لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 56
اولین کلام
خداوند را شاکریم که توفیق داد جستجویی کوچک در دریای بی کران ادب فارسی داشته باشیم.پیشینه ی تاریخی و تمدن و فرهنگ این مرز و بوم گویای اشتیاق وافر و استعداد سرشار قوم ایرانی در رسیدن به علم و اخلاق و کمال است.یکی از ویژگی های ادبیات فارسی پویایی آن است.اگر به دقت بنگریم طی چند قرن گذشته اشعار،حکایات و داستان های شاعران و نویسند گان ایرانی امثال دیوان حافظ،مثنوی مولوی،گلستان و بوستان سعدی و...جنبه ی جهانی پیدا کرده است و جالب آنکه هر روز نسبت به روزهای قبل وهر سال نسبت به گذشته این پویایی بیشتر مشهود است.گویی حافظ برای انسان امروزی غزل سروده و گویا سعدی شیرازی همین دیروز حکایات دلنشین با مضامین تلخ و شیرین اجتماعی نوشته است.این سخنان چنان نغز و بی نظیر است که کهنه نمی شود و چنان محکم است که مرز نیز نمی شناسد. چه افتخاری بالاتر از اینکه ستاره هایی در آسمان ادب فارسی درخشیده اندکه هر روز تابناک تر ظاهر می شوند و پس از قرن ها همچنان سخن آن ها مصداق مشکلات زندگی انسان امروز است.با این مقدمه کوتاه روشن و بدیهی است که سخن گفتن ازشاعران نامداری که جزء نوادر روزگار خود و زمان حال می باشند بسیار دشوار است لذا ما در این مجموعه به زندگی نامه ـ شرح حال ـ و آثار این بزرگان پرداخته ایم که بیش از این در بضاعت ما نیست.امیدواریم مورد قبول واقع شود.
« شورای سر دبیری »
مقد مه
و خداوند تو را در سبز ترین روز ها آفرید و بهار رشته ای از گیسوان سر سبز توست . قبل از تو هیچ کجای زمین معطر نبود و رویای درختان تهی از بهاران بود. شب ژرف بود و شالیزارها سرد و پایان سال ، پایان زمستان نبود که آغاز آرزوهای یخزده و پراکنده بود . کسی نمی توانست آواز ماهی های قرمز را بشنود و در لابه لای علفها دنبال فردا بگردد.
*
و خداوند تو را زودتر از سیبها آفرید تا شاعران بهانه ای برای سرودن داشته باشند و کلمات کهنۀ خود را با ماه نو بیامیزند و به پای تو بریزند . چه دشوار است تماشای تو با چشمانی که جز پیش روی خود را نمی بینند .
**
باغ خشک بود و پنجره ها خاموش . گریه و لبخند نبود . فراق و پیوند نبود . نه دلی می تپید و نه نسیمی می وزید . روبه رو مه بود و زنجره ای که در خلوت خود ناشناس مانده بود . کسی منتظر صبحگاهان نبود . خبری از عطر های ناگهان نبود .
***
و خداوند تو را در نخستین باران جهان آفرید . نگاه پروانه ها که به تو افتاد ، زیبا شدند . نگاه درختان که به تو افتاد ، بهار شدند . نگاه صحرا که به تو افتاد ، دریا شد نگاه من که به تو افتاد ، انسان شدم .
****
و خداوند تو را در نخستین تنفس خود آفرید تا بشقابها و کوزه ها و ستاره هایی که در افقهای نامعلوم زندگی می کنند ، به شوق دیدار تو سبز شوند و سال را به پایان ببرند. (1)
*****
خدایا :
به من توفیق
تلاش در شکست ،
صبر در نومیدی ،
رفتن بی همراه ،
جهاد بی سلاح ،
کار بی پاداش ،
فداکاری در سکوت ،
دین بی دنیا ،
مذهب بی عوام ،
عظمت بی نام ،
خدمت بی نان ،
ایمان بی ریا ،
خوبی بی نمود ،
گستاخی بی خامی ،
مناعت بی غرور ،
عشق بی هوس ،
تنهایی در انبوه جمعیت و
دوست داشتن بی آنکه دوست بداند
روزی کن
« دکتر علی شریعتی »
*** حکایت
تحقیق در مورد مجله 56 ص