ژیکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

ژیکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود تحقیق حافظ ومعشوقه خواهی

اختصاصی از ژیکو دانلود تحقیق حافظ ومعشوقه خواهی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق حافظ ومعشوقه خواهی


دانلود تحقیق حافظ ومعشوقه خواهی

دسته بندی : علوم انسانی _ تاریخ و ادبیات، تحقیق

فرمت فایل:  Image result for word ( قابلیت ویرایش و آماده چاپ

فروشگاه کتاب : مرجع فایل 

 


 قسمتی از محتوای متن ...

 

تعداد صفحات : 12 صفحه

حافظ ومعشوقه خواهی این لطایف کز لب لعل تو من گفتم که گفت؟
وین تطاول کز سر زلف تو من دیدم که دید؟
بیش از پنجصد بیت از دیوان حافظ به شوخی با معشوق مربوط است، و در آن حسن و نکویی دلدار، بی مهری و سنگ دلیش، به کمین نشستنش برای دلبری، عاشق کشی، زود رنجی ، نازک دلی و حاضر جوابیش به شیوه ای گاه نرم و لطیف و گاه همراه با گله و شکایت و انتقاد آمیز، و در هر دو حال سراسر شوخ طبعی و بذله گویی توصیف شده است.

در این نوشتار مروری خواهیم داشت بر نمونه هایی از این توصیف ها در دیوان حافظ حسن و نکویی،معشوق حافظ زیباروییست مظهر حسن ونکویی و جمال بی مثالش آمیخته به کمال .
خورشید در برابر حسنش از شرم روی به دیوار کرده سر به زیر می افکند و ماه رخسارش خورشید را سر افکنده می کند: فروغ ماه می دیدم ز بام قصر او روشن که رو از شرم آن خورشید در دیوار می آورد او، که لب شیرینش نبات مصر را از رونق می اندازد ، تاج سر همه خوبان است و باید همه دلبران باجش دهند و خراجش پردازند : تویی که بر سر خوبان کشوری چون تاج سزد اگر همه دلبران دهندت باج دو چشم شوخ تو بر هم زده ختا و حبش به چین زلف تو ماچین و هند داده خراج دهان شهد تو برده رواج آب خضر لب چو قند تو برد از نبات مصر رواج رخساره از پرده چون بیرون می آورد، آفتاب را به زیر سایه خویش می برد و حور و پری را خجالت زده و شرمگین در حجاب فرو می کند: ای که بر ماه از خط مشکین نقاب انداختی لطف کردی سایه ای بر آفتاب انداختی پرده از رخ برفکندی یک نظر در جلوه گاه وز حیا حور و پری را در حجاب انداختی هر که به زیارت کعبه کویش رود باید در قبله ابرویش نماز بگذارد: در کعبه کوی تو هر کس که بیاید از قبله ابروی تو در عین نماز است حسن چهره اش بی نیاز از توصیف است و کمال حجت و برهان قاطع: گفتم که حسن چهره او را صفت کنم رخساره وانمود و در گفتگو ببست و بالاخره، هر چه از زلف درازش گفته شود، گویی چیزی گفته نشده است: این شرح بی نهایت کز زلف یار گفتند حرفیست از هزاران کاندر عبارت آمد.
عاشق کشی عاشق کشی از دیگر صفات مهم معشوق حافظ است.
بی رحمی، خون خواری و خون ریزی از کمالات مسلم این نازنین نگار نرم رفتار و نازک طبع است: ای نازنین نگار چه مذهب گرفته ای کت خون ما حلال تر از شیر مادر است؟
آفرین و صد آفرین بر آن چشمان سیاهدل که در عاشق کشی جادو می کند و سحر می آفریند: بر آن چشم سیه صد آفرین باد که در عاشق کشی سحرآفرین است آفرین بر آن چشم مست خون خوار که خون عشاق نه به پیمانه که قدح قدح می آشامد: نرگس مست نوازش گر مردم دارش خون عشاق به قدح گر بخورد نوشش باد مژگان تیغ افکنش به کرشمه ای صدها کشته زنده دل بر هم می اندازد: مژگان تو تا تیغ جهانگیر برآورد صد کشته دل زنده که بر یکدگر افتاد در خم زلفش سرهای بس بی گناهان بریده افتاده و چشمان خونریزش در پناه حمایت آن بیدادگر ایمن است و به کار خون خواری گرم: در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت چشمت به غمزه ما را خون خورد و می پسندی جانا روا نباشد خون ریز را حمایت لب لعلش تشنه خون عاشق جانباز: لعل سیراب به خون تشنه لب یار من است وز پی دیدن او دادن جان کار من است و چون خون می ریزد و از غم عشق خلاص می کند، باید منت پذیر غمزه خنجر اندازش بود: خونم بریخت وز غم عشقم خلاص داد منت پذیر غمزه خنجرگذارمت آه از این بخت بد حافظ که نگارش با آن کام شیرین ، او را به تلخ کامی می کشد چه عذر بخت خود گویم که آن عیار شهرآشوب به تلخی کشت حافظ را و شکر در دهان دارد و با این همه حافظ هم چنان آرزومند اوست .

آرزومند او و بیدادگری هایش: آن که خون دل ما ریخت به بیداد و برفت کاش بازآید و خون ریزد و بیداد کند آرزومند آن دوست که می کشد و از کشته غرامت می ستاند: درویش مکن ناله ز شمشیر احبا کان طایفه از کشته ستانند غرامت هیچکس هم، به خاطر جمال دلربایش، دلش نمی آید او را گناهکار بداند: خونم بخور که هیچ ملک با چنین جمال از دل نیامدش که نویسد گناه تو شیوه عاشق کشی و شهرآشوبی جامه ای برازنده قامت اوست و جان عشاق را اسپند بلا گردان رخسار خویش می داند: دوش می آمد و رخساره برافروخته بود تا کجا باز دل غمزده ای سوخته بود رسم عاشق کشی و شیوه شهرآشوبی جامه ای بود که بر قامت او دوخته بود جان عشاق سپند رخ خود می دانست وآتش چهره بر این کار برافروخته بود گر چه می گفت که زارت بکشم می دیدم که نهانش نظری با من دل سوخته بود حاضر جوابی از شیرین ترین هنرهای معشوق حافظ حاضر جوابی است و شیرین زبانی .
مناظره با معشوق از دل نشین ترین فرازهای روابط این دو است.
برای هر پرسش حافظ، معشوقش پاسخی دندان شکن آماده دارد وهرخواهش و تمنای او را با شیرین زبانی رد می کند.
گله ها و شکایت های حافظ را نیز با زبانی نرم و طنزآمیز به شوخی می گیرد و تلخ ترین پاسخ ها را با شیرین ترین کلمات و همراه با نمکین ترین شکرخنده ها می دهد: دی گله ای ز طره اش کردم از سر فسوس گفت که این سیاه کج گوش به من نمی کند! چون حافظ می خواهد او را به سوی خود بکشد، نگارش با خنده او را متهم به حیله گری می کند: چو نقطه گفتمش اندر میان دایره آی به خنده گفت که ای حافظ این چه پرگاریست!؟
و آن دم که حافظ می گوید ، می خواهد عشق او از سر بیرون کند، نگارش به شوخی دیوانه اش می خواند ـ به راستی هم دست کشیدن از عشق چنین نگاری جز جنون چیست؟
دوش سودای رخش گفتم ز سر بیرون کنم گفت: کو زنجیر تا تدبیر این مجنون کنم!؟
وقتی هم حافظ نگارش را تهدید به گذاشتن و رفتن می کند، او که می داند این تهدید ها توخالی است و حافظ هرگز دلش نمی آید از او دست بکشد، تهدید حافظ را جدی نمی گیرد و جواب دندان شکنی به او می دهد: ز دست جور تو گفتم ز شهر خواهم رفت به خنده گفت که حافظ برو، که پای تو بست؟
آن گاه که حافظ از او بوسه ای تمنا می کند، با شوخ طبعی به او یادآوری می کند که از این بده بستان ها با هم ندارند و از این تمناها نداشته باشد: بگفتمش: به لبم بوسه ای حوالت کن به خنده گفت : کی ات با من این معامله بود!؟
بوسه حافظ را آلاینده مهرخ خویش می داند و می خواند: به لابه گفتمش : ای ماهرخ چه باشد اگر به یک شکر ز تو دلخسته ای بیاساید؟
به خنده گفت که: حافظ! خدای را، مپسند که بوسه تو رخ ماه را بیالاید و چون حافظ حاضر می شود در ازای عشوه معشوق جان فدا کند، نگار بهای بیشتری می طلبد: عشوه ای از لب شیرین تو دل خواست به جان به شکر خنده لبت گفت: مزادی طلبم دو تا از زیباترین غزل های دیوان حافظ به طور کامل به مناظره حافظ با معشوقشاختصاص دارد که یکی از آن ها این غزل است: گفتم: کی ام دهان و لبت کامران کنند؟
گفتا: به چشم، هر چه تو گویی همان کنند گفتم: خراج مصر طلب می کند لبت گفتا: در این معامله کمتر زیان کنند گفتم: به نقطه دهنت خود که برد راه؟
گفت: این حکایتیست که با نکته دان کنند گفتم: صنم پرست مشو با صمد نشین گفتا: به کوی عشق هم این و هم آن کنند گفتم: ز لعل نوش لبان پیر را چه سود؟
گفتا: به خنده شکرینش جوان کنند گفتم: که خواجه کی به سر حجله می رود؟
گفت: آن زمان که مشتری و مه قران کنند گفتم: دعای دولت تو ورد حافظ است گفت: این دعا ملائک هفت آسمان کنند .

می ومعشوق در شعر حافظ: حافظ با می ومعشوق بسیارهمدم است و در این راه ازهیچ کس پروایی ندارد: سخن غیر مگو با من معشوقه پرست کز وی و جام می ام نیست به کس پروایی برخی معتقدند هر جا حافظ از می و معشوق سخن می گوید منظور او می و معشوق مجازی یا عرفانی است.
برخی دیگر معتقدند که دراشعارحافظ سه نوع می و معشوق دیده می شود: می و معشوق زمینی، می و معشوق ادبی و می و معشوق عرفانی یا آسمانی.
به همین دلیل است که رندان شرابخوار مست، ادیبان، عارفان و عاشقان همه نوع عشقی، سخن دل خود را به زیبایی هر چه تمامتر از زبان حافظ می شنوند و دوباره با تمام وجود تکرار می کنند.

  متن بالا فقط تکه هایی از متن به صورت نمونه در این صفحه درج شده است.شما بعد از پرداخت آنلاین فایل را فورا دانلود نمایید

بعد از پرداخت ، لینک دانلود را دریافت می کنید و ۱ لینک هم برای ایمیل شما به صورت اتوماتیک ارسال خواهد شد.

( برای پیگیری مراحل پشتیبانی حتما ایمیل یا شماره خود را به صورت صحیح وارد نمایید )

«پشتیبانی فایل به شما این امکان را فراهم میکند تا فایل خود را با خیال راحت و آسوده دریافت نمایید »


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق حافظ ومعشوقه خواهی

دانلود تحقیق شرحی کوتاه بر حافظ

اختصاصی از ژیکو دانلود تحقیق شرحی کوتاه بر حافظ دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق شرحی کوتاه بر حافظ


دانلود تحقیق شرحی کوتاه بر حافظ

دسته بندی : علوم انسانی _ تاریخ و ادبیات، تحقیق

فرمت فایل:  Image result for word ( قابلیت ویرایش و آماده چاپ

فروشگاه کتاب : مرجع فایل 

 


 قسمتی از محتوای متن ...

 

تعداد صفحات : 11 صفحه

شرحی کوتاه: حافظ، حافظه‏ی ماست.
گاه میتوان به حافظ پرداخت، و گاه نمیتوان نپرداخت! و مجموعه حاضر محصول این گرایش بی اختیار است.
نه اینکه در سکر و بیخودی نوشته شده باشد، بلکه در صحو به نگارش درآمده و از سهو هم خالی نیست.
در میان تحقیقات ادبی عصر جدید، شاخه حافظ شناسی، اگر خود درخت تناوری نشده باشد، نهالی ریشه دار و بار آور است.
در یکی از مقالات این مجموعه، سیری در تحقیقات حافظ پژوهی کرده ایم.
و «رونق بازار حافظ شناسی» به شیفته حافظ جرأت میبخشد که هر قلم اندازی (از این دست) را جمع و تدوین و طبع و نشر کند: چون صوفیان به حالت و رقصند مقتدا ما نیز هم به شعبده دستی برآوریم.
نگارنده این سطور نظر به آنچه منتشر کرده است، نویسنده ای پراکنده کار است.
ولی در میان کارهای پراکنده، تعلق خاطرش از دیرباز به حافظ پژوهی بوده است: مقام اصلی ما گوشه خرابات است خداش خیر دهاد آنکه این عمارت کرد و پس از «ذهن و زبان حافظ» و «حافظ نامه» اینک ده مقاله درباره هنر و اندیشه حافظ در این مجموعه گرد آورده است.
عنوان چارده روایت از طریق مراعات نظیر ایجاب میکرد که به جای ده مقاله، چارده مقاله فراهم شود.
ولی از آن سو هم امکان نداشت که فقط به خاطر مراعات نظیر، خود را به تکلف بیاندازم و به خوانندگان بیشتر تصدیع دهم.
مقاله اول این مجموعه «وجوه عظمت و امتیاز حافظ»، حاصل یک گفت و گوی اخوانی با دو تن از اعزه یاران همدل و سخن شناسم کامران فسانی و مهندس حسین معصومی همدانی است.
به این شرح که اندیشه اولیه آن از بحثی که این دوستان پیش کشیده اند، نشأت گرفته است و بعدها طول و تفصیل بیشتری یافته است.

  متن بالا فقط تکه هایی از متن به صورت نمونه در این صفحه درج شده است.شما بعد از پرداخت آنلاین فایل را فورا دانلود نمایید

بعد از پرداخت ، لینک دانلود را دریافت می کنید و ۱ لینک هم برای ایمیل شما به صورت اتوماتیک ارسال خواهد شد.

( برای پیگیری مراحل پشتیبانی حتما ایمیل یا شماره خود را به صورت صحیح وارد نمایید )

«پشتیبانی فایل به شما این امکان را فراهم میکند تا فایل خود را با خیال راحت و آسوده دریافت نمایید »


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق شرحی کوتاه بر حافظ

حافظ شیراز

اختصاصی از ژیکو حافظ شیراز دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دسته بندی : علوم انسانی _ تاریخ و ادبیات

فرمت فایل:  Image result for word doc 

 

 

 

 قسمتی از محتوای متن Word 

 

 

تعداد صفحات : 16 صفحه

حافظ شیرازی خواجه شمس الدین محمد حافظ به سال 792 هجری قمری در شیراز که خاک عنبر آمیزش عشق می رویاند وباغهای سرو سر به فلک کشیده اش صاحبدلان را درس ایستادگی و آزادگی می داد، دیده به جهان گشود.
پدرش کمال الدین از مردم تویسرکان یا بهاءالدین از اهالی کوپایه اصفهان و مادرش زنی با فضیلت از مردم کازرون بود.
در دوران جوانی پدرش ملاءعلی جایگاه قدس قدسیان عروج فرمود و سه فرزند و همسر خویش را تنها گذاشت .
برادران بر اثر فشار تنگدستی هر یک به دیاری رفتند و محمد با مادر تنهای تنها با بیم و هراس به آینده ای که داشتند می اندیشیدند تا اینکه مادر محمد فرزند کوچک خود را که آن روز از اداره اش ناتوان بود ، امور تربیت و تحصیلش را به آشنایی از اهل راز سپرد، از این زمان فراگیری را در کنار کار و کسب آغاز کرد محمد پس از گذشت زمانی کوتاه خود کوشید کاری مستقل اختیار کند راه زندگی را به تنهایی بپیماید و با سختیها آشنا شود به همین جهت شاگردی دکان نانوایی را اختیار کرد و به شغل خمیر گیری مشغول شد، چون خمیرگیران را رسم بود که از نیمه شب برخیزند و خمیر نان صبحگاهی را فراهم آورند، این سنت برای محمد بسیار فرصت مناسبی بود که ساعات خاص سحرگاهی را درک کند وارفیوضت آن بهره مند گردد، که فرموده اند بیداری سحرگاهی مقدمه بیداری باطنی و بینش روحانی و حرکت ملکوتی و روشنایی معنوی او گردید ، که خود پس از طی مراتب معنوی فرموده است: «هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ از یمن دعای شب و ورد سحری بود» رفتن به مکتب در همان ایام که به خمیرگیری در دکان نانوایی اشتغال داشت رفت و آمد مکتب خانه ای که در جنب محل کسب او بود نظرش را به خود جلب نمود مصمم شد که در کنار دیگران به فراگیری مقدمات علوم رسمی بپردازد .
به امید لطف و عنایت الهی به مکتب رفت و شروع به تحصیل علم نمود، از آنروز درآمد روزانه اش را که از خمیرگیری کسب می کرد به چهار قسمت تقسیم نمود ، قسمتی برای معاش مادر، قسمتی برای معلم ، قسمتی برای خود و قسمتی برای فقراء اختصاص داد.
در همین ایام نیز قرآن را به خوبی فرا گرفت.
اعتکاف در بقعه بابا کوهی محمد در رفت و آمد به مکتب متوجه شده بود که در جنب مکتب خانه جوانی دارای ذوق ادبی و قریحه شاعری به بزازی مشغول است ، او می دید که گاهی جوانان شاعر پیشه و ادب دوست در همان مغازه بزازی مجلس شعر و ادب بر پا می دارند ، محمد نیز گاهی به جمع آنان می رفت و شعر سرودن را می آموخت.
این گونه محافل را که هنوز هم در گوشه و کنار شهرها دیده می شود راه و رسم چنین است که سروده های شرکت کنندگان را مورد تشویق و تایید قرار داده ، در بعضی مواقع هم ایرادهای آن را می شمارند و به اصطلاح نکاتی را که شاعر به آن توجه نداشته می پردازند.
یک روز محمد سروده خویش را در محفل شاعرانه ای که شرکت می نمود خواند ، حضار پی در پی به خورده گیری پرداختند به حدی با ناراحتی محمد مواجه شدند، عاقبت محمد با گرفتگی محل را ترک گفته با خاطره ای افسرده ، دلی گرفته راه بقعه بابا کوهی را در پیش گرفت .
ساعتی در روضه مبارکه آن عارف کامل به راز و نیاز پرداخت ، در همان تضرع و زاری بود که ملهم شدار بعینی در جوار تربت مطهر و مشهد معطر هادی راهی که کاملی واصل بوده استنگاه دارد.
از آن پس شبها را در چاهی که به چاه مرتاض علیشاه معروف است یکه و تنها به راز و نیاز به در گاه حضرت بی نیاز مشغول شد.
عاقبت نیز دعای آن سوخته دل به هدف اجابت رسید و شاهد مقصود روی نمود.

  متن بالا فقط تکه هایی از متن به صورت نمونه در این صفحه درج شده است.شما بعد از پرداخت آنلاین فایل را فورا دانلود نمایید

بعد از پرداخت ، لینک دانلود را دریافت می کنید و ۱ لینک هم برای ایمیل شما به صورت اتوماتیک ارسال خواهد شد.

 

«پشتیبانی فایل به شما این امکان را فراهم میکند تا فایل خود را با خیال راحت و آسوده دریافت نمایید »


دانلود با لینک مستقیم


حافظ شیراز

دانلود تحقیق کامل درباره حافظ 22 ص

اختصاصی از ژیکو دانلود تحقیق کامل درباره حافظ 22 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 22

 

مقدمه

از زندگی حافظ سخن گفتن سخت است . بسیار سخت تر از سخن گفتن از شعرهای او. زیرا یکی از شگفتیهای تاریخ این زندگی بزرگانی چون حافظ در پرده ابهام باقی مانده است . اما از حافظ با خود حافظ سخن گفتن از هر کاری سخت تر است . آن هم او که پیداست از داشتن شناسنامه خوشش نمی آمده است و گر نه جه بسیار از شاعران که زندگینامه خود را در نوشته ها و شعرهایشان گنجاندهاند شاعری همجون سعدی و حتی مولانا .

برای نوشتن از زندگی حافظ آن هم به شکل روائی به ناچار باید به سراغ تاریخ رفت . اما حافظ را در قالب خشک تاریخ قرار دادن باز از هر کار دیگری سخت تر است .

از همه بدتر اینکه او نه تنها کاری به کار تاریخ نداشته است که تاریخ نیز کاری با او نداشته است . آنچنان که نامش در جهان در هیچ کدام از وقایع تاریخی دوران زندگی اش نیامده است آنچنان که گوئی در جهان افسانه ها زندگی کرده است .

اما حافظ را با تاریخ چه کار ؟ او فراتر از زمان تقویمی و تاریخی سیر می کرده است. در زمانی ازلی و جاودانی از این روست که شعرهایش مرزهای زمانی و مکانی را در نوردیده است .

باری حافظ را در بستر تاریخ و خط خشک زمان قرار دادن عذابی است سخت الیم . کاری که کرده خوشایند بسیاری از کسان نیست . کتاب دیوان یکی از نامبردارترین دفترهای شعر فارسی است . این کتاب نوار اندیشه های شاعری است که در بخش عمده ای از قرن هشتم زندگی را گذرانده است .

قرنی که ملت ما بس ناهمواری به خود دیده . جنگها ،ستیزها ،شکستها ،زوال و خشونت آمیخته با ریای مذهبی مبارزالدین مظفر . قرنی که رواج ریا و تزویر در لباس دفاع از دین ، از مظاهر بارز است .

قرنی که مردم آن ستیزه های دودمان مظفری را تحمل کرده و آب حملات پیاپی تیمور را از سر گذرانده اند . قرنی که حافظ و عبید زاکانی در دامن ایران پرورش یافته و این پرده های تظاهر و مالوس را از هم دریده اند. قرن هشتم قرنی است که ادبیات ایران دو هنرمند نامدار به خود دیده است . لیکن حافظ در تمام روزگار تاریخی بعد از خویش زنده و پایدار است و کلامش آنچنان پویاست که پیروان همه مکتبها از آن بهره می گیرند . سخن حافظ تنها در عرصه اندیشه شگفتی افرین نیست که از لحاظ لفظ نیز سحر آمیز است . و به حق برای ادبیات دنیا ارمغانهای گرانقدر آورده است . قرن هشتم قرن حافظ است و حافظ از آن نادره هاست که پس از شش قرن هنوز آثارش مورد بحث و بررسی است و دفتر گرامیش آنچنان ناپیدا کرانه است که هر کس از ظن خود با او یار می شود .

شعر حافظ یافته ای است که فلسفه و تاریخ و عرفان و قرآن تار و پود هستی آن را تشکیل می دهد و آنچنان سحر کننده است که یک ادیب پژوهشگر از آن فیض می برد و پیرزنی روستانشین نیز از آن مراد دل بری گیرد .

دیوان حافظ دفتر عظیمی است که پس از سالها بحث و بررسی باز از آن نکته ای ظریف و تازه در می یابیم . کلامی است که گذشت زمان آنرا عرصه کهنگی و زوال نمی سازد و این ویژگی هنر راستین است .

حافظ حافظه ماست . شعر او سرشار از اندیشه های عمیق حکمی و عرفانی و احساسها و عواطف ژرف انسانی .

حافظ و شاه شیخ

صد سال از یورش مغولها می گذشت . هنوز در میان ویرانه بسیاری از شهرها و آبادی ها گوسفندان علف می چریدند . چه کاخهای با شکوهی که لانه جغدها نشده بود چه کتابهای باارزشی که زیر خاک نپوسیده بود . در قرن هفتم هنوز نواده های چنگیز در گوشه و کنار این سرزمین حکمرانی میکرد . در رگهای آنها هنوز خون سوزان و سرکش چنگیز جاری بود بت پرستی را رها کرده و مسلمان شده بود لذا هنوز خوی انسانی بدست نیاورده بودند . با این حال نامهای ایرانی بر خود میگذاشتند و در لباس ایرانیان می کوشیدند که خود را آدمیزاد نشان دهند فرهنگ و تمدن دیر سال این سرزمین کهن تا اندازه ای دگرگونشان کرده بود . مردم ستمدیده تیره روز این سرزمین پهناور مانند گله های انسانی سرشکسته در برابر بیگانگان کمرشان زیر بار مالیاتهای گوناگون شکسته بود . ایلخانهای مغول هر گوشه از این سرزمین را به کسی اجاره داده بودند آنچنان که کشاورزان خرده پا نیز همراه با زمینها اجاره داده می شدند مردم از رعیت گرفته تاد ارباب طوق بندگی را برگردن داشتند . آن هم در سرزمینی که دهها قرن پیش از آن یکی از بزرگترین تمدنهای جهان را پشت سر گذاشته بود . ایران در سالی که شمس الدین محمد به دنیا آمد چند پاره بود حکمرانان چوپانی آل جلایر ، ایلخانی ، آل کریت ، سربداران ،طغاتیموریان ، اتابکان و بسیاری از امیران محله دیگر کشور را میان خود قسمت کرده بودند . آنها همیشه در حال نبرد با یکدیگر بودند و هزینه لشکرکشی ایشان را مردم تیره روز باید می پرداختند . هنگامی که شمس الدین محمد به دنیا آمد مردی ترک نژاد از خاندان اینجو بر فارس حکمرانی می کرد او اگر چه دست نشانده چوپانیان بود اما میکوشید که با استقلال حکومت کند . در سال 736 هجری قمری آخرین حکمران ایلخانی سلطان ابوسعید در گذشت و حکمران فارس نیز به دست چوپانیان کشته شد . پسرش خسرو به شیراز تاخت و تخت و تاج پدر را از او گرفت و در قلعه ای زندانیش کرد . در این دوره مردی به نام امیر مبارزالدین مظفری در یزد حکمرانی میکرد مردی تنومند و سر سخت که پیشانیش مانند بختش بلند بود آن مرد خراسانی نژاد پس از مرگ پدرش از راهداری آن دیار به آن جایگاه رسید ه بود از سیزده سالگی


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق کامل درباره حافظ 22 ص

دانلود مقاله کامل درباره حافظ شیراز 10ص

اختصاصی از ژیکو دانلود مقاله کامل درباره حافظ شیراز 10ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 12

 

حافظ شیرازی

خواجه شمس الدین محمد حافظ به سال 792 هجری قمری در شیراز که خاک عنبر آمیزش عشق می رویاند وباغهای سرو سر به فلک کشیده اش صاحبدلان را درس ایستادگی و آزادگی می داد، دیده به جهان گشود. پدرش کمال الدین از مردم تویسرکان یا بهاءالدین از اهالی کوپایه اصفهان و مادرش زنی با فضیلت از مردم کازرون بود. در دوران جوانی پدرش ملاءعلی جایگاه قدس قدسیان عروج فرمود و سه فرزند و همسر خویش را تنها گذاشت . برادران بر اثر فشار تنگدستی هر یک به دیاری رفتند و محمد با مادر تنهای تنها با بیم و هراس به آینده ای که داشتند می اندیشیدند تا اینکه مادر محمد فرزند کوچک خود را که آن روز از اداره اش ناتوان بود ، امور تربیت و تحصیلش را به آشنایی از اهل راز سپرد، از این زمان فراگیری را در کنار کار و کسب آغاز کرد محمد پس از گذشت زمانی کوتاه خود کوشید کاری مستقل اختیار کند راه زندگی را به تنهایی بپیماید و با سختیها آشنا شود به همین جهت شاگردی دکان نانوایی را اختیار کرد و به شغل خمیر گیری مشغول شد، چون خمیرگیران را رسم بود که از نیمه شب برخیزند و خمیر نان صبحگاهی را فراهم آورند، این سنت برای محمد بسیار فرصت مناسبی بود که ساعات خاص سحرگاهی را درک کند وارفیوضت آن بهره مند گردد، که فرموده اند بیداری سحرگاهی مقدمه بیداری باطنی و بینش روحانی و حرکت ملکوتی و روشنایی معنوی او گردید ، که خود پس از طی مراتب معنوی فرموده است:

«هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ از یمن دعای شب و ورد سحری بود»

رفتن به مکتب

در همان ایام که به خمیرگیری در دکان نانوایی اشتغال داشت رفت و آمد مکتب خانه ای که در جنب محل کسب او بود نظرش را به خود جلب نمود مصمم شد که در کنار دیگران به فراگیری مقدمات علوم رسمی بپردازد . به امید لطف و عنایت الهی به مکتب رفت و شروع به تحصیل علم نمود، از آنروز درآمد روزانه اش را که از خمیرگیری کسب می کرد به چهار قسمت تقسیم نمود ، قسمتی برای معاش مادر، قسمتی برای معلم ، قسمتی برای خود و قسمتی برای فقراء اختصاص داد. در همین ایام نیز قرآن را به خوبی فرا گرفت.

اعتکاف در بقعه بابا کوهی

محمد در رفت و آمد به مکتب متوجه شده بود که در جنب مکتب خانه جوانی دارای ذوق ادبی و قریحه شاعری به بزازی مشغول است ، او می دید که گاهی جوانان شاعر پیشه و ادب دوست در همان مغازه بزازی مجلس شعر و ادب بر پا می دارند ، محمد نیز گاهی به جمع آنان می رفت و شعر سرودن را می آموخت.

این گونه محافل را که هنوز هم در گوشه و کنار شهرها دیده می شود راه و رسم چنین است که سروده های شرکت کنندگان را مورد تشویق و تایید قرار داده ، در بعضی مواقع هم ایرادهای آن را می شمارند و به اصطلاح نکاتی را که شاعر به آن توجه نداشته می پردازند. یک روز محمد سروده خویش را در محفل شاعرانه ای که شرکت می نمود خواند ، حضار پی در پی به خورده گیری پرداختند به حدی با ناراحتی محمد مواجه شدند، عاقبت محمد با گرفتگی محل را ترک گفته با خاطره ای افسرده ، دلی گرفته راه بقعه بابا کوهی را در پیش گرفت . ساعتی در روضه مبارکه آن عارف کامل به راز و نیاز پرداخت ، در همان تضرع و زاری بود که ملهم شدار بعینی در جوار تربت مطهر و مشهد معطر هادی راهی که کاملی واصل بوده استنگاه دارد. از آن پس شبها را در چاهی که به چاه مرتاض علیشاه معروف است یکه و تنها به راز و نیاز به در گاه حضرت بی نیاز مشغول شد. عاقبت نیز دعای آن سوخته دل به هدف اجابت رسید و شاهد مقصود روی نمود. در یکی از شبهای خلوت و عزلت که به حال تضرع و ابتهال به درگاه حضرت ذوالجلال به خواب رفته بود در رویا شاهسواری را دید که از فعل مرکب او تا پایه عرش نور، ارتفاع می گیرد و به شمس الدین محمد می فرماید : « برخیز که مراد تو را دادیم» در این حال لقمه نورانی از دهان مبارک در آورده به دهان شمس الدین محمد گذارده ، می فرماید: « ابواب علوم بر تو گشاده گشت و در فصاحت و بلاغت نادره زمان شدی». شمس الدین محمد خود می گوید : هرگز لقمه ای به این گوارایی و لذت نخورده بودم در آن وقت آن رادمرد مه چون خورشید تابان بود خواست غائب شود، من پیش دویدم تا احوال از او معلوم نمایم که پیر روشن ضمیری به نظرم آمد و از او استفسار نمودم که این بزرگوار که بود و نام مبارکش چیست؟ فرمود،نمی دانی؟ حضرتش ساقی شراب طهور است . همان بزرگواری که پیامبر خدا در شانش فرمود: «انا مدینه العلم و علی بابها». شمس الدین محمد می فرماید: در این اثنا خواستم سر در قدمش نهم و جان نثار مقدمش نمایم که صدای مؤذن هنگام سحر به گوشم رسید و از خواب بیدار شدم ، باطن خود را از برکت آن بزرگوار متجلی یافتم در آن سفیده صبح دلم در موج آمد و این غزل را سرودم:

« دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند»

فردای آن روز به شهر بازگشت ، یاران بر حسب معمول از او شعر خواستند و شمس الدین محمد این غزل را برای آنها خواند ، چون تمام شد گفتند: تاکنون هیچ کس از شعرا به این خوبی شعر نساخته ، چطور از تو قبول کنیم؟ پاسخ داد غزلی مطرح سازید تا من هم بسازم، طرح کردند و شمس الدین محمد ساخت و بسیار خوب شد ، باز هم مطرح نمودند، باز هم گفت که بهتر از آن نبود ، خواجه می فرماید در این موقع پیوسته آیه مبارکه «إنَ اللهَ علی کُل شی ءٍ قدیر» به یادم می آمد.


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله کامل درباره حافظ شیراز 10ص