ژیکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

ژیکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله زین العابدین مراغه ای از کتاب سیاحت نامه ابراهیم بیگ

اختصاصی از ژیکو دانلود مقاله زین العابدین مراغه ای از کتاب سیاحت نامه ابراهیم بیگ دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 19

 

زین العابدین مراغه ای

از: سیاحت نامه ابراهیم بیک

......

باری، فردای آن روز به عزم سیاحت تبریز حاضر شدیم . رفتیم تا اسب کرایه کرده حرکت کنیم . مکاری دیده، اسب خواستیم . گفت باید چهار روز صبر کنید . ده پانزده نفر مسافر دیگر نیز هست با ایشان متفقا برویم . ناچر بیعانه داده برگشتیم، در روز موعود چارپادار آمد، دو رأس استر آورده بود . ما نیز اسباب و لوازم سفر را بار کرده رو به طرف تبریز حرکت نمودیم .... هشت روز راه در نوریده وارد تبریز شدیم ... در ورود تبریز وضع مملکت قدری دهشت انگیز به نظر آمد . در میان اهل قافله نیز همهمه بود....دکاکین همه بسته اند . احدی دیده نمی شد که احوالپرسی شود، تا این که قدری هم پیش رفتیم . از دور چند نفری را دیدیم که تند می گذشتند . یکی از آن میان پرسید که برادر در این شهر چه حادثه ای اتفاق افتاده که دکانها بسته و از هر سو آثار پریشانی نمایان است ؟ گفت معلوم است که خبر ندارید . خانه پیشکار مملکت را اهالی غارت کردند، اما خودش گریخت . گفتم پیشکار کیست ؟ گفت : حاکم . گفتم : چطور، چطور، خانه حاکم را ؟ مرد که تندی کرده گفت : من اولوم قمش قویم 1من تا حال این لفظ را نشنیده بودم، ملتفت قبح آن نشده، گفتم برادر، ترا به خدا قسم می دهم جواب بده . چه شده ؟ گفت : بابا، خانه پیشکار، یعنی حاکم مملکت را اهالی شهر چاپیدند . گفتم تاکنون در هر مملکت ایران دیده و شنیدیم که اهالی خانه آنان را می چاپیدند . حالا چطور شده است که اهالی خانه آنان را می چاپند . گفت :

چنین است آئین چرخ درشت گهی پشت زین و گهی زین به پشت

زمان هرروز طور دیگری اقتضا می کند . هر چیز در وقت خودش خوش است . این را گفته و گذشتند . حال جلودار و مسافرین را واهمه گرفت ...خلاصه همه ترسان و لرزان در همانجا که محله "هفت کچل" می گویند، جلودار در دم کاروانسرایی ما را فرود آورد. خود از دریچه داخل کاروانسرا گشته، بعد دالاندار را صدا کرده، آمده در را گشودند. ما هم داخل شدیم . باز فورا در را بست . حجره ای برای اقامت نشان دادند . رخت در آنجا فرو هشته اقامت گزیدیم ....

آن شب را به هزار واهمه به سر برده، سحرگاهان دیدم که خبری نیست . بازار و دکاکین شهر همه باز است و مملکت ساکت . ما نیز از آن بیغوله فراز آمده راه بازار و دکان رفیقی که داشتم ، پیش گرفته پس از پرسیدن یکی دو نقطه به دکان او رسیده سلام دادم . بعد از معرفی خود آن دوست عزیز برخاسته از سر و صورت من بوسیده و به کمال مهربانی احوال پرسی کرده ....از من پرسید پس اشیاء و اسباب شما کجاست . گفتم ما دیروز رسیدیم . شهر پر آشوب و دکانها همه بسته بود ناچار در هفت کچل به کاروانسرای فرود آمدیم . راستی برادر دیروز آن چه هنگامه ای بوده که مردم این شهر برپا کردند . گفت : آقاجان اینجا تبریز است، هرچه خواهند می کنند . بعد تفصیلش را به شما نقل می نمایم . گفتم : من در هیچ جا نشنیدم که رعیت خانه حاکم را غارت کند... گفت : در تبریز آنچه به خیال کسی نمی آید می کنند . در این اثنا آدمش را با یوسف عمو فرستاد که اسباب خورده ریز ما را از کاروانسرا به خانه اش نقل دهند . طرف عصری نیز دکان را بسته رفتیم به خانه . در اثنای راه گذار ما به کوچه ای افتاد دیدیم در دم در عمارتی چند سرباز "چماتمه" زده بقاولی ایستاده اند . پرسیدم این خانه کیست ؟ گفت خانه یک نفر تاجر است تازه از سفر آمده . حکومت احتراما سرباز فرستاده است، چاتمه زده اند . گفتم : درست نفهمیدم . مکرر گفت : گفتم بابا ، این چه معنی دارد، به احترام تاجری سرباز فرستادن و چاتمه زدن در کجا دیده و شنیده شده است . یعنی چه، تاجری تازه از سفر آمده ممکن است ، اما برای احترام آن تاجر سرباز بر در او به قراولی گماشتن چرا ؟ این شخص به حکومت مملکت نیامده ، از امرا و صاحب منصبان لشکری نیست . امری بسیار غریب است . گفت : علی الحال قاعده مملکت چنین است . آنگاه دست تأسف به همدیگر سوده گفتم : حالا شبهه ای نماند که درد این ملک و ملت بیدوا است . رعیت و تجار نیز راه بدی پیش گرفته اند . از امثال این تجار نیز برای مملکت سهل است به جهت اولادشان هم فائده ای نیست . زیرا که رندان حکومتی اینان را نیز به پاره احترامات مجعولیه به خودشان مشتبه کرده اند، پس هرچه خود و سایرین در دست دارند به سبب اینگونه بلند پروازیهای بی معنی در اندک زمانی خواهند باخت . این مردمان خانه برانداز به هر رنگی که باشد این جور تاجران را با الفاظ بی معنی بفرما، به سر مبارک شما، جنابعالی و غیره تمام خواهند کرد . بیچاره اولاد اینان که پس از عزت به انواع خواری مبتلا خواهند شد ....

چون به خانه رسیدیم دیدیم عمارت عالی و خوبی است . چند اطاق بیرونی داشت . نشستیم . چند مجموعه شیرینی و بعض میوه ها برای تشریفات ما چیده بودند . مشغول صحبت شدیم . در اثنای صحبت گفت داداش از مصر تمام احوالات شما را به من نوشته است که در غیرت و تعصب ملی سرآمد ایرانیان است . مقصود شما را از این سیاحت نوشته، ولی می گوید کاش نرفتی ایران را ندیدی . چه، می دانم که اکنون برای او خیلی بد خواهد گذشت . گفتم چه باید کرد ؟ وطن ماست بایستی ببینیم . خیال داشتم هرگاه جای را از مشهد، طهران برای اقامت مناسب یافته خانه ای خریده به وطن اصلی خود برگردم . گفت : چطور شد، جایی را پسند کردی ؟ بی اختیار آهی کشیده گفتم نه . گفت آه چرا می کشی ؟ گفتم : بی اختیار از دلم برخاست وگرنه موجب آه چیزی نیست . گفت : خوب چه دیدی ؟ گفتم : هرچه دیدنی و ندیدنی بود دیدم . تنها یک چیز ندیدم که منتهای مقصود من آن بود . گفت : مقصود شما چه بود . گفتم : دیدن مکتب که مایه تمامی سعادت و نیک بختی هاست . امروزه قوت دولت، عزت ملت و آبادی مملکت همه منوط به بودن مکتب است و بس . در این صحبت بودیم که به شام خبر کردند . رفتیم سر سفره . شام صرف شد . پس از شام باز چایی آوردند . یک پیاله خوردیم . پس از اندکی صحبت صاحب خانه گفت شما هنوز از رنج راه نیاسوده اید، قدری زودتر بخوابید تا راحت شوید . خوب هم دریافته بود . رختخواب انداختند، خوابیدیم .

صبح برخاسته پس از خوردن چایی به همراهی آن دوست محترم به بازار رفتیم . قدری در دکان نشسته صحبت کردیم . گفت : میل دارید برویم قدری بگردیم ؟ گفتم : چه عیب دارد . رفتیم به کاروانسراهای تجارنشین . خیلی جاهای معتبر و با شکوه بودند . به اندکی ملاحظه معلوم شد که در این شهر تجارت عمده ای هست و مردم هم به تجارت مایلند، ولی چه سود که همه امتعه خارجه است . از امتعه داخلیه نشانی دیده نمی شد مگر در بعضی جاهای گوشه و کنار، که آن هم عبارت از تنباکو و حنا و چیت و همدان و چادر شب یزد و کرباس نایین بود آن وقت فکر کردم که شیاطین فرنگستان به قوت علم همه ساله چه قدر پول از این مملکت بیرون می کشند .

پرسیدم برادر، اگرچه مملکت شما را چنانچه شاید و باید هنوز ندیده ام اما از ازدحام بازار و جمعیت مترددین معلوم می شود که شهر بزرگی است . حال بگویید ببینم در این شهر هیچ گومپانی و شرکتهای بزرگ هست یا نه ؟ گفت : ابدا گومپانی و فلان نیست . گفتم : عجب عالمی است . در شهری بدین بزرگی چگونه می شود گومپانی نباشد . امروز معاملات بزازی و خرازی و بقالی با دست تنها پیش نمی رود تا چه رسد به تجارت . آیا این مردمان با وجود این همه روابط تجارتی با خارجه به چه سبب به منافع شرکتهای بزرگ و گومپانیها پی نبرده اند ؟ گفت : تبریزیان را شما نمی شناسید . اینان همه تمام "یک من " هستند . در میانشان هرگز "نیم من " پیدا نمی شود که پنج نفری یکجا جمع شده یکی را برای


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله زین العابدین مراغه ای از کتاب سیاحت نامه ابراهیم بیگ

مقاله معماری شهرستان مراغه

اختصاصی از ژیکو مقاله معماری شهرستان مراغه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله معماری شهرستان مراغه


مقاله معماری شهرستان مراغه

 لینک پرداخت و دانلود در "پایین مطلب"

 

 فرمت فایل: word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 

 تعداد صفحات:35

 

مقدمه

مراغه از شهرهای تاریخی و قدیمی آذربایجان و ایران است . در 280 هجری فرمانروایی مراغه به محمد بن افشین بن دیوداد رسید . بعد از وی برادرش یوسف به جای او نشست و در سال 296 هجری به نام خود در مراغه سکه زد . در سال 317 هجری ، مسافریان دیلمی به مراغه دست یافتند . در سال 420 هجری قشون غز وارد مراغه شد . در سال 566 هجری مراغه جزو قلمرو سلجوقیان در آمد . در سال 622 هجری جلال الدین خوارزمشاه بدون برخورد یا مقاومت مهمی به مراغه آمد . در سال 628 هجری این شهر به تصرف سپاهیان مغول درآمد . در سال 656 هجری مراغه مرکز فرمانروایی هلاکوخان مغول شد . خواجه نصیرالدین طوسی با همکاری چند ستاره شناس مأمور تاسیس رصدخانه معروف مراغه شد . در سال 759 هجری مراغه به دست تیموریان ویران شد . در سال 1142 هجری شهر مراغه و دهخوارقان به دست نادر شاه گشوده شد . گرچه شیخ عبیدالله کرد در سال 1297 هجری خود را به حوالی مراغه رسانید ولی هجوم وی و همراهانش دفع شد و سکون و آرامش به مراغه بازگشت .

مراغه قطب گردشگری شمال غرب کشور

پیوند تاریخ و طبیعت، باغ موزه مزارع سرسبز دامنه‌های سمند، دیار سهند و کوهستان، شهر برج‌های تاریخی، دیاری برخوردار از روستاهای شگفت و اعجاب انگیز، شهر رصد‌خانه بزرگ جهان، دربرگیرنده بزرگ‌ترین مناطق فسیلی جهان، منطقه‌ای که مبدا شکل‌گیری نخستین نصف النهار جهان بوده است، آن‌جا که نخستین سکوسنگاه‌ها و معابد بشری شکل گرفته‌اند. اگر جایگاه جاذبه‌های تاریخی و تمدنی مراغه در دستیابی به اهداف چشم‌انداز 20 ساله گردشگری را برجسته کرده و سپس نیم‌نگاهی به وضعیت وخیم این آثار داشته باشیم، آنگاه باید در رویای خیس یک باور زنده اذعان داشت که در سایه سه عنصر «جهل، بی‌توجهی و عدم برنامه‌ریزی» دوران افول حیات آثار تاریخی مراغه فرا رسیده و اکنون برج‌های باشکوه ایلخانیان در‌آستانه‌ی فرو پاشی کامل قرار گرفته‌اند. اکنون مراغه این کهن شهر تاریخی و نخستین پایتخت ایلخانیان، دیگر نایی برای بازگشت به گذشته پر افتخار وتجدید حیات هنری ندارد. این مدعا را می‌توان از اظهار تاسف‌هایی که جهانگردان پس از دیدار آثار مراغه پیرامون بی‌توجهی به این جاذبه‌ها ابراز می‌دارند، به خوبی دریافت. یافته‌های باستان شناسی وجود تمدن اوراتورها و ماد در آذربایجان بزرگ که مراغه جزیی لاینفک از آن است را به اثبات رسانیده و اینک «مهر» این معبد ناشناخته و پهنان مانده از انظار مردم و مسوولان که نخستین داده‌ها نشانگر پیش از تاریخ بودن این سایت دارد، می‌تواند با بررسی‌های مجدد دیرینه شناختی و اتنومولوژی وجود تاریخ و شکل گیری نخستین تمدن‌های بشری در آتروپاتکان را هزاران سال به گذشته باز گرداند. معبد مهر، ‌گویا استوانه‌ای است که تاریخ در دورن آن دوران داشته و اکنون با زبان بی‌زبانی روایتگر نخستین سکونتگاه‌هایی است که در فلات ایران شکل گرفته‌اند. جای جای کلنگ‌هایی باقی مانده بر روی سنگ‌ها، محراب‌ها و امامزاده‌ای که به روایت تصاویر تا 70 سال پیش موجود بوده و اکنون به یمن جهالت به میراث پدری از بین رفته، آیات حکاکی شده قرآن بر روی سنگ‌ و تنها کلمه " الله " که به حرمت قداستش از تخریب بازمانده، اکنون تاریخ را برایمان بازگو کرده و روایت ظلم و جوری را که بر آثار تاریخی مراغه سایه افکنده، با زبان بی زبانی روایت می‌کنند. آن‌ها می‌خواهند فریاد بزنند که مغولان سا‌ختند و شما ویران کردید!

درباره‌ی مراغه چه می‌دانید؟

مراغه یک منطقه ویژه کشاورزی است که تنوع محصولات و فرآورده‌های کشاورزی آن را به یکی از مناطق مهم آذربایجان شرقی تبدیل کرده است. از همین رو در صورت برنامه‌ریزی این شهرستان می‌تواند به منطقه مطرحی در جذب گردشگران کشاورزی - آگروتوریسم- تبدیل ‌شود. شهر مراغه با یک جاده آسفالته با کیفیت مناسب در 130 کیلومتری جنوب تبریز در کمتر از دو ساعت قابل دسترسی است .گفته می‌شود در زمان داریوش، آذربایجان شرقی یکی از ساتراپ‌های ایران و پایتخت آن شهر شیز بوده که در جنوب خاوری مراغه قرار داشته است. از نظر کشاورزی و باغ‌داری این شهرستان وضع بسیار خوب و پر رونقی داشته و نوع کشت آن آبی و دیمی است. مراغه در زمینه صنایع وابسته به کشاورزی نیز فعالیت داشته و بیشتر کارخانه‌های موجود در آن به کار تهیه خشکبار اشتغال دارند. شهر مراغه از معدود شهرهایی است که سابقه پایتختی دارد، اما آثار تاریخی و هویت تاریخ فرهنگی آن در ایران شناخته شده نیست. این شهر تاریخی در جنوب کوه اسطوره‌ای سمند و جنوب شرقی دریاچه ارومیه قرار دارد. برخی مورخان نام قدیمی ‌مراغه را مراوا یا ماراوا نوشته و آن را جایگاه ماد به شمار آورده‌اند. طبق مدارک و اسناد کشف شده مراغه میلیون‌ها سال پیش در دوره‌ی دوم و سوم زمین شناسی محل استقرار حیوانات عظیم الجثه بوده و کشف 32 گونه از پستانداران باعث شده تا این شهرستان در خارج از کشور شناخته شده‌تر باشد. این شهر پیش از اسلام و دوره‌های اسلامی ‌مرکز آذربایجان بوده و پس از فتح بغداد نخستین پایتخت ایلخانیان بوده است. چشم اندازهای زیبا و منحصر به فرد دامنه‌های جنوبی سهند و هوای مطبوع و روح افزای حاشیه سد علویان, سالیانه هزاران گردشگر داخلی و خارجی را روانه مراغه می‌کند. گنبد سرخ‌, گنبد کبود و مدور، قلعه‌های باستانی، خانه‌های تاریخی، رصد خانه مراغه و ده‌ها اثر تاریخی و طبیعی از دیدنی‌های این شهراست. شهرستان مراغه با داشتن بیش از 300 اثر تاریخی و طبیعی و تپه‌های باستانی جزو 10شهر دارای بافت غنی تاریخی و فرهنگی در ایران است. وجود آثار و ابنیه باستانی متعلق به دوره‌های تاریخی و اسلامی موجب شده که این شهر همه ساله مورد بازدید گردشگران داخلی و خارجی قرار گیرد


دانلود با لینک مستقیم


مقاله معماری شهرستان مراغه

زین العابدین مراغه ای از کتاب سیاحت نامه ابراهیم بیگ

اختصاصی از ژیکو زین العابدین مراغه ای از کتاب سیاحت نامه ابراهیم بیگ دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 19

 

زین العابدین مراغه ای

از: سیاحت نامه ابراهیم بیک

......باری، فردای آن روز به عزم سیاحت تبریز حاضر شدیم . رفتیم تا اسب کرایه کرده حرکت کنیم . مکاری دیده، اسب خواستیم . گفت باید چهار روز صبر کنید . ده پانزده نفر مسافر دیگر نیز هست با ایشان متفقا برویم . ناچر بیعانه داده برگشتیم، در روز موعود چارپادار آمد، دو رأس استر آورده بود . ما نیز اسباب و لوازم سفر را بار کرده رو به طرف تبریز حرکت نمودیم .... هشت روز راه در نوریده وارد تبریز شدیم ... در ورود تبریز وضع مملکت قدری دهشت انگیز به نظر آمد . در میان اهل قافله نیز همهمه بود....دکاکین همه بسته اند . احدی دیده نمی شد که احوالپرسی شود، تا این که قدری هم پیش رفتیم . از دور چند نفری را دیدیم که تند می گذشتند . یکی از آن میان پرسید که برادر در این شهر چه حادثه ای اتفاق افتاده که دکانها بسته و از هر سو آثار پریشانی نمایان است ؟ گفت معلوم است که خبر ندارید . خانه پیشکار مملکت را اهالی غارت کردند، اما خودش گریخت . گفتم پیشکار کیست ؟ گفت : حاکم . گفتم : چطور، چطور، خانه حاکم را ؟ مرد که تندی کرده گفت : من اولوم قمش قویم 1من تا حال این لفظ را نشنیده بودم، ملتفت قبح آن نشده، گفتم برادر، ترا به خدا قسم می دهم جواب بده . چه شده ؟ گفت : بابا، خانه پیشکار، یعنی حاکم مملکت را اهالی شهر چاپیدند . گفتم تاکنون در هر مملکت ایران دیده و شنیدیم که اهالی خانه آنان را می چاپیدند . حالا چطور شده است که اهالی خانه آنان را می چاپند . گفت :

چنین است آئین چرخ درشت گهی پشت زین و گهی زین به پشت

زمان هرروز طور دیگری اقتضا می کند . هر چیز در وقت خودش خوش است . این را گفته و گذشتند . حال جلودار و مسافرین را واهمه گرفت ...خلاصه همه ترسان و لرزان در همانجا که محله "هفت کچل" می گویند، جلودار در دم کاروانسرایی ما را فرود آورد. خود از دریچه داخل کاروانسرا گشته، بعد دالاندار را صدا کرده، آمده در را گشودند. ما هم داخل شدیم . باز فورا در را بست . حجره ای برای اقامت نشان دادند . رخت در آنجا فرو هشته اقامت گزیدیم ....

آن شب را به هزار واهمه به سر برده، سحرگاهان دیدم که خبری نیست . بازار و دکاکین شهر همه باز است و مملکت ساکت . ما نیز از آن بیغوله فراز آمده راه بازار و دکان رفیقی که داشتم ، پیش گرفته پس از پرسیدن یکی دو نقطه به دکان او رسیده سلام دادم . بعد از معرفی خود آن دوست عزیز برخاسته از سر و صورت من بوسیده و به کمال مهربانی احوال پرسی کرده ....از من پرسید پس اشیاء و اسباب شما کجاست . گفتم ما دیروز رسیدیم . شهر پر آشوب و دکانها همه بسته بود ناچار در هفت کچل به کاروانسرای فرود آمدیم . راستی برادر دیروز آن چه هنگامه ای بوده که مردم این شهر برپا کردند . گفت : آقاجان اینجا تبریز است، هرچه خواهند می کنند . بعد تفصیلش را به شما نقل می نمایم . گفتم : من در هیچ جا نشنیدم که رعیت خانه حاکم را غارت کند... گفت : در تبریز آنچه به خیال کسی نمی آید می کنند . در این اثنا آدمش را با یوسف عمو فرستاد که اسباب خورده ریز ما را از کاروانسرا به خانه اش نقل دهند . طرف عصری نیز دکان را بسته رفتیم به خانه . در اثنای راه گذار ما به کوچه ای افتاد دیدیم در دم در عمارتی چند سرباز "چماتمه" زده بقاولی ایستاده اند . پرسیدم این خانه کیست ؟ گفت خانه یک نفر تاجر است تازه از سفر آمده . حکومت احتراما سرباز فرستاده است، چاتمه زده اند . گفتم : درست نفهمیدم . مکرر گفت : گفتم بابا ، این چه معنی دارد، به احترام تاجری سرباز فرستادن و چاتمه زدن در کجا دیده و شنیده شده است . یعنی چه، تاجری تازه از سفر آمده ممکن است ، اما برای احترام آن تاجر سرباز بر در او به قراولی گماشتن چرا ؟ این شخص به حکومت مملکت نیامده ، از امرا و صاحب منصبان لشکری نیست . امری بسیار غریب است . گفت : علی الحال قاعده مملکت چنین است . آنگاه دست تأسف به همدیگر سوده گفتم : حالا شبهه ای نماند که درد این ملک و ملت بیدوا است . رعیت و تجار نیز راه بدی پیش گرفته اند . از امثال این تجار نیز برای مملکت سهل است به جهت اولادشان هم فائده ای نیست . زیرا که رندان حکومتی اینان را نیز به پاره احترامات مجعولیه به خودشان مشتبه کرده اند، پس هرچه خود و سایرین در دست دارند به سبب اینگونه بلند پروازیهای بی معنی در اندک زمانی خواهند باخت . این مردمان خانه برانداز به هر رنگی که باشد این جور تاجران را با الفاظ بی معنی بفرما، به سر مبارک شما، جنابعالی و غیره تمام خواهند کرد . بیچاره اولاد اینان که پس از عزت به انواع خواری مبتلا خواهند شد ....

چون به خانه رسیدیم دیدیم عمارت عالی و خوبی است . چند اطاق بیرونی داشت . نشستیم . چند مجموعه شیرینی و بعض میوه ها برای تشریفات ما چیده بودند . مشغول صحبت شدیم . در اثنای صحبت گفت داداش از مصر تمام احوالات شما را به من نوشته است که در غیرت و تعصب ملی سرآمد ایرانیان است . مقصود شما را از این سیاحت نوشته، ولی می گوید کاش نرفتی ایران را ندیدی . چه، می دانم که اکنون برای او خیلی بد خواهد گذشت . گفتم چه باید کرد ؟ وطن ماست بایستی ببینیم . خیال داشتم هرگاه جای را از مشهد، طهران برای اقامت مناسب یافته خانه ای خریده به وطن اصلی خود برگردم . گفت : چطور شد، جایی را پسند کردی ؟ بی اختیار آهی کشیده گفتم نه . گفت آه چرا می کشی ؟ گفتم : بی اختیار از دلم برخاست وگرنه موجب آه چیزی نیست . گفت : خوب چه دیدی ؟ گفتم : هرچه دیدنی و ندیدنی بود دیدم . تنها یک چیز ندیدم که منتهای مقصود من آن بود . گفت : مقصود شما چه بود . گفتم : دیدن مکتب که مایه تمامی سعادت و نیک بختی هاست . امروزه قوت دولت، عزت ملت و آبادی مملکت همه منوط به بودن مکتب است و بس . در این صحبت بودیم که به شام خبر کردند . رفتیم سر سفره . شام صرف شد . پس از شام باز چایی آوردند . یک پیاله خوردیم . پس از اندکی صحبت صاحب خانه گفت شما هنوز از رنج راه نیاسوده اید، قدری زودتر بخوابید تا راحت شوید . خوب هم دریافته بود . رختخواب انداختند، خوابیدیم .

صبح برخاسته پس از خوردن چایی به همراهی آن دوست محترم به بازار رفتیم . قدری در دکان نشسته صحبت کردیم . گفت : میل دارید برویم قدری بگردیم ؟ گفتم : چه عیب دارد . رفتیم به کاروانسراهای تجارنشین . خیلی جاهای معتبر و با شکوه بودند . به اندکی ملاحظه معلوم شد که در این شهر تجارت عمده ای هست و مردم هم به تجارت مایلند، ولی چه سود که همه امتعه خارجه است . از امتعه داخلیه نشانی دیده نمی شد مگر در بعضی جاهای گوشه و کنار، که آن هم عبارت از تنباکو و حنا و چیت و همدان و چادر شب یزد و کرباس نایین بود آن وقت فکر کردم که شیاطین فرنگستان به قوت علم همه ساله چه قدر پول از این مملکت بیرون می کشند .

پرسیدم برادر، اگرچه مملکت شما را چنانچه شاید و باید هنوز ندیده ام اما از ازدحام بازار و جمعیت مترددین معلوم می شود که شهر بزرگی است . حال بگویید ببینم در این شهر هیچ گومپانی و شرکتهای بزرگ هست یا نه ؟ گفت : ابدا گومپانی و فلان نیست . گفتم : عجب عالمی است . در شهری بدین بزرگی چگونه می شود گومپانی نباشد . امروز معاملات بزازی و خرازی و بقالی با دست تنها پیش نمی رود تا چه رسد به تجارت . آیا این مردمان با وجود این همه روابط تجارتی با خارجه به چه سبب به منافع شرکتهای بزرگ و گومپانیها پی نبرده اند ؟ گفت : تبریزیان را شما نمی شناسید . اینان همه تمام "یک من " هستند . در میانشان هرگز "نیم من " پیدا نمی شود که پنج نفری یکجا جمع شده یکی را برای خودشان رئیس قرار داده به دستیاری همدیگر کار بزرگی را از پیش ببرند . هیچ یک از دیگری تمکین


دانلود با لینک مستقیم


زین العابدین مراغه ای از کتاب سیاحت نامه ابراهیم بیگ

دانلود تحقیق آماده بررسی معماری شهرستان مراغه

اختصاصی از ژیکو دانلود تحقیق آماده بررسی معماری شهرستان مراغه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله ی بررسی شهرستان مراغه از نظر گردشگری و معماری در 35 صفحه با فرمت ورد

بررسی فهرست مطالب این تحقیق:

مقدمه

مراغه قطب گردشگری شمال غرب کشور

اسلام وهنرهای سنتی به کاررفته درمعماری بناهای مراغه

موزه مراغه جلوه‌گاه بی‌نظیر تمدن عصر ایلخانی

منابع

همچنین قسمتی از مقدمه:مراغه از شهرهای تاریخی و قدیمی آذربایجان و ایران است . در 280 هجری فرمانروایی مراغه به محمد بن افشین بن دیوداد رسید . بعد از وی برادرش یوسف به جای او نشست و در سال 296 هجری به نام خود در مراغه سکه زد . در سال 317 هجری ، مسافریان دیلمی به مراغه دست یافتند . در سال 420 هجری قشون غز وارد مراغه شد . در سال 566 هجری مراغه جزو قلمرو سلجوقیان در آمد . در سال 622 هجری جلال الدین خوارزمشاه بدون برخورد یا مقاومت مهمی به مراغه آمد . در سال 628 هجری این شهر به تصرف سپاهیان مغول درآمد . در سال 656 هجری مراغه مرکز فرمانروایی هلاکوخان مغول شد . خواجه نصیرالدین طوسی با همکاری چند ستاره شناس مأمور تاسیس رصدخانه معروف مراغه شد . در سال 759 هجری مراغه به دست تیموریان ویران شد . در سال 1142 هجری شهر مراغه و دهخوارقان به دست نادر شاه گشوده شد . گرچه شیخ عبیدالله کرد در سال 1297 هجری خود را به حوالی مراغه رسانید ولی هجوم وی و همراهانش دفع شد و سکون و آرامش به مراغه بازگشت .


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق آماده بررسی معماری شهرستان مراغه

پروژه مسجد ریحان مراغه (پروژه درس آشنایی با معماری اسلامی). ppt & doc

اختصاصی از ژیکو پروژه مسجد ریحان مراغه (پروژه درس آشنایی با معماری اسلامی). ppt & doc دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پروژه مسجد ریحان مراغه (پروژه درس آشنایی با معماری اسلامی). ppt & doc


پروژه مسجد ریحان مراغه (پروژه درس آشنایی با معماری اسلامی). ppt & doc

 

 

 

 

 

 

 

نوع فایل: power point & word 

قابل ویرایش 62 اسلاید

 

توجه1: این پاورپوینت دارای اشکال مختلف از مطالب فوق می باشد.

توجه2: این پروژه دارای 60 عدد عکس از مسجد و فایل word می باشد.

 

چکیده:

موقعیت بنا: مسجد ریحان در بخش مرکزی شهر مراغه در داخل بافت تاریخی و فرهنگی شهر مراغه در جوار خیابان اوحدی، کوچه مسجد ریحان، ضلع شمالی مسجد ریحان قرار گرفته است.                        

شرح مختصری از بنا و مشخصات فنی بنا : از تاریخ دقیق بنای این مسجد اطلاع درستی در دست نیست اما سازه و اسکلت بنا، سرستونها و سقف چوبی و نوع معماری شکل گرفته در بنا حاکی از تشابه این بنا با ابنیه مذهبی دوره صفویه می باشد

 

فهرست مطالب:

تاریخچه

چکیده

مشخصات فنی بنا

مقدمه

مراغه

تاریخ

جمعیت

موقعیت

آب و هو

ناهمواری‌ها

مسجد ریحان در نگاه کلی

قدمت بنا

نـوع بهـره بـرداری و خصـوصیـات بـارز بنـا

تـزئینـات بکـار رفتـه

اقـدامـات انجـام شـده

اقـدامـات انجـام گـرفته در گـذشته بـر روی بنـا

پلان مسجد ریحان مراغه

برش عرضی مسجد ریحان مراغه

نمای جنوبی مسجد ریحان مراغه

منابع

 

منابع:

مراغه یونس مروارید

مشکور، محمدجواد. نظری به تاریخ آذربایجان.

غلامیه، مسعود. تاریخ مراغه به روایت تصویر

در دیار آشنا هوشنگ باختری

سازمان میراث فرهنگی مراغه

نشریه های هنرهای زیبا

سبک شناسی معماری محمد پیر نیا


دانلود با لینک مستقیم


پروژه مسجد ریحان مراغه (پروژه درس آشنایی با معماری اسلامی). ppt & doc