لینک پرداخت و دانلود در "پایین مطلب"
فرمت فایل: word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحات:21
درباره زبان قزوین :
قزوین از شهرهای باستانی و دیرینه ایران است. درباره نام آن که آیا کشوین (مرزِ محفوظ) است یا با دریا و قوم کاسپین پیوند دارد بین صاحبنظران اختلاف نظر وجود دارد. در دایره دالمعارف فارسی آمده است وجه تسمیه قزوین معلوم نیست و تصریح دارد که این شهر را شاپور اول ساسانی معروف به شاد شاپور برای جلوگیری از تهاجمات دیلمیان بنیان نهاد.
باستان شناسی و مورخ هنرمند معاصر، جناب استاد دکتر پرویز و رجاوند، بیش از هر محققّی درباره قزوین تحقیق گردد و آثار طراز اوّل نوشته اند. در بیش از سی سال پیش کتاب «سرزمین قزوین» را منتشر کردند و در سال 1377 کتاب چهار جلدی سیمای تاریخ و فرهنگ قزوین را نشرنی از ایشان منتشر کرده است.
در این کتاب زیر و بم و عرض و طول جغرافیایی و تاریخی و هر آن چه که بخواهید قزوین یافته می شود. از رویدادهای مهم تاریخ قزوین یکی اسلام آوردن قزوینیان در مقابل سردار عرب در ادبن عازب در سال 24 هجری قمری است.
دیگر این که شاد طهماسب اوّل صفوی، در سال 955 ق رسماً آن جا را پایتخت قرار دارد و تا سال 1000 ق که شاه عباس اوّل پایتخت را به اصفهان بُرد، این شهر نیم قرن پایتخت سلسله صفوی بود.
چند ویژگی مهم زبان قزوینی :
1 ) یاد مجهول هنوز در بعضی کلمات قزوینی تلفظ می شود :
شِرمن : شیرینی بِش : بیش کِی : که بِست : بیست مِزَنی : میزَنی
2 ) اصولاً در تلفظ و محاوره ی قزوینی دو اختصاص مهم دیده می شود.
«می» مثلاً می گفتن که بر سر فعل ماضی و مضارع در می آید به صورت «مِه» گفته می شود،
می گویم : مه گَم می روم : مه رَم می خوابم : مِه خوابم
و گاهی هم به جای «می» ، «مو» می آید :
می خوامم : موخوام
3 ) زبان فارسی قزوینی فتحه گر است :
دانهَ ، خانهَ ، گفتهَ ، خنچهَ .
و دیگر این که «است» به صورت ـه س تلفظ می شود :
رفته خونۀ خواهرش : رفته س خانَۀ خوئَرش.
رفتهَ س ، گفتهَ س ، دیدهَ س .
4 ) در قزوین، غالباً ضمیرمان، تان به جای م / ات / ام / ت تلفظ می شود :
گفتیمان – خوردیمان – دادیمان – خوابیدیمان.
5 ) ک وگ در قزوین پت و پهن تر! و قوی تر و شدیدتر بیان می شود.
مثلاً کور به معنی نابینا که با این تلفظ بیان می شود cure
6 ) تغییر تلفظّ های دیگر : حُسین حوسون / صادق صادَق / گِدا گَدا / فشار خِشار / دِویست دُویست / مَحَل مُحَل / پِستان پُستان / اِستادیوم اُستادیوم / سیب سیپ / معفول مفول
7 ) واژه های ترکی در قزوینی بسیار وام گرفته شده اند :
چوقوِر : گود / سانجو : دل درد، سرماخوردگی / جرماق : چنگال، پنجول / سَقَّل : ریش / فِریَقِ : آب بینی / زنحیق : سیخونک / اویون : ادواطوار، بازی .
8 ) تشدید گذاری :
مکیدن : مکیّدن .
9 ) تا حد امکان حذف و او عاطفه :
گِل شِل گِل و شُل / سیبِ انگورِ علو : سیب و انگور و عُلو !
10 ) یکی از ویژگیهای محاوره ی قزوینی آن است که م / اَم ضمیر متصل ملکی را به کسر تلفظ می کنند : کتابِم، دستِم، خودِم، پدرِم.
[ چند نمونه از واژگان قزوینی و سنجش آن ما با گویشنامه های دیگر] :
1 ) آشنی : (اسم و فعل) به معنی آشتی
2 ) اَحوَل : (اسم و صفت) گیج و کم عرش
3 ) اَسدام : (اسم) کفگیری منقل و بخاری که غالباً آهنی است.
4 ) آلاواردی : (صفت) که ریشه ترکی دارد و در قزوین به زنان و دختران سربازان دارد.
پررو! می گویند. درِد و هم گفته می شود.
5 ) اُستغرنج : این هم ریشه ترکی دارد و به معنی ریواس است.
6 ) اُستکوزَدن : لکّه رنگی شدن رنگ پس دادن.
7 ) اَلَمبهَ : چوب بلند
8 ) اَلَه – پولهَ : رنگارنگِ نامناسب! ریشه ترکی دارد.
9 ) اِینود : بد خلق، بهانه جو
10 ) بالام جان : ریشه ترکی دارد به معنی نازنین و عزیز دل است.
11 ) بُتُن : ترکی است و به معنی کلُ و درسته و کامل.
12 ) بَستو : به معنی کوزه بیضی سفالی.
13 ) بَکلَم : بلکه هم – شاید هم
مقاله درباره زبان قزوین