اقتصاد کلان چه میگوید؟
در ابتدا باید بر روی یک نکته اساسی تاکید شود که دامنه علم اقتصاد بسیار گسترده است و از واژه های تخصصی و کلیدی آن گرفته تا روابط پیچیده ,هر کدام دنیای پهناوری را در بر گرفته اند.آری درخت دانش اقتصاد به طور شگفت آوری رشد کرده و به زیر شاخه های گوناگونی دسته بندی شده است.این را نمیخواهم به شما القا کنم که یادگیری این دانش بسیار دشوار و پیچیده است اما باید به خود و جوانه های دانش زمان کافی بدهید و تکرار ,تمرین و پژوهش های جانبی را فراموش نکنید.نخست بهتر است همچون یک درخت ریشه ها را بیابید و در مرحله مفاهیم ,اصول کلی و راه های رسیدن به هدف را دنبال کنید..
اقتصاد کلان چیست؟
همراه با گسترس تئوری اقتصاد,به خصوص در دهه های اخیر مباحث تئوریک اقتصاد به صورت های مختلف مورد طبقه بندی قرار گرفته اند. یکی از مهمترین شکل های طبقه بندی این مباحث ,تقسیم بندی موضوعی اقتصاد به اقتصاد خرد و اقتصاد کلان است..
در تقسیم بندی اقتصاد به خرد و کلان,اقتصاد خرد محدوده ای از علم اقتصاد است که در آن به تجزیه و تحلیل رفتارهای اقتصادی انفرادی و مسائل مربوط به پدیده های اقتصادی غیر کلی می پردازد.در مقابل اقتصاد کلان مطالعه پدیده های کلی اقتصاد است..
به طور مثال تجزیه و تحلیل رفتار انفرادی مصرف کنندگان یک کالا یا خدمت خاص و یا تجزیه و تحلیل تصمیم گیری انفرادی تولید کنندگان یک کالا یا خدمت در مورد میزان تولید و قیمت آن در تئوری اقتصاد خرد مورد بررسی قرار می گیرد.
همچنین تجزیه و تحلیل سطح اشتغال و میزان دستمزد نیروی کار در یک بنگاه (یا صنعت) خاص از موضوعات مورد بحث در اقتصاد خرد می باشد.در مقابل تجزیه و تحلیل سطح تولید برای کل اقتصاد , یا سطح متوسط دستمزد کارگران شاغل در سطح ملی و یا مطالعه وضعیت سطح قیمت ها در کل اقتصاد در محدوده مطالعه اقتصاد کلان است..
اگر چه مثال های بالا تا حدودی محدوده اقتصاد کلان را مشخص می کند اما هنوز تعریف دقیقی از اقتصاد کلان نکرده ایم .به هر حال همانطور که از علم تعاریف متعددی شده است , از اقتصاد کلان نیز تعاریف مختلفی می شود اما نکته قابل ذکر آن است که در مورد تعریف اقتصاد کلان توافق بیشتری وجود دارد و به همین دلیل تعریف ها بسیار به هم نزدیک اند..
به طور مختصر علم عبارت است از شناخت پدیده ها و آگاهی یافتن از روابط بین پدیده هاست.اما تفاوت علوم مختلف در پدیده های متفاوت آنهاست.به عنوان مثال برای تعریف علم فیزیک به طور خلاصه میتوان گفت علم فیزیک عبارت است از شناخت پدیده های فیزیکی و آگاهی یافتن از روابط بین آنها علم اقتصاد نیز عبارت است از شناخت پدیده های اقتصادی و آگاهی یافتن از روابط بین پدیده های اقتصادی.
اقتصاد کلان را نیز میتوان چنین تعریف کرد:اقتصاد کلان عبارت است از شناخت پدیده های کلان اقتصاد و آگاهی یافتن از روابط بین پدیده های کلان اقتصادی .
در زیر 3 تعریف خاص از اقتصاد کلان را برگزیده ایم که اگر چه این تعاریف به ترتیب کامل تر میشوند اما در عین حال تا حدود زیادی مکمل یکدیگر نیز می باشند..
(1 اقتصاد کلان تجزیه و تحلیل متغیر های اقتصادی در سطح کل یا ملی است .
2) اقتصاد کلان عبارت است از مطالعه پدیده ها و متغیر های کلی اقتصاد ,به خصوص سطح کل تولید جامعه و عوامل تشکیل دهنده آن,سطح عمومی قیمت ها ,سطح اشتغال,رشد اقتصادی,متوسط دستمزد ها برای تمامی کارگران شاغل در اقتصاد و نظایر اینها..
3) اقتصاد کلان مطالعه و تجزیه و تحلیل پدیده ها و متغیر های کلی اقتصادی ,بررسی روابط بین آنها به منظر پیش بینی و اتخاذ سیاست های مناسب در آینده و تصحیح سیاست ها و تصمیمات اقتصادی گدشته است..
تعریف سوم در راستای کار معامله گران بازارهای مالی قرار نمی گیرد
اما مهمترین موضوعات مورد بحث در اقتصاد کلان عبارت اند از::
الف)تعریف و تشریح مفهوم شاخص های مختلف اقتصادی نظیر رشد اقتصادی,درآمد و تولید ملی,نرخ تورم,شاخص های قیمت,تراز پرداخت ها,اشتغال و بیکاری,پول,حجم نقدینگی,بازار پول و شاخص های مربوط به آن و خمچنین شناخت رابطه بین شاخص های اقتصادی و مالی یک جامعه با سایر جوامع و همچنین شناخت رابطه بین شاخص های هر بخش.
ب)طریقه حسابداری(محاسبه)شاخص های فوق(در این مورد صحبتی نمی شود چون نیازی نیست.
ج)بحث در مورد سیاست گذاری های کلان اقتصادی(در این مورد صحبتی نمی شود چون نیازی نیست.
اقتصاد کلان بیش از هفت دهه نیست که به صورت شاخه ای مجزا از علم اقتصاد درامده است اما در همین مدت نسبتا کوتاه اقتصاد کلان جایگاه ویژه اای در مباحث تئوریک پیدا کرده است. اقتصاد کلان در درون خود کشمکش های بسیار را تجربه کرده است و هنوز بحث و گفتگو در باره موضوعات مختلف میان اقتصاد دانان ادامه دارد.در اینمیان مکتب های اقتصادی طیف های گسترده ای از تفکرات اقتصادی را در کنار یکدیگر قرار داده اند. طرفداران مکتب اقتصادی کینز و مکتب کلاسیک دیر زمانی است که رو در روی هم قرار گرفته اند.
2) تفسیر روابط اقتصادی با الگوهای اقتصادی
دوستان بزارین همین اول بگم که اگه این قسمت را یاد گرفتید بقیه مطالب را هم را به راحتی یاد میگیرید اما اگه این بحث را متوجه نشدید نمیتوانید نحوه کارکرد اقتصاد را درک و درنتیجه نمیتوانید رابطه بین شاخص هارا بررسی کنید..
دانشمندان اقتصادی با استفاده از متغیرها و داده هایی همچون تولید و درآمد و بیکاری و قیمت تلاش دارند تا چگونگی کارکرد و سازو کار کل اقتصاد را تفسیر و توصیف کنند آنها در این زمینه از فرضیه ها و تئوریها و الگوهای مبتنی بر متغیرها و داده های اقتصادی بهره می جویند . اقتصاد دانان تمایل دارندکه برای درک و تفسیر پدیدهای اقتصادی از الگوها استفاده کنند یک الگوی اقتصادی رابطه ای است که بر مبنای شماری از متغیرهای اقتصادی ساخته میشود رابطه های موجود در یک الگو براساس یکسری اصول و فرضیه های پذیرفته شده استوار گردیده است بنابر این با استفاده از این الگوها میتوان رابطه بین متغیرهای اقتصادی یا همان شاخصهای اقتصادی را درک کرد در حقیقت الگو همانند یک نظریه ساده شده است که از جزئیات و عوامل غیر ضروری صرفنظر میکند الگوهای اقتصادی به انواع جریان مدور دوبخشی و سه بخشی و چهار بخشی تقسیم میشوند ما در بحث آموزشی خود و برای درک سازوکار اقتصاد کلان از الگوی دوبخشی استفاده میکنیم که علاوه بر سادگی بسیار کاربردی میباشد.
الگوی جریان مدور دوبخشی:
دوستان در انتهای مطلب میخواهم یه چیزی بهتون یادبدم که دید شمارو در مورد شاخصها کاملا باز کنم پس این مطلب رو خوب یاد بگیرید
کل فعالیتهای اقتصادی هرجامعه را میتوان به دوقسمت تقسیم کرد... تولید و مصرف
براساس چنین تقسیم بندی عاملین یا کارگزاران اقتصادی را نیز میتوان در دو دسته کلی قرار داد: تولیدکنندگان و مصرف کنندگان.
بنگاه های اقتصادی و خانوارها:
در اقتصاد کوچکترین واحد تولیدکننده را یک بنگاه اقتصادی و کوچکترین واحد مصرف کننده را خانوار می نامند
مطلب دیگر اینکه تمامی افراد یک جامعه جزو خانوارها به حساب می آیند زیرا تمامی افراد جامعه مصرف میکنند و بنابر این مصرف کننده محسوب میشوند.
بازار عوامل تولید:
اما برای بدست آوردن درآمدی که مصرف کنندگان را قادر به تقاضا برای کالاها و خدمات تولید شده در جامعه کند یک یا چند عضو از هر خانوار باید منابعی را که در اختیار دارند عرضه کنند این منابع شامل نیروی کار فیزیکی و نیروی کار فکری و دارائیها (به صورتهای مختلف آن) است همچنین میتوان سازمان دهندهها و یا مدیران را نیز به عنوان بخشی از نیروی کار ماهر به حساب آوردکه مانند بقیه نیروی کار خدمت خود را به صورت سازماندهی و تولید ارائه میدهند.
پس میتوان گفت مراحل تولید در اختیار خانوارها است. بنگاهها در مقابل در اختیار گرفتن عوامل تولید که از طرف خانوارها گرفته میشود تولید میکند که در ازای این تولید پرداختهای با عنوان درآمد به آنها عرضه میشود این پرداختها بسته به عواملی که در اختیار بنگاهها قرار گرفته... مختلف هستند مثلا در ازای افرادی که در بنگاهها یا کارخانها فعالیت میکنند دستمزد پرداخت میشود درازای زمین و ملک یا امثال اینها اجاره پرداخت میشود و درازای منابع مالی سود به خانوارها پرداخت میشود پس به طور کلی منظور از عوامل تولید, مدیران و نیروی کار فکری و افراد خانوارها (نیروی کار غیر فکری) و زمین و ملک و ابزارآلات و... را درنظر گرفت.
امروزه حتی منظور از نیروی کار, مدیران و کارفرمایان و برنامه ریزان و بنگاههای(کارخانجات) اقتصادی و صنعتی است که درواقع قسمتی از نیروی کارماهر به شمار می آیند که از طریق مدیریت ,بنگاههای اقتصادی را اداره و تولید را یاری میدهند.
به بازار عوامل تولید, بازار نهاده های تولید نیز گفته میشود.
بازار کالا و خدمات :
تولیداتی که با کمک بازار عوامل تولید در بنگاههای اقتصادی انجام گرفته است, باید در جایی برای عرضه به مصرف کنندگان خانوارها قرارگیرند این مکان همان بازار کالا و خدمات است پس بنگاهها تولیدات خود را روانه بازار کالا و خدمات میکنند همچنین خانوارها درآمدهایی را که از بنگاهها از طریق فعالیت عوامل تولید در بنگاهها بدست آوردند را در بازار کالا و خدمات خرج میکنند (مخارج) این مخارج دوباره از طریق کالاها و خدمات به بنگاههای اقتصادی انتقال می یابد و آنها نیز دوباره تولید میکنند این جریان مدور همینطور ادامه میابد..
اما... اگر دقت کنید می بینید ما در مورد یکسری مسائل صحبت نکردیم. .
باید اینطور بگوییم که این وسط تکلیف دولت و مخارج دولت و صادرات و واردات و رشد اقتصادی سرمایه گذاری و پس انداز چه می شود؟ آیا دولتها باهم رابطه ندارند؟ آیا تولید ناخالص داخلی ثابت است؟ آیا مردم درآمدهاشون رو همه رو خرج می کنند یا قسمتی رو هم پس انداز میکنند؟
پس باید بگوییم درالگوی دوبخشی:
اول ... پس انداز و سرمایه گذاری را درنظر نمیگیریم. یعنی همه درآمدها به صورت مخارج دوباره به بنگاهها بر میگردند و درنتیجه همان مقدار هم تولید میشود..
دوم ... در این الگو اندازه بازار عوامل تولید ثابت است و انگیزه ای برای افزایش تولید و افزایش رشد اقتصادی و افزایش درآمد وجود ندارد. سوم ... درواقع باید گفت جریان مدور دوبخشی سطح درآمد, تولید و مخارج ثابت است..
تولید = مخارج (مصرف) = درآمد
پس در یک جمله باید گفت الگوی دوبخشی کاملا غیر واقعی است. اما ما برای کار خود و برای درک مسائل درآموزش از این الگو استفاده میکنیم.
برای درک بهتر الگوی مدور 2 بخشی را یکبار دیگر به این صورت توضیح میدهیم: (این موضوع بسیار مهم است)
خانوارها عوامل تولید (افراد و ملک زمین تجهیزات و...) را دارا هستند. عوامل تولید در بنگاهها فعالیت کرده و کالا و خدمات تولید میکنند. این کالا و خدمات تولید شده (تولید ملی) روانه بازارهای کالا و خدمات میشود و کالاها و خدمات تولید شده توسط بنگاهها در نهایت توسط بازار کالا و خدمات به خانواده ها منتقل میشود از طرف دیگر بنگاهها با در اختیار گرفتن عوامل تولید از خانوارها هم تولید میکنند (که روانه بازار کالا و خدمات میشوند) و هم درآمد (درآمد ملی) را برای خانوارها ایجاد میکنند. خانوارها نیز درآمد ایجاد شده را با نام مخارج کل در بازار کالاها و خدمات خرج میکنند و این مخارج درواقع دوباره به بنگاهها انتقال می یابد و همواره این جریان ادامه میابد از بحث بالا دو مفهوم هم درک میشود که لازم میدانم اینها را خوب به خاطر بسپارید چون در توضیح رشد اقتصادی و تولید ناخالص داخلی به درد شما می خورد.
1)درآمد ملی: عبارت است از تمامی درآمدهای بدست آمده به وسیله خانوارها . ازجمله دستمزدها و اجاره ها و بهره های دریافتی و سود در طول یکسال است..
. تولید ملی: عبارت است از مجموع ارزش پولی تمامی کالاها و خدمات تولید شده در اقتصاد در طول یکسال(2.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 97 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
دانلودمقاله اقتصاد کلان