لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 5
رابطه رشد علوم و توسعه جامعه
مقدمه:
رشد علم ناشی از زندگی شهری است. عامل اصلی پیدایش شهرها چه بود؟ رشد اقتصاد کشاورزی و تولید مازاد بر مصرف. این رابطه را نمیتوان وارونه کرد، و هیچ فرمول پیچیدهای احتیاج نیست که رابطه رشد اقتصادی، شهرنشینی و پیدایش علوم را توضیح دهد. هدف علم بسط و توسعه تواناییهای انسان بر طبیعت است.
رابطه توسعه و علم را میتوان اینچنین خلاصه بیان کرد. پیشرفت علم ناشی از رفاه جامعه، یعنی رشد اقتصادی است. پس میتوان نتیجه گرفت که علم نه عامل رشد اقتصادی، بلکه محصول رشد اقتصادی است. ولی زمانیکه علم در مسیر رشد قرار گرفت خود به عامل جدیدی برای توسعه و رشد اقتصادی بیشتر بدل میگردد. این تنیدگی ممکن است باعث شود که ما این دو پدیده را جابهجا ببینیم. اگر علم عامل رشد میبود و رشد علم پیش زمینه اقتصادی نداشت آنگاه میباید این رشد را اولاً در همه جوامع بهطور کموبیش یکسان میدیدیم، و نتایج آن را نیز در رشد اقتصادی این جوامع مشاهده میکردیم. (چرا که اگر رشد علم به عوامل و شرایط دیگری وابسته نبود و صرفاً از ذهن خلاق انسان ناشی میگردید، آنگاه باید به نتیجهای رسید که حاصل آن تفاوت نژادری است. البّته نه بهدلیل این نتیجهگیری، بلکه با مراجعه با واقعیتهای تاریخی، میتوان رابطه رشد اقتصادی، رفاه جامعه و پیدایش و رشد علوم را دید). ثانیاً اگر علم صرفاً حاصل ذهن خلاق انسان بود، رشد آن در تمام جهان یکسان میبود. در حالیکه در بعضی جوامع علوم بسیار رشد کرد و در بعضی دیگر از حد دانش ابتدایی زیست حیوانی فراتر نرفت. اگر فرض کنیم که بین رشد علوم و نژاد انسانی رابطهای وجود دارد، آنگاه باید پرسید که چرا کُپرنیک بهجای قرن شانزدهم (۱۵۴۳ـ۱۴۷۳) در قرن اول میلادی و بهجای لهستان در عربستان پیدا نشد. چرا جامعه ایران هر سال و هر نسل ابنسینا و زکریایرازی و بیرونی تولید نکرده است. چرا فرزندان این دانشمندان بزرگ، امروز در وضعیت عقبماندهتری نسبت به جوامعی که این دانشمندان را در ده قرن پیش نداشتند قرار دارند. بهطور خلاصه، اگر نژاد غربی از نژاد شرقی برتر است، یا برعکس، باید رشد علوم در بین جوامعی که امروز در وضعیت پیشرفتهتری قرار دارند همواره وجود میداشت. در حالیکه واقعیت تاریخی جابهجایی آنها را نشان میدهد. برای آنکه گالیله عمر خود را صرف رصد کردن ستارگان کند، جامعه ایتالیا میبایست به رشد و رفاه نسبی اقتصادی رسیده باشد، وگرنه او نیز میبایست در کار بلافصل تولید شرکت میکرد. وارونه اندیشی، یعنی آغاز توسعه را پیدایش و رشد علوم دیدن، سبب میشود که علل عقبماندگی را نیز وارونه ببینیم. در این فصل به نمونههایی از این طرز تلقی وارونه اشاره خواهم کرد.
رشد علوم در تمدنهای کهن، بهخصوص تمدن یونان باستان، و در تمدن معاصر غرب، محصول رشد نسبی اقتصاد جامعه از یک طرف و نیازمندی آن به علم برای رشد بیشتر بود. هم امروز رشد تصادعدی علوم در جوامع پیشرفتهتر جهان (غرب)، در درجه اول نتیجه رشد اقتصادی و رفاه جامعه است. برای آنکه هزاران پژوهشگری که امروز در جهان پیشرفتهتر، بیآنکه نقش مستقیم و بلافصلی در تولید نیازمندیهای روزمره خود داشته باشند، در لابراتورها سرگرم تحقیق باشند، جامعه باید به رفاه اقتصادی بالایی رسیده باشد. بهطور مثال در کشور پهناور ایالات متحده آمریکا فقط ۵/۲ درصد از نیروی کار جامعه صرف تولید محصولات کشاورزی میشود. با همین درصد پایین نیروی کار، جامعه از سطح بسیار بالای تولید برخوردار است. بهطوریکه پس از مصرف بیبندوبار، و حیفومیل مواد غذایی، و صادرات بخشی از اضافه تولید برمصرف، بخش دیگری نیز ازبین برده میشود. این تحول دست ۹۸ درصد بقیه نیروی کار جامعه را باز میگذارد که بدون دغدغه خیال به صنعت و علوم بپردازند. کافی است چنین جامعهای را با جامعهایکه مردمش بهدلیل کمبود تولید مواد غذایی از گرسنگی تلف میشوند مقایسه کنیم تا بهتر رابطه رشد علم را با تولید و رفاه اقتصادی دریابیم. در جامعهایکه مردمش هنوز نمیتوانند خالی از دغدغه تولید و تأمین غذای روزانه خود باشند، کسی به فکر خلاقیتهای علمی و فلسفی نمیافتد. و اگر بیفتد، رشد نکرده میخشکد.
شکی نیست که رشد علوم به نوبه خود، باز باعث رشد اقتصادی بیشتر این جوامع میگردد. اگر رشد علوم وابسته به رشد و رفاه جامعه نبود، میبایست علوم در جوامع عقبماندهتر امروز جهان که شدیداً به رشد آن نیاز دارند رشد میکرد. اگر رشد علوم صرفاً زاییده بلافصل تراوش ذهنی انسان و یا ناشی از اراده او بود، حداقل میبایست در عصر کنونی مشکل تفاوت رشد علوم در جوامع مختلف حل میشد. و اگر سرآغاز رشد و توسعه، علوم بود میتوانستیم تمام قوای جامعه را در آن راه بسیج کرده و این کمبود را مرتفع کنیم. در حالیکه چنین نیست. رشد علوم خود معلول دگرگونی رشد اقتصادی و رفاه جامعه است، نه برعکس.
رشد اقتصادی موجب رشد علم و رشد سیاسی به معنای تقسیم قدرت میگردد. این تحول در عصر مدرن در جوامعی در شرق و غرب رخ داده است. ولی در شرایطی که وسایل تولید در کنترل حاکمیت است (اقتصاد دولتی) این تحول بسیار دشوار، و حتی ناممکن میگردد. راهحل شاید آزادسازی وسایل تولید از کنترل دولت متمرکز و تمامتطلب است.
علم و تولید
وقتی میگوییم علم عامل توسعه جامعه و یا افول علم باعث عقبماندگی جامعه است، باید رابطه علم را با شاخصهای توسعه مشخص کنیم. مثلاً توضیح دهیم که رابطه علم با تولید جامعه چیست. رابطه علم با عمران و آبادانی جامعه چیست. رابطه علم با تواناییهای انسان بر طبیعت چیست. وگرنه صرف طرح این مطلب که مثلاً با افول علم جامعه عقب میماند و با رشد علم جامعه توسعه مییابد، یک بیانیه تجریدی بدون پشتوانه صادر کردهایم. برای توسعه، علم انتزاعی باید به علم عملی بدل گردد.
در رابطه با عقبماندگی جامعه ایران، و رونق دستآوردهای علمی در سدههای دوم تا پنجم هجری، و افول آن از قرن ششم بهبعد باید مشخص کنیم که رشد و افول علم چه ارتباطی با تولید جامعه و بزرگترین عامل عقبماندگی آن، یعنی کم آبی داشت. میدانیم که اقتصاد ایران متکی به تولیدات کشاورزی بود. و میدانیم که تولید کشاورزی و میزان محصول وابستگی عمیق به تکنیکهای تأمین آب مثل چرخ ایرانی، کاریزها، سدهای خاکی و آببندهای حاشیه رودخانه برای تغییر مسیر آب و بالاخره چشمهها داشت. و میدانیم که این شیوههای تأمین آب که گاهی بسیار گران تمام میشد، بهطور سنتی قرنها بیش از پیدایش اسلام و رشد علوم در ایران وجود داشتند. پس باید بتوانیم بهطور مشخص و روشن نمونههای دیگری از شیوهها و تکنیکهای آبیاری را معرفی کنیم که پس از رشد علوم در سدههای دوم تا پنجم هجری در ایران بهوجود آمدند. ولی چنین شواهدی که دال بر اختراع و اکتشاف شیوههای جدیدی از آبیاری زمینهای کشاورزی در ایران باشد موجود نیست. یعنی ارتباط مستقیمی بین رشد علوم در آن زمان و تولید نیازمندیهای جامعه دیده نمیشود. افزون برآن آیا آماری و ارقامی موجود است که نشان از افزایش تولید بدهد؟ هیچ آماری در دست نیست که نشان دهد با رونق علوم در ایران تحولی در میزان تولید کشاورزی، دامداری و بهرهبرداری از منابع طبیعی، و دفع آفات و غیره بهویژه تفاوت آنها در دورههای پیش و پس از رشد و افول علم بدهد. هیچ آمار و ارقامی موجود نیست که ادعا کنیم که تعداد عمارتهای تاریخی، خانههای مسکونی، و ساخت اماکن عمومی درنتیجه رشد علوم بالا رفت، و یا پس از افول علم کاهش یافت. و یا آماری در دست نیست که نشان دهد که به طول جادهها، به تعداد پلها اضافه شد و رابطه این تحولات زیربنایی جامعه را در رشد تجارت داخل و خارج و درنتیجه رشد اقتصادی جامعه معیین کنیم. در یک عبارت آنچه در این زمینهها در این مقطع تاریخی وجود داشت، رابطهای با رشد علوم و یا افول آن نداشت. چرا که اصولاً علوم آنروز، علوم تولیدی و کاربردی نبودند که به رشد اقتصادی جامعه منجر گردد. پس نمیتوان از آن بهعنوان عامل پیشرفت، یا افول آن را عامل عقبماندگی جامعه بدانیم.
شاید مرتبطترین رشته علمی در سدههای دوم تا پنجم هجری که با تولید ارتباط داشت، طب بود. که آنهم در خدمت قشر باریکی از جامعه قرار داشت. آیا طب آنروز برای بیماریهای کشنده تودهای، مثل وبا، مالاریا، طاعون و غیره دارو و درمانی کشف کرد؟ آیا علم آنروز برای حفظ جان و مال مردم از مصائب طبیعی مثل زلزله، سیل، خشکسالی و قحطی راهحلی ارائه داده بود؟ پس میتوان نتیجه گرفت که علوم آنروز چندان که بعضیها تصور کردهاند ارتباط خیلی نزدیکی با تولید و در نتیجه رشد اقتصادی و توسعه جامعه نداشت. (اگرچه رازی اولین کسی است که وبا، حصبه و آبله را توصیف کرد. و یا ابنسینا اولین کسی است که در وصف التهاب غلاف دماغ نوشت) عدم افزایش جمعیت جهان برای قرن های متمادی نشان میدهد که علوم تا سدههای هفدهم و هیجدهم میلادی پاسخی به مشکلات عمومی جامعه، یعنی کمبود غذا و بیماریهای کشنده فراوان ارائه نداد. جمعیت جهان از اواسط قرن هیجدهم بهسرعت روبه افزایش گذاشت. رشد جمعیت معلول روشن و بارزی از رشد دستآوردهای علمی در زمینه تغذیه عمومی، کنترل محیط زیست و بیماریهای واگیر و کشنده بود. جمعیت جهان برای قرنهای متمادی ثابت مانده بود. بهطوریکه جمعیت ۲۵۰ میلیونی جهان از زمان تولد مسیح تا قرن ۱۶ میلادی تقریباً تغییر نکرد. این واقعیت دمگرافیک، علیرغم میزان زادو ولد بالا در تمام جوامع بوده است. یعنی بههمان میزان زاد و ولد، تعداد مرگومیر زودرس نیز بالا بود. رشد جهشدار جمعیت از قرن ۱۸ تا بهکنون، علیرغم کنترل مصنوعی زادوولد، نشانه برجستهای از رشد علوم است. بهطوریکه در همین مدت، جمعیت جهان ۲۵ برابر افزایش یافته است. این رشد با رشد اقتصادی، تکنولوژی و گسترش وسیع دستآوردهای علمی همراه بوده است. در سدههای دوم تا پنجم هجری، علیرغم رشد
دانلود مقاله کامل درباره رابطه رشد علوم و توسعه جامعه