ژیکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

ژیکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق و بررسی در مورد نظریه نو واقع گرایی 10 ص

اختصاصی از ژیکو تحقیق و بررسی در مورد نظریه نو واقع گرایی 10 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 12

 

نظریه نو واقع گرایی

کنت والتس : (والتز) پدر نظریه نو واقع گرایی است.

کنت والتز با تاکید بر ضرورت نظریه پردازی برای جمع آوری اطلاعات و توضیح حوادث بین المللی معتقد است که عصاره هر نظریه باید بر پیوند بین مفاهیم و متغیرهای جوهری روابط در صحنه واقعی بین الملل استوار باشد. والتز تصریح می کند که بدون مفاهیم نظری، جمع آوری استقرائی اطلاعات، ما را به توصیفی آن هم گاه ناصحیح از واقعیات رهنمون خواهد کرد.

با توجه به پراکندگی اطلاعات گسترده‏ترین سطح جامعه بشری – یعنی سطح بین‏المللی و جهانی – والتز معتقد است که در نظریه پردازی و روابط بین‏الملل به فرضیه های ذهنی اولیه نیاز داریم تا ما را در جمع آوری اطلاعات مناسب یاری دهد. بدون وجود این فرضیه‏ها و مفاهیم نظری نظریه توضیح دهنده ای نخواهیم داشت. او قدم را از این فراتر گذاشته، ادعا می کند که نظریه های تجربی قابلیت آن را ندارند که درک صحیحی از واقعیات به دست دهند. از دیدگاه وی، نظریه، تصویری ساخته ذهن است که محصور به حوزه یا قلمرویی از یک اقدام می شود، برای مثال نظریه سازمان، قلمرو ارتباط بین اجزای سازمان را ترسیم می کند. او تصریح دارد که تاکید نظریه در توصیف یک واقعیت باید به طور عمده بر چرایی روابط معطوف باشد.

در مورد نحوة شکل گیری نظریه او مهم ترین امتیاز را از آنِ خلاقیت ذهنی می داند.

خلاقیت ذهنی در گرو کشف و شهود است نه جمع آوری داده ها و اطلاعات، تا زمانی که این خلاقیت در قالب یک اندیشه منسجم ارائه نشود، دستیابی به نظریه ممکن نیست. یا به کارگیری خلاقیت ذهنی داده ها گردآوری و ساده شده ویژگی های مشترک آنها استخراج می شوند. سپس واقعیات در قالب محیط و مجموعه بازتولید می شوند تا بدان وسیله بتوان روابط ضروری را تشخیص داد. این رهنمود والتز دقیقاً شبیه به رفتار تعمیرکاری است که برای یافتن نقض فنی یک دستگاه، به باز کردن دستگاه و آزمایش مرحله ای اجزای آن می پردازد.

والتز معتقد است که هنگام تدوین یک نظریه، برای ساده سازی واقعیات، باید از چهار اقدام انتزاع، تجدیدگردآوری و آرمانگرایی سود جست. در انتزاع واقعیات از محیط و جایگاه خود جدا می شود تا مشخصات ویژه و رفتاری خاص آن نمایان شود. وی سپس توجه خود را از جزء منتزع شده به رفتار تجدید اجزاء معطوف می کند تا معلوم شود بدون عنصر مزبور سایر اجزاء چه فعالیتی از خود نشان می دهند. مرحله سوم گردآوری و پیمایش دو دسته از اجزای فوق است تا رفتاری کلی از واحد مشاهده شود. در سراسر این مراحل سه گانه اقدام، آرمان گرایی مبتنی بر کشف حقیقت و مثلثی مشاهده شود. درواقع، فرضیه های قیاسی – استنتاجی چنین نقشی را در نظریه پردازی مورد نظر کنت والتز ایفا می‏کنند.

نکته مهم و اساسی برای والتز در نظریه پردازی، همان عنصر خلاقیت است.

او معتقد است که تعاریف عملیاتی نمی توانند جایگزین تعاریف منطقی شوند؛ اما خود دستیابی به تعریف منطقی را مشکل می داند. اول معتقد است برای ارزیابی یک نظریه باید هفت گام زیر را پیمود.

1- بیان بی ابهام نظریه 2- بازبینی فرضیه های استنتاج شده از نظریه 3- ابطال پذیری تجربی فرضیه ها 4- بازبینی و بررسی تعاریف 5- کنترل و حذف متغیرهای نامرتبط 6-انجام آزمایش ها 7- بررسی نتیجه آزمایش و احتمالاً علل عدم موفقیت آن.

نظریه واقع گرایی :

برای رفع انتقادهایی که به نظریه واقع گرایی و جلوه عملی آن یعنی موازنه قدرت شد، کنت والتز از جمله نظریه پردازانی بود که با ارائه نظریه واقع گرایی نظریه موازنه قدرت قبلی را در قالب ساختارگرایی بازسازی کرد این نظریه پرداز با تاثیری از دستاوردهای نظریه سیستم ها و تا حدودی با بهره گیری گزینشی از بعضی دستاوردهای روش شناسی رفتارگرایی به تدوین یک سلسه قضایایی آزمون پذیری اقدام کرد که متغیرهای مستقل و وابسته آن به وضوح از هم جدا شده اند؛ تعاریف دقیق تر و سازگارتری از مفاهیم کلیدی ارائه شده است. نظریه نو واقع گرایی به رغم این بازساری ها، از اصول بنیادین نظریه واقع گرایی عدول نکرد. به قول کنت والتز «اگر تنها یک شاخص سیاست بین الملل داشته باشیم، آن نظریه، همان نظریه موازنه قدرت است».

چنانکه او خود اذعان دارد، این تعبیر از سیاست بین الملل بسیار شبیه چهارچوب نظری واقع گرایی است که اصول فکری آنان در سه اصل زیر خلاصه می شود.

1- مفروضه دولت محوری: دولت مهم ترین بازیگر سیاست بین الملل است.

2- مفروضه عقلانیت: رفتار بازیگران در سیاست بین الملل از عقلانیت خاصی ناشی می شود که هدفش تامین منافع ملی بر حسب قدرت است.

3- مفروضه قدرت: دولت ها در جستجوی قدرتند تا ابتدا در رفتار دیگران به خود تغییر ایجاد کند و همچنین منابع لازم را برای ایجاد تغییر به دست آورند.

کنت والتز با توجه به چهارچوب فوق و بهره گیری از مفهوم ساختار در نظریه نظام‏ها و کلان گرایی تقسیم بندی خود در کتاب انسان، دوست و جنگ کوشیده است تا به نظریه واقع گرایی، نظام بدهد.

به گفته روکی، کنت والتز نظریه خود را با وجه تمایز ثائل شدن بین نظام از یک سو واحدها و ساختارها و پوشش ها از سوی دیگر آغاز می کند. وی با تسامح نسبت به مشکل توتولوژی، این مفاهیم را به شرح زیر تعریف می کند:

نظام: نظام از یک ساختار ویازیگران تعامل کننده تشکیل شده است.

ساختار: ساختار مؤلفه سراسزی نظام است که امکان تفکر و نگرش را نسبت به نظام به عنوان یک مجموعه فراهم می کند.

کنت والتز با بیان این وجه تمایز می کوشد تا با تاثیر ساختاری های بین الملل بر فرایندهای بین المللی شباهت های تاریخی ناشی از آن را با توجه به تداوم ساختاری تبیین کند. بر این اساس مفهوم ساختاری والتس از سه مؤلفه تحلیلی تشکیل شده است:

1- اصلی که به مقتضای آن، نظام نظم با سازمان می یابد (اصل نظم دهنده)

2- تمایز واحدهای نظام و شرح کارکرد هر یک از آنها

3- میزان تمرکز سایر پراکندگی توانمندی های دروس نظام

به طور کلی به نظر والتز، یک ساختار به وسیلة نحوه تنظیم بخش های یک نظام تعریف می شود. این تبیین معادل نقش «نحوه» در زبان است. در مورد نظام نیز تعریف او چنین است «ترکیب یک ساختار و عمل متقابل واحدهای تشکیل دهنده». وی با بهره جویی از تفکر ساختارگرایی، اولین ویژگی مهم ساختاری نظام بین المللی را ناشی از فقدان حکومت مرکزی می داند. این ویژگی به ماهیت هرج و مرج گونه آن شهرت یافته است. هیچ اقتدار فرماندهی مشروعی برای تنظیم رفتارها وجود ندارد، اما در فقدان آن واحدهای عمده بین الملل عملاً این وظیفه را به عهده دارند، زیرا حفظ بقا برای آنان مهم است. با این تعریف، والتز تاکید می‏کند که بر خلاف ساختار سلسله مراتبی داخل نظم بین‏الملل اقتدار مرکزی متمرکز برای تنظیم امور وجود ندارد. بنابراین اصل خودیاری و عدم تمایل اصالی به همکاری برای پیشبرد منافع جمع، اصل مسلم فرض شده است. به محض استقرار نظام بین المللی، واحدهای کشوری قدرت مهار روندهای آن را ندارند. از این ویژگی اولیه، ویژگی دوم ساختار بین الملل حادث می شود. در چنین اوضاعی همه کشورها از لحاظ کارکردی تفاوتی


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق و بررسی در مورد نظریه نو واقع گرایی 10 ص

تحقیق وبررسی در مورد نظریه قرار اجتماعی 38 ص

اختصاصی از ژیکو تحقیق وبررسی در مورد نظریه قرار اجتماعی 38 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 38

 

نظریه قرار اجتماعی

نظریۀ قرار اجتماعی که زمانی بر اندیشۀ سیاسی اروپا مسلط بود، در نظریۀ جدید سیاسی نقش مهمی بازی کرده است. بنیاد این نظریه بر این فرضیه نهاده شده است که پیش از تکوین دولت، انسان در «وضع طبیعی» (state of nature )زندگی می کرد. « وضع طبیعی» را عده ای حالتی پیش از اجتماع شدن و برخی دیگر پیش از سیاسی شدن می دانند ولی هر چه بوده باشد، وضعی پیش از پیدایش نهاد حکومت است. وضع طبیعی جامعه ای سازمان یافته نبود و در آن هیچ قدرت سیاسی وجود نداشت تا قوانین و مقرارتی را وضع کند و به اجرا گذارد. تنها به اصطلاح « قانون طبیعی» تنظیم کنندۀ طرز رفتار و عمل بشر بود. هر انسان زندگی خاص خود را داشت و تنها از آن قواعد رفتاری اطاعت و پیروی می کرد که می اندیشید برای پیروی کردن مناسب است.

جانبداران گوناگون این نظریه در مورد شرایط زندگی انسان در وضع طبیعی توافق نظر ندارند. برخی آن را وضع ددمنشانۀ کامل که در آن قانون جنگل بر زندگی انسانها حاکم بوده تصور کرده اند. برخی دیگر آن را یک زندگی« معصومانه و با سعادت» دانسته اند. عدۀ دیگر هم آن را وضعی کاملاً ناامن، گرچه تا حدی انسانی، می دانستند. شرایط این زندگی هر چه بود، انسان در وضع طبیعی، بنا به این یا آن دلیل، تصمیم گرفت آن را ترک کند و یک جامعۀ مدنی بنابریک قرار اجتماعی بر پا دارد. پس از آن، قانون طبیعی جای خود را به قانون بشری داد که توسط اقتدار سیاسی به اجرا در می آمد.

بنابر نظریۀ قرار اجتماهی، دولت محصول کوشش سنجیدۀ انسان است و اقتدار خود را از رضایت مردمی می گیرد که در زمانهای دور تاریخی از راه قراری اجتماعی خود را به صورت هیئتی سیاسی سازمان دادند. دربارۀ شرایط این قرار، هر یک از متفکران نظر متفاوتی دارند. به گمان برخی از آنان، این قرار تنها ایجادگر نهاد جامعۀ مدنی بود، در حالی که برخی دیگر به عنوان یک قرار حکومتی که میان فرومانرویان و فرمانبرداران گذاشته شد به آن نگاه می کنند. عده ای عقیده دارند که طرفهای این قرار اجتماعی فقط افرادی بودند که در وضع طبیعی زندگی می کردندو فرمانروا طرف آن نبوده است. دیگران معتقدند که طرفهای آن از یک سود مردم و از سوی دیگر فرمانروا بودند.

اختلاف نظر دیگری که میان جانبداران نظریۀ قرار اجتماعی وجود دارد این است که در حالی که برخی آن را یک واقعیت تاریخی می دانند، دیگران آن را یک افسانۀ تاریخی تلقی می کنند. اختلاف دیگری به کاربردهای گوناگون آن توسط ارائه دهندگان این نظریه مربوط است. هایز نظریۀ قرار اجتماعی را برای توجیه استبداد، لاک آن را برای پیشتیبانی از حکومت مبتنی بر قانون اساسی، و روسو برای حمایت از دکترین حاکمیت عمومی به کار بردند.

نظریات اندیشمندان در این زمینه

اندیشۀ مبتنی کردن اقتدار فرمانروا بر یک قرار اجتماعی، ریشه ای قدیمی دارد. نخستین بار سوسفط ها که پیش از افلاطون زندگی می کردند، آن را مطرح کردند. آنها دولت را آفریده ای غیر طبیعی یا ساختگی می دانستند، که برای تأمین منافع اعضا ایجاد شده بود.

افلاطون در کریتو و جمهور، و ارسطو در سیاست، این نظریه را فقط برای رد کردن مورد بحث قرار دادند، زیرا از نظر این دو، دولت طبیعی و ضروری بود نه غیر طبیعی و ساختگی.

به نظریاتی که ارسطو دربارۀ خاستگاه دولت بیان کرده است گاه با نام نظریۀ طبیعی خاستگاه دولت اشاره شده است. به عقیدۀ ارسطو، پایۀ دولت در طبیعت بشر است. دولت برای تأمین نیازهای انسان به وجود آمده است. نخستین نیاز انسان فیزیولوژیک یا جسمانی است که سبب پیدایش خانواده شد. اما انسان همچنین نیازمند خوردن غذا، پوشیدن لباس، جان پناه یا مسکن برای زندگی است. انسان در می یابد که او و خانواده اش نمی تواند همۀ این نیازمندیهای اقتصادی را به روالی رضایت بخش تأمین کند. از آنجا که پیوسته نیازهای تازه ای پدید می آید و زندگی مادی بهبود می یابد تخصص و تقسیم کار بسیار ضرور و سبب پیدایش تهاتر و مبادله می شود.

اساس خانواده فقط جسمانی نیست، بلکه خانواده نیازهای عشق و محبت عاطفی و عقلی را هم ارضا می کند. در واقع، همین جنبۀ اخلاقی و عاطفی خانواده را در زندگی انسان چنین پر اهمیت می کند. در نتیجۀ روند طبیعی گسترش، خانواده به خاندان تبدیل می شود. خاندانها روستاها را به وجود می آورند و اتحاد چند روستا سبب پیدایش دولت (پولیس) می شود. بنابراین، دولت اوج تکامل روند طبیعی است که با معاشرت غریزی زنان و مردان آغاز می شود. خانواده و انجمنهای کمتر از دولت، قادر به ارضای همۀ نیازهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی انسان نیستند و نمی توانند شرایط لازم برای زندگی خوب را فراهم آورند، فقط دولت در موقعیتی است که می تواند همۀ نیازهای انسان را تأمین کند. به عقیدۀ ارسطو، شهر (پولیس) که می توان آن را دولت نامید: «پدیده ای طبیعی است و انسان به حکم طبیعت حیوان اجتماعی است، و آن کس که از روی طبع ، و نه بر اثر تصادف، بیرون از شهر[دولت] باشد، موجودی یا فروتر از آدمی است یا برتر از او.»

ارسطو با توجه به این گسترش روانشاختی خاستگاه دولت اشاره می کند که چطور جامعۀ سیاسی برای انسان ضروری است. انسان از دیگر موجودات جاندار از آنجا تفاوت می یابد که دارای توان نطق و خرد است. این تواناییها به انسان امکان می دهد به تبادل نظر بپردازد و در زندگی عمومی شرکت کند. در واقع به عقیدۀ ارسطو، اندیشه های مشترک قانون و عدالت در جارچوب دولت مردم را به پیوند می دهد. این است بنیاد عقلی یا فلسفی دولت.

فیلسوفان اپیکوری نیز این نظریه را در سیاست تأیید کردند. آنها معتقد بودند که عدالت، امری قرار دادی و محصول یک قرار اجتماعی است.

فلسفه سیاسی اکوئیناس مانند اخلاقیات و مابعدالطبیعه او حاصل ترکیب اصول عقاید مسیحی و غیر مسیحی است. شاید بتوان گفت که اصل اول این فلسفه همان عقیده ارسطویی به معنی الطبع بودن انسان است. و این عقیده، با آنچه نه قرن پیش از اکوئیناس، از جانب اوگوستینوس بیان شده بود و از مبانی مسلم تفکر سیاسی مسیحیان به شمار می رفت تعارض داشت زیرا اوگوستینوس جوامع سیاسی را نتیجه کوشش برای جبران هبوط یا گناه آدم می دانست و منکر آن بود که انسان به حکم طبیعت خود جانداری اجتماعی و سیاسی است.

اکوئیناس بر اساس نظر ارسطو جامعه را بر فرد مقدم می شمرد و می گفت که انسان طوری آفریده شده است که در اجتماع زیست می کند و مقصود از اجتماع نه فقط خانواده بلکه جامعه ای منظم است که از رهبری و حمایت دولت برخوردار باشد . پس جوامع سیاسی در اصل، براثر قرارداد اجتماعی یا جنگ و کشورگشایی پدید نیامده اند و انگیزه هستی آنها نیز برخورداری از آرامش یا حفظ مصالح افراد نیست بلکه این حقیقت است که «بنی ادم اعضای یکدیگرند» و طبع آدمی چنان است که زندگی راستین او جز با زیستن در جامعه سیاسی امکان ندارد. اکوئیناس چون مسیحی بود البته عقیده داشت که طبع آدمی افریده خداست و گفته ارسطو را که طبیعت، آدمیان را برای زندگی اجتماعی آفریده است چنین تعبیر می کرد که خدا آدمیزاده را برای زندگی اجتماعی مقدر کرده است، ولی آکوئیناس ضمن بیان این عقیده، اصلی دیگر را که او گوستینوس آموخته بود رد می کرد و آن اینکه همه جوامع زمینی، یعنی نظامهای سیاسی موجود بر بنیاد تباهی و شر بنا شده اند و از این رو امید مومن مسیحی به یافتن جامعه درست و خوب فقط در جهان دیگر روا می شود. ( در کل در موضوع ضرورت وجود حکومت نظر آکوئیناس بر خلاف الگوسینوس و به پیروی از ارسطو بود کعبه حکومت و جامعه سیاسی حاصل شر و تباهی نیست، بلکه نتیجه دو امر است : یکی شهری منش یعنی مدنی الطبع بودن آدمی که سبب می شود که هیچ کس ولو پاکان و بیگناهان نتوانند در تنهایی زیست کنند و دیگر ضرورت فرمانروایی مردان دادگر و شایسته بر عوام نادان. ( عنایت،اندیشه سیاسی در فلسفه غرب، 1384،ص 139-140 )

نظریه قرار اجتماعی در دورۀ اولیۀ عصر مسیحیت تا حدی در ابهام بود. در انجیل، نمونه هایی از قرارهایی که میان مردم و شاه گذاشته شده است وجود دارد. حقوق روم نیز نظریۀ قرار اجتماعی را زنده نگهداشت. بنابر حقوق روم، مردم منبع اقتدار سیاسی دانسته می شدند. در اندیشۀ سیاسی سیسرو، رضایت عمومی پایۀ دولت را تشکیل می دهد. از سیسرو به بعد، این اندیشه که مردم منبع


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق وبررسی در مورد نظریه قرار اجتماعی 38 ص

تحقیق و بررسی در مورد نظریه ادبیات 10 ص

اختصاصی از ژیکو تحقیق و بررسی در مورد نظریه ادبیات 10 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 10

 

نظریه ادبیات

مقدمه

رنه ولک نویسندة این کتابدر1903 در وین به دنیا آمد . در 1918 به پراگ مهاجرت کرد و در 1926 از دانشگاه پراگ دکترا گرفت و در 1939 به آمریکا رفت . رنه ولک را از برجسته ترین جامعترین و پرکارترین نظریه پردازان و مورخان تاریخ و نقد ادبی قرن بیستم می دانند. از آثار ولک، گذشته از نظریة ادبیات ، اثر عظیم تاریخ نقد جدید (1750-1950) در هفت جلد است.

آوستن وارن نویسندة دیگر این کتاب در 1899 در ماساچوست آمریکا متولد شد. در 1926 از دانشگاه پرینستن دکترا گرفت و در دانشگاه های متعدد از جمله بوستون، آیدوا، و میشیگان به تدریس ادبیات انگلیسی پرداخت . وارن مقاله ها و کتاب های فراواندر نقد ادبی نوشته است، از جمله: الکساندر پوپ : منتقد و انسان گرا (1929)، هندی جیمز در دوران پیرت (1947)، و قدیسان نیواینگلند (1956).

ماهیت ادبیات:

نخستین مسئله ای که مطرح است ماهیت ادبیات است . یکی از راههای تعریف ادبیات اطلاق این واژه برتمام آثار چای است. بنابراین تعریف می توانیم «هر چیز» را مورد تحقیق قرار دهیم راه دیگر تعریف ادبیات این است که آنرا به «کتابهای بزرگ» منحصر کنیم. کتاب هایی که صرف نظر از موضوعشان به سبب «بیان یا شکل ادبی» در خور توجه اند. در این جامعیار داوری یا ارزش زیبای شناختی به تنهایی است ، یا ارزش زیبای شناختی توام با امتیاز کلی عقلانی است در میان اشعار غنایی، نمایش و قصه آثار بزرگ بر مبنیا زیبایی شناختی برگزیده می شوند. سایر آثار به سبب شهرت یا ارزش عقلانی همراه با ارزش زیبایی شناختی به معنای محدود انتخاب می گردند: خصلت های برگزیدة این آثار سبک، ساختمان و قدرت کلی ارائه مطلب است. این یک طریقة معمول برای متمایز کردن ادبیات و سخن گفتن از آن است. وقتی می گوییم «این یک اثر ادبی نیست» در موردارزش ادبی آن این گونه قضاوتی کرده ایم و هم ازاین گونه است قضاوت ما هنگامی که کتابی بر باب تاریخ، فلسفه، یا علم را اثری ادبی می نامیم. زبان مادة ادبیات است چنان که سنگ یا برنز مادة مجسمه سازی، رنگ مادة نقاشیو صوت مادة موسیقی. اما باید دانست که زبان مثل سنگ ماده ای خنثی نیست، لکه خود آفریدة بشر است و بنابراین سرشار از مادة فرهنگی گروهی است که به آن زبان صحبت می کنند. ادبیات اندیشه را هم شامل می شود، و زبان عاطفی هم به هیچ روی منحصر به ادبیات نیست. کافی است گفت و گوی عاشقانه و جدال های معمولی را به خاطر آوریم . اما زبان علمی ایده آل منحصراً دلالتی است، و هدفش ایجاد تناظر یک به یک بین نشانه و مصداق آن است. این نشانه کاملاً اختیاری است و بنابراین می توان نشانه های دیگری را جانشین آن کرد. این نشانه همچنین حاکی ماوراست، یعنی توجه را به خود معطوف نمی دارد و بدون هیچ ابهامی اشاره به مرجع خودمی کند. اما ماهیت ادبیات در جنبه های اشاری آن بهتر نمایان می شود. واضح است که مرکز هنر ادبیات در جنبه های اشاری آن بهتر نمایان می شود. واضح است که مرکز هنر ادبی را باید در انواع سنتی آن، یعنی آثار غنایی و حماسی و نمایشی، جست و جو کرد. در همة این انواع، اشاره به دنیای افسانه ای و تخیلی است. گذاره های داستان یا شعر یا نمایش یا نمایش به معنای تحت اللفظی آن صادق نیستند، آنها گزاره های منطقی نیستند . میان گذاره های از یک داستان تاریخی یا داستان تاریخی یا داستانی نوشتة بالزاک، که به ظاهر اطلاعاتی دربارة رویدادهای تاریخی می دهند، و اطلاعاتی که در یک کتاب تاریخ یا جامعه شناسی آمده است ، تفاوتی اساسی و مهم وجود دارد. ادبیات «تخیلی» نیازمند کاربرد تصاویر خیال نیست. زبان شعر آمیخته با تصویر است، به طوری که از ساده ترین نقش ها آغاز می کند و در منظومه های اسطوره ای عام و کلی بلیک به اوج می رسد. اما تصویرسازی ضروری بیان افسانه ای و بنابراین بخش اعظم ادبیات نیست چه بسا اشعاری که به کلی خالی از تصویرند، حتی نوعی شعر وجود دارد که «گفتار – مستقیم محض» است. بعلاوه این گونه تصاویر را نباید با تصویرهای علمی، دیداری و حسی اشتباه کرد.

کارکرد ادبیات:

کارکرد ادبیات در هر گفتار منسجمی باید به یکدیگر وابسته باشند. کاربرد شعر، تابع ماهیت آن است. آیا مفهوم ماهیت و کارکرد ادبیات در طول تاریخ تغییر کرده است؟ نباید اختلافی را که مشرب «هنر برای هنر» در پایان قرن نوزدهم یا اخیراً مشرب


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق و بررسی در مورد نظریه ادبیات 10 ص