دانلود PDF کتاب «ماجرای مک فارلین؛ فروش سلاح آزادی گروگانها» محسن هاشمی رفسنجانی، حبیبالله حمیدی
کتاب حاضر اولین منبع رسمی درباره ماجرای مک فارلین و ایران کنترا هست که زیرنظر محسن هاشمی فرزند ارشد اکبر هاشمی رفسنجانی به صورت جانبدارنه نوشته شده است.
نویسنده: محسن هاشمی رفسنجانی، حبیب الله حمیدی
سرشناسه:هاشمی بهرمانی، محسن، ۱۳۴۰
ناشر: دفتر نشر معارف انقلاب
نوبت چاپ: سوم، 1390
شابک: 1-19-7193-964-978
قطع: وزیری
قیمت: 250 صفحه،
مشخصات نشر:تهران: دفتر نشر معارف انقلاب ، ۱۳۸۷.
مشخصات ظاهری:۲۴۷ ص.:مصور، عکس.
وضعیت فهرست نویسی:فیپا
یادداشت:کتابنامه به صورت زیرنویس.
موضوع:ایران کنترا، ۱۹۸۵ - ۱۹۹۰م.
موضوع:Iran - Contra Affair, 1985 - 1990
موضوع:ایران -- روابط نظامی -- ایالات متحده.
موضوع:ایالات متحده -- روابط نظامی -- ایران.
شناسه افزوده:حمیدی، حبیبالله، ۱۳۴۵ -
بعد از پیروزی خیره کننده نیروهای مسلح ایران در عملیات والفجر 8 در اواخر سال 1364، که به فتح جزیره استراتژیک فاو منجر شد، هم در داخل و هم در خارج کشور عده زیادی پایان جنگ ایران و عراق را قریب الوقوع می دانستند و پیروزی نهایی را با ایران. اما در نیمه اول سال 65، چند اتفاق هم زمان، شرایط دیگری را رقم زد؛ زمزمه ها و شایعاتی درباره سازش ایران با غرب منتشر می شد، به موازات آن انتقادات قائم مقام رهبری از شرایط سیاسی و اقتصادی داخلی شدت می یافت و از آن سو درگیری و جناح بندی های سیاسی زیاد و پررنگ می شد و... شایعات در نیمه دوم سال 65 رنگ واقعیت به خود گرفت و ابتدا روزنامه «الشراع» لبنان، از سفر یک هیات آمریکایی به ایران پرده برداشت. چند روز بعد، دفتر تحکیم وحدت بیانیه ای تحلیلی درباره جنگ و روابط ایران و غرب منتشر کرد و در نهایت، رئیس وقت مجلس، حجت الاسلام هاشمی خبر را کامل کرد؛ فرستاده رونالد ریگان با نام مک فارلین در رأس یک هیأت دیپلماتیک با گذرنامه اسکاتلندی وارد تهران شد اما هیچ مقام بلندپایه ای با آنان ملاقات و مذاکره نکرد.
چندی بعد شرایط داخلی و خارجی ایران دستخوش تغییرات جدی شد؛ برخورد با یکی از نزدیکان آیت الله منتظری به نام مهدی هاشمی در دستور کار وزارت اطلاعات قرار گرفت که بر حجم و گسترده انتقادات ایشان افزود، احساس سر خوردگی در برخی از نیروهای انقلابی و به اصطلاح آن ایام حزب اللهی تقویت شد، ورودی نیروهای داوطلب به جبهه ها کاهش یافت و عملیات های متوالی ایران یا لو می رفت یا به شکست می انجامید تا جایی که عملا تا پذیرش قطعنامه 598 پیروزی چشمگیری حاصل نشد.
پس از باز شدن فضای سیاسی کشور در پس خرداد 76، تحلیل هایی درباره سفر مک فارلین به تهران، افشای آن و تاثیرش بر سرنوشت جنگ منتشر شد. طبق این تحلیل، که عمدتا با هدف پررنگ کردن نقش هاشمی رفسنجانی ارائه می شد، امکان نداشت که مشاور امنیت ملی کاخ سفید بدون اطلاع مقامات ایرانی صورت گرفته باشد و بی اطلاعی امام خمینی از این مذاکرات، سبب مخالفت ایشان با مذاکره مستقیم شد. در نتیجه این بی تدبیری مقامات کشور در عدم اطلاع رسانی به امام، طرف آمریکایی به سمت عراق متمایل شد. ضمن اینکه در شرایط آن روز جهان و وجود سایه جنگ سرد بر سر کشورها، اتحاد جماهیر شوروی هم برای عقب نماندن از امریکا در خاورمیانه به تقویت بیشتر قوای نظامی متحد قدیمی خود یعنی عراق سوق پیدا کرد و همین سبب شد که ایران نتواند با پیروزی نظامی جنگ را به پایان برساند. زمزمه هایی هم درباره نقش مهدی هاشمی در افشای خبر سفر مک فارلین به تهران مطرح می شد و در نتیجه ریشه دستگیری و اعدام او و سلسله اتفاقاتی را که به قضایای برکناری آیت الله منتظری از قائم مقامی رهبری منجر شد، در داستان مک فارلین جستجو می کرد. در همان مقطع پاسخ های مختلفی به این تحلیل ها داده شد اما هیچ گاه، هیچ یک از مسئولین اجرایی و تصمیم گیران آن مقطع حاضر به روشن کردن ابعاد سفر مک فارلین به تهران نشدند. بنابراین سئوالاتی مانند اینکه چه کسی نخستین بار تصمیم به مذاکره با امریکایی ها گرفت، مذاکرات چگونه و در چه سطح و چند مرحله انجام شد، زیر نظر کدام مرکز، ستاد یا مقامات بود، چرا و چگونه مک فارلین به تهران آمد، چرا و در چه فرایندی هیچ مقام رسمی با او مذاکره نکرد، نقش دولت و وزارت خارجه، نحوه لو رفتن داستان و... بی جواب مانده است.
در این شرایط وقتی کتابی به قلم فرزند آیت الله هاشمی به عنوان یکی از اصلی ترین مقامات تصمیم گیر در دهه اول عمر جمهوری اسلامی درباره این قضیه نوشته می شود، قاعدتا باید به ابهامات مختلف در این مورد پایان دهد و اگر فرض کنیم هنوز افشای کامل ماجرا به دلایل امنیتی به صلاح نیست، حداقل برخی از زوایای آن را روشن کند. اما کتاب محسن هاشمی نه تنها به پرسش های موجود پاسخی درخور نمی دهد، که بر ابهامات ماجرا می افزاید.
طبق آنچه در کتاب آمده، مذاکره با مقامات امریکایی از دو کانال مختلف انجام شد؛ کانال اول کنگرلو از ایران با یک ایرانی مقیم امریکا به نام قربانی فر (که به دلالی سلاح شهره بود) و پس از شکست کانال نخست، کانال دوم با نقش آفرینی علی هاشمی از ایران و فردی به نام آلبرت حکیم از آن سو. اما مشخص نیست که ارتباط گیری چگونه انجام شده، مذاکرات در چه سطحی و با چه جزئیاتی، کجا و چگونه بوده و... عجیب تر آن که طبق آن چه در کتاب آمده، طرف آمریکایی تقریبا به همه تعهدات خود عمل کرده اما طرف ایرانی، چند بار و به بهانه های گوناگون حاضر به انجام تعهدات خود نشده شد. به عبارت دیگر کتاب تصویری متعهدانه از دیپلمات های امریکایی و چهره ای بی مسئولیت، پشت هم انداز و بدقول از طرف ایرانی ارائه می کند. برای نمونه طبق ادعای نویسندگان کتاب، امریکا چند بار برای نشان دادن حسن نیت خود، موشک هایی را به ایران ارسال می کند اما طرف مقابل، با این توجیه که نفوذ ما بر همه نیروهای جهادی لبنان یکسان نیست، حاضر به تلاش برای آزادی گروگان های امریکایی نمی شود.
به هر حال گرچه کتاب حاضر، اولین منبع رسمی درباره یکی از مبهم ترین رخ دادهای تاریخ جمهوری اسلامی است و انصافا اطلاعات مفیدی برای کسانی که هیچ اطلاعی از قضیه ندارند، دارد با این حال چندان در روشن کردن ابعاد پیچیده ماجرای مک فارلین موفق نیست. شاید اگر خاطرات نقل شده از کنگرلو یا علی هاشمی به عنوان دو مذاکره کننده ارشد ایرانی حجم بیشتر و اطلاعات مفیدتری داشت یا پدر نویسنده حاضر می شد بخشی از خاطرات خود از ماجرا را منحصرا در اختیار نویسنده بگذارد، کتاب واجد ارزش های بیشتری می بود.
اطلاعات کتاب: غیر از متن اصلی که روایت هایی تحلیلی از تلاش ایران برای خرید مایحتاج نظامی خود، گره خوردن این احتیاج با نیاز کاخ سفید به کسب آبرو نزذد شهروندانش با آزادکردن گروگان ها در لبنان و در نهایت ماجرای کانال اول و دوم مذاکره است، بخشی هم به ضمایم و تصویرها اختصاص یافته که از جمله می توان به متن کامل بیانیه تحکیم وحدت در اعتراض به «احتمال مذاکره با غرب»، گزارش تاور درباره رسوایی ایران کنترا در ایالات متحده، سخنرانی اما درباره ماجرا و تصاویری از گذرنامه های هیات آمریکایی و اقلامی که همراه داشتند اشاره کرد. معرفی بازیگران اصلی این ماجرا و جدولی از جزئیات خرید تسلیحات توسط ایران، از دیگر اطلاعاتی است که در کتاب یافت می شود. استقبال از کتاب (3 چاپ در دو سال) نشان از عطش پژوهشگران تاریخ معاصر برای اطلاع از اصل «ماجرای مک فارلین» دارد.
برگرفته از مقدمه کتاب
اگرچه برخی بر این اعتقادند که نوشتن دربارهی وقایع گذشته بهتر است زمانی انجام گیرد که حب و بغضهایی که ممکن است دربارهی یک پدیده یا اشخاص تأثیرگذار وجود دارد از میان رفته باشد و اسناد و مدارک، اعم از محرمانه و غیر محرمانه نیز اجازهی انتشار یافته باشند، امّا همواره نمیتوان به انتظار آینده نشست و از امروز و گذشتهی نزدیک، به این بهانه سخن نگفت. چرا که با انتشار خاطرات و اسناد و کتابهایی دربارهی حوادث، میتوان از داوریهای دیگران آگاه شد و روایت خود را به نقد گذاشت. از جملهی شاخصترین اقدامها در این زمینه، میتوان به انتشار خاطرات آیتالله هاشمی رفسنجانی اشاره کرد که به نیاز محققان و مردم برای دانستن دربارهی حوادث انقلاب و جمهوری اسلامی پاسخ گفته و خود زمینهای برای ورود دیگران در این عرصه شده است.
مطالب مندرج در خاطرات سالهای 1364 و 1365 آیتالله هاشمی رفسنجانی دربارهی ماجرای موسوم به رسوایی کاخ سفید و وعدهی ضمنی ایشان در مقدمهی خاطرات سال 64، مبنی بر شرح ماوقع آینده، دفتر نشر معارف انقلاب را بر آن داشت تا بر اساس اهداف تشکیل خود، نسبت به بررسی و روشنگری ابعاد گوناگون این ماجرا، که در روایت ایرانیاش به «رسوایی مکفارلین» و نزد رسانههای آمریکایی به ماجرای «ایران ـ کنترا» معروف شده است، اهتمام ورزد.
هدف اثر حاضر، بازگویی و شرح دقیق ماجرایی است که در یک سوی آن ایران قرار داشت که به منظور دستیابی به مهمات و سلاحهای ویژه، در کنار ملاحظات انساندوستانه، به رهایی گروگانهای غربی در لبنان کمک کرد و در سوی دیگر، دولت وقت آمریکا بود که کوشید با هدف آزاد ساختن گروگانهای مذکور، به ایران سلاح انباری بفروشد و عواید آن را صرف کمک به کنتراها ـ از مخالفان دولت انقلابی نیکاراگوئه ـ سازد و در میانه نیز واسطهها با هدف کسب سود و شاید هم کمک به ایران یا آمریکا، وارد صحنه شدند. افشای این ماجرا، به بحرانی منجر شد که روزنامهنگاران در آمریکا ابعاد آن را با ماجرای واترگیت سنجیدند و بر آن عنوان «ایرانگیت» نهادند.
امید است مطالعهی این مستند، به عنوان مکمل سخنرانیها و مصاحبههای آیتالله هاشمی رفسنجانی پس از افشای ماجرا، و بهخصوص خاطرات ایشان در سالهای 1364 ـ 1365، برای علاقهمندان و محققان علوم سیاسی و علوم ارتباطات اجتماعی، تاریخنگاران، اصحاب رسانهها، و عموم مردم، مفید و روشنگر باشد.
ماجرای مکفارلین تاکنون از ابعاد گوناگون بررسی و نقد شده است و جریانهای مخالف سیاسی کوشیدهاند از دید خود آن را تحلیل کنند. به طور کلی، بررسیها و تحلیلهای گوناگون دربارهی این ماجرا را، بهویژه در ایران، میتوان به شرح ذیل تقسیم کرد:
الف ـ برخی تحلیلگران، هدف نهایی دولت آمریکا را از فروش سلاح و سفر مکفارلین به ایران، تضعیف وجههی ضد آمریکایی یا ضد امپریالیستی انقلاب اسلامی در جهان میدانند و استدلال میکنند که آمریکا همواره کوشیده است با جاذبهی ضد امپریالیستی جنبشها و کشورهای مخالف ایالات متحده مبارزه کند و ضمن محدود کردن اولیه، آنها را از اهداف انقلابیشان بهتدریج منحرف کند. این تحلیلگران به نمونههایی از قبیل شروع رابطه با چین در زمان مائو با دیپلماسی پنهان، یا برقراری رابطه با مصر در زمان ناصر استناد میکنند. این گروه اظهار میدارند شکی نیست که اگر دیپلماسی مخفی آمریکا در این ماجرا موفق میشد، این امر توفیقی برای دیپلماسی آمریکا به حساب میآمد. زیرا این گروه، عملیات یادشده را فرآیندی برای برقراری رابطهی پنهان با یک نظام انقلابی جهت استحالهی تدریجی آن میدانند. این دسته، با اشاره به سیاست چماق و هویج، یادآور میشوند استراتژیستهای آمریکایی با توجه به این که تهاجم سیاسی ـ نظامی آمریکا علیه انقلاب اسلامی به اندازهی کافی مردم و مسؤولان را واقعبین کرده بود، به دیپلماسی پنهان روی آوردند. بنابراین نسبت به یک دیپلماسی مخفی که به برقراری پلی بین تهران و واشنگتن بیانجامد، خوشبین نبودند و افشای بهموقع معاملهی اسلحه با ایران را به سود انقلاب اسلامی دانستهاند.
ب ـ گروه دوم، آزادی گروگانهای آمریکایی در لبنان را هدف اصلی عملیات کاخ سفید دانسته و عنوان میدارند که آمریکاییها از گروگان گرفته شدن دیپلماتها و نیروهای برجستهی اطلاعاتی خود در خاورمیانه، بهویژه در بیروت، صدمهی روحی و روانی سختی خورده بودند. همچنین آزادی گروگانها برای تبلیغات انتخاباتی و حیثیت دستگاههای اطلاعاتی آمریکا، اهمیت ویژه داشت. از این رو به انجام عملیات سرّی فروش سلاح در برابر آزادی گروگانها حاضر شدند. این گروه از استدلالگران، به دلیل نیاز ایران به سلاحهای پیشرفتهی آمریکایی برای ایجاد تغییر موازنهی نیروها در جنگ تحمیلی با عراق، افشای این عملیات را در آن برهه از زمان، به سود ایران نمیدانند.
ج ـ گروه سوم، این موضوع را چنین تحلیل میکنند که دلالان اسلحه و آمریکاییها، در آغاز با شیوهای فریبکارانه، با ارسال سلاحهای کهنه و از رده خارج، کوشیدند آزادی گروگانها را در برابر کالاهایی کمارزش محقق سازند. امّا با هوشیاری متخصصان نظامی و مسؤولان ایران در فهم موضوع و با تعمیر و قابل استفاده کردن بخشی از سلاحها و یا برگرداندن بخشی دیگر و دریافت سلاح نو، این بخش از عملیات نیز به نفع ایران تغییر مسیر یافت.
این گروه از تحلیلگران، برای اثبات نظر خود چنین استدلال میکنند: آمریکاییها با کمک دلالان اسلحه، موشکهای انباری در کشور ثالث را با قیمتهای بالاتری به ایران فروخته و از درآمد آن، برای هدف دیگری که رساندن نقدینگی به مخالفان ساندنیستها در نیکاراگوئه، یعنی کنتراها بود، استفاده کردند و در معاملهی خود با ایران نیز صادق نبودند. هرچند که برای موفق نمودن پروژهی خود، مجبور به استفاده از الفاظ و ژستهای غیر صادقانه نیز بودند.
...
این مستند کاملاً روشن میسازد که قضیه برای آمریکا، و بهویژه برای جمهوریخواهان بسیار دردسرساز بوده است. نخست از جهت فروش پنهانی اسلحه به ایران، آن هم در زمانی که سیاست رسمی آمریکا مبتنی بر تضعیف و منزوی کردن ایران بود. دوم به دلیل انتقال بخشی از منافع این معامله به شورشیان نیکاراگوئه (کنتراها) در هنگامی که کنگره هر گونه کمک مستقیم یا غیر مستقیم آمریکا را به این گروه ممنوع کرده بود
دانلود کتاب «ماجرای مک فارلین؛ فروش سلاح آزادی گروگانها» محسن هاشمی رفسنجانی، حبیبالله حمیدی