دیباچه
انسان، از نخستین سال¬های زندگی اجتماعی، زمانی که از راه شکار و گردآوری خوراک¬های گیاهی روزگار می¬گذراند، متوجه بازگشت و تکرار برخی از رویدادهای طبیعی، یعنی تکرار فصول شد. زمان یخ بندان¬ها موسم شکوفه¬ها، هنگام جفت گیری پرندگان و چرندگان را از یکدیگر جدا کرد. نیاز به محاسبه در دوران کشاورزی، یعنی نیاز به دانستن زمان کاشت و برداشت؛ فصل بندی¬ها و تقویم دهقانی و زراعی را بوجود آورد. نخستین محاسبه¬ی فصل¬ها، بی¬گمان در همه¬ی جامعه¬ها، با گردش ماه که تغییر آن آسان¬تر دیده می¬شد، صورت گرفت. و بالاخره نارسایی¬ها و ناهماهنگی¬هایی که تقویم قمری، با تقویم دهقانی داشت، محاسبه و تنظیم تقویم بر اساس گردش خورشید صورت پذیرفت.
سال در نزد ایرانیان همواره دارای فصل نبوده، زمانی شامل دو فصل : زمستان ده ماهه و تابستان دو ماهه بوده؛ و زمانی دیگر تابستان هفت ماه (از فروردین تا آبان) و زمستان پنج ماه (از آبان تا فروردین) بوده، و سرانجام از زمانی نسبتا کهن به چهار فصل سه ماهه تقسیم گردیده است. گذشته از ایران، سال و ماه سغدی¬ها، خوارزمی¬ها، سیستان¬ها در شرق و کاپادوکی¬ها و ارمنی¬ها در مغرب ایران، بدون کم و زیاد همان سال و ماه ایرانی است.
آغاز سال
مردم شناسان را عقیده بر این است که محاسبه¬ی آغاز سال، در میان قوم¬ها و گروه¬های کهن، از دوران کشاورزی، همراه با مرحله¬ای از کاشت یا برداشت بوده و بدین جهت است که آغاز سال نو در بیشتر کشورها و آیین¬ها در نخستین روزهای پاییز، یا زمستان و یا بهار می¬باشد. آغاز سال ایرانیان، هر چند زمانی دستخوش تغییر گردید ولی «حمزه اصفهانی» در کتاب «سنی ملوک الارض و الا نبیاء» و «ابوریحان بیرونی» در «آثار الباقیه» گویند که آغاز سال ایرانی، از زمان خلقت انسان (یعنی ابتدای هزاره¬ی هفتم از تاریخ عالم) روز هرمز از ماه فروردین بود. وقتی که آفتاب در نصف النهار، در نقطه¬ی اعتدال ربیعی بود، و طالع سرطان بود.
پیدایش جشن نوروز
در ادبیات فارسی جشن نوروز را، مانند بسیاری دیگر از آیین¬ها، رسم¬ها، فرهنگ¬ها و تمدن¬ها به نخستین پادشاهان نسبت می¬دهند. شاعران و نویسندگان قرن چهارم و پنجم هجری، چون فردوسی بزرگ، منوچهری، عنصری، بیرونی، طبری، مسعودی، مسکویه، گردیزی و بسیاری دیگر که منبع تاریخی و اسطوره¬ای آنان بی¬گمان ادبیات پیش از اسلام بوده، نوروز و برگزاری جشن نوروز را از زمان پادشاهی جمشید می¬دانند، که تنها به چند نمونه و مورد [ از آن¬ها ] اشاره می¬شود :
جهان انجمن شد بر تخت اوی از آن بر شده فره بخت اوی
به جمشید بر گوهر افشاندند مر آن روز را روز نو خواندند
سر سال نو هرمز فرودین بر آسوده از رنج تن، دل ز کین
به نوروز نو شاه گیتی فروز بر آن تخت بنشست فیروزروز
بزرگان به شادی بیاراستند می و رود و رامشگران خواستند
«محمد بن جریر طبری» نوروز را سرآغاز دادگری جمشید دانسته :
«... جمشید علما را فرمود که آن روز که من بنشستم به مظالم، شما نزد می¬باشید تا هرچه در او داد و عدل باشد بنمایید، تا من آن کنم. و آن روز که به مظالم نشست روز هرمز بود از ماه فروردین. پس آن روز رسم کردند ...»
«ابوریحان بیرونی» پرواز کردن جمشید را آغاز جشن نوروز می¬داند :
«... چون جمشید برای خود گردونه بساخت، در این روز بر آن سوار شد، و جن و شیاطین او را در هوا حمل کردند و به یک روز از کوه دماوند به بابل آمد و مردم برای دیدن این امر به شگفت شدند و این روز را عید گرفته و برای یادبود آن روز تاب می¬نشینند و تاب می¬خورند ...»
به نوشته «گردیزی»، جمشید جشن نوروز را به شکرانه¬ی این که خداوند «گرما و سرما و بیماری و مرگ را از مردمان گرفت و سیصد سال بر این جمله بود» برگزار کرد و هم در این روز بود که «جمشید بر گوساله¬ای نشست و به سوی جنوب رفت به حرب دیوان و سیاهان و با ایشان حرب کرد و همه را مقهور کرد.»
و سرانجام «خیام» می¬نویسد که جمشید به مناسبت باز آمدن خورشید به برج حمل، نوروز را جشن گرفت :
«... سبب نهادن نوروز آن بوده است که آفتاب را دو دور بود، یکی آنکه هر سیصد و شصت و پنج شبان روز به اول دقیقه¬ی حمل باز آمد و به همان روز که رفته بود بدین دقیقه نتواند از آمدن، چه هر سال از مدت همی کم شود؛ و چون جمشید، آن روز دریافت [ آن را ] نوروز نام نهاد و جشن و آیین آورد و پس از آن پادشاهان و دیگر مردمان بدو اقتدا کردند.
در خور یادآوری است که جشن نوروز پیش از جمشید نیز برگزار می¬شده و ابوریحان نیز، با آن¬که جشن را به جمشید منسوب می¬کند، یادآور می¬شود که : «... آن روز را که روز تازه¬ای بود جمشید عید گرفت؛ اگرچه پیش از آن هم نوروز بزرگ و معظم بود ...»
گذشته از ایران، در آسیای صغیر و یونان، برگزاری جشن¬ها و آیین¬هایی را در آغاز بهار سراغ داریم.
در منطقه¬ی لیدی و فری ژی، براساس اسطوره¬های کهن، به افتخار «سی بل»، الهه¬ی باروری و معروف به مادر خدایان، و الهه¬ی «آتیس» جشنی در هنگام رسیدن خورشید به برج حمل و هنگام اعتدال بهاری، برگزار می¬شد.
مورخان از برگزاری آن در زمان «اگُوست شاه» در تمامی سرزمین فری ژی و یونان و لیدی و آناتولی خبر می¬دهند. به ویژه از جشن و شادی بزرگ در سه روز 25 تا 28 مارس (4 تا 7 فروردین).
«صدرالدین عینی» درباره¬ی برگزاری جشن نوروز در تاجیکستان و بخارا (ازبکستان) می¬نویسد:
«... به سبب اول بهار، در وقت به حرکت درآمدن تمام رستنی¬ها، راست آمدن این عید، طبیعت انسان هم به حرکت می-آید. از این جاست که تاجیکان می¬گویند : « حمل، همه چیز در عمل » در حقیقت این عید به حرکت آمدن کشت¬های غله، دانه و سر شدن (آغاز) کشت و کار و دیگر حاصلات زمینی است که انسان را سیر کرده و سبب بقای حیات او می-شود ...»
وی در جای دیگر می¬گوید : «... در بخارا نوروز را که عید ملی عموم فارسی زبانان است، بسیار حرمت می¬کردند. حتی ملای دینی به این عید که پیش از اسلامیت، عادت ملی بوده، بعد از مسلمان شدن هم مردم این عید را ترک نکرده بودند، رنگ دینی اسلامی داده، از وی فایده می¬بردند. از آیت¬های قرآن هفت سلام نوشته به «غولونگ آب» که خوردن وی در نوروز از عادت¬های ملی بیش¬تره بوده، تر کرده می¬خوردند ...»
شامل 17 صفحه word
دانلود تحقیق نوروز در بین ایرانیان