فرمت فایل :word (لینک دانلود پایین صفحه) تعداد صفحات 37صفحه
به مرور زمان و با تکامل و پیشرفت مساّیل تجاری و بازرگانی،جایگاه و موقعیت بخش بازاریابی نیز در ساختار سازمانی موسسات از ارزش و استحکام بیشتری برخوردار شده است.در جوامع سنتی به دلیل اینکه تعداد موسسات تولیدی کم و خواسته هاو نیازهای ارضا, نشده مردم و گروهها بیشتر بوده لذا رقابت جدی بین موسسات وجود نداشته و آنها به راحتی می توانستند با توجه به فلسفه تولید،هر چیزی را که تولید می کردند به فروش برسانند.با این وصف در آن زمان تلاشهای همه جانبه و سازمان یافته ای برای فروش محصولات وجود نداشت و طبیعی است که در ساختارهای تشکیلاتی موسسات از وجود واحد بازاریابی خبری نباشد.اما با گذشت زمان به خاطر وجود سودهای بیشتر و بالاتر ناشی از تفاوت خرید و فروش کالاها و یاتولید و عرضه آنها به تعداد موسسات تجاری و تولیدی اضافه شده و شعبات و دوایر کوچکی که در راستای انجام وظایف بازاریابی تلاش می نمودند،زیر نظر مدیریت فروش ایجاد شدند سپس این تلاشها سازمان یافته تر گشته وجایگاه بازار یابی بالاتر رفت چرا که دیگر دوایر بازاریابی جوابگوی نیاز موسسات نبوده و بدین جهت واحد بازاریابی کوچک قبلی به صورت یک مدیریت و همتراز با سایر مدیریتها مثل مدیریت تولید ، مدیریت خرید و مدیریت سفروش درآمد و به فعالیتهای پیشبردی فروش ،تبلیغات و تحقیقات بازاریابی اقدام نمود.
درمرحله بعدی و زمانی که بازارها پیچیده تر و رقابتی تر می شوند،مدیریت بازاریابی هم دیگر کفاف امور بازاریابی موسسات را نمی کندو باید در ساختار سازمانی جایگاه بالاتری یافته و به شکل یک معاونت همانند معاونتهای بازرگانی ،اداری – مالی ،تحقیق و توسعه و امثال آنها در بیایند تا از این طریق بتواند وظایف اساسی و استراتژیکی خود را به انجام برساند.معاونت بازاریابی با تعیین اهداف بلند مدت ،استراتژیهای لازم را نیزجهت رسیدن به آنها تنظیم می نماید،حتی در شرکتهای چند ملیتی که دارای تفکرات جهانی هستند و در کشورهای مختلف جهان فعالیتهای تولیدی و توزیعی دارند معاونت بازاریابی یک سرو گردن بالاتر از سایر معاونتها می باشد به طوری که به عنوان قایم مقام مدیر عامل شرکت عمل نموده و بر کلیه امور تولیدی ،اداری،مالی،خدماتی و پژوهشی موسسه احاطه کامل دارد تا جایی که قبل از انجام تحقیقات وسیع در مورد خود کالا و شناخت نیاز ها و خواسته های مشتریان بالقوه و بالفعل به هیچ کالایی اجازهتولید را نمی دهد. لذا با این وصف هدف نهایی موسسه که قبلا انباشت سرمایه بود در این وضعیت به هدف اولیه تبدیل شده و هدف نهایی این موسسات به شکل انحصار و تبدیل شدن به یک قدرت مطلق اقتصادی خود را نشان می دهد.
بیان مسئله : بازاریابی علیرغم تصورات اکثر مردم فقط در تلاشهای کوتاه مدت برای فروش کالاهای نیمه ضروری و لوکس و تشریفاتی خلاصه نمی شود بلکه آن شامل مجموعه ای از فعالیت های تولیدی، توزیعی و تجاری است که کالاها را سریعتر و ساده تر به دست مصرف کننده نهایی برساند.
با این حساب بازاریابی به نحوبارزی با زندگی روزمره مصرف کنندگان یعنی کلیه انسانها سرو کار دارد.از اول صبح تا آخر شب هر مصرف کننده از کالاها و خدماتی استفاده میکند که به منظور رفع نیاز آنان تدارک دیده می شود و علم بازاریابی به وسیله تبلیغات مصرف کنندگان را با آنها آشنا نموده و از طریغ ایجاد انگیزه،افراد را به خرید این محصولات برای رفع نیازهای خود تشویق می نماید
در حقیقت بازاریابی به عنوان یک فرآیند مدیریتی-اجتماعی تعریف می شود که به وسیله آن افراد و گروهها از طریق تولید و مبادله کالا و خدمات با یکدیگر به وسیله ابزار مهم و واسطه ای به نام پول و در محلی به نام بازار به تأمین نیازها و خواسته های خود اقدام می نمایند.
ضرورت وهدف تحقیق: با گذشت زمان علم بازاریابی توسعه و تکامل یافته و به موازات آن هدفهای بازاریابینیز تغییر نموده و تکامل یافته است،به طوری که در آغاز پیدایش این علم به عنوان یکی از شاخه های علوم مدیریت،بسیاری از صاحبنظران به تاثیر کلان بازاریابی بر اقتصاد و زندگی مردم اعتفادی نداشتند ولی با گذشت زمان اهمیت آن شناخته شده و با توجه به نیازها و خواسته های مختلف انسانها،اهداف مختلفی برای بازاریابی در نظر گرفته شد که این اهداف شاملند از:
- به حداکثر رساندن سطح مصرف
- به حد اکثر رساندن رضایت مصرف کننده
- به حداکثر رساندن حق انتخاب
- به حد اکثر رساندن کیفیت زندگی
ضمناً اهداف بالا برای تمامی موسسات،شرکت های تولیدی ،شرکت های خدماتی و...حائز اهمیت است و برای رسیدن به اهداف خود باید با برنامه ریزی دقیق و حساب شده پیش بروند
هدف این تحقیق شناسایی کامل بازاریابی و سپس بازاریابی در شرکت فولاد مبارکه اصفهان است.
بازاریابی و مدیریت بازار یکی از شاخه های مهم دانش مدیریت است که وظیفه اصلی آن شناخت نیازها و خواسته های انسانی و رفع آنها از طریق مبادله منابع می باشد.چرا که جوامع امروزی بیش از هر زمان دیگری از یک طرف با نیازها و بالاخص خواسته های روز افزون انسانها و از طرف دیگر با کمبود منابع مواجه بوده و مدیران باید با منابع محدود موجود جوابگوی خواسته های نامحدود افراد باشند و در اینجاست که دانش مدیریت به یاری علم اقتصاد شتافته و با مجموعه ای از مهارتها و دانسته ها سعی در استفاده بهینه از منابع محدود دارد و بازاریابی نیز به تشخیص نیاز و برطرف کردن آنها به وسیله تبادل منابع همت می گمارد.
امروزه دامنه بازاریابی به حدی گسترش یافته است که تبلیغات و فروش به عنوان بخشی نا چیز از آن تلقی می شوندو قلمرو آن تمام عملیات بنگاههای اقتصادی اعم از تولیدی،توزیعی،یا خدماتی را شامل می شودو مدیران بازاریابی فعالیتهای وسیعی را قبل از فروش و حتی تولید تا پس از فروش کالا و ارائه خدمات از خود نشان می دهند. و به طور خلاصه در طراحی ،تولید،بسته بندی،توزیع و فروش کالاها و خدمات به فروش،نقش عمده و به سزایی را ایفا می کند.به طوری که امروزه مدیران بازاریابی در موسسات با حجم عظیمی از سوالات و تجزیه و تحلیل انها مواجه هستند که پاسخ صحیح به آنها می تواند متضمن موفقیت آنان باشد.در اینجا برای نمونه به تعدادی از این سوالات در زمینه تولید و فروش کالا اشاره می شود.برای مثال در زمینه تولیدعمده سوالاتی که ذهن یک مدیر بازاریابی را به خود مشغول می نماید.عبارتند از اینکه،چه کالایی تولید شود،چگونه و به چه مقدار تولید شود،برای کی و کجا تولید شود،و نهایتا این که کی تولید شود و تا چه زمانی ادامه یابد؟
سوالاتی عمده در بخش فروش نیز عبارتند از این که ،مصرف کنندگان و خریداران چه کسانی بوده و خواهان چه چیزهایی هستند؟از بین آنها چه کسانی کالای مارا می خرند.چرا و به چه مقدار کالا از ما خریداری می کنند چگونه و چه وقت کالای ما را می خرندو آخر الامر اینکه دوست دارنداز کجا کالای مارا بخرند و سئوالات متعدد دیگری که در سایر زمینه ها بالاخص در بحث رقابت و فرصتهای ورود با بازار برای آنان مطرح است.پس بنابراین بازاریابی دارای مفهوم خیلی گسترده بوده و همان طوری که پیتر دراکر بیان می کند،از دیدگاه مشتریان،بازاریابی دربرگیرنده همه فعالیتهای یک سازمان است،بنابراین بجاست که به جای واژه بازاریابی از عبارت مدیریت بازار که دربرگیرنده کلیه فعالیتهای فوق هست استفاده گردد.
تاریخچه : بازاریابی از زمان انسان های اولیه شروع شد.بازاریابی با تدریس دوره هایی در مورد توزیع و بخصوص کلی فروشی و خرده فروشی در نیمه اول قرن بیستم درامریکا به عنوان مبحثی جدید مطرح شد.اقتصاددانان که سرگرم تئوریهای خود بودند،از سایر نهاد هایی که در عملکرد اقتصاد موثربودند غفلت کردند.منحنی های عرضه و تقاضا فقط نشان دهنده قیمت بودند و زنجیره قیمتها از تولید کننده تا عمده فروش و خرده فروشرا توضیح نمی دادند، بنابراین بازاریابان اولیه این شکافهای فکری را که از سوی اقتصاددانان نادیده گرفته شده بود،پر کردند.با وجود این،اقتصاد مادر علم بازاریابی است.بازاریابی چیزی بیشتر از یک حرفه،علم و یک قالب هنری است.انجمن بازاریابی امریکا و موسسه بازاریابی انگلستان هر دو به شکلی مستقل روی اعتبار نامه های حرفه ای بازاریابی کار می کنند.آنان معتقدند که می توان آزمونهایی را ساخت که بتوان بین بازاریابان شایسته و بازاریابان ناشی تمایز قائل شد. در عین حال بسیاری از افرادی که بازاریاب حرفه ای نیستند می توانند ایده ای بازاریابی خوبی ارائه کنند.
تحقیق درباره ی بازار یابی و روش های آن