تا پایان عمر، شاعر در رکاب سلطان مسعود باقی ماند و زبان به مدح او گشود.

منوچهری به دلیل حضور در میدان‌های نبرد به همراه سلطان توصیف‌های فراوانی از صحنه‌های نبرد در اشعار خود آورده است. وی همچنین افراد سرشناس زیادی را که در دربار به خدمت سلطان مشغول بودند مدح گفته، که از جمله آنها می‌توان به بوسهل زوزنی، ابوالقاسم کثیر، عنصری، ابوحرب بختیار و ... اشاره کرد. منوچهری شاعری لطیف طبع و شیرین بیان است. او بدلیل انس با طبیعت، هرآنچه را که در طبیعت به چشم عیان رویت می‌کرد، به ذهن وقاد خود می‌سپرد و سپس دریافت‌های ذهنش را با قلمی توانا در قالب تشبیهات دقیق به تصویر می‌کشید. منوچهری پیوسته اشعار خود را به چاشنی معلوماتش آمیخته می‌کرد و این موضوع باعث پیچیدگی اشعار او شده است. او همچنین در زمینه ابداع و نوآوری قالب مسمط را اختراع کرد و خود نیز این قالب را به اوج رساند به طرزی که مقلدین او هنوز نتوانسته اند به اوج سخن وی برسند.

آنچه که درمورد شخصیت منوچهری با توجه به اشعارش می‌توان فهمید اینست که وی انسانی شاد و امیدوار به بخشش خداوند است و هرگز شادی حال را به آینده نامعلوم وا نمی گذارد.

منوچهری در دیوانش در انواع قالب‌های ادبی شامل: قطعه، قصیده، مسمط، رباعی، دوبیتی و ... طبع آزمایی کرده است. او در اشعارش به توصیف طبیعت و همچنین وصف شراب پرداخته، که در این دو مورد، بیشتر از شعرای عرب تأثیر پذیرفته است. دیوان منوچهری توسط دکتر محمد دبیرسیاقی تصحیح شده و بارها به چاپ رسیده است.

حافظ

خواجه شمس الدین محمد متخلص به حافظ، یکی از بزرگترین شاعران ایران و جهان است. وی در قرن هشتم هجری زندگی می‌کرد. در غالب مأخذها نام پدر او را بهاء الدین نوشته اند و ممکن است بهاءالدین علی الرسم لقب او بوده باشد. براساس آنچه تذکره‌نویسان آورده اند، نیاکان او از کوهپایه‌های اصفهان به شیراز کوچ کرده اند. پدر او شغل بازرگانی داشت و مادرش از اهل کازرون، و خانه ایشان در دروازه کازرون واقع شده بود. گویا بهاء الدین فرزندان دیگری هم داشته که همگی از حافظ بزرگتر بوده اند. با مرگ پدر فرزندان پراکنده شدند و جز حافظ کم سن و سال کسی از ایشان در کنار مادر نماند. بنابراین زندگی بر او و مادرش سخت گردید تا اینکه اندکی بزرگتر شد و در نانوایی محله بخمیرگیری مشغول شد. او از این راه توانست، تا حد زیادی به زندگیشان سرو سامان بخشد. حافظ با اینکه به کار و فعالیت مشغول بود، هرگز خیال و سودای آموختن علم و کسب کمالات علمی و معنوی را به دست فراموشی نسپرد. به همین جهت هم او همزمان با فعالیت در نانوایی به تحصیل علم نیز می‌پرداخت

شیراز در آن روزگار یکی از مراکز مهم علمی و ادبی ایران و همینطور جهان اسلام به حساب می‌آمد. و این خوشبختی نصیب حافظ شد تا بتواند به آسانی مجالس درس بسیاری از عالمان و ادیبان زمان خود را تجربه کند. او همچنین کتابهای مهم دینی و ادبی از قبیل؛ کشاف زمخشری و مطالع الانظار قاضی بیضاوی و مفتاح العلوم سکاکی و امثال آنها را نزد عالمان و ادیبان بزرگ خواند و فرا گرفت.

یکی از اساتید حافظ قوام الدین ابوالبقاء عبدالله بن محمود مشهور به ابن الفقیه النجم عالم و فقیه بزرگ قرن هشتم است. قوام الدین عالم به قراآت سبع بود بنابراین حافظ را نیز بر یادگیری این موضوعات ترغیب کرد. حافظ که شیفته ی یادگیری بود، در حفظ قرآن آنقدر ممارست ورزید تا به چهارده نمونه قرأت آن کاملا مسلط شد. او به این توانایی خود در اشعارش اشاره کرد و می‌گوید؛(4)

عشقت رسد بفریاد، ار خود بسان حافظ

قرآن زبر بخوانی در چارده روایت

بر همین اساس بسیاری از محققان دربارۀ تخلص او گمانه زنی کرده و گفته اند که به احتمال فراوان به دلیل از برداشتن قرآن او را حافظ نام نهاده اند.

حافظ در دوران زندگیش شرایط سیاسی و اجتماعی مختلفی را تجربه کرد. او ابتدا در نزد شاه شیخ ابواسحاق اینجو، حکمران ادب دوست وعالم پرور شیراز، بسیار مورد تکریم و احترام بود. از اشعار او پیداست که در این دوران ایام به کام او بود. اما چیزی نپایید که باد خزانی وزیدن گرفت و شکوه و سرسبزی این دوران به تاراج رفت.امیر مبارزالدین، مردی ریاکار و محتسب پیشه، در جنگ بر ابواسحاق پیروز شد. این حاکم مستبد، ابواسحاق را به قتل رساند و خود به جای او بر تخت نشست. در این دوران بعلت سخت گیری‌های بیش از حد امیر مبارزالدین، زندگانی برحافظ که مردی رند و آزاده بود، بسیار سخت می‌گذشت. او پیوسته از اوضاع پیش آمده شکوه و گلایه می‌کردو خفقان حاکم بر جامعه را به تصویر می‌کشید تا سرانجام امیر مبارزالدین به دست پسرش شاه شجاع کشته شد و بار دیگر ایام خزان در قدم باد بهار آخر شد.

فهرست مطالب:

فصل اول: زندگینامه سه شاعر .......................................................................... 1

-ابونواس.......................................................................................... 2

-منوچهری........................................................................................ 6

-حافظ............................................................................................... 8

-پی نوشت فصل اول....................................................................... 12

فصل دوم: باده و اساطیر مربوط به پیدایش آن ............................................... 13

-باده در لغت................................................................................... 14

-اساطیر مربوط به پیدایش باده...................................................... 15

-پی نوشت فصل دوم...................................................................... 26

فصل سوم: پیشینه ی خمریه سرایی در میان اعراب و ایرانیان......................... 27

-تعریف خمریات.............................................................................. 28

-خمر در شعر جاهلی...................................................................... 28

شاعران جاهلی که به شراب نوشیدن تفاخر می کردند .................. 28

شاعران جاهلی که تا حدودی شراب را وصف می کردند ............. 30

-خمریات در دوره اسلامی(زمان پیامبر و خلفای راشدین)............ 35

-خمریات در دوره اموی................................................................. 36

-وصف باده در اوستا..................................................................... 37

-خمریات در ایران بعد از اسلام..................................................... 39

-خمریات غیر عرفانی...................................................................... 40

-خمریات عرفانی............................................................................. 43

-مناسبت اصطلاحات خمری با حالت بیخودی، فناورسیدن به وحدت.... 44

-مناسبت اصطلاحات خمری با پخته شدن عارف............................ 46

-مناسبت اصطلاحات خمری با فقر.................................................. 46

-مناسبت اصطلاحات خمری با افشای راز...................................... 47

-مناسبت اصطلاحات خمری با عقل ستیزی.................................... 48

-مناسبت اصطلاحات خمری با غم زدایی........................................ 49

-مناسبت اصطلاحات خمری در مبارزه با ریا کاری....................... 49

-پی نوست فصل سوم..................................................................... 51

فصل چهارم: ریخت و شکل خمریات ابونراس، منوچهری و حافظ................... 54

-شکل خمریات ابونراس.................................................................. 55

-گرد کردن معانی خمری در یک قصیده واحد............................... 55

-ارتباط معنایی یا وحدت فنی در محور عمودی قصاید.................. 57

-عمیق کردن معانی خمری.............................................................. 57

-مبارزه با سنت های جاهلی اعراب................................................. 59

-داستان پردازی خمری.................................................................. 61

-غالب بودن صورت بر محتوا......................................................... 62

-بکار بردن لغات فارسی................................................................. 64

-بیان عقاید شعوبی.......................................................................... 65

-خمریات منوچهری......................................................................... 66

-ارتباط معنایی یا وحدت فنی در محور عمودی شعر..................... 67

-داستان پردازی.............................................................................. 68

-دوری و بیزاری منوچهری از سنت های جاهلی........................... 70

-غالب بودن صورت بر محتوا......................................................... 70

-خمریات حافظ................................................................................ 71

-پی نوشت فصل چهارم.................................................................. 72

فصل پنجم: مقایسه مضامین خمری ابونواس، منوچهری و حافظ..................... 73

-وصف شراب................................................................................. 74

-اسامی مشترک............................................................................... 74

-اسامی غیر مشترک........................................................................ 78

-نام هایی که ابونواس برای شراب آورده است............................. 78

-نام هایی که منوچهری برای شراب آورده است........................... 93

-نام هایی که حافظ برای شراب آورده است.................................. 94

-وصف کیفیت و چگونه نوشیدن شراب.......................................... 99

-وصف قدمت شراب....................................................................... 99

-وصف رنگ شراب ....................................................................... 101

-بوی شراب.................................................................................... 103

-وصف مزه شراب......................................................................... 105

-روشنی شراب............................................................................... 107

-تشبیه شراب به آفتاب................................................................... 108

-تشبیه شراب به چراغ.................................................................... 109

-تشبیه شراب به آتش.................................................................... 109

-تشبیه شراب به شمشیر................................................................ 109

-تشبیه شراب به صبح.................................................................... 110

-شراب خام یا پخته........................................................................ 111

-حباب های شراب.......................................................................... 112

-وصف شراب صاف...................................................................... 113

-تشبیه شراب به اشک.................................................................... 114

-تشبیه شراب به جان..................................................................... 114

-شرایط و چگونگی نوشیدن شراب................................................ 116

-شراب خواری در شب و صبح .................................................... 117

-نوشیدن شراب در فصل بهار....................................................... 119

-شراب نوشیدن در جشن ها واعیاد.............................................. 121

- واکنش حکومت ها به شراب نوشی............................................. 124

-جرعه افشاندن بر خاک ............................................................... 128

-به یاد کسی شراب نوشیدن ......................................................... 131

-بانگ نوشانوش............................................................................. 132

-نوشیدن سه جام پیاپی.................................................................. 134

-نوشیدن چهار جام بر اساس چهار طبع....................................... 134

-رطل گران گرفتن.......................................................................... 135

-وصف تاثیر بر نوشنده................................................................. 137

-شراب باعث زدودن غم از نوشنده میشود................................... 137

-شراب قدرت تشخیص نیروی عقل نوشنده را زایل میکند............ 138

-شراب به نوشنده شادی می بخشد............................................... 139

-شراب به جان قوت و نیرو می بخشد........................................... 139

-شراب به نوشنده شجاعت می‌بخشد............................................. 140

-شراب باعث آشکار شدن اسرار نوشنده میشود.......................... 140

-شراب باعث دوری از بخل میشود............................................... 140

-شراب باعث بی خوابی میشود...................................................... 141

-در صورت شراب خوردن زیاد انسان قادر به راه رفتن نیست و باید برای حرکت بر روی شکم بخزد............................................................................................... 141

-شراب باعث ضعف و سردرد میشود........................................... 142

-شراب باعث میشود نوشنده عرق کرده و چشم ها و گونه هایش به سرخی گرایند    143

-شراب باعث عبوس شدن نوشنده میشود ................................... 144

-وصف آلات شراب نوشی............................................................. 145

-نام آلات پرورش و نوشیدن شراب.............................................. 146

-نام های همسان............................................................................ 146

-نام های غیر همسان..................................................................... 148

-توجه به اساطیر در مورد آفرینش جام ها .................................. 152

-وصف ظروف با اشکال مختلف.................................................... 153

-مانند کردن ظروف شراب به پرندگان.......................................... 154

-جام های منقش............................................................................. 154

-مانند کردن ظرف شراب به چراغ................................................. 155

-مانند کردن ظرف شراب به خوشه پروین.................................... 156

-مانند کردن ظرف شراب به نمازگزار........................................... 156

-وصف خم شراب.......................................................................... 159

-وصف مجلس شراب..................................................................... 161

-وصف ساقی................................................................................. 162

-نحوه آرایش ساقی........................................................................ 163

-لذت بردن از چشم ساقی.............................................................. 168

-لذت بردن از لب های ساقی.......................................................... 168

-لذت بردن از گونه های ساقی...................................................... 169

-لذت بردن از آب دهان ساقی........................................................ 170

-پیر می فروش............................................................................... 171

-تشخیص........................................................................................ 174

-لذت بردن همه حواس ................................................................. 174

-لذت گرایی..................................................................................... 175

-امیدواری به بخشش خداوند........................................................ 176

-گوش ندادن به نصیحت ناصحان................................................. 176

-دفن شدن در زیر تاک انگور و یا شسته شدن با باده................. 177

-استفاده از طنز برای رسوایی زاهدان.......................................... 178

-مبارزه با رذیلت های اخلاقی........................................................ 179

-تاثیر فلسفه و عفان بر خمریات ابونواس و حافظ........................ 181

-فرجامین سخن.............................................................................. 184

-همانندی ها از لحاظ توصیفات..................................................... 186

-همانندی ها از لحاظ فکری........................................................... 188

-تفاوت ها از جهت توصیفات......................................................... 188

-تفاوت ها از جهت فکری............................................................... 188

-پی نوشت فصل پنجم ................................................................... 190

-کتابنامه ........................................................................................ 192

-پیوست شماره 1........................................................................... 198

-پیوست شماره 2........................................................................... 246

شامل 246 صفحه فایل word قابل ویرایش


دانلود با لینک مستقیم


دانلود پژوهش مقایسه‌ای خمریات ابونواس با منوچهری و حافظ

دانلود مقاله کامل درباره بررسی اجمالی هویت زن در اسلام

اختصاصی از ژیکو دانلود مقاله کامل درباره بررسی اجمالی هویت زن در اسلام دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله کامل درباره بررسی اجمالی هویت زن در اسلام


دانلود مقاله کامل درباره بررسی اجمالی  هویت زن در اسلام

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 27
فهرست و توضیحات:

  • مقدمه 2                                                                          
  • تساوی زن ومرد از نظر خلقت 6
  • زن در آیات قرآن   9 
  • سرگذشت زن در تاریخ اسلام  13
  • بعضی روایات فراموش شده  19
  • چند مطلب از اینترنت  21

 

مقدمه

عمیق ترین و عجیب ترین قدرت نمایی در خدا آفرینش زن بود چرا که به وسیله مریم کلمه الله تمام گردید وعیسی از مریم بدون پدر به دنیا آمد.فرزندی که نشانه ذات حق بر عالمیان قرارگرفته است در گهواره بامردم سخن می گوید واز یک زن فرزندی بدون پدربه دنیا آید که کلمه ای از کلمات اله باشد.

تفسیر المیزان ج3ص171

چرا؟سرگذشت هویتی حقوقی اجتماعی سیاسی زنان که همواره نیمی از جمعیت انسانی را تشکیل می دهند به فراموشی سپرده شده است وگاهی دوگانگی برخورد با زنان آنان را به چالش با مردان فرا خوانده است.

در گذشته ایران هیچ گونه حمایتی از هویت زنان به عمل نیامده است گرچه چالش های تاریخی بیانگر نوعی نگاهی نیم رخ به هویت زنان را دارد. به خصوص در دوره ساسانیان زن از یک حمایت قانونی برخوردار گردید1.اما دیری نپایید که حمایت آناننیز به فراموشی سپرده شد.دلایل این مورد حمایت قرار نگرفتن آنان زیاد است که در این جا به بعضی از آنها اشاره می کنیم:

  1. حس غیرت مردان از ترس اینکه زنان آنان با بیگانگان معاشرتی داشته باشند.
  2. جهل وناآگاهی خود زنان نسبت به حوقوقشان.
  3. مشکلات اجتماعی اعم از تاخت وتاز های میان اقوام وملل ویا اختلافات داخلی.
  4. حاکمیت استبداد که گاهی از ارزش معنوی زنان می کاهید.این استبداد گاهی در حوزه خصوصی خانوادگی وگاهی در حوزه عمومی به وسیله حاکمان جور تحقق پیدا می کرد.
  5. قرائت یک سویه دینی آمیخته با بعضی کج اندیشی ها و مقدس مآبی های گروهی متعصب که به دور از عقلانیت بود.

غرور نخوت مردان که خود را از نظر هویت و آفرینش برتر از زنان می دانستندودر همین جا به یاد عارف مشهور رابعه عدویه سخنی را از وی می آوریمکه می گوید:((در افتخار زنان همین بس که هیچگاه همانند مردان دچار کبر و غرور نگشته ودر طول تاریخ زنی را نداریم که به مانند مردان ادعای خدایی کرده باشد واین جرئت و بی ادبی از مردان سر زده است.

واما دلایلی که مربوط به خود زنان می  شود:

آنچه مسلم است زنان درطول تاریخ غالبا ابزار زندگی  مردان بوده اند  وپله ترقی یا به قول معروف سنگ زیرین آسیاب بوده اند نه بیشتر.

اگر بخواهیم به دلایل پذیرفته شدن این نقش توسط زنان بپردازیم دلایل زیادی را می توان ذکر کرد از آن جمله داریم:

  1. اینکه زنان عاشق زندگی هستندوعشق به فرزندان درونشان موج می زند
  2. برای اکثر زنان رضایتمندی از زندگی زمانی حاصل می شود که همسر وفرزندانشان در کار وتحصیل و در عرصه های اجتماعی موفقیت بدست آورند بنابراین همیشه زنان در پشت صحنه زندگی قرار می گیرند و در واقع همیشه به دنبال هر مرد موفقی یک زن فداکار و از خود گذشته وجود دارد.
  3. محدودیت های اجتماعی فرهنگی که از کودکی شامل حال فرزندان دختر در خوانواده ها می شود ومانع رشدآنان می شودطبق تحقیقاتی که صورت گرفته در خانواده هایی که دارای فرزند دختر وپسر باشند و همچنین مواجه با فقر مالی باشند اگر بنا باشد تنها یکی از فرزندان خود را برای تحصیل انتخاب کنند مسلما فرزند پسر انتخاب خواهد کرد.
  4. محدودیت های فیزیکی طبیعی که مانع ازفعالیت های اجتماعی وفرهنگی وعلمی درزنان می شود.

ودلایل دیگر که از حوصله این مقال خارج است.

     با توجه به جمیع جهات اینکه زنان در طول تاریخ هرگز فرصت نیافتند که انسان بودن خود راثابت کنندو همیشه به عنوان موجودی در درجه دوم اهمیت وگاهی حتی برای ترقی فرزندان در در درجه سوم اهمیت حتی در خانواده های خود محسوب می شدند.

    زمانی که زنان در عرصه های حقوقی اجتماعی دینی غائب اند نبای تعجب کرد که چرا در دادگاههاحقوق زنان پایمال می شودو در اجتماع پست های مدیریتی بالا فقط به مردان تفویض می شودودر عرصه های مذهبی زمانی که تمام مفسران قران واحادیث مردان هستند آیا واقعا همه به درستی تفسیر شده اند.زمانیکه استاد شهید مطهری می فرماید که مسلما تفسیر و فتوا مجتهد شهری با مجتهد روستایی متفاوت است.آیا می توان با اطمینان خاطر گفت که هر چه تا به حالاز احادیث تفسیر شده است درست است ویا اینکه چرا به بعضی از روایات خیلی توجه وتاکید شده و بعضی به فراموشی  سپرده شده که نمونه آن آورده می شود.

تساوی مرد و زن از نظر خلقت 

   در قران کریم  هر جا سخن از آفرینش انسان است تفاوتی بین زن ومرد دیده نمی شودو همان طور که می دانیم اساس تفاوت انسان با سایر مخلوقات درسه چیز است:

  1. انسان دارای اختیار است.
  2. خداوند از روح خود در انسان دمیده است
  3. تنها مخلوقی است که حیات پس از مرگ دارد.

همچنین در قران کریم  در آیه 56 سوره ذاریات می فرماید:ما جن وانس را نیافریدیم مگر اینکه پرستش کنند مرا)).بنابراین درتمام موارد ذکر شده در بالا که بیانگر اساس وهدف خلقت است تفاوتی بین زن ومرد نمی باشد وانسانچه مرد باشد وچه زن باید خودش را برای هدف نهایی خلقت آماده کند وبارها در قران کریم خوانده می شود انسان مورد امتحان الهی قرار می گیرد ومسلما کسی که توانایی تشخیص خوب وبد را نداشته باشد یا دچار نقصان عقل باشد یا نباید مورد امتحان قرار گیرد یا باید امتحانش ساده تر باشد در صورتی که در هیچ جایی از قران  ذکر نشده که فقط مردان مورد امتحان قرار می گیرد وزنان از این قاعده مستثنی هستند و یا امتحان آنها ساده تر است.

اگر در عقل وشعور زنان نسبت به مردان شک کنیم(نعوذبالله) اول باید در عدالت خدا شک داشته باشیم.

آیا درابتدای خلقت خداوند موجودی را خلق کرد(حوا)که ناقص العقل بود و از او مانند یک موجود کامل (آدم)امتحان گرفت وسپس هر دو را از درگاه الهی بیرون راند و آنها را مجازاتی یکسان کرد! کدام عقل سلیمی این را می پذیرد؟

بنابراین در اساس خلقت خداوند تفاوتی بین زن ومرد نیست اما درمسیر تکامل هر یک از این دو نوع انسان وظایف متفاوتی را پذیرفته اند که هیچ یک دلیل بر برتری دیگری نیست.

ان اکرمکم عندالله اتقیکم

اینکه زن می تواند فرزندی به دنیا آورد ویا انکه دارای روح لطیفی است دلیل ضعف زنان نیست. استاد شهید مطهری در کتاب نظام حقوق زن در اسلام در صفحه119می فرماید:

خدا در قران می فرماید زمین و آسمان و ابروبادو گیاه و حیوان همه برای انسان آفریده شده اما هرگز نمی گوید که زن برای مرد آفریده شده است. اسلام می گوید(هن لباس لکم و انتم لباس لهن) زنان زینت وپوشش شما هستند و شما زینت وپوشش آنها.

بنا براین هر کدام از زن ومرد جلوه ای از وجود خدا هستند مرد جلوه جلالیت وزن جلوه رحمانیت خدا. و البته می دانیم که خداوند در اکثر مواقع رحمانیتش بر جلالیتش غلبه دارد.

در روایت است که همان طور که مادر به فرزندانش عشق می ورزد خداوند مخلوقاتش را دوست دارد بلکه عشق خدا به مخلوقاتش بیش از عشق مادر به فرزندش است.

عارف صاحب نام مولانای عزیز می فرماید:

مؤنث یا مذکر بودن در طی مسیر الهی نمی تواند مسئله ای باشد روحی که به سوی خدا می رود بالاتر از این تفاوت های مادی می باشد ومانند حیات مادی و طبیعی نیست که از خشک و تر این دنیا به وجود آمده باشد وبه امور مادی وابسته باشد پس نباید آنها را مقایسه کردزیرا این تفاوت هادر عالم برین وروحانی نخواهد بودپس روح جنس زن با روح جنس مرد هیچگونه تفاوتی ندارد ودر هر قالبی جلوه کند تجلی گاه خداوند و اوصاف کمال حق خواهند بود.

از دید گاه مولانا عقل ونفس نمادی اذمرد وزن هستندآنها دوبعد یک حقیقت اندوالبته این زن است که مارا به سوی عقل وحق رهبری می کندزیرا مظهر کمال خلقت میباشدهم از این جهت که بعد از مرد آفریده شده است پس نسبت به موجود قبلی (آدم) کامل تر است و دیگر اینکه زن علتی برای وجود انسان های بعدی گشته است.

((اسلام برای شما انقدر احترام قا ئل است که برای مردان نیست)) امام خمینی صحیفه نور ج5ص177

 این فقط قسمتی از متن مقاله است . جهت دریافت کل متن مقاله ، لطفا آن را خریداری نمایید  


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله کامل درباره بررسی اجمالی هویت زن در اسلام