در سه ربع اول قرن حاضر درباره شخصیت نظریههای متعدد و گوناگون آورده شده است. بطوری که تعاریف مختلفی برای شخصیت ارائه شده است که ناشی از گوناگونی این نظریههاست که صاحبانشان نظرات متفاوتی از چگونگی تشکیل و تحول شخصیت و مفاهیم انگیزشی رفتار آدمی دارند. نظریههای مربوط به شخصیت هر چند که باهم فرق دارند، در مواردی و در اصولی نزدیک به یکدیگرند و تا حدی همانند هستند.
از این رو چنین به نظر میرسد که میتوان آنها را با توجه عامل یا عواملی که در هر کدام مهمتر از عوامل دیگر پنداشته شدهاند، طبقه بندی کرد. ولی لازم است خاطرنشان سازیم که هیچ طبقه بندیی ، به خصوص در مورد نظریههای مربوط به شخصیت ، نمیتواند خالی از عیب و نقص باشد و قطعی محسوب شود. نظریهای که به یک اعتبار در طبقهای آمده است، ممکن است به اعتباری دیگر در طبقهای دیگر قرار گیرد و این خود دلیل اختلاف طبقه بندیهایی است که تاکنون صورت گرفته است.
شخصیت چیست؟
سوال اصلی در مطالعه شخصیت (Personality) و نظریههای شخصیت این است که شخصیت چیست؟ با وجود مطالعات و تحقیقات زیاد به دلیل پیچیدگی شخصیت که ناشی از پیچیدگی انسان است هنوز پاسخ واحد یکسانی به این سوال داده نشده است و به همین دلیل نظریههای مختلفی پیرامون این موضوع شکل گرفته است که میتوان آنها را در هشت رویکرد اصلی روانکاوی ، تیپ شناسی ، رفتاری ، یادگیری اجتماعی ، تحلیل عاملی ، شناختی ، انسان گرایی و رویکرد حیطه محدود مورد بررسی قرار داد.
نظریههای زیست شناختی شخصیت(personality biological theories)جایگاه ویژه ای در متون روانشناسی جهان دارد اما به نظر میرسد در متون فارسی،توجه به شخصیت از دیدگاه زیستی، به استثنای تلاشهای پراکنده، همواره مورد غفلت بوده است.گرایش ذهنی(به ویژه روان کاوی)در تحلیل رفتار آدمی، سالهای متمادی گرایش غالب در میان روان شناسان جهان و ایران بوده است. اینک نظریههای زیست شناختی شخصیت بر پایههای علمی محکمی تکیه زده است؛پایه هایی که بدون تلاش و پافشاری افرادی مثل هانس آیزنک، جفریگری، نیومن،رابرت کلونینجر و دیگران نمیتوانست شکل گیرد.
شخصیت اشاره ای است به تمام راه هایی که شخص به وسیله آن از طریقی انحصاری شکل گرفته و با محیط همواره در حال تغییر درونی و بیرونی تطابق می یابد.
درک و بینش نسبت به شخصیت افراد، زمینه ای روان زیست شناختی را فراهم می آورد که در آن زمینه، رفتار و روابط اشخاص می تواند به عنوان فرآیندی انطباقی، پیچیده و کاملا قابل فهم گردد.
کلمات شخصیت، مزاج، منش، انگیزش و روان اغلب به عنوان جایگزین یکدیگر مورد استفاده قرار می گیرند. این امر، گمراه کننده و غیر ضروری است. در این قسمت این مفاهیم برای تمایز و تصریح از یکدیگر مورد بررسی مجدد قرار می گیرند.
مشخصه عمومی تمام تعاریف موجود از شخصیت این است که همگی کارکردی یا فونکسیونل هستند. به این معنا که روی سئوالات مرتبط با انگیزش و تطابق ذهنی ارگانیسم تمرکز دارند.
آلپورت به نحو اختصاصی تری شخصیت را با این مضامین مورد تعریف قرار داد:
سازمان یابی پویای سیستم های روانی ـ فیزیکی درون هر فرد که تعیین کننده انطباق منحصر به فرد او با محیط می شود.
آلپورت کوشیده است که تعریف خود را این گونه توضیح دهد: اصطلاح سازمان یابی پویا تاکیدی بر این مطلب است که شخصیت یک نظام نهادینه واحد (unitas multiplex) است که دائما در تغییر و تحول می باشد. عبارت درون هر فرد به این معناست که شخصیت چیزی است که در پس کنش های اختصاصی هر فرد قرار دارد.
لغت روانی ـ فیزیکی نیز به این معناست که شخصیت نه به طور خالص ذهنی و نه به طور خالص عصبی است بلکه ترکیبی از این دو است. فعل تعیین کننده نشان می دهد که صفات شخصیتی تعیین کننده تمایلاتی است که رفتارهای تطابقی و ابزاری را هدایت می کنند. عبارت انطباق منحصر به فرد با محیط اهمیتی تحولی و کارکردی دارد و به این مطلب اشاره می کند که شخصیت یک روش بقاء یا به طور عمومی تر، تطابقی است که منحصر به فرد می باشد.
از نقطه نظر ساختاری شخصیت، از مزاج (Temperament)، منش (Character) و روان(psyche) تشکیل شده است. به عبارت کلی مزاج شامل هیجانات پایه، منش شامل جنبه ها و مفاهیم عقلانی در باره خود و روابط بین فردی و روان شامل خودآگاهی و هوش سیال است. خودآگاهی و هوش سیال بر تکامل شخصیت موثرند و اساسا ارزیابی هایی که صرفا مزاج و منش را می سنجند، درک ناقصی از رشد شخصیت را به دست می دهند. عملکردهای پایه ای شخصیت عبارتند از: احساس، تفکر، ادراک و به هم آمیختن همه اینها برای رفتاری هدفدار.
زندگی نامه :
کلونینجردر بیومونت، تگزاس در سال1944 به دنیا آمد. پدر او موریس معلم سابق زبان انگلیسی و یک تاجر موفق بود و مادرش یک هنرپیشه وکارگردان تئاتر بوده است. کلود رابرت کلونینجر یک روانپزشک آمریکایی ، درپژوهشهای خود بر بنیاد زیستی، روانی، اجتماعی و معنوی در هر دو زمینه سلامت روانی و بیماری های روانی اشاره کرد. او بعنوان روانپزشکی، استاد روانشناسی و ژنتیک، در دانشگاه واشنگتن در سنت لوئیس. و به عنوان پزشک متخصص در درمان آسیب شناسی روانی به طور کلی، وابستگی به مواد، و اختلالات شخصیتی شناخته شده است.
تحقیقات کلونینجر برای تحقیقات خود بر روی ژنتیک، شخصیت و اختلالات شخصیتی شناخته شده است. انجام مطالعه ارتباط صفات شخصیتی نرمال،و تهیه دو آزمون برای اندازه گیری شخصیت است. کلونینجر تحقیقات فشرده در دانشگاه واشنگتن و در سنت لوئیس از سال 1966 تا 1970،انجام داده. کلونینجر هدف از تحقیقات خود را چنین بیان می کند« می خواستم برای درک اینکه چرا اختلال شخصیت ضد اجتماعی، وابستگی به مواد، و اختلال شکایت جسمانی اغلب با هم در فرد و در خانواده وجود دارد». این سوال به مطالعات طولی از مردم با هر یک از این اختلالات و پس از آن مطالعات خانواده انجام گرفت.
کلونینجر ابتدا بر سه نوع سرشت ( نوجویی، آسیب پرهیزی و پاداش وابستگی) که کاملاً ژنتیکی بودند تاکید و بُعد چهارم پشتکار را به آنها اضافه نمود.
کلونینجر به شناسایی دامنه دوم متغیرهای شخصیت با استفاده از صفات شخصیت پرداختند.( خودراهبری، همکاری , خود تعالی)
نظریه رابرت کلونینجر:
کلونینجر کار خود را بر ساختار شخصیت به منظور ارائه طرحی نمود که تفاوت های موجود در بیماران دارای اختلال جسمی سازی (شکایت از مشکلات جسمی یا سندرم بریکت)تبیین می کرد.
او دریافت که بیماران با اضطراب جسمانی دارای نشانه های شخصیتی تکانشور- پرخاشگر هستند ولی بیمارانی که دارای اضطراب شناختی دارند نشانه های شخصیتی وسواسی-اجباری دارند
کلونینجر مدلی عمومی را ارائه نموده است که شخصیت بهنجار و نابهنجار را شامل می شود.
او اعتقاد دارد که برون گرایی آیزنک از نظر ژنتیکی دارای ماهیتی ناهمگن است. در حالیکه برون گرایی از نظر او ترکیبی از ویژگی های تکانشوری و اجتماع آمیزی است که از لحاظ ژنتیکی همگن و مستقل از همدیگر می باشند.
این بدان معناست که ژن های مختلف برفعال شدگی، تداوم و بازداری رفتار موثرند.
این مدل دارای یک سری مفروضه به شرح زیر می باشد:
1- افکار ، احساسات و اعمال انسان به طور مساوی متاثر از تن و روان آدمی هستند.
2- شخصیت ، الگوهای متوسط یا معمول تفکر در دامنه ای موقعیت هاست که شخص در آن زندگی می کند.
3- امکان آن وجود دارد که فرایند های درونی و بیرونی افراد را که بر شیو های سازگاری آن ها در زندگی تاثیر می گذارد ، کمی یا اندازه گیری کرد.
4- تغییرات در افکار ، احساسات و اعمال انسان جلو های پویایی از سیستم های انطباقی پیچیده است که بطور ناپیوسته و لحظه به لحظه تغییر می یابد و می تواند نه تنها با الگوی متوسط بلکه همچنین با دامنه های آنها مشخص شود.
5- امکان آن وجود دارد که ژن ها و شبکه های مغزی ویژه ای را شناسایی کرد که از طریق فرایند های روانی- زیست شناختی فعال شوند و تعادل های بین شخص و محیط را زمینه سازی کنند و همچنین شدت رابطه تعاملات پویای غیر خطی با تفاوت های فردی در ابعاد شخصیت را نشان دهند.
شامل 77 اسلاید powerpoint
دانلود پاورپوینت مدل هفت عاملی روانی - زیست شناختی شخصیت رابرت کلونینجر