
فرمت فایل :power point( قابل ویرایش) تعداد اسلاید: 17 اسلاید
پاورپوینت درباره نگاهی کوتاه به واحد های پرورشی متوسطه
فرمت فایل :power point( قابل ویرایش) تعداد اسلاید: 17 اسلاید
لینک پرداخت و دانلود در "پایین مطلب"
فرمت فایل: word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحات 26
خیابانهای فرانسه در ماه مارس گذشته شاهد تظاهرات انبوه معترضین به دولت فرانسه بود. تظاهراتی که دولت "ژان پیر رافرن" را به آزمونی دوباره کشاند و قدرت مانور نخست وزیر و جناح راست را بار دیگر محک زد.
بخشی مهمی از این اعتراضهای خیابانی به دستمزد کارمندان و کارکنان دولت و بخش خصوصی باز میگردد. فرانسه در سالهای آغازین قرن بیست و یک، ورود خوبی به صحنه اقتصاد نداشته و با یک نوسان ضعیف و لاک پشتی در مرز یک رشد نامطمئن حرکت کرده است.
توان ضعیف اقتصادی دولت فرانسه در پاسخگویی به خواستهای اقتصادی اقشار مختلف از سویی و فاصله نامتعادل بخش خصوصی از بخش عمومی در نهایت به ضرر اقشار عمومی منجر شده و قدرت خرید مردم کاهش یافته است.
آمارها نشان میدهد که در فاصله سالهای ۲۰۰۲۲۰۰۳دریافتی کارمندان بخش خصوصی و نیمه دولتی کاهش یافته است.
در سال ۲۰۰۳میلادی دریافتی خالص کارمندان تمام وقت این بخشها ماهانه به یکهزاو ۸۰۰یورو و حقوق کامل آنها به دو هزارو ۳۷۷یورو میرسیده است.
با توجه به اینکه قیمتها در این مدت و در فاصله یک سال دو درصد رشد داشته است میتوان کاهش قدرت خرید مردم را در این مدت بررسی و محاسبه کرد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 18
موضوع تحقیق :
نگاهی به کاستی های مشاوره ای مدرسه ها و آموزگاران ابتدایی و نقش مشاوره ای آموزگاران از دید یک مدیر دبستان به همراه یک تجربه
تهیه کننده :
دبستان میلاد شهرک مهاجرین
سال تحصیلی 86 – 1385
بخش زیادی اززندگی من و شمادر مدرسه سپری شده است ؛ زمانی به عنوان دانش آموزوزمان طولانی تری به عنوان معلم . پس مدرسه جزئی اززندگی مابوده و هست . فکرمیکنم همه در این نکته اتفاق نظرداریم که یادگیریهای مدرسه دردرس وکتاب خلاصه نمی شود . بسیاری از خاطرات زندگی هرکدام از مادر مسیرمدرسه ، حیاط مدرسه ، راهروهای مدرسه و فضای مدرسه شکل گرفته است واز آنهاچیزهای زیادی یاد گرفته ایم . هنوز هم اگربه مدرسه ی دوران کودکی یا نوجوانی مان سربزنیم ، حال وهوایمان عوض می شود . به قول اندیشمندی : « شخصیت هرانسان درمیدان یا فضایی شکل میگیرد که در آن زندگی می کند . »
مدرسه هم بخش مهمی از میدان زندگی ماست . نمی دانم آیاکسی درباره ی مقایسه ی نگرشهای معلمان قبل وبعد ازورودبه این شغل پژوهش انجام داده است یا نه ؟ اگردیگرانی که به دنبال شغل هایی غیرازمعلمی رفته اند ، تصوراتشان از مدرسه به خاطرات ایام دانش آموزی محدود می شود ، ما معلمان خاطرات ونگرش هایی دو وجهی داریم که بیشترمواقع هم جهت هم نیستند . زمانی که دانش آموزبودیم ، شاید درمورد مدیر ، معلم و مدرسه طوری فکر می کردیم ، ولی بعد که معلم شدیم ، نگرش هایمان تغییریافت . زمانی دانش آموز بودیم وبا معلم یا معلم های متفاوت روبرو می شدیم ، اما الان معلم هستیم ودانش آموزان متعددی با ما روبرو هستند . از معلمی درسهای زیادی گرفته ایم وفهمیده ایم مسائل انسان ها همیشه چنان که فکر می کردیم ساده نیست . فهمیده ایم که نگاه کردن به چشم های سی، چهل انسانی که دانش آموز ما هستند ، چه قدر می تواند معنی دارباشد و فهمیده ایم که انسان ها چقدر میتوانند به هم نزدیک ویا از هم دور باشند .
معلمی دنیای ارتباط های انسانی است . خواسته یا ناخواسته درگیر مسائل زندگی دیگران می شویم و هر سال ، همان گونه که ما پا به زندگی دیگران می گذاریم ، آنان هم پا به زندگی ما می گذارند . همین الان که این مطلب را می خوانید ، می توانید شماری از دانش آموزان را به یاد بیاورید که مسائل و مشکلاتی داشته اند و شمارا هم درگیر کرده اند .
ویژگی های معلمی از یک طرف و خصوصیت های فرهنگی ما از طرف دیگر باعث می شوند ، از زندگی دیگران فاصله نگیریم و به حل مشکلات تمایل نشان دهیم ؛ چه این مشکلات شامل مسائل درسی و تحصیلی باشد و چه مسائل خانوادگی و روان شناختی . در دوره ی آموزش ابتدایی کشور ما ، با وجود ضرورت های فراوان ، جایگاهی برای مشاور و مشاوره در نظرگرفته نشده است و معلم به اجبار ، در چاره جویی و مشکل گشایی برای معضلات دانش آموزان تنها می ماند . نگاهی به طیف مشکلات دانش آموزان دوره ی ابتدایی از قبیل : انواع اختلالات یادگیری ، مسائل خاص روان شناختی و اخلاقی ، اختلالات سازگاری ، مسائل خانوادگی و ... ، که به تخصص های گسترده ای نیاز دارد و مقایسه ی آن ها با آمادگی های تخصصی و حرفه ای آموزگاران ، معادله ی جالبی را رقم می زند .
گاهی آموزگار در یک کلاس مجبور می شود هم زمان برای طیفی از مشکلات آسان تا مشکل مانند : انجام به موقع تکالیف ، مسواک زدن
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 40
نگاهى بروندینى به معاد و عوالم پس از مرگ
آیا انسان به جز زندگى مادى دنیوى، زندگى دیگرى دارد؟ آیاغیر از عالم دنیا، عالم یا عوالم دیگرى به نام جهان یا جهانهاىپس از مرگ وجود دارد؟ آیا انسان موجودى تکساحتى و یکبعدى استکه بر این کره خاکى همچون گیاهى میروید و میخشکد و میپوسد وچیزى جز همین بدن مادى نیست؟ آیا باید براى عالم یا عوالم پساز مرگ، دغدغهخاطرى نداشته باشیم و سعى ما براین باشد که سعادتو خوشى این دنیا را تامین کنیم و به فکر فردا و فرداهاى پس ازمرگ نباشیم؟ آیا ما همان گیاه یا حیوانیم با ترکیباتى مادىظریفتر و پیچیدهتر؟ آیا از بعد دیگر وجود خود -که همان بعدنفسانى و روحانى است- و از ساحت گستردهتر حیات خود که فراتر ازافلاک و سماوات و ارضین است، نباید پرده برداریم و نبایدچارهاندیشى کنیم که مبادا روزى انگشتحسرت به دندان گزیم ومصداق این آیه کریمه قرآنى شویم که:
«و یوم یعض الظالم على یدیه...» .
«روزى میآید که ستمکار به دندان بر دو دستش میگزد» .
کارل دوبرل - دانشمند آلمانى- میگوید:
«علوم طبیعى به خود جرات دادند که جاودانگى نفس را انکارکنند. ولى خداوند، آنها را کیفر داد و خود آنها را برهان قاطعبر خلود و جاودانگى ساخت» .
«جبریل دولان» در کتاب «پدیده روحى» مینویسد:
«ما دشمنانمان را به اسلحه خودشان سرکوب میکنیم و با روشخودشان به آنها اعلام میکنیم که روح، پس از مرگ، باقى و جاودانىاست. تمام نظریات مادى و دانشمندانى که انسان را مادهاى مجرداز روح میپنداشتند و علم مادى را ابزار اثبات مادى بودن انسانقرار داده بودند، به شدت تکذیب شدند و با مشاهدات حسى روحىگمراهى آنها آشکار شد» .
در نیمه دوم قرن نوزدهم در اروپاى غوطهور در لجنزارماتریالیسم، غوغایى بپا شد، چشمهاى بسته گشوده شدند، گوشهاىناشنوا، شنوا شدند، دلهاى خفته، بیدار گشتند و عقول غافل بهخود آمدند.
در آن روزگار تاریک و ظلمانى، ارواح متجلى شدند. جرقههاىتجرد، چشمهاى عبرتبین را خیره کردند و آنها که گرفتار خوابغفلتشده بودند، چشم گشودند و خود را بر ضلالت و گمراهى ملامتکردند.
در آن نهضت اروپایى میلیونها نفر از ارکان دانش. حضورى چشمگرداشتند. آنها اساتید فن و علما و پزشکان و مهندسین بودند.
برخى آنها را متهم میکردند که جنزده شدهاند و اجنه را ارواحپنداشتهاند یا سادهلوحانى هستند که سراب را آب میپندارند و ازحقیقتبه دور افتادهاند.
این تهمتها ناروا بود. در میدان علم و تجربه، درایت وجوانمردى لازم است. علم و تجربه را باید با علم و تجربه پاسخداد. آنها که از راه علوم تجربى به وجود نفس مجرد، اذعان واعتقاد پیدا کرده بودند، مردمی دقیق و هشیار بودند و هرگزاوهام و خرافات، بر جان و دل آنها چیرگى نیافته بود.
وانگهى مگر کشف وجود اجنه به جاى ارواح، دلیلى آشکار بر اینکه موجودات عالم، منحصر به آنچه ما به چشم مسلح یا غیر مسلح،مشاهده میکنیم نیستند، بلکه در وراى محسوسات بلاواسطه ومعالواسطه ما، موجودات دیگرى هم هستند که نمیتوان بر سر آنهاتیغ انکار فرود آورد. هرچند که ما جن را از مجردات و ازموجودات نورى نمیدانیم. بلکه بنا به رهنمود قرآن آنها اجسامناریند، چنان که انسانها اجسام خاکیند .
ولى ارواح و فرشتگان، خارج از قلمرو مادهاند. آنچه مهم است،این است که نباید جهان و موجودات آن را منحصر در محسوساتبدانیم و از ماوراى محسوسات، بىخبر بمانیم.
سابقه تاریخى اعتقاد به روح و عوالم پس از مرگ
حقیقت این است که اعتقاد به روح و عوالم پس از مرگ، پدیدهاىنو و تازه نیست، بلکه سابقهاى بس طولانى و عمرى دراز به اندازهعمر بشریت دارد.
در حقیقت، اعتقاد به روح یا نفس مجرد و عدم فناى انسان بهفناى تن، به معناى خودباورى انسان است. آنها که از این اعتقادفاصله گرفتهاند، در حقیقت گرفتار ناخودباورى شدهاند. آنها خودرا فراموش کردهاند. چرا که خدا را از یاد بردهاند. قرآن در یکىاز دستورات خویش فرمود:
«و لا تکونوا کالذین نسوا الله فانساهم انفسهم...» .
«مانند کسانى که خدا را فراموش کردند و خداوند -به کیفرخدافراموشى- خودشان را از یادشان برد، نباشید» .
هرچند عقیده به بقاى روح و عوالم پس از مرگ، انسانها راگرفتار کارهایى ناپسند و خرافى کرده و به اعمالى روى آوردهاندکه در خور شان انسان عاقل و مؤمن و متعهد نبوده، ولى اینها بهدلیل فاصله گرفتن انسان از مکتب انبیا بوده و سوء استفاده ازیک حقیقت، دلیل یا مجوز طرد آن حقیقت نمیشود، بلکه تلاش یاجهادى دیگر میطلبد که حقیقت از اوهام و خرافات پیراسته شود وجان و دل انسان از زنگار جهالت و عادات شوم و غلط و دست وپاگیر، پاک گردد.
هرگاه پادشاهى میمرد، زنانش براى پیوستن به او و رفع تنهائىاو بر یکدیگر پیشى میگرفتند.
در افریقا بستگان مرده، زنها و کنیزانش را با سم میکشتند، تا به مرده بپیوندند و او را از وحشت تنهایى نجات دهند.
در برخى از مناطق، هرگاه پادشاهى از دنیا میرفت، دوازده دخترجوان همراه او زنده به گور میکردند، تا با او مونس و همدمباشند. شگفت این که دخترهاى جوان، در این راه با یکدیگر بهرقابتبرمیخاستند واحیانا رقیب خود را میکشتند، تا مانع از سرراه خود بردارند.
برخى از اقوام، عادت داشتند که هرگاه فرزندى از آنها جوانمرگمیشد، مادر یا عمه یا جده او را میکشتند و با او به خاکمیسپردند تا همدم او باشد.
به اعتقاد برخى، مردگان به جایى میروند که در آنجا شکارفراوان، و کالا ارزان، و سال طولانى، و چشمهها پرآب و جوشان است.
برخى دیگر براین باور بودند که با فرا رسیدن تاریکى شب،ارواح مردگان بیدار میشوند و به جستجوى غذا میپردازند. بلکهبرخى معتقد بودند که آنها هم کشت و درو دارند و همچون زندگانبه کار و تلاش مشغولند و احیانا با یکدیگر به جنگ و نبردبرمیخیزند .
هرچند این اعمال و عقاید، رنگ خرافه دارد؛ ولى در عین حال،خبر از یک حقیقت میدهد. پیامبران خدا همواره تلاش میکردند کهحقیقت را از اوهام و خرافات، عریان کنند و کام بشر را با آبزلال، سیراب گردانند و او را از نوشیدن آبهاى آلوده و گندیده،برحذر دارند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 25
نگاهی به زندگی حضرت آدم
آدم علیه السلام
خلقت آدمخود خواهی ابلیس
آدم در بهشتوسوسه های ابلیس
هبوط آدم علیه السلام
خلقت آدمخدای متعال زمین را در دو نوبت(1) خلق کرد، کوهها را روی زمین بنا نهاد و زمین را بین همه کرات برکت داد و خوراک اهل زمین را در چهار نوبت مقدر کرد.
آنگاه آسمان را از ماده ای شبیه گاز مشتعل آفرید و به آسمان و زمین دستور داد، بیایید! آسمان و زمین گفتند: با میل آمدیم و سپس هر دو را مسخّر ساخت.
سپس خدا به عرش پرداخت و خورشید و ماه را مسخر خود ساخت و مقرر کرد تا وقت معلوم در گردش باشند، آنگاه فرشتگان را آفرید تا همواره او را ستایش کنند و نامش را مقدس دارند و در عبادتش مخلص باشند.
پس از آن، اراده و مشیّت خداوند بدان تعلق گرفت که آدم و ذریّه او را بیافریند، تا در زمین سکنی گزینند و در آبادانی آن بکوشند. خدا فرشتگان خود را در جریان گذاشت و به آنها خبر داد که به زودی مخلوق دیگری می آفرینم که در روی زمین منتشر می شوند. از منابع زیرزمین استخراج می کنند و گروه گروه جای یکدیگر قرار می گیرند و زمین را حفظ می کنند.
فرشتگان مخلوقاتی هستند که خدا آنان را جهت پرستش خود برگزیده است و نعمت خویش را بر آنان جاری و فضل خود را بر آنان مخصوص نموده است. آنان را در راه خشنودی خود موفق و در طریق اطاعت خویش حمایت نموده است.
ملائک از راز خلقت و خلافت انسان بی خبر بودند، لذا بر آنان گران آمد که خدا موجودات دیگری را خلق کند، زیرا خداوند فرموده بود که بیشتر این موجودات در تقوی و عبادت به پای فرشتگان نمی رسند، پس آنها ترسیدند که شاید اراده خدا در خلقت انسان، به خاطر قصور آنان در انجام وظیفه اشان بوده است، لذا بی درنگ به تبرئه خویش پرداختند و عرضه داشتند: بار خدایا! با این که، ما همواره تسبیح و تقدیس تو را می نماییم، چگونه اراده شما بر خلقت دیگری قرار گرفته است؟ می خواهی آنان را روی زمین جانشین خویش قرار دهی؟ آیا می خواهی این نو آفریدگان، در منافع زمین با یکدیگر به اختلاف برخیزند و هر یک فواید آن را برای خویش بخواهند و آنگاه به فساد بپردازند و خون های فراوان بریزند و جان های پاک و منزه را تباه کنند؟!(2)
فرشتگان رمز خلقت انسان را سوال کردند تا شبهه آنان بر طرف و وسوسه از فکرشان خارج شود، یا شاید امیدوار بودند که خدا آنان را در زمین جانشین خود قراردهد، چون فرشتگان قبل از بشر، نعمت خدا را رعایت و حق معرفت او را ادا کرده و در پرستش خدا خالص و در حکمتش تابع بودند، اما هرگز نمی خواستند شک و تردیدی نسبت به حکمت خدا و خلیفه او وارد سازند، زیرا ملائک، اولیاء مقرب خدا و بندگان شایسته او هستند، قبل از خدا سخن نمی گویند و همواره به فرمان او عمل می کنند.
خدای تعالی برای آن که فرشتگان از حیرت در آیند، به آنان چنین پاسخ داد: "من در راز این آفرینش چیزی را می دانم که شما نمی دانید" من در خلافت انسان بر روی زمین حکمت دارم که شما بر آن وقوف ندارید. به زودی آنچه را خواستم خلق می کنم و آن که را مایلم به نمایندگی خویش می گمارم. سپس آنچه بر شما مخفی است، آشکار می گردد و شما آن را مشاهده می کنید. آنگاه فرشتگان را امرکرد، چون من آدم را آفریدم و از روح خود در آن دمیدم. همه (ازجهت حرمت و عظمت آن روح الهی) بر او سجده کنید.(3)
خدا پیکر آدم را از گل پخته آفرید، سپس جان و روح در کالبد وی دمید و دستگاه عقل و حواسش را به کار انداخت و به اراده خدا چشمه ای از نور فضل و حکمت در او تجلی یافت و نام و راز مخلوقات را بر او آشکار ساخت، سپس موجودات را برای ملائک ظاهر ساخت و ندا داد: "اگر شما راست می گویید نام و راز این موجودات را برای من باز گویید!" (4)
خداوند بدینوسیله خواست عجز فرشتگان را ثابت کند و محدودیت علمشان را آشکار سازد تا ملائک دریابند که حکمت خدا بر این تعلق گرفته است که آدم در علم و دانش نیز شایسته و سزاوارتر از فرشتگان باشد و اولویت خلافت خدا در روی زمین با آدم است و این موضوع قابل انکار نیست.
فرشتگان در پاسخ به سوال خداوند مبهوت ماندند و چون به حافظه خود مراجعه کردند تا پاسخی برای آن بیابند، در آن فرو ماندند و اظهار عجز و ناتوانی کردند و اعتراف کردند که علمشان محدود است و بیش از آنچه از تو آموخته ایم، چیزی نمی دانیم و تو دانا و حکیمی. (5)
آنگاه که آدم از فیض الهی بهره برد و از نور علم او منور گشت و به راز و رمز مخلوقات پی برد، خداوند به او دستور داد: درباره آنچه فرشتگان از آن عاجز بودند برایشان سخن گوید و به آنها بفهماند که نیروی درکشان از آموختن آن عاجز است، تا ثابت شود که آدم دارای فضیلتی برتر از ملائک است و لیاقت خلافت خداوند بر زمین را دارد، لذا آدم طبق دستور خداوند آنچه را فرشتگان در آن درمانده بودند، بیان داشت و خدا خطاب به فرشتگان فرمود: مگر من به شما نگفتم