لینک پرداخت و دانلود در "پایین مطلب"
فرمت فایل: word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحات:7
مقدمه
دیر زمانی است که توهم منحصر بودن قدرت به سلاح آتشین، ابطال شده است. اگر افرادی تا اواخر قرن بیستم وجود داشتند که گسترش قدرت نظامی را تنها راه افزایش توان یک کشور قلمداد میکردند، امروز کسی در غلط بودن این نظریه شکی ندارد. رخدادهای چند دهه گذشته اثبات کرده که داشتن تانک مهم نیست؛ مهم این است که چه کسی و با چه درجهای از ایمان، پشت تانک نشسته است. بسیار اهمیت دارد که یک سرباز، تا چه اندازه قانع شده باشد که «دشمن»، واقعاً دشمن است و مستحق نابودی است. این اقناع به وسیله قدرت نرم انجام میگیرد. از طرف دیگر، قدرت نرم موجب میشود که دشمن قبل از اینکه دست به اسلحه ببرد، قدرت دفاع را از دست بدهد و از مقاومت منصرف گردد.
پس به صورت خلاصه، قدرت نرم دو کارکرد اصلی دارد:
- کارکرد ایجابی: مشروعیتبخشی به نیروی خودی (حق با ما است) و اقناع مردم برای پشتیبانی از صاحب قدرت؛
- کارکرد سلبی: مشروعیتزدایی از نیروی دشمن(این افراد شایسته نابودی هستند) و سلب مقاومت از آنها.
در جنگ سخت، تصرف «سرزمین» دشمن و «نابودی» نیروهای او هدف است؛ اما در جنگ نرم، هدف، تفوق بر «افکار» و «استخدام» نیروهای دشمن است.
در جنگهای خونین نظامی، نیروهای دشمن کشته و زخمی میشوند تا یک منطقه به اشغال درآید که با عوارض و تبعاتی همراه است؛ مثلاً دولت مهاجم، اشغالگر، منفور و نامشروع تلقی میشود. همچنین تهاجم به یک کشور هزینه بسیاری را به اشغالگر تحمیل میکند و هزینه تداوم اشغال بهمراتب گزافتر از هزینه اشغال است. تجربه جنگ ویتنام نشان میدهد که ممکن است حتی یک ابرقدرت با وجود تلاش و کوشش نتواند سرزمینی را تصرف نماید. هنوز هم جنگ ویتنام لکه ننگی بر دامان آمریکا محسوب میشود و فراموش نشده است. مبارزات مردم فلسطین گواهی زنده است بر اینکه حتی در صورت اشغال یک کشور، نمیتوان صاحب آن کشور شد. صهیونیستها بیش از ۶۰ سال است که مردم فلسطین را سرکوب میکنندریال اما نتوانستهاند آنها را وادار به تسلیم نمایند.
مقاله جنگ نرم و ابزارهای تغییر فرهنگی