لینک پرداخت و دانلود در "پایین مطلب"
فرمت فایل: word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحات:17
خلافت عمومى انسان:
اگر انسان مسئولیت جانشینى را آن چنان که او مى خواهد به جا آورد, عنصر سوم جامعه یعنى مسئله ((پیوند و ارتباط)) شکل مى گیرد .
دراین هنگام است که برادرى, صلح, آرامش, عدالت و برابرى تحقق مى یابد, اما اگر انسان خود را در برابر خداوند مسئول و متعهد نداند, به هر کس مسلط شود رابطه اش با آن فرد, رابطه حاکم و محکوم خواهد بود و به هر چیز دست یابد, رابطه اش با آن چیز رابطه مالک و مملوک خواهد بود, در نتیجه سرکشى, استثمار, استعمار و استکبار حاکم خواهد شد.
ارکان استخلاف:
عناصر یا ارکان ((استخلاف)) چهار طرف دارد:
1 ـ مستخلف که خداوند سبحان است و از جانب خود, روى زمین خلیفه تعیین مى کند.
2 ـ مستخلف که انسان هاى روى زمین هستند و از جانب خدا خلیفه روى زمین مى شوند.
3 و 4 ـ مستخلف علیه یعنى آن چه خلافت بر آن صورت گرفته است, که شامل انسان, طبیعت (زمین) و جامعه یا مسئله ((پیوند و ارتباط)) بین انسان ها با یکدیگر و با طبیعت است.
بدین ترتیب, قرآن جانشینى انسان را فعل خداوند مى داند و رابطه چهارطرفى را براى جامعه طرح کرده و طى آیات متعددى به انسان ها تذکر مى دهد که:
هوشیار و متوجه باشند و نقش خداوند را در جامعه و روابط اجتماعى آن به فراموشى نسپارند و روشن است جانشینى انسان ها براى آزمایش و امتحان است تا معلوم شود انسان هاى زمینى بر اساس سنت ((آزادى و اختیار و انتخاب)), روابط خود را با (خدا, خود, دیگران و طبیعت) چگونه تعیین مى کنند.
بعد از تبیین عناصر چهارگانه جامعه از دیدگاه قرآن کریم, به این مطلب بازمى گردیم که چگونه دین به عنوان سرشت بشر یکى از سنت هاى تاریخ است .
پیوند سنت تاریخى دین با جامعه:
در تبیین این پیوند اجتماعى و تاریخى دین, عناصر چهارگانه جامعه را از دو زاویه متفاوت بررسى مى نماییم:
آن گاه که از بالا و بعد آسمانى و از جانب خداوند (جعل تکوینى) به استخلاف و حاکمیت انسان بر زمین بنگریم, خداوند او را جانشین خود معرفى مى کند ((انى جاعل فى الارض خلیفه)) و اگر از پایین و بعد زمینى و از ناحیه انسان به این روابط نگاه کنیم و فطرت انسان ها را معیار و ملاک ارزیابى قرار دهیم, مسئله ((امانت دارى)) و ((مسئولیت)) مطرح مى شود.هم چنین پیوند چهارطرفه در ساختمان تکوینى قرار دارد و داخل در مسیر طبیعى و رهگذر تاریخى است و از آن جا که عرضه تکوینى صورت گرفته (جعل تکوینى خلافت) و پذیرش تکوینى نیز به صورت قبول بار امانت جانشینى و حاکمیت پدید آمده است, سنت تاریخى فطرى دین همواره وجود دارد. البته مى توان موقتا با این سنت فطرت به مقابله برخاست; زیرا قرآن بعد از بیان ((پذیرش تکوینى قبول امانت)) مى فرماید:
((حملها الانسان انه کان ظلوما جهولا))(18) و تعبیر ((ظلوما جهولا)) به این معناست که انسان ستمگر و نادان مى تواند مقابل این سنت بایستد و با آن مبارزه منفى کند.
بنابراین, مفاد آیه فطرت و آیه امانت,با هم مطابق است; زیرا آیه فطرت بیان مى دارد که دین قیم (آیین به خود استوار) همان ساختمان انسان و نهاد بنیادى فطرى اوست که تاریخش را مى سازد و مى تواند زندگى او را سرپرستى کند و تکیه گاهش قرار گیرد.
مقاله درباره استخلاف