
فرمت فایل : WORD (قابل ویرایش)
تعداد صفحات:30
فهرست مطالب:
چکیده :
مقدمه
عارف کیست :
2- ره آورد آسمانی رسول اکرم (ص) :
3- خاتمیت رسول اکرم :
4- مظهر لیس کمثله شیء
5- عبودیت رسول اکرم (ص)
6- اولین صادر
7- جز وحی نمی گوید
8- آیینه دارجمال و جلال
9-متخلق به اسماء الله
10 – مجرای فیض الهی
11- قرآن ممثل
12- اسوه جهانیان
13- نرمی و صلابت در قلب رسول اکرم (ص)
14-تجلیل در خطاب
15-عظمت در اخلاق
16- دو ویژگی خاص
17-رافت و رحمت رسول اکرم (ص)
18-پیامبر بشیر و نذبر
عرفان رسول الله
کتابنامه :
چکیده :
عرفان یعنی محبت و معرفت به خداوند ، زیباترین تعبیر برای عرفان عشق است عارف یعنی عاشق که هدف خلقت همین بوده است ، قرب به خداوند ، خلیفه خدا شدن ، مظهر اسماء و صفات الهی شدن و رنگ خدایی گرفتن همه در عشق به خدا جمع شده است و عاشق همه اینها را دارا است مولوی می گوید :
آتش عشــق است کانــدر نــی فتــاد جوشش عشق است کاندر می فتاد
هـر چـه گویـم عشق را شــرح و بیان چون به عشق آیم خجل گردم ازآن
چون سخن در وصف این حالت رسید هم قلم بشکست و هم کاغذ دریــد
عقل در شرحش چو خر درگل بخفت شرح عشق و عاشقی هم عشق گفت
علـــت عاشــــق زعلتها جـــداست عشق اصطرلاب اســــرار خداســت1
و حافظ می گوید :
طفیل هستی عشقند آدمی و پـــــری ارادتی بنمــا تـــا سعادتـــی ببــــری
بکوش خواجه واز عشق بی نصیب مباش که بنده رانخرد کس بـه عیب بی هنری
می صبوح وشکر خواب صبحدم تاچنـد بعذر نیم شبی کوش و گریــه سحــری2
سر سلسه عاشقان و عارفان پروردگار حضرت رسول ختمی مرتبت می باشد که نه عاشق فانی و نه فانی خدایی شدن که زبان چو منی الکن است که مقام عارفانه آن عزیز را بتوانم بگویم و بنویسم و از باب آب دریا را اگر نتوان کشید ، هم به قدر تشنگی باید چشید . چند جمله ای در وصف آن حضرت که از بزرگان رسیده است می نویسم .
مقدمه
قبل از اینکه وارد بحث عرفان رسول الله (ص) بشوم لازم است در باره اصل عرفان مطالبی را بسیار مختصر عرض کنم : عرفان از ماده عرف بمعنای شناخت همراه با محبت و عشق گرفته شده است در اینجا لازم است در باره اهمیت عرفان و معرفت خداوند چند حدیث نقل کنم .3 و4
امام علی (ع) : معرفه الله سبحانه اعلی المعارف .« شناخت خدای سبحان ، بالاترین شناختهاست .»
امام علی (ع) : ما یسرّنی لومت طفلاً و ادخلت الجنه و لم اکبر فاعرف ربی عزّ و جلّ .« دوست ندارم که در کودکی می مردم و به بهشت می رفتم و بزرگ نمی شدم تا پروردگارم ، عزوجل ، را بشناسم
امام صادق (ع) : لو یعلم الناس ما فی فضل معرفه الله عزّ و جلّ ما مدّوا اعینهم الی ما متّع الله به الاعداء من زهره الحیاه الدنیا و نعیمها ، و کانت دنیاهم اقلّ عندهم مما یطوونه بارجلهم ، ولنعموا بمعرفه الله جلّ وعزّ ، و تلذذوا بها تلذذ من لم یزل فی روضات الجنان مع اولیاء الله ان معرفه الله عزّ و جلّ انس من کل وحشه ، و صاحب من کل وحده ، و نور من کل ظلمه ، و قوه من کل ضعف ، و شفاء من کل سقم
« اگر مردم می دانستند که شناخت خدای عزو جل چه ارزشی دارد ، به زرق و برق زندگی دنیا و نعمتهای آنکه خداوند دشمنان را از آنها بهره مند ساخته است چشم نمی دوختند و دنیای آنان در نظرشان کمتر از خاک زیر پایشان بود و از معرفت خدا متنعم می شدند و چونان کسی از آن لذت می بردند که همواره در باغهای بهشت با اولیاء و دوستان خدا باشد . شناخت خدا مونس هر تنهایی است و یار هر بی کسی و روشنایی هر تاریکی و نیروی هر ناتوانی و شفای هر بیماری
رسول الله (ص): لو عرفتم الله حق معرفته لمشیتم علی البحور ، و لزالت بدعائکم الجبال .
« اگر خدا را چنان که باید می شناختید ، بر روی دریاها راه می رفتید و با دعاهایتان کوهها از جا کنده می شدند.»
عارف کیست :
در نمط نهم اشارات جناب شیخ گوید : « العرفان مبتدء من تفریق و نفض و ترک و رفض ، ممعن فی جمع هو جمع صفات الحق للذات المریده بالصدق منته الی الواحد ثم وقوف »
جناب خواجه در شرح آن گوید : « عارف هنگامی که از خود بگذشت و به حق پیوست ، می بیند هر قدرت در قدرتش مستغرق است قدرتی که متعلق به جمیع مقدورات است ؛ و هر علم در علمش مستغرق است علمی که هیچ چیز از او پنهان نیست ؛ و هراراده در اراده وی مستغرق است اراده ای که هیچ ممکن از اوسرباز نمی زند . بلکه هر موجود و کمال وجود از او صادر است و از جانب وی فائض است . پس در این هنگام حق تعالی بصرش می گردد که بدان می بیند ، و سمعش می گردد که بدان می شنود ، و قدرتش می گردد که بــدان فاعل فعل است ، و عملش می گردد که بدان می داند ، و وجودش می گردد که بدان موجو است ، پس عارف در این هنگام به حقیقت متخلق به اخلاق الله می شود
قال امیر المومنین علیه السلام : « العارف اذا خرج من الدنیا لم یجده السائق و الشهید فی القیامــه ، و لا رضوان الجنه ، و لا مالک النار فی النار ، قیل واین یقعد العارف ؟ قال (ع) فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر » ترجمه: عارف هنگامیکه از دنیا می رود حافظی ، مالک آتشی ، رضوان بهشت را نمی بیند ، سوال شد : کجا می نشیند عارف فرمود : در مقعد صدق در نزد پروردگار ولذت عارفان به مطالعه جمال حق است که امام صادق (ع) فرمود : « العارف شخصه مع الخلق و قلبه مع الله »
و نیز فرمود : « العارف امین ودائع الله ، و کنز اسراره و معدن نوره و دلیل رحمته علی خلقه و مطیه علومه و میزان فصله و عدله ، قد غنی عن الخلق و المراد و الدنیا ولا مونس له سوی الله ، و لا نطق و لااشاره و لانفس الا بالله و من الله و مع الله فهو فی ریاسه متردد ، ومن لطائف فضله الیه متزود و المعرفه اصل فرعه الایمان »ترجمه : حضرت صادق (ع) فرمود : عارف از لحاظ تشخیص ظاهری و بدن با مردم است ، ولی قلب او همیشه باخداست و هرگاه قلب او از خداوند متعال یک آنی غفلت کند هر آینه می میرد از جهت اشتیاق پیدا کردن بسوی او . وعارف امین است برای ودایع الهی ، و خزینه ایست برای اسرار او و معدن است برای انوار او و راهنمای رحمت اوست برای خلق ، و مرکب علوم اوست و میزان فضل و عدل او میباشد او بی نیاز است از مردم و از مقاصد و مطلوبهای دنیوی و از دنیا ، و مونسی برای او به جز پروردگار متعال نیست و نطق واشاره و نفس کشیدن او به سبب او و برای او و از او و با او می باشد . پس او در روضه ها ومحیط قداست وپاک پروردگار قدوس حرکت وآمد ورفت می کند و پیوسته از لطائف فضل و کرم او توشه گرفته و استفاده می نماید و معرفت ریشه و پایه استبرای ایمان و ایمان فرع و شاخه ای ازاو ، و جناب شیخ در اشارات گوید : « و المنصرف بفکره الی قدس الجبروت مستدیما لشروق نور الحق فی سره یخص باسم العارف »2 عارف به نور برهان صدیقین بر وجه اتم می بیند که حق تعالی هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن است . « یا من دلّ علی ذاته بذاته »
و وجود درنزد عارف مساوق حق است ومجعول نیست وماهیات را در منظر اعلی همانند سراب می بیند که « یحسبه الضمان ماء »6 جناب امیر (ع) فرمود : « العارف من عرف نفسه فاعتقها و نزهها عن کل ما یبعدها و یوبقها ».7
ترجمه : عارف کسی است که نفس خود را شناخت و آزادش ساخت و آن را از هر آنچه از خدا دورش می کند و به هلاکتش در می افکند پاک و مبرا داشت .
تحقیق سیره نبوی پیامبراعظم(ص)