مشخصات این فایل
عنوان: بررسی میزان مشارکت و محرومیت زنان به نحو تاریخی و با توجه به تعالیم و فرصتهای موجود در حوزة هنرهای مختلف
فرمت فایل : word( قابل ویرایش)
تعداد صفحات: 55
این مقاله درمورد بررسی میزان مشارکت و محرومیت زنان به نحو تاریخی و با توجه به تعالیم و فرصتهای موجود در حوزة هنرهای مختلف می باشد .
خلاصه آنچه در مقاله بررسی میزان مشارکت و محرومیت زنان به نحو تاریخی در حوزة هنرهای مختلف می خوانید :
پرسپکتیو خطی
بعد دیگری از مسألة عدم تقارن جنسی را میتوان در بحثی که در مورد یکی از تکنیکهای اساسی نقاشی و طراحی یعنی پرسپکتیو خطی در گرفته است، یافت، تکنیکی که شخص با مهارت یافتن در آن میتواند فضای سه بعدی را روی تصویر مسطح دو بعدی نشان دهد. پیشرفت پرسپکتیو خطی در اروپا، در قرن چهاردهم یا پانزدهم و در ایتالیا آغاز شد. با گذشت زمان، مبانی طراحی با پرسپکتیو در بسیاری از بخشهای اروپا منتشر شد، و کتابهایی منتشر شدند که چگونگی استقرار نقاط گریز و ترتیب قرار گرفتن خطوط موازی به شکلی که در فاصلة دور همگرا به نظر بیایند را توضیح میدادند. صعوبت ریاضیوار پرسپکتیو، امکان ارائة ترجمانی علمی از ظاهر اشیاء و نیز اندازة متناسبشان در ارتباط با یکدیگر را فراهم کرد. نه تنها علم هندسه بلکه علم فیزیک نور نیز وارد قضیه شدند، چرا که به بیان آلبرتی پرسپکتیو عمدتاً برای نشان دادن یک نقاشی به مثابة پنجرهای رو به عالم به کار میرفت، چنان که تو گویی بیننده واقعاً در حال نگاه کردن به چشم اندازی در طبیعت بود. قرنها بود که پرسپکتیو را آشکار شدن یکی از عملکردهای چشم میدانستند، و از آنجا که بینایی اعلیترین حس شناختی است، این عملکرد را منسوب به ذهن هم میدانستند. به واسطة ریزهکاریهای پرسپکتیو، هنرهای نقاشی و طراحی پا به پای علم به عنوان وسایلی جهت کشف حقایق طبیعت به کار گرفته شدند. در واقع، یکی از اجزاء اصلی انگارة موجود در رسالاتی که در باب طراحی از رنسانس تا اوایل قرن بیستم وجود داشت، این ادعا بود که معنای معقول و شناختی قوة بینایی توسط طراحی برانگیخته میشود و پیشرفت میکند، به طریقی که هیچ فعالیت دیگری شبیه به آن را انجام نمیدهد. از آنجا که هیچ چیز جسمانی، ناشایسته، یا از نظر اجتماعی مشکوکی در مورد علم ریاضیات یا علم روشنایی [فیزیک نور] وجود ندارد، ممکن است چنین به نظر برسد که زنانی که مایل به یاد گرفتن پرسپکتیو بودند، در این شاخه از هنر با هیچ گونه محدودیتی مواجه نمیشدند. (و در واقع اگر آنها میخواستند که موفق شوند، تا حدی فقط باید که این تکنیک را یاد میگرفتند. پیش از تحاریف تعمدی پست ـ امپرسیونیسم ، نقاشی بدون پرسپکتیو، ناشیانه و بد انجام شده دانسته میشد؛ در دورة ما چنین نقاشیهایی معمولاً منسوب به مقولة «هنر محلی» هستند.) هر چند، در اینجا ما دگر بار با نقش عقلانیت در نظریههای مربوط به ماهیت انسان مواجه هستیم، چرا که علم ریاضیات از جمله فکریترین کمالات انسانی میباشد. زنان فرصتهای کمتری برای یادگیری نقاشی پیدا میکردند، تا حدی به این دلیل که کسب دانش برای ایشان محدود بود، و از طرف دیگر به این دلیل که غالباً از لحاظ عقلی قادر به یادگیری تکنیکهای پیچیده، همچون پرسپکتیو خطی مبتنی بر ریاضیات، دانسته نمیشدند. [35]
بحثی که حول این ادعا مطرح میشود شامل نکات مبهمی است، چرا که طبق استدلالهای مطرح شده، زنان: (1) دارای مغزهای به اندازة کافی ریاضیوار نبودند که بتوانند پرسپکتیو خطی را بیاموزند؛ و (2) نیازی به یادگیری تکنیکهایی مثل پرسپکتیو نداشتند، چرا که ذوق نیکوی طبیعی ایشان به این معنا بود که آنها میتوانند تصاویر زیبا را بدون [استفاده و دانستن] قوانین، خلق کنند. حال اگر زنان واقعاً از عهدة محاسبات لازم برای یادگیری پرسپکتیو بر نمیآمدند، لزومی نداشت که ایشان را از آزمودن باز دارند.
ولی البته آنها قادر به این کار بودند و این کار را هم کردند؛ آن زنهایی که تعلیم گرفتند (اغلب در کارگاههای پدران هنرمند ) سابقة نمایانی از مهارت در پرسپکتیو و دیگر تکنیکهای پیچیدة آکادمیک برجا گذاشتند. [36]
عجیبتر از آن، این ایده است که زنان نیازی به درس گرفتن در رابطه با یک مهارت تکنیکی همچون پرسپکتیو ندارند، به این دلیل که طبیعتاً اشیاء زیبا خلق میکنند و نیازی به اغتشاش ملالت بار قوانین ندارند. این وضعیت را میتوان در نوشتههایی که تحت تأثیر نظریة هنر اروپایی بودند یافت، مثلاً در کتب راهنمای طراحی مربوط به قرن نوزدهم که در آمریکای شمالی منتشر میشدند. این کتب محبوب به زنان روستایی و مرزنشین آموزش میدادند که چگونه به زیباسازی خانههایشان بپردازند و با رقابت با سبکهای اجداد اروپاییشان، موجب ارتقاء ذوق جوامعشان شوند. بسیاری از مؤلفان کتب طراحی برای جذب این جمع بزرگ مخاطبان، از پیچیدگیهای دستورالعملهای هنری در کتب راهنمای خویش که برای آماتورها، و اغلب حتی برای بچه مدرسهایها، طراحی شده بود کاستند. آنها بذر سنتهای مربوط به نظریة زیبایی شناسانة اروپایی را بدین وسیله کاشتند، با امید به بهسازی ذوق و معیارهای هنری ملت نوپای آمریکایی.
نقاشان آماتور علاقهمند به چنین دستورالعملهایی نسبتاً شبیه به جمع بزرگ زنان کتاب خوان مشتاق به ادبیات مردمی بودند و همچون این گروه اخیر، موجب نگرانی منتقدان و هنرمندان حرفهای مشخص میشدند، نگرانی نسبت به این احتمال که ذوق آمریکایی توسط نفوذ نقاشان مؤنث آماتور، کم مایه و زنانه شود. (یک هنرمند ـ مؤلف در مقدمة کتاب راهنمای طراحی رایج خویش مربوط به قرن نوزدهم از مردان درخواست کرد که به جماعت نقاشان بپیوندند. او تعداد حضور زنان در کلاسهایش را نسبت به مردان افزون اعلام کرد، و این نسبت را بیست به یک تخمین زد.)[37]
بعضی از کتب راهنمایی که برای این مخاطبان نوشته میشدند، اصول مقدماتی پرسپکتیو را آموزش میدادند. [38] بعضی دیگر، راههای میان بری را پیشنهاد میدادند که از قسمتهای ریاضیوار این تکنیک صرفنظر میکردند، و هنور هم بعضی کتب دیگر اظهار میکردند که بانوی نقاش نیازی به استراتژیهای همکار مذکر خود ندارد: یک مؤلف کتاب ـ طراحی اظهار کرد: «زحمات عمیقی که برای او [مذکر] ضروری است، برای هنرجوی مؤنث لازم نیست ـ درک شهودی و سریع او میتواند به خوبی از چنین تعالیم پایهای معاف باشد.»[39] ولیکن ستودن یک نقاش براین اساس که اثر وی نیازی به پرورش یا کوشش ندارد در واقع کافی نیست، و دیگر آموزگاران اصرار داشتند که زنان نیز به اندازة مردان به اخذ قواعد ریاضی پرسپکتیو نیاز دارند. [40]
تا این جا ملاحظه کردیم که چگونه این ایده که هر کمالی در انسان حاصل طبیعت اولیة اوست در واقع از [ارزش] آن دست آورد میکاهد، بدین وسیله که آن را بیشتر به عنوان بسط وضعیت فطری تفسیر میکند تا به عنوان یک کمال. (گاهی میتوان پدیدة مشابهی را در توضیحات مربوط به تکنولوژیهای انسانهای به اصطلاح بدوی مشاهده کرد، مانند طراحی قایقهایی که مقاومت هوا را در هم میشکنند ، اسلحه سازی، داروسازی، سفالگری، و علی هذه؛ چنین پیشرفتهایی، به جای آنکه حمل بر نوآوریهای افراد عاقبت اندیش شوند، غالباً به عنوان پیشرفتهای بیواسطه [ذاتی] یا تکاملی گروه شناخته میشوند.) هنگامی که یک توانایی «طبیعی» حمل بر گروهی از انسانها میشود که بر فرض نیازی به هیچ آموزش واقعی برای تقویت آن توانایی ندارند، از تعریف و ستایش نیز صرف نظر میشود، چرا که محصولات ایشان حتی در رقابت با محصولات افراد حرفهای تعلیم دیده هم نیستند، در مورد این افراد [حرفهایها] ارزیابی نقادانه به دشوارترین شکل خود اعمال میشود و سلیقههای شخصی مورد آزمایش قرار میگیرند تا معلوم شود که آیا با بالاترین معیارها برابری میکنند یا خیر.
اظهار نظر مطابق با معیارهای نقادانة حاکم تنها زمانی امکان دارد که شخص به عنوان یک حرفهای وارد شاخهای از هنر شده باشد. و علی رغم تمام عواملی که زنان را به حفظ وضعیت آماتوریشان در هنرهای تصویری تشویق میکرد، بعضی از این زنان به طرز موفقیت آمیزی از این وضعیت عبور کردند. برای مثال، نقاشی به نام برته موریسوت مجبور به گرفتن تصمیمات دشواری بود، جهت عبور از دروس طراحی متداولی که برای دختران طبقة متوسط در قرن نوزدهم فرانسه در نظر گرفته میشد، به سوی تعالیم حرفهای که در مسیر تبدیل شدنش به یک شخصیت بزرگ در جنبش امپرسیونیست به عهده گرفت.[41] (یکی از دلایل موفقیت موریسوت در عالم حرفهای نقاشی این بود که امپرسیونیستها، سنتهای نقاشی تاریخی را نپذیرفتند و بر زندگی روزمرة مدرن تمرکز کردند، جایی که نقاشیها بیشتر پیکرههای ملبس را به تصویر میکشیدند.)
اجازة حضور در اجتماع که به هنرمند حرفهای اعطا میشود، معنای دیگری از مفهوم «سابژکیتو» را پیش میآورد که باید به فهرست معانی مورد تحلیل خود اضافه کنیم، چرا که بیرون کشیدن محصولات هنری از حوزة قدردانیهای صمیمانة خانواده و دوستان، این محصولات را در کنار آثار دیگر افراد حرفهای، برای موشکافی عموم عرضه میکند. به اظهارنظر یک مورخ هنری به نام آنی هیگونت در مورد پیشرفت شغلی برته موریسوت توجه کنید:
غلو در اهمیت نمایشگاههای موریست حین عبورش از مرحلة آمارتوری به سوی یک نقاش حرفهای، امر دشواری خواهد بود. برگزاری نمایشگاه به معنای تلاش برای حضور در اجتماع و تقاضای سنجش یا داوری حرفهای بود و نشان میداد که او احتمالاً میتواند از راه فروش آثارش درآمدی کسب کند. صرف نظر از اینکه او چه مقدار زمانی را صرف نقاشی کرده و بدون توجه به اینکه استعداد اولیه یا ارادة او چقدر قوی بوده است، اگر آثار موریسوت هرگز مورد موشکافی عموم قرار نمیگرفتند، برای همیشه در مرحلة آماتوری باقی میماندند. این مسأله بیشتر به انفکاک [کنارهگیری هنرمند از جامعه] ربط داشت تا به [کسب] منفعت یا توافق نقادانة عموم. حرفهای تا حدودی یعنی غیر شخصی ـ یعنی، آنچه فراتر از ارضاء شخصی وجود دارد.[42]
چنین بحثی در مورد وضعیت آماتور بودن ایدة فردیت را در زمینههای متعددی مطرح کرده است، زمینههایی که جملگی به ضرر زنان هنرمند بودهاند. اگر کسی این نگرش کما بیش متواضعانه را نسبت به عواطف و فردیت در پیش گیرد، آنگاه آنچه به عنوان سرشت نسبتاً عاطفیتر زنان به نظر میآمد، در عین حال که ایشان را شایستة انواع مشخصی از فعالیتهای هنری نشان میدهد، آنها را از تحصیل بهترین کمالات باز خواهد داشت. لازم است که این مسأله در کنار جنبشهایی که در تاریخ علم زیبایی شناسی به وقوع پیوستند و موجب ترفیع و ترقی عاطفه و احساس شدند و یا در کنار عقلانیت سنجیده شود، چرا که توجه به دلالتهای جنسی برادعاهای مربوط به خلاقیت نشان میدهد که آن ترفیع و ترقی واقعاً چقدر ملایم و محتاطانه بود.
....
بخشی از فهرست مطالب مقاله بررسی میزان مشارکت و محرومیت زنان به نحو تاریخی در حوزة هنرهای مختلف
آماتورها و حرفه ایها
آموزش و پرورش : چه کسی میآموزد؟
موسیقی
اجرا
سرایش
نبوغ و فردیت
ادبیات
نوشتن و فروختن
دگربار فردیت
نقاشی
پرسپکتیو خطی
بازنگری گذشته
خلاصه
دانلود مقاله بررسی میزان مشارکت و محرومیت زنان به نحو تاریخی در حوزة هنرهای مختلف