نوشتة نوکوم کاپلن (Nochum caplan)
درآخرین قسمت ، درباره لزوم درگیری والدین در آموزش فرزند انشان صحبت کردم و برای هر نظریه ای تعدادی چالش و مشکل جالب را بیان کردم.
دوستی ، نظریة اینستین ( Einstein s) را اینطور بیان کرد که " یادگیری یا تحصیل چیزی است که بعد از فراموشی تمام آنچه که در مدرسه آموخته اید در ذهن شما باقی خواهد ماند." او گفت : تدریس را به مدرسه وا گذار کنید و خود به آموزش فرزندتان بپردازید. از نظر او درگیر شدن در آموزش فرزندان به معنی روبرو کردن آنها با تجربیات واقعی زندگی و همچنین از بین بردن ترس و نگرانی آنها برای انجام تکالیف شبانه می باشد ؛ این کارها مسئولیت کودک است نه پدر یا مادر.
مادر دو نوجوان اظهار داشتند که بهترین هدیه ای که او می توانست به دخترانش بدهد اطمینان و اعتماد به نفس بود. " آیا شما هرگز چهرة شرمنده و ترسیدةفرزندتان را وقتی که ناگهانی به مدرسه اش سر می زنید دیده اید ؟ به این دلیل خود را درگیر در فرآیند مدرسة رفتن و آموزش بچه ها نمی کنم.
یکی از دوستانم دربارة فرزند 9 ساله اش اظهار می دارد که " فرزند من دوست ندارد که من دائماً نگران وضعیت او باشم ؛ این والدین از چیزی که من پیشنهاد دادم شگفت زده شدند.
به نظر من والدین حق دارند که بدانند فرزندانشان در مدرسه چه کاری انجام می دهند چون از این طریق می توانند فرزندشان را در رسیدن به موفقیت یاری رسانند. اما منظور من از گفتن این مطلب آماده کردن کودک برای امتحان و یا تکالیف شبانه و همچنین همکاری با مدرسه و پرسنل آن نیست چون ما در شماره های قبلی در مورد آن صحبت کردیم.
بلکه منظور من این است که تجربیاتی که بچه ها در مدرسه کسب می کنند باید جزئی از زندگی والدین آنها شود. اعتماد من بر این است که یکی از نقش های والدین ، نقشی ما بین حامی و یک مشوق است که البته در هیچ یک از آنها نباید افراط کرد. اجازه دهید که بیشتر برایتان توضیح دهم.
ایجاد توجه فعال یا : " شما همة روز در مدرسه چه کاری باید انجام دهید "
در واقع ما تمامی مواردی و اطلاعاتی را که در طی سالهای مدرسه امتحان داده ایم از یاد می بریم اما چیزی که انتظار می رود ما به خا طر داشته با شیم مهارت هایی است که ما از طریق آنها قادر می شویم که یاد بگیریم و خودمان را کشف کنیم. وحتی مهم تر از همه معلمان خوب عشق به یادگیری برای ادامة زندگی را به ما می آموزند.
والدین حق دارد که بدانند فرزند آنها درمدرسه چه کار می کنند تا از این طریق بتوانند به طور فعال موفقیت آنها را تسهیل کنند.
یاد گیری مهارت ها درخلاء امکان پذیر نمی باشد ، این مهارت ها می توانند از طریق یادگیری و درونی کردن فرآیند توسعه یابند. علاقه به یادگیری باعث ایجاد رضایت از فهم و تمایل به دانستن اطلاعات بیشتر می شود. این علاقه یکی از فرآورده های یادگیری و همچنین جاذب اطلاعات مدرسه می باشد.
والدین می توانند از طریق گفتن "چه چیزی در مدرسه یاد گرفتی" علاقة خود را به موضوعی که فرزندشان در مدرسه مطالعه می کند نشان دهند. پرسش از فرزند در مورد چیزی که او در مدرسه انجام داده و کاری که او کرده نشان دهندة احترام به چیزی است که فرزند د رتمام طول روز مشغول مطالعة آن بوده است.
اگر چه سؤال از فرزند در مورد مدرسة او می تواند سخت باشد اما یک سؤال عادی از او بپرسید "امروز چه چیزی در مدرسه یاد گرفته ای" در صورتی که فرزند شما به جای صداهای عجیب و غریب به این سؤال به طور واضح جواب داد، شما احتمالاً این پاسخ ها را دریافت می کنید "هیچی " ، " چه چیزی" برای اینکه کودک به سؤال شما جواب دهد ، سؤ ال شما باید خاص و مستقیم باشد ."از همه بیشتر از چه چیز کلاس دینی امروزت لذت بردی ؟ "
احتمالاً او با چند کلمه به والدینش پاسخ خواهد داد اما والدین با همین چند کلمه می توانند تصویری از حضور فرزندشان در کلاس برای خود بسازند. اوممکن است در جواب سؤال شما بگوید "من اصلاً از این کلاس خوشم نیامد" در این صورت والدین باید علاقة خود را برای دانستن علت این موضوع نشان دهند و وانمود کنند که این موضوع برای آنها مهم است.
از طرف دیگر از دیدگاه والدین ، سؤال کردن از کودک در مورد اطلاعات او و همچنین صحبت با او در مورد چیزهایی که او یاد گرفته ممکن است نتیجة عکس داشته باشد . و درنتیجه چیزی که کودک ممکن است از سؤالات پشت سرهم شما برداشت کند این است که هر چه کمتر بگوید و یا وانمود کند که باهوش تر به نظر می رسند.
کودک تصور می کند که شما با این سؤالات می خواهید به دنیای خصوصی او وارد شوید که البته او برای آن مقاومت خواهد کرد. اگر سؤال این طور مطرح شود "آیا شما هیچ مطلب جالبی را امروز یاد گرفته اید ؟" یا "چقدر معلم به نوشته ی شما علاقه مند بود؟" ، اطلاعات بیشتری در اختیار شما قرار خواهد گرفت.
به طور واضح و خلاصه : سؤالات باید جزئی و در مورد کار باشند نه در مورد خود کودک . سؤالات خاص باشند اما چند جوابی زیرا به طور کلی این سؤالات ساده ترمورد پا سخ قرار می گیرند. البته این موضوع بستگی به موضوعی که کودک درحال یادگیری آن است ، دارد. واین دقیقاً منظور من از ایجاد توجه فعال در آموزش کودک است. من از والدینی که تمام شب را به آماده کردن فرزندشان برای امتحات می پردازند. و سپس می گویند "چقدر ما بر روی نتیجه امتحان تاثیر گذاشتیم " صحبت نمی کنم زیرا طبیعتاً وقتی "علاقه" فراتر از حد طبیعی و نرمال باشد بیشتر مضراست تا مفید . اگر ما می خواهیم به فرزند انمان کمک کنیم باید به توانایی های آنان اطمینان کامل داشته باشیم .
ایجاد توجه فعال یا : د ربازی من شرکت کن
توجه فعال شامل شرکت در بازی مدرسه و (( Siyum )) و بازیهای بسکتبال و .... می باشد . این موضوع شاید از نظر شما اتلاف وقت باشد اما همین موضوع به ظاهر به اهمیت توجه به کودک می گوید که "چیزی که تو انجام می دهی برای من مهم است" و همچنین باعث می شود تمام راههای ارتباطی بازشده و کودک برای بحث در مورد فرآیند یادگیری آماده تر شود.
ارتباط ما فرزندانمان – مخالف با صحبت ما با آنها و تدریس یا راهنمایی آنهاست – جنبه های مختلفی از زندگی آنها ( نه ما ) را در بر می گیرد
. قبل از اینکه آنها بتوانند د رمورد چیزی که د رزندگی ما رخ می دهد صحبت کنند ما باید درمورد چیزهایی که در طی این سالها برای آنها اتفاق افتاده صحبت کنیم. بنا براین برای صحبت در مورد این مسائل ما باید در بازیهای آنها شرکت کنیم . امروز د رمقایسه با گذشته من هرگز نشنید ه ام که والدین نوجوانی از ساعاتی که فرزندشان در مدرسه می گذرانند شکایت کنند اما شنیده ام که تعداد زیادی از بزرگسالان در مورد فقدان توجه والدینشان و تاثیر بر آن بر روی آنها صحبت می کنند.
توجه فعال یا : واکنش مثبت نسبت به ضعف ها و توانایی های فرزند تان
والدین باید نسبت به ضعف ها و توانایی های آموزشی فرزند خودواقعگرا باشند زیرا از این طریق می توانند تجربیات مدرسه را تا حد امکان برای فرزندشان واقعی کنند. البته ما می توانیم شکایت کنیم که مثلاً "فرزند من در سال گذاشته پیشرفت خوبی داشته ولی امسال اینطور نیست " ، اما د رآخر چه اگر ما می خواهیم که به فرزند مان کمک کنیم باید توانایی های او را باور کنیم و به او اعتماد دا شته باشیم.
ما بزرگسالان همگی عادات ، ضعف ها وشکل های شخصیتی خود را داریم . ما یاد می گیریم که چه طور علارغم نا توانایی ها و ناامنی ها زندگی اجتماعی خود را اداره کنیم زیرا ما یاد گرفته ایم که برای رسیدن به موفقیت باید بر روی توانایی هایمان تکیه کنیم.
البته فرزندان ما متفاوت هستند . آیا تا به حال شما لفظ بچه عادی یهودی را شنیده اید ؟ بچه ها عادی نسیتند و خداوند ما را از به کار بردن این لفظ منع کرده است .( چون هر کس د رنوع خود باهوش می باشد و دارای توانایی های خاص می باشد)
آنها نمره B نمی گیرند مگر اینکه امتحان غیر منطقی باشد . همة فرزندان ما بدون استثنا با هوش هستند . نمره های بد آنها انعکاس معلمان ضعیف ، سیستم مدرسة ضعیف و روش نمره دهی اشتباه است. فرزند ان ما دچار مشکل نمی شوند و یا اینکه چیزی را اشتباه انجام نمی دهند مگر اینکه اطلاعات اشتباه به آنها داده شده باشد. فرزندان ما مؤدب و قابل احترام هستند . البته نه همة آنها ، اما مطمئناً بچه های من و شما هستند . تعداد والدین به اندازة تعداد موضوعات متفاوتند . تعداد زیادی از ما نمی خواهیم که ضعف های فرزندان خود را بشنا سیم.
در این جا من دوباره تاکید می کنم که منظور من کمک آموزشی و در سی نیست بلکه منظور من اعتماد به نفس است تا بتوانید آنها را درراه رسیدن به موفقیت یاری رسا نیم.
پدر و مادر باید استعدادهای فرزندان خود را شنا سایی کنند و بدانند که فرزند آنها درچه زمینه ای بهتر عمل میکند ( به طور واقعی چقدر در انجام آن عمل خوب است ) ، چه چیزی را آسانتر و چه چیز را با تلاش بیش تری فرا می گیرد ، و کدام موضوعات برای او سخت تر و دشوار تر است . وقتی ما بدانیم که فرزندمان نیاز به تشویق دارد و کجا نیاز به کارو تلاش بیشتر بر روی موضوع دارد ما می توانیم در رفع مشکلاتشان آنها را یاری دهیم. و البته این موضوع وابسته به آگاهی ما از ضعف های آنها دارد.
کدام معلم نباید به پدر و مادری که نمی خواهند باور کنند که فرزندشان واقعاً نمرة بدست نیاورده ولی تمام تلاش خود را کرده است ، توضیح دهد ؟ وقتی ما واقع گرا هستیم، تقاضا هایمان نیز واقع گرایانه و منطقی خواهند بود بنا براین تشویق ها یمان نیز درست و بجا است و اگر از وضعیت فرزندمان نیز آگاه با شیم پاداش هایمان نیز منا سب و معنی دار خواهند بود که البته این پاداش می تواند تشویق و یا دادن اعتماد به نفس باشد. مثلاً :" تو خوب برای امتحان مطالعه کرده ای و همة موارد را به خوبی خاطر داری" یا "من روشی را که شما کارهایتان را برنامه ریزی می کنید و سازمان می دهید دوست دارم" و .... و در این صورت دانش آموز به خاطر دارد که حتی اگر نتواند نمرةخوبی در امتحان کسب کند اما تلاش و توانایی او مورد تقدیر و ستایش قرار می گیرد.
کمک به فرزند برای توسعة علاقه مندی های شخصی و سرگرمی ها قسمتی از فرآیند آموزش می باشد. وقتی پدر یا مادری از علاقه مند ی های فرزند خود آگاه باشند می توانند به فرزندشان کمک کنند تا این علاقه مندی ها را درجهت مثبت هدایت کند. بنا براین فرزند شما دارای یک توانایی هنری می باشد ؛ او در حالی که فقط 9 سال دارد اما به طراحی و استفاده از رنگ ها علاقة خاصی دارد. برای او مدادهای رنگی و جعبه های رنگ بخرید اما آگاه باشید که بهترین راه کشتن این علاقه د رفرزند تان این است که به او بگویید : "من مداد رنگی و کاغذ طراحی برایت خریدم اما توفقط با آنها بازی می کنی ، چرا من پولم را به خاطر تو هدر دادم ؟" دقت کنید که کار شما تسهیل است نه اجبار.
ایجاد توجه یا : یاد بگیریم که به آن چیزی که گفته می شود گوش دهیم تا بدانیم که چه کاری در مورد آن انجام دهیم .
صحبت کردن با کودک د رمورد تحارت و فعالیتهای مدرسه باعث می شود که والدین به فرزندشان نزدیک تر شوند. اگر شما ندانید که فرزندتان کجا به کمک نیاز دارد پس چطور می توانید به او کمک کنید؟ این موضوع نکتةخوبی است.
کودکان به روش های مختلف چیزهایی را که برایشان اتفاق می افتد بازگو می کنند ( خواه مستقیم خواه غیر مستقیم).
گاهی به طور مستقیم آنها را با ما درمیان می گذارند اما اغلب اوقات به صورت غیر مستقیم و به طور مبهم تر آنها را بیان می دارند. البته رفتارها ، حالات ، تغییرات ، حرکات و تمایلاتشان همگی گویای موضوعی که آنها می خواهند مطرح کنند ، هست . وقتی یک کودکی می خواهد به صورت غیر کلامی مطلبی را بگوید، والدین سریعاً خواهند فهمید . ما باید بدانیم که حتی وقتی
شامل 21 صفحه فایل word قابل ویرایش
دانلود مقاله راههای آموزشی