ژیکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

ژیکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

مقاله درباره رابطه زبان وتفکر

اختصاصی از ژیکو مقاله درباره رابطه زبان وتفکر دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله درباره رابطه زبان وتفکر


مقاله درباره رابطه زبان وتفکر

لینک پرداخت و دانلود در "پایین مطلب"

 فرمت فایل: word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 تعداد صفحات:20

رابطه زبان وتفکر

یکی از سؤالات قدیمی در روانشناسی و زبانشناسی مربوط به رابطه زبان و تفکر است. آیا زبان تنها شرط وجود فعالیتهای عالی ذهن مانند تفکر، تجرید، تعمیم، استدلال، قضاوت و مانند آن است؟ آیا اگر ما زبان نمی‌آموختیم از این فعالیتهای عالی ذهن بی‌بهره می‌بودیم؟ چنانچه بر اثر بیماری یا تصادف قدرت سخن گفتن را از دست بدهیم، آیا قدرت تفکر را نیز از دست خواهیم داد؟ این سؤالها تازگی ندارد و از دیرباز توجه فیلسوفان و متفکران را به خود مشغول داشته است. افلاطون معتقد بود که هنگام تفکر روح انسان با خودش حرف می‌زند. واتسُن، از پیشروان مکتب رفتارگرایی در روانشناسی، این مطلب را به نحو دیگر بیان کرده است. او معتقد است که تفکر چیزی نیست مگر سخن گفتن که به صورت حرکات خفیف در اندامهای صوتی درآمده است. به عبارت دیگر، تفکر همان سخن گفتن است که وازده می‌شود و به صورت حرکات یا انقباضهایی خفیف در اندامهای صوتی ظاهر می‌شود. بر اساس شواهد موجود امروز گرایش بر این است که به این سؤال پاسخی از اینگونه داده شود: نه، زبان تنها شرط و تنها عامل مؤثر در تفکر نیست، ولی قطعاً عامل بسیار مهمی در این فعالیت ذهنی است. تفکر بدون زبان نیز امکان دارد، ولی زبان دامنه آن را می‌گستراند و به آن ابعادی تازه می‌بخشد.
باری، درباره نقش زبان در تفکر سخن بسیار گفته شده است، اما آنچه کمتر مورد بررسی قرار گرفته و کمتر درباره آن کند و کاو شده طرف دیگر قضیه، یعنی نقش تفکر در زبان، است. ما می‌خواهیم در اینجا موضوع را از این دیدگاه بررسی کنیم و مخصوصاً اهمیت استنباط را در درک زبان مورد توجه قرار دهیم.
ما در نقش شنونده (یا خواننده) برای فهمیدن مقصود گوینده بیش از آنکه تصور می‌شود از اطلاعات و به ویژه از قدرت استنباط خود مایه می‌گذاریم، و این کار را آنقدر مکرر و مداوم انجام می‌دهیم که خود از چند و چون آن آگاهی نداریم. گوینده نیز که در تفهیم مطالب عادی خود با اشکالی مواجه نمی‌شود تصور می‌کند آنچه را باید بگوید گفته است و از تلاش شنونده برای پر کردن خلأهای اطلاعاتی که در گفته‌های او وجود دارد آگاهی ندارد. با تجزیه و تحلیل جمله‌های عادی زبان بر مبنای قواعد منطق آشکار می‌شود که حتی در ساده‌ترین آنها خلأ اطلاعاتی وجود دارد که جبران آن مستلزم تلاش ذهنی از جانب شنونده است. مثلاً هیچ فارسی‌زبانی در درستی این جمله تردید نمی‌کند و در فهم آن نیز با اشکالی مواجه نمی‌شود: «احمد هم آدم است، او هم یک روزی می‌میرد.» با این همه، منطق نمی‌تواند این حکم را بپذیرد، زیرا در آن شکافی وجود دارد که پریدن از آن برای منطق امکان‌پذیر نیست. برای آنکه این حکم از لحاظ منطق معتبر باشد باید ساخت صوری آن چنین باشد: احمد آدم است، آدمها همه می‌میرند، احمد هم یک روزی می‌میرد. «آدمها همه می‌میرند» امری است که گوینده اطلاع از آن را برای شنونده بدیهی پنداشته است و شنونده نیز تلویحاً این فرض را پذیرفته و با دانش قبلی خود این خلأ را پر کرده است. ولی قواعد منطق چنین کاری را مجاز نمی‌شمارند.
به مثال دیگری توجه کنید که خلأ اطلاعاتی در آن بیشتر و توقع از خواننده به نسبت بیشتر و کار او دشوارتر است. شخصی را در نظر بگیرید که رادیویی در دست دارد و به آن ور می‌رود. دوستش به او می‌گوید «صدای امریکا را بگیر» و او جواب می‌دهد «موج کوتاه ندارد»، و سپس گفتگو تمام می‌شود. ظاهراً بین این دو جمله رابطه‌ای وجود ندارد که به یک نتیجه‌گیری منطقی بیانجامد ولی پس از آنکه خلأهای اطلاعاتی که بدیهی فرض شده‌اند پر شدند رابطه منطقی برقرار می‌شود. در اینجا فرض بر این است که شنونده سه چیز را می‌داند و از این رو ذکر آنها لازم نیست. یکی اینکه «صدای امریکا» برنامه‌های خود را با فرکانسهایی می‌فرستد که آنها را اصطلاحاً موج کوتاه می‌گویند. دیگر اینکه برای گرفتن فرکانسهای موج کوتاه رادیویی لازم است که مجهز به گیرنده این فرکانسها باشد، یا به عبارت دیگر، موج کوتاه داشته باشد. و سوم اینکه چون رادیوی مورد بحث «موج کوتاه ندارد» پس نمی‌تواند «صدای امریکا» را بگیرد.
گاهی میزان اطلاعات فرض شده بین گوینده و شنونده به قدری زیاد است که اگر فرد ثالثی به آن گفتگو گوش بدهد هیچ چیز دستگیرش نمی‌شود. مثلاً به این گفتگو توجه کنید:
- الف: سرم به شدت درد می‌کند.
- ب: خوب، باید هم درد بکند.
- الف: بعضی‌ها اصلاً فکر ندارند.
- ب: به هر حال، باید یک جوری سعی کنی که تکرار نشود.
ظاهراً هیچ نوع ربطی بین این جمله‌ها وجود ندارد، ولی وقتی خلأ اطلاعاتی که بدیهی فرض شده است پر شد، ارتباط کافی بین آنها برقرار می‌شود. گوینده «الف» به این دلیل «سرش به شدت درد می‌کند» که شب پیش ساعت 5/3 بعد از نیمه‌شب خوابیده و صبح هم ساعت 5/7 سر کارش حاضر شده است. شنونده «ب» که از این کمبود خواب خبر دارد و نیز می‌داند که کم‌خوابی گاهی موجب سردرد می‌شود، تعجب نمی‌کند و جواب می‌دهد «باید هم درد بکند.» اما علت دیر خوابیدن گوینده «الف» وقتی معلوم می‌شود که بدانیم مهمان مزاحمی به دیدن او آمده و تا دیروقت (حدود 5/3 بعد از نیمه‌شب) نشسته است، بدون توجه به اینکه میزبان باید صبح روز بعد ساعت 5/7 سر کارش حاضر باشد. از اینجاست که او گله می‌کند که «بعضی‌ها اصلاً فکر ندارند.» شنونده «ب» که ماجرا را می‌داند گفتگو را درز می‌گیرد و می‌گوید «باید یک جوری سعی کنی که تکرار نشود.» نباید تصور کرد که این گفتگو استثنائی است. اگر ما به گفتگوی روزمره مردم گوش بدهیم نظایر آن را بسیار می‌شنویم، و از اینرو است که گاهی می‌گوییم «نفهمیدم راجع به چی صحبت می‌کردند.»
در کاربرد زبان، اصلی ننوشته ولی تفهیم شده و پذیرفته وجود دارد که می‌گوید: «لازم نیست گوینده آنچه را که مخاطب از پیش می‌داند برای او تکرار کند.» این همان اصلی است که از آن به نام «اصل کم‌کوشی»، «اصل کمترین تلاش» یا «اقتصاد زبانی» یاد می‌کنند. این اصل، علاوه بر آنچه پیشتر گفته شد، پیامدهای زیادی دارد که بد نیست به دو سه مورد آن اشاره کنیم.


دانلود با لینک مستقیم


مقاله درباره رابطه زبان وتفکر