براى تبیین بحث, ابتدا چند نکته را یادآور مى شو یم:
1.دین در جهان امروز
روزگارى تصور مى شد که دین به سرانجام رسیده و به زودى نقش آن در جهان به پایان خواهد رسید و اگر چیزى هم باقى مانده باشد, چیزى است که به قول پیتربرگر یکى از جامعه شناسان دین, سایه بانى است مقدس.
برگر کتابى دارد به نام سایه بان مقدس( TheSacredCanopy ). به نظر او, دین سایه بانى است که بر سر مردم است, اما نه ضرورتا سایه بانى خارج از این جهان; سایه بانى الوهى; سایه بانى است که مردم به آن متوسل مى شوند, سایه بانى که پشتوانه اى براى اخلاق است.
بعد از گذشت چهار دهه, در همین چند سال گذشته, این دانشمند امریکایى کتابى به نام پایان سکولاریسم نوشت و در آن اعلام کرد که بر خلاف تصور ما, دین در جهان حتى در کشورى چون امریکا به پایان نرسیده, بلکه تحقیقات تجربى جامعه شناسى نشان مى دهد که اتفاقا گرایش به دین حتى در کشورى چون امریکا افزایش پیدا کرده است.
2. غایت شناسى دین
اگر ادیان را نیک بنگریم, چه در ادیان الهى و چه ادیان غیر الهى, همواره عنصرى دارند که در دین شناسى به آن ((اسکاتولوژى( Schatology ))) مى گویند;
یعنى غایت شناسى. ادیان همواره غایتى را براى بشر ترسیم مى کنند; حتى ادیانى که پیامبرى نداشتند و رهبران آن چون بودا مردم را به دینى بدون پیامبر و دینى بدون خدا دعوت مى کردند.
اما این دین هم سرانجام غایت شناسى خودش را پیدا کرد. غایت شناسى, جزء عناصر اساسى ادیان است; به طورى که حتى ادیانى مثل بودا به این سرانجام کشیده مى شوند;
انسان در چرخه ى کارما, چرخه ى رنج و اندوهى که در این زندگى پابرجاست, گرفتار است و سرانجام از این چرخه ى منحوس تکرار کارما رهایى خواهد یافت. نه تشنه است و نه گرسنه; آسوده و بى خیال چون هوا.
این جا است که ما مى بینیم ادیان به سمت ترسیم غایت کشانده شده اند; زیرا (حداقل از دید جامعه شناسى که رشته ى بنده است) ادیان علاوه بر آن که پشتوانه ى اخلاق هستند, براى استحکام بخشیدن به اخلاق, نیاز به پشتوانه اى در انتها و آن سوى این زندگى دارند به بیان دیگر این جهان زمان مند است و روزگارى به پایان خواهد رسید. اعمال داورى خواهد شد و دقیقا در این وضع است که نیک و شر معنا مى دهد; بنابراین اخلاق در چنین شرایطى معنا مى دهد و ارزش هاى اخلاقى به کمک چنین غایت شناسى تحکیم مى شوند.
3.عناصر غایت گرایانه در ادیان
به نظر مى رسد دو عنصر غایت گرایانه در ادیان وجود دارد:
الف. نخست روز داورى و روز بازپسین است که حساب اعمال بشر در آن روز رسیده خواهد شد و شر را جزا خواهند داد و خیر را پاداش.
ب. موعودگرایى; موعودگرایى نیز نوعى غایت شناسى ادیان است. نهایتى را براى حرکت جوامع ترسیم مى کند; این که چرخه ى ظلم, استبداد, بى عدالتى و رنج, روزى از گردش باز خواهد ایستاد.
این جاست که عنصر دوم این غایت شناسى یعنى موعود گرایى, پیدا مى شود و نه تنها در اسلام بلکه در ادیان دیگر نیز ما شاهد پیدایش و رشد این عنصر هستیم. موعودگرایى و هزاره گرایى را در پایان سال 2000 شاهد بودید; باشکوه ترین جشن ها در این روز بود.
این جشن براى جهان غرب فقط یک تفریح نبود; بسیارى از مسیحیان و یهودیان, چشم انتظار پایان این هزاره بودند.
چشم انتظار پایان هزاره اى که در آن, وعده هایى به بشر داده شده بود. پس مى بینیم که این عنصر هم در ادیان تکرار مى شود.
معناى این عنصر در اسلام چیست؟ در اسلام غایتى داریم به نام روز داورى یا روز بازپسین, که اعمال در آن روز, داورى خواهند شد. اما چرا این موعود گرایى و انتظار منجى, حلقه اى از یک زنجیر است; حلقه اى از یک زنجیر که ایده هاى آن توسط قرآن و اهل بیت(علیهم السلام) مطرح شده است.
باقى گذاشتن یک حلقه در انتهاى این سلسله, نشان گر چیست؟ به نظر مى رسد که این حلقه پایانى مى خواهد به ما بگوید که این ایده ها در تاریخ بشر, پاسخ گوى نیاز این جوامع هستند.
شامل 12 صفحه Word
دانلود تحقیق انتظار و مهدویت از دیدگاه جامعه شناسى