لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 18
درسهایی از اتخاذ سیاست صنعتی در برزیل و چین
در سالهای اخیر، سیاستهایی چون " خصوصیسازی " و " سرمایهگذاری خارجی " به فراوانی از طرف برخی مدیران و متخصصان حوزههای توسعة صنعتی کشور مطرح شده است. اما تجربة برخی کشورهای مطرح در زمینة اصلاحات صنعتی و اقتصادی، بیانگر آن است که بحث " سیاست صنعتی " پیچیدهتر از این نسخههای تکخطی است. نوشتار حاضر بخشی از نظرات دکتر رضوی، عضو هیأت علمی دانشکدة مدیریت دانشگاه تهران است که در گزارشی تحت عنوان " تبیین ضرورت اتخاذ سیاست صنعتی - تکنولوژی در اقتصاد ایران " منعکس شده است. در این نوشتار، تجربة برزیل و چین بررسی شده است که حاوی نکات جالبی است:
مقدمه
در کشور ما طی سالیان گذشته، سرمایهگذاریهای قابل توجهی برای توسعة صنعتی صورت گرفته است. ولی مقایسة کشور ما با کشورهایی چون کره و مالزی حکایت از ناکامی ما در افزایش سهم ارزشافزودة بخش صنعت در تولید ناخالص داخلی و نیز ناتوانی در جذب تعداد زیادی از متقاضیان جویای کار در بخش صنعت دارد. این در حالیست که، این کشورها فرآیند توسعة خود را تقریباً به طور همزمان با کشور ما آغاز کردهاند. از سوی دیگر، از نقطهنظر حضور در بازارهای جهانی مربوط به کالاها و خدمات مبتنی بر تکنولوژی برتر نیز کشور ما هیچ سهمی در این بازارها ندارد. حتی بازار داخلی کشور نیز، که از حمایتهای دولت برخوردار است، عمدتاً بر اساس تکنولوژیهای منسوخ شکل گرفته است.
سیر تاریخی دیدگاههای توسعة صنعت و اقتصاد
طی دهههای 1980 و 1990، دو دیدگاه متفاوت در مورد نحوة متحولکردن اقتصاد و صنعت در محافل اقتصادی و سیاستگذاری کشورهای مختلف، بهویژه در کشورهای در حال صنعتیشدن و آژانسهای بینالمللی، مطرح بوده است:
• یکی دیدگاهی که بر تعدیل ساختاری و تثبیت اقتصادی تأکید میکند و
• دیدگاهی که اتخاذ سیاست صنعتی - تکنولوژیک و هماهنگ نمودن آن با سیاستهای اقتصاد کلان را توصیه میکند.
دیدگاه اول در دهة 1980 بسیار مطرح و فراگیر بود؛ ولی طی دهه 1990 به تدریج از نفس افتاد و علیرغم برخی دستاوردهای مثبت آن دیگر چندان حرفی برای گفتن ندارد. اما دیدگاه دوم، محور توسعة صنعتی در اکثر کشورهای تازه صنعتیشده محسوب میشود و بهتدریج از اهمیت زیادی، حتی برای کشورهای توسعهیافته، برخوردار میشود.
مفهوم سیاست صنعتی
از دیدگاه نظریهپردازان کلیدی این حوزه، " سیاست صنعتی - تکنولوژیک " ، با بسیاری از ابزارهای سیاستگذاری مالی و پولی، که قابل کپیبرداری از یک کشور به کشور دیگر هستند، متفاوت است. در این زمینه، هیرویا اونو، مهمترین نظریهپرداز سیاست صنعتی در ژاپن میگوید:
" سیاست صنعتی رابطة روشنی را بین اهداف و ابزار حصول آنها مشخص نمیکند. نظریهپردازی، مضمون و اشکال سیاست صنعتی در هر مورد متفاوت است. اتخاذ سیاست صنعتی در یک کشور به مرحلة توسعة اقتصاد آن، شرایط طبیعی و تاریخی آن، روابط بینالمللی حاکم و موقعیت سیاسی و اقتصادی آن کشور بستگی دارد. به همین دلیل، از یک کشور به کشور دیگر و از یک دوره به دورة دیگر، ممکن است تفاوتهای زیادی در سیاست صنعتی وجود داشته باشد. "
برای درک مفهوم سیاست صنعتی باید توجه داشت که سیاست صنعتی حمایت از صنایع ناکارآمد نیست؛ ایجاد موانع تعرفهای و غیرتعرفهای درازمدت برای پشتیبانی از صنایع غیررقابتی نیست؛ ملی کردن صنایع نیست؛ افزایش سهم دولت در سرمایهگذاری و مالکیت صنعتی نیست.
بطور خلاصه، سیاست صنعتی عبارت است از: مجموعة چشماندازها، سیاستها و اقدامات هماهنگ، هدفمند و مبتنی بر برنامهریزی بلندمدت بخش دولتی در جهت ایجاد تواناییهای نوین یا معرفی تحولات لازم برای تغییر ساختار فعالیتهای موجود صنعتی یک کشور.
اقدمات دولت در چارچوب سیاست صنعتی عبارتند از: چشماندازسازی از طریق هدفگیری گزینشی و اولویتبندی صنایع، سازماندهی بهینة رقابت بین بنگاههای فعال در یک رشتة صنعتی، اتخاذ سیاستهای بازرگانی مناسب برای حمایت از صنایع منتخب و بنگاههای فعال در آن صنایع (البته به صورت زمانبندیشده و فقط در قبال دستیابی بنگاهها به برخی شاخصهای عملکردی توافق شده) و ایجاد محیط باثبات اقتصاد کلان از طریق اتخاذ سیاستهای پولی، مالی، ارزی و تجاری مناسب. به این معنی، سیاست صنعتی به هیچوجه به معنی دخالتهای بدون برنامة دولت در فعالیتهای صنعتی نیست ؛ دخالتهایی که به جای برنامهریزی سنجیده و مؤثر، بر مدیریت بحرانها در کوتاهمدت تمرکز دارد و در واقع، به جای ارائة چشمانداز و شیوههای رسیدن به آن، فقط در صدد جلوگیری از زیانهای ناشی از بحرانها است.
تفاوت سیاست صنعتی با سیاستهای توسعه و سیاستهای اقتصاد کلان
سیاست صنعتی با سیاستهای توسعه و همچنین سیاستهای اقتصاد کلان تفاوتهایی دارد؛ سیاستهای توسعه عمدتاً به مسائلی از قبیل درجة رشد و نحوة توزیع رشد یا درآمد در تمامی بخشهای اقتصادی، مناطق مختلف و گروههای متفاوت اجتماعی میپردازد. این سیاستها تمرکز خاصی روی بخش صنعت و نیازهای یک برنامة صنعتی ندارند . از سوی دیگر، محورهای مرکزی در سیاستهای اقتصاد کلان، سیاستهای مالی و پولی هستند. در این زمینه، ژاپنیها چندین دهه قبل در مفاهیم اقتصاد کلان غربی تجدید نظر اساسی کردند و سیاست صنعتی را به عنوان پایة سوم اقتصاد کلان در کنار دو پایة دیگر، یعنی سیاستهای مالی و سیاستهای پولی، مطرح نمودند. امروزه، در آسیای جنوب شرقی، یک پایگاه نظری قوی برای طراحی، اتخاذ و اِعمال سیاست صنعتی وجود دارد. چنین دیدگاهی درکهای سنتی از اقتصاد کلان و توسعه را متحول کرده است.
مروری بر تجربة کشورهای پیشرو در توسعة صنعتی
1- برزیل
در مقایسه با اکثر کشورهای در حال توسعه، برزیل سابقة طولانیتری در زمینة توسعة صنعتی دارد. این کشور، علیرغم مشکلات عمیق اجتماعی، نظیر توزیع بسیار ناعادلانة درآمد و وجود تبعیضنژادی، دستآوردهای چشمگیری در زمینة توسعة صنعتی و تکنولوژیک داشته است. کشور برزیل، علاوه بر صدور انواع کالاهای سرمایهای، مهندسی و با تکنولوژی برتر به کشورهای آمریکای جنوبی، در برخی رشتهها همچون صنعت هواپیماسازی، صنایع نساجی، چرم و صنایع غذایی و برای مدتی در صنایع نظامی، توان رقابتی بالایی در بازارهای بینالمللی داشته است.
سیاست جایگزینی واردات در فرآیند توسعة صنعتی برزیل
تا قبل از جنگ جهانی دوم، عمدة فعالیتهای اقتصادی و صادراتی برزیل بر تولید، پردازش و صادرات محصولات کشاورزی، مخصوصاً قهوه و کائوچو بنا شده بود. در حالی که، قبل از آن (یعنی بعد از جنگ جهانی اول)، شرکتهای چندملیتی، نظیر فورد و جنرالموتورز، به برزیل آمده
درسهایی از اتخاذ سیاست صنعتی در برزیل و چین