لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 11
هنر متعالی،محاکات،آفرینش
فرزان سجودی
«پرسیدم شیخ را، این پر جبرئیل آخر چهصورت دارد؟ گفت، ای غافل، (ندانی که) این همه، رموز است که (اگر) بر ظاهر بدانند، (این همه) طامات بیحاصل باشد.» (شیخ اشراق، آواز پر جبرئیل )بحثی که از نظرتان میگذرد، در سطحی کلی و نظری به بررسی مفهوم هنر متعالی در کنار مفاهیم محاکات و آفرینش میپردازد. این بحث ممکن است در مطالعات موردی مربوط به شاخههای مختلف هنر مورد استفاده قرار گیرد. بهنظر میرسد مفهوم هنر متعالی در سطحی کلی و ورای شاخههای منفرد هنر، حامل ویژگیهای مشترکی است که در حوزههای مختلف فعالیت هنری به اشکال گوناگون تجلی عینی مییابد.1ـ محاکات (تقلید)بنا ندارم در این مختصر همهی آن چه را که پیشینیان از افلاطون و ارسطو به این سو در باب ارتباط میان هنر و محاکات گفتهاند، بازگو کنم و فرض را بر این میگذارم که مخاطبان کموبیش با این مفهوم و آنچه در موردش گفته شده است، آشنایند.میگویند «هنر محاکات است»، اما افلاطون این محاکاترا در انتقال شناخت واقعی ناتوان میداند، زیرا آن را تقلیدی از تجلی احساسات بهشمار میآورد که انعکاس مُثُل است و نتیجه میگیرد که هنرمند مقلد دو مرحله از حقیقت فاصله دارد. او در رسالهی ایون نتیجه میگیرد که شاعر بر مبنای دانش مطمئنی عمل نمیکند و کارش نه مبتنی بر فن (تخنه) است و نه دانش مکتسب (اپیستمه). افلاطون سرانجام در رسالهی فایدروس نوعی جذبهی غیبی را به این مهارت (سرایش شعر) نسبت میدهد. شاپلن فرانسوی (1635) تحت تأثیر خردگرایی دکارتی، مفهوم تقلید را نوعی بهکمالرساندن واقعیت طبیعی میدانست. گوتشد (1715) نیز بههمین منوال مینویسد: «مسئلهی تقلید نیز شرایط خاص خود را داراست: آنچه طبیعی است، در ذات خود زیبا است؛ پس اگر هنر بخواهد زیبایی را پدید آورد، باید به تقلید از طبیعت بپردازد.»هنر محاکات است؛ این محاکات میتواند تقلید آفریدهی ازپیشموجود باشد و همچنین تقلید فرایند آفرینش. اولی هنری دورانی و با تاریخ مصرف به دست میدهد و دومی هنری متعالی و ماندگارهمانطور که در ابتدا گفته شد، قصد بررسی دیدگاههای مختلف را در مورد محاکات ندارم. نمونههای بالا را بهاصطلاح نمونهوار انتخاب کردم تا زمینهای برای ورود به بحث خود باز کرده باشم. آنچه در این دیدگاهها، با وجود همهی تفاوتهایشان، به چشم میخورد، این است که بههررو هنرمند از جهان تقلید میکند. حال آنکه افلاطون معتقد است هنرمند در این تقلید نمیتواند به شناخت واقعی دست یابد و بر مبنای دانش مطمئنی عمل کند ولی ارسطو از امکان خلاقهبودن و مثبتبودن این تقلید سخن میگوید و دیگران هم حرف از این میزنند که طبیعت زیبا است و هنرمند هم اگر بخواهد زیبایی را بیافریند، چارهای جز تقلید از آن ندارد. درهمهحال، یک جهان واقعی و طبیعی (و زیبا) وجود دارد که هنر در غایت خود و در موفقیتآمیزترین تجلیاش قاعدتاً باید به آن نزدیک شود. در یک سوی این پیوستار تقلید از جهان، افلاطون است که هنر را با معیارهای علم میسنجد و ایراد میگیرد که نمیتوان با آن به دانش مطمئن دست یافت و درنتیجه کاذبش میداند و آن را تحقیر میکند و اخراج شاعران را از مدینهی فاضله میخواهد؛ و در سوی دیگر پیوستار، آنها که کمال در زیبایی را کمال در تقلید از طبیعت میدانند. ولی آیا هنردراساس تقلید است و اگر آری، تقلید از چیست؟
2ـ به سوی تخیل فعالآیا هنرمند واقعیت تازهای را میآفریند و یا واقعیت را تقلید میکند؟ آیا پشتوانهی کار هنرمند «خرد» است یا نیروی تخیل؟ آیا کار هنرمند آن است که واقعیتی سهلالوصول را بیافریند یا هدفش بیان آن چیزی است که بیانناشدنی است و یا دریافتش بسیار پیچیده و غامض است، یعنی آنچه بر ژرفترین رمزوراز هستی پرتو میافکند؟ اینها سؤالاتی اساسیاند که کوشش برای پاسخگویی به آنها میتواند پرتویی بر مفهوم هنر متعالی بیندازد.گفته شد که در چارچوب فکری افلاطون، هنر جهان تازهای نمیآفریند و از مُثُل یا از آنچه مشابه مُثُل است، یعنی جهان محسوسات تقلید میکند. برای یونانیان تصور آنکه انسان بتواند واقعیت تازهای را بیافریند ممکن نبود؛ فراوردههای انسانی باید همیشه به چیزی ارجاع میکردند. بحث اصلی ما بر سر همین مسئلهی جهان محسوسات و در تقابل با آن، مفهوم «تخیل فعال» است که اندیشمندان جهان اسلام مطرح کردهاند. مسلمانان دریافتکنندگان منفعل دانش یونانیان نبودند و در میان آن متفکران بزرگی میزیستند که به مسائل جدلی قدیمی حیاتی تازه دادند و راهحلهایی را برای آنها ارائه کردند. ترکیب اندیشههای افلاطون، ارسطو و پلوتینوس در پرتو مذهب اسلام، به شکلگیری نظریهی جدیدی در باب تخیل انجامید: تخیل فعال.نخستین گام را در این زمینه فارابی، معلم ثانی،
مقاله درمورد هنر متعالی،محاکات،آفرینش