فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت) تعداد صفحه:324
مقدمه
فرش دستبافایران اگر نگوئیم در طول قرنها، حداقل دریک قرن اخیر، پس از نفت، بزرگترین سرمایة ملی منبع درآمد ارزی صادراتی ما به شمار میرفته است و گزافه نیست اگر بگوئیم گذشته از ارزش صادراتی، هنر قالیبافی مشخص ترین وسیلة شناسائی فرهنگی ما به دنیا بوده است. هر کشور اگر صاحب چنین سرمایة بالقوهای بود نه تنها در حفظ آن می کوشید بلکه سعی می کرد هر روز آن را نسبت به روز قبل وسعت ببخشد و توسعه بدهد ولی ما نه تنها چنین نکردیم بلکه با بی توجهیها وایجاد موانع شرایط را روز به روز بدتر کرده و مانع گسترشاین صنعت عظیمایرانی نمی شدیم و اکنون کار به جائی رسیده است که همه آنانی که به نحوی دسترسی در کار تولید و فروش و صادرات فرشایران را دارند دراین نگرانی عمیق به سر می برند کهایا فردایی برای آن وجود خواهد داشت؟
هرچه زندگی به سوی ترقی و تعالی ره می سپرد ارزش هنر آشکارتر می شود واین هنر به طور کلی چیزی است که احساسات ما را بر می انگیزد. پس هنر به طور عام عبارتست از خصوصیات اشیاء و پدیدههای طبیعی و مصنوعی و ساخته دست انسان که احساسات ما را نسبت به خود بر می انگیزد و چون در تمام هستی نمی توان چیزی رایافت که در ما احساسی بر نیانگیزد، پس در همه چیز رگههای هنر وجود دارد و به جرأت می توان گفت جهان سرشار از هنر است. هنر را به طور کلی به دو گروه متمایز تقسیم می کنیم:
1-هنر طبیعت 2-هنری که زائیده دست بشری است.
صنعت و هنر فرش بافی درایران،یکی از همین هنرهای ساختة بشر است که در آن ظرافت و زیبایی فراوانی به کار رفته و نشانهها و سمبلها و وقایع بسیاری را در دل خود دارد، اما تولیدشان به محدودة زمان و مکان مربوط می شود. اعتقاد به سمبل در فرشهای امروزه اغلب فاقد منابع علمی ست، چون سمبلها از طریق اعتقادات . خرافات بوجود آمده اند و دگرگونی در اعتقادات ناگزیر دگرگونی در سمبلها و نشانههاست. مثلاً اگر امروز نقش درخت سرو در فرش به کار می رود دارای همان مفهومی نیست که در فرشهای آنتیک و قدیمی به کار می رفته است.
نقش سرو امروزی حامل سمبلها و پیامهای قدیمی سرد نبوده بلکه الهام گرفته از تصویر زیبای آن است.این تصویرهایا به صورت واقعیت عینی ویا به صورت تجرید و بر اساس مهارت و استادی استادکار ترسیم می شوند.
استادکاران اغلب نقوش و رنگها را بر اساس زیبایی شناسی هنری و آنچه که به سلیقة آنها بیشتر خوشایند است بر می گزینند و نه به خاطر سمبل بودن آن.
با وجود تهی شدن سمبلها از مفاهیم اعتقادی، ارزش هنری فرش همچنان به قدرت خود باقیست چرا که هنر آئینة روح بشر است که خود از طریق اعتقادات شکل گرفته است.
احتمالاً فرشهای اولیه فرشهای عشایری بوده اند که تولیدکنندگانشان در موقعیتی نبوده اند که نقشهای طبیعی را به صورت نزدیک به واقعیت تصویر کنند بلکه به ناچار از طریق ساده کردن آن(تجرید) قادر به خلق نقش بوده اند.
تصاویر حیوانات سینه به سینه از نسلی به نسلی منتقل شده است.
چنانچه شیر با وجودی که دهها سال است در دشتهایایران وجود عینی ندارد همچنان در ذهن عشایر و فرشهای آنها باقی مانده است.(آیا دشتهای پهناور و بیکران مشرق زمین (ایران) سرچشمه جوشاناینگونه اندیشه نبوده است؟)
تجرید در نقش پردازی تصورات شخص بیننده را غنا می بخشد و به وسیلة تجرید هنرمند لحظههای مشترکی را با بیننده جستجو می کند. تجرید در هریک پدیدةنو و کشف امروزی نیست بلکه از دوران اولیة هنری و بشرهای ماقبل تاریخ وجود داشته است تجرید در اروپا از ابتدای قرن بیستم طرفدار پیدا کرد که به عنوان هنر مدرن معروف شده است
ریشهیابی نام گبه:
کسی به تحقیق نمی داند که نام گبه از کجا آمده و چه ریشهای دارد و چرا گبه بهاین نام معروف شده است، عدهای از زبانشناسان و نویسندگان معتقدند کهاین لغت به معنی زمخت، ضخیم و سفت و چیزی شبیه بهاینها بوده است، چون به فرشی گبه میگویند که خوابی بلند دارد و درشت بافته شده است.این نوع زیرانداز توسط عشایر و برای مصارف شخصی بافته می شده است. گبه زیراندازی بود برای جلوگیری از نفوذ سرمای زمین و خانوادة عشایری را از آن محافظت می کرد. در تاریخایران برای اولین بار لغت گبه در گزارشی از استقبال شاه طهماسب صفوی از شاه همایون گورکانی، پادشاه هندوستان که به علت سیاسی و توطئهها و خیانتهای درباریان مجبور شده بود بهایران فرار کند، آمده است. شاه تهماسب صفوی به شاه همایون گورکانی پناه میدهد و برای استقبال از او دستور می دهد استقبال بی نظیر و جانانهای به عمل آورند، ازاین رو مدیران برنامه جشن استقبال که سرپرستی آنان را محمدخان اشرف اوغلی بر عهده داشت، در سالنها از قالیچههای دو خوابة طلاباف، نمد تیکه کرکی اُستر اطلس، گبه و سه قالی دوازده ذرعی کوشگانی(جوشقانی) پهن می کنند و روی هفت رأس اسب جلهای مخمل و اطلاس پوشانیده بودند و تنگ قصب بافی ابریشمی برجل مخمل منقش، تنگ سفید برجل مخمل سرخ و تنگ سیاه برجل مخمل سبز بکشند.
آشنایی و شناختی از گبه:
گبه نوعی فرش دست بافت است کهیک تا سه سانتیمتر خواب دارد، درشت بافت است و به تناسب چله پودهای آن ضخیم است. اسکلت اصلی گبه تار و پود است. در گبه از پود زیاد در هر رج استفاده می شود و گاه تعداد آن از سه تا هشت پود در هر رج است. ریشة گبه را بهاین علت بلند می گیرند تا بین رجها به سب استفادة زیاد از پود کلفت فاصلهایایجاد نشود. و برای پر گوشت بودن و ذرتی نبودن گبه از پرز بلند کمک می گیرند. گبه بیشتر به روش «فارسی باف» بافته می شود و گبهها بر روی دارهای افقی(زمینی) بافته می شود. گبه کلاً از تار و پود گرفته تا ریشهها، از جنس پشم است و مهمترین آفت آن بید است. گبههای مرغوب از جنس پشم بهاره میباشند و پشمها توسط دست ریسیده می شوند و به روش طبیعی و گیاهی رنگ می شوند واینگونه رنگها در مقایسه با رنگهای شیمیایی بسیار با دوام و دارای ثبات و درخشندگی زیادی است. طرح گبه ذهنی و هندسی می باشد و به کمک قرینه بافی، طرحها و نقشهای جذاب که از محیط پیرامون و اطراف بافنده الهام گرفته شده است. واحد بسته بندی گبه بقچه می باشد و در هر بسته 2 تا 4 تخته گبه گذاشته می شود.
استاندارد و اندازه گبه
گبههایی کهایلات و عشایر می بافند به علتاینکه برای مصرف شخصی بود، از نظر ابعاد تابع هیچ گونه استانداردی نبود و طول و عرض آن بستگی به میل و خواست بافندة گبه داشت و شاید بستگی به بزرگی چادر عشایر بافندة آن. گبه تقریباً در اندازههای مختلف بافته می شود به ویژه در شرایطی کهاین فرش نیز به خانههای شهرنشینان وارد شده و همچون دیگر فرشها مورد استفاده قرار می گیرد.
گبه به صورت چهارگوشیا کناره در اندازههای 5/2*5/1 و 200*100 و 250*150 و 5/3*5/2 و 5/1*2 بافته می شود. اندازة گبه گاه به درخواست مشتری بستگی دارد و اگر مشتری اندازةگبه را تعیین نکند بافندة گبه خود به هر اندازهای که مایل بود گبه را می بافد. اما امروزه با استقبال از آن و تقاضای بازار، گبه در اندازههای استاندارد بافته می شود.
طرح گبه:
طرح گبه بسیار ساده و هندسی بوده در ابتدا گبهها بدون نقش و ساده بافته میشدهاند و گاه نیز از محیط اطراف الهام می گرفتند. هرچه بافنده در ذهن خود داشته بر روی گبه پیاده می کرده، گبههایی که توسط عشایر بافته می شد دارای طرحهای ذهنی بود و چون گبه مصرف شخصی داشت برای بافنده تنها آن چیزی را که خود در ذهن داشت و هیچ قید و بندی در انتخاب طرح وجود نداشت، خود بر روی گبه پیاده می کرد و طرحها از محیط اطراف خود بافنده گرفته می شد و شاید آرزوها و خواستههایشان را بر روی گبه پیاده می کردند. مثلاً نقش چادر، شاید آرزوی داشتن چادری بزرگتر ویا مأمن ثابت بود و نقش انسان نشانة داشتن خانواده و گل و بوته نشانة سرسبزی و نقش گوسفندان و گله و حتی سگ در پیش عشایر نشانه و نماد خاصی داشته است. گبه هنر اصیل ایرانی است که شاید بتوان گفت: طرح و نقش آن، آنرا از دیگر دست بافتها متمایز می سازد و اگرچه گاه همچون فرش از زحمت و مشقت کمتر برخوردار است، اما باز هم گبه در جای خود هنر قابل تحسینی است.
رنگهای مورد مصرف در گبه:
رنگهای گبه در اوایل «خودرنگ»یعنی رنگ طبیعی پشم بود، و چون گبه دست بافت عشایری بود و فقط خودشان از آن استفاده می کردند بنابراین می توان گفت: گبه دست بافتی منحصر به فرد بود که عشایر اولین کسانی بودند که آن را می بافتند و مورد مصرف قرار می دادند، رنگها در ابتدا به صورت خود رنگ بوده و پشمها به رنگهای طبیعی چون مشکی، سفید، شیری، قهوهای،یعنی همان رنگی که پشمهای حیوانات به طور طبیعی به آن رنگ بودند مانند پشم شتر، بز، گوسفند و… اما با گذشت زمان و کوچ عشایر از جایی به جای دیگر و دسترسی به رنگهای گیاهی و شناخت رنگدانههای گیاهان و راهیابی گبه به خانههای شهرنشینان گبه از مصرف شخصی عشایر به مصرف شهرنشینان هم در آمد و از آن زمان گبهها با رنگهای متنوع گیاهی و طبیعی رنگ شده و بافته می شد و هر کدام از رنگهای مورد مصرف نماد و نشانة چیزی بود، مثلاُ رنگ آبی نشانة پاکی و زلالی و آسمان است و رنگ سبز نشانه سرسبزی و خرمی و به نوعی به معنی برکت بوده چرا که عشایر برای به دست آوردن و رسیدن به مراتع و آب مدام در حال کوچ هستند رنگ زرد نشانةطلا و خاک وطن است و حسن وطن دوستی نیز در نزد قشقاییها شدید بوده است. به همین خاطر در گبههای خود به نشانةخاک وطن از رنگ زرد زیاد استفاده می کردند رنگ مشکی نشانة مرگ و میر است و زمانی در گبه رنگ مشکی استفاده می شود که کسی از اطرافیان و اقوام عمر خود را از دست داده باشد. رنگ سفید نشانة تولد و نو شدن در پیش قشقاییها است و…
تقسیم بندی رنگها
لازم به ذکر است که رنگهای اصلی، شامل رنگهای قرمز، زرد و آبی است که به صورت مثلث فرضی نمایش داده می شود و از ترکیباین سه رنگ به صورت دو به دو رنگهایی به وجود میاید که به آن رنگهای فرعی می گویند. با توجه به طیف نور خورشید 7 رنگ حاصل می شود. که در واقع 3تای آنها جزو رنگها اصلی است که در بالا نام برده شده اند و حد فاصل هر رنگ اصلی تا رنگ اصلی دیگر رنگهایی که حاصل می شود رنگهای میانگینیا رنگهای ثانویهیا فرعی نامیده می شوند برای مثال:
1-از ترکیب رنگ قرمز و آبی رنگ بنفش حاصل می شود.
2-از ترکیب رنگ قرمز با سبز، رنگ نارنجی به دست میاید.
3-از ترکیب رنگ آبی با رنگ زرد، رنگ سبز حاصل می شود.
در مواد رنگ زا با استفاده از دو رنگ خنثی سفید و سیاه، تمامی رنگهای دیگر پدید میاید. رنگها به سه دسته تقسیم می شوند که عبارتند از رنگهای گرم، سرد و خنثی.
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
پایان نامه کاربرد نقوش گبه و دستبافتههایایرانی در دکوراسیون داخلی