خلاصه کتاب: قیام و انقلاب مهدی ( ع ) از دیدگاه 8 ص
این محصول در قالب ورد و قابل ویرایش در 102 صفحه می باشد.
چکیده
هدف از تحقیق حاضر بررسی عوامل مؤثر بر انگیزش کارکنان آموزش و پرورش از دیدگاه مدیران آموزش و پرورش شهرستان خرمدره که فرضیه های عنوان شده عبارتند از افزایش تحصیلات مدیران برانگیزش کارکنان و یا افزایش انگیزه امنیتی مدیران بر روی انگیزش کارکنان و یا افزایش انگیزه خودیابی و تحقیق خود بر روی انگیزش کارکنان و همین طور افزایش سابقه کاری مدیران بر روی انگیزش کارکنان که جامعه مورد مطالعه عبارتند از مدیران و کارکنان آموزش و پرورش که شامل معلّمین و دبیران و آموزگاران است که یک این جامعه 280 نفر است که 40 نفر به عنوان نمونه انتخاب گردیده و پرسش نامه مربوط به انگیزش کارکنان و مدیران بر روی آنها اجرا گردیده که این پرسش نامه 60 سئوال دو گزینه ای بله و خیر دارد که جهت آزمون فرضیه ها از روش آماری X2 استفاده گردیده که نتایج بدست آمده نشان می دهد که انگیزه امنیّتی، افزایش تحصیلات و همین طور سابقه کاری و انگیزه خودیابی مدیران می تواند برانگیزش کارکنان تأثیر مثبتی داشته باشد.
بیان مسئله :
نیروی انسانی شاغل در سازمان ها، اصلی ترین سرمایه در اختیار مدیران است و مدیریت منابع انسانی مهمترین و شاید اصلی ترین وظیفه مدیران می باشد.رفتار و فعالیت انسان ها ناشی از انگیزه ها یا نیازهای آنان است.مدیران با شناخت و پیش بینی انگیزه ها و نیازهای واقعی کارکنان تحت مدیریت خود می توانند به موقع و به طور صحیح به ارضاء نیازها و انگیزه های آنان اقدام نموده و از نیروی انسانی سازمان به نحو مطلوب در راستای اهداف سازمان بهره وری کنند.مدیریت صحیح در سازمان ها ایجاب می کند که مدیران با شناخت و پیش بینی انگیزه های نیروی انسانی تحت مدیریت خود همت گمارند و عدم توجه به ارضاء نیازهای نیروی انسانی باعث بروز رفتارهای سوء مانند ناکامی، لاقیدی، پرخاشگری و ... می شود و عدم همسوئی در نگرش مدیران و کارکنان در مورد نیازها و انگیزه های کارکنان از عوامل مهم بروز مشکلات نیروی انسانی در سازمان هاست.در همین راستا این تحقیق به بررسی عوامل مؤثر بر نیازهای کارکنان آموزش و پرورش از دیدگاه مدیران و کارکنان همین اداره پرداخته و اینکه نوع نگرش مدیران و اهمیت به انگیزه ها می تواند در انگیزه کارکنان هم تأثیر بگذارد یا نه.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 17
ولایت فقیه از دیدگاه امام خمینی (ره)
امام رحمه الله در ابتدای بحث ولایت فقیه خود، با اشاره به اینکه «ولایت فقیه» از موضوعهایی است که تصور آن موجب تصدیق میشود و احتیاجی به دلیل و برهان ندارد، اوضاع سیاسی - اجتماعی آن روز مسلمانان و حوزههای علمیه را مطرح میکنند که موجب شده بر «ولایت فقیه» علی رغم بدیهی بودن، برهان اقامه میکنیم. (1)
توضیح این امر خیلی ساده است و امام رحمه الله در شرایطی میخواست این بحث را مطرح کند که چهارده قرن از تشکیل واقعی حکومت اسلامی به طور عینی و عملی میگذشت و با توجه به تحولات عظیم عصر جدید و تبلیغات منفی مخالفان اسلام، حکومت اسلامی امری مبهم و نامفهوم بود. (2)
بر همین اساس، امام رحمه الله به تبلیغات منفی استعمارگران و ناآگاهی افراد جامعه مینویسد:
استعمارگران به نظر ما آوردند که اسلام، حکومتی ندارد! تشکیلات حکومتی ندارد! بر فرض که احکامی داشته باشد مجری ندارد و خلاصه، اسلام فقط قانونگذار است. (3)
1.اثبات حاکمیت فقها; در چنین شرایطی، امام رحمه الله تمام تلاش خود را به کار برد تا ولایت و حاکمیت را برای فقها اثبات کند و این کار را با زبانی ساده و در عین حال مستند به آیات قرآنی، اخبار و احادیث و با دلایل عقلی انجام داد.امام با اشاره به رویه و سنت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در تعیین جانشین برای خود، استدلال کرد که این امر برای اجرای احکام خدا بوده و در شرایط غیبت، اجرای احکام به عهده فقها و علماست.به عبارت دیگر، امام رحمه الله سعی داشتبا اثبات مجریه در اسلام (علاوه بر تشریع قانون)، اعمال حاکمیت و قبضه قدرت حکومتی توسط فقها را اثبات کند.بر همین اساس مینویسد:
ما معتقد به ولایت هستیم و معتقدیم پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم باید خلیفه تعیین کند و تعیین هم کرده است.آیا تعیین خلیفه برای بیان احکام است؟ بیان احکام، خلیفه نمیخواهد، خود آن حضرت بیان احکام میکرد.همه احکام را در کتابی مینوشتند و دست مردم میدادند تا عمل کنند، اینکه عقلا لازم استخلیفه تعیین کند برای حکومت است.ما خلیفه میخواهیم تا اجرای قوانین کند.قانون مجری لازم دارد.در همه کشورهای دنیا این طور است که جعلقانون به تنهایی فایده ندارد و سعادت بشر را تامین نمیکند، پس از تشریع قانون باید قوه مجریهای به وجود آید.در یک تشریع یا در یک حکومت اگر قوه مجریه نباشد نقص وارد است.به همین جهت، اسلام همان طور که جعل قوانین کرده، قوه مجریه هم قرار داده است.ولی امر متصدی قوه مجریه قوانین هم هست.اگر پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم خلیفه تعیین نکند...رسالتخویش را به پایان نرسانده است.ضرورت اجرای احکام و ضرورت قوه مجریه و اهمیت آن در تحقق رسالت و ایجاد نظام عادلانهای که مایه خوشبختی بشر استسبب شده که تعیین جانشین مرادف اتمام رسالتباشد.در زمان رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم این طور نبود که فقط قانون را بیان و ابلاغ کنند، بلکه آن را اجرا میکردند.رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم مجری قانون بود...خلیفه قانونگذار نیست.خلیفه برای این است که احکام خدا را که رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم آورده اجرا کند.اینجاست که تشکیل حکومت و برقراری دستگاه اجرا و اداره لازم میآید.اعتقاد به ضرورت تشکیل و برقراری دستگاه اجرا و اداره، جزئی از ولایت است، چنانکه مبارزه و کوشش برای آن از اعتقاد به ولایت است. (4)
بدین ترتیب، امام رحمه الله برای اولین بار در طول تاریخ شیعه، از اعمال حاکمیت و کسب قدرت اجرایی توسط فقها سخن به میان آورد و اعلام نمود: «باید کوشش کنیم که دستگاه اجرای احکام و اداره امور برقرار شود» و علما و فقهای اسلامی وظیفه دارند حکومت اسلامی تاسیس کنند. (5)
با اینکه کشور ما اسلامی بوده و قرنها قانون و مقررات اسلامی بر آن حاکم بوده، ولی هیچگاه مجری این احکام (در قالب یک حکومت) علما و فقها نبوده اند و عملا قوه مجریه به دستسلاطین و حکام بوده است، حتی در دوره مشروطه هم با اینکه انقلابی رخ داد و قانون اساسی تنظیم شد و در متمم آن هیاتی از مجتهدان طراز اول را برای نظارت بر اسلامی بودن قوانین تعیین کردند، ولی هیچ کس کمترین اشارهای به راس اجرایی کشور نکرد.
اینکه امام اعلام میکرد: «مجموعه قانون برای اصلاح جامعه کافی نیست.برای اینکه قانون مایه اصلاح و سعادت بشر شود به قوه اجرائیه و مجریه احتیاج دارد»، (6) یکی از تحولات عمده فکری - فرهنگی مورد نظر ماست; چه قبل از آن هیچ گاه علما و فقها به منظور کسب مستقیم قدرت در جامعه وارد مبارزه سیاسی - اجتماعی نشده بودند
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 4
عفاف از دیدگاه حضرت زهرا(س)
روزی مرد نابینایی با کسب اجازه به محضر حضرت زهرا(س) آمد. حضرت از او فاصله گرفت و خود را پوشانید، پیامبر اکرم(ص) که در آن جا حضور داشت از حضرت زهرا(س) پرسید: «با این که این مرد نابیناست و تو را نمیبیند، چرا خود را پوشاندی»؟ حضرت زهرا(س) در پاسخ فرمود: «اگر او مرا نمیبیند، من که او را میبینم، وانگهی او بو را استشمام میکند». پیامبر(ص) (به نشانه تأیید شیوه و گفتار حضرت زهرا«س») فرمود: «أَشْهَدُ اَنَّکِ بَضْعَةٌ مِنّی؛گواهی میدهم که تو پاره تن من هستی».
امیرمؤمنان علی(ع) فرمود: روزی همراه گروهی در محضر رسول خدا(ص) نشسته بودیم. آن حضرت به ما رو کرد و فرمود: «بهترین کار برای زنان چیست؟» هیچ کدام از حاضران نتوانستند جواب صحیح بدهند. هنگامی که متفرّق شدند، من به خانه بازگشتم، و همین موضوع را از حضرت زهرا(س) پرسیدم، و ماجرای سؤال پیامبر(ص) و پاسخ صحیح ندادن اصحاب را برای حضرت زهرا(س) تعریف کردم، و گفتم هیچ یک از ما نتوانستیم پاسخ صحیح بدهیم. حضرت زهرا(س) فرمود: ولی من پاسخ به این سؤال را میدانم، و آن این است که: «خَیْرٌ لِلنِّساءِ اَنْ لایَرِینَ الرِّجالَ وَلایَراهُنَّ الرِّجالُ؛ صلاح زنان در آن است که آنها مردان نامحرم را نبینند، و مردان نامحرم آنها را نبینند».
* حجاب در اسلام به معنای پرده نشینی نیست، بلکه به معنای پوششی معقول برای جلوگیری از فساد، و حفظ کرامت زن است.
من به محضر رسول خدا(ص) بازگشتم و عرض کردم: «ای رسول خدا! از ما پرسیدی که چه کار برای زنان برتر است، پاسخش این است که برترین کار برای زنان این است که آنها مردان نامحرم را نبینند، و مردان نامحرم آنها را نبینند».پیامبر(ص) فرمود: «چه کسی به تو چنین خبر داد، تو که اینجا بودی و پاسخی نگفتی؟» علی(ع) عرض کرد: «فاطمه(س) چنین فرمود».
پیامبر(ص) از این پاسخ خشنود شد، و سخن فاطمه(س) را پسندید و به نشانه تأیید او فرمود: «اِنَّ فاطِمَةُ بضْعَةٌ مِنّی؛5 همانا فاطمه، پاره تن من است».
نیز روایت شده: روزی جابر بن عبدالله انصاری همراه رسول خدا(ص) به سوی خانه فاطمه(س) رهسپار شدند. وقتی که به در خانه رسیدند، پیامبر(ص) اجازه ورود طلبید. فاطمه(س) اجازه داد، پیامبر(ص) فرمود: شخصی همراه من است، آیا اجازه هست با او وارد خانه شویم؟ فاطمه(س) عرض کرد: «ای رسول خدا «قِناع» (یعنی مقنعه و روسری) ندارم.» پیامبر(ص) فرمود: «یا فاطِمَةُ خُذِی فَضْلَ مَلْحَفَتِک فَقِنِعِی بِهِ رأسَکِ؛ ای فاطمه! زیادی لباس بلند روپوش خود را بگیر و سرت را با آن بپوشان».حضرت فاطمه(س) همین کار را کرد، آن گاه پیامبر(ص) و جابر، با کسب اجازه وارد خانه شدند.
تلاشهای سیاسی و اجتماعی حضرت زهرا(س)
حضرت زهرا(س) در عین آن که حجاب کامل را رعایت میکرد، حجاب را پردهنشینی و انزوای زنان نمیدانست، بلکه شواهد بسیاری وجود دارد که آن حضرت حجاب را هرگز دست و پاگیر و مانع تلاشهای اجتماعی و سیاسی نمیدانست. از این رو، در عرصههای مختلف اجتماعی و سیاسی شرکت فعّال داشت، به عنوان نمونه:1ـ محدّثین نقل میکنند: شخص پیامبر(ص) دست فاطمه(س) را گرفت، و به میان مردم آمد و خطاب به مردم فرمود: «هر کس که فاطمه(س) را شناخت که شناخت، و هر کس که او را نشناخته بداند که فاطمه(س) دختر محمّد(ص) است. او پاره تن من است. او قلب و جان من است. هر کس او را بیازارد مرا آزرده، و هر کس مرا بیازارد، قطعا خدا را آزرده است».7 بنابراین، حجاب در سیره فاطمه(س) پرده نشینی نیست.
2ـ در مکّه قبل از هجرت، مشرکان به تحریک ابوجهل به پیامبر(ص) آزار میرساندند، یکی از آنها به نام «ابن زبعری» شکمبه گوسفندی را برداشت، و به طرف پیامبر(ص) انداخت، به طوری که سر و صورت آن حضرت را آلوده نمود، ابوطالب(ع) به دفاع از آن حضرت پرداخت،
* پوشش زن در اسلام این است که زن در معاشرت خود با مردان، بدن و موی خود را بپوشاند، و به جلوهگری و خودنمایی نپردازد، آیات مربوطه همین معنی را ذکر میکند، و فتوای فقهاء هم مؤیّد همین مطلب است».در این هنگام حضرت زهرا(س) که در آن وقت خردسال بود با آب نزد پدر آمد، و سر و صورت آن حضرت را شست و شو داد. روز دیگری فاطمه(س) گروهی از مشرکان را در کنار کعبه دید که جلسه محرمانهای دارند. دریافت که در اندیشه توطئه بر ضد پیامبر(ص) هستند، هشیارانه با شتاب به حضور پیامبر(ص) آمد و توطئه آنها را به پدر بزرگوارش خبر داد. و در مورد دیگر با کمال شجاعت و صلابت نزد مشرکان آمد و رگبار سرزنشش را بر ابوجهل و پیروانش فرو ریخت، و بر آن ستمگران نفرین کرد.
حضرت زهرا(س) پس از هجرت از مکّه به مدینه نیز تلاشهایی این چنین در حمایت از اسلام و سپاه اسلام مینمود، و در عرصههای مختلف حضور و نظارت داشت.
حضور حضرت زهرا(س) در پشت جبهه، و حتّی گاهی سرکشی به رزمندگان اسلام و غذا رسانی به آنها در صف اول جبهه نیز در روایات و تاریخ نقل شده است، چنان که این موضوع در جنگ خندق و فتح مکّه، رخ داده است. در ماجرای «مباهله» که یک حادثه بسیار مهم سیاسی و اجتماعی و عقیدتی بود و در سال دهم هجرت بین پیامبر(ص) و هیأت بلندپایه مسیحیان نماینده «نجران» رخ داد، هزاران نفر از مهاجر و انصار در صحرای مدینه اجتماع کرده بودند تا از نزدیک نظارهگر صحنه باشند، ناگاه دیدند پیامبر(ص) با فاطمه(س) و علی(ع) و حسن و حسین(ع) برای مباهله به سوی صحرا میآیند... پیامبر(ص) مطابق آیه 61 آل عمران (آیه مباهله) فاطمه(س) را همراه خود، در چنین همایش سیاسی دینی، شرکت داد. بنابراین، حجاب زنان هرگز مانع آنها برای شرکت در اجتماعات سیاسی و دینی نخواهد شد.
تلاشهای سیاسی حضرت زهرا(س) پس از رحلتپیامبر(ص)
پس از رحلت پیامبر اسلام(ص) و پدیدار شدن ماجرای سقیفه بنیساعده، و بیعت با ابوبکر به عنوان خلیفه رسول خدا(ص) و کنار زدن امیرمؤمنان علی(ع) از مقام رهبری، که حق مسلّم آن حضرت بود، حضرت زهرا(س) در موارد مختلف وارد صحنه شد، و به دفاع از حریم ولایت پرداخت. در ملأ عام در مسجد با خطبه غرّا، غاصبان را محکوم کرد، بیعت کنندگان را سرزنش نمود، و جانش را در این راه گذاشت، و آن چنان فعّال و جدّی به صحنه آمد، که سرانجام به شهادت رسید، و اینها و دهها نمونه دیگر نشان دهنده آن است که مسأله پوشش اسلامی، زنان را در پشت پرده محبوس نکرده که به طور کلّی از صحنه تلاشهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی فاصله بگیرند، اگر چنین بود، هرگز حضرت زهرا(س) از پشت پرده حجاب بیرون نمیآمد.
چگونگی خطبه خواندن حضرت زهرا(س) در مسجدالنّبی
یکی از امور مهمّی که در زندگی حضرت زهرا(س) همواره میدرخشد، خطبه غرّای او در مسجدالنّبی پس از رحلت پیامبر(ص) در ازدحام مردم است، که او با این خطبه غاصبان و خطاکاران را به محاکمه کشید و آنان را قاطعانه محکوم کرد، و از حریم ولایت و رهبری امیرمؤمنان علی(ع) به دفاع برخاست. چگونگی حرکت حضرت زهرا(س) از خانهاش (که مجاور مسجد بود) به مسجد، در رابطه با مراعات حفظ حریم حجاب به قدری دقیق و ظریف است، که جدّا سزاوار است همگان در این مورد با نظر دقیق بنگرند، و نکتهها را دریابند، و سپس خطبه غرّای او را در آن اجتماع و جوّ حاکم مورد بررسی قرار دهند. به راستی که منظره خطبه خواندن حضرت زهرا(س) تابلو گویا و بسیار روشن درباره حفظ حریم حجاب، و در عین حال شرکت کامل در صحنه برای سخنرانی و دفاع از حریم حق است و این همان راه اعتدال است که اسلام در همه جا به آن سفارش نموده است.
* حضرت زهرا(س) در عین آن که حجاب کامل را رعایت میکرد، حجاب را پردهنشینی و انزوای زنان نمیدانست، بلکه شواهد بسیاری وجود دارد که آن حضرت حجاب را هرگز دست و پاگیر و مانع تلاشهای اجتماعی و سیاسی نمیدانست.* حضور حضرت زهرا(س) در پشت جبهه، و حتّی گاهی سرکشی به رزمندگان اسلام و غذا رسانی به آنها در صف اول جبهه نیز در روایات و تاریخ نقل شده است، چنان که این موضوع در جنگ خندق و فتح مکّه، رخ داده است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 29
انسان اقتصادی از دیدگاه اسلام اهمیت پردازش الگوی انسان اقتصادی در نظریهپردازیهای اقتصادی، هر اقتصاددان مسلمان را وا میدارد تا پیش از داخل شدن در هر گستره اقتصادی، درباره این موضوع بیندیشد. برخی از مبانی فلسفی اسلام میتواند ما را در پردازش انسان اقتصادی یاری دهد. در گستره خداشناسی، آموزههای «توحید افعالی» رابطهای خاص بین خداوند و انسان برقرار میسازد که در آن، از انسان سلب اختیار نشده و از طرف دیگر نیز آنگونه نیست که در این جهان به خود واگذار و رها شده باشد. «توحید عبادی» نیز ویژگیهای رابطه مزبور را دقیقتر نشان داده، تأکید میکند که دخالت پروردگار در امور انسان از دو جنبه تکوینی درباره انسان، با آفرینش امور فطری تحقق یافته که «مطلقگرایی» و «لذتپذیری» دو نمونه از آن است. توحید عبادی تشریعی نیز از مبانی خداشناسی شناخت وحیانی بوده، جایگاه آن را در بین دیگر منابع شناخت معین میکند. پس از مبانی خداشناسی به جهت سنخیت با موضوع انسان اقتصادی، باید به مبانی انسانشناسی پرداخت تا از آموزههای اسلامی، عناصری استخراج شود که در ترسیم این الگو به طور کامل مؤثر باشد. مبانی انسانشناسی اسلام، «فطرت» را مهمترین ویژگی مشترک همه انسانها در نظر گرفته است. از امور فطری که در شناسایی ویژگیهای انسان اقتصادی تأثیر دارد، «لذتپذیری و المگریزی» و نیز «مطلقگراییِ» نفس است. با پذیرفتن «مطلقگرایی» به صورت یکی از امور فطری میتوان پیشبینی کرد که بیشینهسازی به گونهای که بتواند امور غیر مادی را نیز پوشش دهد یکی دیگر از ویژگیهای الگوی فرضی انسان اقتصادی از دیدگاه اسلام است؛ «لذتپذیری و المگریزی انسان» نیز باید با توجه به یکی دیگر از مبانی انسانشناسی اسلام یعنی «تجرد و بقای روح» مطرح شود. با ترکیب آموزههای مزبور میتوان انتظار داشت که در گستره هستیشناسی هر نظریهپردازی که «مطلقگرایی» و «لذتپذیری و المگریزی» را از ویژگیهای مشترک هر انسانی بداند، در پردازش الگوی انسان اقتصادی باید «حداکثرسازی بهرهمندیها یا لذات» را از ویژگیهای مطرح شده در آن الگو لحاظ کند؛ البته این ویژگی دارای حالتهای گوناگون است که با توجه به مبانی ارزشی اسلامی، یکی از آنان برگزیده و انسان اقتصادی مطلوب معرفی میشود. مبانی جهانشناسی اسلام، جنبه دیگری از الگوی انسان اقتصادی را روشن میکند. شامل بودن هستی از دو بخش اساسی طبیعت و ماورای طبیعت و تأثیرپذیری این دو از یکدیگر از عناصر این گستره هستند که باید به آنها توجه شود. نظام سرمایهداری با پذیرش عدم تأثیرپذیری این دو از یکدیگر، الگوی خاصی را برای انسان اقتصادی مطرح کرد. با توجه به اهمیت این تأثیرپذیری در ترسیم جایگاه انسان در هستیشناسی میتوان انتظار داشت از آنجا که مبانی جهانشناسی اسلام چنین تأثیرپذیری را میپذیرد، میتواند معرف الگوی دیگری برای انسان باشد. با مطالعه دیدگاه اسلام درباره روابط حاکم بین طبیعت و ماورای طبیعت میتوان تأثیرگذاری چنین جهانشناسی را بر الگوی انسان اقتصادی پی گرفت. از مهمترین روابطی که قرآن کریم در اینباره به معرفی آنها پرداخته، «امدادهای غیبی»، «ابتلاء» و «هماهنگی تلاش و پاداش» است. روابط مزبور افزون بر این میتواند در تبیین و تحلیل قاعده رفتاری الگوی انسان اقتصادی مطلوب که با توجه به مبانی ارزشی اسلام معرفی خواهد شد، مورد استفاده قرار گیرد. بهترین روش برای شناسایی ویژگیهای انسان اقتصادی مطلوب در فرهنگ دینی، ردیابی ویژگیهای «انسان کامل» است. انسان کامل که قرآن کریم با عنوان «عباد الرحمن» از آنها یاد کرده در گسترههای گوناگون رفتاری ویژگیهای خاص دارد. در گستره رفتارهای اقتصادی، مهمترین ویژگی که به آن اشاره شده، «اعتدال» است. شناختن این ویژگی به تلاش دیگری نیاز دارد که به نظر میرسد شناخت وحیانی به خوبی از عهده آن بر میآید. در «اخلاق اسلامی» و «فقه اسلامی» میتوان مبانی را یافت که با استفاده از آن ثابت میشود، تعریف اعتدال به برداشت ویژه از عنصر «بهترین ترکیب» در تعریف ارائه شده برای الگوی انسان اقتصادی باز میگردد. در این برداشت باید ترکیب بین بهرهمندیهای گوناگون به گونهای باشد که هیچیک از آنها مورد غفلت و فراموشی قرار نگیرد و جای خود را به دیگری ندهد
انسان یکی از پیچیده ترین و اسرارآمیزترین موجودات عالم هستی و اعجاب انگیزترین مخلوق خدای متعال است.
از آنجا که هرچه علم و قدرت سازنده مصنوعی بیشتر باشد، موجود ساخته شده از عظمت بیشتری برخوردار خواهد بود، انسان هم مصنوع مستقیم حضرت حق است و به اندازه علم و قدرت خداوند_ جل جلاله_ اسرار و عظمت و شگفتی در نهادش نهفته است و ذات این موجود جز برای خدای سبحان، برای احدی به طور کامل شناخته و معرفی نخواهد شد مگراینکه خداوند متعال به کسی علمی خاص عنایت فرماید و با توجه به اینکه قضای الهی براین بوده که این موجود، آینه تمام نمای جمال الهی باشد؛ عظمت و شگفتی های او اعجاب بیشتری خواهد داشت و ارزش معنوی فوق العاده چشم گیری برای او خواهد بود.
00049064 1372 07614 سیدمهدی، مهرداد علوم انسانی. amp;222176 الهیات و معارف اسلامی کرامت انسان از دیدگاه اسلام, / مهرداد سیدمهدی؛ به راهنمایی: غلامرضا اعوانی. 121 صفحه، کتابنامه TH پایان نامه (کارشناسی ارشد) -- دانشگاه امام صادق (ع)، 1372 یکی از مباحثی که در انسان شناسی مورد بررسی قرار میگیرد، جایگاه و منزلت انسان نسبت به سایر آفریدگان است یا به عبارت دیگر، بحث کرامت انسان یکی از مباحث انسانشناسی است . در مورد جایگاه و منزلت انسان دیدگاههای گوناگونی وجود دارد. گروهی انسان را به عنوان برترین آفریدگان معرفی کردهاند. در این گزارش انسان محور حقائق و ارزشهاست و همهء فعالیتهای علمی و عملی انسان بر محور خود آدمی، میگردد. از سوی دیگر در این نظر، تشکیکهائی شده است از جمله اینکه این نظر ناشی از خودخواهی انسان است که میخواهد بر همهء موجودات جهان، چیرگی یابد و همه را زیر یوغ خویش بکشد. در دنیای امروز برخی مکتبها بر اصالت انسان بسیار تاکید دارند بگونهای که بسیاری از کشورهای باصطلاح متمدن برآنند که باید در قوانین کیفری ارزش و کرامت انسان حفظ شود. در این رساله ما سعی بر این داریم تا ارزش و کرامت انسان را از دیدگاه اسلام بررسی کنیم. آیا ارزش و کرامت انسان در برتری ظاهری او بر موجودات عالم است ؟ آیا ارزش و کرامت انسان در بعد جسمانی و مادی او خلاصه میشود؟ آیا ارزش و کرامت انسان ارتباطی با بعد روحانی و معنوی انسان دارد؟ پاسخ به این سوالات مباحث اصلی این تحقیق را تشکیل میدهد. برخی آیات برای انسان بطور کلی منزلت قائل شدهاند و در آیاتی دیگر لحن قرآن نکوهشآمیز است . همچنین در احادیث چنین مواردی دیده میشود. پس باید در آیات و احادیث دقت بیشتری کرد که آن تکریمها و نکوهشها به چه اعتباری است و سرانجام نظر قطعی اسلام دربارهء انسان و منزلت وی نسبت به موجوداتدیگر چیست ؟ در این رساله در دو بخش اول بحثهای ارائه شده بیشتر جنبه مقدمهای دارند. برای اینکه بحث دربارهء کرامت انسان شود، نخست باید یک آشنائی کلی با انسان چه از نظر لفظی و چه از نظر حقیقت وی، بدست آید. در بخش اول به این مطلب پرداخته شده است . در بخش دوم به طور اجمالی به بررسی نظریات سه مکتب غیرالهی دربارهء ارزش و کرامت انسان پرداخته شده است . اگرچه بحث دربارهء ارزش و کرامت انسان در اسلام است اما بررسی اجمالی نظریات این سه مکتب عمده مطرح در غرب در زمینه انسان میتواند موید و گواهی موجود بر نادرستی ارزش ارائه شده در این مکتبها و درستی ارزش ارائه شده در اسلام باشد. از بخش سوم، در واقع ما وارد بحث اصلی خود میشویم. در این بخش با بررسی آیه 70 سورهء اسراء بحثی دربارهء کرامت و علل و عوامل و موانع آن بیان میشود. در بخش چهارم دو مظهر از مظاهر کرامت انسان که در قرآن بیان شده ذکر گردیده و دربارهء آنها بحث شده است . و در نهایت در بخش پنجم ارزش و کرامت انسان از دیدگاه معصومین صلوات الله علیهماجمعین که خود با کرامتترین انسانها در روی زمین بودند، بررسی شده است . قرآن / کرامت / انسان / اسلام Quran / Wonders / Human / Islam اعوانی، غلامرضا, استاد راهنما دانشگاه امام