ژیکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

ژیکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

راههای ترویج فرهنگ خلاقیت و نوآوری

اختصاصی از ژیکو راههای ترویج فرهنگ خلاقیت و نوآوری دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 18

 

راههای ترویج فرهنگ خلاقیت و نوآوری

مقدمه

نگاه کردن متفاوت به مساله و رسیدن به یک راه حل جدید، همان چیزی است که عموماً از آن به خلاقیت تعبیر میشود. اما خلاقیت مفهومی نیست که بتوان آن را در یک جمله و حتی یک کتاب مفصل هم توضیح داد. خلاقیت در حقیقت، فرآیندی است که در ذهن فرد خلاق اتفاق میافتد و حاصل آن شکل گرفتن یک ایدهی جدید با یک راه حل ابتکاری است.

این که خلاقیت ذاتی است یا اکتسابی، موضوعی نیست که این روزها ضرورت بحث بر سر آن در میان باشد. دنیای امروز تلاش میکند خلاقیت و مباحث مرتبط با آن را، چه در زمینههای روان شناسی و علوم تربیتی و چه در زمینههای مدیریت و کسب و کار، به درستی بشناسد و ابعاد مختلف آن را توسعه دهد. کتابهای فراوانی که دربارهی تکنیکهای افزایش خلاقیت در افراد و در سازمانها نوشته شدهاند، گویای این حقیقت میباشند که توجه به خلاقیت و توسعهی ان در سازمان، نه تنها باعث میشود که افراد از کار خود احساس رضایت بیشتری کنند، بلکه در پیش برد سازمان و افزایش بهرهوری و رسیدن به موفقیتهای بزرگ سهم عمدهای دارد.

برای آن که بتوانیم خلاق باشیم، باید ابتدا معنی و مفهوم خلاقیت را به درستی بشناسیم و بتوانیم بین خلاقیت، هوش، دانش و مهارت تفاوت قائل شویم. دانستن این که ساختار ذهن چیست و چگونه در فرآیند شکل گیری تفکر خلاق تاثیر میگذارد، با این که ممکن است مستقیماً روی افزایش خلاقیت فرد اثر نگذارد، بدون تردید باعث میشود که نگاه فرد به روشها و تکنیکهایی که برای افزایش خلاقیت مطرح میشوند تغییر کند.

بعد از اینها وقت آن است که این روشها را امتحان کنیم؛ روشهای فردی. میتوانیم ذهن را درگیر حل یک مسالهی جدید کنیم، یا اینکه سعی کنیم مسائل دور و برمان را به روشهایی که متخصصان این رشته پیش نهاد دادهاند حل کنیم.

الف - تقویت عناصر انگیزشی خلاقیت

پرورش عنصر انگیزشی خلاقیت باید اساساً در بستر خانواده صورت گیرد، زیرا مستعدترین محیط برای شکل دهی آن محیط کلامی و نظام تربیتی و رفتاری خانواده است. کودک و نوجوان اوقات زیادی را در خانواده سپری میکنند، بنابراین این طبیعی است که بیشترین تاثیر را نیز از آن بپذیرد. بیان این نکته از آن روست که بگوییم هر چند می توان در محیطی غیر از خانواده (آموزشگاه یا جایی دیگر) به تقویت عناصر انگیزشی خلاقیت مبادرت ورزید، اما تاثیر این عوامل با اندازه و اهمیت عامل نخستین نیست. پس بهتر است که هدایتها و روشهای اتخاذ شده محیط دوم یعنی «محیط یادگیری» به محیط نخستین یعنی خانواده نیز انتقال یابد و در آنجا هم مورد تمرین و تقویت قرار گیرد؛ این انتقال زمینههای تثبیت و تحکیم انگیزش خلاقه را بیش از پیش فراهم آورد.

آمابیلی (1988) معتقد است، برای رسیدن به خلاقیت بهتر است که انگیزه و به ویژه انگیزه درونی پرورش پیدا کند و در جایی دیگر به نقش اهمیت انگیزش بیرونی اشاره میکند. ما ضمن احترام به این نظر توصیههایی در قالب انگیزه درونی و بیرونی ارایه میکنیم.

چون فعالیت انگیزشی خلاق عمدتاً ماهیتی کلامی دارد، یعنی باید به وسیله کلام و روابط کلامی وارد آن شد شاید درست نباشد که آن را محدود به فضای خاص کرد. در کودکان انگیزه معمولاً حالتی کلی و عمومی دارد. گاهی درونی میشود و گاهی بیرونی. برای آن که کودکان موفق شوند به انگیزه خود سازمان دهند و جهت ان را مشخص کنند (درونی سازند یا بیرونی) طوری که برجستگی با یکی باشد برخورد کلامی ما یا به عبارت سادهتر برخورد شفاهی ما نقشی اساسی دارد. آنچه هسته و محور برخورد را میسازد گرایش و جهتی است که در خود پاسخ یا کلام نهفته است؛ آیا کلام مشوق انگیزه درونی است یا بیرونی. بنابراین، در اولین گام آموزش « انگیزه» باید به جهت پاسخها و هدایتهای کلامی فرد توجه کافی داشته باشیم. برای مثال وقتی از کودک میپرسیم چرا بازی نمیکنی و او میگوید حوصله ندارم و پاسخ ما را در جهت دادن به رفتار کودک ممکن است این چنین باشد:

- اگر به او بگوییم خوب است که تو هم مثل بقیه بچهها بازی کنی به رفتار او جهتی بیرونی میدهیم

- اگر بازی را به میل، تصمیم و انتخاب او واگذاریم رفتارش را جهتی درونی میبخشیم.

اکنون که اطمینان حاصل کردیم باید مراقب سوالها و پاسخهای خود باشیم. به سراغ روشهایی میرویم که به انگیزه درونی کودکان دامن میزند. نوع برخوردهای کلامی مثبت که در این رابطه میتوان داشت عبارتند از:

مثال: شرکت در بازی کاردستی

برخوردها: - آیا این بازی را دوست داری؟

- دوست داری این بازی چگونه برگزار شود؟

- چه احساسی نسبت به ساختن کاردستی داری؟

- دوست داری چه چیزی را درست کنی؟

- دوست داری چه وسایلی در اختیار شما باشد؟

- دوست داری ...

در این مثال، خود کودک و احساسات و علاقمندیهای او محور فعالیت است. به او امکان داده میشود هر طور دوست دارد عمل کند نه آن طور که ما دوست داریم. ممکن است ما به ساختن گل علاقمند باشیم و او به ساختن خورشید؛ چنانچه در این فعالیت نظر و گرایش ما غالب باشد جهت انگیزه کودک بیرونی خواهد شد. یعنی او یاد میگیرد که به چیزی غیر از احساسات و علاقمندیهای خود بیندیشد. چیزی که دیگران و محیط به او میدهند. بنابراین در این نوع از فعالیت هدایت انگیزه به خود کودک واگذار میشود. اما در عین حال ممکن است این سوال پیش بیاید که شاید کودکان توقع زیادی داشته باشند و ما به دلیل محدودیت نتوانیم ابزار یا امکانات دلخواه آنها را تامین کنیم، در این مواقع توصیه نمیشود که به تمام خواستههای کودک بپردازیم بلکه میتوان رفتاری مشابه روش زیر داشت:

- نباید با تحکم به کودک فهماند که امکانات محدود است.

- باید کودک را ترغیب کرد که امکانات را ببیند و بدون اظهار نظری اضافی در مورد کمبود وسایل و ... به او گفت ما اینها را در اختیار داریم تو دوست داری کدام را انتخاب کنی؟

- حتی اگر کودک دست به انتخاب نزد، با ارتباطی متمایل به سوی انگیزه درونی میتوان از او خواست یا وسایل دلخواه را از منزل بیاورد یا به فعالیت دلخواه دیگری بپردازد.

- در هر حال مهم این است که کودک با هدایت ما خود به تصمیمی دلخواه و درست (از این نظر که شکایتی نداشته و آن را دوست داشته باشد) برسد و مسئولیت آن را قبول کند.

گام دوم انگیزه درونی و بیرونی را هم زمان استمرار میبخشد، جدی گرفتن و بها دادن به آنها است. اگر ما به هدایت کودک به این هدف که خود تصمیم بگیرد، انتخاب کند، و بسازد میپردازیم. باید به مسئولیتها، تصمیمها، انتخاب و آثار او نیز عمیقاً توجه کنیم. در این رابطه توصیه میشود، رفتارهای ابتکاری و سازنده کودک ولو کوچک و ناچیز مورد تشویق قرار گیرد. در این مواقع بهتر است از


دانلود با لینک مستقیم


راههای ترویج فرهنگ خلاقیت و نوآوری

دانلود پروژه پاورپوینت درباره تاریخ فرهنگ و تمدن فصل اول

اختصاصی از ژیکو دانلود پروژه پاورپوینت درباره تاریخ فرهنگ و تمدن فصل اول دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تاریخ فرهنگ و تمدن

فصل اول

15اسلاید

از حدود سال 610 م،دین اسلام با دعوت پیامبر اسلام پای به عرصه ی وجود نهاد.اساس تاریخی-مفهومی دین اسلام به 2 مرحله تقسیم میشود:

1)مرحله ی دعوت

2)مرحله ی هجرت پیامبر به یثرب و تشکیل حکومت اسلامی

پس از تشکیل حکومت اسلامی،دین اسلام وارد دوره ی گسترش خود شد.

پیمانی است که پیامبر اسلام و پیروانش از مدینه با بت پرستان قریش بستند.

تعدادی از مفاد صلح نامه حدیبیبه:

1)قریش و مسلمانان پیمان می بندند که در 10 سال،با هم نجنگند و به یکدیگر شبیخون نزنند.

2)هرگاه فردی از مکه از میان قریش بگریزد و به مسلمانان پناه آورد،حضرت محمد باید او را به قریش بازگرداند،ولی اگر یکی از مسلمانان به سوی قریش گریخت،قریش موظف به بازگرداندن او نیست.

3)قریش و مسلمانان آزادند با هر قبیله ای که خواستند پیمان ببندند.

4)قریش و مسلمانان پیمان می بندند که اموال یکدیگر را به رسمیت بشناسند

نتایج صلح حدیبیه:

در سال ششم هجرت این پیمان صلح سبب انتشار اسلام در بین عربستان و در خارج از مرزهای عربستان شد.پیامبر اسلام دست به تبلیغات گسترده ای زد

و حتی برخی از پادشاهان کشورهای بزرگ جهان از جمله هراکلیوس، امپراتور بیزانس وخسروپرویز شاه ایران را به اسلام فرا خواند.حضرت محمد در سال هفتم هجرت بنا به پیمانی که با قریش بسته بود به مکه رفت و عمره را به جای آورد و2 سال بعد از زیارت اول موفق به فتح مکه شد


دانلود با لینک مستقیم


دانلود پروژه پاورپوینت درباره تاریخ فرهنگ و تمدن فصل اول

تحقیق درمورد غزلـّیات ِ مولوی وباز زائی فرهنگ ایران

اختصاصی از ژیکو تحقیق درمورد غزلـّیات ِ مولوی وباز زائی فرهنگ ایران دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 55

 

غزلـّیات ِ مولوی

وباز زائی فرهنگ ایران

جـان ِ جـان = بهمن= برهمن

بهمن،جان ناپیدا،درهمه جانهای پیدا

چگونه سرودِعشق،« گیتی» میشود

درفرهنگ ایران

« بُن کل هستی» ، تبدیل به « بینش » میشود

و این« بُن ُِکل هستی»، درهربینشی،« هست »

وسپس،« بینش»، تبدیل به « زندگی» میشود

واین بُن کل هستی، درجان هرانسانی، هست

گیتی ، از« بـُـنی نـاپـیـدا »، « پیدا» میشود

وآن« بُن »، خودش را درگیتی میگسترد

به این روند پیدایش، گفته میشد که :

« بـُن ، سـایـه میـشـود »

« بُن آفریننده کیهان »

«بُن همیشه حاضرو مقیم وذاتی»

دردرون هرانسانی هست

فلسفه Immanence یا ِزهِشی ( انبثاقی) ایران

برضد فلسفه Transcendence درادیان نوری است

درفرهنگ اصیل ِ ایران ،

تصویر« هبوط آدم ازبهشت» نیست

تصویر« هبوط آدم » در تورات وانجیل وقرآن،

در مکاتب فلسفی باختر ،

« فلسفی ساخته شد »

وبنیاد تفکر فلسفی، غرب گردید

وآن را از بُن ، تباه ساخت

به « فرّ سـایـه ات » ، چون « آفـتابـیـم »

همائی تو ، همائی تو ، همائی

« گیتی که مجموعه همه جانهاست » ، سایه هماست . ولی سایه انداختن هما ، هبوط گیتی ازهما و هبوط انسان، ازهما نیست ، بلکه سایه هما ، درفرو افتادن به زمین ، تبدیل به آفتاب وسرچشمه روشنی میشود ! این سخن که به نظرما، غیرمنطقی است ، چه معنائی داشته است ؟ ودرست این، تفاوت کلی فرهنگ ایران ، از فلسفه غربست ، که بجای « اندیشه هبوط » ، « اندیشه تعالی » می نشیند . این سراندیشه فوق العاده مهم را باید بررسی کرد.

« بـهـمـن » ، درفرهنگ اصیل ایران ، تخم درون هرجانی وهرانسانی است. به عبارتی دیگر، بهمن ، « گنج نهفته » یا « کنزمخفی» یا « جان درمیان جان » درهرانسانی است . در هرجانی در گیتی ، « گنج نهفته» هست . درشاهنامه این سراندیشه ، به شکل « دژبهمن که درش ناپیداست ، و با هیچ زوروقهروقدرتی ، نمیتوان « دراین دژ» را یافت و آنرا گشود و آن دژرا تسخیرکرد » و به شکل ِ« پیدایش جهان به صورت ِ بند یا طلسم » عبارت بندی شده است . فردوسی ، پس ازگفتار اندرآفرینش عالم » و بیان پیدایش آسمان و کوه و آب ورستنیها و پویندگان


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درمورد غزلـّیات ِ مولوی وباز زائی فرهنگ ایران

تفاوت بین تمدن و تکنولوژی و فرهنگ

اختصاصی از ژیکو تفاوت بین تمدن و تکنولوژی و فرهنگ دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 4

 

تفاوت بین تمدن و تکنولوژی و فرهنگ

هرسکویتس در تعریف تمدن می نویسد ((تمدن عبارت است از مجموعه ی دانشها ،هنرها ،فنون ،آداب و رسوم تاسیسات نهادهای اجتماعی که در پرتو ابداعات و اختراعات و فعالیتهای افراد و گروههای انسانی طی قرون و اعصار گذشته توسعه و تکامل یافته و در تمتم قسمتهای یک جامعه و یا چند جامعه که با هم ارتباط دارند رایج است مثل تمدن مصر تمدن ایران و هر کدام دارای ویژگیهایی است که به عوامل جغرافیایی ،تاریخی و تکنیکی خاص بستگی دارد.)) (روح الامینی ،1377،ص49)

مارسل موس : تمدن مجموعه ای است به قدر کافی بزرگ از پدیده های شهر نشینی به قدر کافی متنوع و به قدر کافی با اهمیت از نظر کمی و کیفی و معمولا بین چند جامعه مشترک است. (روح الامینی ،1377،صص49-50)

ویل دورانت اندیشه هاو فعالیت های فرهنگی جوامع را وقتی در شمار تمدن به حساب می آورد که شهرنشینی تکامل یافته باشد.وی تمدن را عبارت از نظم اجتماعی می داند که در اثر وجود آن خلاقیت فرهنگی امکان پذیر می شود و جریان پیدا می کند .وی همچنین تمدن را تابع عواملی چند می داند که یا سبب تسریع در حرکت آن می شود و یا آن را از سیر و حرکتی که در پیش دارد باز می دارد و این عوامل به نظر او عبارتند از شرایط معرفه الارضی ،جغرافیایی ،اقتصادی ،زیستی ،روانی ،نظم سیاسی وحدت زبانی و قانون اخلاقی. (روح الامینی ،1377،ص50)

با توجه به تعاریف فوق می توان گفت که هر تمدنی  با یک یا چند اندیشه اساسی شکل می گیرد.ممکن است علت شکوفایی تمدنی در عرصه اقتصاد باشد. مثلا تمدن اروپا . تمدن بیشتر به جنبه های مادی و تکنولوژی زندگی انسانها اشاره دارد.که فراتر از قومیت هاست.میراث انسانها در طول تاریخ بشر می باشد.

افرادی مثل ویل دورانت شهرنشینی را لازمه ی  تمدن دانسته اند.با رجوع به تقسیم کار دورکیم  شاید به این علت که در شهر به دلیل تراکم جمعیت و افزایش نیازها تقسیم کار پیچیده می شود این تقسیم کار در تمام نهادهای بشری مثل اقتصادی ، سیاسی،اجتماعی  اتفاق می افتد.و در این حال با راه یافتن تکنولوژی به آن و شکل گیری ابداعات و اختراعات تمدن بروز می کند. عناصر تمدن می تواند نیازهای مادی ساکنانش را برآورده کند.

تمدن، هویت هر جامعه و از نشانه‌های بارز فرهنگ آن است. شناخت تمدن هر جامعه کمک می‌نماید تا نسبت به جهان بینی و دیدگاه آن جامعه نسبت به زندگی پی‌ برد.

 تمدن ها پدیده هایی پویا هستند که انشعاب می یابند در هم ادغام می شوند .و سر انجام افول می کنند.

تعریف فرهنگ Culture ))

در بین تمامی موجودات زنده انسان تنها موجودی است که دارای فرهنگ است.چون متفکر و ناطق است.

فرهنگ بنا بر دیدگاههای مختلف ، تعاریف گوناگونی دارد..با وجود نقاط مشترک در تعاریف اما باز هم هرکدام از آنها جنبه ای از زندگی انسان را در نظر گرفته اند که برای فرد دیگر آن ممکن است فرهنگ نباشد.

فرهنگ را بیشتر جنبه های معنوی انسان و جامعه و تمدن را به جنبه های مادی اطلاق می کنند.به عبارتی فرهنگ درماست و تمدن درابزار ماست.(رادمنش،1370،ص17)

رالف لینتون فرهنگ را ترکیبی از رفتار مکاتب می داند که به وسیله اعضای جامعه معینی از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود و در میان افراد یک  جامعه مشترک است.(طباطبایی، 1385،ص1)

هرسکویتس می گوید فرهنگ بنایی است بین تمامی باورها رفتارها واکنشها ارزشها و مقاصدی که شیوه زندگی هر ملا را مشخص می کند و از هر آنچه یک ملت دارد از آنچه می کند و هر آنچه می اندیشد.

با توجه به تعاریف فوق فرهنگ را محصول معنوی  مشترک جامعه انسانی می دانند که شامل آداب و رسوم ،رفتارها و عقاید می باشد .و می تواند علت تمایز یک جامعه با جوامع اطرافش شود.فرهنگ می تواند با تعریف دورکیم از واقعیت اجتماعی همخوانی داشته باشد. چون فرهنگ پدیده ای  فرافردی است که با از بین رفتن یک انسان از بین نمی رود بلکه به نسل بعدی منتقل می شود.

تمدن  از دیدگاه مکاتب انسانشناسی

مکتب تطور گرایی

نظریه پردازان تطورگرایی تمدن را معادل فرهنگ دانسته و  در تعریف فرهنگ  بین آنهانقاط مشترک  وجود دارد.همه آنها فرهنگ را مجموعه ای  از عقاید ،آداب و رسوم و...می دانند.به طور کل جنبه معنوی برای فرهنگ در نظر می گیرند.و آن را چیزی می دانند که از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود.  

َلینتون از اشاعه گراهاست و در مورد تمدن می گوید هر  تمدنی  خود را به یک بعد خاص مثل بعد فنی ،هنری ،معماری...متمایل کرده و در آن بعد به جلو رفته است. و معتقد است تمدنها همیشه رو به جلو نیستند.  

مقایسه فرهنگ و تمدن

1-تمام جوامع دارای تمدن نیستند اما هیچ جامعه ای را نمی توان یافت که دارای فرهنگ نباشد.

2- بعضی از صاحب نظران در تعریف تمدن فرهنگ را لحاظ کرده اند.و فرهنگ را مبنای تمدن دانسته اند.مثلا رضا داوودی از متفکران ایران می گوید :تمدن صورت خاص زندگی مردم بر مبنای فرهنگ و تفکر است.به عبارت دیگر تمدن مجموعه ی آداب و رسوم و سنن و رفتار و کردار و فنون و صنایعی است که با تعلق به اصول و مبانی است ،نه آنکه بسط و تحول تمدن به خودی خود بتواند موجب تفکر تازه باشد.(  منصورنژاد ،1381،ص18 )

و یا کسی مثل اشپنگلر معتقد است که تمدن در بستر زمان شکل می گیرد.

3- بعضی تمدن و فرهنگ را معادل هم می دانند.و تعریف یکسانی از هر دو ارائه داده اند.مثل تایلر که فرهنگ و تمدن را همه ی میراثهای نوع بشری می داند.

4-تمدن و فرهنگ هر دو تحت شرایط محیط جغرافیای شکل می گیرند.مثلا درمصر رود نیل یک عامل مهم در بروز تمدن بود. مراسم  برف چال( زن شاهی )در آب اسک آمل زمانی که برف کوه در اردیبهشت در حال آب شدن است انجام می شود.

5-بعضی ها مثل دکتر شریعتی فرق بین تمدن و فرهنگ را این طور گفتند: تمدن مجموعه ی اندوخته ها ،ساخته های معنوی و مادی در طول تاریخ انسان و فرهنگ عبارت است از مجموعه ساخته ها و اندوخته های مادی و معنوی یک قوم یا نژاد خاص در طول تاریخ.

شریعتی   به نظر می رسد محدوده  جغرافیایی را علت تفاوت  تمدن و فرهنگ می داند.مثلا تمدن ایرانی که شامل نژادها و قومیت های مختلفی همچون لر ،کرد ،فارس... می باشد که دارای فرهنگهای مختلف و متفاوت از هم هستند اما تنها یک قوم در متمدن شدن ایران نقش نداشت بلکه همه باهم در به اوج رسیدن و متمدن شدن ایران نقش داشتند .

منابع

رادمنش،عزت الله،سبکهای تاریخی و نظریه های نژادی ،انتشارات کویر ،1370

روح الامینی،محمود،زمینه ی فرهنگ شناسی ، انتشارات مهدی ،1377


دانلود با لینک مستقیم


تفاوت بین تمدن و تکنولوژی و فرهنگ

فرهنگ و مدیریت استراتژیک2

اختصاصی از ژیکو فرهنگ و مدیریت استراتژیک2 دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 22

 

فرهنگ و مدیریت استراتژیک

علم مدیریت استراتژیک گرچه به لحاظ متاثربودن از شخصیت فردی مدیران به عنوان یک فن نیز مورد بررسی قرار می‌گیرد، اما با این‌حال پرورش، شناخت و به کارگیری آن نیازمند شاخهٔ بسیار کارآمدی از علم مدیریت است که تحت عنوان مدیریت استراتژیک در سازمان شناخته می‌گردد.

در این مقاله با ایده‌های نویسنده پیرامون ضرورت و چگونگی استراتژیک‌نمودن مدیریت فرهنگی کشور آشنا می‌شوید. علم مدیریت استراتژیک گرچه به لحاظ متاثربودن از شخصیت فردی مدیران به عنوان یک فن نیز مورد بررسی قرار می‌گیرد، اما با این‌حال پرورش، شناخت و به کارگیری آن نیازمند شاخهٔ بسیار کارآمدی از علم مدیریت است که تحت عنوان مدیریت استراتژیک در سازمان شناخته می‌گردد.

یک تفاوت اساسی میان نظام فرهنگی کشور ما با سایر کشورها وجود دارد که کار ساماندهی فرهنگ را مقوله‌ای سهل و ممتنع می‌نماید و آن این است که در بسیاری از کشورها فرهنگ (عمومی، تاریخی و دینی) در خدمت موفقیتهای سیاسی و اقتصادی قرار می‌گیرد، در حالیکه در نظام اسلامی‌ ما همهٔ سازمانها و امکانات و توانمندیها در راستای یک هدف ایدئولوژیک و فرهنگی تعریف شده‌اند.

بنابراین قرار است که همهٔ سازمانها و نهادها برای رسیدن به آن ایدهٔ بزرگ فرهنگی و در راستای تحقق آن گام بردارند که موجب و موجد مزایای فراوانی خواهد بود اما از طرفی این امر باعث گسست برنامه‌‌ریزی فرهنگی در اثر عواملی چون: مشابهت، تعارض، تضاد، نیمه‌کارگی، یکدست‌نبودن، خارج از محدوده‌گی، دست‌به‌دست‌کردن، تشریفاتی‌شدن، تظاهرگرائی و غیره گردیده است. سازمانها و نهادهای بسیاری هستند که بستگی به موقعیت و شرایط، خود را در امور فرهنگی همه‌کاره یا هیچ‌کاره می‌دانند. در پیروزیها و موفقیتها شریک می‌شوند و در کوتاهیها و اشتباهات پای خود را کنار کشیده و سلب مسئولیت می‌کنند. به نظر می‌رسد که بررسی و تطبیق و هماهنگی وظایف نهادها و سازمانهای فرهنگی یا چند‌بعدی در زمرهٔ اقدامات اساسی برای توسعهٔ همه‌جانبه و دستیابی به اهداف کلان است. و اما آنچه به عنوان مدیریت استراتژیک جای خود را در همهٔ سازمانهای دولتی و خصوصی کشورهای صنعتی و فراصنعتی بازنموده و راه کامیابیهای بزرگ ملّی را برای آنها هموار نموده است در کشورهای در حال رشد و از جمله ایران ما، با گامهای کوتاه و نامطمئن در حال پیش‌آمدن است. البته این مساله در مورد نهادهای دولتی به ویژه در زمینه‌های صنعتی، تجاری و خدماتی و علی‌الخصوص سازمانهای فرهنگی مصداق کاملاً بارزی دارد.

در این مقاله با ایده‌های نویسنده پیرامون ضرورت و چگونگی استراتژیک‌نمودن مدیریت فرهنگی کشور آشنا می‌شوید. علم مدیریت استراتژیک گرچه به لحاظ متاثربودن از شخصیت فردی مدیران به عنوان یک فن نیز مورد بررسی قرار می‌گیرد، اما با این‌حال پرورش، شناخت و به کارگیری آن نیازمند شاخهٔ بسیار کارآمدی از علم مدیریت است که تحت عنوان مدیریت استراتژیک در سازمان شناخته می‌گردد.

● جایگاه مدیریت استراتژیک

استراتژی (strategy) در اصل یک اصطلاح نظامی به معنای سنجیدن موقعیت خود و حریف و طرح نقشه برای روبروشدن با او در مناسبترین وضع است.[۱] اما به تدریج این اصطلاح یا به عبارتی فن نظامی، جایگاه مهمی در رهبری و مدیریت سیاسی و سپس اقتصادی پیدا کرد. در یک معنای ساده، استراتژی یعنی روش کلی برای رسیدن به هدف کلی.

در جهان معاصر، مدیریت استراتژیک (strategic management) یکی از شاخه‌های مهم و راهگشا در حوزهٔ مدیریت و رهبری قلمداد می‌شود. البته ورود این دانش و فن به کشور ما سابقهٔ زیادی ندارد اما استقبال رو به رشد برخی از مدیران ـ به‌ویژه مدیران بخش خصوصی ـ از این دانش و فن، نشان‌دهندهٔ ثمرات کاملاً ملموس و قابل‌بهره‌برداری از دانش مزبور می‌باشد. تاکنون تعاریف مختلفی از مدیریت استراتژیک ارائه شده، برخی گفته‌اند: مدیریت استراتژیک، مجموعهٔ تصمیم‌ها و اقدامات مدیریتی است که عملکرد بلندمدت یک دستگاه را تعیین می‌کند؛ اما به نظر می‌رسد کاربرد این نوع از مدیریت فراتر از تعریف فوق باشد. هم‌اکنون، به‌ویژه در کشورهای توسعه‌یافته، مدیریت استراتژیک تا آنجا تکامل یافته است که نخستین ارزش و اولویت آن، کمک به یک سازمان برای فعالیت موفق در یک محیط پیچیده و پویا می‌باشد. امروزه بسیاری از سازمانها و حتی دولتها از این مدیریت به عنوان ابزاری توانا برای ایجاد و هدایت تغییرات مورد‌نظر و یا مقابله با بحرانهای مخاطر‌ه‌آمیز استفاده می‌کنند. صرف‌نظر از مدوّن‌شدن یا نشدن و به عبارتی دیگر رسمی یا غیررسمی‌بودن [فرموله‌کردن] عملیات استراتژیک در یک سازمان، تحقیقات نشان‌ داده است که عملکرد سازمانهایی که به مدیریت استراتژیک توجه دارند، به مراتب موفق‌تر از سازمانهای مشابهی بوده است که بدان بی‌توجه بوده‌اند.

«یاری‌های آقای [اندرو] گٍرو به اندیشهٔ مدیریت، در زمینهٔ نشان‌دادن راهی تازه برای سنجش لحظه‌های کابوس‌گونه‌ای است که هر رهبری را به هراس وا‌می‌دارند. لحظه‌ای که دگرگونیهای گسترده رخ می‌دهند و بر همهٔ بخشها اثر می‌گذارند، پیروزی‌های دیروز بر باد می‌روند و با پیدایش یک دگرگونی پیش‌بینی‌نشده، همه ‌چیز با شتاب نابود می‌گردد. گٍرو، این‌گونه لحظه‌ها را نقطهٔ چرخش استراتژیک نام نهاده است (پیشامدهایی که خود بسیاری از آنها را از سر گذرانده است.) با این‌وصف، چنین رخدادی در دست رهبران هوشیار، مانند تک خالی کارآمد است. به‌کارگیری درست این فرصت، می‌تواند، همچون نیرویی مثبت، ما را در زمرهٔ برندگان و نیرومندتر از پیش درآورد.»

بنابراین، قابل ملاحظه است که این نوع از مدیریت، یک سازمان را برای مواجهه با محیط پیچیدهٔ خارجی‌ و حتی داخلی، آماده می‌کند و توانمندی سازمانی ـ و رهبری ـ امکان پاسخگویی به تهدیدها و فرصت‌های پیش‌بینی‌شده را به‌وجود می‌آورد.

به‌رغم آنکه مدیریت استراتژیک یک دانش مهم به شمار می‌رود، یک فن و مهارت نیز قلمداد می‌شود که تنها مدیران مستعد و خلاّق و یا به عبارتی دارندگان بینش استراتژیک، از امکان بهره‌گیری از آن برخوردار می‌گردند که ما از آنان به مدیران استراتژی‌ساز تعبیر می‌کنیم.


دانلود با لینک مستقیم


فرهنگ و مدیریت استراتژیک2