تعداد صفحات : 99 صفحه -
قالب بندی : word
مقدمه :
بیتردید امیراسد الله علم در آغاز دههی 40 بزرگترین بازیگر دربار پهلوی بود با شروع نخست وزیری وی بدستور شاه کمیسیون سه نفرهای به ریاست علم وبا شرکت حسینفر دوست ومنصور تشکیل شد که وظیفه تعیین نمایندگان مجلس را بر عهده داشت .فعالیت این کمیسیون غیر رسمی وپنهانی در طول دوران نخست وزیری هویدا نیز ادامه داشت و در واقع در تمام این دوران طولانی ، این علم بودکه نمایندگان مجلس را تعیین میکرد.علم در سال 43 در راس دانشگاه پهلوی (شیراز ) قرار گرفت تا جای پای رژیم را پس از سرکوب سالهای 41 و 42 عشایر فارس تحکیم کند و در همین زمان بود که با نقشه او سفر پادشاه ، بلژیک ومحمد رضا پهلوی به میان عشایر جنوب به اجرا در آمد و امنیت فارس به رخ رسانه های غربی کشیده شد در سال 44 نیزعلم بعنوان وزیر دربار در راس قدرت قرار گرفت .
علم علاوه بر وابستگی به قدرتهای خارجی و عضویت در تشکیلات فراماسونری ، در مقابل شاه بسیار حقیرانه رفتار میکرد و این جمله او نشاندهنده همان موضوع است :"من غلام خانه زاد شاهنشاه هستم "وی چنان مورد توجه شاه بود که بصورت یکی از نزدیکترین افراد درآمد .
"او همان گونه که طی دوران نخست وزیری خود ( 41 تا 1342 ) در نقش مجری طرح امریکایی "انقلاب سفید " کندی ودموکراتهای امریکایی ظاهر شد ،مدتی بعد دلارهای نفتی را در راه حزب جمهوریخواه امریکا ریخت ودر انتخاب ریچارد نیکسون به ریاست جمهوری به ایفای نقش پرداخت.علم در دوران طولانی ریاست جمهوری نیکسون عالیترین پیوندهای شاه را با امریکا برقرار ساخت ضمن اینکه او با " ادوارد هیث " و حزب محافظه کار او در انگلیس دارای روابط صمیمانه بود و از مغازله با "هارولد ویلسون "و دولت کارگری او ابایی نداشت ."
پس از بازگشت شاه از آمریکا و آغاز نقش مستقیم او در اجرای سیاستهای امریکا ، شکل ومحتوای روابط ایران و امریکا وتکیه شاه بر حمایتهای آن ، نمونه کم نظیری از وابستگی بی چون و چرای یک دولت به ظاهر مستقل را نسبت به نظام استکبار و ضد مردمی آمریکا در جهان نشان داد .این رابطه بتدریج بصورت دو طرفه درآمد .آمریکا خود را در کلیهی امور ایران درگیر و مسئول حس میکرد و ازدیدگاه مردم و سایر دولتها ، شاه مظهر حاکمیت آمریکا در یک کشور جهان سوم محسوب میشد.
مهمترین دلایل این رابطهی ویژه عبارتند از :1- از نظرآمریکا ،سلطنت شاه جز حاکمیت دایمی بر ایران شناخته میشد .بعبارت دیگر ، جانشینی برای شاه وجود نداشته و میبایست اقتدار آن حفظ گردد.2- شاه بطور کامل تسلیم آمریکا بود بنابراین نه تنها از لحاظ سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و نظامی هیچ خطری برای سلطه امریکا به ایران نداشت بلکه او میتوانست تمامی امکانات ایران را دراختیار اهداف امریکا بگذارد .3- شاه مقابله با کمونیسم را که یکی از اصول سیاست خارجی امریکا بود با امکانات فراوانی که در اختیار داشت ، تحقق میبخشید.بهمین دلیل کیسینجرگفت :"شاه برای ما یکی از رهبران نادر ویک هم پیمان نامشروط بود ."4- فروش نفت ارزان به میزان مورد نیاز غرب خصوصا امریکا ، خرید اسلحه و سایر کالاهای مصرفی، کمک بزرگی برای پیشرفت اقتصادی غرب بود لذا حفظ شاه یکی از اصول سیاست خارجی امریکا بود.5- پذیرش سلطه فرهنگی و ارزشهای زندگی امریکایی وترویج زندگی مصرفی توسط شاه او را به شکل رهبری فوق العاده در میان حکام امریکا در آورد .چنین موقعیت ممتاز شاه در عرصهی سیاسی خاورمیانه بهترین میدان جهت گسترش نفوذ امریکا درمیان سایر کشورهای منطقه بود.
ارزیابی عملکرد و مواضع احزاب نیز در فاصله سالهای 39 تا 1342 و قضاوت دربارهی آنها مشکل است زیرا در فضای بعد از قیام 15 خرداد 42 وتداوم مبارزه تا پیروزی انقلاب اسلامی ، شرایط بسیار متفاوتی با دوران قبل ازآن داشته است .تحولی که در وضعیت حوزهها ، روحانیت و مرجعیت ایجاد شده در واقع انقلابی اساسی در تفکر و رفتار سیاسی – اجتماعی مردم بوجود آورد .قبل از آن تعداد معدودی از روحانیون نسبت به مسائل کشور تحولات جهان اسلام ، اهداف اسرائیل ،سلطهی امریکا و وضعیت ابر قدرتها و نقشههای آنها در مورد ایران ، آگاهی واحساس مسئولیت داشتند.لذا نمی توان انتظار زیادی از برخی روشنفکر ناآگاه از معارف و اصول اسلام داشت که در چهار چوب فرهنگ لیبرالیستی یا مارکسیستی که در آن روزگار متداول بود فکر وعمل کنند .
در اینجا باید گفت رژیم شاه ، در تبلیغات خود میکوشید تا قیام مردم وروحانیت برهبری امام ( ره ) در سال 1342 را حرکتی علیه اصلاحات ارضی و نتیجه همدستی مالکین وفئودالها با روحانیت معرفی کند .در حالیکه قیام امام علیه اهدافی بود که امریکا از طریق انقلاب سفید تعقیب میکرد .مخالفت امام با سیاستهای رژیم و اصلاحات ارضی شاهانه بود که جز انحصار مالکیت اراضی حاصلخیز به وابستگان شاه ونابودی کشاورزی در ایران نتیجهای نداشت .امام ( ره ) هیچگاه با اصلاحات ارضی بمعنای واقعی آن و کوتاه کردن دست زمینخواران بزرگ نه تنها مخالف نبود ،بلکه خود از مخالفین سر سخت نظام خان خانی بود .
از سوی دیگر چون موضوع جنبهی تحمیلی و سیاسی داشت ، از اینرو نمیتوانست یک اقدام ملی و خیر خواهانه تلقی شود.
از جمله احزاب سیاسی دههی 40 ، می توان به نهضت آزادی اشاره نمود که از جمله امتیازات آن پیوندش با روحانیت بود این پیوند چه از طریق عضویت دو روحانی در کادر رهبری نهضت ( آیت اله طالقانی و آیت اله زنجانی ) و چه در ارتباط با حوزه علمیه قم وجود داشت این ارتباط بویژه در جریان نهضت اسلامی ، 15 خرداد زمینه توجه محافل مذهبی وجذب تعدادی از جوانان پر شور ومتدین را به نهضت فراهم ساخت .
با سرکوب نهضت اسلامی در 15 خرداد ، مراکز تبلیغاتی ، تجمع و دفاتر آنان نیز ،زیر سلطه ساواک قرار گرفت وبا محاکمه سران واعضای آن عملا فعالیت نهضت آزادی در داخل کشور متوقف شد .تعدادی از اعضا و طرفداران این گروه در اروپا ،تشکیلات نهضت آزادی را سازماندهی کردند که تا پیروزی انقلاب این فعالیت ادامه داشت .
مواضع شاه ودولتمردان در سیاست خارجی
عادی سازی روابط با شوروی
در چهارچوب سیاستهای جدید امریکا قرار شد تا روابط ایران وشوروی عادی وبدون تنش شود زیرا برای ورود کالاهای مصرفی وکارخانجات مونتاژ ، با توجه به محدودیت منابع مالی ایران میبایست خرید تسلیحات کاهش یابد و از طرف دیگر شوروی ترجیح داد تا از طریق حضور بیشتر ونفوذ اقتصادی و سیاسی به اهداف بلند مدت خود درمنطقه نزدیک شود .شوروی با اطمینان از اینکه امکان احیای کمونیسم وحزب توده در ایران وجود ندارد و با وجود پیمانهای سنتوو سیتو ، حرکتهای نظامی نمیتواند کمکی در وصول به اهدافش بکند پس از بازگشت شاه مذاکرات با شوروی آغاز شد ودر برخی مسائل توافق بعمل آمد و در شهریور 1341 یادداشتی بین دو کشور امضا شد .
دانلود پژوهش تبعید امام و قیام 15 خرداد