ژیکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

ژیکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله Cherubism

اختصاصی از ژیکو دانلود مقاله Cherubism دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

در سال 1933 توسط Jones به عنوان یک بیماری ارثی کیستیک موتی لوکولار فکین شرح داده شد و بعد لفظ چروبیسم بخاطر شباهتی که این افراد به کروبیان در نقاشی های دوره رنسانس بخاطر گونه های گرد و چشمان بالا رفته شان اتلاق شد.
چروبیسم به صورت expansion دو طرفه مندیبل و یا ماگزیلا که در سالهای اولیه زندگی مشخص شده و تا بلوغ نیز پیشرفت می کندو بعد از بلوغ تا میان سالی پیشرفت بیماری متوقف می شود.
نمای رادیوگرافیک آن بخاطر طبیعت diffuse دو طرفه و Multilocular آن منحصر به فرداست. و از نظر بافت شناسی ضایعات شامل تعداد زیادی سلول های ژآنت پراکنده در بافت همبند هستند.

 

اهداف این مطالعه :
1- بررسی اشکال هیستو پاتولوژیک، مارکرهای بیوشیمیایی و معیارهای تشخیصی است که آن را از سایر ضایعات ژانت سل تمایز می دهد.
2- بررسی ارتباط بین روند طبیعی بیماری طبیقه بندی بیماری بر اساس شدت و درمانهای احتمالی و در دسترس بیماری
3- نتایج درمان جراحی با پی گیری طولانی مدت آنان.
ارزیابی های کلینیکی:
معاینات و ملاحظات کلینیکی، عبارتند از
1- ظاهر کلینیکی 2- شکل استخوان باکال و لمس این نواحی و وجود یا عدم وجود expantion
3- مرحله تکامل دندانی 4- بزرگ شدگی غدد لنفاوی
ارزیابی های رادیوگرافی معمول در مورد اینها نیز شامل:
-رادیو گرافی پانورامیک
-رادیگوگرافی واترز جهت ارزیابی سینوس های ماگزیلا.

 

یافته های کلینیکی:
با اینکه چروبیسم یک بیماری ارثی است با توارث اتوزوم غالب حالات اسپورادیک این بیماری نیز دیده می شوند ولی مشخص نیست که اینها در نتیجه نفوذ ناقص ژن در نسل قبلی است و یا موتاسیون در ژن مولد بیماری.
نفوذ این ژن در مردان 100% و در زنان 70-50 درصد است.
نشانه های بیماری عبارتند از: تورم غیر دردناک دو طرفه فکین . صلبیه مشخص شده چشمان با عنبیه هایی که به بالا متمایل شده (eye to heaven)
ضایعات فکین Firm هستند غدد لنفاوی بزرگ شده و painless می باشند.
در 4 بیمار از 24 بیمار مطالعه شده در این مطالعه هیچ نشانه کلینیکی ظاهری دیده نشود تشخیص از رادیو گرافی و هیستیو پاتولوژی گذاشته شد.
مواردی نیز از درگیری بسیار شدید با ظاهری بسیار بهم ریخته وحشتناک نیز گزارش شده است
Sign , symptom بستگی به شدت بیماری دارد از رنجی که هیچ نمای کلینیکی نداردتا موارد شدید که راه هوایی بیمار را می بندد و یا باعث کاهش شنوایی می شود متغیراست.
گاهی تورم یک طرفه نیز دیده شده است.
Widening ریح الوئولار شایع است که باعث شده پالات V شکل شود و طوری باریک شود که زبان رو به عقب رفته و باعث اختلال در بلع، تنفس و خواب گردد. معمولا این بیماری isolated است. ولی گاهی همراه دیگر سندرمها مثل Noonan ، Frigile x ، gingival fibromatos دیده میشود.

 

بررسی رادیوگرافی :
بر طبق رادیوگرافی ها این بیماری به 4درجه از بیماری طبقه بندی می شود :
1- درجه اول : درگیری دوطرفه مندیبل در ناحیه مولرها که تاراموس هم بالا رفته (body of Mondible & mentis )
2- درجه دوم : درگیری دو طرفه توبرو زیستی Max به همراه بیماری مر حله 1 .
3- مرحله سوم : در گیری شدید Max و مندیبل بدون درگیری کندیل ها
4- مرحله چهارم : درگیری کل فک ها همراه کندیل ها.
یافته های رادیوگرافیک شامل رادیولوسنسی های مولتی لوکولار welldiefined با لبه های sclerotic گاهی هیچ expantion در کورتکس استخوانی دیده نشد.
دندانها : دچار جابه جایی، عدم رویش، Missing و تحلیل ریشه شده بودند.
دانسیته کل استخوان کاهش یافته و در بالغین rarefaction های مولتی لوکوکار با نواحی اسکلروز patchy cloudy theeth syn. که calcification هایی ر آن شروع شده، جایگزین می شوند.
نمای معروف ground glass در آنها دیده می شود.

 


بررسی بیوشیمیایی :
آزمایشات کلسیم و فسفر سرم، الکالین فسفاتاز و هورمون های پاراتیروئید باید انجام گشته و در صورتیکه اینها آبنورمال باشند، رادیوگرافی کل اسکلت بدن باید تجویز گردد. در اینان معمولا آزمایشات نرمال هستند که از نظر تمایز با هایپرپاراتیروئیدیسم مهم اند. در تعدادی از این افراد نیز این مقادیر تعیین کرده بودند. ولی ضایعات مشابه در دیگر مناطق بدن نبودند و شاید به دلیل عدم دریافت رژیم غذایی مناسب این افراد است.

 

آزمایشات هیستوشیمیایی :
نمونه های بافتی بوسیله incisal biopsy
در چروبسیم استخوان سالم با بافت پاتولوژیک جایگزین می شود. در زیر میکروسکوپ حاوی ضایعات چند هسته ای ژانت سل که در بافت همبند فیبروز قرار می گرفتند. افزایش در میزان استئوئیدها و ماتریکس استخوانی تازه تشکیل شده در نواحی محیطی استرومای فیبروتیک در بیماران بالای 20 سال دیده می شود.eosinophilic perivascular cuffing نیز دیده می شود.
نمای ضایعه مانند دیگر ضایعات ژانت است و تشخیص با ترکیب شواهد Rad, clic بدست می آید در برسی امینو هیستیو شیمیایی بوسیله signal Kit از نظر آنتی بادی های VB3 و 23C6 بررسی شدند تا میزان بروز آنتی ژن وابسته به استنوکلاستها ارزیابی شود.
سلولهای ژانت (استو کلاست) tartate resistant acid تولید می کنند که باعث بروز گیرند. Vitronectine شده و استخوان را resorb می کنند.

 

تداخل جراحی :
در این مطالعه 24 نفر ارزیابی شدند. در 19 نفر از 24 نفر جراحی انجام شد و follow up شدند در 10 نفر رشد فعال ضایعه بعد از جراحی دیده شد. تمامی جراحی ها موفق بودند و در یک مورد که جراحی های مکرر را انجام شده و عود بیماری داشت partiel resection و استئوپلاستی بود که نتایج بعد از جراحی رضایت بخش بود.
نکته مهم بیولوژیکی چروبیسم Natural Coarse آن است.
درجه normalization در بیماران Grade I سریع تر بدست می آید و در Grade های بالاتر پیشروی تا سنین بالاتری ادامه دارد.
به طور میانگین در 10-6 سالگی خودش را نشان می دهد و بعد از بلوغ regress می کند تا دهه سوم تغییرات استخوانی ادامه دارد و بعد ابنور مالیتی Clinical کاهش می یابد
در زمان بیماری نیز بر اساس Coarse بیماری و behavior می نامیم در بعضی بیماران بدون بیماران بدون درمان هم مشکل حل می شود.
تا زمانی که شکل فانکشنال و emotiaonal برای فرد وجود ندارد درمانها باید محافظه کارانه و تداخل جراحی Minor باشند .
کورتاژ ، گرافت های استخوانی، که گاهی ممکن است ممکن است مداوما تکرار شود.
کورتاژ بافتهای آسیب دیده و نگهداری دندانها تا جای ممکن توجیه شود. کورتاژ زود هنگام ضایعات active نه تنها نتایج رضایت بخش فوری دارد بلکه از رشد فعال ضایعه هم جلوگیری می کند. حتی گاهی باعث تحریک regeneration استخوانی شد.
گرچه بعضی محققان گفتند که جراحی در حین رشد سریع ضایعه relapse سریع و رشد سریع تر بیماری می شود.اگر احتمال شکستگی مندیبل باشد. Resection و segmental mandilectomy توصیه می شود.
درمان مدیکال
کلسی تونین برای درمان ضایعات ژانت سل فکین موثر هستند اما تا به حال در کلینیک استفاده نشده است. کلسی تونین باعث مهار تخریب استخوان بوسیله سلولهای چند هسته ای می شود.
درمان اینتر فرون هم امتحان شده که اثر anti angiogenic دارد که از عود ضایعات ژانت سل جلوگیری می کند. در شرایط فیزیولوژیک interfron باعث نگهداری استخوان سالم و تنظیم اعمال استئوکلاستها در تحلیل استخوان میشود. همچنین بر FGF هم اثر دارد . و استئوبلاستها را تحریک کرده و باعث تحریک استخوان سازی می شود این مساله دوره های تازه ای در درمان بیماریها ایجاد کرده.
از نظر ژنتیکی نیز ژن SH3BP2 کشف شد که pr خاصی ایجاد می کند که ممکن است باعث این فنوتیپ خاص شود. این مساله از نظر genetherapy مهم است.
تنظیم اعمال استئو بلاستها
In t نگهداری استخوان سالم
جلوگیری از عود مایعات ژانت سل
اثر بر bfGf ترکیب استئوبلاستها

 

 

 

 

 

An extreme case of cherubism
یک مورد شدید چروبیزم
مقاله پاتوبیولوژی
یک پسر 8 ساله که presentation او با یک Severe facial swelling شرح داده خواهد شد که با سرعت پیشرفت کرد و 17 ماه بعد به علت عفونتهای پولموناری و گاسترو اینتستینال فوت کرد. تشخیص اولیه برای او brown tumor مطرح شد که در ارتباط با هیپرپاراتیروئیدیسیم است. اما در بررسی های لابراتوارهای در این تشخیص تجدید نظر شد، چون نمای پاراتیروئیدها نرمال بودند و در نهایت تشخیص یک مورد شدید چروبیسم داده شد که به صورت aggressivec locally رفتار می کرد.
مقدمه :
بسیاری از حالات پاتولوژیک مختلف ممکن است در نمای هیستولوژیک سلولهای ژانت چند هسته ای را در زمینه سلولهای فرنشیمال بیضی یا دوکی شکل نشان دهند.
این بیماری ها شامل تومور ژانت سل، سنترال و پریفرال ژانت سل گرانولوما brown tumor در هیپرپاراتیروئیدیسم
ژانت سل تومور، خوش خیم است و از نئوپلاسمهای استخوانهای دراز است که به طور locally رفتار می کند از نظر رادیو گرافیکی یک ضایعه رادیو لوسنت با بوردرهای well- defined است که اپی فیزها را درگیر می کند.
مسیرش غیر قابل پیش بینی است و اگر ضایعات تنها با کورتاژ درمان شوند تقریبا نصف ضایعات عود می کنند و متاستاز هم گزارش شده است ضایعات و سنترال ژانت سل از ضایعات reactive فکها محسوب می شوند ضایعات پریفرال معمولا در ارتباط با فاکتورهای لوکال اند و این طور تصور می شود که از بافت همبند لثه یا پریوستئوم الوئولار ریج منشا می گیرند و ضایعات سنترال تمایل به تشکیل در قسمت قدامی مندیبل بیماران زن جوان دارند.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   15 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله Cherubism

دانلود مقاله شش گام موثر در مدیریت بحران

اختصاصی از ژیکو دانلود مقاله شش گام موثر در مدیریت بحران دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 چکیده
امروزه مدیریت بحران یک بخش اساسی از مدیریت استراتژیک است. قبل از تعقیب هرگونه اهداف بلند، مدیریت بحران برای تضمین ثبات و موفقیت مستمر یک سازمان ضروری است. اساسا سازمانهایی که در معرض بحران قرار دارند به آمادگی بیشتری در برابر آن نیاز دارند. مدیریت بحران موثر نیازمند یک رویکرد منظم و نظام مند است که مبتنی بر هوشیاری، حساسیت مدیریتی و یک درک خوب از اهمیت برنامه ریزی دقیق و آمادگی سازمانی است. این مقاله پیشنهاد می کند که شش گام اصلی می تواند برای آمادگی بیشتر یک سازمان در برابر بحران برداشته شود.
مقدمه
تنها چیزی که امروزه در دنیای کسب وکار روشن و مشخص است این است که مدیران باید برای عدم اطمینان آماده باشند. بحرانها رویدادهای ناگواری هستند که می توانند باعث افول سازمان شوند. حوادث 11 سپتامبر نشان دادند که ما هیچ گاه نمی توانیم آسوده باشیم. درمواقع بحرانی خودشیفتگی و رضایتمندی از خود نمی تواند مدیران را در تصمیم گیری اثربخش یاری کند، بلکه تنها آنها را آشفته خواهدساخت. مدیرانی که در شناسایی بحران کوتاهی می کنند و هیچ برنامه ریزی برای آن ندارند، هنگام بحران دچار گرفتاریهای شدیدی خواهندشد.
گام اول: مواجهه با بحران: روبرو شدن با بحران، پرداختن به هر اقدامی است که برای کاهش خسارت و زیان ناشی از بحران ضروری است. برخی سازمانها از قبل اقدام به تدوین یک برنامه مدیریت بحران (CRISIS MANAGEMENT PLAN=CMP) کرده اند که به مدیران امکان واکنش مطلوب را می دهد. سازمانهایی که چنین اقدامی نکرده اند، احتمالا دچار ضرر و زیان بیشتری می شوند چون مدیران آنها برنامه مدیریت بحران را تدوین نکرده اند.
برای نمونه درمورد فاسدشدن یک محصول، برنامه مدیریت بحران ممکن است رویه های بسیار مطلوبی را برای فراخوانی کالای معیوب فراهم سازد و با مشتریان، کارکنان، نمایندگان و سایر ذینفعان ارتباط برقرار کند. از این رو بدون بهره مندی از منافع یک برنامه مدیریت بحران، مدیران دچار چالشهای زیادی در فرایند مواجهه با بحران خواهندشد. همچنین آنها باید فشار زیادی را از لحاظ احساسی و فیزیکی تحمل کنند. این هم درست نیست که گفته شود یک برنامه مدیریت بحران همه مسایل را حل خواهدکرد، اما در اکثر موارد، مواجهه با بحران با کمک یک برنامه مدیریت بحران، فشار ناشی از آن را حداقل قابل تحمل خواهدکرد. بدیهی است که درهرحال یک سازمان (اعم از اینکه برنامه مدیریت بحران داشته باشد یا نه)، چنانچه دچار بحران شود، راه گریزی از آن نخواهد داشت.
مدیران سازمان باید با بحران روبرو و بر آن چیره شوند. آنها باید میزان حمایت مردم و همچنین دارائیهای ارزشمند سازمان شامل دارائیهای ناملموس نظیر حسن نیت و تصویر ذهنی از سازمان را اندازه گیری کنند. از همه مهمتر، آنها باید در مقابل بحران با شجاعت، اراده محکم و تعهد، متانت و پشتکار واکنش نشان دهند. مدیریت خوب بحران می تواند تا حد زیادی باعث تسهیل در مواجهه با بحران و رهایی از خطر شود. متاسفانه مدیران ضعیف ممکن است بحران را خوب درک نکنند و سازمانهای خود را در معرض خطرات بیشتری قرار دهند. یک نمونه در این زمینه بحران شرکتهای کوکاکولا در بلژیک در سال 1999 است.
گام دوم: بازاندیشی: بعداز بررسی یک بحران ازطریق مواجهه با آن، مدیران برای جبران خستگی روحی و روانی ناشی از این فشار نیازمند یک وقفه (تجدید قوا) هستند. اما این وقفه نباید بیش از حد طولانی باشد. این وقفه فرصتی است تا مدیران مناسبترین پاسخها را برای پرسشهای ذیل بیابند:
1 – چه چیزی و چگونه اتفاق افتاده است؟
2 – علت این واقعه چیست؟
3 – چرا به این شکل رخ داده است؟
بازاندیشی یافتن مقصر یا سپربلا نیست. از لحاظ یادگیری، بازاندیشی درواقع به درک اشتباهات گذشته و یافتن دلسوزانه یک روش بهتر و جلوگیری از تکرار اشتباهات در آینده اشاره دارد. خسارات ناشی از بحران را باید کاملا ارزیابی کرد تا اهمیت و اثر منفی آن برای سازمان مشخص شود.
اغلب چنین ارزیابی می تواند درسهای مهمی را درباره نتایج نادیده انگاشتن مدیریت بحران در برداشته باشد. در سازمانی که برنامه مدیریت بحران در واکنش به بحران اجرا می شود، بازاندیشی به معنای نگاه عمیق به برنامه مدیریت بحران برای آزمون مجدد اثربخشی آن است. زمینه های آسیب پذیری که ممکن است به صورت ظاهری موردبررسی قرار گرفته یا کاملا حذف نشده باشند، در برنامه مدیریت بحران می تواند مشخص شود.
بازاندیشی با پرداختن به این مسایل، اساس و شالوده ای را برای تلاشهای موردنیاز به منظور تقویت ظرفیتهای سازمانی در یادگیری و جلوگیری از بحران ایجاد می کند.
گام سوم: برنامه نوسازی: اگر مدیران به اصل بهبود مستمر اعتقاد نداشته باشند، بازاندیشی توجه آنها را به بررسی روش آمادگی سازمانی دربرابر بحران جلب می کند. از این رو بعد از بازاندیشی نوسازی روشها به عنوان گام منطقی بعدی انجام می گیرد. اگر برنامه مدیریت بحران موجود نباشد، مسلما باید به جعبه ابزار مدیریت افزوده شود. برخی مخالفان سرسخت در سازمان ممکن است قبل از بحران، بر معرفی یک برنامه مدیریت بحران رسمی پافشاری کنند. پیامد بحران و شاهد موجود در مورد اثرات مخرب آن، قدرت زیادی را در متقاعدساختن مدیران فراهم می آورد تا مخالفان برنامه مدیریت بحران را به موافقان آن تبدیل کنند. ازسوی دیگر، چنانچه از قبل یک برنامه مدیریت بحران موجود باشد باید موردبازبینی قرار گیرد تا درسهای آموخته شده از بحرانهای پایان یافته مدنظر قرار گیرد. برنامه مدیریت بحران مستلزم به روزرسانی است و تغییرات صورت گرفته باید به سرعت به اطلاع تمام کارکنان درگیر در برنامه مدیریت بحران سازمان برسد. برنامه نوسازی روشها مستلزم آن است که مدیران و همکاران آنان که ایده مشترکی درمورد بهبود مستمر دارند، نقش مدافعان تغییر را ایفا کنند. اگر مدیران این نقش را به خوبی ایفا کنند، و همکاری همفکران و سایر همکاران (مخالفان) را فراهم سازند، تغییرات مثبتی ایجاد خواهدشد و درنتیجه این تغییرات مثبت، سازمان قوی تر شده و کمتر آسیب پذیر خواهدبود.
گام چهارم: احساس بحران: هدف اصلی احساس، یافتن نشانه های اولیه خطر یک بحران بالقوه است. درحقیقت این مرحله تحت نظر گرفتن محیط های داخلی و خارجی یک سازمان است. تجزیه وتحلیل نقاط قوت و ضعف، فرصتها و تهدیدات (STRENGTHS, WEAKNESSES, OPPORTUNITIES AND THREATS=SWOT) به بررسی دقیق محیط عمومی و تشخیص روندهای هشداردهنده ای که ممکن است سازمان را تهدید کند، کمک خواهدکرد. اگر مدیران هشیار باشند، فرصت خوبی وجود دارد که آنها را قادر خواهدساخت تا نشانه هایی را شناسایی کنند که خبر از بحران می دهند. اگرچه پیش بینی یک بحران علم دقیقی نیست ولی باید به عنوان یک بخش اساسی از برنامه ریزی بحران یک سازمان مدنظر قرار گیرد. احساس در پیش بینی دقیق تر بحران از این جهت که لازم است مدیران چشم و گوششان را به خوبی بازنگه دارند و از این رو احتمال احساس نشانه های اولیه بحران را افزایش دهند، نقش مهمی ایفا می کند.
به علاوه مدیران می توانند دو روش دیگر را برای افزایش موفقیت در احساس بحران به کارگیرند. در روش اول، آنها ممکن است بخواهند تکنیک مدیریت ازطریق قدم زدن را اجرا کنند. این امر امکان تماس نزدیک تر با سایر افراد در سازمان را فراهم می آورد. صحبت کردن و گوش کردن به صحبتهای زیردستان و همکاران، بویژه آنهایی که در خط مقدم کار می کنند (مثل کارکنان فروش) ایده های بیشتر و بهتری را راجع به سناریوهای مختلف بحران که ممکن است سازمان با آن روبرو شود، برای مدیران فراهم می آورد.
روش ارزشمند دوم، کار شبکه ای است. وقتی که مدیران درانجام امور بیشتر مشارکت کنند و همکاری بیشتری ایجاد شود، می توانند از منافع حاصل از دسترسی بیشتر به اطلاعات گرانبها بهره مند شوند. کار شبکه ای تماس‌های بیرونی یک مدیر را گسترش داده و احتمال بهره برداری موفقیت آمیز از منابع حیاتی اطلاعات مرتبط با بحران را که ممکن است در غیر این صورت موردتوجه قرار نگیرد، افزایش می دهد.
گام پنجم: مداخله و اقدام: احساس و درک علائم بحران در شرایطی که نشانه های اولیه خطر به قدری روشن است که قابل چشم پوشی نیست، ممکن است مدیران را ناچار به مداخله کند. بررسی مجدد این نشانه ها، مشاوره با کارشناسان و ارزیابی همه عوامل مرتبط با ریسک برای اطمینان از اینکه این نشانه ها نمی توانند به بحران منجر شوند، برای مدیران حائزاهمیت است.
بدیهی است توان ادراک و تحلیل مدیران در دستیابی آنها به نتیجه نهایی از اهمیت زیادی برخوردار است. هرگاه مدیران اطمینان یافتند که مداخله روش مناسبی است، باید استراتژی مداخله موردنظرشان را به سرعت و به موقع به اجرا درآورند. بهترین استراتژی آن است که مانع از رشد یک بحران بالقوه شده و آن را به طور ریشه ای مهار کنند.
نمونه اخیر درمورد استراتژی مداخله اثربخش، استفاده سنگاپور از قرنطینه برای کنترل اپیدمی سندرم تنفسی شدید در سال 2003 است. وقتی مقامات ارشد دولتی در سنگاپور اثر فاجعه آمیز ویروس سارس بر روی اقتصاد کشور را مشاهده کردند، تصمیم فوق العاده ای را برای قرنطینه صدها نفر اتخاذ کردند که گمان می رفت درمعرض این ویروس قرار گرفته باشند. این اقدام متهورانه نشان داد که یک گام درست برداشته شده، به طوری که به زودی سنگاپو از لیست مناطق دارای ویروس سارس در سازمان بهداشت جهانی خارج شد.
اگر بحرانها مهار نشوند، اگرچه در مراحل اولیه شکل گیری باشند، تمایل به توسعه پیدا می کنند و به قدری افزایش می یابند که غیرقابل کنترل و مرگ آور می شوند. مداخله مسلما یک مرحله مشکل در مدیریت بحران است. اگرچه مداخله یک گام ضروری است، چنانچه مدیران بخواهند سازمانهایشان را سریعا از دام یک بحران درحال گسترش در امان بدارند، اساسا به منابع بیشتری برای غالب شدن بر آن نیاز خواهند داشت.
گام ششم: اقدامات نهایی آخرین اقدام در مواجهه با بحران: افرادی که نزدیک رودخانه ای که گاها با طغیان همراه است، زندگی می کنند، با کیسه های شن به عنوان روش کنترل سیل آشنا هستند. وقتی برای متوقف ساختن طغیان آب دیگر کاری نمی توان انجام داد، یک سیل در راه است و کیسه های شن ممکن است تنها راه حفظ خانه ها و جلوگیری از ویرانی باشد. همچنین وقتی اقدامات مداخله جویانه قادر به مهار یک بحران ابتدایی نیست، به عنوان آخرین اقدام باید از همه امکانات سازمان بهره برد.
سازمانی که دارای یک برنامه مدیریت بحران است، برنامه خود را به اجرا درآورده و همه اعضای تیم مدیریت بحران را در آماده باش کامل قرار می دهد. همه منابع پشتیبانی (کمکی) شامل پرسنل و تجهیزات باید در حالت آماده باش باشد.
نتیجه گیری
بدیهی است که مدیران نمی توانند در برابر همه نوع بحران آمادگی داشته باشند. با این حال اگر آنها به مدیریت بحران به عنوان یک بخش جدانشدنی از مسئولیت مدیریت استراتژیک خود معتقد باشند، احتمال اینکه سازمانهایشان گرفتار بحران شود تاحد زیادی کاهش می یابد. توجه به مدیریت بحران و ارتباط آن با برنامه ریزی تکنیکی و عملیاتی بسیار مهم است.
در تحلیل نهایی مدیریت بحران ضامن بقا و شکوفایی بلندمدت یک سازمان است. رویکرد شش مرحله ای پیشنهاد شده در این مقاله به مدیران کمک خواهدکرد تا مهارتهای تصمیم گیری خود در مدیریت بحران را توسعه داده و اهمیت نقش مدیریت بحران در فرایند مدیریت استراتژیک را درک کنند.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  3  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله شش گام موثر در مدیریت بحران

دانلودمقاله آب درمانی

اختصاصی از ژیکو دانلودمقاله آب درمانی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 


راهنمای درمان قطعی انواع سرطان، ایدز، هپاتیت، آلرژی، اعتیاد، بیماریهای قلب، کبد، ریه، کلیه، تومورمغزی، معده، روده، سینوزیت، آب مروارید، پیرچشمی، قند، فشارخون، چاقی و دیگر بیماریها
در این روش درمان، به بدن اجازه داده می‌شود تا با اجرای مکانیسم از پایین به بالا، خود را مانند روزی که متولد شده بازسازی و از همه‌ی بیماریها و نارساییها پاکسازی نماید. در حالت عادی، مکانیسم بدن از بالا به پایین است. یعنی: 1ـ از راه دهان خوراک دریافت می‌کند. 2ـ مواد سودمند را جدا می‌کند. 3ـ چربیها و یا قند اضافه و برخی دیگر از مواد زائد را در جاهای خالی بدن مانند پیرامون شکم، زیر پوست سر، پیرامون قلب و ..ذخیره می‌کند. 4ـ دیگر مواد زائد را از راه روده‌ دفع می‌کند؛ ولی در مکانیسم از پایین به بالا، چون بدن جز آب چیزی دریافت نمی‌کند، برای تأمین انرژی برای زنده ماندن، خود را بررسی و ذخیره‌های سودمند و ناسودمند را برای مصرف فراخوانی می‌کند. آنچه سودمند بداند می‌سوزاند و آنچه زیان‌آور بداند، از راه دهان به صورت خلط بیرون می‌ریزد؛ به همین دلیل آب دهان بیمار، به صورت چسبناک و کشدار می‌شود که بایستی بیرون ریخته شود. در این روش، از یک سو غذای کافی برای ادامه‌ی زندگی میکربها، باکتریها و یا سلولهای سرطان به آنها نمی‌رسد و از سوی دیگر بدن برای زنده ماندن، با تمام توان هر چه را در جای جای خود پیدا کند به عنوان غذا شناسایی می‌کند. در این حالت، هیچ میکرب، باکتری و یا سلول سرطانی تاب مقاومت در برابر بدن را ندارد. ممکن است برای کسی این پرسش پیش آید که بیماریهای ویروسی چگونه با این روش درمان می‌شود؛ در حالی که ویروسها از غذایی که به بدن داده می‌شود استفاده نمی‌کنند. پس چگونه می‌توان با قطع غذا از بدن و تنها نوشیدن آب، بیماریهای ویروسی مانند: ایدز، سل و ... را درمان کرد؟ پاسخ این است که بدن در دوره‌ی آب‌درمانی، هیچ میکرب، ویروس، باکتری و یا سلول سرطانی را نمی‌کشد. دلیل آن هم این است که بیمار تب نمی‌کند و هیچ جای بدنش نیز عفونت نمی‌کند؛ بلکه بدن با نیروی فوق‌العاده‌ای که هنوز برای دانش پزشکی ناشناخته است، هر گونه میکرب، باکتری، ویروس و یا سلول سرطانی را از سوراخ بسیار ریزی که در انتهای زبان است به صورت خلط بیرون می‌ریزد.
این روش درمان برای افراد بالای 5 سال سو‌دمند است؛ البته برای آنان که زیر 18 سال دارند، دوره‌های 3 تا 6 روز توصیه می‌شود. کسی که می‌خواهد برای نخستین بار آب‌درمانی کند، چنانچه به خود اطمینان ندارد که توانایی انجام آن را دارد یا خیر، می‌تواند از 1 تا 5 یا تا 12 روز آب‌درمانی کند. در این مدت، هرگاه دید توانایی ادامه را ندارد و از انجام کارهای روزانه باز می‌ماند، برنامه را قطع می‌نماید. سپس به تعداد روزهای آب‌درمانی، استراحت می‌کند و بار دیگر آغاز می‌کند؛ و چون اندکی از جسمش پاکسازی شده، توانایی بیشتری دارد. از این رو، این بار دو برابر روزهای پیش، آب‌درمانی می‌کند. چنانچه در این دوره نیز باز هم توانایی ادامه نداشت، آن را قطع و سه برابر روزهای آب‌درمانی استراحت می‌کند. سپس برای سومین بار آغاز و هر کس که باشد می‌تواند آن را به پایان ببرد.
در این روش، شخص تا چهل شبانه‌روز، جز آب و چای چیز دیگری نمی‌خورد. در این مدت، بدن انسان خود را بررسی می‌کند و آنچه برایش سودمند است نگه می‌دارد و از آن استفاده می‌کند و آنچه برایش زیان دارد، به صورت خلط، از راه دهان بیرون می‌کند؛ و نشان پاکسازی شدن خود از همه‌ی بیماریها را به صورت سرخ شدن سراسر زبان نشان می‌دهد. در چنین حالتی، بدن مانند روزی است که متولد شده است؛ زیرا اگر به زبان نوزادی که تازه متولد شده نگاه کنید، می‌بینید کاملا قرمز است. بیمار یک روز ییش از آغاز آب‌درمانی، آزمایش خون و ادار می‌دهد و یک روز پس از پایان دوره نیز آن را تکرار می‌کند تا اثرات این روش درمان را بر بدن خود ببیند.
کسانی که شوره¬ی سر یا ریزش مو دارند، از روز دهم آب درمانی، شوره‌ی آنان از بین می‌رود و ریزش مو متوقف می‌شود. چربی موی کسانی هم که دارای موهای چرب هستند از بین می¬رود و اگر شخص دوره را به پایان برساند، هرگز موی چرب، شوره و یا ریزش مو نخواهد داشت. برای کسانی که سنشان زیر 50 سال است و بخشی از موهای خود را از دست داده‌اند، پس از پایان دوره، ممکن است موهای تازه بروید.
روش انجام آب درمانی چنین است:
(1)ـ پیش از آغاز، شخص خانواده‌ی خود را از کاری که می‌خواهد انجام دهد و مزایای آن آگاه می‌کند تا هم در مدت دوره از سوی آنها سرزنش نشود و هم این که چنانچه در مدت دوره برای او مشکلی پیش آمد، افراد خانواده بدانند که چه باید بکنند.
(2) ـ از 3 روز پیش از آغاز، هر بامداد پیش از صبحانه و شب پیش از خواب، 2 قاشق غذاخوری خاکشیر و یک قاشق مرباخوری عسل را در یک لیوان آب گرم حل کرده و می‌نوشد. یک روز پیش از آغاز نیز ناهار و شام فقط سوپ و یا مانند آن می‌خورد.
(3)ـ اگر کسی که می‌خواهد آب‌درمانی کند دارای بیماریهای خطرناکی مانند سرطان، هپاتیت و یا ایدز است و محدودیت زمانی دارد مثلاً بیشتر از دو یا سه ماه زنده نیست، می‌بایست 40 روز را پی در پی آب‌درمانی کند؛ ولی چنانچه فرصت بیشتری دارد، برای این که بتواند 40 روز را بدون غذا با موفقیت سپری کند، بهتر است اول 5 روز آب‌درمانی کند و سپس 15 روز غذا بخورد. پس از آن 7 روز و 21 روز غذا بخورد؛ و در پایان، 10 روز و یک ماه غذا بخورد و پس از آن به آسانی می‌تواند 40 روز آب‌درمانی کند.
(4)ـ برای این که با آغاز آب درمانی، و قطع غذا از معده، مدفوعات متوقف شده در اعماق روده‌ها جسم را مسموم نکند و باعث سرگیجه و سردرد نشود، شخص در شب سوم که طبق بند 2 رفتار کرده است، 4 ساعت پس از خوردن سوپ، 60 سی.‌سی روغن کرچک می‌خورد تا آنچه در روده‌ها باقی مانده، بیرون رانده شود. چنانچه خوردن روغن کرچک دشوار باشد، می‌تواند به جای آن، از دم کرده‌ی گیاه سِنا و گل سرخ به انداره‌ی 2 لیوان استفاده کند.
آب درمانی 2

 

(5)ـ در طول دوره، دیگر نباید روغن کرچک یا هرگونه مسهل استفاده کند؛ زیرا آب زیادی از جسم می‌گیرد و باعث ضعف شدید می‌شود. در صورتی که بدن به آب بسیاری نیازمند است. از این رو، خوردن روغن کرچک یا هر مسهل دیگر در هفته‌ی اول درمان، اختلالاتی در روده‌ها پدید می‌آورد که شاید تا بیش از یک روز هم ادامه یابد؛ ولی چنانچه بیمار به سردرد دچار شد و با تنقیه بهبود نیافت، پس از پایان هفته‌ی اول، می‌تواند هر سه یا چهار روز یکبار مسهل بخورد.
(6)ـ از آن ساعت به بعد، تنها آب می‌خورد.
نکته: پس از یک تا دو روز از آغاز آب درمانی، با ترک غذا، زبان سفید می‌شود و اشتها کور می‌شود؛ ولی در پایان روز چهلم، اشتها برمی‌گردد. چنانچه پیش از پایان دوره، میل به غذا برگردد، تصادفی و ناشی از کوشش و خستگی بسیار است. این اشتهاء، حقیقی نیست و با آشامیدن دو جرعه آب خنک از بین می‌رود. به این موضوع مهم نیز باید توجه داشت که نشانه‌ی پایان درمان، 40 روز نیست؛ بلکه سرخ شدن سراسر زبان و بازگشت میل به غذاست. از این رو ممکن است این دو نشانه برای کسی کمتر از 40 روز آشکار شود که نشان از پایان آب درمانی است. ضعفی که در نخستین روز پیش می‌آید، در واقع حالتی است که میان تغیر مکانیسم بدن از حالت از بالا به پایین به از پایین به بالاست؛ و با رویکرد بدن به مکانیسم از پایین به بالا و استفاده از ذخیره‌های خود، ضعف نیز پایان می‌یابد. بیمار نباید به هیچ روی نگران زخم معده و روده باشد و گمان کند که با نخوردن غذا زخم معده و یا روده می‌گیرد؛ زیرا نه تنها پس از 24 ساعت که اشتها کور می‌شود، معده دیگر برای غذا ترشح اسیدی ندارد، بلکه چنانچه بیمار دارای زخم معده یا روده باشد، با سرعت باورنکردنی بهبود می‌یابد.
(7)ـ بیمار هر روز 18 لیوان آب برابر با چهار لیتر می‌نوشد. 9 لیوان صبح و 9 لیوان بعدازظهر. البته در کنار آن، می‌تواند تنها یک لیوان چای نیز بنوشد؛ زیرا نوشیدن بیش از یک لیوان باعث دفع املاح بدن و آسیب‌پذیری دیواره‌ی قلب و رگها می‌شود. روی هم رفته از چهار لیتر بیشتر نباید آب بنوشد؛ زیرا نوشیدن بیشتر از این مقدار، ممکن است باعث رقیق شدن خون و مرگ شود.
برای این که نمک بدن نیز تأمین شود، بیمار همه‌ی آب مصرفی را از آب جوشیده استفاده نمی‌کند؛ زیرا پس از پایان ذخیره‌ی نمک بدن در پانزده روز نخست، چنانچه نمک کافی به بدن نرسد، عضلات دچار سستی و در نتیجه بدن دچار ضعف می‌شود. ضعفی که با افزایش قند از بین نمی‌رود و ممکن است بیمار را از ادامه‌ی درمان از روز بیست‌وپنجم به بعد بازدارد. از این رو، بهتر است برای اطمینان از سالم بودن و دارای املاح بودن آب، 9 لیوان آب جوشیده را با 9 لیوان آب معمولی بیامیزد؛ سپس در دو لیوان از آبی که صبح و عصر می‌نوشد، مقدار بسیار ناچیزی نمک بیفزاید؛ به گونه‌ای که شوری آب را احساس نکند؛ و تنها تلخی آب را احساس کند. برای این که تلخی آب را هم احساس نکند، می‌تواند یک قاشق غذاخوری آبلیمو به آن بیفزاید که بسیار خوشمزه هم خواهد بود.
بیمار می‌تواند 18 لیوان را در میان 16 ساعت بیداری تقسیم کند تا در هر 50 دقیقه، یک لیوان آب بنوشد و ناچار نشود که در یک زمان چند لیوان با هم آب بنوشد؛ ولی چنانچه نوشیدن این اندازه آب یا چای برای کسی با کاهش کنترل او بر ادرار همراه باشد، می‌تواند 2 لیوان از آن کاسته و تنها 16 لیوان در شبانه‌روز آب بنوشد؛ زیرا نزدیک 2 لیوان نیز بدن از راه تنقیه جذب خواهد کرد که توضیح داده خواهد شد.
(8)ـ برای جلوگیری از آمیخته شدن آب یا چای با خلط دهان، بیمار پیش از نوشیدن، دهان خود را می‌شوید.
(9)ـ در پانزده روز نخست، ادرار بی رنگ است؛ ولی پس از آن، ممکن است به رنگ زرد مایل قرمز باشد که جای نگرانی نیست.

 

آب درمانی 3

 

(10)ـ برای این که سه نشانه‌ی مهم حیاتی: نبض، دمای بدن و فشار خون تنظیم باشد و نیز قند کافی به مغز برسد و بیمار بتواند تا پایان ادامه دهد، برای کسی که متناسب با قدش از 10 تا 15 کیلو اضافه وزن دارد، در 10 روز نخست، هر روز دو قاشق مرباخوری عسل، یکی صبح و دیگری بعدازظهر را در آب حل می‌کند و می‌نوشد؛ و از خوردن یکباره‌ی عسل به میزان بیشتر خودداری می‌کند که قند خون به یکباره بالا نرود. از روز یازدهم تا پایان دوره، به دلیل کاهش چربیها و قند بدن، برای جلوگیری از کاهش قند مغز و در نتیجه پیدایش ضعف، میزان عسل را می‌تواند به سه برابر افزایش دهد و هر 4 ساعت یک بار بخورد. در این صورت از 18 لیوان آب مصرفی در روز، 6 لیوان آن با عسل آمیخته است و شخص به صورت یک در میان آب شیرین و غیر شیرین می‌نوشد. چنانچه در روز یازدهم که میزان عسل سه برابر می‌شود، فشار خون افزایش یافت، می‌تواند به هر لیوان شربت عسل یک قاشق غذاخوری آبلیمو بیفزاید. کسی که اضافه وزن ندارد، از همان روز نخست تا پایان دوره، هر روز 6 قاشق مرباخوری عسل با آب می‌نوشد. کسی که از 15 تا 25 کیلو اضافه وزن دارد

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 27   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله آب درمانی

دانلودمقاله آشنایی با تاثیر سوء مواد مخدر بر جسم و جان

اختصاصی از ژیکو دانلودمقاله آشنایی با تاثیر سوء مواد مخدر بر جسم و جان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

 

 

مواد مخدر روان گردانی همچون، حشیش ، کرک ، شیشه ، اکستاسی
مخدری روانگردانی به نام شیشه یا شابو
شیشه بصورت بلور و بسیار گران است و هر صوت آن با قیمت بیش از 20هزار تومان فروخته می شود.طریقه مصرف این ماده تقریبا مشابه هروئین و با زر ورق است ./ مواد دسته مت آمفتامین ضربان قلب را افزایش داده و فشار خون را بالا می برد ضمن اینکه مردمک چشم گشاد شده و تنفس افزایش می یابد و ممکن است حمله قلبی اتفاق افتد. اختلالات روانی که بر اثر مصرف مواد مهیج بوجود می آید نظیر توهم و هزیان ممکن است بر اثر نرسیدن گلوکز و اکسیژن کافی به سلولها سبب تخریب سلولها شده و دائمی و پایدار شود.به گفته این روانشناس آمادگی برای بیماری HIV و هپاتیت بخصوص از نوع C از عوارض جسمانی مصرف مواد تهییج کننده است
شیشه انرژی زا است و مصرف آن تمایلات جنسی را افزایش می دهد ، بیشتر افراد پس از مصرف این ماده دچار توهم می شوند. شیشه یا کریستال ، اسپید ، فرشته ، اسید و قرصهای LSD بر عکس مواد مخدری نظیر کوکائین از دسته مت آمفتامین و تهییج کننده هستند." این مواد فعالیت سیستم عصبی – حرکتی را بسیار زیاد کرده ، اشتها و خواب را کاهش و هیجان را افزایش می دهد.
افرادی که از مشتقات مت آم فتامین استفاده می کنند می توانند آنقدر برقصند تا بمیرند.مغز بر اثر مصرف این مواد نمی تواند سیستم تعادلی بدن را کنترل کند و به همین دلیل فشار به قلب،کلیه،طهال و دیگر اعضای بدن به دلیل فعالیت زیاد سبب خونریزی و در نهایت مرگ می شود. ممکن است قلب آنقدر تند کار کند که مغز نتواند آنرا کنترل کند. هیجان شدید،احساس انرژی و گرما، سرخوشی شدید،تمایل به فعالیت شدید،بیخوابی شدید و در برخی موارد تورم و هزیان و اختلالات در درک پس از مصرف مواد مت آم فتامین مشهود است. بر اثر مصرف این مواد بی مبالاتی جنسی بوجود می آید .
مخدر روانگردانی به نام حشیش
حشیش نام اختصاری گیاه شاهدانه هندی( canabis sativa ) است .
مهمترین ماده موثر آن تتراهیدروکانابینول می باشد که در سیستم عصبی مرکزی فعال است .
ترکیب سبز، قهوه‌ای یا خاکستری مشتق از برگ، دانه، ریشه و گل گیاه شاهدانه است که بنام‌های حشیش، ماری جوانا، علف (grass) ، علف هرز(weed)، مری جین (Mary Jane)، جام (و Pot، بنگ، گانجا، شاهدانه و... )هم معروف است. این ماده رایج‌ترین ماده غیرقانونی مورد مصرف در جهان سال است. از هزاران سال پیش می‌دانستند که حشیش اثرات نشئه‌آور دارد. هردوت مورخ یونانی (قرن پنجم قبل از میلاد) قبیلة چادرنشینی را توصیف کرده است که دانه‌های شاهدانه را روی منقل سرخ کرده و با سردادن هلهله شادی از چادر خارج می‌شدند. حشیش نام مختصر بوته شاهدانه است تمام اجزاء این گیاه خاصیت روانگردان دارد که از بین آنها -Δ 9 - تترا هیدروکانابینول (THC -9 Δ -) فراوانتر از همه است. قوی‌ترین انواع حشیش از سرشاخه‌های گلدار گیاه یا از ترشح رزینی قهوه‌ای مایل به سیاه خشک شده برگه‌های آن که hash یا hashish نامیده می‌شود بدست می‌آید. بوته شاهدانه را معمولاً می‌برند، خشک می‌کنند و خرد کرده و داخل سیگار (که معمولاً سیگاری یا joint نامیده می‌شود) ریخته و آن را دود می‌کنند
آثار مصرف حشیش :
آثار حشیش بستگی به قدرت و نوع ماده مصرفی - روش و مقدار مصرف - موقعیت و انتظارات فرد مصرف کننده دارد . در صورت تدخین آثار آن فورا ظاهر شده و ۳ تا ۴ ساعت باقی می ماند و اگر بصورت خوراکی مصرف شود آثار آن دیرتر ظاهر شده و ممکن اسی تا ۲۴ ساعت باقی بماند این آثار عبارتند از :
۱ - تغییرات رفتاری یا روانی ( سرخوشی و خنده خود بخود ؛ درک قوی تر رنگ و صدا و موسیقی ؛ احساس کند شدن گذر زمان ؛ اختلال توجه و تمرکز و حافظه و قضاوت ؛ اظطراب و افسردگی ؛ علایم سایکوتیک مثل توهم و هذیان )
۲ - افزایش اشتها
۳ - قرمز شدن چشمها
۴ - عدم تعادل حرکتی
۵ - افزایش ضربان قلب
عوارض مصرف طولانی حشیش :
۱ - اعتیاد (‌ بر خلاف عقیده رایج بین مردم درباره اعتیاد آور نبودن یا سهولت ترک حشیش باید دانسی که حشیش سبب وابستگی جسمی و روانی و احساس ولع شدید برای مصرف می شود ) .
۲ - گرایش بسوی مواد خطرناک تر ( مصرف کنندگان هروئین - تریاک و کوکائین غالبا اعتیاد را با حشیش آغاز کرده اند ) .
۳ - التهاب وانسداد مزمن مجاری تنفسی
۴ - عفونت های ریوی و سرطان ریوی
۵ - کاهش تعداد فعالیت اسپرم ها ( در مردان )
۶ - اختلال در سیکل قاعدگی و ایجاد سیکل های بدون تخمک گذاری ( در زنان )
۷ - کاهش وزن و ایجاد نقایص مادرزادی در جنین
۸ - آتروفی مغزی و تشنج
۹ - اختلالات روانی شدید و پایدار مانند سایکوزودلیریوم
۱۰ - سندرم بی انگیزگی ( مصرف طولانی حشیش سبب بی انگیزگی - نا امیدی - بی تفاوتی و بی مسئولیتی در قبال امور جاری زندگی می شود . این حالت سبب از دست دادن دوستان و خانواده و شغل فرد می گردد ) .
علایم ترک حشیش :
سندرم ترک حشیش در کسانی دیده می شود که پس از مصرف درازمدت مقادیر زیاد ؛ اقدام به قطع ناگهانی مصرف می کنند . این علایم چند ساعت پس از آخرین مصرف شروع می شود ؛ در عرض ۸ ساعت به اوج می رسد و تا دو تا سه روز باقی می ماند . این علایم عبارتند از :
۱ - تحریک پذیری - بی قراری و اضطراب
۲ - اختلال خواب و بی اشتهایی
۳ - تعریق و لرزش
۴ - اسهال - تهوع و استفراغ
۵ - دردهای عضلانی
۶ - افزایش درجه حرارت بدن
مخدر روانگردانی به نام اکستاسی
ترکیب MDMA یا 3 و 4 متیلن دی اکسی مت امفتامین که به نامهای اکستاسی، اکستازی، XTC ، E (ای) ،X (اکس) هم معروف است. در ایران به نام قرص شادی هم شناخته می‌شود. این ماده در 1914 در آلمان به عنوان کم کننده اشتها مورد استفاده قرار گرفت که به علت اثرات آن از رده مصرف خارج شد. در دهه 70 میلادی این دارو کاربرد مجدد یافت و در روان درمانی برای کمک به بیان احساسات بیماران استفاده شد که در 1984 با اثبات اثرات آن روی مغز حیوانات آزمایشگاهی، از رده خارج شد. در 1985 در آمریکا، مصرف آن ممنوع اعلام شد. در سالهای اخیر مصرف آن در آمریکا، در پارتی‌های شبانه موسوم به Raves به شدت افزایش یافته است که باعث نگرانی دولت امریکا شده است. در دوره زمانی خاصی در اروپا، مصرف این مواد انرژی زا و شادی‌بخش برای کاهش مصرف سایر مواد مخدر مثل هروئین تشویق شده است بطوری که مصرف آن در اروپا در 1995 از 500 هزار قرص در سال به 30 میلیون قرص در دو سال بعد رسیده است.
2 درصد مردم امریکا حداقل یکبار این ترکیب را مصرف کرده‌اند. حداقل یازده و هفت دهم درصد دانش‌اموزان کلاس آخر دبیرستان در آمریکا یکبار “اکس” مصرف کرده‌اند مصرف این قرصها در ایران به خصوص در یکسال اخیر در پارتی‌های شبانه به شدت افزایش یافته است. جوانان تحصیل کرده و مرفه مصرفکنندگان اصلی این داروها هستند
عوارض پس از مصرف اکستاسی:
●● اثرات مثبت:
● افزایش شدید احساس خوب بودن در فرد
● افزایش انرژی در فرد
● احساس تمایل برای ارتباط با دیگران و احساس تعلق و نزدیکی به دیگران
● احساس عشق و سرخوشی
● دست و دلبازی

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   12 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله آشنایی با تاثیر سوء مواد مخدر بر جسم و جان

دانلود مقاله از ژرفای نماز

اختصاصی از ژیکو دانلود مقاله از ژرفای نماز دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

سوره حمد
بسم الله الرحمن الرحیم -به نام خداى رحمان و رحیم.
به نام خداوندى که دارنده رحمتى همگانى و بخشنده رحمتى همیشگى است.
این جمله، سرآغاز همه سوره هاى قرآن، سرآغاز نماز، سرآغاز همه کارها و فعالیتهاى یک مسلمان است.یعنى شروع همه کارها فقط به نام خداست، همه چیز انسان، آغاز زندگى اش و تمامى جلوه هاى زنده بودنش به نام خداست.مسلمان به نام خدا روزش را شروع مى کند و به نام او بر تلاش روزانه خود نقطه پایان مى گذارد.با یاد او به بستر مى رود و با استعانت او سر از بستر برمى دارد و فعالیت روزانه خود را از سر مى گیرد و سرانجام با نام او و یاد او چشم از این جهان برمى گیرد و رهسپار سراى جاویدان مى شود.
الحمد لله رب العالمین -ستایش و سپاس مخصوص خداست که مدبر جهانیان و جهانهاست. همه ستایشها و سپاسها مخصوص اوست، چون همه عظمتها از آن او و همه رحمتها از سوى اوست.او مجمع همه خصلتهاى ستوده است و همه نیکیها و نیکوکاریها از سرچشمه وجود اوست.پس ستایش او ستایش نیکى و نیکوکارى است و جهت دهنده به همه کوششهایى که به هواى نیکى و نیکوکارى انجام مى گیرد.
هر کس در خود چیزى از خصلتها و رفتارهاى قابل ستایش مى بیند باید آن را از فیض رحمت و لطف خدا بداند، زیرا خداست که در انسان، مایه هاى نیکى را به کار برده و ذات و سرشت او را آماده و جویا و پذیراى نیکى و فضیلت ساخته و به او قدرت تصمیم-که ابزار دیگرى است در راه نیکو شدن و نیکویى کردن-بخشیده است.
این بینش راه خودبینى و خودشگفتى را بر انسان مى بندد همچنان که از بى مصرف گذاردن یا بیهوده مصرف کردن خصلتهاى نیک و توانهاى نیکى آفرین در وجود آدمى جلوگیرى مى کند.
در عبارت رب العالمین (پروردگار و مدبر جهانیان و جهانها) هم وجود عوالم و جهانهاى دیگر و هم خویشاوندى و پیوستگى این همه باهم احساس مى شود.نمازگزار در مى یابد که بجز این عالم و در ماوراى نظرگاه تنگ و محدود او و پشت این حصارى که او براى زندگى خود فرض کرده، گیتیها و گردونها و عالمها و جهانهاى دیگر هست و خداى او خداوندگار سراسر این پهنه عظیم است.این احساس، تنگ نظریها و کوته بینیها را در او از بین مى برد، به او جرئت و حس تکاپو مى بخشد، از عبودیت خدا احساس غرورى در او پدید مى آورد و در بندگى خدا عظمت و شکوهى عجیب بدومى نمایاند.
از سوى دیگر مى بیند که همه موجودات، انسانها و حیوانات و گیاهان و جمادات و آسمانها و عوالم بیشمار هستى، بندگان خدایند و رب و مدبر و پروردگار این همه، اوست.مى فهمد که خداى او تنها خداى نژاد او یا ملت او یا خداى انسانها نیست، خداى آن مورچه خرد و آن گیاه ضعیف نیز هست، خداى آسمانها و کهکشانها و اخترها نیز هست. با درک این حقیقت احساس مى کند که تنها نیست، مى فهمد که با تمام ذرات عالم و با تمام موجودات ریز و درشت خویشاوند است، با همه انسانها پیوسته و مرتبط است. همگان برادران و همسفران اویند و این کاروان عظیم یکسره راهى یک هدف و در رکت به سوى یک جهت است.
این رابطه و پیوستگى او را نسبت به همه موجودات مکلف و متعهد مى سازد.نسبت به انسانها تعهد هدایت و کمک، و نسبت به دیگر موجودات تعهد شناختن و در راه درست و مناسب با هدف آفرینششان به کار افکندن.
الرحمن الرحیم -خداى رحمان و رحیم.
رحمت عام او-به صورت نیروهاى پدیدآورنده و قوانین حیاتبخش و انرژیهاى ادامه دهنده-بر سر همه موجودات گسترده است و همه چیز و همه کس تا دم مرگ و نابودى از این رحمت برخوردار است (رحمان) .و از سویى، رحمت اختصاصى اش، رحمت هدایت و اعانتش، و رحمت پاداش و عطوفتش بندگان شایسته و انسانهاى صالح را شامل مى شود. این رحمت از همین نشاة، مانند خط روشنى در مد وجود این موجودات ارزنده و شریف تا مرگ و از پس مرگ تا رستاخیز و تا سرمنزل نهایى وجود انسان با آنها هست (رحیم) .پس خدا بخشنده رحمتى همگانى و موقت، و رحمتى همیشگى و اختصاصى است.
یاد کردن از صفت رحمت پروردگار در دیباچه قرآن و در آغاز نماز و در آغاز هر سوره نشانه آن است که مهر و رافت پروردگار، نمایانترین صفت او در عرصه آفرینش و وجود است و برخلاف قهر و نقمت او که مخصوص است به معاندان و لجوجان و مفسدان و تبهکاران، رحمت او شامل و همه گستر و همه گیر مى باشد (1) .
مالک یوم الدین -خدایى که مالک و صاحب اختیار روز جزاست.
روز جزا، روز پایان و فرجام و عاقبت است.همه تلاش براى عاقبت مى کنند.مادى بى خدا و خداپرست در این شریکند که هر دو در راه فرجام و عاقبت به تکاپویند.تفاوت در این است که هر یک عاقبت را به نوعى فهمیده اند.
مادى، عاقبتش ساعتى دیگر، روزى و سالى و چند سالى دیگر، پیرى و فرسودگى و سالخوردگى است، اما خداپرست دیدش وسیع و مد نگاهش بسى از این دورتر است.از نظر او دنیا بسته و محدود و حصاردار نیست.جهان او وسیع و آینده اى نامحدود است و این مستلزم امیدى بى پایان و تلاشى خستگى ناپذیر است.کسى که مرگ را موجب قطع امید نداند و انتظار پاداش و نتیجه کار را با مردن از دست ندهد، مى تواند تا آخرین لحظه زندگى نیز با همان شور و تحرک آغاز کار به عمل و تلاش خداپسند خود ادامه دهد.
یادآورى اینکه در هنگامه رستاخیز و جزا مالک و صاحب اختیار خداست به نمازگزار توان جهت گیرى درست مى بخشد، به اعمال و تلاشهاى او جهت و سمت خدایى مى دهد.زندگى و همه جلوه هاى زنده بودنش براى خدا و در راه خدا مى شود، همه چیز و همه کار او در راه تکامل و تعالى بشریت-که تنها راه خداپسند است-به کار مى افتد.از سوى دیگر تکیه بر پندارهاى بیهوده و امیدهاى بى اساس را از او باز مى گیرد و امید راستین به عمل را در او تقویت مى کند.
اگر در این نشاة، رویه ها و نظامهاى غلط و منحرف کننده به سست عنصران و فرصت طلبان اجازه داده است که با لاف و ریا و دروغ و فن و فریب، سامانى براى خود فراهم آورند و بى عمل و بى تلاش، پاداش عمل و تلاش را غاصبانه تصرف کنند، در آن نشاة و آن عالم که همه کاره و سررشته دار همه امور، خداى دانا و عادل است دغلکارى و فریب ممکن نیست و کس را بى عمل مجال بهره و پاداش دست نخواهد داد.
در اینجا نیمه اول از سوره حمد که متضمن ستایش پروردگار جهانهاو جهانیان، و ذکر برخى از مهمترین صفات خدا بود سپرى شد.نیمه دوم که مشتمل بر اظهار عبودیت و طلب هدایت است به برخى از مهمترین خطوط اصلى ایدئولوژى اسلام اشاراتى رسا مى کند.
ایاک نعبد-فقط تو را عبودیت مى کنیم.
یعنى همه وجود ما و تمامى مقدورات جسمى و روانى و فکرى ما در اختیار خدا و در جهت فرمان او و براى اوست.
نمازگزار با این جمله، بند عبودیت غیر خدا را از دست و پا و گردن خود مى گسلد، و داعیه هاى خداوندگارى را رد مى کند، مدعیان ربوبیت را-که در طول تاریخ همواره عامل طبقه بندى جامعه ها بوده و اکثریت بشر را در زنجیر عبودیت و استضعاف، اسیر و مقید مى داشته اند-نفى مى کند.خود را و همه مؤمنان به خدا را از مرز اطاعت و فرمانبرى هر کس جز خدا و هر نظامى جز نظام الهى فراتر مى برد.خلاصه با پذیرش بندگى خدا، بندگى بندگان را به دور مى ریزد و از این طریق خود را در سلک موحدان واقعى قرار مى دهد.
اعتراف و قبول اینکه عبودیت منحصرا باید در برابر خدا و براى خدا باشد یکى از مهمترین اصول فکرى و عملى اسلام و همه آیین هاى الهى است که از آن تعبیر مى شود به «الوهیت انحصارى خدا».یعنى اینکه فقط خداست که مى باید اله (معبود) باشد و هیچکس جز خدا عبادت و عبودیت نشود.همیشه کسانى بوده اند که این حقیقت را درست نفهمیده اند و از آن برداشتهاى غلط و محدودى کرده اند و از این رو ناآگاهانه به عبودیت غیر خدا دچار شده اند.آنان گمان برده اند که «عبادت خدا»تنها به معناى تقدیس و نیایش اوست و چون فقط درگاه خدا را نماز و-نیایش مى برده اند مطمئن مى شده اند که جز خدا را«عبادت »نمى کنند.
آگاهى از معناى گسترده عبادت در اصطلاح قرآن و حدیث بى پایگى این پندار را روشن مى کند.عبادت در اصطلاح قرآن و حدیث تعبیرى است از:اطاعت و تسلیم و انقیاد مطلق در برابر فرمان و قانون و نظامى که از سوى هر مقام و قدرتى به انسان ارائه و بر او تحمیل شود، خواه این انقیاد و اطاعت با حس تقدیس و نیایش همراه باشد و خواه نباشد.
بنابراین، همه کسانى که نظامها و قانونها و فرمانهاى هر قدرت غیر الهى را از سر طوع و تسلیم پذیرا مى شوند عابدان و بندگان آن نظامها و پدیدآورندگان آن مى باشند.اگر با این حال جایى براى مقررات الهى نیز باز گذارده و در بخشى و منطقه اى از زندگى فردى و اجتماعى به قانون و فرمان خدا عمل کنند«مشرک » (کسى که با خدا کس دیگر را نیز عبادت مى کند) خواهند بود و اگر همین بخش و منطقه را نیز به خدا ندهند«کافر» (کسى که حقیقت نمایان و درخشان وجود خدا را ندیده مى گیرد و اعتقادا یا عملا آن را انکار مى کند) مى باشند.
با اطلاع از این شناخت اسلامى به آسانى مى توان دریافت که ادیان الهى که نخستین شعار دعوت خود را کلمه «لا اله الا الله » (2) (هیچ معبودى جز خدا نیست) قرار مى داده اند، چه مى گفته و چه مى خواسته و با چه و که طرف مى شده اند.
این حقیقت-حقیقت معناى عبادت-در مدارک اسلامى، در قرآن و حدیث، چندان متواتر و روشن است که براى تدبر کنندگان و هوشمندان جاى کمترین تردیدى باقى نمى گذارد.براى نمونه به ارائه دو آیه از قرآن و یک حدیث از قول امام صادق علیه السلام، بسنده مى کنیم.
اتخذوا احبارهم و رهبانهم اربابا من دون الله و المسیح بن مریم و ما امروا الا لیعبدوا الها واحدا لا اله الا هو.. (3)
عالمان و زاهدان کیش خود را-و نه الله را-به خداوندگارى و صاحب اختیارى پذیرفتند با آنکه موظف بودند فقط خداى یگانه را عبودیت کنند. و الذین اجتنبوا الطاغوت ان یعبدوها و انابوا الى الله لهم البشرى. (4) و کسانى که از عبودیت طاغوت (سلطه هاى غیر الهى) اجتناب ورزیده به خدا بازگشتند، بشارت باد ایشان را.روى ابو بصیر عن ابى عبد الله علیه السلام انه قال.انتم هم، و من اطاع جبارا فقد عبده. (5)
ابو بصیر از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که آن حضرت (خطاب به شیعیان راستین زمان خود) فرمود:شما هستید آنان که از عبادت طاغوت سر باز زده اند، و هر آن کس که ستمگرى را فرمان برد، او را عبادت کرده است. و ایاک نستعین-و فقط از تو مدد مى خواهیم.
از رقیبان تو و از مدعیان الوهیت، توقع هیچ گونه یارى و کمک نداریم.آنان به همان علت که زیر بار الوهیت خدا نرفته اند، به بندگان و پویندگان راه خدا نیز کمکى نخواهند کرد.راه خدا راه پیامبران خداست، پویشى است در جهت حق و عدل و برادرى و همبستگى و همزیستى میان همه افراد بشر و ارزش دادن به انسان و نفى تبعیضها و ستمها و نابرابریها.رقیبان خدا و مدعیان خداوندگارى که شالوده حیات ننگین و برخوردارى هاى غاصبانه خود را بر نابود کردن همه این ارزشهاى اصیل نهاده اند ، چگونه ممکن است بندگان خدا را یارى و مدد دهند؟آنان با بندگان خدا جنگى آشتى ناپذیر و قهرى بى امان دارند.پس فقط از خدا مدد مى جوییم، از نیروى هوشمندى و اراده اى که در ما نهاده، از ابزارها و اسبابى که براى زنده بودن و زندگى کردن به ما داده، ازسنتها و قانونهاى طبیعى و تاریخى اش که چون شناخته شوند راهگشاى اندیشه و عمل مى توانند شد، و از همه فرآورده هاى قدرتش که سپاهیان مقتدر او هستند و در خدمت بشرند.
اهدنا الصراط المستقیم-ما را به راه راست هدایت کن.
اگر آدمى نیازى برتر و حیاتى تر از«هدایت »مى داشت، بى شک آن نیاز در سوره حمد-که دیباچه قرآن و بخش مهم نماز است-به زبان دعا، ذکر مى شد و از خدا درخواست مى شد.
از طریق هدایت الهى است که عقل و تجربه در جریان درست و سودمند و راهگشا قرار مى گیرد و بدون آن است که همین عقل و تجربه به چراغى در دست راهزنى یا تیغى در کف دیوانه اى بدل مى گردد. را ه راست همان برنامه فطرى است، برنامه اى که بر اساس برآوردى صحیح از نیازها و کمبودها و امکانات و مقدورات طبیعى انسان براى او در نظر گرفته شده است. راهى است که پیامبران خدا به روى مردم گشوده اند و خود اولین پویندگان و پیشاهنگان آنند.راهى است که چون بشر در آن قرار گیرد ، همچون آبى که در بسترى هموار و مستقیم جارى باشد، خود به خود و بى دخالت هیچ قدرت نمایى و زور به سوى سرمنزل خویش که همان دریاى بى کران تعالى انسانى است پیش مى رود.برنامه اى است که اگر در قالب یک «نظام اجتماعى »در زندگى انسانها پیاده شود و عینیت یابد براى آنان رفاه و امن و آزادى و تعاون و تکافل و محبت و برادرى به ارمغان مى آورد و به همه شوربختیهاى دیرین بشریت پایان مى دهد.
لیکن این راه و این برنامه چیست؟همه کس در این بازار آشفته مدعى است و هر گروهى، گروههاى دیگر را بر خطا مى داند.باید به اشاره اى فراخور این دیباچه کوتاه، راه راست از نگاه قرآن، مشخص شود.
صراط الذین انعمت علیهم-راه آنان که مورد انعام خود قرارشان دادى.
چه کسانى مورد انعام خدا قرار گرفته اند و نعمت خدا به ایشان داده شده است؟تردید نمى توان داشت که منظور نعمت مال و مقام و عشرت مادى نیست که برجسته ترین دارندگانش همواره درنده ترین دشمنان خدا و خلق بوده اند.بلکه منظور نعمتى فراتر از این بازیچه هاست.نعمت، لطف و عنایت و هدایت خداست.نعمت بازشناختن ارزش واقعى خویشتن و بازیافتن خویشتن است.در جاى دیگرى از قرآن، برخورداران از این نعمت معرفى شده اند. و من یطع الله و الرسول فاولئک مع الذین انعم الله علیهم من النبیین و الصدیقین و الشهداء و الصالحین... (6)
کسانى که از خدا و پیامبر فرمان مى برند در کنار کسانى مى باشند که خدا به آنان نعمت ارزانى داشته است، یعنى پیامبران، صدیقان (7) ، شهیدان و شایستگان...
پس نمازگزار در این جمله از خدا درخواست مى کند که او را به راه پیامبران و صدیقان و شهیدان و صالحان هدایت کند و این خطى روشن است در تاریخ.راهى است نمایان، با هدفى معین، و با پویندگانى معروف و معلوم.
در برابر آن خط دیگرى هست که آن نیز مشخص و داراى رهروانى شناخته شده است.با یادآورى آن راه و پویندگانش نمازگزار به خود نهیب مى زند که در آن گام ننهد و به آن سمت کشانیده نشود و این را در ادامه دعاى پیشین چنین بیان مى کند.
غیر المغضوب علیهم-نه راه کسانى که مورد خشم[تو]واقع شده اند.
چه کسانى مورد خشم خدایند؟آنان که در جهت مقابل راه خدا، به راهى دیگر گام نهاده اند و انبوه خلق بى خبر و بى اراده و سست عنصر یا باخبر و با اراده ولى ست بسته و اسیر را نیز با خود بدان سو کشانیده اند.کسانى که در طول تاریخ سررشته کار و بار انسانها را به قهر و جبروت یا به رنگ و فریب در دست گرفته اند واز آنان موجوداتى بى اختیار و آلت فعل و دنباله رو (مستضعف) ساخته اند.کسانى که از راه تحمیق انسانها و تحمیل بر آنها، مجال عشرتهاى پلید و رذیلانه خود را فراهم آورده اند.به بیان دیگر آن کسانى مورد خشم خدایند که راه باطل را، نه از سر جهالت و بى خبرى، بل از روى عناد و خودپرستى و خودکامگى پیموده اند.
در واقعیت تاریخ، این گروه را طبقات عالیه و قدرتمندان دنیوى-که همواره هدفهاى دینى بر فلسفه وجود آنان خط بطلان مى کشیده و اولین قدم متعرضانه را به سوى ایشان برمى داشته است-تشکیل مى داده اند.بجز این دو گروه-گروه هدایت یافتگان و گروه غضب شدگان-دسته سومى نیز هست که راه آن نیز در نهایت به همان نقطه اى مى رسد که راه مغضوبان ختم مى شود. (8) جمله بعد به این دسته از مردم اشاره مى کند: و لا الضالین-و نه راه گمشدگان و گمراهان.
آنان که از سر بى خبرى و ناآگاهى، و به تبعیت از پیشوایان گمراه ساز، در راهى غیر از راه خدا و حقیقت روانه شده اند و حال آنکه گمان مى کردند در راه درست و راست گام مى زنند، اما به درستى که در بیراهه اى خطرناک و به سوى عاقبتى تلخ قدم برمى داشته اند.
این گروه را نیز در تاریخ به وضوح مى توان دید:همه کسانى که در نظامهاى جاهلى، چشم بسته و سر بزیر، دنباله رو خواست و اراده آن پیشوایان بوده اند و به سود آنان منادیان حق و عدل و پیام آوران آیین خدا را تخطئه کرده اند و حتى گاه رو در روى آنان ایستاده اند، و حتى یک لحظه نیز به خود اجازه نداده اند که در این موضع نابخردانه تجدید نظرى کنند.
این موضع را از این نظر نابخردانه مى نامیم که یکسر به سود طبقات بالا و به زیان خود این گمرهان است.و به عکس، دعوت پیامبران که ریشه کن ساز حیثیت و هستى گروه مغضوبان مى باشد طبعا به سود طبقات محروم و مستضعف و از جمله همین تحمیق شدگان گمراه است.
نمازگزار با یادآورى و تذکار این دو روش و منش (روش مغضوبان و گمراهان) در خود، حالت حساسیت و دقت و مراقبتى نسبت به راهى که باید پیمود و موضعى که در برابر صلاى نجاتبخش پیامبران باید گرفت پدید مى آورد.و آن گاه اگر در سلوک زندگى خود نشانه اى از رشد و راهیابى دید بار دیگر به شکرانه نعمت بزرگ، زبان به شکر و ستایش خدا مى گشاید و مى گوید:الحمد لله رب العالمین (9) و بدین گونه بخش مهمى از نماز را به پایان مى برد.
این سرآغاز قرآن بود که خوانده شد (فاتحه الکتاب) .
دیباچه قرآن-مانند دیباچه هر کتابى-نشاندهنده طرحى کلى از مجموعه معارف این کتاب است.همان طور که نماز، خلاصه اى و تصویر کوچکى است از اسلام و بسیارى از جوانب و نقاط برجسته ایدئولوژى اسلام، که به اشاره اى در آن بازگو شده است. فاتحه الکتاب نیز فهرست گونه اى است از نقاط برجسته و خطوط اصلى معارف قرآن و مشتمل است بر خلاصه اى از راهنماییهاى مهم آن.بدین قرار:
جهانیان و جهانها، واحدى پیوسته اند و یکسره از آن خدا:رب العالمین ، همه چیز و همه کس مورد مهر و عطوفت خداست و مؤمنان مورد رحمت و لطف ویژه اویند: الرحمن الرحیم ، زندگى انسان پس از این جهان همچنان متداوم و مستمر است و حاکمیت مطلق در آن نشاة از آن خداست:مالک یوم الدین، انسان باید از بند عبودیت غیر خدا برهد و در سایه تدبیر خدا، با ویژگیهاى انسانى و در راه انسانیت، آزادانه و با اختیار زیست کند:ایاک نعبدو ، باید برنامه سعادت آفرین راه راست زندگى را از خدا بخواهد و بستاند:اهدنا الصراط المستقیم ، باید جبهه دشمنان و دوستان و موضع هر کدام و انگیزه هایشان را بشناسد و در برابر هر جبهه موضع فراخور ایمان خویش انتخاب کند:صراط الذین.
________________________________________
1.و رحمتى وسعت کل شئ.سوره اعراف، آیه 156 یا من سبقت رحمته غضبه (دعاى ماثور) .
2.رجوع شود به سوره اعراف، آیات 59 تا 158 و سوره هود، آیات 50 تا 84 که از زبان چند تن از پیامبران بزرگ در طلیعه دعوتشان این شعار نقل شده است.
3.سوره برائت، آیه 31
4.سوره زمر، آیه 18
5.تفسیر نور الثقلین، ج 5، ص 481.ذیل آیه 18، سوره زمر
6.سوره نساء، آیه 69.
7.کسانى که در عمل ادعاى ایمان خود را به اثبات رسانیده و خدا و پیامبر را عملا تصدیق کرده اند.
8.این موضوع در چندین آیه از قرآن، با لحنى بس پر معنا به مناسبتهاى گوناگون ذکر شده است.از جمله:
سوره شعراء، آیات 91-102 سوره ص، آیات 58-61 سوره ابراهیم، آیات 21-22 سوره غافر، آیات 47-48.
9.گفتن این جمله در پایان سوره حمد مستحب است.
سوره
پس از پایان این نیایش آموزنده و پر محتوا، نمازگزار باید یک سوره کامل از قرآن را تلاوت کند. این کار، بخشى از قرآن را که وى آزادانه و به دلخواه انتخاب کرده، در یاد او زنده مى کند، یعنى فصل دیگرى از معارف اسلامى را پیش روى او مى گشاید.
فریضه تلاوت قرآن در نماز-چنانکه امام على بن موسى علیه السلام در حدیثى به فضل بن شاذان فرموده است-قرآن را از متروک شدن و نافهمیده ماندن به در مى آورد در خاطره ها و ذهنها حاضر مى سازد. (1)
در این گفتار، ما به ترجمه سوره توحید-که به طور معمول در نمازها تلاوت مى شود-بسنده مى کنیم.
بسم الله الرحمن الرحیم-به نام خداى رحمان و رحیم.
قل.بگو. (اى پیامبر) خود بدان و به دیگران نیز، همچون پیامى بایسته، برسان که:
هو الله احد-اوست خداى یکتا. (2)
مانند خدایانى که عقاید تحریف شده ادیان معرفى مى کنند شریک و رقیب و هماورد ندارد. پس صحنه آفرینش میدان تنازع و پیکار خدایان نیست.بلکه همه سنتها و قوانین عالم ناشى از یک اراده و یک قدرت است و به همین دلیل است که در جهان آفرینش نظم و هماهنگى و یکنواختى برقرار است و قوانین و تحولات و حرکات طبیعى عالم همه به یک سو و در یک جهت در عمل و حرکت اند.و در این میان فقط انسان است که چون از«اراده »و«اختیار»و قدرت تصمیمگیرى برخوردارش ساخته اند، مى تواند از این نظم کلى سرپیچى نماید و چون سازى ناهماهنگ، نغمه اى جدا بنوازد.و نیز مى تواند یکسره بر طبق این قوانین، زندگى خود را بسازد.
الله الصمد-خدا از همه رو بى نیاز است (از همه چیز و همه کس) .
یعنى خدایى که من در برابر او به کرنش و تعظیم و ستایش برخاسته ام، همچون خدایان پندارى نیست که پدید آمدنش، ادامه حیاتش، و توان بودن و زیستنش به کمک و مراقبت و رعایت کسى نیازمند باشد.آن چنان خدایى شایسته تکریم و تعظیم انسان نیست، زیرا که خود موجودى است در طراز انسان یا فروتر از آن.انسان، این موجود عظیم و ژرف، تعظیم و ستایش و عبودیتش فقط در برابر قدرتى مى سزد که به هیچ وجودى و هیچ عنصرى کمترین نیازى نداشته باشد و بودن و قدرتمند بودن و همیشه بودنش از ذات او مایه گرفته باشد.
لم یلد-نزاده و فرزند نیاورده است.
آن نیست که در پندارها و خرافه هاى ادیان تحریف شده و عقاید شرک آمیز، معرفى مى کنند. خداى پندارى مسیحیان و مشرکان نیست که فرزند یا فرزندانى داشته باشد.او آفریننده و پدیدآورنده همه چیز و همه کس است و نه پدر آنان.و همه آنان که در آسمانها و در زمین زندگى مى کنند، بندگان اویند و نه فرزندان او. و همین نسبت «بندگى و ربوبیت »میان انسان و خداست که بندگان واقعى خدا را از بندگى هر چیز و هر کس بجز خدا باز مى دارد، زیرا بنده دو ارباب نمى توان بود. آنان که خدا را پدر مهربان خلایق و انسانها را فرزندان او پنداشته اند و نسبت «بندگى و ربوبیت »میان خدا و خلق را شایسته انسان و مقام او و کرامت او ندانسته اند در حقیقت راه را براى بندگى غیر خدا گشوده اند و خود در عمل، بنده بسیارى از اربابان بى مروت دنیا و آلت دست برده گیریها و برده پروریها شدند.و لم یولد-و خود زاییده نشده است.
او پدیده اى نیست که روزى نبوده و روز دیگرى قدم به جهان هستى نهاده باشد.نه زاییده کسى است و نه زاییده اندیشه اى یا پندارى و نه زاییده نظامى و طبقه اى و شکلى از شکلهاى زندگى بشر.او ارجمندترین و والاترین واقعیتهاست.واقعیتى لا یزال است. همواره بوده و همواره خواهد بود. و لم یکن له کفوا احد-و او را انباز و همتا و هماوردى نبوده و نیست.
به کسى نمى توان همانندش کرد، و کسى را نمى توان در طراز و همپایه او دانست. نمى توان منطقه نفوذ و قلمرو فرمان او را-که سراسر جهان هستى است-میان او و کس دیگرى تقسیم کرد.بخشى از جهان یا از صحنه زندگى انسان را از او دانست و بخشى را به کسان دیگر، به خداوندگاران جاندار و بیجان یا به مدعیان الوهیت و قدرت، واگذار نمود.
این سوره، چنانکه از نامگذارى آن پیداست، به راستى سوره توحید است.ایده توحید که در سراسر قرآن و در صدها آیه به لحنها و بیانهاى گوناگون بازگو شده، در این سوره به صورتى فشرده و با عباراتى ناظر به عقاید خرافى و شرک آمیز رایج آن روزگار و با صراحتى که نفى کننده هر داعیه الوهیتى مى تواند بود، براى آخرین بار ایراد شده است.
این سوره از سویى به مسلمانان و به همه جهانیان خدایى را که از نظر اسلام، شایسته پرستش و ستایش است معرفى مى کند:خدایى که یکتا نباشد.خدایى که شبیه او را صدها و هزارها در میان خلق عالم بتوان یافت شایسته ربوبیت و الوهیت نیست. قدرتمندى و قدرتى که براى بودن و ادامه یافتن خود به کمک موجود دیگرى نیازمند باشد، نمى تواند و نمى باید بر بشر تحمیل شود.آن کس که در برابر خدایان پوشالى و نیازمند و پدید آمده و قابل زوال به کرنش و تعظیم برمى خیزد پا بر سر کرامت انسانى خویش مى گذارد و خود را و انسانیت را به قهقرا مى کشاند.این جنبه مثبت سوره توحید است که نشانه ها و ممیزات معبود و خداوندگار انسان را ارائه مى دهد و پوشالى بودن خداوندگاران تاریخ را به اثبات مى رساند. و از سوى دیگر به خدا پرستان و پذیرندگان اسلام هشدار مى دهد که درباره ذات و صفات خدا خود را به کنجکاویهاى عقلى که شبهه خیز و وسوسه انگیز است آلوده نسازند. خدا را به کوته سخنى-که مدعیان یاوه را از مقام قدس ربوبیت بتواند راند-بخوانند و یاد کنند و به جاى غرق شدن در فلسفه بافیها و ذهنیتها، به تعهدهایى که از عقیده به توحید برمى خیزد بیندیشند.
بنابر حدیثى که از امام على بن الحسین علیه السلام رسیده است، خداى متعال مى دانست که در آینده تاریخ، مردمى کنجکاو خواهند آمد و بدین علت سوره توحید و آیاتى از سوره حدید-تا آیه علیم بذات الصدور-را نازل ساخت تا حدود مجاز براى بررسى در ذات و صفات خدا را مشخص کند.پس هر که به ماوراى این حدود بپردازد خود را به هلاکت افکنده است. (3)
گویا سوره قل هو الله...به نمازگزار مى گوید:خدا قدرتى است یکتا و والا و برترین، ذاتا مستغنى و بى نیاز، نزاییده و زاده نشده، بى همانند و بى همال و، همین و بس. دانایى و بینایى و حکمت و دیگر صفات خداوند تا آنجا که دانستن و شناختن آن براى مسلمان لازم است و در شکل بندى زندگى و عروج روح او مؤثر تواند بود در آیات دیگرى از قرآن باز گفته شده است.بیش از این در ذات خدا و چگونگى صفات او غور مکن، معرفت بیشتر را در عمل به دست خواهى آورد.در پى آن مباش که با بحث و تعمق ذهنى به معرفت بیشتر دست یابى.در پى آن باش که معرفت را از راه ایجاد صفا و روحانیت در باطن روح و از راه عمل کردن به لوازم توحید کسب کنى. ..
.و چنین بودند پیامبران و صدیقان، بندگان راستین خدا و موحدان صادق و عارف.
________________________________________
1.متن حدیث در دومین پانوشت همین کتاب ذکر شده است.
2.یا«خدا یکتاست ».بنابر اینکه ضمیر هو براى شان و حدیث باشد.
3.ان الله عز و جل علم انه یکون فی آخر الزمان اقوام متعمقون، فانزل الله تعالى:قل هو الله احد و الایات من سوره الحدید الى قوله:علیم بذات الصدور، فمن رام وراء ذلک فقد هلک-نور الثقلین، ج 5، ص 706، به نقل از اصول کافى.

 

تسبیحات اربعه
پیش از آنکه به ترجمه ذکر رکوع و سجود بپردازیم، جملاتى را که در رکعتهاى سوم و چهارم نماز، در حال ایستاده باید تکرار کرد توضیح مى دهیم.این جملات، چهار«ذکر»اند و گویاى چهار حقیقت درباره خداوند:
سبحان الله-پاک و منزه است خدا، و الحمد لله-و ستایش و سپاس مخصوص خداست، و لا اله الا الله-و معبودى بجز خدا نیست، و الله اکبر-و خدا بزرگترین است.
دانستن این چهار خصوصیت در شکل گرفتن یک تلقى درست و کامل از توحید داراى تاثیرى عمیق است.زیرا هر یک از این چهار خصوصیت یک بدنه و یک نما از عقیده توحید را نشان مى دهد.
تکرار این جملات فقط بدان خاطر نیست که بر معرفت ذهنى انسان و آگاهى و اطلاع او افزوده شود بلکه دانستن صفات و خصوصیات خدا و تکرار ذکر خدا، بزرگترین فایده اش باید این باشد که در انسان حرکتى و مسئولیتى پدید آورد و وظیفه و تکلیفى فراخور آن حقیقتى که بدان معرفت یافته بر دوش او بگذارد.
به طور کلى عقاید اسلامى باید در خارج از ذهن و در صحنه زندگى منشا عمل و حرکت باشند، زیرا این عقاید صرفا از جنبه ذهنى و مجردشان نیست که داراى اعتبارند بلکه بیشتر به این دلیل که ناظر به زندگى انسانها و نقشبند زندگى و عمل فرد و جامعه اند، در اسلام معتبر شناخته مى شوند.درست است که هر عقیده اسلامى در معنا شناخت یک واقعیت است ولى تنها آن عقایدى در اسلام حتمى و لازم الاعتقاد شمرده شده اند که در صورت قبول و گرویدن بدان تعهدى براى انسان به وجود آید و وظیفه و تکلیفى جدید بر دوش او نهاده شود.
عقیده به وجود خدا از این گونه است.اعتقاد به بودن و نبودن خدا، هر کدام، شکلى مخصوص براى زندگى و عمل به وجود مى آورد.فردى یا جامعه اى که به راستى معتقد به وجود خداست به نوعى و شکلى زندگى مى کند و فرد و جامعه اى که این حقیقت را منکر است به نوع و شکل دیگرى.اگر انسان معتقد شد که او و جهان را قدرتى با اراده و از روى شعور و حکمت آفریده است، ناگزیر معتقد مى شود که این آفرینش براى مقصودى و داراى «جهت »و«غایتى »است و مى پذیرد که او در رسیدن به این مقصد و غایت داراى نقشى و متحمل مسئولیتى است.و همین احساس تعهد و مسئولیت است که او را به کار و تلاش و پویش و تحمل بارهاى سنگین وادار مى کند و، او از همه، احساس رضایت و خرسندى مى کند.
همچنین است عقیده به معاد، نبوت، امامت و...که هرکدام مسئولیتها و تکالیفى را بر دوش معتقد مى نهد و مجموعا راه و برنامه و خط مشى کلى زندگى او را مشخص و ممتاز مى سازد. اگر مشاهده مى شود که در واقعیت خارجى، آنان که خود را معتقد به این اصول فکرى مى دانند با آنان که از آنها بى اطلاع و بدانها بى اعتقادند، یکسان و یکرنگ زندگى مى کنند، این بر اثر نداشتن آگاهى درست یا ریشه دار نبودن ایمان و قبول آنان است.
در مواقع حساس و در نقطه عطفهاى زندگى است که صف معتقدان واقعى از مقلدان ناآگاه و فرصت طلب جدا مى شود. اکنون با این نگرش، برمى گردیم به مفاد و محتواى این چهار ذکر:
سبحان الله
خدا پیراسته و پاک است.از داشتن شریک، از ظلم، از مخلوق بودن، از انجام کارى بر خلاف حکمت و مصلحت، از همه نقایص و کمبودها و پلیدیهایى که در موجودات هست و از همه صفاتى که لازمه مخلوق بودن و«ممکن »بودن است.
با گفتن این جمله و یادآورى این خصوصیت براى خدا نمازگزار مى فهمد و به یاد مى آورد که در مقابل چه موجودى و چه ذات قابل ستایشى به کرنش و تعظیم برخاسته است.احساس مى کند تعظیم و تواضع او در برابر نیکى و کمال مطلق است.آیا کسى از اینکه به پاکى و نیکى و زیبایى مطلق احترام بگذارد احساس حقارت مى کند؟نماز اسلام چنین چیزى است.تواضع وتعظیمى است در برابر اقیانوس بیکرانه اى از خوبیها و کمالها و جمالها، تعظیمى نیست که انسان را سرشکسته کندو از کرامت و عزت انسانى او بکاهد، ستایشى نیست که آدمى را حقیر و خوار سازد.مگر انسان چیزى جز«درک کننده زیبایى و کمال و جوینده آن »است؟پس طبیعى است که در برابر کمال مطلق به خاک افتد و ذاتى را که دارنده آن است با تمام وجود خود پرستش و ستایش کند.این پرستیدن و ستودن او را به راه کمال و نیکى و زیبایى مى کشاند و حرکت زندگى او را در این جهت و در این سو قرار مى دهد.
آنان که نماز و عبادت اسلام را مایه خوارى و سرشکستگى انسان دانسته و آن را با ستایش قدرتهاى مادى مقایسه کرده اند این نکته ظریف را ندیده و ندانسته اند که: ستایش و بزرگداشت نیکى و پاکى، خود از نیرومندترین انگیزه هاى نیکى و پاکى است. و این نکته اى است که ذکر سبحان الله، یادآور پاکى و نزاهت خدا، به ما مى آموزد. و الحمد لله
بشر در سراسر تاریخ پر ملال زندگى اش همواره به خاطر برخورداریهاى گوناگون، به خاطر گرفتن امتیازهاى کوچک و بزرگ، به خاطر چند روزى بیشتر زیستن و حتى در موارد بسیار، به خاطر نان بخور و نمیرش در برابر کسانى که در خلقت با او برابر بوده و هیچ مایه اصیلى را از او بیشتر و سرشارتر نداشته اند زبان به ستایش و سپاس مى گشوده و تن و جان خود را تسلیم صاحب نعمتان مى کرده است.چون نعمت را متعلق به نعمت خوارگان مى دانسته، در طلب نعمت بردگى صاحب نعمت را پذیرا مى شده است، بردگى تن یا بردگى روح و فکر را.
به یادآوردن اینکه «همه سپاسها و ستایشها از آن خداست »مى فهماند که نعمتها نیز همه از آن خداست.پس هیچ کس به حقیقت مالک چیزى نیست تا از آن راه بتواند، و حق داشته باشد، کسى را اسیر و مطیع و بنده خویش سازد.به روحهاى ضعیف و دلهاى مسحور و چشمهاى فریفته نعمت نیز مى آموزد که رحمت و بخشش ناچیز صاحبدولتان و اربابان عالم را به چیزى نگیرند، از آنان ندانند، در برابر آن تن به بردگى ندهند، محرومیت از آن را تحمل نکنند و دارنده و محتکر آن را غاصب و متجاوز بدانند. و لا اله الا الله
این، شعار اسلام است که یکسره نمودارى است از جهان بینى و ایدئولوژى این مکتب. در این شعار یک «نفى »وجود دارد و یک «اثبات ».
نخست، همه قدرتهاى طاغوتى و غیر خدایى را نفى مى کند.خود را از یوغ بردگى هر نیروى اهریمنى نجات مى دهد.هر دست و بازویى را که به شکلى او را به راهى مى کشاند قطع مى کند.هر قدرتمندى جز خدا و هر نظامى جز نظام الهى و هر انگیزه اى جزانگیزه هاى خداپسند را به دور مى ریزد و با این نفى پرشکوه خود را از همه زبونیها و ذلتها و اسارتها و بندها و بندگیها مى رهاند.و آن گاه فرمان و اراده خدا را-که فقط در قالب یک «نظام الهى »یعنى یک جامعه اسلامى به معناى واقعى قابل لمس و قابل پیاده شدن است-بر وجود خویش فرمانروا مى سازد و بندگى خدا را که با هیچ بندگى دیگرى سازگار نیست مى پذیرد.
بندگى خدا یعنى سامان زندگى را طبق فرمان حکیمانه خدا تدارک دیدن و در نظام الهى که خطوط اصلى آن طبق دستور خدا ترسیم شده باشد، زیستن.یا با همه قدرت و تلاش ممکن در جهت ایجاد چنین نظامى و چنان سامانى حرکت کردن.
نظامهاى دیگر، نظامهایى که بر شالوده یک تفکر بشرى بنا شده است، به این دلیل که از جهالت و بى اطلاعى و کج اندیشى و احیانا غرض ورزى خالى نیست، نمى تواند بشر را کامیاب سازد و او را به کمال مطلوب انسانى اش برساند.
فقط جامعه و نظام الهى است که چون از حکمت و رحمت خدا سرچشمه گرفته و با آگاهى از نیازهاى انسان و از آنچه مى تواند برآورنده این نیازها باشد طرح ریزى شده مى تواند محیط مساعد و مناسبى باشد براى رشد این نهالى که نامش «انسان »است.
دشمن نظامهاى دیگر نیستیم، دلسوز آنهاییم.این سخن انبیا است و انبیاى خدا، پدران دلسوز بشرند.به سازندگان و طراحان خانه هایى که بشر مى باید در آن زیست کند، یعنى به پدیدآورندگان و بانیان نظامهاى اجتماعى، مى آموزند و پند مى دهند که:بشر جز در نظام الهى و توحیدى کامروا نبوده و نخواهد بود.تاریخ ثابت کرده است و دیده ایم و مى بینیم که در نظامهاى غیر خدایى انسانیت چه مى کشد و انسانها چگونه مسخ شده و به چه روزى دچار گشته اند. و الله اکبر
پس از آن نفى ها، یک انسان عادى که هنوز با واقعیتهاى جاهلى دست به گریبان است، احساس غربت و وحشت مى کند و خود را تنها مى یابد.او از طرفى در مد نگاه خود همه بنیانهایى را که تا این لحظه استوار به نظر مى رسید در حال فرو ریختن مشاهده مى کند ولى از طرفى جاهلیت، به سطبرى یک کوه، خود را به او نشان مى دهد و به رخ او مى کشد.همان چیزهایى که او آنها را نفى کرده است، بودن خود را به چشم او و در معرض تماشاى او در مى آورندو او را به هراس مى افکنند.درست در همین لحظه است که او مى گوید:الله اکبر-خدا بزرگتر است:از همه چیز، از همه کس، از همه قدرتها و قدرتمندیهایشان و، از آنکه بتوان او را به وصف آورد.طراح سنتها و قانونهاى تکوینى جهان، چه در طبیعت و چه در تاریخ، اوست.پس پیروزى نهایى که در گرو سازگارى با این قوانین و سنتهاست، تنها در پایبندى به فرمان او میسر است و بندگان و فرمانبران او تنها جبهه پیروزمند در کشمکش تاریخى بشریت اند. و محمد-صلى الله علیه و آله-این حقیقت را خوب مى دانست و با همه وجودش به آن ایمان داشت و آن را لمس مى کرد.از آن رو یک تنه در برابر همه گمراهان مکه، بل در برابر همه جهان، ایستاد.و چنانکه از انسان برجسته اى در حد او گمان مى رود چندان پایدارى کرد که کاروان گمراه بشر را از دنباله روى ذلتبار قدرتهاى طاغوتى رها ساخت و در مسیر فطرى که مسیر تکامل است، به راه انداخت.
کسى که در برابر قدرتگونه هاى بشرى خود را کوچک و ضعیف و بى اراده مى یابد، اگر بفهمد و بداند که برترین قدرتها خداست دلش اطمینان و آرامش مى یابد و در باطنش نیرویى بیسابقه شعله مى کشد، و همین است که او را برترین و نیرومندترین مى سازد. این بود خلاصه اى از مفاد و محتواى چهار جمله اى که در رکعتهاى سوم و چهارم نماز در حال ایستاده تکرار مى شود.

 

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 34   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله از ژرفای نماز