لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 27 صفحه
قسمتی از متن .doc :
دومان سولدوزیسایت جالب آموزشیوبلاگ گروهی ایرات بحثسبزینههوای خنگ استغنانقطه دید( نوشته های یک خبرنگار)سایت سینماییسایت بازتابشوالیه بزرگلیکندونی جامعامیدوارانسایت سخنسایت ادبیات و فلسفهسایت دواتنچاقروان پرستاریاقتراحکتابخانه مدیریت پروانه مهاجر بیدمشک5 راه وبمجله تدبیرامید به فرداهاسایت استاد نیکخوخورشیدیارانبیا باهم زندگی باشیمکتابخانه فارسیکتابخانه موضوعی فارسی
دومان
نمی دانم چرا در ذهنم پنجره جایگاه مهم تری نسبت به در دارد . شاید به این دلیل باشد که تکلیفم با در روشن است . یا از آن میگذرم یا نه . اما پنجره رابطه اش همچنان ادامه دارد . مستمر است و مانا . دائمی است . چونان که خدا . جایگاهی است برای تماشا و نه گذشتن . در ، یا باز است یا بسته . اما پنجره محل عبور جسم نیست . نور است و نگاه که از آن مبادله میشود . اگر وارد مکانی شویم از این پس سر و کارمان با پنجره خواهد بود . در را هیچگاه هر روز دستمال و گرد گیری نمیکنند . اما شیشه های پنجره … فکر میکنم در مثل دفتر خانه رفتن و ازدواج کردن است و پنجره حکایت زندگی کردن باشد . بله گرفتن یا گفتن ! چیزی طول نمی کشد که همان عبور از در است و باقی یک عمر زیستن است که به مثابه همان نگاه از پنجره است . افق دارد . دایره طیران نگاه باز است و به هر سو آزاد است که بپرد . لای درختان . روی تشک نرم ابر . بازی با ستارگان . نگاه به تشییع یک جسد ! . دیدن بازی بچه های کوچه و دعوای زنان بر سر خرید از سبزی فروش و محو شدن در کیفیت سبکبالی نوازندگی گدای کور محله ! و قص … برای هیچ دری پرده جهاز نمی کنند . پنجره ها هستند که ارج پرده برگرفتن و پرده بر اندازی دارند . در را لمس میکنم . اما پنجره را می بینم . در زمخت است و زبر و گاه زنگ میزند و گاه لگد میخورد . پنجره هیچ یک از این صفات را ندارد . همه صافی است و فقط معبر عبور بهترین نگاههاست و بهترین چشم چرانی ها . برای من در
معنای حقیقت آمد و شدن است و پنجره به حکم آزادی و اوج و عروج است . در را بیشتر رنگ میزنند تا نفرت همجواری با دیوار را ازش بگیرند اما پنجره را شیشه میاندازند تا همجوار هوا و آزادی باشد . نمی دانم اگر بنا باشد به این تداعی آزاد در باره در و پنجره ادامه بدم تا کجا ها باید ذهنم را پرواز بدهم . چه روزها و شب هاست که باید صرف نوشتن و اندیشه در این خیال شود . یادم هست مدتها پیش باز درین مهم نوشتم اما راضی ام نکرد . چون همین الان ! . بیشتر شکوه ای بود از یادگاران دور و یادواره ای از آن پنجره ها که مرا به آن چشمان رهنمون بودند و لیک اینک نیستند . پنجره هایی بودند که هر روز و شب دلشوره میدادند و امید . هم زمان برف . هم زمان تاریکی شبهای تابستان . از حق نگذریم امیدش بیش بود و شادمانی اش هم . پنجره من ، قهر هم داشت . گاهی ابرو جمع میکرد و عبوس نگاهم میکرد . عتاب میکرد و دعوا . وصف لحظاتش دشوار است . ناز هم داشت . از آن ناز ها که دل هر عاشق و معشوق سر مستی رو وادار به ایستادن تا صبح ستارگان میکند . گاه از پشت پردگان زلفی بر باد بود و دستی به نوازش چشم های من . نگاه های تند خواهش از من و کرشمه ماهورگان از آن مژگان … گذشت . عمر هم گذشت . در تمنای وصال با آن شمایل محرومیم و هر روز خیالی نو . افسوس که عمر هم در یغ میکند و بی شرمانه میگذرد . حق دارد . چون مرگ قطعی است و نزدیک و ما محروم . خیلی محروم . خواستم از محرومیت های خودم چیز بگم . میدانم طاقت فرساست و جانکاه . به همین بسنده میکنم . شاید روزش برسد و تصویر آن پنجره را نمایش دیداری کنم ! . حرف زیاده شد . اما چه کنم که شما خوبان ، خوب حوصله میکنید ! . شاید یک روز تکلیفم با پنجره ها و درب ها روشن شد . شاید یک روز ، از همین درها رفتم و از پنجره به تماشا نشستم . شاید یک روز همه پرده ها کنار رفت و شما هم دیدید آنچه که من و خدا دیدیم ! . شاید عمر وصال من کوتاه باشد اما به یقین آنچه در ذهنم دارم از همه خیالهای سبک مردم ، سبک تر است . نزدیک است تا بگویم آنروز که چقدر آزادم . خواه آنروز بر سر دستان مردم باشم به تخته خانه ی تابوت ! خواه به حجله بخت دلخواه . شاید هم اصلا نیامد و از همان پنجره رویاهام به جوی افکنده شدم . نمیدانم .
مطلبی در خصوص اعتماد اجتماعی
اعتماد در قانون انگلیسى - آمریکائى ارتباط بین اشخاص است در شرایطى که یکى داراى قدرت و مدیریت(Encyclopaedia Britanica Library)و دارایى و دیگرى خواهان بهره برى از این امتیازات است.تردى گویر اعتماد اجتماعى را پایه و اساس زندگى توأم با اخلاق - مسئولیت و نیکوئى مىداند ومعتقد است پیوندهاى اجتماعى در سایه اعتماد شکل گرفته و ساخته مىشود. اودر کتاب «اعتماد اجتماعىو ارتباطات انسانى» وجود و عدم وجود اعتماد را در مناسبات اجتماعى انسانها مطرح مىکند. بطور مثالاو نقش اعتماد را در روابط بین پزشکان و بیماران و یا
تحقیق در مورد اعتیاد