ژیکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

ژیکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله و تحقیق درباره در ژرفای آبی شنا در اعماق دریاها بدون اکسیژن 10ص

اختصاصی از ژیکو دانلود مقاله و تحقیق درباره در ژرفای آبی شنا در اعماق دریاها بدون اکسیژن 10ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 10

 

در ژرفای آبی

شنا در اعماق دریا ها بدون اکسیژن

انسان به یکی دیگر از مرز های توانایی خود حمله می کند

پنج دقیقه از آخرین باری که شما نفس کشیده اید می گذرد .... در تمام این مدت شما نفس خود را نگه داشته اید ....ضربان قلب شما تنها به چند دقیقه محدود شده است فشار آب هر لحظه بیشتر بدن شما را در منگنه ای درد آور قرار می دهد ......اما با همه ی این احوال و ترس اضطراب و درد : شما را گونه ای حس آزادی و آزادگی و سبک بالی در بر می گیرد .......و چنین است که با شنای آزاد زیر آب ( بدون اکسیژن ) آشنا می شویم

غواصی بدون اکسیژن چیست ؟

تعریف ساده ی این ورزش چنین است که شخصی به زیر آب شیرجه می رود و تنها هوایی که در اختیار دارد :اکسیژنی است که در شش های خود ذخیره کرده است . در واقع این ورزش در نوع خود : از قدیمی ترین ورزش های آبی جهان شناخته می شود که مثال بارز آن جستجوی مروارید است که در حدود چهار هزار سال پیش در دریای مدیترانه انجام میشد و اشخاص برای خارج کردن دانه های مروارید و یافتن صدف های مروارید دار : به اعماق مدیترانه شیرجه می رفتند و دقایقی چند را تنها با تکیه بر هوای ذخیره شده در شش های خود :به جستجو برای مروارید می پرداختند. اما این پدیده : در حقیقت یک پایه و اساس علمی هم دارد : چرا که بدن در زیر آب با شرایط تازه ای مواجه می شود که در نتیجه قلب :سیستم گردش خون و عضلات انسان :همگی به گونه ای عمل می کنند تا اکسیژن را در بدن ذخیره کنند.

حال در این میان : تکنیک های مخصوص هم توسط شیرجه روها مورد استفاده قرار می گیرد تا بتوانند حتی تا 9 دقیقه در زیر آب : بدون تنفس باقی بمانند و به اعماق آب دست یابند : البته بدن انسان معمولا در برابر چنین فشاری : قابلیت تحمل ندارد .

حال فعالیت ها و دست آورد های خارق العاده از شیرجه رو هایی چون ژاک مایول :باعث شده تا این ورزش به عنوان یک پدیده ی مدرن در جهان تثبیت شود .

تجربه ی ریچارد

ریچارد فلوری کسی است یا در واقع خبرنگار و گزارش گری است که بخش مهمی از این گزارش بر مبنای فعالیت ها و تجربه های شخصی او تهیه شده است . او به منظور درک هر چه بیشتر پدیده ی غواصی آزاد سعی کرد تا خود را دقیقا در شرایط آن قرار دهد .

او در این باره می گوید : پس از آنکه وارد یک استخر به عمق 30 متر شدم خود را روی سطح آب غوطه ور ساختم در حالی که سر و صورت من زیر آب غوطه ور بود قبلا قرار گذاشته بودیم که پس از هر 15 ثانیه ای که در داخل آب قرار داشتم دست خود را به علامت بر نخوردن به مشکلی بلند کنم تا اطرافیان از سلامت من اطمینان پیدا کنند . حال پس از یک دقیقه و چهل وپنج ثانیه نیاز مبرم به نفس کشیدن داشتم و هوا بر من فشار وارد می آورد اما همچنان سعی می کردم تا خود را حفظ کنم . سر انجام هنگامی که کرنومتر دو دقیقه را نشان می داد من سر خود رااززیر آب بیرون آوردم و شش هایم را از هوای تازه پر کردم .

باید توجه داشت که ریچارد این تجربه ی شخصی را در عمقی که تقریبا برابر با صفر بود به انجام رساند و در نتیجه از فشار آب که خود یک عامل عذاب دهنده در زیر آب به شمار می رود در امان بود . با این حال با همه ی تلاشش او تنها دو دقیقه را دوام آورده است . در حقیقت مهمترین عامل در زیر آب پدیده ای است که در زبان لاتین اصطلاحا به آن "استیتک آپنی آ " می گویند که همان تنفس واحد یا تک نفس است . این تک نفس همان نفس عمیق و آخرین است که شیرجه رو قبل از ورود به آب انجام می دهد . اما این عامل تنها یک پدیده ی فیزیکی و جسمی است اما از نظر روحی و روانی و سیستم اعصاب هم شخص باید آمادگی کامل داشته باشد چراکه اضطراب و ترس خود از عوامل به هدر دهنده و مصرف کننده ی انرژی است و ما در زیر آب به همه ی انرژی ممکن در خودمان نیاز داریم .

بنابر این شخص می تواند با ایجاد آرامش در خود و دور نگه داشتن ترس و اظطراب و غلبه بر نیاز مندی های مختلف بدن از جمله تنفس به مدت ماندن در زیر آب بیفزاید و چنین است که قهرمانان بزرگ در این رشته قادر می شوند تا بیشتر از 9 دقیقه بدون تنفسدر زیر آب بمانند . در واقع این یک رقابت ذهنی است که در بدن انسان صورت می گیرد چرا که ما یک نوع ورزش آدرنالینی انجام می دهیم که در آن آدرنالین متابولیسم بدن را افزایش می دهد . حال آنکه ما در ورزش غواصی آزاد نیاز به کاهش متابولیسم بدن داریم تا بدن نیاز کمتری به تنفس و سایر نیاز های معمول خود داشته باشد .

اوبرتو پلیزاری که ایتالیایی است و یکی از مشهورترین قهرمانان در این رشته شناخته می شود در این مورد می گوید : (( من برای اینکه بتوانم زمان بیشتری را در عمق آب باقی بمانم ضربان قلبم را به هشت تپش در دقیقه کاهش می دهم . ))

در حالی که ما به خوبی می دانیم که انسان ها با هشت ضربه در دقیقه نمی توانند زنده بمانند .

روند تاریخی

ورزش غواصی آزاد ورزشی با کلاس و پر رازو رمز است که به خصوص طی پنجاه سال گذشته توجه پژوهشگران و اهل علم را به خود جلب کرده است . در دهه پنجا ه میلادی یعنی بین 1950 تا 1960 پزشکان به شیرجه روها هشدار دادند که در عمق بیشتر از پنجاه متر نگهداشتن نفس مساوی با کشته شدن است . چرا که فشار آب در چنین عمقی باعث می شود تا قفسه ی سینه و دنده ها مانند کاغذ مچاله شده در دست انسان در هم شکسته شوند اما امروز مشاهده می کنیم که غواصان آزاد به عمق دویست متری هم مس روند . جالب است گفته شود که این عمق حتی از عمقی که زیر دریایی ها در جنگ جهانی دوم توان رسیدن به آن را داشتند: بیشتر است . آنچه باعث پیشرفت های اعجاب انگیز در این ورزش و توانایی های غواصان شده : تحقیقات درخشان فیزیولوژِی است که جمعی از پدیده های مختلف در رابطه با آب را در بدن کشف کرده است .

حتی برخی از دانشمندان معتقدند که هر چه که در باره ی فیزیولوژی انسان در رابطه با آب بیشتر تحقیق می شود : بیشتر به نوعی توان در زندگی آبی انسان : ایمان آورده می شود . حتی اینان معتقدند که در گذشته ی کشف نشده از نوع بشر : ممکن است نوعی زندگی آبی هم وجود داشته باشد که تکامل در خشکی آنرا به دست فراموشی سپرده است .

مراحل فراگیری

اما این را هم باید به خاطر داشت که غواصی آزاد در آب : ورزشی که تنها مختص تعداد انگشت شماری قهرمان بزرگ یاشد: نیست . به همین دلیل هم گزارشگر پر کاری چون ریچارد فلوری توانست خود را برای طی کردن دوره ی آمادگی ویژه غواصان آزاد در آکادمی سلطنتی علوم زیر دریایی


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله و تحقیق درباره در ژرفای آبی شنا در اعماق دریاها بدون اکسیژن 10ص

دانلود مقاله از ژرفای نماز

اختصاصی از ژیکو دانلود مقاله از ژرفای نماز دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

سوره حمد
بسم الله الرحمن الرحیم -به نام خداى رحمان و رحیم.
به نام خداوندى که دارنده رحمتى همگانى و بخشنده رحمتى همیشگى است.
این جمله، سرآغاز همه سوره هاى قرآن، سرآغاز نماز، سرآغاز همه کارها و فعالیتهاى یک مسلمان است.یعنى شروع همه کارها فقط به نام خداست، همه چیز انسان، آغاز زندگى اش و تمامى جلوه هاى زنده بودنش به نام خداست.مسلمان به نام خدا روزش را شروع مى کند و به نام او بر تلاش روزانه خود نقطه پایان مى گذارد.با یاد او به بستر مى رود و با استعانت او سر از بستر برمى دارد و فعالیت روزانه خود را از سر مى گیرد و سرانجام با نام او و یاد او چشم از این جهان برمى گیرد و رهسپار سراى جاویدان مى شود.
الحمد لله رب العالمین -ستایش و سپاس مخصوص خداست که مدبر جهانیان و جهانهاست. همه ستایشها و سپاسها مخصوص اوست، چون همه عظمتها از آن او و همه رحمتها از سوى اوست.او مجمع همه خصلتهاى ستوده است و همه نیکیها و نیکوکاریها از سرچشمه وجود اوست.پس ستایش او ستایش نیکى و نیکوکارى است و جهت دهنده به همه کوششهایى که به هواى نیکى و نیکوکارى انجام مى گیرد.
هر کس در خود چیزى از خصلتها و رفتارهاى قابل ستایش مى بیند باید آن را از فیض رحمت و لطف خدا بداند، زیرا خداست که در انسان، مایه هاى نیکى را به کار برده و ذات و سرشت او را آماده و جویا و پذیراى نیکى و فضیلت ساخته و به او قدرت تصمیم-که ابزار دیگرى است در راه نیکو شدن و نیکویى کردن-بخشیده است.
این بینش راه خودبینى و خودشگفتى را بر انسان مى بندد همچنان که از بى مصرف گذاردن یا بیهوده مصرف کردن خصلتهاى نیک و توانهاى نیکى آفرین در وجود آدمى جلوگیرى مى کند.
در عبارت رب العالمین (پروردگار و مدبر جهانیان و جهانها) هم وجود عوالم و جهانهاى دیگر و هم خویشاوندى و پیوستگى این همه باهم احساس مى شود.نمازگزار در مى یابد که بجز این عالم و در ماوراى نظرگاه تنگ و محدود او و پشت این حصارى که او براى زندگى خود فرض کرده، گیتیها و گردونها و عالمها و جهانهاى دیگر هست و خداى او خداوندگار سراسر این پهنه عظیم است.این احساس، تنگ نظریها و کوته بینیها را در او از بین مى برد، به او جرئت و حس تکاپو مى بخشد، از عبودیت خدا احساس غرورى در او پدید مى آورد و در بندگى خدا عظمت و شکوهى عجیب بدومى نمایاند.
از سوى دیگر مى بیند که همه موجودات، انسانها و حیوانات و گیاهان و جمادات و آسمانها و عوالم بیشمار هستى، بندگان خدایند و رب و مدبر و پروردگار این همه، اوست.مى فهمد که خداى او تنها خداى نژاد او یا ملت او یا خداى انسانها نیست، خداى آن مورچه خرد و آن گیاه ضعیف نیز هست، خداى آسمانها و کهکشانها و اخترها نیز هست. با درک این حقیقت احساس مى کند که تنها نیست، مى فهمد که با تمام ذرات عالم و با تمام موجودات ریز و درشت خویشاوند است، با همه انسانها پیوسته و مرتبط است. همگان برادران و همسفران اویند و این کاروان عظیم یکسره راهى یک هدف و در رکت به سوى یک جهت است.
این رابطه و پیوستگى او را نسبت به همه موجودات مکلف و متعهد مى سازد.نسبت به انسانها تعهد هدایت و کمک، و نسبت به دیگر موجودات تعهد شناختن و در راه درست و مناسب با هدف آفرینششان به کار افکندن.
الرحمن الرحیم -خداى رحمان و رحیم.
رحمت عام او-به صورت نیروهاى پدیدآورنده و قوانین حیاتبخش و انرژیهاى ادامه دهنده-بر سر همه موجودات گسترده است و همه چیز و همه کس تا دم مرگ و نابودى از این رحمت برخوردار است (رحمان) .و از سویى، رحمت اختصاصى اش، رحمت هدایت و اعانتش، و رحمت پاداش و عطوفتش بندگان شایسته و انسانهاى صالح را شامل مى شود. این رحمت از همین نشاة، مانند خط روشنى در مد وجود این موجودات ارزنده و شریف تا مرگ و از پس مرگ تا رستاخیز و تا سرمنزل نهایى وجود انسان با آنها هست (رحیم) .پس خدا بخشنده رحمتى همگانى و موقت، و رحمتى همیشگى و اختصاصى است.
یاد کردن از صفت رحمت پروردگار در دیباچه قرآن و در آغاز نماز و در آغاز هر سوره نشانه آن است که مهر و رافت پروردگار، نمایانترین صفت او در عرصه آفرینش و وجود است و برخلاف قهر و نقمت او که مخصوص است به معاندان و لجوجان و مفسدان و تبهکاران، رحمت او شامل و همه گستر و همه گیر مى باشد (1) .
مالک یوم الدین -خدایى که مالک و صاحب اختیار روز جزاست.
روز جزا، روز پایان و فرجام و عاقبت است.همه تلاش براى عاقبت مى کنند.مادى بى خدا و خداپرست در این شریکند که هر دو در راه فرجام و عاقبت به تکاپویند.تفاوت در این است که هر یک عاقبت را به نوعى فهمیده اند.
مادى، عاقبتش ساعتى دیگر، روزى و سالى و چند سالى دیگر، پیرى و فرسودگى و سالخوردگى است، اما خداپرست دیدش وسیع و مد نگاهش بسى از این دورتر است.از نظر او دنیا بسته و محدود و حصاردار نیست.جهان او وسیع و آینده اى نامحدود است و این مستلزم امیدى بى پایان و تلاشى خستگى ناپذیر است.کسى که مرگ را موجب قطع امید نداند و انتظار پاداش و نتیجه کار را با مردن از دست ندهد، مى تواند تا آخرین لحظه زندگى نیز با همان شور و تحرک آغاز کار به عمل و تلاش خداپسند خود ادامه دهد.
یادآورى اینکه در هنگامه رستاخیز و جزا مالک و صاحب اختیار خداست به نمازگزار توان جهت گیرى درست مى بخشد، به اعمال و تلاشهاى او جهت و سمت خدایى مى دهد.زندگى و همه جلوه هاى زنده بودنش براى خدا و در راه خدا مى شود، همه چیز و همه کار او در راه تکامل و تعالى بشریت-که تنها راه خداپسند است-به کار مى افتد.از سوى دیگر تکیه بر پندارهاى بیهوده و امیدهاى بى اساس را از او باز مى گیرد و امید راستین به عمل را در او تقویت مى کند.
اگر در این نشاة، رویه ها و نظامهاى غلط و منحرف کننده به سست عنصران و فرصت طلبان اجازه داده است که با لاف و ریا و دروغ و فن و فریب، سامانى براى خود فراهم آورند و بى عمل و بى تلاش، پاداش عمل و تلاش را غاصبانه تصرف کنند، در آن نشاة و آن عالم که همه کاره و سررشته دار همه امور، خداى دانا و عادل است دغلکارى و فریب ممکن نیست و کس را بى عمل مجال بهره و پاداش دست نخواهد داد.
در اینجا نیمه اول از سوره حمد که متضمن ستایش پروردگار جهانهاو جهانیان، و ذکر برخى از مهمترین صفات خدا بود سپرى شد.نیمه دوم که مشتمل بر اظهار عبودیت و طلب هدایت است به برخى از مهمترین خطوط اصلى ایدئولوژى اسلام اشاراتى رسا مى کند.
ایاک نعبد-فقط تو را عبودیت مى کنیم.
یعنى همه وجود ما و تمامى مقدورات جسمى و روانى و فکرى ما در اختیار خدا و در جهت فرمان او و براى اوست.
نمازگزار با این جمله، بند عبودیت غیر خدا را از دست و پا و گردن خود مى گسلد، و داعیه هاى خداوندگارى را رد مى کند، مدعیان ربوبیت را-که در طول تاریخ همواره عامل طبقه بندى جامعه ها بوده و اکثریت بشر را در زنجیر عبودیت و استضعاف، اسیر و مقید مى داشته اند-نفى مى کند.خود را و همه مؤمنان به خدا را از مرز اطاعت و فرمانبرى هر کس جز خدا و هر نظامى جز نظام الهى فراتر مى برد.خلاصه با پذیرش بندگى خدا، بندگى بندگان را به دور مى ریزد و از این طریق خود را در سلک موحدان واقعى قرار مى دهد.
اعتراف و قبول اینکه عبودیت منحصرا باید در برابر خدا و براى خدا باشد یکى از مهمترین اصول فکرى و عملى اسلام و همه آیین هاى الهى است که از آن تعبیر مى شود به «الوهیت انحصارى خدا».یعنى اینکه فقط خداست که مى باید اله (معبود) باشد و هیچکس جز خدا عبادت و عبودیت نشود.همیشه کسانى بوده اند که این حقیقت را درست نفهمیده اند و از آن برداشتهاى غلط و محدودى کرده اند و از این رو ناآگاهانه به عبودیت غیر خدا دچار شده اند.آنان گمان برده اند که «عبادت خدا»تنها به معناى تقدیس و نیایش اوست و چون فقط درگاه خدا را نماز و-نیایش مى برده اند مطمئن مى شده اند که جز خدا را«عبادت »نمى کنند.
آگاهى از معناى گسترده عبادت در اصطلاح قرآن و حدیث بى پایگى این پندار را روشن مى کند.عبادت در اصطلاح قرآن و حدیث تعبیرى است از:اطاعت و تسلیم و انقیاد مطلق در برابر فرمان و قانون و نظامى که از سوى هر مقام و قدرتى به انسان ارائه و بر او تحمیل شود، خواه این انقیاد و اطاعت با حس تقدیس و نیایش همراه باشد و خواه نباشد.
بنابراین، همه کسانى که نظامها و قانونها و فرمانهاى هر قدرت غیر الهى را از سر طوع و تسلیم پذیرا مى شوند عابدان و بندگان آن نظامها و پدیدآورندگان آن مى باشند.اگر با این حال جایى براى مقررات الهى نیز باز گذارده و در بخشى و منطقه اى از زندگى فردى و اجتماعى به قانون و فرمان خدا عمل کنند«مشرک » (کسى که با خدا کس دیگر را نیز عبادت مى کند) خواهند بود و اگر همین بخش و منطقه را نیز به خدا ندهند«کافر» (کسى که حقیقت نمایان و درخشان وجود خدا را ندیده مى گیرد و اعتقادا یا عملا آن را انکار مى کند) مى باشند.
با اطلاع از این شناخت اسلامى به آسانى مى توان دریافت که ادیان الهى که نخستین شعار دعوت خود را کلمه «لا اله الا الله » (2) (هیچ معبودى جز خدا نیست) قرار مى داده اند، چه مى گفته و چه مى خواسته و با چه و که طرف مى شده اند.
این حقیقت-حقیقت معناى عبادت-در مدارک اسلامى، در قرآن و حدیث، چندان متواتر و روشن است که براى تدبر کنندگان و هوشمندان جاى کمترین تردیدى باقى نمى گذارد.براى نمونه به ارائه دو آیه از قرآن و یک حدیث از قول امام صادق علیه السلام، بسنده مى کنیم.
اتخذوا احبارهم و رهبانهم اربابا من دون الله و المسیح بن مریم و ما امروا الا لیعبدوا الها واحدا لا اله الا هو.. (3)
عالمان و زاهدان کیش خود را-و نه الله را-به خداوندگارى و صاحب اختیارى پذیرفتند با آنکه موظف بودند فقط خداى یگانه را عبودیت کنند. و الذین اجتنبوا الطاغوت ان یعبدوها و انابوا الى الله لهم البشرى. (4) و کسانى که از عبودیت طاغوت (سلطه هاى غیر الهى) اجتناب ورزیده به خدا بازگشتند، بشارت باد ایشان را.روى ابو بصیر عن ابى عبد الله علیه السلام انه قال.انتم هم، و من اطاع جبارا فقد عبده. (5)
ابو بصیر از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که آن حضرت (خطاب به شیعیان راستین زمان خود) فرمود:شما هستید آنان که از عبادت طاغوت سر باز زده اند، و هر آن کس که ستمگرى را فرمان برد، او را عبادت کرده است. و ایاک نستعین-و فقط از تو مدد مى خواهیم.
از رقیبان تو و از مدعیان الوهیت، توقع هیچ گونه یارى و کمک نداریم.آنان به همان علت که زیر بار الوهیت خدا نرفته اند، به بندگان و پویندگان راه خدا نیز کمکى نخواهند کرد.راه خدا راه پیامبران خداست، پویشى است در جهت حق و عدل و برادرى و همبستگى و همزیستى میان همه افراد بشر و ارزش دادن به انسان و نفى تبعیضها و ستمها و نابرابریها.رقیبان خدا و مدعیان خداوندگارى که شالوده حیات ننگین و برخوردارى هاى غاصبانه خود را بر نابود کردن همه این ارزشهاى اصیل نهاده اند ، چگونه ممکن است بندگان خدا را یارى و مدد دهند؟آنان با بندگان خدا جنگى آشتى ناپذیر و قهرى بى امان دارند.پس فقط از خدا مدد مى جوییم، از نیروى هوشمندى و اراده اى که در ما نهاده، از ابزارها و اسبابى که براى زنده بودن و زندگى کردن به ما داده، ازسنتها و قانونهاى طبیعى و تاریخى اش که چون شناخته شوند راهگشاى اندیشه و عمل مى توانند شد، و از همه فرآورده هاى قدرتش که سپاهیان مقتدر او هستند و در خدمت بشرند.
اهدنا الصراط المستقیم-ما را به راه راست هدایت کن.
اگر آدمى نیازى برتر و حیاتى تر از«هدایت »مى داشت، بى شک آن نیاز در سوره حمد-که دیباچه قرآن و بخش مهم نماز است-به زبان دعا، ذکر مى شد و از خدا درخواست مى شد.
از طریق هدایت الهى است که عقل و تجربه در جریان درست و سودمند و راهگشا قرار مى گیرد و بدون آن است که همین عقل و تجربه به چراغى در دست راهزنى یا تیغى در کف دیوانه اى بدل مى گردد. را ه راست همان برنامه فطرى است، برنامه اى که بر اساس برآوردى صحیح از نیازها و کمبودها و امکانات و مقدورات طبیعى انسان براى او در نظر گرفته شده است. راهى است که پیامبران خدا به روى مردم گشوده اند و خود اولین پویندگان و پیشاهنگان آنند.راهى است که چون بشر در آن قرار گیرد ، همچون آبى که در بسترى هموار و مستقیم جارى باشد، خود به خود و بى دخالت هیچ قدرت نمایى و زور به سوى سرمنزل خویش که همان دریاى بى کران تعالى انسانى است پیش مى رود.برنامه اى است که اگر در قالب یک «نظام اجتماعى »در زندگى انسانها پیاده شود و عینیت یابد براى آنان رفاه و امن و آزادى و تعاون و تکافل و محبت و برادرى به ارمغان مى آورد و به همه شوربختیهاى دیرین بشریت پایان مى دهد.
لیکن این راه و این برنامه چیست؟همه کس در این بازار آشفته مدعى است و هر گروهى، گروههاى دیگر را بر خطا مى داند.باید به اشاره اى فراخور این دیباچه کوتاه، راه راست از نگاه قرآن، مشخص شود.
صراط الذین انعمت علیهم-راه آنان که مورد انعام خود قرارشان دادى.
چه کسانى مورد انعام خدا قرار گرفته اند و نعمت خدا به ایشان داده شده است؟تردید نمى توان داشت که منظور نعمت مال و مقام و عشرت مادى نیست که برجسته ترین دارندگانش همواره درنده ترین دشمنان خدا و خلق بوده اند.بلکه منظور نعمتى فراتر از این بازیچه هاست.نعمت، لطف و عنایت و هدایت خداست.نعمت بازشناختن ارزش واقعى خویشتن و بازیافتن خویشتن است.در جاى دیگرى از قرآن، برخورداران از این نعمت معرفى شده اند. و من یطع الله و الرسول فاولئک مع الذین انعم الله علیهم من النبیین و الصدیقین و الشهداء و الصالحین... (6)
کسانى که از خدا و پیامبر فرمان مى برند در کنار کسانى مى باشند که خدا به آنان نعمت ارزانى داشته است، یعنى پیامبران، صدیقان (7) ، شهیدان و شایستگان...
پس نمازگزار در این جمله از خدا درخواست مى کند که او را به راه پیامبران و صدیقان و شهیدان و صالحان هدایت کند و این خطى روشن است در تاریخ.راهى است نمایان، با هدفى معین، و با پویندگانى معروف و معلوم.
در برابر آن خط دیگرى هست که آن نیز مشخص و داراى رهروانى شناخته شده است.با یادآورى آن راه و پویندگانش نمازگزار به خود نهیب مى زند که در آن گام ننهد و به آن سمت کشانیده نشود و این را در ادامه دعاى پیشین چنین بیان مى کند.
غیر المغضوب علیهم-نه راه کسانى که مورد خشم[تو]واقع شده اند.
چه کسانى مورد خشم خدایند؟آنان که در جهت مقابل راه خدا، به راهى دیگر گام نهاده اند و انبوه خلق بى خبر و بى اراده و سست عنصر یا باخبر و با اراده ولى ست بسته و اسیر را نیز با خود بدان سو کشانیده اند.کسانى که در طول تاریخ سررشته کار و بار انسانها را به قهر و جبروت یا به رنگ و فریب در دست گرفته اند واز آنان موجوداتى بى اختیار و آلت فعل و دنباله رو (مستضعف) ساخته اند.کسانى که از راه تحمیق انسانها و تحمیل بر آنها، مجال عشرتهاى پلید و رذیلانه خود را فراهم آورده اند.به بیان دیگر آن کسانى مورد خشم خدایند که راه باطل را، نه از سر جهالت و بى خبرى، بل از روى عناد و خودپرستى و خودکامگى پیموده اند.
در واقعیت تاریخ، این گروه را طبقات عالیه و قدرتمندان دنیوى-که همواره هدفهاى دینى بر فلسفه وجود آنان خط بطلان مى کشیده و اولین قدم متعرضانه را به سوى ایشان برمى داشته است-تشکیل مى داده اند.بجز این دو گروه-گروه هدایت یافتگان و گروه غضب شدگان-دسته سومى نیز هست که راه آن نیز در نهایت به همان نقطه اى مى رسد که راه مغضوبان ختم مى شود. (8) جمله بعد به این دسته از مردم اشاره مى کند: و لا الضالین-و نه راه گمشدگان و گمراهان.
آنان که از سر بى خبرى و ناآگاهى، و به تبعیت از پیشوایان گمراه ساز، در راهى غیر از راه خدا و حقیقت روانه شده اند و حال آنکه گمان مى کردند در راه درست و راست گام مى زنند، اما به درستى که در بیراهه اى خطرناک و به سوى عاقبتى تلخ قدم برمى داشته اند.
این گروه را نیز در تاریخ به وضوح مى توان دید:همه کسانى که در نظامهاى جاهلى، چشم بسته و سر بزیر، دنباله رو خواست و اراده آن پیشوایان بوده اند و به سود آنان منادیان حق و عدل و پیام آوران آیین خدا را تخطئه کرده اند و حتى گاه رو در روى آنان ایستاده اند، و حتى یک لحظه نیز به خود اجازه نداده اند که در این موضع نابخردانه تجدید نظرى کنند.
این موضع را از این نظر نابخردانه مى نامیم که یکسر به سود طبقات بالا و به زیان خود این گمرهان است.و به عکس، دعوت پیامبران که ریشه کن ساز حیثیت و هستى گروه مغضوبان مى باشد طبعا به سود طبقات محروم و مستضعف و از جمله همین تحمیق شدگان گمراه است.
نمازگزار با یادآورى و تذکار این دو روش و منش (روش مغضوبان و گمراهان) در خود، حالت حساسیت و دقت و مراقبتى نسبت به راهى که باید پیمود و موضعى که در برابر صلاى نجاتبخش پیامبران باید گرفت پدید مى آورد.و آن گاه اگر در سلوک زندگى خود نشانه اى از رشد و راهیابى دید بار دیگر به شکرانه نعمت بزرگ، زبان به شکر و ستایش خدا مى گشاید و مى گوید:الحمد لله رب العالمین (9) و بدین گونه بخش مهمى از نماز را به پایان مى برد.
این سرآغاز قرآن بود که خوانده شد (فاتحه الکتاب) .
دیباچه قرآن-مانند دیباچه هر کتابى-نشاندهنده طرحى کلى از مجموعه معارف این کتاب است.همان طور که نماز، خلاصه اى و تصویر کوچکى است از اسلام و بسیارى از جوانب و نقاط برجسته ایدئولوژى اسلام، که به اشاره اى در آن بازگو شده است. فاتحه الکتاب نیز فهرست گونه اى است از نقاط برجسته و خطوط اصلى معارف قرآن و مشتمل است بر خلاصه اى از راهنماییهاى مهم آن.بدین قرار:
جهانیان و جهانها، واحدى پیوسته اند و یکسره از آن خدا:رب العالمین ، همه چیز و همه کس مورد مهر و عطوفت خداست و مؤمنان مورد رحمت و لطف ویژه اویند: الرحمن الرحیم ، زندگى انسان پس از این جهان همچنان متداوم و مستمر است و حاکمیت مطلق در آن نشاة از آن خداست:مالک یوم الدین، انسان باید از بند عبودیت غیر خدا برهد و در سایه تدبیر خدا، با ویژگیهاى انسانى و در راه انسانیت، آزادانه و با اختیار زیست کند:ایاک نعبدو ، باید برنامه سعادت آفرین راه راست زندگى را از خدا بخواهد و بستاند:اهدنا الصراط المستقیم ، باید جبهه دشمنان و دوستان و موضع هر کدام و انگیزه هایشان را بشناسد و در برابر هر جبهه موضع فراخور ایمان خویش انتخاب کند:صراط الذین.
________________________________________
1.و رحمتى وسعت کل شئ.سوره اعراف، آیه 156 یا من سبقت رحمته غضبه (دعاى ماثور) .
2.رجوع شود به سوره اعراف، آیات 59 تا 158 و سوره هود، آیات 50 تا 84 که از زبان چند تن از پیامبران بزرگ در طلیعه دعوتشان این شعار نقل شده است.
3.سوره برائت، آیه 31
4.سوره زمر، آیه 18
5.تفسیر نور الثقلین، ج 5، ص 481.ذیل آیه 18، سوره زمر
6.سوره نساء، آیه 69.
7.کسانى که در عمل ادعاى ایمان خود را به اثبات رسانیده و خدا و پیامبر را عملا تصدیق کرده اند.
8.این موضوع در چندین آیه از قرآن، با لحنى بس پر معنا به مناسبتهاى گوناگون ذکر شده است.از جمله:
سوره شعراء، آیات 91-102 سوره ص، آیات 58-61 سوره ابراهیم، آیات 21-22 سوره غافر، آیات 47-48.
9.گفتن این جمله در پایان سوره حمد مستحب است.
سوره
پس از پایان این نیایش آموزنده و پر محتوا، نمازگزار باید یک سوره کامل از قرآن را تلاوت کند. این کار، بخشى از قرآن را که وى آزادانه و به دلخواه انتخاب کرده، در یاد او زنده مى کند، یعنى فصل دیگرى از معارف اسلامى را پیش روى او مى گشاید.
فریضه تلاوت قرآن در نماز-چنانکه امام على بن موسى علیه السلام در حدیثى به فضل بن شاذان فرموده است-قرآن را از متروک شدن و نافهمیده ماندن به در مى آورد در خاطره ها و ذهنها حاضر مى سازد. (1)
در این گفتار، ما به ترجمه سوره توحید-که به طور معمول در نمازها تلاوت مى شود-بسنده مى کنیم.
بسم الله الرحمن الرحیم-به نام خداى رحمان و رحیم.
قل.بگو. (اى پیامبر) خود بدان و به دیگران نیز، همچون پیامى بایسته، برسان که:
هو الله احد-اوست خداى یکتا. (2)
مانند خدایانى که عقاید تحریف شده ادیان معرفى مى کنند شریک و رقیب و هماورد ندارد. پس صحنه آفرینش میدان تنازع و پیکار خدایان نیست.بلکه همه سنتها و قوانین عالم ناشى از یک اراده و یک قدرت است و به همین دلیل است که در جهان آفرینش نظم و هماهنگى و یکنواختى برقرار است و قوانین و تحولات و حرکات طبیعى عالم همه به یک سو و در یک جهت در عمل و حرکت اند.و در این میان فقط انسان است که چون از«اراده »و«اختیار»و قدرت تصمیمگیرى برخوردارش ساخته اند، مى تواند از این نظم کلى سرپیچى نماید و چون سازى ناهماهنگ، نغمه اى جدا بنوازد.و نیز مى تواند یکسره بر طبق این قوانین، زندگى خود را بسازد.
الله الصمد-خدا از همه رو بى نیاز است (از همه چیز و همه کس) .
یعنى خدایى که من در برابر او به کرنش و تعظیم و ستایش برخاسته ام، همچون خدایان پندارى نیست که پدید آمدنش، ادامه حیاتش، و توان بودن و زیستنش به کمک و مراقبت و رعایت کسى نیازمند باشد.آن چنان خدایى شایسته تکریم و تعظیم انسان نیست، زیرا که خود موجودى است در طراز انسان یا فروتر از آن.انسان، این موجود عظیم و ژرف، تعظیم و ستایش و عبودیتش فقط در برابر قدرتى مى سزد که به هیچ وجودى و هیچ عنصرى کمترین نیازى نداشته باشد و بودن و قدرتمند بودن و همیشه بودنش از ذات او مایه گرفته باشد.
لم یلد-نزاده و فرزند نیاورده است.
آن نیست که در پندارها و خرافه هاى ادیان تحریف شده و عقاید شرک آمیز، معرفى مى کنند. خداى پندارى مسیحیان و مشرکان نیست که فرزند یا فرزندانى داشته باشد.او آفریننده و پدیدآورنده همه چیز و همه کس است و نه پدر آنان.و همه آنان که در آسمانها و در زمین زندگى مى کنند، بندگان اویند و نه فرزندان او. و همین نسبت «بندگى و ربوبیت »میان انسان و خداست که بندگان واقعى خدا را از بندگى هر چیز و هر کس بجز خدا باز مى دارد، زیرا بنده دو ارباب نمى توان بود. آنان که خدا را پدر مهربان خلایق و انسانها را فرزندان او پنداشته اند و نسبت «بندگى و ربوبیت »میان خدا و خلق را شایسته انسان و مقام او و کرامت او ندانسته اند در حقیقت راه را براى بندگى غیر خدا گشوده اند و خود در عمل، بنده بسیارى از اربابان بى مروت دنیا و آلت دست برده گیریها و برده پروریها شدند.و لم یولد-و خود زاییده نشده است.
او پدیده اى نیست که روزى نبوده و روز دیگرى قدم به جهان هستى نهاده باشد.نه زاییده کسى است و نه زاییده اندیشه اى یا پندارى و نه زاییده نظامى و طبقه اى و شکلى از شکلهاى زندگى بشر.او ارجمندترین و والاترین واقعیتهاست.واقعیتى لا یزال است. همواره بوده و همواره خواهد بود. و لم یکن له کفوا احد-و او را انباز و همتا و هماوردى نبوده و نیست.
به کسى نمى توان همانندش کرد، و کسى را نمى توان در طراز و همپایه او دانست. نمى توان منطقه نفوذ و قلمرو فرمان او را-که سراسر جهان هستى است-میان او و کس دیگرى تقسیم کرد.بخشى از جهان یا از صحنه زندگى انسان را از او دانست و بخشى را به کسان دیگر، به خداوندگاران جاندار و بیجان یا به مدعیان الوهیت و قدرت، واگذار نمود.
این سوره، چنانکه از نامگذارى آن پیداست، به راستى سوره توحید است.ایده توحید که در سراسر قرآن و در صدها آیه به لحنها و بیانهاى گوناگون بازگو شده، در این سوره به صورتى فشرده و با عباراتى ناظر به عقاید خرافى و شرک آمیز رایج آن روزگار و با صراحتى که نفى کننده هر داعیه الوهیتى مى تواند بود، براى آخرین بار ایراد شده است.
این سوره از سویى به مسلمانان و به همه جهانیان خدایى را که از نظر اسلام، شایسته پرستش و ستایش است معرفى مى کند:خدایى که یکتا نباشد.خدایى که شبیه او را صدها و هزارها در میان خلق عالم بتوان یافت شایسته ربوبیت و الوهیت نیست. قدرتمندى و قدرتى که براى بودن و ادامه یافتن خود به کمک موجود دیگرى نیازمند باشد، نمى تواند و نمى باید بر بشر تحمیل شود.آن کس که در برابر خدایان پوشالى و نیازمند و پدید آمده و قابل زوال به کرنش و تعظیم برمى خیزد پا بر سر کرامت انسانى خویش مى گذارد و خود را و انسانیت را به قهقرا مى کشاند.این جنبه مثبت سوره توحید است که نشانه ها و ممیزات معبود و خداوندگار انسان را ارائه مى دهد و پوشالى بودن خداوندگاران تاریخ را به اثبات مى رساند. و از سوى دیگر به خدا پرستان و پذیرندگان اسلام هشدار مى دهد که درباره ذات و صفات خدا خود را به کنجکاویهاى عقلى که شبهه خیز و وسوسه انگیز است آلوده نسازند. خدا را به کوته سخنى-که مدعیان یاوه را از مقام قدس ربوبیت بتواند راند-بخوانند و یاد کنند و به جاى غرق شدن در فلسفه بافیها و ذهنیتها، به تعهدهایى که از عقیده به توحید برمى خیزد بیندیشند.
بنابر حدیثى که از امام على بن الحسین علیه السلام رسیده است، خداى متعال مى دانست که در آینده تاریخ، مردمى کنجکاو خواهند آمد و بدین علت سوره توحید و آیاتى از سوره حدید-تا آیه علیم بذات الصدور-را نازل ساخت تا حدود مجاز براى بررسى در ذات و صفات خدا را مشخص کند.پس هر که به ماوراى این حدود بپردازد خود را به هلاکت افکنده است. (3)
گویا سوره قل هو الله...به نمازگزار مى گوید:خدا قدرتى است یکتا و والا و برترین، ذاتا مستغنى و بى نیاز، نزاییده و زاده نشده، بى همانند و بى همال و، همین و بس. دانایى و بینایى و حکمت و دیگر صفات خداوند تا آنجا که دانستن و شناختن آن براى مسلمان لازم است و در شکل بندى زندگى و عروج روح او مؤثر تواند بود در آیات دیگرى از قرآن باز گفته شده است.بیش از این در ذات خدا و چگونگى صفات او غور مکن، معرفت بیشتر را در عمل به دست خواهى آورد.در پى آن مباش که با بحث و تعمق ذهنى به معرفت بیشتر دست یابى.در پى آن باش که معرفت را از راه ایجاد صفا و روحانیت در باطن روح و از راه عمل کردن به لوازم توحید کسب کنى. ..
.و چنین بودند پیامبران و صدیقان، بندگان راستین خدا و موحدان صادق و عارف.
________________________________________
1.متن حدیث در دومین پانوشت همین کتاب ذکر شده است.
2.یا«خدا یکتاست ».بنابر اینکه ضمیر هو براى شان و حدیث باشد.
3.ان الله عز و جل علم انه یکون فی آخر الزمان اقوام متعمقون، فانزل الله تعالى:قل هو الله احد و الایات من سوره الحدید الى قوله:علیم بذات الصدور، فمن رام وراء ذلک فقد هلک-نور الثقلین، ج 5، ص 706، به نقل از اصول کافى.

 

تسبیحات اربعه
پیش از آنکه به ترجمه ذکر رکوع و سجود بپردازیم، جملاتى را که در رکعتهاى سوم و چهارم نماز، در حال ایستاده باید تکرار کرد توضیح مى دهیم.این جملات، چهار«ذکر»اند و گویاى چهار حقیقت درباره خداوند:
سبحان الله-پاک و منزه است خدا، و الحمد لله-و ستایش و سپاس مخصوص خداست، و لا اله الا الله-و معبودى بجز خدا نیست، و الله اکبر-و خدا بزرگترین است.
دانستن این چهار خصوصیت در شکل گرفتن یک تلقى درست و کامل از توحید داراى تاثیرى عمیق است.زیرا هر یک از این چهار خصوصیت یک بدنه و یک نما از عقیده توحید را نشان مى دهد.
تکرار این جملات فقط بدان خاطر نیست که بر معرفت ذهنى انسان و آگاهى و اطلاع او افزوده شود بلکه دانستن صفات و خصوصیات خدا و تکرار ذکر خدا، بزرگترین فایده اش باید این باشد که در انسان حرکتى و مسئولیتى پدید آورد و وظیفه و تکلیفى فراخور آن حقیقتى که بدان معرفت یافته بر دوش او بگذارد.
به طور کلى عقاید اسلامى باید در خارج از ذهن و در صحنه زندگى منشا عمل و حرکت باشند، زیرا این عقاید صرفا از جنبه ذهنى و مجردشان نیست که داراى اعتبارند بلکه بیشتر به این دلیل که ناظر به زندگى انسانها و نقشبند زندگى و عمل فرد و جامعه اند، در اسلام معتبر شناخته مى شوند.درست است که هر عقیده اسلامى در معنا شناخت یک واقعیت است ولى تنها آن عقایدى در اسلام حتمى و لازم الاعتقاد شمرده شده اند که در صورت قبول و گرویدن بدان تعهدى براى انسان به وجود آید و وظیفه و تکلیفى جدید بر دوش او نهاده شود.
عقیده به وجود خدا از این گونه است.اعتقاد به بودن و نبودن خدا، هر کدام، شکلى مخصوص براى زندگى و عمل به وجود مى آورد.فردى یا جامعه اى که به راستى معتقد به وجود خداست به نوعى و شکلى زندگى مى کند و فرد و جامعه اى که این حقیقت را منکر است به نوع و شکل دیگرى.اگر انسان معتقد شد که او و جهان را قدرتى با اراده و از روى شعور و حکمت آفریده است، ناگزیر معتقد مى شود که این آفرینش براى مقصودى و داراى «جهت »و«غایتى »است و مى پذیرد که او در رسیدن به این مقصد و غایت داراى نقشى و متحمل مسئولیتى است.و همین احساس تعهد و مسئولیت است که او را به کار و تلاش و پویش و تحمل بارهاى سنگین وادار مى کند و، او از همه، احساس رضایت و خرسندى مى کند.
همچنین است عقیده به معاد، نبوت، امامت و...که هرکدام مسئولیتها و تکالیفى را بر دوش معتقد مى نهد و مجموعا راه و برنامه و خط مشى کلى زندگى او را مشخص و ممتاز مى سازد. اگر مشاهده مى شود که در واقعیت خارجى، آنان که خود را معتقد به این اصول فکرى مى دانند با آنان که از آنها بى اطلاع و بدانها بى اعتقادند، یکسان و یکرنگ زندگى مى کنند، این بر اثر نداشتن آگاهى درست یا ریشه دار نبودن ایمان و قبول آنان است.
در مواقع حساس و در نقطه عطفهاى زندگى است که صف معتقدان واقعى از مقلدان ناآگاه و فرصت طلب جدا مى شود. اکنون با این نگرش، برمى گردیم به مفاد و محتواى این چهار ذکر:
سبحان الله
خدا پیراسته و پاک است.از داشتن شریک، از ظلم، از مخلوق بودن، از انجام کارى بر خلاف حکمت و مصلحت، از همه نقایص و کمبودها و پلیدیهایى که در موجودات هست و از همه صفاتى که لازمه مخلوق بودن و«ممکن »بودن است.
با گفتن این جمله و یادآورى این خصوصیت براى خدا نمازگزار مى فهمد و به یاد مى آورد که در مقابل چه موجودى و چه ذات قابل ستایشى به کرنش و تعظیم برخاسته است.احساس مى کند تعظیم و تواضع او در برابر نیکى و کمال مطلق است.آیا کسى از اینکه به پاکى و نیکى و زیبایى مطلق احترام بگذارد احساس حقارت مى کند؟نماز اسلام چنین چیزى است.تواضع وتعظیمى است در برابر اقیانوس بیکرانه اى از خوبیها و کمالها و جمالها، تعظیمى نیست که انسان را سرشکسته کندو از کرامت و عزت انسانى او بکاهد، ستایشى نیست که آدمى را حقیر و خوار سازد.مگر انسان چیزى جز«درک کننده زیبایى و کمال و جوینده آن »است؟پس طبیعى است که در برابر کمال مطلق به خاک افتد و ذاتى را که دارنده آن است با تمام وجود خود پرستش و ستایش کند.این پرستیدن و ستودن او را به راه کمال و نیکى و زیبایى مى کشاند و حرکت زندگى او را در این جهت و در این سو قرار مى دهد.
آنان که نماز و عبادت اسلام را مایه خوارى و سرشکستگى انسان دانسته و آن را با ستایش قدرتهاى مادى مقایسه کرده اند این نکته ظریف را ندیده و ندانسته اند که: ستایش و بزرگداشت نیکى و پاکى، خود از نیرومندترین انگیزه هاى نیکى و پاکى است. و این نکته اى است که ذکر سبحان الله، یادآور پاکى و نزاهت خدا، به ما مى آموزد. و الحمد لله
بشر در سراسر تاریخ پر ملال زندگى اش همواره به خاطر برخورداریهاى گوناگون، به خاطر گرفتن امتیازهاى کوچک و بزرگ، به خاطر چند روزى بیشتر زیستن و حتى در موارد بسیار، به خاطر نان بخور و نمیرش در برابر کسانى که در خلقت با او برابر بوده و هیچ مایه اصیلى را از او بیشتر و سرشارتر نداشته اند زبان به ستایش و سپاس مى گشوده و تن و جان خود را تسلیم صاحب نعمتان مى کرده است.چون نعمت را متعلق به نعمت خوارگان مى دانسته، در طلب نعمت بردگى صاحب نعمت را پذیرا مى شده است، بردگى تن یا بردگى روح و فکر را.
به یادآوردن اینکه «همه سپاسها و ستایشها از آن خداست »مى فهماند که نعمتها نیز همه از آن خداست.پس هیچ کس به حقیقت مالک چیزى نیست تا از آن راه بتواند، و حق داشته باشد، کسى را اسیر و مطیع و بنده خویش سازد.به روحهاى ضعیف و دلهاى مسحور و چشمهاى فریفته نعمت نیز مى آموزد که رحمت و بخشش ناچیز صاحبدولتان و اربابان عالم را به چیزى نگیرند، از آنان ندانند، در برابر آن تن به بردگى ندهند، محرومیت از آن را تحمل نکنند و دارنده و محتکر آن را غاصب و متجاوز بدانند. و لا اله الا الله
این، شعار اسلام است که یکسره نمودارى است از جهان بینى و ایدئولوژى این مکتب. در این شعار یک «نفى »وجود دارد و یک «اثبات ».
نخست، همه قدرتهاى طاغوتى و غیر خدایى را نفى مى کند.خود را از یوغ بردگى هر نیروى اهریمنى نجات مى دهد.هر دست و بازویى را که به شکلى او را به راهى مى کشاند قطع مى کند.هر قدرتمندى جز خدا و هر نظامى جز نظام الهى و هر انگیزه اى جزانگیزه هاى خداپسند را به دور مى ریزد و با این نفى پرشکوه خود را از همه زبونیها و ذلتها و اسارتها و بندها و بندگیها مى رهاند.و آن گاه فرمان و اراده خدا را-که فقط در قالب یک «نظام الهى »یعنى یک جامعه اسلامى به معناى واقعى قابل لمس و قابل پیاده شدن است-بر وجود خویش فرمانروا مى سازد و بندگى خدا را که با هیچ بندگى دیگرى سازگار نیست مى پذیرد.
بندگى خدا یعنى سامان زندگى را طبق فرمان حکیمانه خدا تدارک دیدن و در نظام الهى که خطوط اصلى آن طبق دستور خدا ترسیم شده باشد، زیستن.یا با همه قدرت و تلاش ممکن در جهت ایجاد چنین نظامى و چنان سامانى حرکت کردن.
نظامهاى دیگر، نظامهایى که بر شالوده یک تفکر بشرى بنا شده است، به این دلیل که از جهالت و بى اطلاعى و کج اندیشى و احیانا غرض ورزى خالى نیست، نمى تواند بشر را کامیاب سازد و او را به کمال مطلوب انسانى اش برساند.
فقط جامعه و نظام الهى است که چون از حکمت و رحمت خدا سرچشمه گرفته و با آگاهى از نیازهاى انسان و از آنچه مى تواند برآورنده این نیازها باشد طرح ریزى شده مى تواند محیط مساعد و مناسبى باشد براى رشد این نهالى که نامش «انسان »است.
دشمن نظامهاى دیگر نیستیم، دلسوز آنهاییم.این سخن انبیا است و انبیاى خدا، پدران دلسوز بشرند.به سازندگان و طراحان خانه هایى که بشر مى باید در آن زیست کند، یعنى به پدیدآورندگان و بانیان نظامهاى اجتماعى، مى آموزند و پند مى دهند که:بشر جز در نظام الهى و توحیدى کامروا نبوده و نخواهد بود.تاریخ ثابت کرده است و دیده ایم و مى بینیم که در نظامهاى غیر خدایى انسانیت چه مى کشد و انسانها چگونه مسخ شده و به چه روزى دچار گشته اند. و الله اکبر
پس از آن نفى ها، یک انسان عادى که هنوز با واقعیتهاى جاهلى دست به گریبان است، احساس غربت و وحشت مى کند و خود را تنها مى یابد.او از طرفى در مد نگاه خود همه بنیانهایى را که تا این لحظه استوار به نظر مى رسید در حال فرو ریختن مشاهده مى کند ولى از طرفى جاهلیت، به سطبرى یک کوه، خود را به او نشان مى دهد و به رخ او مى کشد.همان چیزهایى که او آنها را نفى کرده است، بودن خود را به چشم او و در معرض تماشاى او در مى آورندو او را به هراس مى افکنند.درست در همین لحظه است که او مى گوید:الله اکبر-خدا بزرگتر است:از همه چیز، از همه کس، از همه قدرتها و قدرتمندیهایشان و، از آنکه بتوان او را به وصف آورد.طراح سنتها و قانونهاى تکوینى جهان، چه در طبیعت و چه در تاریخ، اوست.پس پیروزى نهایى که در گرو سازگارى با این قوانین و سنتهاست، تنها در پایبندى به فرمان او میسر است و بندگان و فرمانبران او تنها جبهه پیروزمند در کشمکش تاریخى بشریت اند. و محمد-صلى الله علیه و آله-این حقیقت را خوب مى دانست و با همه وجودش به آن ایمان داشت و آن را لمس مى کرد.از آن رو یک تنه در برابر همه گمراهان مکه، بل در برابر همه جهان، ایستاد.و چنانکه از انسان برجسته اى در حد او گمان مى رود چندان پایدارى کرد که کاروان گمراه بشر را از دنباله روى ذلتبار قدرتهاى طاغوتى رها ساخت و در مسیر فطرى که مسیر تکامل است، به راه انداخت.
کسى که در برابر قدرتگونه هاى بشرى خود را کوچک و ضعیف و بى اراده مى یابد، اگر بفهمد و بداند که برترین قدرتها خداست دلش اطمینان و آرامش مى یابد و در باطنش نیرویى بیسابقه شعله مى کشد، و همین است که او را برترین و نیرومندترین مى سازد. این بود خلاصه اى از مفاد و محتواى چهار جمله اى که در رکعتهاى سوم و چهارم نماز در حال ایستاده تکرار مى شود.

 

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 34   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله از ژرفای نماز