لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 4
13 آبان
مرا از صدای گلوله نترسانید ، مرا از با توم های نترسانید به تانک ها ، مسلسل ها و مأموران امنیتی تان تکیه نکنید ، چرا که من فرزند انقلابم و فرزند اسلامم . چرا که امامم آن اسوه مقاومت با رها گفته است طاغوت رفتنی است و تنها حق است که می ماند .
من از عدد 13 ترسی ندارم چرا که 13 آبان اگر روز شهادتم باشد روز تولد دوباره من است روز رسیدن به معبودم و روز آغاز ... اینها شاید همه حرفهای آن هایی که صبح روز 13 آبان 57 در محوطه دانشگاه تهران مشتها یشان را به سمت گلوله ها گرفته اند نباشد ، شاید حق مطلب دوباره مبارزه هاشان و هدفشان و ایمانشان در راهی که داشته اند بیان نشده باشد .
اما عصاره آرمانشان در راه مبارزه علیه زور و شقاوت دوران ستمشاهی هست . اما چکیده ستیزشان در مسیر پیروزی حق علیه باطل هست ...
باز می گردیم به سیزدهمین صبح طلوع خورشید در سال یکهزار و سیصدو پنجاه وهفت .
صبح (( مرگ بر شاه )) از اولین ساعات بامداد همچون روزهای گذشته ، محصل و دانشجو در زمین چمن دانشگاه تهران اجتماع کرده بودند ، صحبت ها و گفتگوها درباره جنایات شاه در گوشه به گوشه دانشگاه در جریان بود و همچون دیگر روزها دسته ها بهم می پیوستند و طنین شعار های کوبنده ، چون طوفانی فضا را می شکافت و از میان درختان و میله های دانشگاه عبور می کرد و چون پتکی آهنین بر سر مزدوران آمریکایی شاه فرود می آمد .
مزدوران البته آن روز هم مثل روزهای گذشته مراقب بودند و دانشگاه همه روزه درمحاصره بود و آن روز هم مثل 13 آبان چون روزهای دیگر میعادگاه هرروز محصلین و دانشجویان از جمعیت موج می زد هیاهو و شعار دیوارهای دانشگاه را می لرزاند و فریادها لحظه ای قطع نمی شد .
روز تقریباً به نیمه رسیده بود . نماز ظهر نزدیک می شد که ... یکباره صدای انفجار گلوله بلند شدو دود گلوله های اشک آور فضای دانشگاه را انباشته کرد بچه ها به سختی نفس می کشیدند . گروهی به سمت در ورودی دویدند یک لحظه همهمه همه جا را گرفت اما بلافاصله فریاد مرگ بر شاه و درود بر خمینی صغیر صغیر گلوله های گاز اشک آور را خاموش کرد ، از گوشه و کنار بچه ها کاغذ آتش زدند و تأثیر گاز اشک آور را بر طرف کردند – مزدوران اما همچنان به شلیک ادامه می دادند تا ناگاه گلوله های گاز اشک آور جای خود را با گلوله های سربی عوض کردند .
سرب داغ هوا را شکافت و بر سینه یکی از محصلین که با مشت گره کرده فریاد مرگ بر شاه سرداده بود نشست زبانش آخرین الله اکبر را در گودی دهان زمزمه کرد و پیکر بیجانش در آغوش همه شاگردها افتاد و بناگاه از انتهای زمزمه آخرین الله اکبر او هزاران فریاد الله اکبر فضا را شکافت ... رگبار گلوله ها هر لحظه فزون تر می شد .
هر لحظه دانش آموزان یا دانشجویی سینه اش آماج گلوله های آمریکایی و اسرائیلی می گشت ، بدنش که هنوز گرم بود بر زمین می افتاد و بلافاصله بر روی دست های صدها هم شاگردی به هوا بلند شد .
گوئی در کنار هر گلی که پرپر می گشت صدها گل تازه می شکفت زخمی ها را کنار می کشیدند و شهدا را بر سر دست بلند می کردند صدای گلوله لحظه ای قطع نمی شد بر تعداد شهدا هر لحظه اضافه می گردید .
رقم از 20 گذشت تا 25-30-40 ... با شلیک هر گلوله هزاران فریاد بر می خواست : (( این سند جنایات پهلوی )) ، (( می کشیم و می کشیم آنکه برادرم کشت )) ، ((برادر شهیدم راهت ادامه دارد )) ...
خشم بچه ها به اوج رسیده بود حالا با سنگ و کلوخ به سمت قداره ها بندها حمله ور شدند . لحظه ای بعد سنگ و کلوخ و فریاد فضای دانشکده را انباشته کرد . نماز ظهر بود خون بچه ها بر آسفالت خیابان های دانشکده و بر عرصه زمین چمن و بر جای دیوارها می درخشید. دست همشاگردی ها از خون شهیدانی که بر سر دست گرفته بوند رنگین بود و بچه ها با خون وضو گرفته بودند . هوای دم کرده رعشه گرفته بود تن ظهر می لرزید از آسمان 13 آبان 1357 دانشگاه تهران سرب می بارید . شماره شهدا فزونی می گرفت 45-50-55 الله اکبر ، الله اکبر ، خداوندا مقاومت این بنده های تو از کدام گل سرشته است . فریاد الله اکبر از کنار گلدسته مسجد دانشگاه گذر می کرد و چون سپری فولادین بر سقف آسمان دانشگاه گسترده می شد .
شماره شهدا افزایش می یافت . اما انگار که هیچکس نمرده بود صدائی خاموش نشد و فریادی ضعیف نگشت ، آنچه ضعیف شد و آنچه بیهوده بود گلوله های مزدوران بود . 30/3 دقیقه بعد ظهر بود .
بچه ها خستگی نمی شناختند حمله می کردند ، عقب می نشستند ودوباره حمله می کردند ، در جوی آب ، در پشت درخت ودرپناه ساختمان ها سنگر می گرفتند . ساعت از 30/3 دقیقه بعد ظهر گذشته بود ، گرو ه های مختلف بچه ها خاک آلود ، خون آلود و زخمی ، اما استوار و پیگیر در خیابان های اطراف دانشگاه از هر طرف شروع به راهپیمایی کردند . خیابان طالقانی ، کارگر ، انقلاب ، جمهوری ... همه جا دانشجویان و دانش آموزان به راه افتادند ، هرکدام تکه ای از لباس ، کاپشن ، لنگه کفش ، کیف و کتاب و خون آلودی هم شاگردی ها ی شهید خود را بر سر دست داشتند و جنایات رژیم سفاک پهلوی را فریاد می زدند این مبارزه ای دیگر بود . ستیزی دیگر و مجاهدتی دیگر در بر اندازی طاغوت ، شهدا 13 آبان 57 سرفصل تازه ای را در مبارزه بی امان امت اسلام در این مملکت کشور . خون دانش آموزان و دانشجویان در آن روز و روزهای دیگر بعدها به همراه خون دیگر مردم ، درخت انقلاب اسلامی را آبیاری کرد فریادهای این نوجوانان و ندای الله اکبر شان در آن روز ستون های کاخ ظلم و بیداد را لرزاند و همین فریاد ها بود که بالاخره در روز 22بهمن 1357 یکباره و برای همیشه کاخ ستم را از پای بست ویران کرد .
13 آبان