دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 15
دلایل اثبات ولایت فقیه
نویسنده:آیت الله جوادی آملی (حفظه الله)
ضرورت بحث و گفتگو درباره ی مسئله ولایت فقیه
مسئله ولایت فقیه یکی از مهم ترین مسائل جامعه اسلامی است که بحث و گفتگو درباره ی آن از دو جهت ضروری است ؛ اول آنکه ولایت فقیه سنگ بنای نظام جمهوری اسلامی است و بر هر فرد مسلمان و انقلابی لازم است که این اصل اساسی را خوب بشناسد و سپس بر مدار آن حرکت کند و دوم آنکه دشمنان اسلام و انقلاب فهمیده اند که ظلم ستیزی انقلاب و نظام اسلامی ، از این اصل مهم و مترقی سرچشمه گرفته است و برای منحرف ساختن چنین نظام و انقلابی ، باید به قلب نیرو دهنده و ستون استوار آن هجوم برند و به همین جهت است که پس از پیروزی انقلاب اسلامی ، در هر زمان مناسبات شبهاتی در زمینه ی این اصل بی بدیل مطرح شده است. (1)
معنای واژگان «ولایت » و « فقیه » در اصطلاح ولایت فقیه
مقصود از واژه ی ولایت در بحث ولایت فقیه ، سرپرستی است ، (2) اما « ولایت » فقیه نه از سنخ ولایت تکوینی است و نه از سنخ ولایت بر تشریع و قانون گذاری و نه از نوع ولایت محجوران و مردگان ، بلکه ولایت مدیریتی بر جامعه اسلامی است که به منظور اجرای احکام و تحقق ارزش های دینی و شکوفا ساختن استعدادهای افراد جامعه ( اثاره ی دفائن عقول ) و رساندن آنان به کمال و تعالی در خور خویش ، صورت می گیرد. (3)مقصود از فقیه در بحث ولایت فقیه ، مجتهد جامع الشرایط است ، نه هر کس که فقه خوانده باشد. فقیه جامع الشرایط باید سه ویژگی داشته باشد ؛ اجتهاد مطلق ، عدالت مطلق و قدرت مدیریت و استعداد رهبری. یعنی از سویی باید صدر و ساقه ی اسلام را به طور عمیق و با استدلال بشناسد و از سوی دیگر در تمام زمینه ها حدود و ضوابط الهی را رعایت کند و از هیچ یک تخطی و تخلف نکند و از سوی سوم، استعداد و توانایی مدیریت و کشورداری و لوازم آن را واجد باشد. (4)
دلیل عقلی اثبات ولایت فقیه
برهان عقلی بر ضرورت ولایت فقیه در عصر غیبت ، نظیر برهان بر نبوت و امامت است ؛ زیرا آنچه که اثبات کننده ی نبوت عامه است ، یکی نیاز بشری به قوانین الهی است و دیگر نیاز به وجود فردی است که به دلیل مسانخت و هم جنسی با انسان ها ، ضمن اسوه بودن توان تدبیر و اجرای همه قوانین الهی را داشته باشد. اثبات امامت عامه نیز با همان دو اصل ، یعنی احتیاج انسان به قوانین الهی و نیاز به رهبری اجتماعی است، زیرا هر چند که با رحلت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم تشریع قوانین الهی به اتمام می رسد ، لیکن بسیاری از عمومات و اطلاقات ، تخصیص و یا تقیید یافته و علم به آنها در نزد کسی است که به منزله جان نبی در ارتباط باطنی با نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می باشد. از این رو بعد از رحلت پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم نیاز به شخصی است که هم آگاه به قوانین اسلامی باشد و هم عهده دار ولایت و سرپرستی اجتماع باشد ، اما در زمان غیبت بعد از آن که بیان مقیدات و مخصصات شریعت نبوی به حد نصاب رسید، دیگر کمبودی در بخش قوانین احساس نمی شود، لیکن این مقدار ، جوامع انسانی را از انسان قانون شناس و امینی که عهده دار سرپرستی و اجرای قوانین باشد ، بی نیاز نمی کند . این نیاز همان امری است که ضرورت ولایت فقیه عادل و مدیر مدبر را در زمان غیبت امام زمان (عج) اثبات می کند. (5)
دلیل عقلی - نقلی اثبات ولایت فقیه
صلاحیت دین اسلام برای بقا و دوام تا قیامت ، یک مطلب روشن و قطعی است و هیچ گاه بطلان و ضعف و کاستی در آن راه نخواهد داشت ؛ « لا یاتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه » (سوره فصلت ، آیه 42)، و تعطیل نمودن اسلام در عصر غیبت و عدم اجرای احکام و حدود آن، سد از سبیل خدا و مخالفت با ابدیت اسلام در همه شئون و عقاید و اخلاق و اعمال است و از این دو جهت هرگز نمی توان در دوران غیبت که ممکن است معاذ الله هزاران سال بینجامد ، بحث علم احکام اسلامی را به دست نسیان سپرد و حکم جاهلیت را به دست زمامداران خود سر اجرا کرد و نمی توان به بهانه این که حرمان ما بعد از برکات ظهور آن حضرت علیه السلام نتیجه ی تبهکاری و بی لیاقتی خود مردم است ، زعامت دینی زمان غیبت را نفی نمود و حدود الهی را تعطیل کرد. تأسیس نظام اسلامی و اجرای احکام و حدود آن و دفاع از کیان دین و حراست از آن در برابر مهاجمان ، چیزی نیست که در مطلوبیت و ضرورت آن بتواند تردید کرد و اگر چه جامعه اسلامی از درک حضور و شهود آن حضرت محروم است ، ولی هتک نوامیس الهی و مردمی و ضلالت و گمراهی مردم و تعطیل اسلام هیچ گاه مورد رضایت خداوند نیست و به همین دلیل انجام این وظایف برعهده ی نمایندگان خاص و عام حضرت ولی عصر علیه السلام است. بررسی احکام سیاسی و اجتماعی اسلام، گویای این مطلب است که بدون زعامت فقیه جامع الشرایط ، تحقق این احکام امکان پذیر نیست و عقل با نظر نمودن به این موارد ، حکم می کند که خداوند یقینا اسلام و مسلمانان را در عصر غیبت بی سرپرست رها نکرده و برای آنان ، والیان جانشین معصوم تعیین فرموده است . (6)
دلایل نقلی اثبات ولایت فقیه
بررسی اجمالی احادیث منقول و نیز تبیین وظایف فقها در متون فقهی راجع به مسائل عمومی و مهم امت اسلامی ، خواه در ولایت بر افتا، خواه در ولایت بر قضا و خواه در ولایت بر صدور احکام غره و سلخ شهور ، خواه در دریافت وجوه شرعی که متعلق به خود مکتب و مقام امامت است ( از قبیل انفال و اخماس و میراث بی وارث) خواه از قبیل اموال عمومی ( مانند اراضی مفتوح العنوه ) و نیز در موارد جزئی و شخصی ( مانند شئون غایب و قاصر ) نشان می دهد که هم مضمون آن نصوص از اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام صادر شده است و هم عصاره ی این احکام و فتاوی از دوره ی طه و یس علیه السلام استفاده شده است و اگر چه امکان مناقشه در سند برخی از احادیث یا سداد و صحت بعضی از فتاوی وجود دارد ، لیکن مدار دیانت اصلی ترین هدفی است که روایت مأثور و فتاوای مزبور ، رسالت ابلاغ آن را بر عهده دارند. (7)
اثر خصوصیات عقلی و نقلی درعزل ولایت فقیه
خصوصیات عقلی و نقلی ای که برای ولی فقیه ذکر شده است ، نه تنها شاهد بر انتصاب ولی فقیه است ، بلکه نشانه انعزال او نیز می باشد. توضیح مطلب این است که ... در اسلام شخص فقیه عادل نیست که حاکمیت دارد ، بلکه فقه و عدالت است که حکومت می کند و از این رو ولی فقیه همان گونه که حق ندارد به تبعیت از آرای مردم عمل نماید ، نمی تواند به رأی و نظر خود از حدود و وظایفی که برای او مقدر شده است ، تجاوز نماید. تنها فرق میان ولی فقیه و دیگران، عهده داری مقام ولایت است ... لذا او همانند دیگر افراد و بلکه قبل از همه موظف به رعایت و انجام دستورهایی است که بنابر احکام اسلام و مطابق با مصالح اجتماعی صادر شده است . بنابراین شخص فقیه باید حدوثا و بقائا واجد همه اوصاف یاد شده بوده ، همواره در معرض سنجش با شرایط و موازین عقلی و نقلی ای باشد که برای مقام ولایت تعیین شده است و هر گاه او از حدود مقرره تعدی و تجاوز نماید و یا این که به دلیل کسالت یا کهولت توان انجام وظایف خود را از دست بدهد، بدون این که نیازی به عزل داشته باشد ، از مقام خود منعزل است. (8)
دلایل عقلی و نقلی مساله ولایت فقیه(2)
پدید آورنده : حجه الاسلام والمسلمین محمد محمدی اشتهاردی ، صفحه 18
اشاره:
گفتیم ولایت فقیه، امتداد امامت است بنابراین بحث و بررسی در مورد مبانی و مشروعیت آن، باید در علم کلام مطرح و پی گیری شود، ولی صرف نظر از اصالت آن و نظر به این که در امور مختلف اجرایی و برنامه های عملی، نیاز به حکم و اجازه ولی فقیه هست، چنان که جمله «یرجع الی الحاکم » (به رهبر رجوع شود) در موارد بسیار در احکام به چشم می خورد، فقهای بزرگ ما، این مساله را در فقه استدلالی به بحث کشیده اند.
با این حال، حقیقت این است که مساله ولایت فقیه، بالاصاله باید در علم کلام مورد تجزیه و تحلیل و بررسی قرار گیرد. کوتاه سخن آن که گاهی مسایل کلامی در فقه و گاهی به عکس، مسایل فقهی در علم کلام بنا به تناسب مطرح