ژیکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

ژیکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود پاورپوینت تئوری مدیریت پیشرفته - استعاره های جدید

اختصاصی از ژیکو دانلود پاورپوینت تئوری مدیریت پیشرفته - استعاره های جدید دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود پاورپوینت تئوری مدیریت پیشرفته - استعاره های جدید


دانلود پاورپوینت تئوری مدیریت پیشرفته - استعاره های جدید

نظریه استعاره های سازمان از دیدگاه مورگان:

استعاره های سازمانی

استعاره ماشین

استعاره موجود زنده

استعاره فرهنگ

استعاره پرده نقاشی

استعاره های سازمان:

استعاره از طریق مطرح کردن نوعی همانندی بین دو پدیده ای

که شما نمی توانید به طورطبیعی آنها را معادل فرض کنید،شما را

به کشف نقاط مشترک بین پدیده مورد بررسی و پدیده ای که بهتر آن

 را می شناسید تشویق میکند.

 نکته:

در زمینه استعاره سازمان به مثابه موجود زنده،درک و تایید این

نکته که گونه های مختلف سازمان ها با محیط های مختلف سازگار

میشوند،به ایجاد تفکر اقتضایی در میان نظریه پردازان کمک

کرد.بدین ترتیب،تنها یک«بهترین شیوه سازماندهی»وجودندارد که

برای همه سازمان ها بخوبی و به طور مساوی به کارآید.

 محدودیت های درک استعاره ای:

یکی ازمهمترین محدودیت های استعاره نادیده گرفتن تفاوت های بین

دو پدیده است.برای مثال:

 استعاره ماشین متکی به شباهت های بین ماشین ها و سازمان ها

و نادیده گرفتن جنبه های انسانی سازماندهی نظیر احساس

ونمادگرایی است.

محدودیت های استعاره های نظریه سازمان دلالت بر آن دارد که

هیچ کدام از آنها به تنهایی درک مکفی فراهم نمی کنند که دانش

سازمانی بر آن بنا شود.با وجود این هر کدام از استعاره ها درکی القا

کرده اند که در نظریه سازمان حاضر نقش داشته است.

استعاره های جدید مدیریت :

در کل معانی استعاره(metaphor ) عبارت از تشبیه کردن و به عاریت گرفتن سخن و سخن پوشیده و

غیر صریح است و استعاره سازمانی شامل یافتن تشابه بین پدیده های طبیعی وموضوعات سازمانی

است.امروزه بحث استعاره های جدید سازمانی در محافل مدیریتی ایران نیز دنبال می شود و بدین

منظور کنفرانس هایی نیز برگزار گردیده است که یکی از این کنفرانس هاکنفرانس استعاره های جدید

 مدیریت است گه در سال 1385در دانشگاه آزادشیراز برگزار شد. برخی از استعاره هایی که در

 مدیریت امروز مطرح گردیده است شامل استعاره: مدیریت معنوی ،سازمان های شبدری،سازمان های

 ضربانی،سازمان های دو چهره،سازمان های موش خرمایی،سازمان های آفتاب پرست ، مدیریت

انتگرالی و مدیریت کوانتومی است

مدیریت کوانتومی"quantum management" 

یکی از استعاره های جدید مدیریتی است که در آن دو بحث صلاحیت و نفوذ بسیار اهمیت دارد.هدف

 از مدیریت کوانتومی افزایش میزان اثر بخشی و توان مدیران و کارکنان سازمان است.راهبرد های که بدین

 منظور در مدیریت کوانتومی استفاده می شود شامل تشکیل گروه های خود گردان،ارائه بازخورد وسیع به

 مدیران و کارکنان که باعث پیشگیری از اشتباهات هزینه زا برای سازمان شود و افزایش میزان یادگیری در

 سازمان است

مدیریت انتگرالی (Integration Management)

 انتگرال اجزای بسیار ریز را کنار هم گذاشته و یک کل معنادار را ایجاد می کند. در مدیریت انتگرالی یا یکپارچه سازی  مدیر با یک برنامه ریزی منسجم ایده های خود را

با رفتار و گفتاری مناسب به افراد تفهیم می کند، انتظارات را بر می شمرد و برای رسیدن به اهداف مورد نظر با توجه به پتانسیل ها از افراد کمک می خواهد. در مدیریت

انتگرالی به همه افراد بهاء داده می شود.

مدیریت انتگرالی در حقیقت یکی از مفاهیم اصلی بحث در حیطه فناوری اطلاعات می باشد که از طریق داده ها، یکپارچه سازی مفروضات، رویدادها و فرآینها به اهداف تعیین

شده در این رشته از علم نزدیک است.

معایب مدیریت یکپارچه سازی یا انتگرالی:

1) مهارت و تجربه ی زیادی لازم دارد.

2) دانش روانشناختی و جامعه شناسی بالایی را مطلبد.

3) نیاز به صبر، درایت، اراده و پشتکار بالای دارد .

سازمان آفتاب پرست:

سازمان آفتاب پرست پنج ویژگی برجسته دارد : 

1) نرمش پذیری زیاد 

2) تعهد نسبت به فرد 

3) استفاده بیشتر و بهتر از گروه 

4)حفظ و ایجاد قابلیت های بارز نیرومند 

5) تنوع طلبی

نکاتی در مورد سازمان آفتاب پرست:

سازمان آفتاب پرست برای آموزش و پیشرفت کارکنان مبادرت به سرمایه گذاری هنگفت خواهد کرد . به خصوص برای کسانی که هسته بنیادین آن را تشکیل می دهند . 

روز به روز نقش گروه ها در انجام امور سازمان برجسته تر می شود 

وجود گروه خود مختار ( Self Directed) و خود گردان ( Self Managed) در درون سازمان نرمش پذیر به مثابه عضله سازمان است.

اعضاء گروه ممکن است عضو یک گروه ، سپس گروه دیگر و یا بطور همزمان عضو چندین گروه باشند . گروه ها نیز به اقتضای کار تغییر می کنند .

مبرم ترین نیاز سازمان فردا ، مهارت های ارتباطی است .

دیگر مشتریان دنبال این نیستند که ما قسمتی از مشکل آنها را رفع کنیم ، بلکه از ما انتظار دارند که مسائل و مشکلات آنها را یکپارچه ببینیم و راه حل جامع برای آنها پیدا کنیم

 بزرگترین سد در برابر تحول و بزرگترین مانع در مسیر موفقیت هر سازمان در درون همان سازمان قرار دارد برای دگرگون کردن هر سازمان اول باید از رفتارها شروع کرد و به خصوص ایجاد رفتار سر مشق در

مدیران بسیار پر اهمیت است .

نمونه واقعی سازمان پیشگام قرن بیست و یکم هنوز به وجود نیامده است .

سازمان و مدیریت شبدری

(Shamrock Organization and Management)

شبدر نشان ملی ایرلند و گیاه کوچکی است که به هر یک از ساقه هایش سه برگ چسبیده است. چالز هندی(Handy) آن را به گونه ای نمادین به کار می گیرد تا این نکته را روشن سازد که سازمان امروزی از سه

گروه تشکیل شده است. گروه هایی که انتظارات متفاوت داشته و شیوه مدیریت بر آنها نیز متفاوت بوده:

نخستین برگ شبدر: نشان دهنده کارکنان اصلی است که آنها را هسته متخصص می نامند. (افراد صاحب صلاحیت، متخصصان، تکنسین ها و مدیران در این گروه قرار دارند)

برگ دوم شبدر: افراد بیرون سازمان هستند. که مدیریت برای کارهای خسته کننده از نیروی بیرونی استفاده می کند. (پیمانکاران و ... جزو این گرو قرار دارند)

برگ سوم شبدر: نیروی کار انعطاف پذیر یا کلیه کارگران پاره وقت و موقتی را شامل می شود. این گروه تعهد گروه هسته ای را ندارند

شامل 43 اسلاید POWERPOINT


دانلود با لینک مستقیم


دانلود پاورپوینت تئوری مدیریت پیشرفته - استعاره های جدید

دانلود استعاره

اختصاصی از ژیکو دانلود استعاره دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

فرمت فایل:  Image result for word doc 

 

 

 

 

 قسمتی از محتوای متن Word 

 

تعداد صفحات : 16 صفحه

استعاره : به کار بردن کلمه در غیر معنی اصلی .
استعاره مصرحه : تشبیه بلیغی است که مشبّه آن حذف شده باشد .
تشبیه ادعای همانندی دو پدیده است ولی استعاره ادعای یکسانیِ آنها است .
مثال: سبک تیغ تیز از میا ن برکشید // بر شیر بیدار دل بر درید شیر بیدار دل استعاره برای سهراب است بتی دارم که گرد گل ز سنبل سایه بان دارد// بهار عارضش خطّی به خون ارغوان دارد   استعاره ( این همانی)        نوعی جانشین سازی ِ چیزی به جای چیز دیگر که مثل تشبیه، عنصر شباهت در آن نقش اصلی را دارد: نگاهم خورد به داشبورد ورفت ته ِ آینه گشت دور ِ میدان و افتاد روی ماهی تمام که توی هیچ خطی نبود     سلام!                                                                « تشخیص» اما از جنسی دیگر است، نوعی در دیگری رفتن و دیگری شدن.
در تشخیص،مسخ ِ یک پدیده به شدیدترین شکل ممکن در متن رُخ می دهد، چیزی که در آرایه های دیگر نیست.
همانگونه که یک شعر واقعی، محل رستاخیز کلمات است، تشخیص هم به نوعی رستاخیز پدیده هاست در شعر، تناسخی ست در روندِ تکاملی خود.
وقتی که می خوانیم« پدرم مثل یک دیوار برزمین افتاد» در این تشبیه، دیوار همان دیوار است اما شاعر ابتدا یکی از صفت های بارز دیوار را به زمین افتادن ِ آن فرض کرده آنگاه پدر را از این لحاظ به دیوار مانند نموده است.
اما در سطرهای زیر: دیوار را بگو تنها دوعقربه تا صبح می توانم کنار ِ میدان بمانم                                پنجره هایت کو!؟
دیگر دیوار همان دیوار نیست بلکه انسانی است که پنجره هایش را از شاعر/ راوی پنهان نموده و مورد خطاب او ( به طور غیر مستقیم) قرار می گیرد.

( تناسخی در روندِ تکاملی) و یا وقتی شاعرمی گوید: نگاهم خورد به داشبورد ورفت ته ِ آینه گشت دور ِ میدان و افتاد روی ماهی تمام که توی هیچ خطی نبود     سلام!  از فحوای کلام بر می آید که در اینجا ماه به جای زن- معشوق نشسته است و چیزی که اجازه این جا نشینی را می دهد، شباهتی ست که میان آن دو به صورت قرارداد درآمده ست.
اما در تشخیص از این شباهت یا قرار داد خبری نیست 1- گل بخندید و باغ شد پدرام    ای خوشا این جهان بدین هنگام                                                                         « فرخی» 2-غرور حسنت اجازت مگر نداد ای گل     که پرسشی نکنی عندلیب شیدا را                                            « حافظ» در بیت اول«گل» ارجاعی به پدیده ای غیر از خود ِ گل در بیرون ِ شعر ندارد و حتا می توان گفت این گلی که در شعر آمده هیچ ربطی با گلی که در باغ می شکفد، ندارد.
درست به این دلیل ساده که این یکی می خندد و آن یکی نه.
اما در بیت دوم، «گل» ارجاعی به پدیده ای غیر از گل یعنی معشوق، در بیرون شعر دارد و در واقع می توان گفت این معشوق جاندار است که در این بیت حضور واقعی دارد اگر چه گل به خاطر شباهتش به او،  جایش نشسته است.

(توضیحات کامل در داخل فایل)

 

متن کامل را می توانید دانلود نمائید چون فقط تکه هایی از متن در این صفحه درج شده به صورت نمونه

ولی در فایل دانلودی بعد پرداخت، آنی فایل را دانلود نمایید

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود استعاره

دانلود کارگاه استعاره در CBT از دکتر صاحبی

اختصاصی از ژیکو دانلود کارگاه استعاره در CBT از دکتر صاحبی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود کارگاه استعاره در CBT از دکتر صاحبی


دانلود کارگاه استعاره در CBT از دکتر صاحبی

دانلود کارگاه استعاره در CBT از دکتر صاحبی

۷ ساعت آموزش برای غنای بیشتر کار درمانگران CBT  توصیه می شود


دانلود با لینک مستقیم


دانلود کارگاه استعاره در CBT از دکتر صاحبی

دانلود مقاله کامل درباره مولوی و استعاره های عشق

اختصاصی از ژیکو دانلود مقاله کامل درباره مولوی و استعاره های عشق دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله کامل درباره مولوی و استعاره های عشق


دانلود مقاله کامل درباره مولوی و استعاره های عشق

 

 

 

 

 

 

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل: Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعداد صفحه :13

 

بخشی از متن مقاله

مولوی و استعاره های عشق

ای عشق تو موزونتری یا باغ و سیبستان تو؟

این شعر با ریتم های موزون و رقصنده ای ادامه می یابد تا از اعمال اعجازآمیز عشق که تلخی را شیرین می کند و هر ذره ای را بحرکت در می آورد و به درختان رقص می آموزد و بدون آن زندگی هیچ لذتی ندارد سخن بگوید :

من آزمودم مدتّی بی تو ندارم لذتّی       کی عمر را لذّت بود بی ملح بی پایان تو

رفتم سفر بازآمدم ز آخر بآغاز آمدم      در خواب دید این پیر جان صحرای هندوستان تو

هندوستان در اینجا همچنانکه اغلب در ادبیات قرون وسطایی فارسی آمده بمعنای خانه ی ازلی است که روح طی یک رویای سرورانگیز ناگهان آن را بیاد می آورد و این همانجایی است که روح بازگشت بیدرنگ به آن را آرزو می کند و با پاره کردن زنجیرهای مادی همچون پیل از وطن دورمانده ای بسوی جنگل آغازین خود می شتابد . مولوی در اینجا این شعر جذاب و طولانی را که بنظر می آید یکی از اشعار پیشین اوست با پذیرفتن دوباره‌ی عجز و ناتوانی خویش در توصیف قدرت اسرار آمیز عشق که جمع کاملی از اضداد است بپایان می رساند :

از بس که بگشادی تو در در آهن و کوه و حجر

چون مورشد دل رخنه جو در طشت و در پنگان تو

گر تا قیامت بشمرم در شرح رویت قاصرم

                                    پیموده کی تاند شدن ز اسکّره‌ی عمان تو

عشق در چند شعر دیگر بعنوان آینه هر دو جهان تجلّی می کند و انسان نمی تواند از آن دم بزند یعنی از آن سخن بگوید . عشق همچنین می تواند بصورت نیروی صیقل دهنده فولاد وجود (اشیاء تیره و تار و مکدر آفرینش ) جلوه گر شود بطوریکه سراسر جهان سرانجام آینه آن خواهد شد .

مولوی در جایی دیگر عشق را همچون (مصحف ) نسخه ای از قرآن می بیند که عاشق آن در رویاها و آرزوهایش می خواند. عشق نیز همچون لوحی است که او شعرش را از روی آن می‌نویسد یا اینکه او درست مانند قلمی است در میان انگشتان عشق که آنچه را نمی داند    می‌نویسد .آیا نام شمس الدین از ازل در دفتر عشق ثبت نبود؟ قامت خمیده عاشق همچون طغرای (امضای شاهانه ) پیچیده ای در منشور (دانشنامه ) عشق است .

اگر چه مولوی اشعار فارسی و عربی بیشماری در ستایش عشق نوشته است اما تکرار چنین ستایش را مجاز و منطقی می داند :

«اگر عشق را با صدهزار زبان ستایش کنم زیبایی و جمال آن در هیچ ظرفی نمی گنجد».

عرفا و شاعران دیگر همانند مولوی عشق را به متابه‌ی عیان و نهان بودن توأمان بدون آغاز و انجام توصیف کرده اند و این بدان سبب است که همچون خدا عشق ابدی است و یا به تعبیر حلاج عشق هستی جوشان و بسیار پویای خداوندی است و همچون خدا بی پایان است . عشق مولانا به شمس نیز بی پایان است بلکه در برسی این عشق هزاران هزار ایوان با چشم اندازهای زیبا وجود دارد که عاشق می تواند (در ورای آن سفر کند ) و هر چه پیش تر می رود سعادت بیشتری نصیب خویش می سازد . وقتی خود عشق سفر آغاز می کند صد ها هزار آسمان و زمین برای سیر و سفر آن تنگ می نماید . عرفا و فلاسفه اشراق عشق را دلیل هر حرکتی می دانند :

اگر و زمین و کوه ها عاشق نبودند               چمن بر سینه هاشان نمی روئید ......

این ایده در دیوان شمس و مثنوی معنوی تکرار می شود . مولوی مانند دیگر شاعران عشق را مکررأ با کهربا مقایسه می کند که ذرات خود کاه را بسوی خود می کشد (عشق آنچنان نیرومند است که کوهی بزرگرا بصورت کاهی در می آورد ).

مقایسه ای که در عین حال به گونه های زرد (کاه مانند ) عاشقان لاغر و نذار اشاره دارد . اهن ربا که همچون جذبه‌ی عشق  که دلها را بسوی خود می کشد ذرات آهن را جذب می کند تصویر مشترکی از عشق است که حتی در نوشته های فلسفی مانند ابن سینا نیز دیده می شود. چنین چیزی در میان شعرای غیر عارفی همچون نظامی نیز معمول است.

تمایل قبلی مولوی به تصاویری از زندگی روز مره مشهور است . برای مثال اوعشق را همچون  مدرسه ای می بیند . در اینجا بر مولوی سبقت گرفته اند . چون صوفیانی (مخصوصأ روزبهان بقلی شیرازی ) از ارزش تحصیلی و آموزشی و عشق انسان صحبت کرده اند که آدمی را برای عشق الهی آماده می سازد : قهرمان به پسر کوچکش شمشیری چوبی می دهد تا روش استفاده مناسب از ان را یادبگیرد و در بزرگی بتواند از سلاح واقعی استفاده کند . مدرسه عشق که در آن روح به کمال می رسد؛ خداوند متعال خود معلّم است و تعلیم دنیوی جهالت و عشق نوعی آتش .عشق گوش آدمی را می گیرد و هر روز صبح او را به این مدرسه می کشاند که نام آن اشاره ای به این سوره از قرآن دارد :الذین یوفون بعهدالله و لا ینقضون المیثاق .(کسانی که به پیمان خداوند وفادرند ومیثاق خویش را نقض نمی کنند ­ـ سوره رعد آیه 20 ). در این مدرسه حتی به روستائیان که در شعر مولوی معمولأ نمایانگر غرایز اساسی انسان است ـ می آموزند که از روی لوح جهان غیب بخوانند .

آیا این عشق نیست که بخاطر آن آسمانها بهم پیوستند و ستارگان بی نور گشتند و قامت خمیده (دال) بصورت قامت راست (الف) در آمد و بدون عشق (الف) به حالت خمیده و تکیده (دال) تغییر یافت ؟ و بدینگونه عشق هزار نکته ظریف بر سیمای شاعر رسم می کند که دیگر شاعران می توانند آنها را بخوانند.

مولوی زمانی می شنود که عشق او را آتشی خطاب می کند که از طوفان عشق برافروخته است اما تصویر و نماد مورد علاقه وی که از گوی آتشین گرفته شده موقعیت را وارونه جلوه می دهد:

عشق، آتشی است که مرا آب می کند              اگر من سنگ سختی باشم

و در آغاز مثنوی اعلام می دارد:

آتش است این بانگ نای و نیست باد              هر که این آتش ندارد نیست باد

این در واقع همانگونه که در مورد جوان دولاکروز آتش زنده عشق مصداق دارد ، درباره مولوی نیز صدق می کند . در اینجا تصویر و نماد همانگونه که غالبأ اینچنین است دوگانه می باشد . او با حسرت می گوید:

هزارآتش و دود و غصّه است این          که نامش عشق می باشد پس از این

یا اعلام می کند که خورشید و هزاران نفر مانند او بال و پرشان را با عشق دولت (شمس الدین ) می سوزانند، اما همیشه در می یابد که این آتش برای یک عاشق راستین گلستان می شود همچنانکه بر ابراهیم چنین آتشی (سرد و سلامت )شد،(سوره انبیاء آیه 69 ). او تا اندازه ای از این آتش لذت می برد چون (روح یک سمندر ) است بدین معنا که در بیرون آتش زنده نمی ماند . ولی با وجود این روح وقتی خود را در محاصره آتش سه لایه صورت گلگون دوست سیمای سرخ فام شراب و چهره خونین عشق می بیند ، گاه دوست دارد از چنین مخمصه ای بگریزد . عاشق می تواند مانند گوگرد یا ذغال قابل اشتعال آماده آتش گرفتن باشد و مکررأ مانند نیزاری به آتش کشیده شود .این ایده با قدرت بسیاری در آغاز مثنوی طی ابیاتی درباره نیستان بیان می شود . و این تصویری است که بعدها توسط بسیاری از شعرای پارسی زبان مخصوصأ در سنت هندو ایرانی تقلید شد . چون آتش عشق هر شکل و تصویری را می سوزاند، بنابراین خطاها و نقایص انسان را محو و نابود می کند ، بطوریکه تمام خارهای گلستان دوست (در اینجا صلاح الدین ) از میان می رود و عاشق می تواند در پیشگاه معشوق گلهای سرخ بیفشاند . چنین ایماژها و تصاویری به آئین های باستانی و کهن بر می گردد که در آن بوسیله آتش پاک می شدند و همین مسئله به علم کیمیا منجر گشت .

آیا عاشق نوری نیست که ابرهای پنهان کننده ماه را می سوزاند؟ چرا که عشق هر چیزی را میان انسان و زیبایی جاودانه معشوق حایل می شود از میان می برد و از این رو (نردبانی به سوی بهشت ) است .

دلها و جگرهایی که در آتش عشق می سوزند وصف حال شاعران پارسی است که بوی جگرهای سوخته شان (قابل قیاس با هواهای سوخته ) به منزل معشوق می‌رود . عشّاق از سوختن در آتش عشق لذت می برند ، مانند عودی که در حال سوختن بوی خوشی را بسوی حرم دوست روانه می کند یا اندوه آتشینی که دیده بلا را از جمال دوست دور می سازد . (آیا عشق پنبه وجود یا خرمن هستی را نمی سوزاند ؟) این پرسشی است که مولوی با اشاره به سرنوشت و شهادت عارفانه حلاج که نامش بمعنای (پنبه زن ) است از خود می کند. اجاق تنور عشق یخ وجو آنانکه در عالم سرد و زمستانی ماده مانده اند آب می‌کند و گرمشان می سازد همچون سنگ معدنی که در کوره آهنگری برای طلا شدن ذوب می گردد و پاک می شود.

مولانا از نماد و تصویر مورد علاقه اغلب شاعران پارس مکررأ استفاده نمی کند ، یعنی (شمع و پروانه ) اما وقتی بکار می برد دارای معنا و ژرفای خاصی است :

*** متن کامل را می توانید بعد از پرداخت آنلاین ، آنی دانلود نمائید، چون فقط تکه هایی از متن به صورت نمونه در این صفحه درج شده است ***


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله کامل درباره مولوی و استعاره های عشق