مقدمه
"رفتار درمانی شناختی"به شما کمک می کند تا به گونه دیگری اندیشیده ودرنتیجه این طرز تفکرجدید شما میتوانید با رفتارهای سالم ترو درست تری در برابرحوادث ناخواسته وناگوار پیرامونتان برخورد نمائید.
برخلاف سایر روشهای گفتار درمانی که روان درمانگر درپی شناسائی و ریشه یابی علل رفتارهای نامناسب مراجع خود در برابر ناملایمات وحوادث زندگی است تابه او کمک کند , در "رفتار درمانی شناختی" روان درمانگر فقط برمشکلات زمان حال (اینجا و اکنون) وانچه موجب ناراحتی و اضطراب درفرد بیمار گردیده است تکیه می کند.
مهم ترین انتقاد به اصل نظریه یعنی وجود مراحل رشد وارد شده است .آلبرت بندورا اشتباه کودکان در آزمایش های مربوط به نگهداری ذهنی را نه به سبب نرسیدن آنان به حد رشد مناسب ، بلکه به علت فرایندهای معیوب می داند . انتقاد دیگر برخلاف نظر پیاژه حدود 40 تا60 درصد بزرگسالان به طور کامل قادر به تفکر بر حسب عملیات صوری نیستند .
پیاژه نه فقط توانایی کودکان پیش دبستانی بلکه ، هم چنین توانایی کودکان دبستانی را نیز کمتر از آن چه هست برآورد کرده است . نکته دیگری که پیاژه به آن توجه نداشته و بر اساس نظریه ساختارگرایی ژنتیکی خود بر تحولات زیستی و مغزی بیشترین تأکید را کرده این است که دستیابی به تفکر منطقی تا حد زیادی حاصل یادگیری و تجارب زمینه ای در هریک از مراحل رشد هر فرد است .
افراد در صورتی می توانند از آشفتگی های عاطفی دوری کنند که زندگی خود را بر پایه گرایشهای فطری به منطقی و تجربی بودن بنا نهند. اگر عقلمان را راهنمای زندگیمان قرار دهیم رابطه ما با خودمان و دیگران بسیار ثمر بخش خواهد بود . مطمئنا ، عقل خداگونه نیست و گاهی محدودیتهایی دارد ، ولی برای اینکه اختلالهای عاطفی را به حداقل برسانیم ، هیچ مبنایی برای پردازش رویدادهای فردی و میان فردی زندگیمان بهتر از منطقی بودن نیست .
ما به عنوان انسانهای منطقی ، می دانیم که دنیا همیشه عادلانه نیست ، و رویدادهای ناگوار ، کم و بیش در زندگی اتفاق می افتد پس گاهی عواطف موجهی مانند : تاسف ، پشیمانی ، ناخوشایند بودن، و رنجش را تجربه می کنیم . از لحاظ منطقی می دانیم که انسان کاملی نیستیم و همیشه ناکامی ها و نقطه ضعفهایی داریم ، اما صرفا به این دلیل که کامل نیستیم نمی توانیم بپذیریم کسی با ما به صورت آدم بی ارزشی برخورد خواهد کند. با آنکه قبول داریم منافع شخصی خود را در درجه اول اهمیت قرار می دهیم تصمیم می گیریم شرایط اجتماعی ناخوشایند را در راستای منطقی تر تغییر بدهیم ، زیرا می دانیم در دراز مدت به نفع ماست که در دنیای منطقی تری زندگی کنیم .
رابطه میان افکار منفی و احساسات منفی
به نظر شناختی ها هر احساسی دارای یک مولفه فکری می باشد. و هیچ احساسی بدون مولفه فکری به وجود نمی آید بنابر این لازم است برای تغییر احساسات خود تا اندازه ای با مولفه های فکری آشنا باشیم.
اندوه و افسردگی :
اندوه و افسردگی ناشی از تفکر از دست دادن ، شکست خوردن ، مورد بی مهری واقع شدن ، مرگ یکی از عزیزان ، نرسیدن به یک هدف و........ باشد.
احساس گناه:
این تفکر که کسی را بی دلیل از خود رنجانیده ، یا در حد معیارهای اخلاقی خود ظاهر نشده استز
خشم رنجش و دلخوری :
این تفکر که کس با او رفتار نامنصفانه داشته یا می خواهد از او سو استفاده کند.
یاس و ناامیدی :
این فکر که من نمی توانم و از توان من خارج است این مشکل دیگر هیچ راه حلی ندارد و من به بن بست خورده ام .
اضطراب ، نگرانی ، ترس ، هراس شدید:
این فکر که من به خطر افتاده ام و حادثه بدی در شرف وقوع است :" اگر در حضور جمع و هنگام سخنرانی صحبتم را فراموش کنم ده اتفاقی می افتد؟ "یا" شاید دردی که در سینه دارم مقدمه یک حمله قلبی باشد.
احساس حقارت و بی کفایتی :
فرد خود را در مقایسه با دیگران قرار داده و نتیجه می گیرد که به خوبی آنها نیست . به اندازه آنها باهوش، جذاب ، موفق و باذوق نیست خودش را در حد و قواره دیگران یا کار خاصی نمی بیند و به همین خاطر پا پس می کشد و بنابراین خود را حقیر احساس می کند.
احساس تنهایی:
فرد به خود می گوید چندان مورد توجه نیست و نبود او برای دیگران فرقی ندارد هیچ کس او را دوست خود تلقی نمی کند . ظاهر جذابی ندارد و بدقیافه و بی ریخت است.
احساس درماندگی :
فرد گمان می کند مشکل او کماکان ادامه خواهد یافت و وضع بهتر نخواهد شد. با خود می گوید" گرفتاریهای من تمام نشدنی است "" دیگر نمی توانم تحمل کنم"
البته لازم به ذکر است که در هر یک از موارد بالا فرد افکار خود را عین واقعیت تلقی می کند.
در این که هر فردی تمایل دارد تا محبوب دیگران باشد، هیچ تردیدی نیست. خواستن پذیرش و تایید دیگران مقبول است، اما برخی افراد تایید را فراتر از یک تمایل و خواسته قلمداد میکنند. آنها تایید دیگران را نیاز و ضرورتی میپندارند که بدون آن قادر به حیات و بقا نیستند. هنگامی که اهمیت تایید ازسوی دیگران تا این حد مهم تلقی میگردد، شکست فرد در جنبه های گوناگون زندگی اجتناب ناپذیر می گردد:
1- میتواند یک منبع اضطراب باشد، که باعث محدود شدن زندگی شما گردد. شما از ریسک کردن اجتناب می ورزید، تجربه چیزهای جدیدی که موفقیت در آنها قابل تضمین نیست، و یا هر موقعیتی که شما از نوع تفکر دیگران نسبت به خود هراس دارید. این امر سبب میگردد عوض آنکه اهداف شخصی خود را دنبال کرده و خواسته های قلبی خود را طلب کنید، تنها خود را با انتظارات دیگران انطباق دهید.
2- شما ممکن است نسبت به انتقاد حساس گردید. احساس رنجش از انتقاد، از اینکه شما از بازخوردهای دیگران به عنوان تجارب یادگیری سود برید ممانعت میکند. در پی پذیرش و تایید دیگران بودن، ازعدم اعتماد بنفس و پذیرش خویشتن نشات میگیرد.
3- شما ممکن است تلاش به دستیابی به یک هدف ناممکن اصرار ورزید. شما هرگز قادر نخواهید بود پذیرش و تایید تمامی اطرافیان خود را جلب کنید. حتی اگر قادر به چنین کاری باشید آیا آنها شما را واقعا دوست خواهند داشت؟
4- دیگران نهایتا برای شما احترام کمتری قائل گردیده و شما را کمتر دوست خواهند داشت. آیا شما به کسانی که به سادگی رنجیده خاطر میگردند علاقه دارید؟ و برایشان احترام قائل میباشید؟ به زبان نیاوردن چیزهایی که منظورشان است، همواره برای وفق دادن خود با انتظارات و خواسته های دیگران کوشیدن، بی جهت بله گفتن، اجتناب از پذیرش مسئولیت زندگی خود، همواره محتاج عشق، توجه و یا ترحم دیگران بودن. هرچه بیشتر به دنبال پذیرش و تایید دیگران باشید، کمتر به آن دست خواهید یافت.
5- نگامی که شما پیوسته میکوشید تا تایید و پذیرش دیگران را جلب کنید، لاجرم این رفتار در شما بصورت یک عادت در می آید. و دیگر دیگران انتظار دارند تا شما بی قید و شرط خود را با خواسته های آنها وفق داده و به انتظارات آنها تن دهید. و چنانچه شما در برابر خواسته دیگران پاسخ منفی بدهید، ممکن است حتی از دست شما عصبانی و دلخور نیز بگردند! دیگران تصور میکنند شما نیاز، خواسته و آرزویی برای خود ندارید.
چه زمانی شما در پی پذیرش و تایید دیگران هستید؟
هر زمانی که شما نگران طرز تفکر دیگران نسبت به خود باشید. مانند:
1- بله گفتن وقتی که میخواهید نه بگویید.
2- بیان جملاتی که اعتقادی به آنها ندارید، ابراز موافقت نسبت به عقیده ای که مخالف آن هستید، تعریف و تمجیدی که از روی تظاهر اظهار میکنید.
3- واکنش به انتقاد بصورت حمله متقابل و حالت تدافعی.
4- هنگامی که عذر خواهی میکنید، در صورتی که مرتکب هیچگونه اشتباهی نشده اید.
5- نظر و عقیده دیگران را مبنای سلیقه شخصی خود قرار میدهید. چه لباسی خریداری کرده و یا مدل موی خود را به چه شکل در آورید.
6- قبل از صحبت کردن، تصمیم گیری و یا خرید چیزی اجازه می گیرید.
7- از دیگران میخواهید تا گفته های شما را تایید و تصدیق کنند."درست نمیگم؟"
8- بر خلاف مسیر و ارزشهای خود حرکت میکنید تا دیگران را تحت تاثیر قرار دهید.
برخی از طرز تفکرات غلط درباره مورد تایید واقع نشدن:
1- شما تصور میکنید فردی از دست شما عصبانی است اما علت آن را جویا نمیشوید.
2- نسبت به انگیزه های منتقدان خود دچار پیشداوری و نتیجه گیری عجولانه میگردید. شما نیت و قصد آنها را صرفا آزردن، کنترل کردن و یا تحقیر خود می بینید.
3- شما تصور میکنید انتقاد متوجه شماست در صورتی که اینگونه نیست.
4- شما با خود میگویید که چنانچه دیگران شما را دوست نداشته باشند، آنها به حتم از شما متنفر هستند.
5- شما میپندارید که عدم پذیرش از سوی برخی افراد به مفهومی این است که هیچ کس، هیچگاه شما را دوست نداشته و برایتان احترام قائل نخواهد شد. (تعمیم بی مورد)
6- شما تصور میکنید که یک انتقاد از سوی یک فرد به معنی طرد کامل شما از سوی آن فرد است.
7- شما تصور میکنید که عدم پذیرش و تایید ازسوی دیگران به پیامدهای جدی و ناگواری خواهد انجامید.
چنانچه شما پیوسته نگران آن میباشید که دیگران چگونه نسبت به شما خواهند اندیشید، پذیرش خویشتن در شما متزلزل است. بدین مفهوم که شما برای ارزیابی خود به تایید دیگران محتاجید. هنگامی که شما از دیگران عشق و احترامی که تصور میکنید به آن "نیاز" دارید دریافت نمی کنید، "تردید به خود" که در ذهن شما ریشه دوانده مجددا بال و پر میگیرد.زمینه ذهنی اینگونه ارزیابی خویشتن، احساس نیازمندی مفرط است. "نزد من شاد بودن و احساس ارزشمندی کردن وابسته به آنست که دیگران 1-همواره مرا دوست داشته باشند، 2-مورد تایید و پذیرش قراربدهند، 3-برایم احترام قائل باشند و 4-هیچگاه مرا رد و طرد نکنند." شما تصور میکنید که چنانچه فردی که پیشتر شما را دوست داشته ، دیگر تصمصم بگیرید که شما را دوست نداشته باشد، سرنوشتی بسیار وحشتناک وغیر قابل تحمل است.
آیا انسان قادر خواهد بود بر ترس غیر معقول خود از طرد شدن، دوست داشته نشدن و مورد تایید و پذیرش قرار نگرفتن فائق آید؟
بله، اگر به این عقیده پای بند گردد که پذیرش و تایید دیگران یک نیاز ضروری نیست. اکنون راه حل چیست؟ از تایید و پذیرش دیگران استقبال کنید و هر کار معقولی که موجب اجتناب از عدم پذیرش و تایید دیگران میگردد، را انجام دهید. روی شخصیت و روابط خود کار کنید تا شانس خود را برای جلب عشق و محبت دلخواه خود افزایش دهید. اما همواره به خود یادآوری کنید که، با اینکه تایید دیگران مقبول است، اما شما بدون آن هم قادر به ادامه حیات و بقا خواهید بود. بنابراین درآینده در صورت مواجهه با عدم تایید و پذیرش دیگران تنها احساس ناکامی مختصری خواهید کرد، تا اینکه احساس اضطراب،افسردگی و یا درماندگی. و همچنین دیگربمنظور خوشنود سازی دیگران از خواسته ها و نیازهای خود دست نخواهید کشید.
در دنیای واقع بازخورد مثبت از دیگران همواره محقق نخواهد شد. بالطبع هر کسی هم از شما خوشش نخواهد آمد.چرا که افراد مختلف ایده ها و انتظارات متفاوتی از اینکه شما چگونه باید باشید (تا محبوب انان گردید)، در ذهن خود دارند. خشنود سازی دیگران تنها گاهی اوقات ثمربخش است.چنانچه شما درانتظارعدم تایید و پذیرش دیگران باشید، احتمال آنکه در صورت محقق نشدن آن واکنش شدیدی از خود بروز دهید، کاسته میگردد.
و به یاد داشته باشید که انسان ناکامل و جایزالخطا است. اگر بخاطر کاری که انجام داده اید مورد انتقاد قرار گرفتید، این خود گواه و اثبات انسان بودن شماست. چنانچه انتقاد بجا و صحیح بود نیز به مفهوم آن نیست که شما کاملا بی کفایت میباشید. رفتارها را ارزیابی کنید و نه تمام وجود خود را.چنانچه انتقاد ناروا و نادرست بود این نیز نشانه و اثبات انسان بودن فرد انتقادگر شما میباشد. انتقاد و عدم تایید و پذیرش دیگران غیر قابل تحمل نیست. شما پیشتر مورد انتقاد قرار گرفته اید و در آینده نیزقرارخواهید گرفت. انتقاد ناخوشایند است اما غیر تحمل نه.
راهکارهایی برای مقابله با ترس از عدم تایید و پذیرش :
1-کنارآمدن با عدم تایید و پذیرش دیگران را تمرین کنید: به عمد عدم تایید و پذیرش فردی را برانگیزید، تا نخست دریابید که قادر به تحمل آن میباشید و دوم اینکه بدون تایید و پذیرش دیگران دنیا برای شما به آخر نمیرسد. برای مثال لباسی را که دوست دارید، اما شریکتان تصورمیکند برای شما مناسب نیست، را خریداری کنید. و یا عقیده ای را بیان کرده و برآن اصرار ورزید البته در مقابل فردی که با آن مخالف است.
2- چیزهایی که ازآنها هراس دارید و ازمواجهه شدن با آنها اجتناب میورزید را به چالش بکشید.به جلسات، محافل اجتماعی، میهمانی ها وهرمکانی که از نحوه تفکر دیگران نسبت به خود نگرانی دارید، حضور یابید.
3- به فعالیت های مورد علاقه خود مشغول گردید. خود را متعهد سازید که کارهایی که برایتان لذت بخش است را انجام دهید تا براساس خواسته ها و امیال خود عمل کرده باشید، بدون ترس از طرز تفکر دیگران نسبت به خودتان.
4-در مقابل تکانه ی جویا شدن نظر دیگران مقاومت کنید.هنگام خرید لباس و دیگر اقلام، و هنگامی که انتخاب تنها به سلیقه شخصی مربوط است،شخصا تصمیم بگیرید.در مواقع مقتضی نیز با دیگران مشورت کرده، اما تصمیم آخر را خودتان اتخاذ کنید.
5-همواره در پی جلب تایید و تصدیق گفته هایتان نباشید.در بیان عقاید خود مستقل عمل کنید.جملات خود را اینگونه خاتمه ندهید:"درست نمیگویم؟"،"شما اینگونه فکر نیمکنی؟"،"قبول نداری؟"
6-عدم نیاز به تایید،
پروژه و تحقیق-درمان شناختی اختلالات اعتیادی - در50 صفحه-docx