ژیکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

ژیکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق در مورد دوران کودکی و نوجوانی امام حسن مجتبی (ع)

اختصاصی از ژیکو تحقیق در مورد دوران کودکی و نوجوانی امام حسن مجتبی (ع) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد دوران کودکی و نوجوانی امام حسن مجتبی (ع)


تحقیق در مورد دوران کودکی و نوجوانی امام حسن مجتبی (ع)

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه156

 

فهرست مطالب

 

1-1. طرح مسأله(موضوع تحقیق)

1-2. سؤالات تحقیق

1-3. فرضیه پژوهشی

1-4. هدف از تحقیق

1-5. روش تحقیق

1-6. محدودیت های تحقیق

1-7. پیشینه تحقیق

2-2. در زمان پیغمبر اکرم(ص)

2-1. تاریخ ولادت و حسب و نسب

2-3. در زمان علی(ع)

2-4. نسب شریف امام حسن(ع)

2-5. والدین پاک سرشت امام حسن(ع)

2-6. پدر ارجمند امام حسن(ع)

2-7. مادر گرامی امام حسن(ع)

3-1. صبر و حلم

3-2. سخاوت و احسان

3-3. فصاحت و بلاغت

3-4. هیبت و شکوه

3-5. پارسایی و عبادت

3-6. شهامت و شجاعت

3-7. دانش امام حسن(ع)

3-8-1. امام حسن(ع) در قرآن کریم

3-8-2. آیه تطهیر

3-8-3. آیه مودت

3-8-4. آیه مباهله

3-8-5. سوره هل أتی

3-9.کنیه و لقب های امام حسن(ع)

3-10 اولاد امام حسن(ع)

3-11. زوجات آن حضرت

3-12. اصحاب و روات

3-13-1. شهادت امام حسن(ع)

3-13-2. معاویه و چالش های فراروی

3-13-3. جنایتی هولناک

3-13-4. واپسین روزها

3-14. گلچینی از معجزات امام حسن مجتبی(ع)

چکیده

بسم الله الرحمن الرحیم

امام حسن(ع) نخستین پیشوای درست کرداری است که از خاندان نبوت برای رهنمونی خلق، برخاسته است، میلاد این امام همام در شب نیمه ماه مبارک رمضان سال سوم هجری وقوع یافت، که بر پیامبر و خاندان او مبارک باد. امام حسن(ع) دارای صورتی زیبا(شبیه پیامبر بود) و ویژگی های اخلاقی والایی بود، که کمتر کسی از آنها برخوردار بود او حلیم بود، صبور و، شکیبا و دانشمند بود. با قرآن انس داشت، و در مقابل همه سختی ها استوار بود.

امام(ع) در بسیاری از جنگ های زمان حضرت علی(ع) مانند جنگ جمل و صفین شرکت داشت، و در شجاعت و استقامت بی بدیل بود، و الگوی همگان قرار گرفته بود. امام حسن(ع) بعد از شهادت پدرش علی(ع)، به خلافت مسلمین رسید، ولی دوران خلافت ایشان بسیار کوتاه بود، چه بسا معاویه و همدستانش برای رسیدن به خلافت از هیچ ظلم و ستمی دریغ نمی کردند. امام در برابر آنها قرار گرفت با سپاهی گران، و به مبارزه با آنها پرداخت. ولی معاویه وقتی که دید نمی تواند در برابر امام(ع) و سپاهیان عراق دوام بیاورد، به نیرنگ و فریب فرماندهان سپاهیان پرداخت، آنها را با رشوه های کلانی و وعده های حکومت شهرها و ازدواج بنی امیه به طرف خود کشانید و جاسوسهای زیادی را بین یاران امام فرستاد.

معاویه در نقشه خود موفق شد و نامه ای نوشت برای امام حسن(ع) برای قبول صلح و بیعت امام(ع) با دیدن این شرایط که هم اهل بیت را در خطر نابودی می دید و هم مسلمانات را، صلح با معاویه را پذیرفت و این تصمیم مصلحت مسلمانان بود بعد از اینکه معاویه به خلافت رسید، به تمام شرایط عهدنامه پشت پا زد، و مسلمانان را مورد آزار و اذیت خود قرارداد. تا جایی که برخی از شاعران عرب، ظلم و ستم آنان را به تصویر کشیدند. و صلح، شرایط صلح، حکمت صلح، و برخورد با معاویه را به صورت ادبی بیان کردند.

از لحاظ فرهنگی هم زمان حضرت امام حسن(ع)، زمان سختی بود. معاویه و همدستان به جعل احادیث پرداختند و به ائمه و پیغمبر نسبت دادند، به دشنام گویی علی(ع) در قنوت نمازها پرداختند و اهل بیت را مورد آزارد اذیت قرار دادند.

و شهادت آن حضرت در 28 ماه صفر سال پنجاهم هجری در سن 47 سالگی بوده است.

 

 

 

مقدمه

( بسم الله الرحمن الرحیم )

«رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرکاتُهُ عَلیْکُمْ أهْلَ البَیْتِ، إنَّهُ حَمیدٌ مَجید»

منت خدای را عزّ و جلّ که چراغ را فرا راه این بنده ناچیز گردانید و این اسیر بیغوله های جهل را به مدد الطافش از قعر حضیض رهانید. و درود بی پایان بر رحمت عالمیان و صفوت آدمیان حضرت ختمی مرتبت محّمد مصطفی(ص) و اهل بیت طاهرین او(علیهما السلام) باد، آنانکه باب مدینه علم نبوی و بزرگ راهنمایان طریق سعادت دنیوی و اخروی اند؛ علی الخصوص درود و


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد دوران کودکی و نوجوانی امام حسن مجتبی (ع)

دانلود مقاله نوجوانی دوره تغییر

اختصاصی از ژیکو دانلود مقاله نوجوانی دوره تغییر دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

نوجوانی اغلب به دوره‌ای بین کودکی و بزرگسالی اطلاق می‌شود. هر دوره‌ای از زندگی را می‌توان بر مبنای پاره‌ای از مسائل رشدی نظیر مسائل بیولوژیکی، روانی و اجتماعی دسته‌بندی کرد. از جمله آنها که به طور مشخص ولی نه الزاما در طی دهه دوم زندگی اتفاق می‌افتد آگاهی‌های شغلی، رشد ارزش‌ها و خودمحوری‌های مسئولانه و باز شدن گره‌های عاطفی با والدین است.
دوره نوجوانی را باید یک مرحله بسیار مهم از زندگی تلقی کرد دوره‌ای که با ویژگی‌هایش از سایر دوران زندگی متمایز می‌شود.
گرچه همه دوران عمر مهم است ولی این دوره مهمتر از سایر دوره‌هاست زیرا تاثیرات ناگهانی بر رفتار و دیدگاه فرد دارد. با در نظر گرفتن این که سایر دوره‌های زندگی به دلیل تاثیرات درازمدت آن پر معنی و قابل توجه هستند لیکن دوره نوجوانی یکی از دوره‌هایی است که از هر دو جنبه از تاثیرات ناگهانی و درازمدت برخوردار و قابل توجه است.
نوجوان در ابتدای بلوغ تصور می‌کند که در مرکز جهان قرار دارد و همه چیز تابعی است از وجود او، این تصور که با پایداری نشانه‌های بلوغ در وی همراه است پس از پایان دوران بحران بلوغ به تدریج رنگ می‌بازد و نوجوان به دنیای واقعیت عینی جهان پیرامون باز می‌گردد.
میزان تغییر در نگرش‌ها و رفتار در طی دوره نوجوانی با میزان تغییر در وضعیت بدنی برابر است و طی سال‌های اولیه نوجوانی، زمانی که تغییرات بدنی با سرعت انجام می‌شود تغییرات در نگرش‌ها و رفتار نیز با شتاب به وجود می‌آید و همچنان که تغییرات بدنی آرام به پیش می‌رود به همان نسبت نگرش‌ها و رفتارها نیز تغییر می‌یابند.
گفتنی است؛ گرچه هر سنی مسائل خاص خودش را دارد ولی مسائل نوجوانان اغلب برای پسران و دختران به گونه‌ای است که آنها به سختی از عهده حل شدن آن بر می‌آیند دو دلیل برای این مسئله وجود دارد؛ اول این‌که در سراسر دوره کودکی مسائل آنها بالاخره توسط والدین و معلمان حل می‌شود در حالی که بسیاری از نوجوانان به دلیل بی‌تجربگی به تنهایی از عهده حل مسائلشان بر نمی‌آیند.
دوم این‌که نوجوانان دوست دارند احساس کنند که افرادی مستقل و آزاد هستند، آنها درخواست ارائه راهی را دارند که خودشان بتوانند از عهده حل مسائل برآیند و کوشش‌هایی را که از جانب والدین و معلمان برای کمک به آنها ارائه می‌شود، نمی‌پذیرند.
با توسعه تجارب اجتماعی و شخصی و با افزایش قدرت تفکر عقلانی، نوجوانان رشد یافته‌تر می‌‌شوند و به طور کلی به خود، خانواده، دوستان و زندگی واقع‌بینانه‌تر می‌نگرند در نتیجه آنها کمتر از ناامیدی و توهم معقول رنج می‌برند و نسبت به سال‌هایی که جوانتر بودند واقع‌گراتر می‌شوند این یکی از موقعیت‌هایی است که آنها را در شادی‌های بیشتری که خاص نوجوانان رشد یافته‌تر است، مشارکت می‌دهد.
اختلالات دوره نوجوانی
یکی از مهمترین و در عین حال بحرانی ترین دوره های زندگی هر فردی ، دوره نوجوانی می باشد.برای اینکه بتوانیم هنجارها و ناهنجارهای این دوره را بشناسیم ناگزیر باید با دوره نوجوانی آشنا شویم.
طبق تعریف دوره نوجوانی به تقریبا ً به محدوده سنی 13 تا 19 سال گفته می شود.البته باید به این نکته توجه داشت که این محدوده تقریبی است .چرا که طبق مطالعات انجام شده سن دوره نوجوانی از حدود 150 سال پیش به این طرف به مدت 4 سال و 8 ماه گسترش پیدا کرده است.در واقع زمانی که یک فرد وظایف یک بزرگسال را می فهمد و درک می کند دیگر یک نوجوان نیست. طبق تحقیقات یکی از مواردی که سن پذیرش مسئولیت بزرگ سالان را عقب می اندازد دانشگاه رفتن می باشد.
رفتار
عوامل موثر در شکل گیری رفتارهای افراد عبارتند از :
1- عوامل زیستی
2- عوامل روانی
3- عوامل اجتماعی
و این به این معنی است که تمام رفتار ما از این سه عامل نشئت می گیرند.
بحران نوجوانی
در مورد وجود یا عدم وجود بحران در دوره نوجوانی دو نظریه عمده وجود دارد
1- نظریه اول معتقد به بحرانی بودن دوره نوجوانی است که دانشمندانی چون آقای اریکسون مدافع آن هستند
2- عده دیگر معتقد هستند که هیچ بحرانی در دوره نوجوانی وجود ندارد و بزرگانی چون آفر و بندورا مدافع آن هستند.

 

رفتار در نوجوان ها سه ویژگی دارد:
1- رفتارهایی را نشان می دهند که ناهنجار است ولی اختلال یا بیماری روانی نیست
2- اکثر نوجوانان خیلی زود اختلال ها را رفع می کنند
3- خیلی مشکل است بین رفتار بهنجار و نابهنجار تمایز قایل شویم.
ملاک های تشخیص رفتارهای هنجار از ناهنجار
1- فراوانی یک رفتار: تعداد بروز یک رفتار در یک فرد در مقایسه با همسالان
2- شدت : نیرومندی بروز یک رفتار
3- تداوم : در یک دوره زمانی تکرار یک عمل
4- تناسب سنی : بعضی رفتارها در یک سنی هنجار و در یک سنی ناهنجار هستند.
5- موقعیت : در موقعیت های مختلف بروز کند.
تغییرات دوره نوجوانی عبارتند از:
الف – رشد جسمانی دوره نوجوانی
این رشد شامل موارد مختلف زیر می باشد
1- هورمون های مختلف در بدن ترشح می کنند.(تیروئید ، پاراتیروئید ، آدرنالین ، هیپوفیز ، گناد ها یا غدد جنسی )
2- تجمع غدد چربی و عرق در پوست
3- تغییرات ظاهری در اندام ها ( که با عدم تناسب ظاهر فیزیکی همگام است)
4- عدم تناسب بین رشد ماهیچه ها و رشد سلول های عصبی (نوجوانان به این دلیل است که در این دوره به در و دیوار می خورند ، زمین می خورند و وسایل را می اندازند .)
5- افزایش حجم قلب ، شش ها ، اندام گوارشی و حجم خون
بلوغ
دوره ای که فرد توانائی تولید مثل را به دست می آورد را دوره بلوغ می نامند .که در دختران و پسران سن شروع این دوره متفاوت است ولی معمولا برای دختران در سن 13 تا 5/14 سالگی و در پسران در سن 5/14 تا 16 سالگی اتفاق می افتد.
عوامل موثر در بلوغ
1- وراثت : والدینی که زود بالغ هستند معمولا ً بچه های زود بالغ هم دارند
2- عوامل جغرافیایی : سن بلوغ در آب و هوای گرم زودتر از آب و هوای سرد است.
3- سلامت ، تغذیه ، بهداشت: سلامت و تغذیه خوب و رعایت بهداشت سن بلوغ را زودتر می کند.
4- هوش : بچه های باهوش تر چون محرک های محیطی را زودتر و بهتر درک می کنند ،زودتر بالغ می شوند.
5 – عوامل محیطی : هرچقدر بچه ها بیشتر در معرض محرکهای بلوغی باشند ، زودتر بالغ می شوند.
ب – کسب هویت
دو نوع هویت داریم :
1- هویت شخصی 2- هویت اجتماعی
در هویت شخصی نوجوان به به سنی می رسد که از خانواده جدا شده و می خواهد مستقل شود و در واقع به دنبال جواب سئوال من کیستم ؟ می باشد.و جواب این سئوال در واقع همان هویت شخصی نوجوان می باشد.ولی در هویت اجتماعی به دنبال پاسخی برای این سئوال است که جامعه چه برداشتی از من دارد یا من چه تاثیری بر روی جامعه دارم.و فردی سالم است که بین هویت شخصی و اجتماعیش تناسب درستی وجود داشته باشد.
نوجوانان در کسب هویت چهار گروهند:
1- گروهی که هویت زود رس دارند.این دسته نوجوانانی را شامل می شود که تلاشی برای پیدا کردن جواب من کبستم ندارند و خیلی زود هویت آنها تثبیت می شود.یا به عبارت دیگر همرنگ جماعت می شوندو ارزش ها و باورهای دیگران را خیلی زود می پذیرند.این گروه معمولا ً اعتماد به نفس پایینی دارندیا خانواده های سختگیر و مستبد دارند
2- گروهی که هویت دیررس دارند . این گروه شامل نوجوانانی است که در مسیر هویت یابی حرکت می کنند ولی مسائلی پیش می آید که رسیدن به هویت را برای آنها به تاخیر می اندازد.
3- گروهی که آشفتگی هویت دارند.این دسته گروهی هستند که به یک هویت منسجم نرسیده اند.
4- گروهی که هویت سالم دارند.این دسته افرادی هستند که به راحتی وارد دنیای بزرگسالی می شوند.
این گروه بندی برای هویت یابی مربوط به آقای مارشیا بود.ولی گروه بندی های دیگری نیز داریم :
هویت منفی – گروهی هستند که در هنگام کسب هویت چون نمی توانند انتظار جامعه و معلم و خانواده را کسب کنند ، روش دیگری را انتخاب می کنند.و برای جلب توجه کارهایی را انجام می دهند که درست خلاف هویت پذیرفته شده جامعه می باشد.( افراد بزهکار)
هویت جنسی – این یعنی اینکه از نقش جنسی خود اطلاع و آگاهی درستی داشته باشیم .یعنی از یک مرد در جامعه چه انتظاری می رود و از یک زن چه انتظاری می رود.
ج – ارتباط با والدین
در زمینه ارتباط با والیدین نوجوانان با چند مورد مواجهه هستند که عبارتند از :
1- مواجهه با منابع قدرت که عبارتند از والدین و مربیان و پلیس و ....
2- تغییر در دلبستگی نوجوان
یکی دیگر از مراحل رشد طبیعی تغییر در دلبستگی است.در این مرحله والدین می ترسند که پایگاه عاطفی خود نزد کودکشان را از دست بدهند.یا اینکه می ترسند دیگر نوجوان آنها را دوست نداشته باشد.
3- تعارض در ارزش ها
اگر نوجوانی همه ارزشها را زود می پذیرد دچار هویت زودرس است ولی اگر نوجوانی با ارزش ها دچار چالش شد و سپس پذیرفت آنگاه به یقین رسیده است و کمتر دچار مشکل خواهد شد.
4- استقلال طلبی
یادمان باشد در این مرحله به جای مخالفت با استقلال طلبی بچه ها باید به آنها یاد بدهیم که چگونه مستقل باشند.
5- خود محوری نوجوان
در این دوران نوجوان در افکارش معمولا تک بعدی است یعنی نمی تواند یک مسئله را از ابعاد مختلف ببیند.
6- دلبستگی به جنس مخالف
نیاز به جنس مخالف یک میل طبیعی است و اگر در نوجوانی نباشد یک بیماری محسوب می شود.در ابتدای شروع این میل در نوجوانان ابتدا با مخالفت با جنس مخالف شروع می شود.ولی در باطن این مخالفت در واقع ابراز وجود می باشدو معمولا با کسی که بیشتر دوست دارند بیشتر مخالفت می کنند .ولی با طی این مرحله این مخالفت تبدیل به موافقت می شود.و در این مرحله است که برای جلب نظر جنس مخالف به ظاهر خود می رسند.

 

 

 

 

 

 

 


ویژگی های دوران نوجوانی


نوجوانی اغلب به دوره ای بین کودکی و بزرگسالی اطلاق می شود . این واژه ، برچسب مناسبی جهت دوره ای از زندگی فرد ( تقریباً سنین 12 – 20 سالگی ) است و چنین استعمالی ، هیچ گونه قید و تعریفی درباره ی خصوصیات رشد نوجوان ها یا علل اختصاصی نوجوانی ندارد.
هر دوره ای از زندگی را می توان بر مبنای پاره ای از مسائل رشدی ، نظیر : مسائل بیولوژیکی ، روانی و اجتماعی دسته بندی کرد. از جمله آنها که به طور مشخص ، ولی نه الزاماً در طی دهه دوم زندگی ، اتفاق می افتد ارتباط با جنس مخالف ، آگاهی های شغلی ، رشد ارزشها و خود محوری های مسئولانه و باز شدن گره های عاطفی با والدین است.
دوره نوجوانی را باید یک مرحله بسیار مهم از زندگی تلقی کرد. دوره ای که با ویژگی هایش از سایر دوران زندگی متمایز می شود. این ویژگی ها عبارت اند از :
1 – نوجوانی ، یک دوره مهم به شمار می رود.
گرچه همه ی دوران عمر مهم است ولی این دوره مهمتر از سایرین می باشد . زیرا تأثیرات ناگهانی بر رفتار و دیدگاه فرد دارد. با در نظر گرفتن این که سایر دوره های زندگی ، به دلیل تأثیرات درازمدت آن ، پرمعنی و قابل توجه هستند ، لیکن دوره ی نوجوانی ، یکی از دوره هایی است که از هر دو جنبه ی تأثیرات ناگهانی و درازمدت برخوردار و قابل توجه است. برخی از ادوار زندگی به دلیل تأثیرات فیزیکی و بدنی ، با اهمیت و برخی دیگر از لحاظ تأثیرات روانی قابل اعتنا هستند، لیکن نوجوانی از هر دو جهت مهم است.
2 – نوجوانی ، یک دوره ی انتقال ( برزخی ) است.
انتقال به معنی یک وقفه یا تغییر از آنچه که قبلاً انجام شده نیست، بلکه بیشتر عبور از مرحله ای از رشد به مرحله ی دیگر می باشد. این به آن معنا است که آنچه قبلاٌ واقع شده ، نشانه ی خود را روی آنچه که در زمان حال و آینده اتفاق می افتد ، باقی می گذارد . کودکان در زمانی که از خردسالی به بزرگسالی می رسند، باید جنبه های کودکانه را کنار بگذارند. همچنین باید الگوهای جدید رفتاری و نگرشی را بیاموزند تا جانشین آن چیزهایی شود که ترک کرده اند.
به هرحال ، این مهم است که درک کنیم آنچه قبلاً واقع شده ، نشانه های خود را باقی گذاشته است و بر الگوهایِ نوینی از رفتارها و نگرش های فرد اثر می گذارد.
در طی هر مرحله ی انتقالی ، وضع و جایگاه فرد مبهم است. نوجوان در این زمان نه کودک و نه بزرگسال است. اگر مانند کودکان رفتار کند ، به او گفته می شود که به مانند سن خودش عمل کند و اگر سعی کند نظیر بزرگسالان عمل کند ، اغلب متهم می شود که برای شلوارهای کوتاه خود ، خیلی بزرگ شده و برای این تلاشی که انجام می دهد تا مثل بزرگترها عمل کند ، مورد سرزنش واقع می شود. از طرف دیگر ، موقعیت مبهم نوجوانان امروز ، این منفعت را برای آنها در بر دارد که فرصتی را به منظور آزمودن شیوه های مختلف زندگی به آنها می دهد تا آنها تصمیم بگیرند که چه الگوهای رفتاری ، ارزشی و نگرشی ، بهتر می توانند نیازهای آنان را تأمین نمایند.

 


3 – نوجوانی ، یک دوره ی تغییر است.
میزان تغییر در نگرش ها و رفتار در طی دوره ی نوجوانی با میزان تغییر در وضعیت بدنی برابر است و در طی سال های اولیه نوجوانی ، زمانی که تغییرات بدنی با سرعت انجام می شود ، تغییرات در نگرش ها و رفتار نیز با شتاب به وجود می آید و همچنان که تغییرات بدنی آرام به پیش می رود. به همان نسبت نگرش ها و رفتار نیز تغییر می یابند.



تقریباً پنج نوع تغییر وجود دارد که در طی دوره ی نوجوانی واقع می شود:
نخست آن که ، حیات عاطفی ( انفعالی ) توسعه می یابد. شدت آن به سرعت و میزان تغییرات بدنی و روانی بستگی دارد که در این زمان واقع می گردد. زیرا این تغییرات ، معمولاً در اوایل نوجوانی سریع تر اتفاق می افتد. توسعه ی حیات عاطفی معمولاً در آغاز نوجوانی بیشتر از انتهای نوجوانی مطرح می شود.
دوم این که ، سرعت تغییراتی که با رشد جنسی همراه است، نوجوانان را از خودشان و از استعدادها و علائقشان نامطمئن می سازد. آنها به شدت احساس بی ثباتی می کنند، احساسی که اغلب با تدابیر مبهمی که آنها از سوی معلمان و والدین دریافت می کنند، تشدید می شود.
سوم ، تغییراتی است که در بدن ، علائق و نقش هایی که در گروههای اجتماعی از آنان انتظار می رود ایفا نمایند، به وجود می آید و مسائل جدیدی را می آفریند. برای نوجوانان کم سن وسال ، این تغییرات بسیار زیاد است و کمتر از آنچه که قبلاً تصور می کردند قابل حل به نظر می رسد. قبل از این که آنها مسائلشان را حل کرده و به رضایت برسند ، با خودشان و مسائلشان درگیر خواهند بود.
چهارم ، همچنان که الگوهای علائق و رفتار تغییر می یابد، ارزش ها نیز متغیر خواهند بود . آنچه که در زمان کودکی برایشان مهم بود، اکنون که در آستانه ی بزرگسالی قرار دارند ، کمتر اهمیت پیدا می کند؛ به عنوان مثال ، برای بیشتر نوجوانان ، مسئله ی دوستانی که از همسالان هم تیپ و جذاب باشند ، مهمتر از تعداد زیادی دوست است که سنخیت روحی با او نداشته باشند. آنها اکنون به مسئله کیفیت ، بیشتر از کمیت، اهمیت می دهند.
پنجم این که ، بیشتر نوجوانان در مورد تغییرات ، حالتی متغیـّر دارند. زمانی درخواست و تقاضای استقلال دارند، ولی اغلب از مسئولیت هایی که همراه با استقلال و ارزیابی آنهاست ، هراس دارند.
4 – نوجوانی ، سنی مسئله آفرین است
گرچه هر سنی مسائل خاص خودش را دارد ، با این حال ، مسائل نوجوانان اغلب برای پسران و دختران به گونه ای است که آنها به سختی از عهده ی حلشان برمی آیند. دو دلیل برای این مسئله وجود دارد:
اول اینکه ، در سرتاسر دوره ی کودکی ، مسائل آنها بالاخره توسط والدین و معلمان حل می شود، در حالی که بسیاری از نوجوانان به دلیل بی تجربگی ، به تنهایی از عهده ی حل مسائلشان برنمی آیند.
دوم اینکه نوجوانان دوست دارند احساس کنند که افرادی مستقل و آزاد هستند . آنها درخواست ارائه راهی را دارند که خودشان بتوانند از عهده ی حل مسائل برآیند و کوشش هایی را که از جانب والدین و معلمان برای کمک به آنها ارائه می شود ، نمی پذیرند.
5 – نوجوانی ، زمان جستجوی هویت است
در سراسر سن گروه گراییِ اواخر کودکی ، انطباق با معیارهای گروه به مراتب بسیار مهمتر از فرد گرایی است. همچنان که قبلاٌ اشاره شد ، کودکان در لباس ، گفتار و رفتار علاقه مندند که تقریباً و در حد امکان شبیه افراد گروه باشند. هرگونه انحراف از معیار گروه به تهدید علیه تعلق به گروه شباهت دارد. در سال های اولیه نوجوانی ، تطابق با گروه هنوز برای دختران و پسران حائز اهمیت است. به تدریج آنها درصدد جستجوی هویت برمی آیند و تمایل چندانی به این که شبیه همسالان خود در گروه باشند، ندارند.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  19  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله نوجوانی دوره تغییر

دانلود مقاله نوجوانی

اختصاصی از ژیکو دانلود مقاله نوجوانی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

مرحله ای از مراحل تحول و رشد انسان است که محدوده سنی آنرا بین 11-12 سالگی تا 18-19 سالگی می دانند. البته این محدوده سنی به زعم برخی صاحب نظران به 3 مرحله ابتدای نوجوانی از 11 تا 15 سالگی؛ اواسط نوجوانی 14 تا 17 سالگی و اواخر نوجوانی از 17 سالگی به بعد تا 18 یا 19 سالگی تقسیم می شود. این مرحله را با رشد سریع قد و وزن و تغییرات فیزیولوژیکی متناسب می دانند که البته جنبه های روان شناختی و ارتباطی نوجوان نیز در این دوره، تغییرات قابل توجهی خواهد داشت.
پدیده قابل ملاحظه ای که در این مرحله اتفاق می افتد و از آن به نوعی تعبیر به بحران می کنند، بلوغ نام دارد. در واقع بلوغ به اولین مرحله نوجوانی اطلاق می گردد؛ یعنی آن زمان که بلوغ جنسی بارز می شود.
پدیده بحرانی دیگر در دوره نوجوانی، بحران هویت است؛ نگرانی در مورد جواب این سئوال که « من کیستم؟ » و در همین حین استقلال (موجودی مستقل و جدا شدن) را تمرین می کند.
نگرش شایعی که درباره دوره نوجوانی وجود دارد اینکه، هم از نظر والدین و هم از نظر نوجوانان این دوران، دورانی دشوارتر از سالهای اولیه کودکی قلمداد شده است، لذا افراد را با دشواری هایی مواجه می کند. این مواجهه گویا فراموشی بزرگسالان از دشواری های دوران نوجوانی خودشان را تایید می کند و چنین وضعیتی می تواند به همدلی و تفاهم با نوجوان آسیب بزند. در همین راستا برای بررسی تغییرات چند جانبه دوران نوجوانی، به نظر می آید داشتن دیدگاه جامع و چند بعدی می تواند به جمع بندی مطالب و فهم این دوره کمک کند.

 


دیدگاه زیستی – روانی و اجتماعی ) Biopsychosocial (
با توجه به این مدل می توان به جنبه های فیزیولوژیکی، روان شناختی و ارتباطی نوجوان و نوجوانی پرداخت.
از دیدگاه زیستی؛ ورود به مرحله نوجوانی منجر به افزایش فعالیت غده هیپوفیز به صورتی می شود که هورمون هایی را که قبلاً ترشح نمی کرد، ترشح کند. ترشح این هورمون ها، به نوبه خود منجر به فعالیت غدد داخلی دیگر شده، ترشح هورمون های دیگر را باعث می شود؛ مثل هورمون های جنسی و هورمون های رشد. این هورمون ها و هورمون های دیگر از راه های پیچیده ای با هم در کنش متقابل هستند تا پیشروی منظم رشد جسمانی و فیزیولوژیکی را برانگیزند. آنچه در این دوره اتفاق می افتد جهش نموی نوجوانی است که به میزان ازدیاد سریع قد و وزن اطلاق می گردد و با بلوغ جنسی توام است.
* بخاطر ازدیاد سریع قد و وزن در این دوره، نیازهای غذایی نوجوانان در سال های رشد به طور چشمگیری افزایش می یابد.
* بخاطر تفاوت در رشد اعضاء مختلف بدن (تغییر در تناسب اعضاء بدن)، نوجوانان موقتاً احساس ناخوشایندی پیدا می کنند. اظهار نظرات والدین در خصوص تغییرات جسمی نوجوان می تواند هم آسیب زننده باشد و هم آرامش بخش و اطمینان دهنده.
* رشد عضلات بدن و استخوان ها بخصوص در پسرها، باعث می شود سازگاری آنها با مرکز ثقل بدن و مرکز زمین بهم بریزد. گزارشی که والدین در این مقطع می دهند این است که « نمی دانیم چرا هر چی پسرمان بزرگتر می شه، به جای اینکه منظم بشه، شلخته تر می شه و برای انجام کارهای شخصی اش تنبلی می کند». نوجوان تا هنگامی که بتواند با افزایش حجم عضلات و در کل افزایش قد و وزنش کنار بیاید و سازگار بشود به زمان نیاز دارد و والدین هم می توانند با درک این موضوع، به نیاز آنها احترام بگذارند و این موضوع برای آنها بسیار همدلانه و خوشحال کننده است. به آنها اعتماد به نفس می دهد.
* تغییرات رشدی و نیاز به سازگاری با آن باعث می شود نوجوانان به خصوصیات جسمانی خود توجه بسیاری داشته باشند. به خوش تیپ بودن خودشان خیلی اهمیت می دهند. تصور آنها از خوش تیپی خیلی تحت تاثیر نظرات والدین، گروه همسالان، فرهنگ بومی و واردات فرهنگی کشورهای دیگر است. آنچه که اهمیت دارد توجه به این مسئله است که تصویر ذهنی آنها از خودشان به شدت تحت تاثیر تغییرات جسمی و فیزیولوژیکی قرار دارد. این همان Body Image یعنی تصویر بدن است. نوجوانی که در دوران کودکی و در سنین دبستان به تصویر ثابتی از جسم خودش رسیده است، این تصویر دردوران نوجوانی از اواخر دوره راهنمایی، بهم می ریزد و به شدت عزت نفس او را درگیر می کند. او اگر در این درگیری بتواند سازگاری متناسبی با این تغییرات وسیع بدست آورده و به یک تصویر واضح و قابل قبول از خودش برسد، شاهد اعتماد به نفس بالا در او خواهیم بود. این تصویر به او کمک خواهد کرد که بتواند به بخشی از جواب این سئوال که « من کیستم » برسد و اگر نرسد، اعتماد به نفس او تحت تاثیر این آشفتگی، پایین آمده، حتی تاثیر آن در کارکرد و حوزه های دیگر را شاهد خواهیم بود؛ مثل خانواده، ارتباط با همسالان، مدرسه و ... .
آنچه که والدین گزارش می دهند اینکه «پسر ما نمی دانیم چرا همش وقتش را جلوی آینه می گذراند. او از ما خواسته یک آینه قدی داخل اتاقش نصب کنیم. وقتی می خواهیم برویم مهمانی، از دستش کلافه می شویم، همش بهانه میاره که لباس ندارم و همش ما را معطل خودش میکند».
از دیدگاه روان شناختی؛ آنچه اهمیت دارد والدین به آن آگاه باشند این است که نوجوان بخاطر رشد توانایی شناختی که به نوعی اشاره به ورود او به سطح تفکر عملیات صوری (انتزاعی) دارد. علاوه بر اینکه درباره خودش زیاد فکر می کند، تصور می کند دیگران هم با موشکافی عیبجویانه، خصوصیات شخصیتی، احساسات، رفتار و ظاهر او را زیر نظر دارند. این تصور باعث می شود که نوجوان بیشتر به خودش مشغول شود؛ چیزی که از سمت والدین ابراز می شود این است که در چنین موقعیت هایی، « فرزندمان می گوید که شما بروید من نمی آیم».در اینجا باید به پیامی که نوجوان به ما انتقال می دهد توجه کرد. او از طریق نیامدن هم بخشی از فشاری که احساس می کند را کنترل می کند و همه اینکه فرصت می کند به خودش بیشتر بپردازد. مکرر از سمت والدین گزارش می شود که « نمی دانیم چرا فرزند ما در این دوره گوشه گیر شده، بیشتر توی خودش است و وقتی می خواهد در مورد مسئله ای اظهار نظر بکند، فلسفه می بافد و غلو می کند». او با این کار همانطور که گفته شد، هم بخشی از اضطراب درونی اش را کاهش می دهد، هم اینکه بخاطر رشد شناختی اش که به او توانایی فکر کردن درباره خودش و پیرامونش را می دهد، توانایی فرضیه سازی واستدلال کردن را تمرین می کند. فلسفه بافی یک مکانیزم دفاعی روانی برای اوست که او در این دوره به آن نیاز دارد. رشد شناختی نوجوان را می توان در جنبه های مختلف دید؛ توانایی تفکر صوری به نوجوان این امکان را می دهد که علاوه بر توجه به وضعیت موجود امور، بتواند وضعیت احتمالی امور را نیز پیش بینی کند. او به مدد این توانایی همیشه موجود و ممکن را مقایسه می کند و کشف می کند که غالباً آنچه موجود است چیزی کم دارد. او کشف می کند پدر و مادرش که تا یک زمان در چشم او موجودی آرمانی محسوب می شدند، موجوداتی زمینی هستند. می تواند در ارزش های پدر و مادر شک کند، آنها را با ارزش های پدر و مادرهای دیگر که نوجوانان خود را بیشتر درک می کنند مقایسه کند. آگاهی نوجوان از تفاوت بین موجود و ممکن، به سرکش شدن او کمک می کند. چیزی که به وفور در این دوران مشاهده می شود انتقاد سرسختانه آنان از نظام های اجتماعی، سیاسی و مذهبی خانوده و اجتماعش و اشتغال ذهنی آنان به ساختن نظام های جانشین (که غالباً بسیار مفصل و نظری است) می باشد. این وضعیت در واقع انعکاسی از توانایی او در عملیات انتزاعی (صوری) است و به نوعی برای او تمرین توانایی های شناختی و استقلال محسوب می شود.
قبل از اینکه وارد موضوع استقلال بشویم و به نیاز نوجوان برای تامین این حس بپردازیم، مسئله بلوغ جنسی نوجوان را مورد بررسی قرار می دهیم که این پدیده بر روی نوجوان چه تاثیری می گذارد؟
نوجوان از طرق چندی به مسئله بلوغ جنسی خود می رسد، بعد از بررسی صفات ثانویه جنسی، احتلام شبانه است. تجربه ای که به غایت برای نوجوان بکر و شگفت انگیز می باشد اما برای والدین! نمی دانیم؟ نمی دانیم که آنها وقتی با این مسئله یعنی بلوغ جنسی فرزندشان روبه رو می شوند چه واکنشی نشان می دهند؟ حتی اگر نحوه پاسخ و عکس العمل والدین در وهله اول در اولین پاسخ نوجوان به بلوغ جنسی اش نقش نداشته باشد (کمتر نقش داشته باشد) در پاسخ بعدی نوجوان و احساس بلوغ جنسی (هویت جنسی) او نقش بسیار بسزائی دارد.
بسیاری از پسرها و دخترها، به خصوص در اولین سالهای نوجوانی آموزش لازم را از والدین، مدرسه یا همسالان نمی گیرند و با ترس های بیجا، خود را شکنجه می دهند و در خلوت خود هزار بار خود را شکنجه می دهند. اساساً نوجوان در فضای زیستی ای به سر می برد که تقریباً هر چیزی ممکن است معنای جنسی برای او داشته باشد. هرچند نوجوان به توانایی خود در نعوظ به عنوان نشانه مردانگی افتخار کند ولی در عین حال ممکن است از اینکه نمی تواند این واکنش را کنترل کند دچار احساس شرمندگی و نگرانی شود. از اینکه بخواهد درکلاس بایستد احساس نگرانی کند.

 

پدیده بلوغ و روبه رو شدن با صفات ثانویه جنسی، نگرش های جنسی و جنسیتی والدین را درگیر می کند. برخی مواقع نحوه رفتار و طرز فکر والدین از پدیده بلوغ جنسی فرزندشان به نگرش آنها به جنسیت خودشان مربوط می شود. والدینی که نگاه شرم گونه در موردمسائل جنسیتی خودشان دارند و یا هر گونه رابطه بین دو جنس را گناه آلود یا کثیف می پندارند، این نگاه را به پدیده بلوغ جنسی فرزندشان هم دارند. در واقع ممکن است در اعماق ذهن خود بلوغ را نوعی آفت یا آسیب به محصول پاک و سالم خود (کودک قبلاً خود) ببینند نه یک شکفتگی و توانمندی و بالندگی. برخوردهای تحقیرآمیز با تغییراتی مثل تغییر صدا، سبیل درآوردن و غیره آسیب جدی به احساس هویت جنسی و اعتماد به نفس نوجوان می زند. در صورتیکه والدین برخود معقولانه و درستی داشته باشند، بسیاری از واکنش های منفی این دوره یا از بین می رود یا کمتر می شود. پس لازمه برخورد درست و صحیح با این مسئله، آگاهی و آرامش خود آنهاست. اکثر اوقات دیده شده که ترس از وارد شدن به این مسئله، باعث پاک کردن صورت مسئله شده است.
پدیده بسیار مهم دیگر، استقلال طلبی نوجوان است؛ « من مخالفت می کنم پس هستم». پیش رفتن به سوی استقلال از تکالیف اصلی نوجوانان است. اگر نوجوان نتواند تضاد بین تداوم احساس وابستگی به والدین ومیل به استقلال را حل کند دچار مشکلاتی خواهد شد. نوجوان باید این توانایی را در خودش ایجاد کند تا در حدی منطقی از والدینش جدا شود و استقلال بدست آورد. در غیر این صورت به سختی می تواند با همسالانش روابطی معقول داشته یا در آینده رفتار جنسی معقولانه ای داشته باشد وجهت گیری شغلی و احساس هویت او نیز دچار مشکلاتی خواهد شد.
استقلال واقعی از والدین کار چندان ساده ای نیست. انگیزه ها و مشوق های وابستگی و استقلال هر دو قوی هستند و باعث می شوند که نوجوان دچار تضاد شود. این مسئله که نوجوان تا چه حد در مواجهه با مستقل شدن دچار مشکل می شود به طور کلی به سه چیز بستگی دارد: الف) نگرش های کلی اجتماعی درباره استقلال نوجوانان در فرهنگی که نوجوان در آن زندگی می کند، ب) شیوه های فرزند پروری و الگوی رفتاری که والدین نوجوان به او نشان می دهند، و ج) کنش متقابل با همسالان.
از دیدگاه اجتماعی (ارتباطی)؛ درباره ارتباط با گروه همسالان، آنها این امکان را بوجود می آورند که نوجوان چگونگی کنترل رفتار اجتماعی را بیاموزد، در او مهارت های مربوط به سنش ایجاد شود و نیز مسائل و احساساتش را با آن ها در میان بگذارد. این نباید سبب گلایه خانواده ها شود که چرا نوجوانشان به گروه همسالان توجه می کند. تاثیرپذیری از گروه همسالان طبیعی است اما اگر خانواده سیستم ارزشی خود را به صورت یکدست و بدون اختلاف نظر و تغییر دائم رای و همراه با حاکمیت استدلال و منطق (به دور از زور و خشونت) ارائه کرده باشد، نهایتاً نوجوان الگوهای خانواده را اجرا خواهد کرد. والدین زمانی می توانند بیشترین نفوذ را در فرزندان خود داشته باشند که آنان را درک کنند و مشتاق کمک به آنان باشند. علاوه بر این نوجوانانی که چنین والدینی دارند نیازی نمی بینند بین نفوذ والدین و بهترین دوستان خود تفاوتی قائل شوند. نوجوانانی که اعتماد به نفس بیشتری دارند و به خود متکی ترند می توانند بی آنکه به شدت متکی به والدین یا همسالان باشند و به تفاوت بین همسالان و والدین اهمیتی بدهند، از تجارب همه آنها استفاده کنند.
واقعیت این است آنچه که ما شاهد آن در رفتار نوجوانان هستیم (کارکردها)، از درون ارتباط ما با نوجوان برمی خیزد. به عبارتی کیفیت ارتباط ما با نوجوان چگونه است؟ نوجوان چه ادراکی از شیوه های ارتباط والدینشان با آنها دارند؟ این همان است که به سبک های فرزند پروری معروف است که در زیر به آنها اشاره می کنم.
برخی از والدین ممکن است خودکامه باشند(صرفاً به نوجوان بگویند چه باید بکند).
ممکن است مقتدر باشند ( نوجوان می تواند اظهار نظر کند ولی در تصمیم گیری دخالتی ندارد).
دموکرات یا قاطع و اطمینان بخش باشند (نوجوان در بحث هایی که به رفتارش مربوط می شود آزادانه شرکت می کند و حتی ممکن است تصمیم گیری هم بکند، ولی اقتدار نهایی در دست والدین باقی می ماند).
مساوات طلب باشند (بین والدین و فرزندان چندان تفاوتی از لحاظ نقشی که دارند وجود ندارد).
سهل گیر باشند (تصمیمها در جهت خواسته های نوجوان گرفته می شود و نوجوان آزاد است به خواسته های والدین اعتنائی نکند).
شواهد نشان می دهد که والدین دموکرات و قاطع اطمینان بخش به احتمال بالایی، فرزندانی دارای اعتماد به نفس بالا، عزت نفس زیاد و مستقل و با احساس مسئولیت دارند. این نوجوانان احساس میکنند مورد مهر و محبت هستند و والدینشان به قدر کافی به آنان آزادی می دهند و معتقدند که والدین در مورد « عقاید، قوانین یا اصول طرز رفتار مسئولانه» منصف هستند. چنین والدینی روابط کلامی را تشویق می کنند و وقتی که از اقتدار خود به عنوان والدین استفاده می کنند و نوجوان را از چیزی منع می کنند یا از اوانتظار دارند، برایش این وضعیت را توضیح می دهند. چنین ارتباطی نوجوان را تشویق میکند تا با والدین خود همانند سازی کند. همانند سازی که بیشتر بر اساس محبت واحترام والدین به نوجوان است نه بی اعتنایی و سهل انگاری. آنان با سرمشق دهی به نوجوان نشان می دهند که خود مختاری ممکن است، ولی در چهارچوب دموکراتیک.

 


روان شناسی نوجوانی
(مسائل اساسی در مطالعه روان شناسی رشد و نوجوانی)
1-نکات اساسی در روان شناسی رشد
روانشناسی رشد را می توان هم به صورت دوره های سنی و هم به شیوه موضوعی ارائه کرد. روانشناسی رشد علمی است که فرآیند تحولات نسبتاً نظامدار زیستی شناختی، عاطفی و اجتماعی فرد در طول زندگی از لحظه انعقاد نطفه تا هنگام مرگ مطالعه می‌کند. منظور از تحولات نظامدار تغییراتی است که معمولاً با نظم معین رخ می‌دهد و در یک زمان نسبتاً طولانی دوام می آورد. با توجه به جوانب مختلف رشد (زیستی، شناختی، روانی و رفتاری) و با ملاحظه اصلی ترین وجوه تشابه و تفاوت رشد روانی در سنین مختلف و نمودهای آن در دوره های زندگی تقسیم بندی زیر را به عمل آورده‌اند.
دوره پیش از تولد
دوره شیرخواردگی
دوره کودکی اول
دوره کودکی دوم
دوره نوجوانی
دوره جوانی
دوره میانسالی
دوره پختگی
دوره پیری
(انعقاد نقطه تا تولید
(تولد تا 2 سالگی)
(کودکستانی) 2-6 سالگی
(دبستانی) 6-12 سالگی
12 تا 20 سالگی
20 تا 30 سالگی
30 تا 50 سالگی
50 تا 65 سالگی
65 سال به بعد
بقیه مقاله در ادامه متن !
دوره های سنی که در این تقسیم بندی ارائه شده سنین متوسط و تقریبی است. هر یک را می توان به دوره های کوتاهتر نیز تقسیم کرد. برای مثال می توانیم دوره نوجوانی را به سه دوره کوتاهتر اوایل، اواسط و اواخر بلوغ تقسیم کنیم. مثلاً ممکن است یک دختر معین در سن 10 سالگی بلوغ خود را آغاز کند در حالی که سن شروع بلوغ یک پسر معین چه بسا در 15 سالگی باشد همچنین یک نوجوان بالغ ممکن است زندگی خانوادکی نیز تشکیل داده و صاحب فرزند نیز شده باشد و عملاً در اواسط دوره نوجوانی جای گرفته باشد آغاز و پایان هر یک از دوره های رشد ناشی از تأثیر و تأثر متقابل عوامل مختلف زیستی، روانشناختی، اجتماعی و فرهنگی است.
(نظریه تحلیل روانی در رشد نوجوانی)
در میان نظریه های روانشناسی کمتر نظریه ای را می توان یافت که به اندازه نظریه تحلیل روانی (روان تحلیل گری) بر روانشناسی جدید تأثیر بخشیده باشد. این نظریه را فروید پزشک اتریشی ارائه کرد که در آن طبیعت آدمی به صورتی متفاوت از پیش مطرح می شود در این نظریه زندگی فرد تحت تأثیر انگیزش ها و تعارضات عمدتاً ناآگاهانه است و شخصیت فرد بر اساس تجزیه های اولیه زندگی او شکل می گیرد محور نظریه فروید این است که آدمی دارای نیازهای نیرومند زیستی است که باید برآورد شوند به نظر او هر فردی برخوردار از مقدار معینی انرژی روانی است که آن را صرف ارضای غرایز خود می‌کند به تدریج که کودک رشد می‌کند این انرژی روانی در سه بخش شخصیت یعنی نهاد، خود و فرا خود تقسیم می شوند. مشکلات روانی موقعی بروز می‌کند که این مقدار معین از انرژی روانی به صورت نامتعادلی بین نهاد، خود و فرا خود توزیع می شود. نظریه تحلیل روانی، نوجوانی را ناشی از افزایش غریزه می داند که به مرجله نهفتگی پایان می‌دهد و به دنبال آن توجه دوباره به مسأله ادیپی و کشش نوجوان به جنس مخالف و تراز انتقام جنس موافق پدیدار می شود در این مرحله با رشد نظام باز تولید و از جمله افزایش هورمونی درگیری و فشار شدید جنسی ایجاد می‌شود و در نتیجه بر کنترل غریزه جنسی مرحله نفهتگی پایان می‌دهد در این مرحله هدف اصلی غریزه جنسی همان باز تولید زیستی است اما یادگیری چگونگی برخورد جامعه پسند با نیروی جنسی تعارضاتی برای هر فرد همراه است نیروی لیبیدو در دوره نوجوانی و اوایل جوانی صرف فعالیتهایی از قبیل دوست یابی، دست یابی به خصوصیات شغلی، ابراز عشق و ازدواج می شود و مقدمات ارضای رشد یافته غریزه جنسی از طریق صاحب فرزند شدن فراهم می آید فروید معتقد است که آدمی تا پایان عم در همین مرحله باقی می ماند.
(رشد هویت و مبارزه برای استقلال)
رشد هویت را معمولاً یکی از جنبه های (رشد خود) به حساب می آورند رشد خود یک مبحث مهم در روانشناسی رشد است که معمولاً موضوع های آن عبارتند از: رشد خودانگار یا مفهوم خود، عزت نفس یا ارزش نهادن بر شایستگی خود، رد انگیزش پیشرفت و خود انگاره تحصیلی، رشد کنترل خود، رشد شناخت دیگران با رشد شناخت اجتماعی و رشد هویت.

 

رشد هویت:پدیده نوجوانی با این پرسش اساسی همراه است که نوجوان از خود می‌پرسد (من کیستم؟) این پرسش را که چند سال ادامه خواهد یافت (جستجوی هویت می نامند) در واقع مسأله این است که چه می شود که هیچ فردی نه مانند کسانی می شود که قبل از او در این جهان زیسته اند مانند کسانی خواهد شد که پس از او به این جهان خواهند آمد. نوجوانیکه با این پرسش اساسی رو به رو است می داند که به زودی باید مسئولین زندگی خویش را شخصاً بر عهده گیرد و از خود می پرسد: باید چگونه زندگی کنم؟ چه حرفه ای را باید انتخاب کنم؟ در ارتباط با جنس مخالف و زندگی خانوادگی آتی خود چه خواهم کرد؟ با کدام باورها و ارزشها باید زندگی کنم؟ با ارتباط با جنس مخالف و زندگی آتی خود چه خواهم کرد؟ پاسخ به این پرسش ها آسان نیست و معمولاً با مقداری تشویق نیز همراه است. شاید بتوان گفت تشویق والدین کمتر از خود نوجوانان نیست نوجوانانی که سعی می‌کند بال های خود را بگشایند و به دنیای خاص خویش پرواز کنند و والدینی که گاهی به دلیل وابستگی به فرزند خود و استقلال جویی او نگرانند و گاهی به دلیل مخاطراتی که در پرواز غیر قابل پیش بینی از آشیانه ی مألوف، در کمین نوجوان آن هاست اساس ایمنی نمی کنند. در این میان ممکن است نوجوان دچار این احساس شود که والدین او به جای آنکه کمکش کنند وی را آرام و به حال خود نمی گذارند.
رشد مفهوم خود:توصیفی که کودک پیش دبستانی از خود ارائه می‌دهد یک توصیف کاملاً عینی است و به ویژگی های جسمی، وسایلی که مال اوست و فعالیت هایی که می تواند انجام دهد مربوط می شود از سن 8 سالگی کودک می تواند با استفاده از اسنادهای روانی درونی خود را توصیف کند. در سن و سال نوجوانی، خودانگاره فرد کاملتر و انتزاعی می شود و نه تنها شامل توصیف صفات کیفی او (حالات، باورها و ارزش ها) بلکه در بر گیرنده دانش وی درباره چگونگی تعامل این ویژگی ها با یکدیگر و عواملی که به رفتار او تأثیر می گذارند نیز هست.
عزت نفس: عزت نفس یا ارزش نهادن به ویژگی های خود در حدود سن 8 سالگی آشکار می شود و کودک به تعریف از شایستگی های جسمی، رفتاری، اجتماعی و دروسی خود می پردازد و یک ارزش عمومی برای خود قائل می شود هر چند کودکان از نظر شایستگی هایی که به خود نسبت می دهند با یکدیگر متفاوتند اما عمدتاً ارزش‌های مشابهی را پر اهمیت تلقی می کنند. در آغاز نوجوانی معمولاً این عزت نفس در گروهی از نوجوانان قدری کاهش می یابد اما بسیاری از نوجوانان می توانند با تغییرات بدنی و روانی و اجتماعی خود سازگار شوند و به تدریج که سال اول بلوغ را پست سر می گذارند عزت نفس بیشتری پیدا می کنند. عزت نفس در نوجوانانی که از یک سو در محیط خانوادگی گرم و حمایت کننده و آزاد زندگی می کنند و از سوی دیگر در مسائل تحصیلی و شخصی و اجتماعی توفیق کافی دارند قویتر است. عزت نفس نتیجه ی ارزشیابی خودانگاره است بیشتر نوجوانان به طور فزاینده ای یک خود ایده آل را که در مقایسه ی دائمی با خود واقعی آنان است در خویشتن رشد می دهند نتیجه این ارزشیابی، احساس خوب بودن یا خوب نبودن خود است همزمان با فاصله گرفتن از بزرگسالان و مبارزه برای استقلال در اوایل نوجوانی، خودآگاهی و انتقاد از خود در نوجوانان زیاد می شود. خیال پردازی و آزمایش های واقعی و رقابت پیشگی اواسط دوره نوجوانی به تدریج بر رشد عزت نفس منجر می شود. تجاربی که نوجوان در جریان ایفای نقش ها بدست می آورد و رفتارهای مناسب مورد پذیرش و تقویت دیگران، موجبات تلفیق و هماهنگی عناصر تشکیل دهنده خود در اواخر دوره نوجوانی را فراهم می آورد و سبب می شود تا او به یک خود نسبتاً منسجم تبدیل یابد این امر ثبات عزت نفس در نوجوان و انگیزه پیشرفت او را فراهم می سازد.
کودکان آینه پدر و مادر
نویسنده: احمد قطبی
دوران نوزادی و کودکی از مهم ترین دوران شکل گیری شخصیت انسان است و شاکله اولیه تربیت در نخستین سال های زندگی انسان شکل خواهد گرفت، اولین پایگاهی که هر انسان در آن قدم می گذارد، خانواده است. در دین اسلام، خانواده دارای اهمیت بالایی است و در متون دینی پیرامون نقش و جایگاه خانواده در تربیت انسان مباحث مختلفی مطرح شده است.
حدود پنجاه ماه در ابتدای زندگی، انسان فقط از محیط خانواده و رفتارهای درون آن درس می گیرد و در آن تربیت می شود. یعنی بیش از یک هزار و پانصد روز و آن هم تمام وقت، به عبارت دیگر سی وشش هزار ساعت، خانواده در این مدت رسالت سنگینی دارد و باید با تمام توان، در تربیت فرزند خود بکوشد.
خانواده با رعایت اصول و راه کارهای زیر می تواند در نهادینه سازی معارف دینی به فرزند خود قدم های مؤثری بردارد.
انتقال دانش دینی؛ آموختن، مقدمه عمل است و تا انسان چیزی را نیاموزد، امکان عمل به آن را نخواهد داشت. معارف دینی از جمله مسایلی است که هر انسانی باید از همان دوران کودکی، آن را بیاموزد و آرام آرام در او بینش توحیدی بوجود آمده و موجب تعالی رفتار او گردد. همان گونه که نفقه و تأمین نیازهای جسمی فرزند از وظایف پدر است، تأمین نیازهای معنوی و اجتماعی او نیز بر پدر واجب است. نماز، قرآن، دستورات شرعی، آداب معاشرت و بسیاری مسایل دیگر از جمله اموری است که یاد دادن آن به فرزندان، وظیفه خانواده و به طور خاص پدر و مادر می باشد.
الگوی رفتاری:
علاوه بر این که والدین تلاش می کنند معارف دینی را به فرزندانشان بیاموزند باید در عمل به آن معارف، خود الگوی کاملی باشند و در رفتار، آموزش قبلی را تکمیل نمایند.
در دوران کودکی که انسان فقط در خانواده حضور دارد و شاکله دینی خود را از رفتار، کردار و گفتار خانواده می گیرد، والدین و اعضاء خانواده باید رفتار و گفتار خود را چنان تنظیم نمایند که محصول آن تثبیت اندیشه دینی در فرزند باشد. در غیر این صورت انتظار داشتن فرزندی صالح و خلفی شایسته انتظاری بی جا و غیرمنطقی است.
کودک همه هستی خود را از پدر و مادر می داند و با تقلید از آنان می کوشد خود را به ایشان نزدیک کرده، از حمایت آنان محروم نماند. یقیناً رفتارهای ناسالم؛ خشونت، بدرفتاری، ضرب و شتم، بی توجهی، بی مهری و... بر روی فرزند اثر خواهد گذاشت و شخصیت انسانی کودک را تحت الشعاع قرارخواهد داد.
لبخند پدر و نوازش مادر، بذر عاطفه در وجود فرزند کاشته و آرام آرام شخصیت او را به ثمر می رساند، ولی تندی و بی مهری، خشونت و بدرفتاری، فرزند را نسبت به پدر و مادر، بدبین کرده تا جایی که فرزند دنبال پیداکردن پشتوانه ای دیگر می گردد، و می کوشد فضایی تازه برای آرمیدن پیدا کند.
انزوا، لج بازی، روآوردن به فعالیت های خاص، توجه بیش از حد به رسانه و تلویزیون، بی حوصله گی، قهر کردن زیاد و... علائم تأمین نشدن انتظار کودک در محیط خانواده است.
خانواده گرم ترین کانون، بهترین دانشگاه و برترین تفریح گاه است و باید بیش از پیش بدان توجه شود.

 

 

 

فضایی سالم و معنوی
خانواده وقتی می تواند محصولی شایسته و تربیت یافته از خود بر جای بگذارد که به محیطی سالم و أمن تبدیل گردد زیرا در این محیط فرزند، علاوه بر آرامش روحی و روانی، نسبت به خوبی ها و معنویت تشویق می شود.
تعامل و همکاری پدر و مادر و اعضاء خانواده در ساخت این فضا تأثیر به سزایی دارد. توجه به الگوهای سالم و تربیت یافته در شکل دهی چنین فضایی، می تواند نقش مهمی داشته باشد، زندگی اهلبیت عصمت و طهارت و خصوصاً خانواده مطهر حضرت علی بن ابیطالب(ع) با شرایط و فضاهای مختلفی که این خانواده شریف در آن قرارگرفته و فرزندان صالح و شایسته ای که در آن پرورش یافته اند- الگوی جامع و کاملی برای خانواده ها محسوب می شود. رفتار صمیمانه امیرالمومنین (ع) و حضرت زهرا (س ) و همکاری، تعاون و گذشت این دو پدر و مادر گرانقدر، نمونه هایی از فضای سالم و معنوی در خانواده است.
در ساخت چنین فضایی لازم است مسایل زیر مورد توجه قرار گیرد:
- توجه به حقوق همدیگر و تکریم و احترام و ایجاد فرهنگ سپاس در میان اعضای خانواده.
- رابطه عاطفی و دوستانه بین اعضاء و خصوصا بین والدین و فرزندان.
- وجود اعتبار اخلاقی و اجتماعی بین والدین و فرزندان و پذیرش گفتار و کردار والدین از سوی فرزندان.
- رعایت اعتدال در برخورد و داوری والدین با فرزندان و...
بسیاری از آسیب هایی که دامان خانواده ها را گرفته و موجبات از هم پاشیدگی آن را به وجود می آورد، برخاسته از نبود فضایی گرم و صمیمی در خانواده هاست.
فرزند اگر در خانواده احساس امنیت نکند و برای گفتار و رفتار والدین خود ارزشی قایل نباشد، نمی توان از او انتظار داشت، خود را متعلق به خانواده بداند و در برابر والدین، خود را مدیون بشمارد، چرا که در احساس او، والدین جایگاه درستی ندارند و گاه تا سرحد انزجار و بدبینی نسبت به خانواده، به قضاوت خواهد پرداخت. از این رو در اسلام تاکید فراوانی بر ایجاد محیط امن و سالم در خانه و خانواده شده و قرآن کریم خانه را به «مسکن» یعنی محل سکونت و آرامش تعبیر نموده، مکانی که اعضاء آن مایه تسکین و آرامش یکدیگر می باشند. تن پوشی زن و شوهر نسبت به یکدیگر و نقش هر کدام نسبت به هم، از دستورات صریح قرآن کریم می باشد. حضرت ابراهیم آن گاه که خانواده اش حضرت هاجر و اسماعیل را در بیابان مکه قرار داد، از خداوند برایشان طلب امنیت کرد، سپس درخواست نمود دل های مردم به سمت ایشان سوق پیدا کند تا آرامش آنان تامین گردد. موارد مذکور حاکی از اهمیت خانواده و امنیت آن می باشد.
تشویق و ترغیب
ایجاد جذبه و کشش در فرزند نسبت به خوبی ها و ارزش ها، موجب علاقه او به انجام آن خواهد شد. صحه گذاشتن بر رفتار نیکوی فرزند، تشویق و ترغیب او نسبت به ادامه و تکرار عمل شایسته و... از جمله مسایلی است که در تقویت روحیه کودکان و نوجوانان نسبت به انجام خوبی ها و ترک زشتی ها، اثر مثبتی دارد و باعث نهادینه شدن علاقه او به ارزش های اخلاقی خواهد شد.
برخی از راه های تشویق عبارتند از: امتیاز دادن، جایزه دادن، دادن وعده ی پاداش، تمجید و تکریم او، معلق کردن انجام برخی کارها برای فرزندان به انجام برخی خوبی ها از سوی ایشان، تعریف از خوبی های فرزندان نزد اقوام و آشنایان، بیان این که فرزند آنان بهترین فرزندها است، تعریف از بچه های خوب و موفق و اشاره به رمز موفقیت آنان، توصیف خوبی ها، وانمود کردن اینکه کاش آنان هم در سن کودکی و نوجوانی جایگاهی مثل او داشتند، اشاره به پیامدهای دنیوی و اخروی خوبی ها، یادآوری خوبی های او در سال های قبلی، نمایاندن اثراتی که پس از انجام خوبی ها نصیب او می شود، و...
هدایت و حمایت فکری
پس از رشد فکری و عقلی کودکان و نوجوانان، آرام آرام از اقتدار خانواده نسبت به ایشان کاسته و در سن نوجوانی به سمت استقلال فکری و عقلی پیش می روند. چرا که پس از ارتباط با مدرسه گروه همسالان و جامعه، درباره بسیاری از مسایل اجتماعی و زیستی آگاه شده و می توانند برای زندگی جاری خود تصمیم بگیرند، از این رو، کمتر زیر چتر اقتدار پدر و مادر، حاضر به پذیرش بدون شرط گفته های آنان خواهند بود.
در چنین شرایطی خانواده، نه می بایست با فشار، تصمیمات خود را بر فرزند بالغ خویش تحمیل نماید و نه این که بی توجه از کنار نیازهای او بگذرد و او را به حال خود رها سازد؛ بلکه بایستی با درایت و هوشیاری او را هدایت و حمایت نماید، به شکلی که فرزند علیرغم مشورت با محیط پیرامون خود و اشراف در تصمیم گیری، در عین حال، خانواده خود را بهترین ماًوی و پشتوانه بداند وخود را همیشه مدیون آن بشمارد. برخوردها و رفتارهای والدین با فرزند خویش در چنین شرایطی از حساسیت بسیار بالاو پیچیدگی خاصی برخوردار است، به خصوص در عصر کنونی که رسانه ها و محیط های بیرونی تاثیرگذار بر افکار و اندیشه کودکان و نوجوانان، به شدت تفکر استقلال طلبی را به آنان تلقین کرده و تلاش می کنند بین نسل حاضر(فرزند) و نسل قبل که پدر و مادر هستند، دیوار بلندی ترسیم نمایند و با باور به این که شکاف نسل ها امری قهری است- و تو باید در فضایی غیر از فضای پدر و مادرت زندگی کنی- ذهن نوجوانان را آشفته می سازند.
برخی تصور می کنند هدایت فرزندان در این عصر و زمانه فقط در صورتی امکان پذیر است که پدران و مادران مثل فرزندان بیندیشند و رفتار کنند و نوع زندگی خود را جوانانه تنظیم نمایند تا جوانان امروزی رغبت همراهی با پدر و مادر خویش را داشته باشند، در صورتی که هرگز چنین توصیه ای نمی شود. بلکه صرفا لازم است پدران و مادران با فضای فکری جوان و نوجوان امروزی آشنایی داشته باشند و نیازهای فکری و زیستی او را با توجه به فضا و شرایط عصر کنونی بسنجند، نه اینکه فرزند خود را با دوران جوانی و نوجوانی خویش مقایسه کنند. می توان برای فهم دقیق تر این مطلب مثالی را طرح نمود، بدین صورت که اگر کسی بخواهد نشانی مکانی را در نقطه ای از شهر به دیگری بدهد، لازم نیست خودش هر روز رفت و آمد به آن مکان داشته باشد بلکه آشنایی به منطقه جغرافیایی مکان مذکور، برای راهنمایی دیگران به سوی آن کافی است. پدران و مادران نیز در راهنمایی و هدایت فرزندان خود، اگر از فضای فکری جوان و نوجوان امروزی آگاه باشند و خواسته و نیاز آنان را بشناسند و با رسانه و ابزار و امکانات زمانه هم آشنایی داشته باشند به سادگی می توانند فرزندان خود را در طی مسیر تربیتی و نیفتادن در مسیر انحراف کمک نمایند. از این رو لازم است پدران و مادران تلاش کنند تا با فضای فکری امروزین آشنا بوده و بکوشند با تفکیک صحیح بین «نیاز» و «خواسته» فرزندان با دقت و توجه خاصی، خواسته های آنان را به سمت نیازهایشان سوق دهند.
رفتار والدین پـایه گذار شخصیت دانش آموز
ابراهیم احمدی
بعضی از والدین هستند که همراه با محبت فرزندان خود در موقعیت های مختلف آزادی می دهند.
والدین با محبت و آزاد گذرانده، فرزندانشان غالباً فعال، اجتماعی و مستقل هستند.
نسبت به دیگران محبت داشته و خصومتی نسبت به خود و اطرافیان نشان نمی دهند. گاهی احتمالاً کمی پرخاشگر و جاه طلب می شوند. (به ویژه در منزل)، ولی در واقع این حالات در نتیجه احساس ایمنی وعدم وجود پاسخ های نامطلوب از سوی والدین است و نشانه عصبانیت و ناکامی دایمی یا درونی نمی باشد. اگر چه این دانش آموزان ظاهراً شلوغ و پرتحرک هستند، ولی جنبه های قوی شخصیت آنها مانند اعتماد به نفس، دوستی، احساس استقلال و تمایل به تسلط بر محیط، نقاط ضعف آنها را پوشش می دهد.
والدین با محبت و محدود کننده، فرزندانشان معمولاً در روابط خود با همسالان،قدرت طلبی ندارند. متکی بودن و خصومت از خصوصیات برجسته این دانش آموزان می باشد. محدودیت در سنین 6 تا 10 سالگی موجب ایجاد حالت اتکایی و رفتار پرخاشگرانه شدید نسبت به مادر می شود.
خوشبختانه اگر محبت والدین به میزان کافی باشد، حالات عصبی و رفتارهای غیرعادی در فرزندان به وجود نمی آید، ولی محدودیت والدین سبب می شود که فرزند دارای اتکا، فرمانبرداری ادب بیشتر باشد و حالت پرخاشگری و تمایل برای رقابت نداشته باشد و به طور کلی، استقلال فردی کمتری از خود نشان دهد.
متأسفانه والدینی هم وجود دارند که فرزندان خود را ازمحبت سیراب نمی کنند و یک رابطه خصمانه با آنها برقرار می سازند. بعضی از این والدین همراه با رابطه خصمانه، محدودیت نیز برای فرزندان خود قائل می شوند و بالعکس بعضی دیگر علاوه بر رابطه خصمانه آنها را آزاد می گذارند.
درمورد اول که هم رابطه خصمانه و هم محدودیت وجود دارد، والدین حالات عصبی شدیدی در فرزندان به وجود می آورند، اجازه بروز این حالات به بیرون را نمی دهند. در نتیجه این حالات عصبی متوجه درون شخص می شود. بیشتر این فرزندان در بزرگسالی تمایلات خود آزاری و خودکشی پیدا می کنند و در روابط اجتماعی، خجول و گوشه گیر بوده و توانایی اعتماد به نفس را در رفتار با دیگران از دست می دهند.
درمورد دوم که رابطه خصمانه، بدون محدودیت وجود دارد فرزندان آزادانه خشم و پرخاشگری خود را بیرون می ریزند و در رابطه خود با اجتماع، خشم و نفرتی که والدین در وجود آنها نهاده اند، خارج می سازند و موجب آزار و اذیت دیگران می شوند. تحقیقات نشان می دهد اکثریت فرزندان بزهکار، از این نوع می باشند.
24 رهنمود جهت افزایش عزت نفس در کودکان و نوجوان
مربیان، معلمان، والدین و کلیه دست اندرکاران تعلیم و تربیت برای بالا بردن میزان عزت نفس کودکان ونوجوانان باید به نکات و ظرایف زیر توجه کنند:
1-در برخورد با کودکان و نوجوانان ملایم و منطقی باشید.
2-اجازه ابراز وجود را به نوجوان خویش بدهید و به نظرات آنها احترام بگذارید.
3-از مقایسه کردن فرزندان با هم یا با دیگران جدا بپرهیزید.
4-هیچ گاه نظریات خویش را به کودکان و نوجوانان تحمیل نکنید. (تا حد امکان نظریه خود را ساده و عینی- قابل لمس و درک- برای دانش آموز توضیح دهید.)
5-همواره سعی کنید توان مندی های کودکان و نوجوانان را مدنظر قرار دهید، نه ضعف ها و ناتوانایی های آنها را.
6-به دانش آموزان در حد توانایی هایشان مسئولیت بدهید.
7-تجارب موفقیت آمیز کودک و نوجوان را افزایش دهید.
8-فرزند خود را محکم، مستدل و منضبط بارآورید (سعی کنید عصبانیت، شما را از حالت اعتدال خارج نکند.)
9-به دانش آموز در حد نیاز اجازه فعالیت و بازی بدهید.
10-مهارت های اجتماعی کودک و نوجوان کمرو و دارای عزت نفس پایین را تقویت کنید.
11-همیشه در برخورد با نوجوان حالت پذیرندگی، و نه طردکنندگی، داشته باشید.
12-سعی کنید بیش از حد آنها را به خود وابسته نکنید.
13-کودک یا نوجوان خود را با الگوهای رفتاری مطلوب آشنا کنید.
14-فرزندتان را هیچ گاه با موضوعات خراقی (دیو، لولو، غول و...) نترسانید.
15-توجه داشتید باشید که محبت به یک دانش آموز موجب بی توجهی به دیگری نشود.
16-تحمل کودک یا نوجوان را برای مواجه شدن با ناکامی های احتمالی افزایش دهید.
17-با فرزندان خود مثل یک دوست صمیمی برخورد کنید.
18-توقعات آنها را در حد معقول و درست برآورده سازید.
19-در پرورش استعدادهای بالقوه ی فرزندان جدیت به خرج دهید.
20-هیچ گاه فرزندان را با القاب نامناسب صدا نزنید و از تمسخر آنها جدا بپرهیزید.
21-توجه داشته باشید که مشاجرات لفظی در خانه (میان پدر و مادر) در روحیه یا رفتار کودک یا نوجوان منعکس می شود.
22-محبت شما نسبت به فرزندتان به صورت تظاهرات سطحی ابراز نشود. خالص ترین و سالم ترین محبت در تلاشی که به طور روزمره برای اعطای اعتماد به نفس و استقلال به فرزندتان به عمل می آورید، جلوه گر می شود.
23- به سرگرمی ها و تفریحات مناسب در زندگی فرزندان اهمیت دهید و نسبت به آن بی تفاوت نباشید.
24-در محبت کردن به فرزندان راه افراط یا تفریط (زیاد یا کم) را در پیش نگیرید، محبت متوسط توام با صمیمیت، اثر فراوانتری دارد.
فرزند سالاری
بدون تردید خانواده و چگونگی روابط میان اعضاء خانواده و طرز ارتباط والدین با فرزندان، در شکل گیری شخصیت و رشد اجتماعی، عاطفی و عقلانی فرزندان نقش و اهمیت زیادی دارد. روانشناسان معتقدند محیط خانه اولین و با دوام ترین عامل در رشد شخصیت افراد یک خانواده است.[1]خانواده و نفوذ والدین در فرزندان به جنبه‏های ارثی محدود نمی‏شود، بلکه در تمام ابعاد وجودی فرد نقش مؤثری ایفا می‏کند. گرچه گاهی والدین آگاهانه درصدند تا مطالبی را به فرزندان خود بیاموزند، ولی در بسیاری از موقعیت ها، کودکان از رفتار والدین چیزهایی را فرامی‏گیرند که خود آنها متوجه نیستند. آنها، از طریق خانواده و محیط کوچک خانه، با دنیای خارج آشنا می‏شوند، طرز معاشرت و روابط اجتماعی با دیگران را می‏آموزند و راه و رسم زندگی، اخلاق و فلسفه اجتماعی و آداب و رسوم آن را فرامی‏‏گیرند. با توجه به کارکردهای مهم آموزشی و تربیتی خانواده و اهمیت رابطه والد- فرزند، هر یک از مکاتب روانشناسی با توجه به مبانی و اصول خود و برحسب میزان تأکیدی که نسبت به یکی از ابعاد رفتاری، انگیزشی و شناختی انسان دارند، الگو و روش خاصی را در فرزندپروری معرفی می‏کنند. در سه دهه اول قرن میلادی حاضر، روشهای فرزندپروری، با الهام از مکتب رفتارگرایی،[2]درصدد ایجاد عادات «خوب» و خاموش کردن عادات «بد» بود. این دیدگاه عینی، کنترل شده و غیر عاطفی در زمینة تربیت فرزند، به شکل اغراق آمیزی در بیان «جان واتسون»[3]بنیانگذار مکتب رفتارگرایی نمایان است: «برای تربیت کودک شیوة معقولی وجود دارد. با بچه طوری رفتار کنید که گویی بزرگسال کم سن و سال است. با نهایت دقت به او لباس بپوشانید و حمامش کنید، با او به شیوة عینی و با استواری ملاطفت آمیزی رفتار کنید، هرگز او را در آغوش نگیرید و روی زانو خود ننشانید. اگر ناچار شوید فقط در موقع شب‏خوش گفتن، یک بار پیشانی او را ببوسید، صبح هنگام با او دست بدهید. اگر او موفقیت چشمگیری در یک کار دشوار از خود نشان داد، دستی به سر و گوش او بکشید. بد نیست این روش را آزمایش کنید. ظرف یک هفته درخواهید یافت که چه آسان می‏شود با بچه یک رفتار کاملاً جدی و در عین حال ملاطفت آمیز داشت و آنگاه از روش احساساتی خود که قبلاً دنبال می‏کردید به شدت شرمنده خواهید شد.»[4]
اما بعد از1940 شیوه های فرزند پروری در جهت سهل گیری[5] و انعطاف پذیری بیشتر دگرگون شد و متأثر از مکتب روان تحلیل گری[6] بر امنیت عاطفی کودک و پرهیز از زیانهای ناشی از کنترل شدید تکانه های طبیعی تأکید گردید. مطابق نظر دکتر بنیامین اسپاک[7]به والدین توصیه ‏شد که از حس طبیعی خود پیروی کنند و از برنامه های انعطاف پذیری استفاده نمایند که هم با نیازهای خود آنان و هم با نیازهای کودک سازگاری دارد. اما در حال حاضر والدین احساس می‏کنند که سهل گیری، روش مناسبی برای فرزند پروری و ارتباط صحیح والد ـ فرزندی نیست، لذا نیازمند شیوة جدیدی هستیم که حدفاصل دو روش فوق باشد، یعنی روش «کنترل در حد اعتدال» که هم از افراط گرایی روش اول به دور باشد و هم دچار تفریط روش دوم نشود.
انواع روابط والد ـ فرزند
رابطة اعضاء یک خانواده ممکن است به سه صورت محدودیت مطلق، آزادی مطلق و عدم دخالت افراد خانواده در کار یکدیگر و نهایتاً آزادی مشروط ظاهر شود:
نوع اول: محدودیت مطلق
در چنین خانواده هایی، معمولاً یک نفر بر تمام اعمال و رفتار دیگران حاکم است. این فرد غالباً، پدر (پدرسالاری) و در بعضی موارد، مادر خانواده (مادر سالاری) است و گاهی نیز برادر یا خواهر بزرگتر نسبت به دیگر اعضاء خانواده با چنین روشی رفتار می‏کند، در این خانواده فقط یک نفر تصمیم می‏‏گیرد، هدف تعیین می‏کند، راه نشان می‏دهد، وظیفه افراد را مشخص می‏کند، امور زندگی را ترتیب می‏دهد، همه باید مطابق دلخواه و میل او رفتار کنند، او فقط حق اظهار نظر دارد و دستورش باید بدون چون و چرا از طرف دیگران به معرض اجرا درآید و در کوچکترین عملی که دیگران انجام می‏دهند، دخالت ‏نماید. ارزش کار دیگران توسط وی تعیین می‏شود. آنچه را او خوب بداند، خوب است و آنچه به نظر او بد جلوه کند، بد تلقی می‏شود. او در کارهای خصوصی اعضاء خانواده دخالت می‏کند. کار، تحصیل، وقت گردش، استراحت و خواب افراد را معین می‏سازد. او می‏تواند از دیگران انتقاد کند، ولی آنچه خود او انجام می‏دهد، بدون چون و چرا باید مورد تأیید دیگران واقع شود. او مصالح خانواده و اعضاء آن را تشخیص می‏دهد و دیگران باید نظرش را در این مورد قبول کنند.
پیامدها و عوارض نامطلوب محدودیت مطلق
در این اینگونه خانواده ها شاهد پیامدها و عوارض نامطلوب و ناگواری هستیم که به بعضی از آنها اشاره می‏شود:
1- ترس و وحشت بر اعضای خانواده مستولی است و آنان احساس می‏کنند هیچ شخصیتی ندارند و به عنوان یک عضو قابل احترام با آنها رفتار نمی‏شود. در نتیجه در چنین خانواده ای، فرزندان احساس امنیت نمی‏کنند و وضع آنها همیشه متزلزل است.[8]
2- اعضاء خانواده هدف انجام کارها را نمی‏دانند و جرأت نمی‏کنند دلیل آنها را بپرسند. گرچه از یک نظم و انضباط خوبی در ظاهر برخوردارند، اما این انضباط تحمیلی است و منجر به رنج بیشتر و گاهی افسردگی می‏شود.
3- فرزندان چنین خانواده هایی ظاهراً در حالت تسلیم و اطاعت از پدر یا مادر خویش می‏باشند، ولی در واقع دچار هیجان و اضطراب هستند. چنین افرادی به طور خودکار می‏آموزند که همین روش و حالت را در برابر دیگران داشته باشند و حالت خصومت و دشمنی به خود بگیرند، در نتیجه به بچه های همسن یا کوچکتر از خود آزار می‏رسانند.[9]
4- از آنجا که این افراد در محیط خانواده، افکار و عقاید خاصی را بدون چون و چرا از پدر یا مادر خویش پذیرفته‏اند، افرادی متعصب خواهند بود که تحمل اندیشه های مخالف را نخواهند داشت.
5- چنین افرادی قدرت ایجاد ارتباط مثبت با دیگران را ندارند. به عبارت دیگر در زمینه عاطفی و اجتماعی به طور کافی رشد نکرده‏اند.[10]
6- بدبینی این افراد نسبت به بزرگسالان یکی دیگر از پیامدهای روش تربیتی از نوع محدودیت مطلق است.
7- اغلب افرادی که در این فضا رشد می‏کنند، ضعیف النفس بوده و از قبول مسئ

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله نوجوانی