دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 10
موضوع تحقیق :
شما به عنوان یک مدیر فرضی در یک سازمان یا ادارة ورزشی
چگونه میتوانید از اصول مهم تربیت به ویژه مدیریت روابط انسانی
در رابطه با کارکنان سازمان استفاده نمایید؟
به عنوان یک مدیر فرضی در یک سازمان اول باید مفهوم روابط انسانی و تفاوت آن با رفتار سازمانی را در نظر داشته باشیم.
پس با روشن شدن مفهوم روابط انسانی مستلزم آگاهی از کاربرد آن می شویم. و نظر به اینکه روابط انسانی اغلب همراه رفتار سازمانی به کار میرود و هر چند این دو مفهوم مکمل یکدیگرند ولی از نظر معنا متفاوت هستند. اگر به این دو مفهوم توجه کنیم، درمییابیم که روابط انسانی علاوه بر داشتن کاربرد در سازمانها، میتواند به طور گسترده در تمام محافل انسانی نیز به کار رود. ولی رفتار سازمانی به طوری که از اسم آن نیز برمیآید، مختص سازمانهاست. پس ما در یک سازمان فرضی میتوانیم از روابط انسانی و رفتار سازمانی استفاده کنیم.
کاربرد روابط انسانی در یک سازمان فرضی چگونه است :
در یک سازمان فرضی روابط انسانی سعی در به کار گیری دانش بشری به ویژه در زمینة علوم انسانی با زیر مجموعههایش از جمله علوم اجتماعی و روانشناسی دارد تا بتواند هدفهای گروهی را بوسیلة جمع برآورد کند.
روالبط انسانی و به کار گیری آن به عنوان یک عامل ایجاد کنندة تأثیرات مطلوب در سازمان به شمار میرود تا از طریق شناخت زمینهها برای ایجاد انگیزش در بهبود عملکردهای نیروی انسانی عمل کند. بدین معنی که قبل از بروز رفتار در سازمان تلاش کند رفتار مطلوب ایجاد کند بنابراین روابط انسانی قبل از بروز رفتار وارد عمل میشود ولی در قلمرو رفتار سازمانی، رفتار پس از بروز آن تحلیل میشود.
اگر ما این دو مفهوم را با هم مقایسه کنیم متوجه می شویم که روابط انسانی سعی در ایجاد رفتار مطلوب و شایسته در سازمان دارد ولی رفتار سازمانی، رفتار را پس از بروز به صورت یک واقعه در سازمان، مورد مطالعه قرار میدهد و سعی در دریافت علل آن دارد.
پس نتیجه میگیریم که روابط انسانی بر بنیاد و اساس رفتار مطلوب تکیه دارد ولی رفتار سازمانی به تکمیل رفتارهای بارز میپردازد، و هر دو در جهت تحقق هدف سازمانی نقش دارند.
اصول روابط انسانی در یک سازمان فرضی شامل :
1 ) توجه به نیازهای مشترک 2 ) توجه به تفاوتهای فردی
3 ) توجه به قدر و مرتبه انسان 4 ) توجه به زمینههای ایجاد انگیزش در نیروی انسانی
یک مدیر در یک سازمان باید به نیازهای مشترک افراد توجه داشته باشد یعنی هدف غایی در هر سازمان موجب رفع نیازهای نیروی انسانی و نیازهای مدیریت میشود و از طریق تحقق اهداف سازمانی به دست میآید. بدین معنی در تمام سازمانها، چه خصوصی و چه عمومی، اگر مدیریت دارای نیات بهرهوری از سرمایه و سایر عوامل تولید در سازمان باشد در مقابل، نیروی انسانی نیز طالب منافعی است که درقبال کار انجام داده در سازمان، باید به دست آورد و هرگاه این امر یک سویه شود یعنی یکی از طرفین نیازهای خود را رفع کند و طرف دیگر ناکام شود معادلة منافع طرفین درهم میریزد و در این صورت ادامة حیات سازمان دچار نوسانات میشود.
و توجه به نیازهای مشترک مشخص میکند که غایت سازمانها ترکیبی از نیازهای افراد تشکیل دهندة آن است و زمانی که در تشکل سازمانی این نیازها دفع شود، علایق چون سایقها فرد را برای کار در سازمان راغب میکند.
2 ) توجه به تفاوتهای فردی :
یک مدیر در یک سازمان باید تفوتهای فردی افراد را در نظر داشته باشد یعنی مدیریت، با توجه به تفوتهای فردی و این اصل کلی که « نمیتوان با تمام افراد یکسان رفتار کرد »، میتواند موجبات جلب حداکثر رضایت را به وجود آورد. در نتیجه، انگیزش در نیروی انسانی را افزایش میدهد.
سپس توجه به تفاوتهای فردی موجبات رعایت عدالت مبتنی بر قضاوت در رفتار انسانها را فراهم میکند. پس انسانها باید در سازمان بر حسب تفاوتهای فردی حقوق دریافت کنند و نمیتوان همه را با توجه به متغیرهای عینی در یک سطح حقوقی قرار داده بنابراین قرار گرفتن تمام اعضا در پایگاه سازمان برابر، نمیتوان حقوق برابر ایجاد کند.
3 ) توجه به قدر و مرتبة انسان :
یک مدیر در یک سازمان باید به قدر و مرتبة انسان توجه داشته باشد یعنی از این نظر توجه به مرتبة انسانی مطرح است که هر فرد آن را با جستجو کشف میکند و دوست دارد مکشوف خود را حفظ کند و میخواهد که دیگران نیز با احترام به آن، در حفظ آن مشارکت کنند. در این نظر که ریشه در قانون اخلاقی دارد، احترام انسان مستتر است. و در سازمان احترام باید مورد توجه باشد و مدیریت سازمانی از طریق حسن نیت و آشنایی با خصوصیات و خلقیات نیروی انسانی، میتواند شیوة صحیح برخورد با اعضا را انتخاب کند و احساس شیوة برخورد با اعضا را بر چرایی زندگی انسانها چه در جهان و چه در سازمان، استوار سازد تا بدین گونه بتواند چگونگی رفتار او را درست تفهیم کند.
و اگر مدیریت سازمانی تلاش کند تا اعضا را بر کاری که خود میخواهد وادار کند، در این صورت اعضای سازمان با