مشخصات این فایل
عنوان: اندیشه سیاسی امام خمینی (ره)
فرمت فایل : word( قابل ویرایش)
تعداد صفحات: 77
این مقاله درمورد اندیشه سیاسی امام خمینی (ره) می باشد.
خلاصه آنچه در مقاله اندیشه سیاسی امام خمینی (ره) می خوانید :
دین و سیاست
شرح نظریات سیاسی «امام» را با بررسی اجمالی نظر وی در موردرابطهای که باید میان افکار مذهبی و قدرت سیاسی برقرار باشد بهپایان میبریم. این بررسی را به چند دلیل به پایان این نوشتار منتقلکردیم. اوّل آنکه این مبحث میتواند نتیجهگیری همه مباحث گذشتهباشد و قاعدهمندی مباحث و نظرات سیاسی گذشته را باعث گردد.دوّم آنکه تعامل دین و سیاست مهمترین راهحلی است که امام حلمسائل اساسی انسانهای عصر خویش ارائه کرده است و این راه حلّیاست که میتواند فراراه انسانهای قرن پانزده اسلامی و بیست و یکممیلادی باشد که درآینده برای حل مسائل سیاسی خود بسیاری ازکشورها به ویژه کشورهای جهان سوّم اقتصادی از راهحل امام استفادهکنند.
وقتی به بررسی نظریات برخی از اندیشمندان غربی بپردازیممیبینیم که به اعتقاد آنها احساسات و علائق مذهبی در واقع چیزی جزخیال و توهم محض نیست و معتقدند که متدیّن بودن، تعصّب وکوتهفکری خطرناکی است که باید زیر مراقبت دقیق حکمرانها قرارگیرد وگرنه اختیار جامعه از دست خردمندان خارج خواهد شد. اماماین نظریه را صریح و آشکار مردود میشمارد. امام بر این عقیده استکه اگر یک مذهب صحیح و سالم بر قوای حکومتی مراقبت و نظارتداشته باشد بسیاری از مشکلهای دنیوی و اخروی انسانها را حل خواهدنمود زیرا علّت این مشکلها همانا ثمره کوشش ظالمانهای است که ازطرف عمال حکومتی که خود را عقل اصیل میدانند بوجود میآید درصورتیکه عقل خالق عالم بهتر از هر کسی میداند که سرشت و طبیعتانسانها به چه قوانینی نیازمندند.
بر این اساس امام قسمت عمده مطالب جلسات اوّل درس «ولایتفقیه» خود، که در کتاب حکومت اسلامی منعکس شده است، رااختصاص به حمله به افرادی قرار داد که دین را از سیاست جدامیخواستند و تبلیغ میکردند و در ضمنِ این دروس و فصول همه آنتناقضات و ضعفها که در اندیشه «سکولاریستی» منتسب به تشیّع هسترا فاش نموده و در ردّ آنها چنین استدلال نمود که مجموعه قانون برایاصلاح جامعه کافی نیست. برای اینکه قانون مایه اصلاح و سعادت بشربشود به قوه اجرائیه و مجری نیازمند است و درست به همین خاطراست که خداوند متعال در کنار فرستادن مجموعهای از قوانین یکدستگاه اجرائی و اداری نیز مقرر نموده است: «در صدر اسلام رسولاکرم (ص) در رأس تشکیلات اجرائی و اداری جامعه مسلمانان قرارداشت. پس از پیامبر اسلام ائمه اطهار هم مقام بیان تشریحِ عقاید واحکام را برعهده داشتند و هم اجرای احکام و برپائی نظام سیاسیاسلام در جامعه اسلامی و هم بسط عقاید و نظامهای اسلامی در میانملل مختلف جهان».
بنابراین به عقیده امام تصور نادرستی که از اسلام در اذهان عمومبوجود آورده بودند و شکل ناقصی که از اسلام در حوزههای علمیهعرضه میشد برای این هدف بود که خاصیت انقلابی و حیاتی اسلام رااز آن بگیرند و نگذارند مسلمانان در کوشش و جنبش و نهضت باشند،آزادیخواه باشند، دنبال اجرای احکام اسلام باشند و در این راستاحکومتی به وجود آورند که سعادتشان را تأمین کند و چنان زندگیایرا سامان بخشند که در شأن انسانها باشد. مثلاً برخی تبلیغ میکردند کهاسلام دین جامعی نیست، دین زندگی نیست برای جامعه نظام و قوانینندارد طرز حکومت و قوانین حکومتی نیاورده است اسلام فقط دارایاحکام عبادی فردی است البته مطالب اخلاقی هم دارد امّا در موردزندگی و اداره جامعه چیزی ندارد امّا از نظر امام:
نسبت اجتماعیات قرآن با آیات عبادی آن از نسبت صد به یک همبیشتر است از یکدوره کتاب حدیث که حدود پنجاه کتاب است وهمه احکام اسلام را در بردارد، سه چهار کتاب مربوط به عبادات ووظایف انسان نسبت به پروردگار است مقداری از احکام هم مربوطبه اخلاقیات است. بقیه همه مربوط به اجتماعیات، اقتصادیات،حقوق سیاست و تدبیر جامعه است.
«امام» در این موارد نظرش اینستکه مسئله نادیده گرفتن ابعادسیاسی ـ اجتماعی ـ اقتصادی اسلام ناشی از این دیدگاه است که «دریک اجتماع سیاسی دو نهاد کاملاً متضاد یعنی دولت و مذهب وجوددارند که باید از یکدیگر جدا باشند و در یکدیگر ادغام و ترکیبنشوند». بنابراین تجویز وی برای حلّ آن اینستکه باید فعالیت هر دونهاد در یکدیگر ادغام شود همانطور که در زمان صدر اسلام و زمانحضرت علی (ع) چنین بوده است. این اعتقاد «امام» را بر آن داشتکه بکوشد تا قلمرو فعالیت یک حکومت دینی و سیاست دینی راترسیم نماید یعنی دولت را بدینگونه ببیند که باید نهادی باشد که دنیایمردم را چنان بسازد که آخرت آنها نیز تأمین شود.
البته همانطور که در قسمت آزادی بحث شد چون امور دینیعبادی و رعایت احکام آن در جنبه فردی مربوط به اعتقاد و احساسدرونی افراد است چگونگی این مسائل شخصی ربطی به دولت نداشتهو کار دولت این نیست که درباره امور عبادی افراد قانون وضع کند واگر هم بخواهد نمیتواند چنین کند. امّا یک دستگاه حکومتی نه تنهاحق بلکه وظیفه دارد که در برخی مسائل دینی مردم مداخله کند و آنهنگامی است که فرد یا افرادی بخواهند برخی از اعتقادات جامعه را بهمسخره گرفته و یا به تبلیغ تخریبی نسبت به آن بپردازند.
از نظر امام از روزگاران قدیم همواره مدعیان جدائی دین ازسیاست ترفندهای زیادی برای برکنار کردن دینمداران از سیاست بهکار گرفتهاند که از جمله آنها مواردی است که وی به آنها عنایت نشانداده و نظرات خود را در مورد آنها بیان کرده است:
1ـ عالَم سیاست عالَم دروغ است. «آمد یکی از اشخاصی که میلندارم اسمش را ببرم گفت آقا سیاست عبارتست از «دروغ گفتن»،«خدعه»، «فریب»، «نیرنگ» و خلاصه «پدرسوختگی» است و آنرا شما برای ما بگذارید... گفتم: از اوّل ما وارد این سیاست که شمامیگوئید نبودهایم».
2ـ عالِم سیاسی توطئهگر است. «وقتی شعار جدائی دین ازسیاست جا افتاد و فقاهت در منطق ناآگاهان غرق شدن در مسائلفردی و عبادی شد و قهراً فقیه هم مجاز نبود که از این دایره وحصار بیرون رود و در سیاست و حکومت دخالت نماید، حماقتروحانیت در معاشرت با مردم فضیلت شد به زعم بعضی از افراد،روحانی زمانی قابل احترام و تکریم بود که حماقت از سراپایوجودش ببارد والاّ عالم سیاسی و روحانی کاردان و زیرک،کاسهای زیر نیمکاسه داشت».
3ـ آخوند سیاسی یعنی آخوند بیدین و معیوب. «البته در اذهانبسیاری بلکه اکثری، بیشتر مردم، بیشتری از اهل علم بیشتری ازمقدسین این است که اسلام به سیاست چه کار دارد، اسلام و سیاستجدا است از هم... فلان آخوند را وقتی عیبش را میگیرند میگویندآخوند سیاسی است. اسلام میگویند از سیاست کنار است، دینعلیحده است سیاست علیحده است». «اگر کسی دم از حکومتاسلامی برمیآورد و از سیاست... سخن میگفت گوئی بزرگترینمعصیت را مرتکب شده و کلمه آخوند سیاسی موازن با آخوندبیدین شده بود».
«امام» القاء جدائی دین از سیاست را یکی از اهداف استعمار واستعمارگران میداند که برای اعمال سلطه خود و رسیدن بهمقاصدشان جدائی دین از سیاست را سرلوحه تبلیغات سیاسی خودقرار دادهاند:
«چپاولگرانِ حیلهگر کوشش کردند به دست عمّال به ظاهر روشنفکرخود اسلام را همچون مسیحیت منحرف به انزوا کشیده و علماء رادر چارچوب مسائل عبادی محبوس کنند و ائمه جماعات را درمساجد و محافل عقد و ازدواج منزوی و مقدسین از توده را سرگرمذکر و دعا و جوانان غربزده را سرگرم عیش و نوش ]نموده[ ازصحنه امور سیاسی و اجتماعی و اهتمام به امور مسلمین و گرفتاریبلاد مسلمین خارج نمایند... آنان از این جهالت و غفلت سوءاستفاده کرده و بلاد مسلمین را یا مستعمره خویش نمودند و یا بهاستثمار کشیدند و وابستگی و فقر و فاقه و پیامدهای آنها گریبانگیرتودههای دربند گردید».
فصل الخطاب این مبحث را، این مفهوم استنباط از آثار اماممیدانیم که جوهره اندیشه سیاسی او است:
اسلام دین سیاست است (با تمام شئونی که سیاست دارد). این نکتهبرای هر کس که کمترین تدبّری در احکام حکومتی، سیاسی،اجتماعی و اقتصادی اسلام بکند آشکار میگردد پس هر که را گمانبر این برود که دین از سیاست جدا است نه دین را شناخته است ونه سیاست را».
بخشی از فهرست مطالب مقاله اندیشه سیاسی امام خمینی (ره)
مقدمه
شـرح حال
اندیشه سیاسی
منشأ و غایت حکومت
1. عدالت
2. قانون و آزادی
انواع حکومتها
* دمکراسی
* استبدادی (سلطنتی)
* حکومت اسلامی
گوهر اندیشه امام: ولایت فقهاء(دانشمندان صالح)
امّا چرا فقیه باید حکومت کند؟...
نحوه تحقّق نظام ولایت فقیه
مشروعیت و مبانی آن
1ـ مشروعیت تکوینی الهی
2ـ مشروعیت مردمی محض
4ـ مشروعیت تشریعی الهی
حدود اختیارات ولیفقیه
1ـ قانون الهی
2ـ قانون موضوعه
4ـ امربه معروف و نهی از منکر
جایگاه مردم در نظام سیاسی اسلام
آزادی و لیبرالیسم
طرح اوّل
طرح چهارم
طرح پنجم
4ـ آزادی احزاب
دین و سیاست
دانلود تحقیق اندیشه سیاسی امام خمینی (ره)