دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 145
بیگانه همسری و تحلیل ان در شاهنامه
مقدمه:
حماسه، خلاصهای از سرگذشت زندگی انسان و جلوهگاه اندیشه و کردار اوست. روح آدمی نیز همواره درگیر دو نیروی مهر و کین، عشق و نفرت و دوستی و دشمنی است. اگر قرار باشد تصویری کامل از انسان به نمایش گذاشته شود مسلماً فقط به کین ورزیها خلاصه نمیشود و صرفاً صحنههای رزم به تصویر کشیده نخواهد شد.
شاهنامهی فردوسی التقاطی از انواع ادبیات است هر چند که بخش اصلی آن را داستانهای رزمی تشکیل دادهاند اما داستانهای عاشقانه، ، ازدواج و دلبستگی های خانوادگی ،داستانهای غنایی و شاعرانه، افسانههای عامیانه، داستانهای عرفانی و... در ان به وفور ، به چشم میخورد. (سرامی، 1383، ص 41)
ازدواج به عنوان یکی از مهمترین موضوعاتی است که نظر شاعران را به خود جلب نموده و در اثار همه شاعران پرداختن به وصال و کامیابی از محبوب به عنوان یکی از موضوعات مهم مطرح شده است. آنچه در درون انسان میگذرد انگیزهی حادثههاست و نیرومندترین عاطفه در میان انسانها و مایهی بقای هستی عشق است. در شاهنامهی فردوسی با مجموعه حوادثی هولناک روبرو هستیم که صدای شمشیر و سنان و کوس و دهل آن را وحشت انگیزتر مینماید و خاک و خون رنگ خشم و نفرت به این وقایع میبخشد. با این همه فردوسی ماهرانه داستانهای عاشقانه را در آن به نمایش درآورده است.
- عشق در زبان فارسی مهمترین موضوع ادب ایران شناخته شده است. در شاهنامه عشق به صورت بسیار لطیف و کامروا مطرح است. «عشق در شاهنامه طبیعی و انسانی است و وصفها و بیان حالات روانی زن و مرد طبیعی و هنرمندانه است. عشق در شاهنامه جلال و شکوه حماسی دارد و سزاوار پهلوانان شاهنامه است. عشقی بزرگوارانه و نجیبانه و خردمندانه و توأم با وقار و شخصیت حکیمانهی خود فردوسی.» (ریاحی، 1380، ص 299)
در شاهنامه مبحث عشق و زن ، ازدواج ، تشکیل خانواده و تربیت فرزند از موضوعات مهم و اساسی به شمار میرود آن هم عشق پاک، عشق معنوی که از هوی و هوس نیست. عشق پاکی که برای عاشق و معشوق خیری دربر دارد. مانند عشق تهمینه به رستم که شرح آن را فردوسی چنین بیان میدارد. آن هنگام که رستم عشق تهمینه را میپذیرد با خود چنین حدیث نفس میکند:
چو رستم بر آن سان پری چهره دید زهر دانشی نزد او بهره دید
و دیگر که از رخش داد آگهی ندید هیچ فرجام جز فرهی
(ج 2، ص 363)
از نگاه فردوسی عشق پاک، محترم و مقدس است نه عشق ناپاکی چون عشق سودابه به سیاوش که حاصلی جز رسوایی و ننگ و گناه نیست.
در شاهنامه بیشتر پهلوانان بزرگ با عشقی پر شور و سرشار از بیم و امید و فراز و نشیب ازدواج میکنند. زیرا اینان همواره گوهر و ارزشهای پهلوانی را در برابر عوامل آلاینده، حفظ کردهاند، عشق جزء جدایی ناپذیر حیات پهلوانان و عاملی نیرو بخش است و هرگز منافی با مسئولیت آنان نیست. تمامی عشقهای عصر پهلوانی از ماجرای زال رودابه، رستم و تهمینه، بیژن و منیژه گرفته تا نطفهی عشق ناکامی که در دل سهراب به گردآفرید بسته میشود، همگی پاک و بر وفق طبیعت سالم و نیالودهی زنان و مردان پهلوان است و کوچکترین نشانهای از شید و شعوذه و ریب و ریا ندارد.
«دلدادگان در شاهنامه چهرهای آزاده و مردانه و باوقار دارند. دور از خواری و زبونی ، خود کم بینی و خودآزاری و سوز و گدازی که در غزلها و مثنویهای عاشقانه دیده میشود. خردمندانه بودن عشق و گردن فرازی عاشقان در داستانهای شاهنامه از یک سوی تراوش روح والای شاعر است که اساس همهی داستانها را بر نام و ننگ نهاده است. از دگر سوی جلوهای از فرهنگ ایرانی و نمایش روح و منش ایرانیان است. این نوع رابطه میان عاشق و معشوق در تغزلهای بازمانده از عصر سامانی هم کم و بیش به چشم میخورد.» (ریاحی، 1380، صص 301-300)
عشق در شاهنامه سبب اتحاد نیروهای متضاد است. عاملی که میتواند ملتها را متحد سازد. بیگانه همسری در شاهنامه موجب پیامدها و دستاوردهای مختلف است . همچون عشق زال و رودابه که به اتحاد دو ملت انجامید و بر کانون قدر ایران افزوده شد. زیرا معشوقههای داستانهای غنایی در بخش پهلوانی زنانی انیرانی هستند که ناموس اجتماعی کشور توران به حساب میآیند و تصاحب آنها یعنی افزودن بر قدرت ایران.
اگرچه عشق در شاهنامه به صورت مادی و زمینی است ، اما درونمایههای ماجراهای عاشقانهی شاهنامه در بیشتر موارد با درونمایههای عشق غزل عراقی مطابقت دارد تا تغزلهای سبک خراسانی. زیرا در سبک خراسانی که فردوسی شاهنامه را به آن سبک سروده است معشوق ارج و قربی ندارد و عاشق مالک و صاحب اوست. اما در داستانهای غنایی شاهنامه معشوق همواره در جایگاه ویژهای قرار دارد و از شاهزادگان محسوب میشود (البته در بخش پهلوانی) همانگونه که در غزل عراقی معشوق از جایگاه و ارزش ویژه برخوردار است. دیگر آنکه در سبک خراسانی هرگز عاشق برای بدست آوردن معشوق جانفشانی نمیکند. زیرا با کمی سرپیچی معشوق، او را رها میکند و دیگری را بر میگزیند زیرا که در بند عشق نیست و بیشتر هوس است. اما در شعر فردوسی عاشق حتی جان خود را برای معشوق، ناچیز میداند و دنیا را بدون معشوق هیچ. همانگونه که در سبک عراقی میبینیم جان باختن عاشق کاری است سهل. در سبک خراسانی به معشوق اسائهی ادب میشود در حالی که در غزل عراقی و شعر فردوسی هرگز توهینی به معشوق از جانب عاشق نمیشود. در شعر فردوسی عاشق برای وصال سنت شکنی میکند و به ملامت و سرزنش دیگران اهمیتی نمیدهد. همانگونه که در غزل عراقی ملامت کشی یکی از درونمایههای اصلی شعر محسوب میشود. شاهنامه اثری است خردگرا و همواره خرد را راهگشا میداند (خرد رهنمای و خرد دلگشای) اما در داستانهای غنایی آن، عاشق همواره راه دل را پیش میگیرد و به عقل توجهی ندارد. همانگونه که در غزلیات سبک عراقی تقابل عشق و عقل مورد بحث است. عاشق در شاهنامه بیقراری میکند و شب او بسیار طولانی است درست مثل عاشق غزل سبک عراقی. در شاهنامه معشوق ناز میکند، تا نیاز عاشق را بیشتر کند، همچون معشوق غزل عراقی. در مسیر عشق موانعی وجود دارد که عاشق برای رسیدن به معشوق باید آنها را پشت سر بگذارد و هر چه این موانع بزرگتر، هیجان عشق بیشتر میشود. در داستانهای غنایی شاهنامه همواره میان عاشق و معشوق سد راهی هست که پهلوان عاشق، شجاعانه آنها را میشکند. تلاش عاشق برای وصال قدرت شکیبایی او را بیشتر میکند. همانگونه که در غزل عراقی عاشق صبور میشود. در سبک عراقی رهایی از دنیا و مافیها از تأثیر ارزشمند عشق بر دل عاشق حاصل میشود که در شاهنامه نیز عاشق از تعینات دنیایی رهایی مییابد و از اوج عزت دنیایی، به حضیض ذلت میرسد، ولی باز هم در عشق خود ثابت قدم میماند و عشق را رها نمیکند. در شاهنامه عاشق به ظاهر توجهی ندارد و حتی عیب معشوق را حسن او میبیند. در شاهنامه عاشق همواره امیدوار است و تلاش او به وصال میانجامد. (مدرس زاده، 1377، ص 5)
«یکی از جنبههای سنتی عشق که به ویژه در عالم داستانهای شرقی زیاد دیده میشود دل باختن پیش از دیدن دلدار است. در شاهنامه نیز همچون خسرو و شیرین، زال و رودابه وقتی سخن یکی از بزرگان را دربارهی دختری که پس پردهی مهراب است میشنود «آرام و هوش» از کف میدهد، که این معنی را از زمرهی مبالغات داستانی و از عوامل هیجان افزای آن دانست. تهمینه نیز چنان که خود میگوید از شنیدن اوصاف رستم شیفتهی او شده است. نباید از یاد برد که پهلوانانی که در برابر زنان قرار دارند آن چنان زیبا، خوش پیکر و شایستهاند که زنان غالباً در گشودن باب عشق پیشقدم یا دست کم همپای مرداناند. از نکات جالب در بحث بیگانه همسری در شاهنامه این است که تعصب نسبت به کشور معشوق که در عالم عشق امری طبیعی است ، در داستان زال و رودابه جلوه یافته است. زال در اثر همین تعصب رودر روی پدر با آن همه هیبت و منوچهر شاه میایستد. منوچهر به سام دستور حمله به کابلستان را داده، اما زال یال برمیافرازد که: مگر از روی نعش من بگذری که دست به کابلستان بزنی.» (حمیدیان، 1372، ص 207)
چو کابلستان را بخواهد بسود نخستین سر من بیاید درود! (1، ص 198)
در مورد سنجش پهلوانان با شاهان در عرصهی عشق جنسی باید گفت بیتردید در تمام دورهی پهلوانی این پهلوانانند که ماجراهای پر شکوه عاشقانه را پدید میآورند، نه شاهان. تصاحب به نیروی زور یا جاه، ازدواجهای سیاسی و مصلحتی یا معاشقات هوسبازانه یکسره از جانب شاهان بوده است. (حمیدیان، 1372، ص 208)
دنیای حماسه دنیای فاخری است که مفهوم عشق در مقایسه با ادب غنایی گستردهتر و وسیعتر میگردد. هدف داستانهای عشقی حماسه فردوسی، تنها وصال عاشق و معشوق نیست بلکه عشق در شاهنامه تأثیر زیادی بر قوم ایرانی دارد و حتی باعث وحدت و یگانگی دو ملت متفاوت با دو عقیدهی مجزا میشود همچون داستان زال و رودابه. اما در ادب غنایی گستردگی اثر عشق به عاشق و معشوق محدود میشود و هدف فقط رسیدن عاشق و معشوق بوده و تأثیری بر سرنوشت ملت ندارد. در حالی که هدف از عشق در حماسه پایداری ایرانشهر و افزایش قدرت ایران است. در واقع ادب غنایی یکی از پایههای حماسه محسوب میشود. و عشق مطرح شده در آن برای افزودن بر کانون قدرت ایران است زیرا همواره معشوقههای پهلوانان حماسه، انیرانی بوده و از آن جایی که زن به عنوان ناموس اجتماعی یک ملت محسوب میشود تصاحب آنان یعنی افزودن بر قدرت ایران.
علاوه بر این می توان بیان داشت که شاهنامه یک اثر بزرگ جهانی است که داستانهای آن چه رزمی و چه بزمی براساس اندیشهی بلند فردوسی و نگرش عالمانهی او به واقعیات جهان و در نتیجه به واقعیات زندگی بشری سروده شده است و جزء داستانهای تحلیلی است. «ت – س – الیوت میگوید: هر شعر بزرگی تصوری از دیدی دربارهی زندگی به دست میدهد.» (نقل از یوسفی، 1386، ص 26) مسلماً هر فرد با هر میزان درک و دانشی از این داستان ها بهره میبرد و تصوری خاص از زندگی در ذهن او ایجاد میشود. گروهی فقط به لذت ظاهری و گروهی با اندیشهی والا به مفاهیم ارزشمند اخلاقی، اجتماعی، عرفانی و حتی سیاسی دست مییابند. این خود نشان دهندهی هنر استاد توس است که مخاطبان زیادی را به خود جلب میکند و همهی افراد از آن بهره میبرند. داستانهای شاهنامه وقتی به موضوع ازدواج و به ویژه همسر گزینی از سایر ممالک می رسد ، از ویژگیهای خاصی برخوردار است. از جمله: استاد توس در مقدمهی هر داستان درونمایهی کلی آن را تفسیر میکند و مخاطب را از چگونگی حوادثی که روی خواهد داد آگاه میسازد. در واقع فردوسی برای ایجاد هیجان در مخاطب برخلاف سایر داستان نویسان سعی بر گره افکنی میان داستان ندارد. حتی در کتیبههای داستانها با براعت استهلالی هنرمندانه و حکیمانه گره گشایی میکند و در مخاطب خویش اضطراب ایجاد نمیکند.
شیوهی نقل داستانهای شاهنامه نقل از زبان سوم شخص است و بیشتر اوقات فردوسی به این بسنده میکند که بگوید داستان را از قول دهقان یا از نامهی باستان باز میگوید. اما در میانهی داستان زال و رودابه، وقتی زال مصرانه از سام میخواهد که با خاندان مهراب کابلی کاری نداشته باشد ، سام ضمن همداستانی با فرزند، نامهای سراسر سوز و پر شور و حال به منوچهر شاه مینویسد و از پهلوانی های خویش برای شاه باز میگوید. چون ریزه کاریهای واقعه به حد کمال وصف شده تنها داستانی است که فردوسی مستقیماً آن را از قول قهرمان و به شیوهی اول شخص نقل کرده است. (سرامی، 1383، ص 117)
بهرهگیری از سخنان اختر شناسان از دیگر شگردهای شاعر است، اگر چه پژوهش دربارهی راز سپهر در اندیشههای اساطیری کاری ناپسند به شمار میآمده، اما قهرمان از سر ناچاری به این کار دستمی زند. در واقع قهرمان از طریق سخنان اختر شناسان میکوشد دست سپهر را بخواند تا شاید با فهمیدن راز، شکست حتمی خود را به پیروزی تبدیل کند.
«ویژگی مهم داستانهای عشقی شاهنامه حالت مینیاتوری کاراکتر بیرونی و درونی قهرمانان زن آنهاست. ظاهر همه زیباست و اوصاف زیباییهایشان در محتوا یکسان است. کاراکتر درونی آنها نیز درست موافق تصورات مردان باستان از زن است.» (سرامی، 1383 ص 82)
این داستانها جزء داستانهای تفریحی نیستند که فقط برای جلب توجه خواننده باشد. داستانهای تحلیلی برای آن نوشته میشوند تا «آگاهی ما را در زندگی گسترش داده، عمق و حساسیت بشری بدان ببخشد.» (سلیمانی، 1362، ص 15) درد عشق و رنج رسیدن به معشوق از مشکلات عمدهی بشر است که مربوط به زمان و مکان خاصی نیست. بشر از بدو خلقت با عشق زیسته و همواره در راه رسیدن به معشوق با تضادهایی روبرو بوده و راه سپری کردن این موانع و رسیدن به هدف مهمترین دغدغهی بشری محسوب میشود که هنرمندان و بزرگان در هر گوشهای از جهان به نمایاندن راه عشق کوششها نمودهاند. فردوسی نیز به عنوان حکیم به این جنبهی مهم توجه داشته است و ما با خواندن داستانهای عشقی شاهنامه علاوه بر لذت ، به بصیرتی میرسیم که همواره گوهر عشق از دنیا و مافیهای آن مهمتر است و حتی جان سپاری در آن پسندیده مینماید. فردوسی با سرودن این داستانها قصد دارد دستمان را بگیرد و ما را وارد جریان زندگی کند و با واقعیاتی روبرو سازد که چشم پوشی از آنها غیر ممکن است.
در این فصل و به منظور اشنایی هر چه بیشتر خواننده با چگونگی ازدواج و همسرگزینی در شاهنامه ، مخصوصا در باب بیگانه همسری ، ابتدا به ارایه خلاصهای از داستان و تحلیل ان پرداخته شده است و شخصیتهای اصلی داستان از جهت گفت و گوها، عملکردها و پندارها مورد بررسی قرار گرفتهاند. آن گاه ابیات غنایی پیرامون بیگانه همسری، ذکر شدهاند وعلل این ازدواجها و غنایی بودن آنها چه از جهت ظاهر و چه از جهت درونمایه شرح داده شده است.
داستان زال و رودابه
تنها آرزوی جهان پهلوان ایران، سام نریمان این بود که دارای فرزندی برومند شود که بتواند پس از او از مرزهای ایران پاسداری کند. اما خداوند به او پسری «زال» یعنی سپید موی عطا میکند. سام بسیار دلش به درد میآید و از فرزند ناامید میشود و از آن ترس دارد که سرزنشش کنند. پس مهر پدری را فراموش میکند و فرمان میدهد نوزاد را در البرز کوه رها کنند. اما او نمیداند که با سرنوشت نمیتوان مقابله کرد. به خواست خداوند سیمرغ به پرورش کودک مأمور میشود و زال در دل کوه و در لانهی سیمرغ میبالد و جوانی میشود که چون پیل زورمند است و چون شیر شجاع. پدر شبی او را با همان ویژگیها به خواب میبیند. آنگاه برای یافتنش به البرز کوه روانه میشود و سیمرغ فرزند را به او باز میگرداند. پدر و پسر به دیدار منوچهر شاه میروند، شاه از دیدار آنها شاد گشته و فرمانروایی زابلستان را به سام میسپارد. پس از چندی سام به منظور سر کوب دشمنان و شورشیان به گرگستان میرود و زال را به جانشینی خود برمیگزیند.
روزی زال به قصد شکار نزدیک شهر کابل میشود. مهراب شاه به دیدارش میشتابد و رسم و آیین کهتری به جا میآورد. زال نیز او را اکرام میکند و بر تخت مینشاند. مهراب اگر چه از تخمهی ضحاک است ولی در دل به زال مهر میورزد. زال نیز او را شایستهی پادشاهی مییابد و این احساس را با نزدیکان خود در میان میگذارد. از میان حاضران فردی برای خوشایند زال از پری روی مهراب، سخن به میان میآورد. زال جوان با شنیدن اوصاف دخت مهراب، دل به او داده و عاشقش میشود.
در کابل همسر مهراب از دلاوریهای زال میپرسد. مهراب به ستایش زال میپردازد. رودابه سخنان پدر را میشنود و مهر زال در دلش جوانه میزند. اینک زال و رودابه، بی آنکه یکدیگر را دیده باشند، به هم عشق میورزند. عشقی که در ظاهر بیفرجام مینماید، زیرا مهراب از تخمهی ضحاک است و آیین او بت پرستی است و سام و منوچهر شاه هرگز به ازدواج جهان پهلوان ایران با زنی از تبار ضحاک تن در نمیدهند.
فهرست منابع
- اسلامی ندوشن، محمد علی، چهار سخنگوی وجدان ایران، 1381، چاپ اول، تهران، نشر قطره.
- اولیایی نیا، هلن، داستان کوتاه در آیینهی نقد، 1379، چاپ اول، اصفهان، نشر فردا.
- پرین، لارنس، تأملی دیگر در باب داستان، 1362، ترجمهی محسن سلیمانی، چاپ اول، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی.
- پورنامداریان، تقی، در سایه آفتاب، 1384، چاپ دوم، تهران، انتشارات سخن.
- تفضلی، احمد، تاریخ ادبیات ایران پس از اسلام، 1386، چاپ پنجم، تهران، انتشارات سخن.
- ثاقب فر، مرتضی، شاهنامه فردوسی و فلسفه تاریخ ایران، 1377، چاپ اول، تهران، نشر قطره.
- ثروت، منصور، گنجینهی حکت در آثار نظامی، 1378، چاپ دوم، تهران، امیرکبیر.
- حمیدیان، سعید، درآمدی بر اندیشه و هنر فردوسی، چاپ اول، تهران نشر مرکز.
- حافظ، دیوان غزلیات، 1370، به کوشش خلیل خطیب رهبر، چاپ هفتم، تهران، انتشارات صفی علی شاه.
- خالقی مطلق، جلال، گل رنجهای کهن، 1372، چاپ اول تهران نشر مرکز.
- دهخدا، علی اکبر، لغت نامه، 1377، چاپ دوم از دورهی جدید. انتشارات دانشگاه تهران.
- راوندی، مرتضی، تاریخ اجتماعی ایران، 1386، چاپ دوم، انتشارات نگاه.
- رزمجو، حسین، انواع ادبی، 1382، چاپ چهارم، مشهد، انتشارات دانشگاه فردوسی مشهد.
- رزمجو، حسین، قلمرو ادبیات حماسی ایران، 1381، چاپ اول، تهران، انتشارات پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
- رستگار فسایی، منصور، 21 گفتار درباره شاهنامه، 1369، چاپ اول، شیراز، انتشارات نوید.
- ریاحی، محمد امین، فردوسی، 1380، چاپ سوم، تهران، انتشارات فرهنگ و ارشاد اسلامی.
- زرین کوب، عبدالحسین، سیر در شعر فارسی، 1387، چاپ چهارم، تهران، انتشارات سخن.
- زرین کوب، عبدالحسین، شعر بی دروغ شعر بینقاب، 1379، چاپ هشتم، تهران انتشارات علمی.
- زرین کوب، عبدالحسین، با کاروان حله، 1382، چاپ سیزدهم، تهران، انتشارات علمی.
- زرین کوب، عبدالحسین، نامور نامه، 1381، چاپ اول، تهران، انتشارات سخن.
- سرّامی، قدمعلی، از رنگ تا گل تا رنج خار، 1383، چاپ چهارم، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی
- سعدی، دیو غزلیات، 1370، به کوشش خلیل خطیب رهبر، چاپ چهارم، تهران، نشر مهتاب.
- شفیعی کد کنی، محمدرضا، صور خیار در شعر فارسی، 1385، چاپ دهم، تهران، نشر آگاه.
- شفیعی کد کنی، محمدرضا، موسیقی شعر فارسی، 1386، چاپ دهم، تهران، نشر آگاه.
- شمیسا، سیروس، انواع ادبی، 1386، چاپ دوم، تهران، نشر میترا.
- شمیسا، سیروس، سیر غزل در شعر فارسی، 1376، چاپ پنجم، تهران، انتشارات فردوسی.
- صادقی، مریم، آفاق صباحت، 1385، چاپ اول، تهران، انتشارات دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی.
- صفا، ذبیح ا..، حماسه سرایی در ایران، 1384، چاپ هفتم، تهران، انتشارات امیرکبیر.
- صفا، ذبیح ا...، تاریخ ادبیات در ایران، 1371، چاپ نهم، انتشارات فردوس.
- صورتگر، لطفعلی، نامه صورتگر، 1368، چاپ اول، تهران، انتشارات پاژنگ
- طاهری، مبارکه، ریخت و درونمایه داستان، 1375، چاپ اول، اصفهان، انتشارات نقش جهان.
- عبادیان، محمود، تکوین غزل و نقش سعدی، 1384، چاپ اول، تهران، نشر اختر.
- غلامرضایی، محمد، داستانهای غنایی منظوم، 1370، چاپ اول، تهران، انتشارات فردابه.
- فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامه، 1370، تصحیح ژول مل با مقدمه ریاحی، چاپ دوم، تهران، سخن.
- فرزاد، عبدالحسین، درباره نقد ادبی، 1381، چاپ چهارم، تهران، نشر قطره.
- فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامه، 1384، به کوشش دکتر سعید حمیدیان، چاپ هفتم، تهران، نشر قطره.
- فروزانفر، بدیع الزمان، سخن و سخنوران، 1380، چاپ پنجم، تهران، انتشارات خوارزمی.
- قریب، مهدی، داستان بیژن و منیژه، 1376، چاپ اول، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
- قریب، مهدی، داستان سیاووش، 1369، چاپ اول، تهران، مؤسسهی مطالعات و تحقیقات فرهنگی.
- کزازی، میر جلال الدین، نامه باستان، 1384، چاپ اول، تهران، انتشارات سمت.
- گلشیری، هوشنگ، باغ در باغ، 1378، چاپ اول، تهران، انتشارات نیلوفر.
- گلشیری، احمد، داستان و نقد داستان – کارگاه نقد، 1375، چاپ اول، تهران، انتشارات سخن.
- گلد من، لوسین، جامعه، فرهنگ، ادبیات، 1376، ترجمه محمد جعفر پوینده، چاپ اول، تهران، نشر چشمه.
- محجوب، محمد جعفر، آفرین فردوسی، 1378، چاپ دوم، تهران، انتشارات مروارید.
- منتصب مجایی، حسن، تأثیر قرآن و احادیث در شاهنامه فردوسی، 1383، چاپ اول، کرمانشاه، انتشارات طاق بستان.
- مؤتمن، زین العابدین، شعر و ادب فارسی، 1364، چاپ دوم، انتشارات زرین.
- مؤتمن، زین العابدین، تحول شعر فارسی، 1371، چاپ چهارم، انتشارات طهوری.
- مینوی، مجتبی، فردوسی و شعر او، 1386، چاپ چهارم، تهران، انتشارات توس.
- موحد، ضیاء، سعدی، 1378، چاپ سوم، تهران، انتشارات طرح نو.
- نظامی، مثنوی لیلی و مجنون، 1370، به کوشش دکتر عبدالمحمد آیتی، چاپ اول، انتشارات آموزش انقلاب اسلامی.
- نظامی، مثنوی هفت پیکر، 1386، به کوشش دکتر حمیدیان، چاپ ششم، تهران نشر قطره.
- نولد که، تئودور، حماسی ملی ایران، 1384، ترجمه بزرگ علوی، چاپ ششم، تهران، انتشارات نگاه.
- یوسفی، غلامحسین، چشمه روشن، 1386، چاپ یازدهم، تهران، انتشارات علمی.
مقالات:
- بهفر، مهری، ویژگیهای داستانی شاهنامه فردوسی، 1380، نشریه فرهنگ اصفهان، تیر ماه.
- پشت دار، علی محمد، فردوسی و کاربرد فن بیان در داستان سرایی، 1388، کتاب ماه ادبیات شماره 25 (پیاپی 139).
- ثابت زاده، منصور، فردوسی و موسیقی در شاهنامه، 1382، نشریه کتاب ماه (ادبیات، فلسفه) 75 و 76.
- حدیدی، جواد، بانوان شاهنامه فردوسی در داستانهای فرانسوی، 1377، نشریه فرهنگ مشارکت، ش 16.
- حسن لو، ابراهیم، روح ایرانی (بحثی در بن مایه و سیر غزل)، نشریه شعر، ش 29 (سایت نمایه).
- حمیدی، سید جعفر، عناصر و جلوههای عشق در شاهنامه فردوسی، 1385، نشریه اطلاعات، تیرماه.
- حمیدی، سید جعفر، راز و رمز در شاهنامه فردوسی، 1378، نشریه پیام آزادی، شهریور ماه.
- سرامی، قدمعلی، تحلیلی نو از داستان سیاوش و سودابه، 1378، مجله کتاب ماه ادبیات، شماره 25.
- عادل، محمدرضا، نظر قهرمانان شاهنامه و فردوسی دربارهی زن، نشریه چیستا، 661 و 761 (سایت نمایه).
- قاضی عسگر، سید احمد، اهداف فردوسی در سرودن شاهنامه، 1380، نشریه فرهنگ اصفهان، تیرماه.
- مارزولف، اولریش، هویت ایرانی در شاهنامه فردوسی، 1379، فصلنامه مطالعات ملی، سال دوم شماره 5.
- مهاجرانی، عطاء الله، پیام شاهنامه فردوسی، 1380، نشریه فرهنگ اصفهان، تیرماه.
- مواهبی طباطبایی، علی محمد، چهرهی زن در شاهنامه فردوسی، 1384 ، فصلنامه هنر پو، سال سوم شماره 12.
- موسوی بجنوردی، محمد، پژوهشی در باب غنا، 1382، نشریه اطلاعات (سایت نمایه)
- مدرس زاده، عبدالرضا، جایگاه حافظ در سبک عراقی، 1377، نشریه اطلاعات، ص 5، 26 و 27 مهرماه.
- ـــــــــــــــــ ، از ترانه و آواز تا چکامه و غزل، 1387، نشریه کتاب ماه (سایت نمایه).
- ـــــــــــــــــ ، جایگاه و منزل زن در شاهنامه، فصلنامه شورای فرهنگی و اجتماعی زنان، شماره 10 (سایت نمایه).
این فقط قسمتی از متن مقاله است . جهت دریافت کل متن مقاله ، لطفا آن را خریداری نمایید