دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 18
محیط زیست و توسعه، سال 1، شماره 1، بهار و تابستان 1389، از صفحه 91 تا 108
اکولوژی سیمای سرزمین در برابر مطالعات محیطی یا اکولوژی سرزمین
J. Int. Environmental Application & Science, Vol. 3(3): 147- 160 (2008)
چکیده
مطالعات محیطی که در کشورهای انگلیسی زبان در سالهای میانی 1980-1960 پایهریزی شدهاند، مکتب فکری را از آن زمان بهوجود آوردند که این مکتب با نهضت فکری دیگری مصادف شد. نهضت اخیر در اروپای مرکزی، زمان جنگ جهانی دوم شکل گرفت و از سوی ساکنان امریکای شمالی دنبال شد. نام این مکتب فکری، اکولوژی سیمای سرزمین بود. این مکاتب، مورد بررسی، تحلیل و مقایسه قرار گرفتند و براساس مفاهیم و اصولی چون، سرزمین- سیمای سرزمین و از طرف دیگر اکولوژی سیمای سرزمین و مطالعات محیطی مورد بحث قرار گرفته و از جوانب زیر نیز با یکدیگر مقایسه شدند:
الف) نحوه جمعآوری داده ب) روشهای مورد استفاده در تحقیق ج) آنالیز و جمعبندی داده
د) واحدها و مقیاسهای جغرافیایی ه) ارزیابی سیمای سرزمین ی) برنامهریزی
با این که تفاوتهای عمدهای در ترکیب دادهها و فنون ارزیابی زمین وجود دارد، نتایج حاصل از مقایسه نشان داد که هر دو مکتب بهعنوان علوم مرتبط با حل بحران عمل میکنند. شباهتها و تفاوتهای جزیی دیگری نیز در برخی زمینهها، بویژه در جاییکه مدلسازی مورد توجه است، وجود دارد.
کلید واژهها: اکولوژی سیمای سرزمین، مطالعات محیطی، ترکیب داده، نقشه جغرافیایی، اروپاییان، آنگلوساکسنیها، ارزیابی قدرت و توان سرزمین.
( نویسنده مسئول: Email: majidfmakhdoum@yahoo.com
مقدمه
از ده هزار و پانصد سال پیش زمانیکه ایرانیان گوسفندان را اهلی کرده (هال استد، 1980) و برای نخستین بار از زمین برای چراندن گوسفندان استفاده کردند، فعالیتهای انسانی تغییراتی را در زمین، محیط و سیمای سرزمین ایجاد کرد تا جاییکه امروزه تعداد اندکی مناطق دستنخورده و بکر باقیمانده است (مخدوم، 2007). توجه داشته باشید که از واژه سیمای سرزمین بهعنوان مترادفی برای کلمات محیط و سرزمین در پاراگراف قبلی استفاده شده است. سؤال اینجاست که آیا اینها با هم تفاوت دارند یا این که شباهت دارند؟
یکی از انگیزههای نویسنده در انجام تحقیق در سال 2006 این بود که به بررسی مکتبهای فکری در حوزه اکولوژی سرزمین/ سیمای سرزمین در انگلوساکسن و اروپا بپردازد و بداند که کدامیک از این واژهها صحیحاند و آیا این دو با هم هممعنی هستند، یا آنکه تفاوت دارند؟ اکنون تعریف نویسنده همان مفهومی استکه دانشمندان و محققان استرالیایی، کانادایی، امریکایی، انگلیسی و هلندی آن را با عنوان مطالعات محیطی در دهههای 60 و 80 میشناسند و بر همان مبنا مؤسسات و دانشکدههایی برای آموزش و پژوهش در محیط و عناصر محیطی تأسیس شد (استوارت، 1968) و این علم همان استکه اروپای مرکزی، بخصوص آلمان، سوییس و بعدها اسکاندیناوی آن را اکولوژی زمین شناسی نامیدند و سپس آن عنوان، با اکولوژی سیمای سرزمین جایگزین شد. واژه اخیر توسط «ترول» (1939) معرفی شد. در هر حال اهداف این مقاله تحلیل و شناخت تفاوتها و شباهتهای میان این دو مکتب فکری از ابعاد زیر است:
تعاریف و اصول؛
منابع جمعآوری داده؛
فنون و روشهای تحقیق؛
آنالیز و ترکیب داده؛
واحدها و مقیاسهای جغرافیایی؛
ارزیابی منابع؛
اصول برنامهریزی؛
بحث و بررسی مقایسههای انجام شده.
زمینه و هدف
اروپا
«پاسارژ» مفهوم اکولوژی سیمای سرزمین را برای اولین بار در سالهای 1919 تا 20 پایهریزی کرد زیستشناسان آلمانی و جغرافیدانانی چون ترول در سال 1939، ناوه و لیبرمن در سال 1994، فرمن (1995)، ناماتا (1992)، باستین و استین هارد (2002)، ناوه (2002) و کلینک (2002) آن را مطرح کردند.
در واقع همانطورکه ناماتا (1992)، ناوه و لیبرمن (1984) نشان دادند، «هامبلد» پایه و اساس اکولوژی سیمای سرزمین را در نوشته سیماشناسی گیاهان در سال 1808 ریخت. وی سیمای سرزمین را به عنوان تأثیرکلی زمین تعریف کرد (ولک و استین هارد، 2002)، درحالیکه ترول (1968) تعریف دیگری از آن ارائه کرد و گفت سیمای سرزمین به کل ذات و وجود مریی و غیرمریی فضای زندگی انسانها اطلاق میشود. در این تعریف، کره جغرافیایی با کره زیستی و ساختههای دست بشر ادغام شده است (ناوه و لیبرمن، 1994). از میان اروپاییانی که روی اکولوژی سیمای سرزمین کار کردهاند، در ارائه تعریفی واحد برای سیمای سرزمین و اکولوژی سیمای سرزمین توافق وجود ندارد. زیرا در اروپا، بخصوص در آلمان و سوییس، اکولوژی سیمای سرزمین از سوی اکولوژیستها، دانشمندان علوم محیطی و معماران سیمای سرزمین پایهریزی نشده است. بلکه در ارائه این واژه جغرافیدانان، زیستشناسان، دانشمندان علوم جغرافیایی و خاکشناسی و حتی جنگلشناسان نقش داشتند (ناوه و لیبرمن، 1994 و استینهارد، 2002). برای مثال در سال 1967 «نیف» که جغرافیدان بود سیمای سرزمین را چنین تعریف کرد: «ساختاری ادغام یافته و بافتی شکلیافته و منسجم که طی فرایندی واحد بخش مشخصی از سطح زمین را تشکیل میدهد (ولک و استینهارد، 2002).»
اگرچه همانطور که «ولک و استینهارد» بدرستی بیان داشتهاند، تعاریف متعددی برای واژه سیمای سرزمین در ادبیات وجود دارد که اغلب بستگی به درجه کاربرد اصول جزیی آن دارد. آنها بیشتر بر این حقیقت تأکید داشتند که در اکولوژی سیمای سرزمین اروپا، مفهوم سیمای سرزمین مرتبط با ادراک، مشاهده و منظر محیط زندگی است. همچنین معماران و برنامهریزان بهرهبرداری از زمین، بعد دیداری، ادراکی و زیباییشناسی سیمای سرزمین را مورد پذیرش قرار دادند (ناوه و لیبرمن، 1994).
بنابراین اروپاییان، اکولوژی سیمای سرزمین را بهمنزله توجه و تمرکز بومشناسی بر مناطق جغرافیایی تعریف کردند که ریشههای متعددی در علوم زیستشناسی، جغرافیا و حتی جنگلشناسی دارد (کلینک، 2002). در نتیجه «ترول» در سال 1968 به جای اکولوژی سیمای سرزمین، اکولوژی جغرافیایی را استفاده کرد که البته از سوی «ناوه» در سال 2002 مورد انتقاد قرار گرفت. از سویی «لیزر» اکولوژی جغرافیایی را شاخهای فیزیولوژیکی و جغرافیایی از سیمای سرزمین بهشمار آورد. کلینک و استین هارد (2002) بومشناسی سیمای سرزمین را بهعنوان علم چند رشتهای مورد توجه قرار دادهاند که کره خاکی و اتمسفر را دربرمیگیرد. با وجود این، در اروپا ریشههای جغرافیایی اکولوژی سیمای سرزمین نقش مهمی در تعریف سیمای سرزمین و بومشناسی آن ایفا میکند (ناماتا، 1992، باستین و استینهارد، 2002). در نتیجه، سیمای سرزمین مجموعهای از عوامل زیستی، غیرزیستی و انسانی است (باستین و استینهارد، 2002) که از لحاظ زیباییشناسی ارزیابی میشود (کروز، 2001 و پانس، 2002). همچنین علم میان رشتهای تلقی میشود که با تعاملات میان جامعه، انسان و محیط زندگی او در ارتباط است (ناماتا، 1992) و با عنوان علم مبتنی بر حل بحران خوانده میشود (ناوه، 2002).
امروزه اکولوژی سیمای سرزمین در اروپا پایهای علمی برای برنامهریزی، مدیریت، حفظ و بقا، احیا و آبادسازی سیمای سرزمین به تصویر کشیده میشود (ناوه و لیبرمن، 1994؛ فرمن، 1999؛ وو و هبز، 2002). اگرچه همانطور که بیان شد، وحدتی میان تعاریف ارائه شده برای اکولوژی سیمای سرزمین در میان اکولوژیستهای اروپایی وجود ندارد. پوشین (2002) بیشتر کارهای انجام شده در این زمینه را جزء مطالعات اکولوژی بهشمار میآورد تا اینکه به آنها بهعنوان مطالعات اکولوژیکی روی سیمای سرزمین نظر کند. اعتقاد نویسنده در این است که معماران سیمای سرزمین باید از نتیجهگیری اخیر مستثنی شوند، زیرا که آنها معنای سیمای سرزمین را موجودیتی از ادراکات ظاهری تلقی میکنند.
اجازه دهید این قسمت از مقاله را با بیان نقلی از واژهنامه کتاب اخیر (ظهور اکولوژی سیمای سرزمین و جوانب متعدد آن) نوشته باستین و استینهارد خاتمه دهیم:
این کتاب حاوی تعداد زیادی از اکولوژیستهای اروپایی است و از بیانات آنها بهره گرفته است. براساس این کتاب، سیمای سرزمین بخشی از سطح زمین با ساختاری واحد و الگویی وظیفهای است. ظاهر و همچنین اجزای تشکیلدهنده آن (برجستگیها، خاک، آب، آب و هوا، گیاهان، جانوران، انسان و مخلوقات آنان) با موقعیت فضاییشان مورد توجه قرار میگیرند. سیمای سرزمین یگانه مجموعهای از عوامل مرتبط با هم نیست، بلکه ترکیبی از عوامل و عناصر جغرافیایی مختلف است. از زمین غیرزنده گرفته تا عناصر زنده و ارگانیک و نیز قلمرو اجتماعی آن. برطبق این واژه نامه، اکولوژی سیمای سرزمین شاخهای از تحقیقات اکولوژی است که تأکید بر تحلیل و سنتز مجموعه تعاملات میان ابعاد زیستی و غیرزیستی سیمای سرزمین دارد.
چه علتهایی برای این تفاوتها وجود دارد، تفاوتهایی که میان اروپاییان از یک سو و نیز میان آنگلوساکسنها و اروپاییان از سوی دیگر وجود دارد؟ آیا مفاهیم زمین و سیمای سرزمین، همچنین مطالعات محیطی و اکولوژی سیمای سرزمین، با هم یکسان و مشابه هستند؟
آنگلوساکسن
مکتب فکری آنگلوساکسن در ارتباط با اکولوژی سیمای سرزمین حتی در بین کشورهای انگلیسی زبان نیز تفاوت دارد. در این رابطه سه گروه قابل تفکیک هستند: 1- امریکای شمالی 2- استرالیا، نیوزیلند و تا حدودی هم افریقای جنوبـــی
3- انگلیس که میان آلمان و امریکا در نظر گرفته میشود.
اگرچه همانطور که پوشین در سال 2002 از موس نقل کرد: هیچدیدگاه واحدی درباره اکولوژی سیمای سرزمین در امریکای شمالی وجود ندارد. این مسئله برای دو گروه دیگر هم صادق است. برای مثال در استرالیا که بسیاری از دانشمندان اروپایی به آن مهاجرت کردهاند، استفاده از واژه سیمای سرزمین (هاجکویز، 2005) به جای واژه زمین (تا مدتی قبل پیشقراولان استرالیایی که بر روی مباحثی چون ارزیابی بهرهبرداری از زمین و برنامهریزی کار میکردند آن را مورد استفاده میکردند)، معمول شد (استوارت، 1968 و کوکس، 1986).
در واقع از دهه 1950 تا 1980 بندرت امکان استفاده از واژه سیمای سرزمین برای اهداف مشابه برای بسیاری از محققان که بر روی مطالعات بهرهبرداری از سرزمین کار میکردند، وجود داشت. در آن زمانها مطالعات محیطی را مفهومی جامع که به مانند سیستم عمل میکند، تلقی میکردند، مشابه همانکه اروپاییان اکولوژی سیمای سرزمین را تعریف کرده بودند.
استوارت (1968)، تامیلینسن (1968) و کوکس (1986) بیان داشتند که مطالعه سرزمین، یا محیط در واقع بررسی ارتباطات میان اجزای زنده و غیرزنده؛ همچنین تأثیرات انسان روی این اجزا در شکلی ادغام یافته است. مطالعات محیطی در آن زمان میان کشورهای آنگلوساکسن معنایی مشابه با اکولوژی سیمای سرزمین برای محققان اروپایی داشت و به تحقیق روی مباحث مربوط به سرزمین و بهرهبرداری از آن میپرداختند (کریستسن و استوارت، 1968؛ مک هارگ، 1969؛ فابوس، 1978؛ باسینسکی و کوکس، 1985؛ کوکس و ایو، 1988). نتیجهگیری مشابهی میتوان از مطالعات ناوه و لیبرمن (1984) داشت، زمانیکه آنها درباره تحلیل توانایی و قدرت سیمای سرزمین و ارزیابی آن بحث و بررسی میکنند.
گفتنی است انتشار کتاب اکولوژی سیمای سرزمین در سال 1984، میتواند بهمنزله نقطه شروعی نه فقط برای اروپاییان، بلکه برای کشورهای آنگلوساکسن بهشمار آید. بعدها فرمن و گردن در سال 1986 کتاب اکولوژی سیمای سرزمین منتشر کردند، به این دلیل که کتاب اکولوژی سیمای سرزمین را علمی جهانی و چند رشتهای شامل مباحثی مانند: اکوسیستم انسانی، بررسی ترکیبهای متنوعی از اکوسیستمها از چوب و چمنزار گرفته تا روستاها و شهرها با لحاظ کردن ساختارها و تغییرات آنها، در نظر گرفتهاند. بنابراین، تأثیرات بهتری نسبت به تحقیقات گذشته شان روی مطالعات محیطی باقی گذاشتند.
این دو کتاب و نیز مطالعات و تحقیقات افراد دیگری چون زنولد (1995) و فارینا (1998) که تأکید بیشتری بر اصول اکولوژیکی به جای مفاهیم اجتماعی- اقتصادی داشتند، توانستند تأثیری جالب بر روی محققان مباحث محیطی در آنگلوساکسن داشته باشند (رلینگ و برانکهارست، 1999؛ ژنگ و چن، 2000؛ گسلر؛ 2000؛ توماس، 2001؛ بل، 2001؛ لند کوییست، 2001؛ کندی، 2006؛ راندر، 2007).
با وجود این، باید توجه شود که میان محققان اروپایی، زنولد (1972) بیشتر از دیگران واژه سرزمین را به همراه سیمای سرزمین استفاده کرد. برای مثال، در کتابش در مورد تفسیر عکس، معتقد است که اکولوژی سیمای سرزمین زیرمجموعه مهمی از علم سیمای سرزمین است. در کتاب اکولوژی سرزمین در 1995، با وجود آن که اکولوژی سیمای سرزمین را توصیف میکند، اما به نظر نمیرسد تفاوت چندانی میان دو واژه سرزمین و سیمای سرزمین قائل باشد. ناوه و لیبرمن اظهار داشتند، بسیاری از مطالعات مشابه در کشورهای انگلیسی زبان انجام میگیرند و به آنها عناوین مهمی چون حفاظت، یا مدیریت محیطزیست داده میشود. در واقع، این دو با بیان این مطلب بر پیچیدگی مطلب افزودند.
نویسنده تا اینجا سعی کرده است بگوید، مطالعات محیطی در اغلب کشورهای آنگلوساکسن همان مطالعاتی است که در کشورهای اروپایی انجام شده و بعدها هم در کشورهای امریکای شمالی، اکولوژی سیمای سرزمین نام گرفته است.
این موضوع برای کشورهای انگلیسی زبانی که روی مباحثی چون ارزیابی سرزمین/ سیمای سرزمین، برنامهریزی و طراحی آن کار میکنند (مانند استرالیا) کاملاً صادق است. آنها واژه سرزمین را استفاده میکنند تا آثار پیچیده و تعاملات موجود میان آب و هوا، شکل زمین، خاک و گیاهان را که در برگیرنده